آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

متن

بخش چهارم
در نگاشته‏های پیشین، طبقات نخستین مفسرین را که در قلمرو تفسیر بالیده‏اند همراه با مشروبهای تفسیری آنان بیان نمودیم و بمناسبت از کیفیّت و تاریخ تدوین حدیث سخن به میان آمد.اینک دنباله این جستار را فراروی شما می‏نهیم.
تفسیر در عهد اتباع تابعین
سومین طبقه از مفسّران را شاگردان تابعین تشکیل می‏دهند که به طبقه اتباع تابعین معروفند.این گروه عمدتا از صحابی اهل بیت علیه السّلام به شمار می‏آیند.ربیع بن انس، عبد الرحمن بن زید 1 ، ابو صالح کلبی، ابو حمزه ثمالی 2 ، ابو بصیر یحیی بن قاسم اسدی 3 ، 1.وی دو کتاب به نامهای التفسیر و الناسخ و المنسوخ نگاشته است.
2.تفسیر قرآن مجید و کتابهای الزهد و النوادر از اوست.امام جعفرصادق علیه السّلام در حق وی فرموده:«کان ابو حمزة فی زمانه مثل سلمان فی زمانه.»زرکلی در الاعلام می‏نویسد که امام علی بن موسی علیه السّلام در حق او گفته است:«او لقمان عصر خویش می‏باشد.»3.از اصحاب امام باقر و امام صادق علیه السّلام تفسیری را به او نسبت داده است.
علی بن ابی حمزه بطائنی، حصین بن مخارق 1 ، ابو علی وهیب بن حفص جریری، یونس بن عبد الرحمن 2 ، حسین بن سعید اهوازی 3 و ابان بن تغلب 4 از جمله مفسران این طبقه هستند.
تفسیر در عهد تدوین
همچنان که در شماره نخست این مقال اشارت رفت، تفسیر از آغوش حدیث سر برآورد و در دامن آن برآمد و رشد کرد و گامه آغازین تدوین آن، با تدوین حدیث برداشته شد، اما در مرحله بعد تفسیر به گونه دانشی مستقل از حدیث رخ نمود و عالمان اسلامی به تألیف و تنظیم آثاری با عنوان«تفسیر»دست زدند.تفسیر ترتیبی آیات قرآن کریم از نیمه اول قرن دوم آغاز گردید، اما این‏که نخستین مدوّن تفسیر تمامی قرآن چه کسی می‏باشد بر اساس مدارک مختلف در آن اختلاف نظر است.
شیخ آقا بزرگ تهرانی، ابن عباس را نخستین مصنّف تفسیر می‏شمارد، لکن با توجه به مآخذ و منابع موجود چنین به نظر می‏رسد که آنچه به عنوان تفسیر مدوّن بدو نسبت داده می‏شود تألیفاتی است که از اقوال و منقولات وی گرد آمده و خود وی آنها را به صورت مکتوب و در قالب تألیف درنیاورده است.برخی مانند جرجی زیدان بر این باورند که 1.از قدمای مؤلفان شیعه و از اصحاب امام صادق علیه السّلام.کتابهای تفسیر قرآن، القراءات و جامع العلم بدو منسوب است.
2.تفسیر قرآن کریم، الدلالة علی الخیر، الشرایع، علل الحدیث، المثالب و الجامع الکبیر فی الفقه، از آثار اوست.
3.وی از امام رضا و امام جواد و امام هادی علیهم السّلام روایت کرده و در طبقات المفسّرین از او به عنوان سرآمد اندیشه‏وران زمان خود یاد شده است.شمار کتابهای او را بیش از 50 جلد می‏دانند که با کمک برادرش حسن آنها را تألیف کرده است.الصلاة، الزکاة، الملاحم، تفسیر القرآن، حقوق المؤمنین و...از دست‏نبشته‏های وی می‏باشد.
4.وی نزد امامان شیعه از مقام ارجمندی برخوردار بوده و به درک زیارت آنها توفیق داشته است.سه کتاب در علوم قرآنی به نامهای معانی القرآن، القراءات و الغریب فی القرآن از اوست.
نخستین کسی که به تدوین تفسیر همت گمارد، مجاهد می‏باشد. 1 البته تفسیر وی موجود نیست و چه بسا منظور از آن، تفسیر منسوب به ابن عباس بوده باشد که مجاهد آن را روایت کرده است.بعضی دیگر با بررسیهای تاریخی و پس از تحقیق و تتبّع و جرح و تعدیل شواهد و مدارک به این نتیجه رسیده‏اند که اولین مدون تفسیر، سعید بن جبیر است. ایشان قائلند:
«مفسرانی که محققان اسلامی آنها را نخستین مدون تفسیر قرآن معرفی نموده‏اند همگی پس از سعید بن جبیر(متوفای 94)از دنیا رفته‏اند؛مثلا مجاهد در سال 104 ه و فرّاء به سال 207 ه از دنیا رخت بربسته‏اند و نیز با توجه به این‏که علمای عامه، سعید بن جبیر را اعلم تابعین در تفسیر قرآن معرفی کرده‏اند، لذا به ظن قوی وی نخستین مؤلف تفسیر قرآ کریم است.» 2
عکرمه، عمرو بن عبید و ابن جریح نیز هر یک به عنوان نخستین مدون تفسیر، لقب یافته‏اند.
به هر حال، کتب تفسیری مؤلفان بر مبنای تفسیر مأثور مدوّن گشت.تعدادی از مفسران نام‏آور و صاحب اثر در عصر نخستین تدوین عبارتند از:سفیان بن عیینه، وکیع بن جراح، شعبة بن حجّاج، یزید بن هارون، عبد الرزاق، آدم بن ابی ایاس، اسحاق بن راهویه، روح بن عباده، عبد بن حمید، ابوبکر بن ابی شیبه، علی بن ابی طلحه، بخاری، عبد الله بن صلت، عبد العزیز جلودی، احمد بن صبیح، علی بن اسباط، علی بن مهزیار، علی بن حسن بن فضال، ابراهیم بن محمد ثقفی، محمد بن خالد برقی و حسن بن خالد برقی. 3
روش طبقه مؤلفان در تفسیر قرآن مبتنی بر نقل اقوال صحابه و تابعین و اتباع تابعین بود، لکن وجه فارق مفسران این طبقه از طبقات پیشین را در ضبط و کتابت اقوال مزبور در قالب روایات معنعن باید جستجو کرد، بی آن‏که از نقل محض فراتر روند و در بیان 1.مسلما سعید بن جبیر از حیث زمانی بر مجاهد مقدم بوده و نظر جرجی زیدان تابع نظر کلی‏تری است که ادعا دارد مسلمانان در قرن اول هیچ تألیفی نداشته‏اند.
2.سید محمدباقر حجتی، سه مقاله در تفسیر و نحو، ص 75-74.
3.سید حسن صدر، تأسیس الشیعه، ص 330-329.
___________________________
صحّت و ضعف اخبار منقول، نظری استقلالی ابراز دارند.مرحوم علامه طباطبایی می‏نویسد:
«طریقه این طبقه نیز این گونه بود که اقوال صحابه و تابعین را در صورت روایتهای معنعن در تألیفات تفسیری خود وارد می‏کردند و از نظر استقلالی خودداری می‏نمودند.» 1
البته تنها مفسّری که در این مقطع از روش دیگر مفسّران پیروی ننمود و پس از بیان اخبار و اقوال گوناگون، در حدّ لزوم به نقد و تحلیل آنها اهتمام ورزید و قول برتر را برگزید، طبری بود، همچنان که علامه طباطبایی می‏گوید:
«جز این‏که این جریر طبری در تفسیر خود گاهی در ترجیح میان اقوال اظهار نظر می‏کند و طبقات متأخرین از این طایفه شروع می‏شود.» 2
پس از این طبقه، طبقه‏ای دیگر از مفسران در حوزه تفسیر ظاهر شدند که روایات را با حذف و کوتاه کردن اسانید، در تفاسیر خود نقل و ضبط کردند و آنها را به طور ناقص بیان داشتند.در نتیجه، اخبار صحیح الاسناد و موثّق با اقوال سست و مجهول السند به هم آمیخت، چنان که علامه طباطبایی قائل است:
«اختلال نظم تفسیر از همین جا شروع گردیده و اقوال زیادی در این تفاسیر بدون مراعات صحّت و اعتبار نقل و تشخیص سند به صحابه و تابعین نسبت داده شده و در اثر این هرج و مرج دخیل بسیاری به وجود آمده و اعتبار اقوال متزلزل شده است.» 3
آغاز نهضت تفسیرنگاری و تحوّلات مربوط به آن
تا اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری تفاسیر متعددی تصنیف یافت که تنها جنبه روایی داشته و بعضا مشتمل بر بخشی از قرآن بوده‏اند که از بیشتر آنها جز نامی در کتب رجال و تراجم احوال و مآخذ و منابع کتابشناسی چیزی بر جای نمانده است.از میان 1.علامه طباطبائی، قرآن در اسلام، ص 47-46.
2.همان مأخذ.
3.همان مأخذ.
___________________________
این تفاسیر برخی به عللی ممتاز می‏باشند که در رأس همه آنها تفسیر طبری موسوم به «جامع البیان عن تأویل آی القرآن»قرار داد.در حقیقت، دانش تفسیر در نخستین سالهای سده چهارم هجری با نام وی رخ نموده است.البته از تفاسیر مقدم بر تفسیر طبری بعضی چون تفسیر«سدی»و تفسیر«مقاتل بن سلیمان»نام‏آور بوده‏اند و از معاصران طبری، فرات بن ابراهیم کوفی و علی بن ابراهیم قمی در عرصه تفسیر شهرت داشته، هر یک دارای اثری وزین در تبیین آیات بیّنات هستند، ولی به عللی که در ذیل بدان اشاره خواهیم نمود، تفسیر وی از امتیازاتی برخودار است.
وجوه امتیاز تفسیر طبری را باید در جامعیّت علمی و گستره معلومات وی، اولیّت اسلوبی، فضل تقدم، شمول قرآنی و مصونیّت زمانی 1 آن پی‏گیری نمود.تفسیر او از کهنترین، ارجمندترین و گسترده‏ترین تفاسیری است که می‏توان آن را به عنوان منبعی قویم برای شناخت اقوال پیشینیان و مرجعی عظیم برای تفاسیر پسینیان به حساب آورد. بسیاری از تفاسیر بزرگان صحابه و تابعین نظیر احادیث تفسیری منقول از ابن عباس، مجاهد و دیگران به طور کامل در کتاب گرانسنگ او گرد آمده است، چنان که فیروز آبادی کل تفسیر ابن عباس را از تفسیر طبری بیرون آورده و کتابی مستقل به نام«تنویر المقیاس من تفسیر ابن عباس»فراهم کرده است.مفسّران بزرگ سنی و شیعی از تفسیر گرانقدر او سود جسته‏اند و این تفسیر را به عنوان پشتوانه اصلی کار خود به کار گرفته‏اند.شیخ طوسی رحمه اللّه تفسیر خود را بر اساس آن تألیف نموده و بیشتر شواهد شعری خویش را از آن به وام گرفته است.شیخ طبرسی نیز نام تفسیر خود را از نام تفسیر او اخذ کرده است. 2 و بدین‏سان تفسیر پر بار و استوار او اعجاب و تحسین همه مفسّران و قرآن‏پژوهان را در تمامی ادوار برانگیخته است.ابن ندیم در باره تفسیر او می‏گوید:
1.یادنامه طبربی‏[مجموعه مقالات‏]، روش تفسیری طبری، ص 266.
2.بهره‏مندی تفاسیر عامه از تفسیر طبری را با یک مقایسه اجمالی بین این تفسیر و تفاسیری چون:«تفسیر ابن اثیر»، «در المنثور»، «تفسیر الکبیر فخر رازی»و«الجامع لا حکام القرآن»می‏توان دریافت.
___________________________
«و او راست کتابی در تفسیر که بهتر از آن نگاشته نشده است.» 1
از معاصران، ذهبی در معرفی تفسیر طبری می‏نویسد:
«آنچه ابن جریر از اقوال مفسرین پیشین در کتابش جمع کرده، و آنچه از مکتب تفسیری ابن عباس و ابن مسعود و علی بن ابی طالب و ابیّ بن کعب برای ما نقل کرده و آنچه از روایات ابن جریح و سدّی و ابن اسحاق و جز آنان گرد آورده، این کتاب را عظیمترین کتب مؤلفه در تفسیر به مأثور قرار داده است، چنان که بخشهای او درباره اعراب و توجیهات لغوی و استنباطات گوناگون و ترجیح بعضی اقوال بر بعضی دیگر، نقطه تحولی است در تفسیر و هسته اولیه‏ای است برای تفاسیر عقلی بعدی و مظهری از روح علمی والایی است که بر عصر او حاکم بوده است.» 2
تفسیر نفیس و جامع طبری، سرآغازی میمون در تطورات تفسیری به شمار می‏آید و در بازشناسی تحولات مربوط به تفسیرنویسی از ویژگی و جایگاهی بلند برخودار است. تفسیر وی گرچه در رده تفاسیر مأثور محسوب می‏گردد، اما به لحاظ نقد و بررسی آراء و توجیه اقوال و گاه ترجیح برخی از نظریّات بر بعضی دیگر، آن را از جمله تفاسیر به رأی نیز توان شمرد.از آن جا که تفسیر طبری در برداشتها و تحولات تفسیری و اسلوبها و مکاتب تفسیری پس از خود تأثیری شگرف به جای گذاشته است، شیوه تنظیم و روش تفسیری آن را فراخور حال مقام فراروی شما می‏نهیم.
دیباچه همایون تفسیر وی مزیّن به نثری مسجّع و بدیع، با خطبه‏ای در ستایش خدای تعالی و نعت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم و عترت ارجمندش آغاز می‏شود و در آن به شرح پاره‏ای از ویژگیهای قرآن مانند اعجاز و فصاحت و بلاغت و ارزشهای معنوی همچون وعظ و 1.ابن ندیم، الفهرست، ص 292.
2.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 22.ذهبی سپس می‏نویسد:بهترین سخنی که تفسیر طبری از رهگذر آن توصیف شده بیانی است که فرغانی، در تجلیل از این تفسیر گفته است و آن سخن چنین است:
«هر گاه دانشمندی مدعی شود که از درون این کتاب می‏تواند ده کتاب بیرون آورد که در هر یک حاوی دانشی مستقل و جداگانه و کتابی شگفت و سرشار باشد، می‏تواند به انجام چنین کاری توفیق یابد.»ارشاد و هدایت پرداخته و سپس در ضمن چند فصل در مقدمات قرآن و تبیین آیات از قبیل:وحدت معانی قرآن با معانی زبان عربی، مسأله معرّبات و واژگان دخیل در قرآن، اسلوب فنی زبان عربی، توضیح حدیث«نزول قرآن به هفت حرف»، وجوه درک و شناخت صحیح کتاب آسمانی، اخبار منع تأویل به رأی، ردّ نظر منکران تفسیر، بیان اسامی قرآن و معانی واژه سوره و آیه و چرایی نامگذاری سوره به آن، سخن به میان آمده است.
پیش از پرداختن به ویژگیها و روش تفسیر طبری و بیان ابعاد گوناگون آن، ارکانی که وی تفسیرش را با توجه به جنبه مفهومی قرآن بر آن استوار نموده است بر می‏شمریم:
1.آنچه تفسیر و تأویل آن جز با بیان پیامبر فهمیده نمی‏شود؛مانند تفسیر حدود، اوامر و نواهی و....
2.آنچه تأویل و تفسیر آن را جز خداوند، کسی آگاه نباشد؛به‏سان گزارش از اجلها، نفخ صور و....
3.آنچه هر دانشمند آشنا به زبان عربی از آن بهره می‏جوید و این وجه بسته به وقوف وافی و کافی مفسّر با ادبیات عرب است. 1 از این میان، بخش نخستین آن یعنی تفسیر نقلی، به نظر وی مهمترین و استوارترین بخش تفسیر است.
منقولات وی از ابن عباس، سعید بن جبیر، مجاهد، قتاده، حسن بصری، عکرمه، ضحاک بن مزاحم، ابن مسعود، تفسیر عبد الرحمن بن زیدبن اسلم، تفسیر ابن جریح، تفسیر مقاتل بن حیان، کتاب محمد بن سائب کلبی و مقاتل بن سلیمان و محمد بن عمر واقدی است. 2
1.وی در آغاز نفسیر هر بخش از آیات قرآن کریم، عنوان«القول فی تأویل قوله تعالی»را به کار برده است که مراد وی از«تأویل»همان«تفسیر»می‏باشد.
2.تأویل و تفسیر آیات مبتنی بر خود قرآن و روایات و قول مأثور از اهل تأویل یعنی صحابه و تابعین و توجیه قول آنان و تبیین قول مرجّح پس از یک موازنه منطقی بین 1.این تقسیم سه‏گانه از آیات به تصریح خود وی از ابن عباس گرفته شده است.
2.از سه تن اخیر فقط در مقولات مربوط به تاریخ و سیر و اخبار عرب، روایت نقل کرده است.
روایات است و در صورت اختلاف در تفسیر آیات از سوی اهل تأویل به جرح و تعدیل روایات متناقض و نقد و بررسی تأویلهای متخالف پرداخته و رأی خود را بیان می‏دارد. طبری در این ارزیابی و داوری، معیارها و ملاکهای گوناگونی را فراروی خود دارد که بدانها فهرست‏وار اشارات می‏رود:
1.سیاق آیات و پیوستگی آنها؛2.اجماع علما و اهل تأویل یا اکثریت آنها که اعتبار و ارزش خاصی را برای اجماع آنان قائل است؛3.شیوه معمول بیان عرب و استعمال معروف کلام آنها؛4.تعمیم بخشیدن معانی و پرهیز از تقیید و تخصیص بدون حجّت؛5. وجود خبر صحیح از پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلّم در جهت یکی از تأویلهای مختلف؛6.معیار تاریخی مبتنی بر الهام گرفتن از رویدادهای تاریخی و تمسک جستن بدانها برای گزینش تأویلی مناسب. 1
3.طبری تفسیر را از جریان جمود نقل اقوال به میدان وسیع بررسی و نقد می‏کشاند. گرچه در اثر تفسیری وی جنبه روایت بر درایت غلبه دارد و محور قابل قبول وی در ترجیح سندی و یا ادبی روایات، استنباط اهل روایت بوده، نه استظهار اهل درایت و در متن تفسیر خود هیچ گاه نظر خود را با روایت در هم نمی‏آمیزد و تفسیر به رأی را هرگز جایز نمی‏شمرد و بر ضرورت رجوع به روایات صحیح منقول از صحابه و تابعین تأکید فراوان دارد، لکن روش تفسیری او صرفا نقلی نیست و در برخی موارد، اجتهاد در تفسیر در لایه‏های تفسیری او هویداست.
4.در حد خود به تفسیر آیات به آیات توجه نموده است و در ترجیح برخی از آراء یا در ابداع رأی جدید از متن آیات استفاده می‏کند.
5.قراءات گوناگون آیات را در میان انبوه قراءات و روایات متفاوت در ذیل بسیاری از آیات بیان می‏کند و پس از نقد و بررسی و جرح و تعدیل در هر مورد، قول اصح و برتر را برمی‏گزیند.وی در این ارزیابی از معیارهای زیر سود می‏جوید:
1.شهرت و شذوذ قراءت:2.هماهنگی قراءت با سیاق آیه؛3.هماوایی با قواعد و 1.محمد فاضلی، تفسیر طبری در نقد و بررسی، ص 235-231.
___________________________
شیوه زبان تازی؛4.همسویی قراءت با تفسیر اهل تأویل؛5.هماهنگی قراءت با رسم الخط قرآن؛6.سهولت لفظی و تناسب معنوی یکی از قراءتها.
6.تفسیر وی سرشار از مطالب کلامی است.نظریات موافق با عقیده خویش را با قرآن منطبق می‏کند و در اثبات باور خود پای می‏فشارد و در آرای مخالف خود مناقشه می‏نماید.وی به نقد دیدگاههای معتزله و قدریه پرداخته، ادله آنان را مخدوش می‏کند.
7.در ذیل آیات الاحکام، اقوال گوناگون را نقل می‏کند و با تکیه بر وسعت اطلاع و معلومات متنوّع و موازنه نظری و ادلّه علمی، رأی صحیح را برمی‏گزیند و گاهی برای اثبات دیدگاه فقهی خود از استعمالات کلام عرب سود می‏جوید.
8.به مسائل تاریخی، سیر و مغازی در حد لزوم عنایت داشته است.
9.بعضی از علوم و دانشهای قرآنی مانند ناسخ و منسوخ، اشتقاق و معانی لغات، فروق لغوی و...را در تفسیر خود عرضه می‏دارد.
10.وی در تفسیر خود بیش از فرّاء و دیگر مفسران پیش از خود مباحث بلاغی قرآن را مورد بحث و مداقه قرار داده و به نظم بدیع قرآن‏که عرب از نظیره‏گویی بدان عاجز است اشاره کرده و برخی آرایشهای کلامی قرآن را که سبب تفاوت قرآن با کلام عرب شده باز گفته است.از این رو، اگر وی را پایه‏گذار بیان مسائل بلاغی قرآن بنامیم سخن به گزاف نگفته‏ایم.
11.وی به منظور تبیین معنی و مفهوم آیه، مشکلات لغوی و ادبی را مطمح نظر قرار داده و در رفع آنها کوشش نموده است.نیز در مباحث لغوی، لغات و لهجه‏های مختلف و در بحثهای گوناگون شواهدی از نثر و شعر عربی آورده است.
12.در تبیین معانی واژه‏ها و نیز مباحث نحوی، اقوال کوفیان و بصیریان را بیان می‏دارد و به آثار ادبی پیشینیان مراجعه می‏کند و پس از نقد و توجیه آنها قول صواب را مشخص می‏کند و با اقامه دلیل بر آن صحه می‏گذارد. 1
1.با توجه به تأثر طبری از مذاهب کوفیان، بیشتر، قول آنها را موجه می‏شمرد و بر تأیید نظر آنان اصرار می‏ورزد.
13.در شناخت آیات محکم از متشابه و ارجاع متشابه به محکم و حلّ اشکال آن در پرتو محکم، گاهی محکم را به متشابه ارجاع می‏دهد و زمام کار را به حدیث می‏سپرد.
14.بیشتر، اسناد روایات را بدون نقد و تحلیل و جرح آنها به طور کامل عرضه می‏کند، زیرا وی ظاهرا اقدام بدین عمل را جزء وظایف مربوط به حوزه تفسیر نمی‏داند و گاه رجال روایت را به بررسی نشسته و گاه تصریح به توقف می‏کند.
15.در پاره‏ای موارد، از اطناب مخلّ که فایدتی بر آن مترتّب نیست پرهیز می‏کند، اما گاه در تبیین معانی الفاظی از قرآن و بیان مطالب تفسیری، روایات گوناگون و مباحث دراز دامنی را مورد ارزیابی قرار می‏دهد که چندان ضروری به نظر نمی‏رسد.شیخ طوسی رحمه اللّه از طبری فقط از آن رو انتقاد می‏کند که گزارشهای تفسیری خود را طولانی و ملال‏آور بیان کرده است.
16.بعضی موارد، به تبیین جزئیات که شیوه معمول دیگر مفسران است نمی‏پردازد؛ مثلا به ثمن‏بخس یا مقدار«دارهم معدوده‏ای»که یوسف را بدان فروختند، اشاره‏ای نمی‏کند.
17.فراوانی اسرائیلیات و نصرانیّات در تفسیر وی مشهود است.وجوه و اقوال گوناگون رسیده از اهل کتاب را نقل نموده، در گزینش توقف می‏کند و گاه بدون هیچ گونه توضیحی، مطالب و آثاری را که بطلان آنها کاملا روشن است نقل می‏کند و بسیاری از منقولات آنان را بدون جرح و تعدیل عرضه کرده و در بعضی موارد، روایات«وهب»را در مقام نقد و بررسی، ترجیح داده است.

تبلیغات