آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

متن

در شریعت اسلامی، حاکمیت بر بشر یک میراث نیست که افراد جامعه وارثان آن بوده و نسبت به اجزای آن، حق مشاع داشته باشند، بلکه حکومت یک مفهوم معنوی و ارزشی است که بر آن مالکیت تعلّق نمی‏گیرد.بر این اساس، حاکمیت یک مرحله ثبوت دارد و یک مرحله اثبات.
حاکمیت در مرحله ثبوت و بر اساس اصل نخستین، از آن خداوند است:«ان الحکم الاّ للّه»و بدین صورت حاکمیت مشروعیّتی ذاتی می‏یابد؛مشروعیتی که به اعتبار هیچ کس نیازمند نیست و رأی انسان در حقّانیّت یا عدم حقّانیّت آن هیچ گونه کارایی و نقش ندارد، زیرا حاکمیت، ولایت قطعی الهی است که به عنوان حقّ اولی و ذاتی بر آحاد جامعه بشری، سلطه شرعی و الهی دارد و تفوّقی است حکمی و فرمانی بر افراد جامعه که حق امر و نهی دارد، زمان‏بردار نیست، در حیطه خواستهای نفسانی بشر عمل نمی‏کند و از طریق انسانهای صالح و واجد شرایطی که به صورت مستقیم از طرف خداوند به عنوان رسول و یا ولیّ و یا به صورت غیر مستقیم و با تعیین ملاکها و ویژگیهای متناسب تعیین می‏گردند، اعمال می‏شود.
همچنین در حوزه حاکمیت الهی، فقاهت، خود یک اندیشه سیاسی می‏شود وفقاهت در واقع درک قانونمندی‏های اداره این نوع حاکمیّت است، زیرا ولیّ بایستی دین‏شناس و فقیه باشد تا تمام ابزار سیاسی حاکمیت را از درون شریعت کشف و استخراج نماید.بنابراین، فقیه هم که در راستای حاکمیت بر اساس لیاقتهای علمی و صلاحیتهای عملی خویش، با دارا بودن نشانه‏ها می‏خواهد عمل کند و حاکمیت الهی را به بار نشاند، به تبع مشروعیّت ذاتی حاکمیت، دارای یک مشروعیّت ولایتی ذاتی می‏گردد که فقط او می‏تواند عهده‏دار مسؤولیت سنگین حکومت الهی باشد.
نقش آرای عمومی
در این میان، نقش آرای عمومی نقشی کاربردی است؛یعنی همان امر مشروع نفسی را کارآمد می‏سازد و تا این کارآمدی نباشد و مردم با رأی خویش، آن را عینیت نبخشند، مشروعیت جنبه عملی نخواهد گرفت، زیرا بهترین حاکم، بهترین سیستم حکومتی و حتی حکومت الهی و ولایت نیز با رأی مردم، توان اجرایی و تنفیذی می‏یابد و شایسته‏ترین افراد بدون یاور و نیروی توده‏ای نمی‏توانند کاری از پیش ببرند.
به دیگر سخن، کلیت نظام(سیستم و فرد حاکم)را آرای عمومی کارآمد می‏سازد و فقیه با رأی خبرگان منتخب مردم بر سر کار می‏آید، چنان که حضرت علی علیه السّلام به آرای عمومی بها داده، آن را عامل پذیرش خلافت می‏شمارد:
«فما راعنی الاّ و الناس الیّ کعرف الضّبع ینثالون الیّ من کلّ جانب حتی لقد وطی‏ء الحسنان و شقّ عطفای، مجتمعین حولی کربیضة الغنم.» 1
هیچ امری مرا وانداشت بر پذیرش خلافت، مگر آن‏که دیدم مردم دور من اجتماع نمودند همچون اجتماع موهای دور گردن کفتار(کنایه از شدّت ازدحام مردم).به من از هر جانب هجوم می‏آوردند تا آن‏که حسن و حسینم زیر دست و پا رفتند و دو سوی جامه‏ام پاره شد، پیرامونم گرد آمدند همچون گله‏های گوسفند.
با این تفکر و بر مبنای این اندیشه است که آرای عمومی، قدرت شگرفی در نصب و 1.نهج‏البلاغه صبحی صالح، ص 48.
عزل می‏یابد و نمونه آن را در بزرگترین همه‏پرسی تاریخ ایران(در دوازدهم فروردین 58)مشاهده کردیم؛یعنی مردم مسلمان ایران با شناخت دین و قوانین کلی آن آگاه بودن به لزوم اجرای قوانین الهی، خواستار اجرای کامل احکام مکتب و شریعت شدند.در چنین فضا و شرایطی، دیگر جایی برای لحاظ نمودن خواستهای نفسانی بشر نیست تا دموکراسی به مفهوم غربی آن‏که همان نفی اندیشه خدایی است، حضور یابد، بلکه در این جا تنها مشارکت عمومی و توده‏ای است که عینیت یافته و حاکمیت و ولایت را به بار می‏آورد، چنان که این مشارکت عمومی با رأیی افزودن بر 2/98%نظام جمهوری اسلامی را رسمیت بخشید.
این مشارکت مردمی، پس از آن همه‏پرسی بزرگ به کرّات در تاریخ انقلاب اسلامی، تجربه شده است، چه این‏که حکومت یک اندیشه جدّی و سیاسی است؛یعنی مردم در روند حاکمیت ولیّ، نظارت دارند و حضور آحاد جامعه در متن سیاستگذاری حاکمیت متبلور است، چون حکومت همه حیات جامعه را در برمی‏گیرد و حضور همگان را در جریان آن برمی‏طلبد.بنابراین، مشارکت در حاکمیت، اندیشه‏ای فراگیر و سیاسی است و باید همواره مشارکت سیاسی، اجتماعی ملّت در جریان حکومت پشتیبان مبانی حاکمیت باشد.امام خمینی قدّس سرّه در وصیّتنامه سیاسی الهی خویش بر این نکته اصرار می‏ورزد:
«این جانب به همه نسلهای حاضر و آینده وصیّت می‏کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت اللّه برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران داخل و خارج از کشورمان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است.»
امام با این اندیشه که آرای عمومی و مشارکت آنان، مظهر قدرت حاکمیت است و حضور آنان نقش عمده‏ای را در پیروزی حاکمیت دارد، در پایان وصیّتنامه خویش همین نکته را دوباره یادآور شده، می‏فرماید:
«یک مرتبه دیگر در خاتمه این وصیّتنامه به ملّت شریف ایران وصیّت می‏کنم که در جهان، حجم تحمّل زحمتها و فدارکاریها و جان نثاری‏ها و محرومیّتها مناسب حجم‏بزرگی مقصود و ارزشمندی و علوّ رتبه آن است.آنچه که شما ملّت شریف و مجاهد برای آن به پا خاسته و دنبال می‏کنید و برای آن جان و مال نثار کرده و می‏کنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که در از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مکتب الوهیت به معنای وسیع آن و ایده توحید با ایده رفیع آن است.»
قداست آرای مردم
آرای مردم تجلّی عمیقترین خواسته یک ملّت است و به این جهت قداستی ذاتی و معنوی دارد.الیته این قداست به نوع جهتگیری ملّی بستگی دارد که عمده‏ترین آن جهتگیری الهی ملّت است و باید چنین اندیشه‏ها و آرایی را مقدس هم دانست.آرای عمومی با این دیدگاه، به عنوان شرکای سیاسی اداره جامعه، حاکمیت را در انجام اهداف آن، کارآمد می‏سازند.
در این راستا مردم بزرگ ایران، قهرمانیهای بزرگی را با مشارکت خویش آفریدند و به شرق و غرب تفهیم نمودند که ما در راه آرمانهای متعالی اسلام به پیش می‏رویم:
«البته پر واضح است که همه اقشار کشور ما در انقلاب سهیم و شریکند و همه برای خدا و انجام وظیفه الهی خود وارد صحنه‏ها شده‏اند و مقصد خداست و هرگز آمال بلند و الهی خود را به مسائل مادی آلوده نمی‏کنند و با کمبودها از میدان به درنمی‏روند، چرا که کسی که برای خدا جان و مال فدا می‏کند، به خاطر شکم و دنیا از پای در نمی‏آید.» 1
آگاهانه بودن آرای مردمی
مردم ایران، آگاهانه به جمهوری اسلامی رأی دادند و رأیشان با سنجه عقل و اندیشه شکل گرفت و بر مبنای احساسات نبود و کارآمدی نظام ما در شرایط فعلی و قدرت حاصل شده حکومت اسلامی، مرهون همین آرای مبتنی بر آگاهی است که هماره در 2.امام خمینی، منشور اول انقلاب.هنگامه‏های نیاز، به صورت رأی عمومی تجلّی یافته و به رغم همه ترفندها هیچ گاه در نوسان قرار نگرفته و در ماجرای جنگ و محاصره اقتصادی و...»هرگز در آن خللی ایجاد نگشته است و به فرموده معمار بزرگ انقلاب اسلامی:
«جامعه ما امتحان و تقیّد خود را به احکام اسلامی تا سرحدّ قربانی نمودن چندین عزیز و جوان و بذل همه هستی خود داده‏اند و در همه صحنه‏ها بوده‏اند و ان شاء اللّه خواهند بود.» 1
با آگاهانه بودن آرای عمومی است که قدرتی در جامعه برمی‏آید و نمود می‏یابد که نمی‏توان حدّی را برای آن در انگاره خیال آورد؛قدرتی که هم در مسائل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی حضور می‏یابد و به کارآمد شدن آنها می‏انجامد و هم در قدرت حاکمیت متبلور می‏گردد و عامل حفظ هویّت و بنیاد نظام می‏گردد.خوشبختانه هم اکنون این قدرت در ایران به طور جدّی در صحنه حضور دارد که می‏توان آن را در انتخابات پنجمین دوره مجلس لمس کرد که مردم مسلمان با شرکتی فعّال در انتخابات، باری دیگر قدرت حاکمیت را به نمایش گذاردند.
احترام به آرای عمومی
آنچه در این جا شایان تأمّل و یادکرد است، احترام واقعی نهادن به رأی و اندیشه سیاسی و اجتماعی مردم است.آنان وقتی به پای صندوقهای رأی می‏روند و رأی می‏دهند، بر اساس دیدگاهها و انتظارات مشروعشان چنین اقدامی می‏نمایند و قطعا انتظار دارند که به دیدگاهها و خواستها و نیازهای بحقّ آنان پرداخته شود.
در واقع افکار عمومی همچون یک محکمه، عمل می‏کنند:محاکمه می‏کنند، قضاوت می‏کنند، حکم صادر می‏کنند و در نهایت ممکن است عناصری را عزل کنند، و دیگرانی را بر سر کار بگمارند.البته این بار نیز آرای عمومی به نظارت می‏نشینند و اگر به آرای آنان احترام بایسته‏ای گذارده شود به پشتیبانی و حمایت بی‏دریغ می‏پردازند و اگر به آرای آنها 1.امام خمینی، منشور اول انقلاب.
کم توجهی یا بی‏مهری شود، امکان دست کشیدن از حمایت وجود دارد.بدین جهت کسانی که با رأی مردم مسؤولیتی را عهده‏دار می‏شوند، باید هماره وامداری خویش به حضور و مشارکت و رأی همه اقشار جامعه را مدّنظر داشته باشند و یک لحظه از فکر خدمتگذاری به این مردم غافل نشوند.مردمی که امام راحل قدّس سرّه خود را خادم آنان معرفی کرده، می‏فرماید:«به من خادم بگویید بهتر است از این‏که رهبر بگویید.»
امید آن‏که در نتیجه دستاوردهای بزرگی که تاکنون از حضور مردمی در صحنه‏های گوناگون انقلاب داشته‏ایم و بر اساس پیروی از مشی امام قدّس سرّه در پیاده ساختن آرمانهای بلند اسلام و ملّت مسلمان ایران توفیق یابیم.

تبلیغات