آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

در این مقاله روش تفسیری استاد شهید مطهری مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نویسنده، نخست، به گزارش عصر استاد مطهری پرداخته و گونه‏شناسی آثار قرآنی و پیش فهم‏های تفسیری ایشان را گزارش کرده است. سپس به ویژگی‏های روش تفسیری استاد روی آورده و از روش‏های تفسیر عقلی، تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر اثری، تفسیر ادبی، تفسیر علمی، تفسیر موضوعی و تفسیر عصری سخن به میان آورده و در هر بخش، ابتدا، روش تفسیری مربوطه را تعریف کرده و سپس با استناد به آثار و سخنرانی‏های استاد، جایگاه آن روش را در روش تفسیری استاد مورد بررسی قرار داده و، با ذکر یک یا چند مثال از آثار ایشان، دیدگاه خود را به اثبات رسانده است. در پایان به این نتیجه رسیده است که روش تفسیری استاد مطهری، هر چند به عبارتی روش جامع است که در آن از همه‏ی ابزارها و مصادر فهم در جهت بهره‏برداری بیشتر از معارف قرآنی استفاده شده است، اما، آنچه در نگاه استاد، به تأسی از استادش علامه طباطبایی، اهمیت داشته است، روش تفسیر قرآن به قرآن بوده است، به طوری که ایشان تمام دریافت‏های دیگر روش‏های تفسیری را با ملاک و معیار این روش می‏سنجیده و مهر اعتبار بر آنها می‏نهاده است و این نگرش بر پایه‏ی پیش فهم‏ها و پیش فرض‏های مفسر شکل گرفته است. از این رو، روش تفسیری ایشان، روش تفسیر قرآن به قرآن با رویکرد اجتماعی و سیاسی و با تأکید بر پاسخ گویی به نیازها و سؤالات عصر است.

متن

قرن چهاردهم، قرن تحولات بنیادی در شناخت اسلام است. قرآن کریم، به عنوان اساسی‏ترین عنصر شناخت اسلام، از یک سو با روش‏ها، نگرش‏ها و رویکردهای گوناگون تفسیری و پیش فرض‏ها و پیش فهم‏های مفسران و از دیگر سو، بهره‏گیری از داده‏ها، یافته‏ها و دستاوردهای دانش بشری به ویژه در حوزه‏ی علوم انسانی جدید، قوه‏ی محرکه و محور اصلی تحولات اصلاح گرایانه دنیای اسلام محسوب می‏گردد.
ثمره‏ی تلاش‏ها و کوشش‏های مصلحان و مفسران اسلامی در چند دهه‏ی اخیر، بازگشت به قرآن و کشف مجدد آن و عرضه‏ی تفاسیر سیاسی و اجتماعی در عرصه‏ی تفسیر نویسی قرآن کریم است، که نوید بخش سرآغاز فصل نوینی از تعامل مسلمانان با قرآن است.
استاد مطهری، از جمله مصلحان پرشور و مفسران آگاه عالم تشیع در دهه‏ی پنجاه، با تیزبینی و دوراندیشی منحصر به فرد خویش، دریافت که رمز موفقیت همه‏ی مصلحان عالم اسلام از سید جمال‏الدین اسدآبادی گرفته تا امام خمینی قدس‏سره ، تمسک به نور هدایت آفرین و انسان ساز قرآن کریم است. از این رو، حدیث گهربار معلم حقیقی قرآن، پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، که فرمود: "خیرکم من تعلم القرآن و علمه" (مجلسی، 1403 ه، 2 / 189) را آینه‏ی خویش ساخت و با جان و دل بر سر سفره‏ی قرآن حضور یافت و کام تشنه‏ی خویش را به آب حیات بخش قرآن سیراب نمود و سالیان متمادی به خوشه چینی از خرمن علم و معرفت و عمل بزرگانی همچون علامه طباطبایی قدس‏سره و امام خمینی قدس‏سره مشغول گشت و سپس با بنان و بیان خود به نشر و تبلیغ آموزه‏های روح فزای قرآنی در میان اقشار گوناگون مردم، به ویژه دانشجویان و دانشگاهیان، پرداخت و با ارائه‏ی نوآوری روشمند در تفسیر قرآن کریم، دریچه‏ی جدیدی از گنجینه‏ی معارف وحیانی در پیش روی علاقه‏مندان گشود. عصری که مطهری در آن می‏زیست با عصری که ما در آن به سر می‏بریم، از یک سو، به واسطه‏ی القای شبهات قرآنی در فضای جامعه و نشان دادن ناکارامدی آموزه‏های وحیانی در راستای تأمین نیازهای زندگی انسان معاصر از سوی رسانه‏های خارجی و داخلی و از سوی دیگر، به واسطه‏ی جامعه‏ی جوان و تحصیل‏کرده که تنها معرفی حقیقت اسلام و اسلام حقیقی جان عطشناک آنان را سیراب می‏سازد و آنان را در برابر شبیخون فرهنگی دشمنان اسلام و قرآن استوار می‏سازد؛ همانندی‏های بسیاری دارد.
اگر در آن روزگار، استاد با سلاح قرآن به جنگ با دشمنان برخاست و پیروز گردید - که شهادتش، مُهر پیروزی اوست -؛ بی‏تردید، امروز نیز توسعه، ترویج و تبلیغ معارف قرآنی کارگر می‏افتد. از این رو، بازکاوی و شناساندن روش تفسیری شهید مطهری، راه را برای ارائه‏ی تفسیر روزامد و کارآمد و دقیق و عمیق از قرآن کریم متناسب با نیازهای مادی و معنوی جامعه براساس مبانی و اصول روشمند تفسیری هموارتر می‏سازد.
قبل از پرداختن به تبیین روش تفسیری استاد، بررسی دو موضوع، به عنوان مقدمه‏ی بحث، لازم است.
1 ) گونه‏شناسی آثار قرآنی شهید مطهری
در آثار قرآن پژوهی استاد مطهری، از میان شاخه‏های گوناگون قرآنی، بیشتر از بحث‏های علوم قرآنی و تفسیر سخن به میان آمده است و از موضوعات دیگری مانند تاریخ قرآن، تاریخ تفسیر، روش‏های تفسیری و... جز اشاراتی جسته و گریخته، نکته‏ی خاصی به چشم نمی‏خورد.
آثار قرآن پژوهی استاد به چهار بخش تقسیم می‏شود:
1 ) تفسیر ترتیبی: آثاری است که در آن سوره‏ای، و یا بخشی از یک سوره، به ترتیب آیات تفسیر شده است. مجموعه‏ی نه جلدی آشنایی با قرآن از جمله این آثار است. استاد در جلد اول به برخی از مقدمات تفسیری از جمله اقسام شناخت قرآن، آشنایی با زبان قرآن و جایگاه عقل در قرآن اشاره کرده و در جلدهای بعدی به تفسیر سوره‏های حمد، بخش ابتدایی بقره، آیاتی از سوره‏های انفال و توبه، سوره نور، زخرف، دخان، جاثیه، فتح، قمر، الرحمن، واقعه، حدید، حشر، ممتحنه، صف، جمعه، منافقون، تغابن، طلاق، تحریم، ملک، قلم، حاقه، معارج، نوح و جن پرداخته است.
2 ) تفسیر موضوعی: آثاری است که استاد در آنها به موضوع ویژه‏ای پرداخته و دیدگاه قرآن را درباره‏ی آن موضوع روشن ساخته است. البته استفاده از آیات و دیدگاه‏های قرآن در این آثار به تناسب موضوع متفاوت است. کتاب‏های نظام حقوق زن در اسلام، مسأله‏ی حجاب، معاد، امامت، انسان در قرآن، جامعه و تاریخ، علل گرایش به مادی‏گری، شناخت، عدل الهی و... در این دسته جای می‏گیرند.
3 ) علوم قرآنی: آثاری است که در آنها مباحث علوم قرآنی - دانش‏هایی که باور به اصالت متن وحیانی را به اثبات می‏رسانند - مورد بررسی قرار گرفته است.
دیدگاه‏های استاد در رابطه با این دانش‏ها، به ویژه وحی، معجزه و اعجاز قرآن را در کتاب نبوت و امی بودن پیامبر را در کتاب پیامبر امی می‏توان جستجو کرد.
4 ) پراکنده: استاد در اغلب آثار خود مانند سیری در نهج البلاغه، اسلام و نیازهای زمان، سیره‏ی نبوی، مقالات فلسفی، عرفان حافظ و... از آیات قرآن در جهت تبیین معارف اسلامی سود جسته است. کتاب تازه انتشار یافته ایشان به نام یادداشت‏های استاد مطهری، که مجموعه‏ی یادداشت‏های الفبایی و موضوعی استاد را در بر دارد، نیز در این بخش قرار می‏گیرد. شایان توجه است که در بخش سوم جلد هشتم این کتاب، یادداشت‏های موضوعی استاد به صورت پراکنده، اما با محوریت قرآن، به ویژه در حوزه‏ی علوم قرآنی و تفسیر قرآن کریم آمده است.
2 ) پیش فهم‏های تفسیری استاد
هر چند در گذشته، در محافل علمیِ دینی، این فکر رواج داشت که می‏توان و یا حتی باید با ذهنی خالی از هرگونه پیش فهم و علاقه و انتظار، به تفسیر قرآن پرداخت، اما امروزه، این نکته به اثبات رسیده است که پیش دانسته‏ها و علایق و انتظارات مفسر است که به فهم وی از قرآن جهت می‏دهد. و این گمان که تفسیر قرآن تنها بر مبناها و مباحث علم لغت و اصول تفسیری استوار می‏گردد و دیگر دانش‏های بشری در شکل‏گیری و محتوایابی و فهم قرآن نقشی بازی نمی‏کنند، از میدان تفسیر قرآن، به دور رانده شده است. در عصر حاضر، مفسران بر این نکته تأکید دارند که مبانی فلسفی، کلامی، انسان‏شناسی، جامعه‏شناسی، روان‏شناسی و... است که پیش‏فهم‏های نخستین و علایق و انتظارات مفسر را درباره‏ی قرآن شکل می‏دهد و استنباط و فهم مفسر از آیات قرآن کریم، بر این پیش‏فرض‏ها استوار است. از این رو، پیش از پرداختن به روش تفسیری استاد، بایسته است پیش فهم‏ها و انتظارات تفسیری ایشان را، هر چند کوتاه و گذرا، مورد بازکاوی قرار دهیم و این مسأله را روشن سازیم که استاد، ساختمان تفسیری خویش را بر چه پایه‏هایی استوار ساخته است.
برخی از پیش فهم‏ها، علایق و انتظارات تفسیری استاد مطهری چنین است:
1 ) اصول شریعت اسلامی جزء انفکاک‏ناپذیر اسلام است و نمی‏شود آن را از اسلام جدا کرد، ولی باید در فهم اصول شریعت اسلامی و حدود آن اجتهاد مستمر کرد و اجتهاد گذشتگان کفایت نمی‏کند.
2 ) شریعت دارای اصول ابدی است. شریعت، با توجه به معلومات و معقولات انسان امروز قابل فهم و عرضه است.
3 ) شریعت ثابت اختصاص به جنبه‏های ثابت زندگی انسان دارد و تعیین تکلیف جنبه‏های متغیر زندگی برعهده‏ی خود انسان - دولت اسلامی - گذاشته شده است.
4 ) اسلام واقعی، یک فلسفه‏ی اجتماعی و یک ایدئولوژی الهی و یک دستگاه سازنده‏ی فکری و اعتقادی و همه جانبه و سعادت بخش است. (مطهری، 1376 ، 11 / 1)
5 ) باید از دو چیز پرهیز کنیم تا بتوانیم آن مقداری که قرآن کریم دستور داده است عمل کنیم؛ از افراط کاری‏ها و دخل و تصرف‏های جاهلانه و از جمود یعنی خشکی‏های بی‏معنی و بی‏جا. (مطهری، 1376 ، 133 / 1)
6 ) کتاب آسمانی ما، قرآن، ستون فقرات و تکیه گاه اسلام است. این کتاب آسمانی محفوظ و مصون و پاک باقی مانده است و هیچ قدرتی نتوانسته در خود این کتاب دخل و تصرف بکند ... قرآن کریم یک مقیاس و یک دستگاه تصفیه‏ای است برای آلودگی‏هایی که در طول تاریخ پیدا شده است. (مطهری، 1376 ، 134 / 1)
7 ) دین هدف و راه رسیدن به هدف را معین می‏کند، اما تعیین وسیله‏ی تأمین احتیاجات در قلمرو عقل است. عقل کار خودش را به تدریج تکمیل می‏کند و هر روز وسیله‏ی بهتری انتخاب می‏کند و بشر به حکم قانون اتم و اکمل می‏خواهد از هر راه که ساده‏تر و کم خرج‏تر باشد به هدف خودش برسد. (مطهری، 1376 ، 194 / 1)
8 ) حاجت‏های اولی بشر ثابت است. حاجت‏های ثانوی، یعنی حاجت‏هایی که انسان را به حاجت‏های اولی می‏رساند، متغیر است. (مطهری، 1376 ، 195 / 1)
9 ) قوانین اصلی و فطری که اصول هستند، ثابت و لایتغیرند، ولی یک سلسله قوانین هستند که مربوط به اوضاع و احوال و شرایط و محیط و زمان و مکان‏اند که فرع و شاخه می‏باشند. این فرع‏ها و شاخه‏ها متغیرند. (مطهری، 1376 ، 259 / 1)
10 ) تعلیمات اسلامی جانشین‏ناپذیر است، برای این که اسلام در تعلیمات خود هرگز دنبال هدف‏های جزئی و موقت برای بشر نرفته است. (مطهری، 1373 خ ، 73)
11 ) قرآن مانند طبیعت است. در طبیعت، بسی رازها وجود دارد که حل نشده و در شرایط فعلی نیز برای ما امکان حل آنها وجود ندارد، اما این مسائل در آینده حل خواهد شد. بنابر این هیچ ضرورتی ندارد که بتوانیم همه‏ی مسائل قرآن را حل کنیم. (مطهری، 1368 ، 29 / 1)
12 ) قرآن مثل بعضی کتاب‏های مذهبی نیست که یک سلسله مسائل رمز آسا در مورد خدا و خلقت و تکوین مطرح کرده باشد و حداکثر یک سلسله اندرزهای ساده‏ی اخلاقی هم ضمیمه کرده باشد و بس، به طوری که مؤمنین ناچار باشند دستورها و اندیشه‏ها را از منابع دیگر اخذ کنند. قرآن، اصول معتقدات و افکار و اندیشه‏هایی را که برای یک انسان، به عنوان یک موجود «با ایمان» و صاحب عقیده، لازم و ضروری است و همچنین اصول تربیت و اخلاق و نظامات اجتماعی و خانوادگی را بیان کرده و تنها توضیح و تفسیر و تشریح و احیانا اجتهاد و تطبیق اصول بر فروع را بر عهده‏ی سنت و یا برعهده‏ی اجتهاد گذاشته است. این است که استفاده از هر منبع دیگر موقوف به شناخت قبلی قرآن است. قرآن مقیاس و معیار همه‏ی منابع دیگر است. (مطهری، 1368 ، 10 / 1)
13 ) قرآن حاضر، عین همان کتابی است که آورنده‏ی آن حضرت محمد بن عبداللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به جهان عرضه کرده است. ... معارف قرآن التقاطی و اقتباسی نیست، بلکه ابتکاری است ... معارف قرآن از افق ماوراء ذهن و فکر حضرت رسول به ایشان افاضه شده است و ایشان صرفا حامل این وحی و این پیام بوده‏اند. (مطهری، 1368 ، 19 / 1)
14 ) آیات قرآن مجموعا یک ساختمان بهم پیوسته را تشکیل می‏دهند. یعنی اگر یک آیه از آیات قرآن را جدا کنیم و بگوییم تنها همین یک آیه را می‏خواهیم بفهمیم، شیوه‏ی درستی اتخاذ نکرده‏ایم. (مطهری، 1368 ، 21 / 1)
15 ) قرآن دارای دو زبان است. مخاطب برخی از آیات قرآن، عقل انسان است و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن می‏گوید. اما به جز این زبان، قرآن زبان دیگری نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست بلکه دل است و این زبان دوم، احساس نام دارد. (مطهری، 1368 ، 35 / 1)
16 ) قرآن، نه کتاب طب، نه کتاب فلسفه، نه کتاب تاریخ، نه کتاب ریاضی و...، بلکه کتاب هدایت است. (مطهری، 1368 ، 129 / 2)
این مبانی و مقبولات و مانند این‏ها، که دیدگاه استاد مطهری را نسبت به وحی و قرآن ترسیم می‏کنند، پیش فهم‏های ایشان هستند که برخی به انسان‏شناسی، برخی به جامعه‏شناسی، برخی به علم، برخی به فلسفه و برخی به اخلاق مربوط می‏شود. به دیگر سخن، استاد مطهری با نگرش خاصی به فلسفه، عرفان، انسان، جامعه، تاریخ، اخلاق و سیاست و جز این‏ها به سراغ فهم قرآن رفته است.
این نکته را نیز بیفزاییم که تبلیغ اسلام ناب محمدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و پاسخ به شبهات مخالفان و معاندان اسلام و دفاع از اصول و قوانین اسلام، دغدغه‏ی اصلی استاد مطهری در طول عمر پربرکتش بوده است. به طوری که این مسأله بر تمام ذهن و فکر و آثار استاد سایه افکنده و رد پای آن را در جای جای گفتارها و نوشتارهای ایشان می‏توان جستجو کرد. از سوی دیگر، آیات روح فزای قرآن محور اصلی این پاسخ‏گویی و دفاع از اسلام بوده‏اند. از این رو، انتظار اصلی استاد از قرآن، جامعیت و پاسخ‏گویی قرآن به نیازهای هر عصر و نسلی است. با توجه به آیات قرآن، ایشان دقیقا در راستای هدف اصلی نزول قرآن که هدایت، شکوفایی استعدادها و تکامل انسان‏ها در تمام اعصار است، حرکت کرده و نگرش تفسیری خویش را با دیدگاه هدایتی قرآن همسو و همگام ساخته است.
ویژگی‏های روش تفسیری استاد مطهری
الف - تفسیر عقلی، میزان صحت
یکی از ابزارهای معرفتی انسان قوه‏ی تعقل است. همان سان که ضرورت و پذیرش وحی به کمک نیروی عقل برای انسان امکان‏پذیر است، فهم محتوای وحی نیز به یاری عقل میسور است. نادیده گرفتن این اصل در تفسیر قرآن، تلاشی بی‏نتیجه و رویه‏ای ناصواب است، که آسیب‏های جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت. هر چند ضروری است، جهت پیش‏گیری از رهیافت‏های ناروا به عرصه‏ی تفسیر قرآن، به تعریف دقیق حدود و مرزبندی و ضابطه‏مندی استفاده از این ابزار بپردازیم.
با مطالعه‏ی آثار تفسیری استاد مطهری، این نکته روشن می‏گردد که ایشان به لزوم رویکردی عقلانی به دین معتقد بوده و در عرصه‏ی خردورزی در معارف دینی حضوری فعال، چشمگیر و جدی داشته و همواره بر پیوستگی و ارتباط متقابل عقل و وحی تأکید می‏ورزیده است، به طوری که در سراسر آثار خود، از عقل و جایگاه آن در فهم معارف دینی سخن گفته است. (ر. ک. به: سونچی، 1382 ، 124 / 91)،. استاد معتقد است نباید مانع حضور عقل در فهم معارف الهی شد. (مطهری، 15-12 / 1). شهید مطهری با تکیه بر این مطلب که قرآن به انحای مختلف سندیت عقل را امضا کرده است متذکر می‏گردد:
قرآن به اصطلاح اهل منطق به دلالت مطابقی دعوت به تعقل نموده است. آیات بسیار دیگری نیز وجود دارند که قرآن به دلالت التزامی سندیت عقل را امضا می‏کند. به عبارت دیگر سخنانی می‏گوید که پذیرش آنها، بدون آن که حجیت عقل پذیرفته شده باشد، امکان‏پذیر نیست. (مطهری، 1368 ، 49 / 1)استاد مطهری، عقل را یکی از ابزارهای فهم قرآن کریم می‏داند و بی‏توجهی به آن را، عامل انحراف و گمراهی از مقصد و هدف اصلی قرآن برمی‏شمارد و نظر قرآن را درباره‏ی دستیابی به تفسیر کلام الهی، چنین یاد می‏کند:
قرآن در خطاب به مخالفان خویش می‏فرماید: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها چرا به تدبر در قرآن نمی‏پردازند؟ این دل‏ها چگونه دل‏هایی است که گویی بر آنها مهر زده شده است. در آیه‏ی دیگر می‏فرماید: کِتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَیْکَ مُبارَکٌ کتابی است پرثمر و پربرکت که ما به سوی تو فرود آوردیم. چرا؟ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ ... برای این که در آیاتش بیندیشند و تدبر کنند. وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ و آنان که دارای فکر و خرد هستند، آگاهی یابند. این آیات و ده‏ها آیه‏ی دیگر با تأکید بر تدبر در قرآن، جایز بودن تفسیر قرآن را تأیید می‏کنند، اما تفسیری نه از روی میل و هوای نفس بلکه براساس انصاف و صداقت و بدون غرض ... (مطهری، 1368 ، 29-28 / 1)
استاد، آیات مربوط به دعوت قرآن به تعقل و پذیرفتن نظام‏های حاکم بر جامعه، که موید نظم علّی و معلولی است و ذکر فلسفه‏ی احکام در قرآن و مبارزه‏ی قرآن با مزاحم‏های عقل را از جمله دلایل «حجیت و اصالت عقل» از نگاه قرآن برمی‏شمارد، که بر سندیت عقل، به عنوان یک ابزار بی‏بدیل در تفسیر قرآن کریم، مهر تأیید می‏نهند. (مطهری، 1368 ، 58-48 / 1)
نمونه‏های فراوانی از به کارگیری عقل در تفسیر قرآن در آثار قرآن پژوهی استاد به چشم می‏خورد. در اینجا به ذکر یک نمونه بسنده می‏کنیم. ایشان درباره‏ی ادله‏ی توحید در قرآن از طریق مخلوقات به دو شکل استدلال اشاره می‏کنند؛ یکی از راه اتقان صنع و دیگری هدایت مخلوقات. ایشان معتقد است، براساس آیات قرآن کریم، هدایت انسان جدا از خلقت انسان به عنوان یک نعمت و موهبت جداگانه مطرح شده است. سپس در پاسخ به این سؤال که «آیا واقعا اصل هدایت در موجودات با اصل نظم در خلقت موجودات یک مطلب است یا دو مطلب؟» چنین آورده‏اند:
پس از تفکر و مطالعه به اینجا رسیدم که اگر خلقت موجودات به اصطلاح فلسفی به صورت ماشین می‏بود، به این معنی که خداوند این موجودات را که آفریده است، به صورت یک ماشین کامل و منظمی آفریده است، آن وقت قهرا کاری که باید این ماشین بکند تکلیفش روشن است، دیگر برای کارش یک تدبر علیحده‏ای لازم نیست ... آیا دنیای علم می‏گوید این کاری که موجودات می‏کنند - مخصوصا در عالم نباتات و حیوانات و انسان - لازمه‏ی ساختمان مادی این موجودات است؟ یا یک نیرو و قدرت و چیز دیگری که ما اصلاً لفظی هم برای آن جز هدایت و رهبری نداریم، یک امر دیگری در عین حال وجود دارد که باز این موجود ساخته شده را در کارش رهبری می‏کند؟ آن امر مرموز را اگر به خدا که مدیر و مدبر موجودات است نسبت دهیم نامش هدایت است، و اگر به خود موجودات نسبت دهیم نامش عشق و محبت و تسلیم و اطاعت است. ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ این نشان می‏دهد که منطق این کتاب، مافوق منطق بشر است. پس بی‏جهت نیست که پیوسته بشر را به أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ دعوت می‏کند ... پس یکی از ارکان ختم نبوت، قابلیت عجیبی است که قرآن کریم برای تحقیقات و مطالعات نو و کشف‏های تازه دارد، و این‏هاست که نخواهد گذاشت این دین کهنه شود و از میان برود. (مطهری، 1373 خ، 189-186)
ب - تفسیر قرآن به قرآن، ستیغ وحدت
یکی از روش‏های تفسیری قرآن، تفسیر قرآن به قرآن است. قرآن کریم در آیات چندی، خود را به عنوان تبیان، مبین و... معرفی کرده است. کتابی که روشنگر همه چیز است، روشنگر خویش نیز می‏باشد. از این رو درک صحیح هر آیه‏ای در پرتو توجه به آیات دیگر امکان‏پذیر است. آیه‏ی 7 سوره‏ی آل عمران این نکته را یادآور گشته است که همواره برخی از آیات قرآن از جهت رساندن معنی و مفهوم رسا و واضح هستند و مفهوم و مقصود حقیقی آنها روشن و بدیهی است که از این گونه آیات به «ام الکتاب» تعبیر می‏شود و برخی دیگر از آیات قرآن متشابه هستند و برای رسیدن به معنی و مفهوم حقیقی آنها باید از آیات محکم یاری جست و آیات متشابه را به «ام الکتاب» ارجاع داد تا مقصود واقعی آیات روشن گردد. این آیه، که یکی از مستندات پیروان تفسیر قرآن به قرآن است، راه را برای تفسیر واقعی قرآن گشوده است. با توجه به این گونه آیات، تفسیر قرآن به قرآن در رأس هرم روش‏های تفسیری قرار می‏گیرد و بهترین و مطمئن‏ترین روش تفسیری را - در حوزه‏ی تفسیر ترتیبی - فرا روی قرآن پژوهان و مفسران قرار می‏دهد.
استاد مطهری با تأثیر پذیری از روش تفسیری استاد خویش مرحوم علامه طباطبایی و براساس پیش‏فهم‏ها و پیش‏فرض‏های تفسیری خود، قرآن را به سان یک مجموعه‏ی به هم پیوسته و انفکاک‏ناپذیر - که برخی از آیات به آیات دیگر همپوشانی دارد - مورد مطالعه قرار می‏دهد. وی با تأکید بر آیات و روایات، فهم و تفسیر دقیق آیه‏ای از قرآن و دستیابی به مراد خداوند را در هر آیه، از طریق بررسی روشمند آیات قرآن امکان‏پذیر می‏داند. زیرا دستیابی به تفسیر یک آیه‏ی قرآن، از رهگذر جمع آوری و تجزیه و تحلیل آیات گوناگون قرآن در رابطه با موضوع آن آیه‏ی خاص امکان‏پذیر است. به دیگر سخن، هندسه‏ی فهم صحیح هر آیه‏ی قرآن با توجه به آیات دیگر قرآن، کامل می‏گردد. کج فهمی‏ها، بد فهمی‏ها و انحرافات تفسیری در طول تاریخ تفسیر قرآن، ریشه در عدم توجه به این نکته‏ی اساسی دارد.
به جرأت می‏توان گفت، اغلب آثار تفسیری و قرآن پژوهی استاد بر پایه‏ی روش تفسیر قرآن به قرآن سامان یافته است که نشان از نقش و جایگاه ویژه‏ی این روش در شکل‏گیری منظومه‏ی تفسیری استاد مطهری دارد. ایشان در این زمینه می‏گوید:نکته‏ی مهمی که در بررسی قرآن باید به آن توجه داشت این است که در درجه‏ی اول باید قرآن را به کمک خود قرآن شناخت. مقصود این است که آیات قرآن مجموعا یک ساختمان به هم پیوسته را تشکیل می‏دهند. آیات قرآن برخی مفسر برخی دیگر است ... قرآن در بیان مسائل، شیوه‏های مخصوص به خود دارد. در بسیاری موارد اگر یک آیه‏ی تنها را از قرآن اخذ کنید، بدون آن که آن را بر آیات مشابه عرضه بدارید، مفهومی پیدا می‏کند که با مفهوم همان آیه، وقتی که در کنار آیات هم مضمون قرار گرفته است، به کلی متفاوت است. (مطهری، 1368 ، 21 / 1)
شهید مطهری براین باور است که آیات مقید، تفسیرگر آیات مطلق، و آیات خاص، بیانگر آیات عام و آیات محکمات روشن کننده‏ی آیات متشابهات است. پیشینه‏ی این اصل تفسیری، به آغازین روزهای تفسیر قرآن کریم توسط پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله باز می‏گردد و قریب به اتفاق مفسران، از آن روزگار تاکنون به عنوان مرامنامه‏ی تفسیر قرآن، بدان وفادار مانده‏اند.
استاد مطهری، در تفسیر آیه‏ی 86 سوره زخرف وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ، در توضیح مسأله‏ی شفاعت که در این آیه بدان اشارت رفته است، نخست به شفاعت منفی و مثبت در قرآن اشاره می‏کند و سپس می‏نویسد:
اینجاست که ما باید با توجه به مجموع آیات قرآن کریم در مورد شناخت، ببینیم آن شفاعتی که منفی و مسلوب است، چه نوع شفاعتی است و شفاعتی که اثبات و تأیید می‏شود، چه نوع شفاعتی است؛ نیز شفاعت مثبت چه شرایطی دارد ... در این آیه، شفاعت مثبت مورد نظر است ... و فقط ویژه‏ی گروهی است که به حق شهادت می‏دهند، یعنی حق را و توحید را شهودا درک می‏کنند، و آگاه به کار خودشان هستند که درباره‏ی چه کسی شفاعت کنند و درباره‏ی چه کسی شفاعت نکنند ... در این آیه شرط شفیع را از نظر صلاحیت خودش ذکر کرده، یعنی هر کسی نمی‏تواند شفیع باشد، شرط شفاعت، از اهل توحید بودن است، دیگر آگاه بودن به احوال مشفوعٌ لهم است. شرط دیگر با توجه به آیه‏ی 255 سوره‏ی بقره: مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِاِذْنِهِ و آیه‏ی 38 سوره‏ی نبأ: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً، این است که با اذن و اجازه‏ی خدا باید این کار را بکند. شفاعت از ناحیه‏ی خدا شروع می‏شود. شرط چهارم در آیه‏ی 28 سوره‏ی انبیاء: وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضی، آمده و آن این که از کسی شفاعت می‏شود که اصل ایمانش مورد پسند باشد ... یعنی افرادی باشند که عناد نداشته باشند، افرادی باشند که نداشتن دین بر ایشان از روی قصور بوده نه از روی تقصیر ... از طرف دیگر یک سلسله شفاعت‏های منفی در قرآن هست که قرآن در کمال صراحت آن شفاعت‏ها را نفی کرده است و فرموده: یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ... در این آیه، قرآن فرموده شفاعتی نیست و در آن آیات، فرموده شفاعت می‏کنند ... در آیه‏ی 24 سوره‏ی زمر می‏گوید: قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً اصلاً شفاعت از آن خداست. خداست که شفیع را برای شفاعت برانگیخته است... پس آن شفاعتی که مردود و منتفی است، آن است که برای شفیع استقلال قائل شویم. (مطهری، 1375 ، 95-80 / 5)
استاد با تکیه بر روش تفسیر قرآن به قرآن، با استفاده از آیات دیگر قرآن در راستای تبیین این آیه گام برداشته است. ایشان نخست بین شفاعت مثبت و منفی تفکیک قائل شده و سپس به شرایط شفاعت، شفیع و مشفوعٌ له اشاره کرده‏اند و در طی بحث به چند شبهه در این زمینه پاسخ گفته‏اند. بدیهی است، به دست دادن این نکات از یک آیه، بدون توجه به آیات دیگر قرآن، میسور نیست. و این ثمره‏ی شیرین تنها از رهگذر نگاه سیستماتیک و مجموعه‏ای به آیات قرآن به دست می‏آید که استاد در برداشت‏های قرآنی خود کاملاً بدان توجه داشته است.
ج - تفسیر اثری، تکیه گاه هدایت
خداوند حکیم، همراه قرآن، آموزگارانی نیز فرو فرستاده و تفسیر و تأویل آموزه‏های قرآنی را بر دوش آنان نهاد. پاسداران قرآن، اهل‏البیت علیهم‏السلام نیز با رفتار و گفتار خویش، معارف قرآنی را برای مردم تبیین می‏کردند. آنچه از طریق معلمان حقیقی قرآن درباره‏ی تفسیر آیات حیات بخش قرآن نقل شده است، «روایات تفسیری» نام دارد و روشی که فقط به استفاده از این روایات در شرح و توضیح آیات بسنده می‏کند، روش تفسیر اثری است. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، براساس آیه‏ی 44 سوره‏ی نحل وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (و بر تو قرآن را نازل کردیم تا آنچه را برای مردم نازل شده است بر ایشان بیان کنی و باشد که بیندیشند)، از همان آغاز نزول قرآن، به تفسیر و تبیین آیات قرآن برای مسلمانان همت گماشت، به طوری که در میان یاران و پیروان خود، یگانه مرجع و میزان تفسیر صحیح قرآن به شمار می‏آمد. این رویه‏ی نیکو، در طول سه سده‏ی بعدی توسط ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام نیز ادامه یافت. پرداختن به چگونگی استفاده از این دریای مواج معارف قرآنی، کفایت‏ها و کمبودها و فراز و فرودهای این روش در طول تاریخ تفسیر قرآن کریم، ما را از هدف نگارش این مقاله، دور می‏سازد؛ اما این نکته گفتنی است که مفسران، در بهره‏گیری از روایات تفسیری، به دو دسته‏ی کلی تقسیم می‏شوند. برخی از مفسران بدون هیچ شرطی و بیانی تنها به نقل روایات ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام در ذیل آیات مربوطه می‏پردازند (اخباریان) و دسته‏ای دیگر، به همراه ذکر روایات در ذیل آیات، به شرح و توضیح و حتی گاهی نقد و بررسی سخنان آنان نیز می‏پردازند.
استاد مطهری به عنوان مفسری هوشمند، نقاد، اعتدال گرا و جامع نگر، با مردود دانستن شیوه‏ی اخباریان، بر استفاده‏ی روشمند از روایات پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام تأکید ورزیده است و در آثار تفسیری خود، آن را یکی از شرایط شناخت قرآن قلمداد کرده است:
... شرط سوم، آشنایی با سخنان پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است. ایشان، به نص خود قرآن، اولین مفسر این کتاب است. مفسر یعنی بیان کننده ... طبق نظر قرآن، پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خود مبیّن و مفسر این کتاب است و آنچه از پیامبر رسیده ما را در تفسیر قرآن یاری می‏دهد. اما برای ما که شیعه هستیم ... روایات معتبری که از ناحیه‏ی ائمه علیهم‏السلام رسیده نیز همان اعتبار روایات معتبری را دارد که از ناحیه‏ی رسول خدا رسیده است. و لهذا روایات موثق ائمه علیهم‏السلام کمک بزرگی است در راه شناخت قرآن. (مطهری، 1368 ، 21-20 / 1)
ایشان در جای دیگری، دلیل استفاده از روایات ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام در تفسیر قرآن را این چنین بازگو می‏کنند:
... این که ما تابع تفسیر اهل بیت علیهم‏السلام هستیم به معنی این نیست که اهل‏بیت علیهم‏السلام آیات را به میل خود تفسیر کرده‏اند و ما هم می‏گوییم چون آنها این طور گفته‏اند پس همین طور درست است، نه، تفسیر آنها نسبت به تفسیری که دیگران کرده‏اند بهتر است، یعنی با مضمون آیه و سایر آیات موافق‏تر است. (مطهری، 1365 ، 61 / 3)
علامه‏ی شهید مطهری تحت تأثیر استاد خویش علامه طباطبایی قدس‏سره ، به روش تفسیر قرآن به قرآن به شرح و بیان آیات قرآن پرداخته و همین مسأله سبب گردیده است که ایشان کمتر به روایات توجه کنند. اغلب روایات مطرح شده در آثار تفسیری ایشان، از نوع روایات اخلاقی و دعاهای مأثور است و در موارد اندکی، در جهت تأیید یا رد یک دیدگاه تفسیری، به روایات استناد شده است.
ایشان در تفسیر آیه‏ی: قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُوءْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (آل عمران / 26)، می‏گویند:
ذلت گرفتن و عزت دادن و متقابلاً عزت گرفتن و ذلت دادن خدا، همه به مشیت اوست، اما حساب و قانون دارد و سپس به روایتی از امام صادق علیه‏السلام اشاره می‏کنند که می‏فرمایند: "خداوند یکی از پیامبرانش را به سوی مردم مبعوث داشت و به او وحی فرستاد تا به آنان بگوید: مردم هر شهر و روستایی که در اطاعت خدا باشند و خداوند به آنان خوشی و نعمت عطا کند، چنانچه از نعمت‏ها سوء استفاده کنند، خداوند آن نعمت را از ایشان دریغ کند و به حال نخست برگرداند و آنچه را که دوست دارند از آنها بگیرد و چیزی را به آنها بدهد که برایشان ناخوشایند باشد، از سوی دیگر مردمی که در نتیجه‏ی گناه و معصیت، گرفتار بلا شده باشند، چون از کرده‏ی خود پشیمان شده و ره طاعت در پیش گرفته باشند، خداوند سختی را از ایشان برمی‏دارد و بلا را به خوشی تبدیل می‏سازد. (مطهری، 1365 ، 140 / 3)
استاد در تفسیر مقصود از "بیوت" در آیه‏ی فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الآْصالِ (نور / 36)، آورده‏اند:
با توجه به قیدهایی که در این آیه آمده است روشن می‏شود که آن مثل، مَثل انسان است. سپس به روایتی از تفسیر صافی استناد کرده‏اند: هی بیوتات الانبیاء و الرسل و الحکماء و ائمة الهدی و در ادامه افزوده‏اند: مقصود از این خانه‏ها، خانه‏های گلی و ظاهری نیست؛ مقصود همان انسان‏ها و بدن‏های آنهاست، یعنی این‏ها انسان‏هایی هستند که بدنشان مسجد و معبد روحشان است. در روایات ما هم هست که مقصود از این خانه‏ها، آنها هستند. (مطهری، 1372 ، 120-117 / 4)
همچنان که روایات تفسیری، راه را برای مفسر هموار می‏سازند، از یک سو جریان‏شناسی متن و از سوی دیگر جغرافیای متن نیز همچون دو بال، حرکت در مسیر درست را برای مفسر میسر می‏سازند. مفسران، از "جریان‏شناسی" به "تاریخ تفسیر" یاد می‏کنند و از "جغرافیای متن" به "اسباب نزول" تعبیر می‏کنند. استاد مطهری، با توجه به اهمیت هر دو مورد، در موارد قابل توجهی، به بررسی تاریخچه موضوع خاصی می‏پردازد و یا از گزارش‏های تاریخی معتبر در جهت پرتوافکنی و تبیین آیه یا آیات قرآن بهره می‏جوید. ایشان در این زمینه می‏گوید:
شرط دیگر آشنایی با قرآن، آشنایی با تاریخ اسلام است. زیرا قرآن مثل تورات یا انجیل نیست که یکباره توسط پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله عرضه شده باشد، بلکه این کتاب در طول 23 سال دوران زندگی پیامبر - از بعثت تا وفات - در خلال جریان پرهیجان تاریخ اسلام نازل شده است و از همین روست که آیات قرآن به اصطلاح شأن نزول دارند. شأن نزول چیزی نیست که معنای آیه را در خود محدود کند، بلکه به عکس، دانستن شأن نزول تا حد زیادی در روشن شدن مضمون آیات مؤثر و راه‏گشاست. (مطهری، 1368 ، 20/1)
استاد در تفسیر آیات لعان (نور / 6 و 5) به شأن نزول آیات، که درباره‏ی هلال بن امیه و همسرش نازل شده است و نیز در تفسیر آیات افک به شأن نزول آن که یکی از همسران پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله توسط منافقین مورد اتهام قرار گرفت اشاره می‏کند. (مطهری، 1372 ، 27-25/4)
استاد در تفسیر سوره‏ی برائت، بر استفاده از گزارش‏های تاریخی معتبر از منابع اهل سنت و شیعه در جهت دستیابی به تفسیر درست تأکید می‏کند و می‏گوید:
اینجا یک تاریخچه‏ای هست که ما باید متوجه آن باشیم تا این که مفهوم سوره‏ی برائت برایمان روشن شود.
و در ادامه براساس گزارش‏های تاریخی، به بازکاوی فضای نزول سوره‏ی برائت می‏پردازد و از صلح حدیبیه، فتح مکه، نقض پیمان از طرف برخی از مشرکین مکه، جامعه‏ی دوگانه‏ی مکه، مأموریت دادن پیامبر به ابوبکر به عنوان امیرالحاج مسلمین، اعلام سوره برائت توسط حضرت علی علیه‏السلام در مراسم حج در روز عید قربان برای مشرکین مکه، مهلت چهارماهه به مشرکین مکه، نسخ برخی از آداب و رسوم اعراب جاهلی در مورد حج و تأیید برخی از آن آداب و رسوم، سخن به میان می‏آورد. (مطهری، 1365 ، 218-204/3) استاد با مهارت فوق العاده‏ای، به بهترین شکل ممکن، فضای نزول سوره‏ی برائت را، با تجزیه و تحلیل جامعه‏شناسانه، به تصویر کشیده است و در پرتو این ژرف نگری‏ها، نکات تفسیری ارزنده‏ای را به ارمغان آورده است.
استاد مطهری، در تفسیر آیات مربوط به اعجاز قرآن، نخست به جریان‏شناسی "معجزه" می‏پردازد و آن را اصطلاح متکلمین برمی‏شمارد که در قرآن از آن به "آیت" تعبیر می‏شود. سپس به تعریف معجزه و چهار نظریه که در طول تاریخ اسلام درباره‏ی ماهیت معجزه شکل گرفته است، اشاره می‏کند و به تبیین و نقد نظریه‏ی تأویل، نظریه‏ی اشاعره، نظریه‏ی طبیعیون و نظریه‏ی منکرین می‏پردازد. (مطهری، 1373 ن، 127-97) از فحوای آثار تفسیری استاد این نکته به دست می‏آید که ایشان همواره جریان‏شناسی موضوعات گوناگون قرآنی و اسلامی را جهت بازشناساندن نظریات سره از ناسره به عنوان یک اصل تأثیرگذار در فهم قرآن مد نظر داشته است.
د - تفسیر ادبی، ابزار دقت
فهم هر متنی از رهگذر شناخت معانی و واژگان، ویژگی‏های دستوری، صناعات ادبی، بافت و سبک زبان آن متن امکان‏پذیر است. از آنجا که متن قرآن به لغت و زبان عربی است، نخستین گام در راه شناخت و تفسیر معارف قرآنی، داشتن اطلاعات کافی و عمیق از ظرایف و دقایق این زبان است. استاد مطهری یکی از شرط‏های ضروری شناخت قرآن را آشنایی با زبان عربی برشمرده و می‏افزاید:
همان گونه که شناخت حافظ و سعدی بدون دانستن زبان فارسی ممکن نیست، آشنایی با قرآن هم که به زبان عربی نگاشته شده بدون دانستن زبان عربی امکان پذیر نیست. (مطهری، 1368 ، 20/1)
استاد مطهری با توجه به نقش کلیدی شناخت دقیق مفاهیم، معانی و مدلولات لغوی واژگان در تفسیر قرآن کریم، در موارد متعددی به معناشناسی و ریشه‏شناسی واژه‏ها می‏پردازد و گاه به سیر فراز و فرود معانی یک واژه در طول تاریخ اسلام نیز اشاره می‏کند و از رهگذر این نکته سنجی‏ها و باریک‏بینی‏ها، سعی می‏کند برخی از آراء تفسیری را رد و برخی را تأیید کند تا در نهایت تفسیری را ارائه دهد که با معانی و مفاهیم واژه‏ها سازگارتر باشد. این نکته قابل توجه است که دستیابی به معنای دقیق یک واژه‏ی قرآنی، بدون توجه به همان واژه در آیات دیگر قرآن، واژه‏هایی که به لحاظ دایره‏ی معنایی به یکدیگر نزدیک و یا دورند، فضای جغرافیایی متنی که آن واژه در آن به کار رفته است و ارتباط واژه‏های دیگر به کار رفته در آن آیه با آن واژه، امکان‏پذیر نیست و همان گونه که پیش از این اشاره شد، این روش معناشناسی، زیرمجموعه‏ی روش تفسیر قرآن به قرآن است، که استاد سخت بدان پایبند است.
ایشان در آثار تفسیری خود به بررسی لغوی واژه‏هایی مانند: حواری، غنیمت، توفی، خلیل، عبادت، جزیه، سیره، طوبی، تفأل و تطیّر پرداخته‏اند. (مطهری، 140/1 ، 42/7 ، 65/2 به بعد 115/2 ، 23/5 به نقل از فغفور مغربی، 1378 ، 241)
استاد در تفسیر آیه‏ی إِیّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیّاکَ نَسْتَعِینُ به موشکافی معنای واژه‏ی "عبادت" می‏پردازد و در پرتو معانی مادی آن، به توضیح مراد معنوی قرآن رو می‏آورد. در این خصوص، ایشان می‏فرماید:
از آنجا که زبان بیان قرآن همین زبان بشری است ناگزیر آن موضوعات لطیف و معنوی با عباراتی بیان شده‏اند که بشر برای موضوعات مادی به کار می‏برد. لکن برای جلوگیری از سوء فهم، مسائل در بعضی آیات به گونه‏ای طرح شده که باید حتما به کمک آیات دیگر تفسیر گردد. (مطهری، 1368 ، 23/1)
وی در توضیح معنای عبادت می‏گوید:
در زبان عربی وقتی که چیزی رام، نرم و مطیع بشود، به طوری که هیچگونه عصیان و تعدی و مقاومتی نداشته باشد؛ این حالت را تعبد می‏گویند. در قدیم راه‏ها، با رفتن ساخته می‏شد و لذا در روزهای اول به طوری بود که سنگ و خارها مانع رفت و آمد بودند؛ ولی در اثر عبور و مرور؛ کم کم سنگ ریزه‏ها خرد و نرم می‏شدند و مقاومتی در مقابل عابرین نداشتند، پای انسان‏ها و حیوان‏ها را آزار نمی‏دادند، بلکه رام و آرام بودند، در حالی که راهی که بیراهه بود؛ سنگ‏ها زیر پا ناآرام و عاصی بودند. این طریق، یعنی راهی که نرم و رام شده بود می‏گفتند: طریق معبد. انسان عبد و معبد یعنی کسی که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانی ندارد. یک ذره عاصی نبودن، حالتی که انسان باید فقط نسبت به خداوند داشته باشد.... انسان باید همواره دو حالت متضاد داشته باشد؛ تسلیم محض خدا، و عصیان محض غیرخدا. این است معنی توحید در عبد بودن و در عبادت. (مطهری، 1368 ، 105/1)
استاد با توجه به جایگاه ترکیبی کلمات در ساختار جمله‏ها و نقش هر یک، گاه به مباحث نحوی می‏پردازد و از نکات ظریف ادبی در تفسیر آیات بهره‏های فراوان می‏جوید. ایشان در تفسیر آیه‏ی وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِیلاً ما تُوءْمِنُونَ (حاقه / 41) می‏فرماید:
قَلِیلاً ما تُوءْمِنُونَ یک حالت شکایت، مانند «چقدر کم شما به حقیقت ایمان می‏آورید!»، برخی این جمله را غلط ترجمه کرده‏اند: اندکی که نمی‏گروند. این «ما» را مای نافیه خیال کرده‏اند، در صورتی که «قلیلاً ما» خودش یک کلمه است و در زبان عربی مجموعش یک کلمه است و معنی «ما» در اینجا نفی نیست، قَلِیلاً ما تُوءْمِنُونَ، کمی ایمان می‏آورید. این در مقام شکایت است که چرا اهل ایمان کم‏اند؟ (مطهری، 1380 ، 50)
استاد مطهری، معتقد است سبک قرآن، یک سبک بیان مخصوصی است که نه تنها در زبان عربی نظیر و سابقه ندارد، بلکه لاحقه هم ندارد. وی با نقل گفتارهایی از پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امیرمؤمنان علی علیه‏السلام و مقایسه‏ی آنها با فصاحت و بلاغت و سبک و اسلوب آیات قرآن، بر این نکته تأکید می‏کند که سخن قرآن کاملاً متمایز از سخنان آنان است. (مطهری، 1373 ن، 226 و 211)
ایشان، عصر قرآن را عصر فصاحت و بلاغت برمی‏شمارد و می‏افزاید:
یکی از وجوه اعجاز قرآن همان جنبه‏ی هنری است که اصطلاحا آن را فصاحت و بلاغت می‏گویند، ولی این تعبیر نارساست، زیرا فصاحت به معنای روشنی، و بلاغت به معنای رسایی است، ولی این گونه تعبیرات برای رساندن مقصود کافی نیست و باید به آن "جذابیت" را اضافه نمود که حاکی از دلربایی قرآن باشد. زیرا قرآن به نحو خاصی در دل‏ها نفود می‏کرد؛ و با ربایندگی ویژه‏ای که داشت با سرعت عجیبی تأثیر می‏نمود و آنها را شکار می‏کرد. (مطهری، 1368 ، 247/2 و 1)
شهید مطهری اعجاز لفظی را راز تأثیرگذاری فوق‏العاده‏ی قرآن می‏داند. قرآن، به اعتقاد او، توانست حقایقش را با زیبایی خارق العاده‏ای بیان کند. (مطهری، 1371 ، 104) در بیان قرآن، روشنی، شیرینی، زیبایی و جذابیت وجود دارد (مطهری، 1373 ن، 206) وی با توجه به آیاتی که در باب اعجاز لفظی در قرآن وجود دارد، معتقد است که فصاحت و بلاغت بدون زیبایی، نمی‏تواند تأثیر شگرف داشته باشد. زیبایی که از یک افق مافوق بشری و آسمانی سرچشمه گرفته باشد و دل‏ها و قلوب را، به تعبیر قرآن، شیفته و جذب نماید، مخصوص قرآن است. (مطهری، 1370 ، 32)
استاد با تسلط کامل بر علوم بلاغی، در تفسیر قرآن به نکاتی از علوم بیان، بدیع و معانی اشاره می‏کند و بر پایه‏ی ذوق سرشار خود، از لابلای ظرایف ادبی قرآن، نکات هوشمندانه‏ای را استخراج و در پیش روی خواننده قرار می‏دهد.
ایشان در تفسیر آیه‏ی قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ... (ممتحنه / 4) می‏گوید:
از نظر تعبیرات ادبی، این را «تجدید» می‏نامند. تجدید - که در علم بدیع ذکر می‏کنند - این است که مثلاً انسانی که دارای خصلت و خصوصیتی هست، آن خصلت و خصوصیت او را به صورت شی‏ء مجسمی جدا از او فرض می‏کنند. قرآن می‏خواهد بگوید یک تأسی نیکی و یک اسوه‏ی نیکی در وجود ابراهیم علیه‏السلام و همراهان ابراهیم علیه‏السلام برای شما هست... آنها به خاطر ایمانشان و این که قومشان با این‏ها ستیزه کردند، به کلی از آنها بریدند ... این تعبیر در مورد پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز آمده است. قرآن می‏فرماید که در وجود پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یک الگو وجود دارد. کأنه این پیغمبر دو شخصیت است: شخصیتی که شما الان به طور سطحی دارید می‏بینید، و شخصیت دیگری که به آن پی نبرده‏اید که آن شخصیتی که شما به آن پی نبرده‏اید و باید او را بشناسید، در این شخصیت پنهان است و آن شخصیت است که، اگر به آن پی ببرید و آن را بشناسید، باید الگوی شما قرار بگیرد. (مطهری، 1376 ، 235/6)
استاد در تفسیر آیه‏ی قُلْ هُوَ الرَّحْمنُ آمَنّا بِهِ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (ملک / 29) در پاسخ به این سؤال که چرا در "امنا به" فعل بر جار و مجرور مقدم شده است و در دومی "علیه توکلنا" جار و مجرور بر فعل مقدم شده است، می‏گوید:
در زبان عربی حالت طبیعی این است که فعل باید بر متعلقات خودش تقدم داشته باشد، اگر متعلقات بر فعل تقدم پیدا کند، براساس قاعده‏ی "تقدیم ما هو حقه التأخیر یفید الحصر"، حصر اتفاق می‏افتد. پس در "علیه توکلنا" تکیه بر انحصار است. ... حتی انسان‏هایی که به خدا ایمان دارند، باید به یک مرحله‏ی کمالی برسند که توکلشان فقط بر خدا باشد. این است که در اینجا احتیاج است که این عنایت حتما بشود: "و علیه توکلنا" تنها و تنها به خدا توکل و اعتماد داریم؛ یعنی وسایل، اسباب، مقدمات، پول، قدرت، عِده، عُده، هیچ به این‏ها تکیه نداریم، تکیه مان فقط و فقط به خداست. (مطهری، 1376 ، 230-229/6)
ه - تفسیر علمی، درس طبیعت
یکی از روش‏های تفسیری که در سده‏ی اخیر رواج یافته، تفسیر علمی است. بر پایه‏ی این روش، آیات علمی قرآن به کمک یافته‏های علمی و دانش تجربی بشر تفسیر می‏شود. طرفداران این روش، گاه با استخدام علوم برای فهم قرآن و گاه با تطبیق آیات قرآن بر کشفیات علمی و گاه با استخراج علوم گوناگون از متن قرآن کریم، راه را به خطا رفته‏اند. استاد مطهری با گوشزد کردن این نکات، مفسران را از فروافتادن در این دام چشم نواز بر حذر داشته و می‏گوید:
ما مطلبی را که از قرآن استنباط کنیم هیچ اصراری نداریم که حتما آن را با علم روز منطبق کنیم، چون علم بشر متغیر است، در هر دوره و زمانی یک نظریه‏ای دارد که در زمان دیگر نیست. ... ای بسا مسائلی باشد که فعلاً در این زمان برای ما مشکل و لاینحل باشد، بعد در دوره‏های دیگر، که علوم بشر پیشرفت می‏کند، مسأله حل شود. (مطهری، 1378 ، 168/8)
از آنجا که استاد، جسته و گریخته از این روش بهره جسته است، تنها به گزارش دیدگاه استاد در برخورد با آیات علمی قرآن اکتفا می‏شود.
استاد در تفسیر آیه‏ی الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً (ملک / 3) پس از توضیحاتی درباره‏ی "سما" - آنچه در بالا قرار گرفته - و تفاوت آن با "آسمان" به توضیح "هفت سماء" می‏پردازد و معتقد است:
قرآن به طور مسلم از حقیقتی به نام "هفت سماء" نام برده، که به شکل هفت طبقه و یکی بعد از دیگری است، و نزدیک‏ترین آنها با ستارگان مزین شده است. اما این مطلب با هیأت قدیم متضاد است و با هیأت جدید متضاد نیست، ولی منطبق نیست ... هیأت قدیم به نه فلک معتقد است، ولی قرآن به هفت تا. نیز هیأت قدیم می‏گوید هر یک از این سیارات هفتگانه در یکی از آسمان‏ها قرار دارد و در آسمان هشتم همه‏ی ستارگان دیگر قرار دارد. آسمان نهم هم اطلس است، یعنی هیچ ستاره‏ای در آن نیست ... اگر می‏گویند با هیأت جدید منطبق نیست، به این معنی است که هیأت جدید ساکت است ... هیأت جدید می‏گوید تا آنجا که ما کشف کرده‏ایم فقط ستاره دیده‏ایم و غیر از ستاره‏ی خورشید یا خورشیدهای منظومه‏های شمسی کهکشان‏ها چیزی ندیده‏ایم. بعد از آن چیست، چقدر ستاره و کهکشان است، نمی‏دانیم.... ظاهر آیه‏ی قرآن این است که همه‏ی این ستارگان در زیر نزدیک‏ترین آسمان‏ها قرار گرفته است... آسمان‏هایی که قرآن می‏گوید فوق همه‏ی این ستارگانی است که بشر کشف کرده است ... از قرآن همچنین استنباط می‏شود که آن عالم آسمان‏ها با این عالم فرق دارد، یعنی برخلاف موجوداتی که در طبیعت هستند که فقط ماده‏ی بی‏جان هستند، در آسمان‏ها نفوسی است که قوای شاعری و حس و شعور دارند ... آنچه قرآن می‏گوید چیزی است که علم بشر هنوز در اطراف آن نمی‏تواند یک کلمه حرف بزند، نمی‏تواند نفی کند و نمی‏تواند اثبات کند ... گفته‏ی قرآن برای ما احتیاج به هیچ سند دیگر ندارد، بزرگ‏ترین سند است. (مطهری، 1376 ، 171-167/6)
و - تفسیر موضوعی، روشنای جامعیت
مفسران، در طول تاریخ تفسیر، هماره در تفسیر قرآن از روش تفسیر تربیتی - تفسیر آیه به آیه - بهره می‏جستند. در سده‏ی اخیر، رشد معارف بشری و به دنبال آن تحولات چشم‏گیر فرهنگی و اجتماعی، دریچه‏ای از سؤالات جدید را در پیش روی مفسران گشود. گویی، نردبان تفسیر ترتیبی برای آمدن بر بام پاسخ گویی بدان سؤالات کوتاه می‏نمود. از این رو، تفسیر موضوعی بالیدن گرفت تا پله‏ای باشد که بر آن نردبان افزوده شده، تا مفسران معاصر، راست قامتانه، بر بام مسائل فکری و عملی جوامع پیچیده‏ی کنونی بایستند.
برخی در تعریف تفسیر موضوعی آورده‏اند:
کوششی است بشری در فهم روشمند نظر قرآن در سایه‏ی گردآوری مبتنی بر تئوری آیات، پیرامون مسائل و موضوعات زنده‏ی علمی و نظری برخاسته از معارف بشری و احوال حیات جمعی، که انتظار می‏رود قرآن، سخن حقی در آن خصوص دارد. (جلیلی، 1372 ، 170)
جهت جلوگیری از خلط دو روش تفسیری قرآن به قرآن و روش تفسیر موضوعی، توجه به این نکته ضروری به نظر می‏رسد که، در روش تفسیر قرآن به قرآن، غرض مفسر از استمداد آیات مشترک المضمون تماما حول فهم عمیق‏تر آیه‏ی مورد تفسیر متمرکز است، اما در روش تفسیر موضوعی، مفسر براساس تئوری ارتباطی بین آیات یک موضوع که مسبوق به تئوری‏ای است که در ذهن مفسر نشسته است، آنان را به یکدیگر پیوند می‏دهد و پیوسته در این اندیشه است که به سؤال خود حول آن موضوع پاسخ دهد. (جلیلی، 1372 ، 93-92)
استاد مطهری، در کنار تفسیر ترتیبی قرآن، به اهمیت حیاتی تفسیر موضوعی در پاسخ‏گویی به سؤالات گوناگون دنیای معاصر، به ویژه با توجه به فضای سیاسی و اجتماعی ایران در آن روزگار، پی برد و تمام تلاش خود را به کار بست تا خلأ ظاهری ناکارامدی قرآن را در حوزه‏ی مسائل جدید فرهنگی و اجتماعی، به ویژه در مورد پرسش‏هایی در باب انسان، جامعه، شناخت، فطرت، تاریخ، آزادی، اختیار، سرنوشت و حقوق زن با تمسک بدین روش برطرف سازد. نتیجه‏ی این تلاش‏ها، به سامان رسیدن کتاب‏هایی همچون نظام حقوق زن در اسلام، مسأله‏ی حجاب، معاد، امامت، انسان در قرآن، جامعه و تاریخ، علل گرایش به مادی‏گری، شناخت، فطرت، عدل الهی و... است.
علامه مطهری، از یک سو، با درک شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دهه‏ی چهل و پنجاه و شبهات و سؤالات گوناگون مکاتب و فرقه‏های نو پیدا و از سوی دیگر، اعتقاد به کارامدی دین در حوزه‏های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... معتقد بود؛ تنها راه پویایی و بالندگی دین در مقابل جریان‏های اعتقادی و هجمه‏های فکری درونی و بیرونی، احیای تفکر دینی بر پایه‏ی معارف ناب قرآنی است. تأمین این هدف از رهگذر تدبر و تفکر عمیق در معارف حیات بخش قرآن و بررسی هندسه وار آیات آن، در راستای کشف دیدگاه قرآن درباره‏ی یک موضوع خاص، میسور است. آثار تفسیری به جای مانده از مفسر گرانقدر، علامه مطهری، نه تنها کارامدی این روش را در پاسخ‏گویی به سؤالات و شبهات مطروحه و گره گشایی معضلات دینی به تصویر کشیده است، بلکه نشان‏گر این نکته است که استاد با تسلط کامل بر آیات قرآن و به مدد بهره‏گیری از روش تفسیر موضوعی، توانسته است به خوبی بر مشکلات دینی عصر خویش فایق آید و تصویری زندگی ساز، هدایت آفرین و روز آمد از قرآن در عرصه‏ی فعالیت‏های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ارائه دهد و در آوردگاه اندیشه‏های نوآمد بشری، به میدان داری و میان داری برخیزد و معارف وحیانی را، فرازمند، بر ساحت اندیشه‏ها، ذهن‏ها و انگارها استوار سازد.
استاد در کتاب فطرت به تفصیل از این موضوع، سخن رانده و به نقد و بررسی آراء دانشمندان غربی و مسلمان در این مورد پرداخته و در پایان، با بررسی آیات گوناگون قرآن، به تبیین و توضیح دیدگاه قرآن درباره‏ی فطرت روی آورده است و فطرت را "ام المسائل" معارف اسلامی برشمرده است.
ایشان در پاسخ به این سؤال که «آیا مسائلی که قرآن مجید از زبان نوع انسان بیان می‏کند فطری است یا خیر؟»، می‏گوید:
... باید دید که «آیا مجموع آنچه که قرآن از زبان نوع انسان نقل می‏کند مربوط به یک سلسله امور فطری انسان است یا نه؟» ...؛ باید مجموع آیاتی که در این زمینه هست جمع آوری بشود...
ایشان در ادامه می‏افزاید:
... یکی از آیاتی که مستقیما به مسأله‏ی فطرت پرداخته، همان آیه‏ی معروف فطرت است. فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ (روم / 30) ... این آیه، در کمال صراحت، دین را «فطرة اللّه‏» برای همه‏ی مردم می‏شناسد... همچنین در سوره‏ی مبارکه‏ی یس این طور می‏فرماید: أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثِیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ (یس / 62-60) ... آیه‏ی دیگر، آن آیه‏ی معروفی است که به «آیه‏ی ذر» معروف شده است: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلِینَ أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباوءُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (اعراف / 173 و 172) ... آیات دیگری هم در قرآن هست ولی شاید به این صراحت نباشد، اگرچه صراحت بعضی از آنها کمتر هم نیست، مثل آیه‏ی: أَ فِی اللّهِ شَکٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ (ابراهیم / 10) ... آیه‏ی دیگری هست که مطلبی را به صورت رمز و سمبلیک ذکر کرده است: إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً (احزاب / 72) ... آیات دیگری در قرآن هست که به آن صراحت نیست، ولی البته بعضی از مفسرین به این شکل تفسیر کرده‏اند، مثل آیه‏ای که می‏فرماید: وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ (لقمان / 25) ... حال باید ببینیم مقصود این است که دین و توحید از نظر ادراکی فطری هستند، یعنی یک ادراک فطری در انسان هستند، یا مقصود این است که این‏ها یک گرایش فطری و یک کشش فطری در انسان هستند؟ یا هر دو؟ (مطهری، فطرت، 182-176)
ز - تفسیر عصری، رایحه‏ی طراوت
تفسیر عصری شیوه‏ای نو در ارائه‏ی مباحث جهان بینی و اعتقادی است که مفسر، با توجه به آگاهی‏هایی که کسب کرده و نیازهایی که در عصر خود درک می‏کند، پیام قرآن را شرح می‏دهد. در طرح مباحث به مسأله‏ی شرایط روحی مخاطبان و پرسش‏هایی که آنان دارند توجه می‏کند، لذا مطالب خود را مناسب و سازگار با دانش‏های عصر ارائه می‏دهد. همواره برای عقاید و اخلاقیات مسلم در جستجوی لباس نو و استدلال نو است. در کنار توضیح واژه‏ها و لغات مشکل، تلاش می‏کند تا قرآن را به عنوان منبع غذای معنوی و رشد خودآگاهی‏های بشری معرفی کند و غذای همیشه تازه و با طراوت و مناسب با عصر ارائه دهد.
مفسر عصری، ضمن پاسخ‏گویی به شبهات و اشکالات عصر، همواره نظریاتپیشین در تفسیر را مورد وارسی قرار می‏دهد. وی در اثر تحولات فکری و آگاهی‏های جدید، گاه به عقایدی برخورد می‏کند که قابل دفاع نیست یا موهوم است، با آنها برخورد فعال می‏کند. به همین دلیل یکی از گرایش‏های تفسیر عصری، نواندیشی و مبارزه با عقاید سخیف و باطل است. و نیز یکی از تلاش‏های مفسر عصری، پالایش دیدگاه‏های موهوم و رد احتمالات ضعیف است. (ایازی، 1375 ، 29)
در میان مفسران معاصر، مفسر شهید مطهری، یک ویژگی منحصر به فرد داشت که همان ویژگی سبب شد که در میان جوانان تحصیل کرده و روشنفکران راه پیدا کند و آنان را به خود جلب کند و آن این بود که استاد، سؤالات عصر خود را هوشمندانه تشخیص می‏داد و با پشتوانه‏ی علمی و دینی خویش، به ویژه با بهره‏گیری از معارف وحیانی، به مصاف سؤالات و شبهات می‏شتافت و پاسخی دقیق، روشنگر، جامع، تأثیرگذار و قابل قبول در پیش روی مشتاقان و علاقه‏مندان به ساحت‏های گوناگون اسلامی می‏نهاد و کام عطشناک تشنگان وادی حقیقت را به زلال اندیشه‏های تابناک قرآن و عترت سیراب می‏کرد.
استاد در پایان اغلب سخنرانی‏های خود، پرسش و پاسخ داشتند که نشان‏گر این نکته است که ایشان پاسخ به پرسش‏های عصر را وظیفه‏ی اصلی خود می‏دانسته است.
با توجه به مطالب بالا، می‏توان گفت مفسر عزیز شهید مطهری، در سخنرانی‏ها و آثار خود، از روش تفسیر عصری فراوان سود جسته و سخت بدان پایبند بوده است. به طوری که در سراسر آثار تفسیری ایشان، این روش خودنمایی می‏کند که به گزارش یک نمونه بسنده می‏کنیم.
در تفسیر آیه‏ی شریفه‏ی: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُوءْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ... (احزاب / 59) ، مفسران درباره‏ی لزوم حجاب و حدود آن سخن گفته‏اند. برخی معتقدند براساس این آیه، پوشاندن صورت زن لازم است. اما از سوی دیگر، عده‏ای این شبهه را این گونه مطرح کرده‏اند که اگر زنان - که نیمی از پیکر جامعه را تشکیل می‏دهند - صورت خود را بپوشانند، نمی‏توانند در اجتماع به خوبی فعالیت کنند و در جامعه نقش خود را ایفا کنند.
شهید مطهری این اشکال را در کتاب حجاب خود بیان کرده و به طور مبسوط جواب می‏دهد که حجاب اسلامی موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعداد فطری او نیست و حجابی که ما پیشنهاد می‏کنیم و در اسلام مطرح شده است، مانع فعالیت‏های زن نمی‏گردد. سپس ایشان در قسمتی دیگر برای تبیین نوع حجاب اسلام و رد گفتار کسانی که پوشاندن صورت را الزامی دانسته‏اند، ضمن توضیح این آیه، چنین می‏نویسد:
مفسران غالبا هدف از جمله‏ی یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ را پوشانیدن چهره دانسته‏اند. یعنی این جمله را کنایه از پوشانیدن چهره دانسته‏اند. مفسران قبول دارند که مفهوم اصلی «یدنین» پوشانیدن صورت نیست، اما چون غالبا پنداشته‏اند که این دستور برای بازشناخته شدن زنان آزاد از کنیزان بوده است، این چنین تعبیر کرده‏اند. (مطهری، مسأله حجاب، 161)
ایشان با هدف یافتن راه حل و اجراپذیر کردن شریعت و عملی کردن حکم حجاب در جامعه، آیه را طوری تفسیر می‏کنند که باعث نشود بخش عظیمی از نیروی جامعه - زنان - از گردونه‏ی فعالیت‏های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حذف شوند؛ زنانی که پوشاندن صورت برای آنان در هنگام رانندگی، کار در ادارات و کارخانه‏ها، امور پزشکی و پرستاری و ده‏ها فعالیت دیگر ممکن نیست. از این روی، ضمن رد کردن نظریات سنتی مفسران گذشته، به بازبینی مسأله می‏پردازد و براساس قواعد تفسیری و اصول فقه، با نگرشی دوباره به ادله‏ی مسأله، در پی آن است که تفسیری از آیه ارائه دهد که با منزلت اجتماعی زن در جامعه منافات نداشته باشد. در حقیقت به دنبال در انداختن طرحی نو، متناسب با نیازهای عصر است که با مبانی و اصول فهم قرآن نیز ناساگار نباشد. به جرأت می‏توان گفت، مهم‏ترین دلیل موفقیت استاد مطهری در تبلیغ دین، توجه او به نیازهای عصر خود بود.
نتیجه‏گیری
استاد شهید مطهری، فروتنانه و دردمندانه، یک تنه دو وظیفه‏ی سنگین را بر دوش می‏کشید. از یک سو، به مقابله با جریان‏های افراطی و تفریطی برخاسته بود و از سوی دیگر، تبیین راه اعتدال را وظیفه‏ی اصلی خود در تبلیغ دین می‏دانست. نشان دادن ضعف‏ها و انحراف‏های دو رویکرد علمی - تجربی و رویکرد سیاسی - اجتماعی که به دو واکنش افراط - مواجهه‏ی خصمانه و ناباورانه با علم تجربی و مقوله‏های اجتماعی - سیاسی که نتیجه‏ی آن جداسازی کامل قلمرو مفاهیم و مقاصد وحی از محدوده‏ی عالم ماده و مادیات و مسائل طبیعی و اجتماعی بود - و تفریط - مقهوریت و تسلیم تمام عیار در برابر امواج دانش تجربی و نظریه‏های سیاسی و اجتماعی - منجر شده بود، راه شناخت و معرفی قرائتی موزون از کلام وحی را هموار می‏ساخت. (ترابی، 1378 ، 9-8)
در این میان، مفسر شهید، آموزه‏های زندگی آفرین قرآن را مهم‏ترین عامل تصفیه‏ی تفکر اسلامی می‏دانست. (مطهری، 1376 ، 130/1) و در راستای تصفیه‏ی روشمند، بازشناسی حق از باطل، تبیین اعتدال گرایانه و تبلیغ هدفمند معارف قرآنی از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نمی‏نمود و سر از پا نمی‏شناخت.
استاد برای نیل به این هدف و با توجه به این نظریه که دستیابی به درک و فهم حداکثر معارف و علوم قرآن در گرو استفاده‏ی هر چه بیشتر از ابزارها و مصادر فهم قرآن، به ویژه قدرت تفکر و تدبر، مقدمات علمی و ارتباط با مجاری وحی است و هر چه این امکانات بیشتر و بهره‏برداری از آنها فزون‏تر باشد، میزان درک حقایق و معارف قرآن نیز، به همان اندازه بیشتر و پربارتر خواهد بود. (عمید زنجانی، 1366 ، 315) ؛ در تفسیر قرآن کریم از تمام ابزارها و مصادر تفسیری، به نحو احسن، بهره می‏جست. اما در نگاه ایشان، به پیروی از استادش علامه طباطبایی قدس‏سره ، کارامدترین و صحیح‏ترین روش تفسیری، روش تفسیر قرآن به قرآن است که بر تمام روش‏های دیگر سایه گسترانیده است و در رأس هرم روش‏های تفسیری قرار گرفته است و ملاک و معیار صحت و سقم یافته‏های دیگر روش‏های تفسیر قرآن است. از این رو، در آثار تفسیری ایشان، از واژه‏شناسی گرفته تا روایات تفسیری و از مباحث عقلی گرفته تا کشفیات علمی و دانش اجتماعی بشر، همه و همه با محک تفسیر قرآن به قرآن سنجیده می‏شوند و پس از تأیید، اعتبار می‏یابند. اگر معتقد باشیم که روش تفسیر قرآن به قرآن، خود دارای رویکردها و گرایش‏های مختلفی است، این نکته را نیز باید بیفزاییم که رویکرد استاد در این روش، گرایش سیاسی - اجتماعی با تأکید بر نیازهای عصر و زمان خویش است.
منابع و مآخذ
1 ) ایازی، سید محمد علی (1375)، قرآن و تفسیر عصری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
2 ) پورحسن، قاسم (1383)، مطهری و قرآن پژوهی، پیام جاویدان، شماره 2 .
3 ) ترابی، احمد (1378)، مطهری، قرائتی موزون از کلام وحی، پژوهش‏های قرآنی، شماره 18-17 .
4 ) جلیلی، سید هدایت (1372)، روش‏شناسی تفاسیر موضوعی قرآن، تهران، انتشارات کویر.
5 ) رجبی، محمود (1379)، روش‏شناسی تفسیر قرآن، تهران، سمت.
6 ) سعیدی روشن، محمد باقر (1379)، علوم قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس‏سره .
7 ) سوزنچی، حسین (1382)، عقل و دین از منظر استاد مطهری، در کتاب بازفهمی اندیشه‏های استاد مطهری، قم، نشر معارف، 124-91 .
8 ) صدر، سید موسی (1378)، فهم قرآن از دیدگاه شهید مطهری، پژوهش‏های قرآنی، شماره 18-17 .
9 ) عمید زنجانی، عباسعلی (1373)، مبانی و روش‏های تفسیر قرآن، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
10 ) فغفور مغربی، حمید (1378)، نگاهی اجمالی به روش تفسیری شهید مطهری، پژوهش‏های قرآنی، شماره 18-17 .
11 ) مجتهد شبستری، محمد (1375)، هرمنوتیک، کتاب و سنت، تهران، طرح نو.
12 ) مجلسی، محمد باقر (1403 ه)، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
13 ) مطهری، مرتضی (1365)، آشنایی با قرآن، جلد 3 ، تهران، انتشارات صدرا.
14 ) مطهری، مرتضی (1372)، آشنایی با قرآن، جلد 4 ، تهران، انتشارات صدرا.
15 ) مطهری، مرتضی (1375)، آشنایی با قرآن، جلد 5 ، تهران، انتشارات صدرا.
16 ) مطهری، مرتضی (1376)، آشنایی با قرآن، جلد 6 ، تهران، انتشارات صدرا.
17 ) مطهری، مرتضی (1377)، آشنایی با قرآن، جلد 7 ، تهران، انتشارات صدرا.
18 ) مطهری، مرتضی (1378)، آشنایی با قرآن، جلد 8 ، تهران، انتشارات صدرا.
19 ) مطهری، مرتضی (1380)، آشنایی با قرآن، جلد 9 ، تهران، انتشارات صدرا.
20 ) مطهری، مرتضی (1368)، آشنایی با قرآن، جلد 2 و 1 ، تهران، انتشارات صدرا.
21 ) مطهری، مرتضی (1376)، اسلام و مقتضیات زمان، جلد 1 ، تهران، انتشارات صدرا.
22 ) مطهری، مرتضی (1376)، اسلام و مقتضیات زمان، جلد 2 ، تهران، انتشارات صدرا.
23 ) مطهری، مرتضی (بی‏تا)، اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد 1 ، تهران، انتشارات صدرا.
24 ) مطهری، مرتضی (بی‏تا)، مسأله حجاب، تهران، انتشارات صدرا.
25 ) مطهری، مرتضی (1373)، خاتمیت، تهران، انتشارات صدرا.
26 ) مطهری، مرتضی (1370)، عرفان حافظ، تهران، انتشارات صدرا.
27 ) مطهری، مرتضی (1369)، فطرت، تهران، انتشارات صدرا.
28 ) مطهری، مرتضی (1371)، فلسفه اخلاق، تهران، انتشارات صدرا.
29 ) مطهری، مرتضی (1373)، نبوت، تهران، انتشارات صدرا.
30 ) مطهری، مرتضی (1380)، نبوت، تهران، انتشارات صدرا.
31 ) مطهری، مرتضی (1383)، یادداشت‏های استاد مطهری، تهران، انتشارات صدرا.
32 ) موسوی، محمد حسین (1378)، نمودهای قرآن پژوهی در آثار استاد مطهری، پژوهش‏های قرآنی، شماره 18-17 .
33 ) هاشمی، سید حسین (1378)، مطهری و فطرت در قرآن، پژوهش‏های قرآنی، شماره 18-17 .

تبلیغات