حمیدرضا خادمی

حمیدرضا خادمی

مدرک تحصیلی: دکترای تخصصی فلسفه تطبیقی، مرکز تربیت مدرس دانشگاه قم
رتبه علمی: دانشیار پژوهشکده تحقیق و توسعه علوم انسانی سازمان سمت، تهران، ایران
لینک رزومه

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۲۳ مورد از کل ۲۳ مورد.
۲۱.

امکان شناخت انسان در آراء یاسپرس و جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: شناخت انسان اگزیستنس فطرت یاسپرس جوادی آملی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۳ تعداد دانلود : ۲۴۷
یاسپرس، به عنوان فیلسوفی اگزیستانس، ذات و حقیقت انسان را اگزیستنس می نامد و بر این باور است که شناخت من به عنوان اگزیستنس در فرآیند خودنگری -تأمل در خویش- انسان را به بیرون از خود که همان امر متعالی است می رساند. یاسپرس بر آن است که اگزیستنس در لحظاتی از زندگی انسان به صورت تفسیرشده ظهور پیدا می کند و با فراروی از درونِ مرزهای سوژه به نحوی از بیرون از خود آگاهی می یابد. از سوی دیگر در فلسفه اسلامی شناخت انسان امری ممکن و مقدور است و این شناخت به نوعی در پیوند با امر متعالی تصویر شده است. جوادی آملی، به عنوان فیلسوفی مسلمان، به مسئله انسان شناسی به طور ویژه پرداخته است. دیدگاه اصلی وی در شناخت انسان بر موضوع فطرت مبتنی است. جوادی آملی، با بررسی راه های شناخت انسان، موضوع فطرت را پیش کشیده و، با برجسته کردن آن، ایده انسان محکم و متشابه را طرح می کند. بر خلاف یاسپرس، که معتقد است اگزیستنس هرگز به یک شکل واحد و کلّی ظهور پیدا نمی کند و لذا هیچ نسخه یکسانی برای شناخت انسان راهگشا نیست، جوادی آملی، با ترسیم ایده انسان محکم، مسیر شناخت حقیقی انسان را هموارتر می کند. در رویکرد یاسپرس انسان با فراروی از حدّ خویش و در ارتباط با امر متعالی به درک اگزیستنس به نحو حضوری و وجودی دست می یابد. همچنین در دیدگاه جوادی آملی بر رابطه حضوری خودشناسی و خداشناسی تأکید شده است.
۲۲.

Nature and the Existence of Time and Its Theological Implications in Avicenna’s View(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۷۰ تعداد دانلود : ۸۲
The nature and existence of time is a major issue in Islamic philosophy. Avicenna is a philosopher who presented various discussions of the problem in different works, trying to explain the problem of time and its relation with other things such as motion and distance ( masāfat ). In his major philosophical books, Remarks and Admonitions(al-Ishārāt wa-l-tanbīhāt) , The Book of Healing (al-Shifāʾ) , and The Book of Salvation(al-Najāt) , Avicenna examines and explains the nature and manner of existence of time, but he does not isolate the theological consequences of his account. An account of such consequences can reveal his view of the matter. In fact, it is essential to see how definitions of time would affect views of theological problems, as it can clarify the intellectual-philosophical system of philosophers. In this article, I draw on the analytic-descriptive method to offer an accurate picture of the nature and existence of time in Avicenna’s view, and then explicate the consequences of that definition for theological problems. I argue that Avicenna’s account of time has four consequences: (1) time’s pre-eternity is evidence of God’s pre-eternity, (2) time’s post-eternity is evidence of the post-eternity of the necessary existence, (3) the relation between God and time is possible only through the existence of intermediaries, and (4) the essential incipience of time implies the eternality of God’s grace.
۲۳.

بررسی معناداری مفاتح غیب و معرفت بخشی آن با رویکردی عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مفاتح غیب عرفان رویکرد وجودشناسانه رویکرد انسان شناسانه رویکرد معرفت شناسانه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸ تعداد دانلود : ۵۵
مفاتح غیب» واژهای قرآنی و برگرفته از آیه 59 سوره انعام است. مفسران، فیلسوفان و عارفان در خصوص معنا، تفسیر و تأویل این آیه به بحث و بررسی پرداخته اند. نظرات عارفان درباره مفاتح غیب را می توان به دو دوره زمانی قبل و بعد از ابن عربی تقسیم کرد. در دوره پیشاابن عربی تبیین های معرفت شناسانه و انسان شناسانه از مفاتح غیب نمود بیشتری دارد و سپس با ظهور غزالی رویکرد وجودشناسانه به مفاتح غیب آغاز و قوت می گیرد، به طوری که او از آن به علم اسباب تعبیر می کند. ازاین رو، غزالی تنها صفت علم را مفاتح غیب می داند؛ اما با روزبهان بقلی این رویکرد نضج و تفصیل بیشتری می یابد. او تمامی صفات ازلی را به-عنوان مفاتح غیب معرفی می کند. با ظهور ابن عربی رویکرد وجودشناسانه به اوج خود می رسد. در دوره پساابن عربی رویکرد وجودشناسانه غالب است و از مفاتح غیب به اسمای ذاتی، مراتب وجود و سرِّ قدر تعبیر می شود. درباره امکان معرفت به مفاتح غیب نیز نظرات دو گونه است؛ برخی آن را حتی برای پیامبران و ملائکه مقرب غیرممکن دانسته اند و علم به آن را درانحصار خداوند می دانند و برخی نیز علم به آن را برای کمّلین انبیا و اولیا میسّر می دانند. برخی نیز با رویکردی شیعی از این نیز فراتررفته و از وجود حضرات معصومین(علیهم السّلام) به مفاتح غیب تعبیرکرده اند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان