آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۷

چکیده

بر اساس سه رمان معاصر‘ «مسافرت به اعماق شب» ‘ از لویی فردینان سلین‘ «مرد نامرئی» از رالف والدو الیسون و «طبل حلبی»‘ از گونتر گراس ‘ این مقاله به تحلیل ویژگی هایی که اغلب اوقات به نوع ادبی نسبت داده شده به قصه‘ یعنی پیکارسک سنتی‘ می پردازد تا وفور موضوعات پیکارسکی را در آثار بررسی شده نشان دهد. اگر توسعه و بسط بیش از بیش پیچیده رمان اروپایی معاصرآن را از قصه پیکارسکی دور کرده است‘ معذالک تحول هویتی بی پایان فرد ونیز وضع پسامدرن و فاصله اش نسبت به هر نوع جذب سنتی موجب می شوند که این امر قهرمان پیکارسک را به ذهن خطور دهد و باعث پیدایش یک تاثیر شبه پیکارسکی بشود.

تبلیغات