آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

متن

در دو بخش پیش این مقال به تفسیر و چگونگی آن در عهد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و صحابه پرداختیم و مدارس تفسیری صحابه و شاگردان برجسته آنان که تابعین را تشکیل می‏دادند، همراه با ویژگیهای هر یک برشمردیم.اینک ادامه آن را با پرداختن به ارزش تفسیری تابعین پی می‏گیریم.
قلمرو تفسیر در عهد تابعین از گستره وسیعی برخوردار گشت.تراویده‏های تفسیری اینان چون پیشینیان صبغه روایی و نقلی به خود گرفت.بذر اختلافات مذهبی در این دوره پاشیده شد و تفسیرهایی سربرآورد که مبنای فکری مذاهبی خاص به‏شمار می‏آمد.
ورود اسرائیلیّات بی‏شمار به حوزه تفسیری و اعمال نکردن شیوه نقد و تحلیل در نقل آثار، درآمیختن مباحث تفسیری با علم کلام، بعد زمانی آنان از عهد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و در نتیجه ع دم استماع از آن حضرت، افزایش مقاصد شوم دشمنان و وجود تعصّبات فرقه‏ای و قبیله‏ای، اختلافات تفسیری، بروز اختلالات در نقل و روایت حدیث و جعل و وضع آن باعث گردید که برخی، قول تابعی را مصدری الزامی برای تفسیر اخذ نکنند و آرای آنان را به کناری نهند و به آثارشان به دیده تردید بنگرند.افزون بر موارد یادشده، منصوص نبودن عدالت تابعی و عدم مشاهده قراین و احوال زمان نزول و احتمال خطا در اجتهادشان به این تردید دامن زد و قول آنان فقط در حدّ مصدری استحسانی و استعانتی، وارد حوزه تفسیر گردید.
«آرای تابعین حجیّت ندارد، چه رسد به آرای آنان در باب تفسیر قرآن، مگر در مواردی که اجماعی است، اما در مورد اختلاف باید به قرآن و سنّت یا کلام عرب و یا نظریّات صحابه مراجعه نمود.» 1
ابوحنیفه می‏گوید:
«آنچه از پیغمبر به ما رسیده بر سر و چشم می‏نهیم و آنچه از صحابه در دست است برمی‏گزینیم، اما آنچه از تابعان رسیده، آنان رحالی هستند و ما هم رجالی.» 2
این گروه را عقیده بر این است که بیشتر تفسیرهایی که از تابعین نقل گردیده است، به سبب لغزشهای آن از موقوفات می‏باشد و ضرورتی برای اخذ آنها جز در مورد اسباب نزول، احساس نمی‏گردد.علامه طباطبایی در این زمینه می‏نویسد:
«طریقه تابعین در تفسیر این بود که تفسیر آیات را گاهی در شکل روایات از پیغمبر اکرم یا صحابه نقل می‏کردند و گاهی معنای آیه را بی‏آن‏که به کسی اسناد دهند در صورت اظهار نظر ایراد می‏کردند و متأخّرین مفسرین با این اقوال، معامله روایات نبوی نموده و آنها را روایات موقوفه به‏شمار می‏آورند.» 3
در مقابل این دیدگاه، بعضی به سبب مرتبت والای تابعین، قریب العهد بودند آنان به زمان نزول، احاطه کافی به اسباب نزول، درک سریع معانی آیات بینّات و دانا بودن به تصاریف و تعابیر و مجاری لغت، و خلاصه به علت فضل تقدّم و تقدّم فصلی که تابعین داشتند، آرای تفسیری آنان را ممدوح و تحولات به وجود آمده در عرصه تفسیر را رهین 1.سیوطی، الاتقان، ج 2، ص 179.
2.محمد حسین ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 128.
3.علامه طباطبایی، قرآن در اسلام، ص 45.
__________________
تلاش و فضل و منزلت آنان می‏دانند. 1
کیفیّت تدوین حدیث و تاریخ آن از دیدگاه فریقین
در آغاز، تفسیر یکی از فروع علم حدیث به‏شمار می‏آمده و تبیین تفسیرها و مطالب مربوط به آیات به وسیله راویان به دیگران منتقل می‏شده است.در این میان، شیوه منع ثبت و کتابت حدیث و جواز نقل به مشافهه-همچنان‏که اشارت رفت 2 -اعمال نظر و دخالت رأی در تفسیر و به دنبال آن نقل به معنی و اختلالات در بیان حدیث را فراروی صحابه و تابعین گشود و در نتیجه، جعل و وضع آن را در پی داشت.از این رو، بحث از کیفیت ثبت حدیث و تاریخ آن، پدیده‏ای اجتناب ناپذیر به نظر می‏رسد که نگاهی گذرا بدان می‏افکنیم.
جمع و کتابت و تدوین حدیث به بهانه التباس و اختلاط با قرآن و اهتمام نداشتن مسلمانان به کتاب آسمانی از دیدگاه عامه، امری ناروا به شمار می‏رفت و مدار حدیث تا نیمه قرن دوم، نقل شفاهی و مستند آن حافظه راویان بود، چنان‏که سیوطی گوید، صحابه و تابعین حدیث را نمی‏نوشتند و فقط به حفظ می‏سپردند، با این‏که نیاز به نگارش حدیث در عصر تابعین از هر زمان دیگری بیشتر احساس می‏شد، زیرا مسلمانان در این عصر، حیات جدیدی را پیش روی داشتند؛حیاتی که به سبب گسترش حوزه اسلام و آمیختگی مسلمانان با دیگر امتها، سرشار از حوادثی بود نامأنوس با آنچه آنان تاکنون بدان خو گرفته بودند.
انگیزه منع نگارش حدیث را در خلال قرن اول باید جستجو نمود، آن‏جا که خلیفه دوم سخن منسوب به پیامبر را که می‏فرمود:«از زبان من چیزی ننویسید و هر کس چیزی غیر از قرآن از زبان من بنگارد، باید آن را محو کند» 3 به عنوان مستمسکی برای منع کتابت 1.محمد هادی معرفت، التفسیر و المفسرون، که امید است در آینده نه چندان دور به زیور طبع آراسته گردد.
2.اندیشه حوزه، شماره 1، ص 131.
3.صحیح مسلم، ج 4، ص 2289.تنها حدیث صحیح در بین روایات منع، همین حدیث یاد شده است که این هم با الفاظ گوناگونی نقل شده است و این نقلها از عدم دقّت در ضبط روایت، حکایت دارد. ثانیا این‏که حدیث مزبور موقوفه است یا مرفوعه، از دیرباز محل اختلاف بوده و بخاری موقوف علیه
__________________
حدیث فراروی مسلمانان گذارد.وی مدعی بود که نگاشتن سنّت نبوی، التباس قرآن با سنّت را دامن می‏زند و در نتیجه مسلمانان همچون امتهای پیشین از کتاب خدا روی برمی‏تابند و به احادیث و گفتار پیامبرش روی می‏آورند.حال این‏که تأکیدات پیامبر بر ارزش فرهنگ مکتوب چنان است که شاید کمتر نظیری بتوان برای آن یافت.پیامبر نه‏تنها نگارش وحی را ضرورتی اجتناب‏ناپذیر و اصل مهم در حفظ مهمترین منبع و مرجع اسلامی به‏شمار می‏آوردند، بلکه مکتوب نمودن سنّت و گفتار نبوی را نیز به عنوان یکی دیگر از استوانه‏های فرهنگ اسلامی لازم می‏دانستند و بر آن اصرار می‏ورزیدند.پیش از آن، قرآن کتیبه وهّاج الهی، مؤمنان را به نگارش فرمان داده و اهمیّت آن را به مسلمانان گوشزد نموده است.خطیب بغدادی در تقیید العلم، پس از آن‏که آیه دین 1 را می‏آورد از آن، تأکید قرآن بر کتابت را بهره می‏گیرد و می‏نویسد:
«وقتی خداوند بر کتابت«دین»در جهت حفظ و حراست از آن و جلوگیری از هر گونه تردید در آن امر می‏کند، باید بر حفظ و حراست از علم و حدیث و حقایق دینی برای جلوگیری از تردیدها و شبهات که حفظ و حراستش دشوارتر است تأکید کند.» 2
روایتی که بر نکوهش ابی بن کعب از سوی خلیفه دوم به سبب اخبار از بیت‏المقدس دلالت دارد و کلام عمر که می‏گفت:«کراهت داشتم سخنان پیامبر آشکار شوند»، بیانگر آن است که وی از انتشار سخنان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بیم و هراس داشته است، با این‏که سخنان آن حضرت مکمّل شریعت و مبیّن مجملات و مخصص عمومات قرآن و چراغ فروزان هدایت انسان بود.
مسأله تأخیر در کتابت حدیث و منع از آن از راز واره‏های مهم در تاریخ حدیث است بودن آن را قائل می‏باشد.افزون بر این دو نکته، راوی این حدیث که ابوسعید خدری است، در پاسخ کسانی که از او علت عدم ضبط را خواسته‏اند به کلام پیامبر استناد نکرده، بلکه گفته است نمی‏خواهد قرآن و حدیث در یک صفحه نگاشته شود.این سخن مبیّن آن است که نهی در حدیث ابی‏سعید، نهی از کتابت حدیث با قرآن برای جلوگیری از امتزاج در یک صفحه بوده است.
1.بقره/282:«یا ایها الذین آمنوا اذا تدابنتم بدین الی أجل مسمّی فاکتبوه...»
2.خطیب بغدادی، تقیید العلم، ص 71.
__________________
که پژوهشی مستقل را می‏طلبد و مجالی دیگر.
عمر بن عبد العزیز نخستین ک سی بود که به طور رسمی پس از یک رکود صد ساله، به تدوین حدیث امر نمود و این مهم را به عهده ابوبکر محمد بن حزم انصاری که از طرف وی حاکم و قاضی مدینه بود، نهاد و بدو تأکید کرد که علم را بگستراند.او نیز در مساجد به تعلیم احادیث همّت گمارد و روایات را در کتابی گردآورد و به مردم مدینه، و به قولی به تمامی بلاد و اقطار اسلامی، نامه نوشت که آنچه از احادیث پیامبر باقی مانده است، برای من به نوشته آرید.
پس از آن، ابن جریح در مکه، مالک در مدینه، اوزاعی در شام، ابن ابی عروبه در بصره، معمّر در یمن، سفیان ثوری در کوفه، جریر در ری و ابن المبارک در خراسان به کتابت حدیث روی آوردند.با درگذشت عمر بن عبد العزیز، بار دیگر مسأله کتابت حدیث به بوته فراموشی سپرده شد و از خلفا کسی این کار را پی نگرفت و تا اواخر قرن سوم، تنها گروهی با اکراه به این مهم اقدام می‏نمودند.
به طور کلی حرکت تدوین در میان اهل سنّت، سه مرحله را پشت سر نهاد:
1.از آغاز تا آخر قرن اول هجری که در این مرحله حدیث از ناحیه برخی از صحابه در حد استفاده شخصی، به کتابت درمی‏آمد و به هنگام مرگ محو می‏گردید، همچنان‏که ابوبکر، پانصد حدیث مکتوب از پیامبر را پیش از وفاتش از بین برد. 1
2.از اوائل قرن دوم تا اواسط این قرن که تدوین به صورت ناقص وجود داشته است.
3.از اواخر قرن دوم که به صورت گسترده و شایع رخ نمود(گرچه دستور کتابت حدیث در اوائل قرن دوم صادر گردید، عملا تا پایان قرن دوم پیشرفتی در روایت‏نگاری حاصل نشد.)
در میان اهل سنت راجع به نخستین گردآورنده حدیث اختلاف است.برخی ابن جریح را نخستین تدوین کننده حدیث می‏دانند و بعضی از کتاب موطّأ ابن مالک که شامل چهار هزار حدیث است، به عنوان نخستین جامع حدیثی مکتوب یاد کرده‏اند، چنان‏که، ابن 1.متقی هندی، کنز العمّال، ج 1، ص 174.خلدون گفته است:
«دانش شریعت در ابتدا نقل صرف بود که پیشینیان بدان قصد کردند و صحیح آن را جستند تا آن را کامل کردند و مالک، کتاب«الموطّا»را تدوین کرد و در آن اصول احکام صحیحی را که همه بر آنها همرأی و متفق بودند نوشت و آن را بر حسب ابواب فقه مرتب کرد.» 1
لکن شیعه از همان پگاه اسلام به استماع، حفظ، نقل و جمع حدیث پرداخت و یک قرن در تدوین و تنسیق آن از عامه جلو افتاد.سید حسن صدر به نقل از فتح الباری ابن حجر می‏نویسد:
«صحابه در کتابت حدیث اختلاف‏نظر داشتند، عمر، ابن مسعود و ابو سعید خدری و جمعی دیگر آن را مکروه می‏شمردند و علی علیه السّلام و ابن مالک و برخی دیگر به خلاف، نظر می‏دادند.لذا یاران علی علیه السّلام از همان آغاز دست به نگارش حدیث زدند.» 2
سید شرف الدین می‏نویسد:
«...علی و شیعیان او از همان ابتدا به مسأله کتابت اهتمام می‏ورزیدند.اولین چیزی که علی علیه السّلام در ابتدا به آن توجه نمود، کتابت کامل قرآن بود که پس از وفات پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن را بر حسب نزولش تدوین نمود و عام و خاص و مطلق و مقید و محکم و متشابه آن را ذکر نمود.» 3
علی علیه السّلام هر گاه سخنان پیامبر اکرم را استماع می‏فرمود، می‏نوشت و در پاره‏ای از مواقع، مطالبی را که آن حضرت بر وی املا می‏فرمود، به قید کتابت درمی‏آورد و نیز علی علیه السّلام را در باب دیات صحیفه‏ای بوده است که آن را به نیام شمشیرش می‏آویخت.
شیعه به تبویب و تدوین حدیث رویکردی مشتاقانه داشت و بدان اهتمام می‏ورزید و برای کسب حدیث و استماع و کتابت آن، شدّ رحال و طیّ منازل و ترک اقالیم می‏کرد، چنان‏که جابر برای شنیدن یک حدیث، شتری خریداری و یک ماه مسیری را طی نمود. 1.شهید مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 474.
2.سید حسن صدر، تأسیس الشیعه، ص 284.
3.سید شرف الدین، المراجعات، ص 305.
__________________
بر این اساس، در تاریخ گروهی به«رحال جوال»«مسافر الی الآفاق»و«طواف الاقالیم» نام آورند، که بر سفرهای فراوان از پی حدیث اشعار دارد.
شیعه در حفظ و حراست از دستاوردهای وحی و نبوّت و احیای اندیشه و معارف قرآنی و نشر و ترویج علوم و فنون بشری در قلمرو فرهنگ و تمدّن اسلامی، سعیی بلیغ و نقشی بسزا داشت و نگارش بیش از 6000 اثر که به عنوان کتاب در دوران امام باقر و امام صادق علیهما السّلام-قرن دوم ه.ق که سرآغاز نهضت تألیف به شمار می‏آید-تدوین یافت، گواه این مدعاست.نجاشی در کتاب پر ارج خود در حدود هزار و دویست نفر از اصحاب ائمّه و رجال شیعه را نام برده و شرح حال آنان را آورده و به تألیف هر یک، در یک موضوع و یا موضوعات گوناگون، اشاره می‏کند و در مقدمه کتاب خویش این نکته را یادآور می‏شود که من در این کتاب از رجال شیعه تنها به ترجمه افرادی که دارای تألیف بوده‏اند، می‏پردازم.
انگیزه و اهتمام شیعه در جمع و تبویب و تدوین حدیث مبتنی بر روایاتی مؤکد از رسول اکرم و امامان هدایت در این باب بود که در ذیل به نقل نمونه‏هایی از جوامع حدیثی فریقین می‏پردازیم.
پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می‏فرماید:
1.«دانش را پیش از وفات دانشوران به زیور تحریر بیارایید که با مرگ دانشمندان علم از میان خواهد رفت.» 1
2.«دانش را به قید کتابت درآورید.» 2
3.«دانش را مقید کنید.گفتند:چگونه؟فرمود:با نگارش.» 3
4.«هر کس علم یا حدیث مرا بنگارد، همواره تا جاودانه ماندن آن، برای او پاداش نوشته می‏شود.» 4
1.متقی هندی، کنز العمّال، ج 10، ص 144.
2.همان مأخذ، ص 294.
3.محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 8، ص 324.
4.متقی هندی، کنز العمال، ج 10، ص 183.
__________________
5.«از دست خود برای حافظه‏ات کمک بگیر.» 1 (کنایه از نگارش)
6.«آن‏گاه که حدیثی را به کتابت درمی‏آورید آن را با سندش مکتوب سازید که اگر راست باشد، در پاداش آن سهیم خواهید بود و اگر راست نباشد، وبال آن عهده راوی آن را خواهد گرفت.» 2
سنّت قولی و تقریری پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بر کتابت، دلیلی روشن است.افزون بر دستورهای پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به کتابت و آموختن و آموزاندن خط و ثبت و نگارش حدیث و اخبار و حوادث و احکام شرعی و قضاوتها و داوریها، و املای احادیث و اقوال به برخی از صحابه، باید از«صحیفة النبی»که به املای آن بزرگوار تدوین شده است، یاد نمود.از این مجموعه در منابع اهل سنت به صحیفه علی علیه السّلام یاد شده است.زیاده بر آن، باید روایات بسیاری را برشمرد که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به ابلاغ سخنانش امر نموده، مبلّغان احادیث خود را ستوده و بارهای بار در فرجام سخنش فرموده است:
«فلیبلّغ الشاهد الغائب.» 3
و یا آن‏جا که فرمود:
«خداوند خرّم بدارد کسی را که سخن مرا بشنود و آن را بگسترد و ابلاغ کند.» 4
و همچنین روایات و احادیث فراوانی که به، اهمیت و جایگاه«قلم»، «دوات»«کاغذ» و عوامل ثبت و نگارش توجه داده و درباره چگونگی آن سخن گفته است که خود بر اثبات روا بودن نگارش و وقوع آن دلالت دارد.
در این باره یکی از صاحبنظران می‏نویسد:
«الفاظ کتابت و ابزار آن مانند کاغذ، قلم و ابزاری که بر آنها نگاشته می‏شد، به ملازمه عرفی روشن بر جواز و نیکویی کتابت دلالت دارد.به این بیان، نقل و گسترش این گفتار از سوی پیامبر با منع تدوین حدیث در تنافی است، چرا که این احادیث بروشنی به 1.ذهبی، میزان الاعتدال، ج 1، ص 653.
2.السمعانی، الاملاء و الاستملاء، ص 5.
3.سید شرف الدین، النص و الاجتهاد، ص 138؛صحیح بخاری، ج 2، ص 102.
4.سنن ابن ماجه، ج 1، ص 84.
__________________
ترغیب امت به کتابت و تشویق آنان به ضبط و ثبت گزارشها دلالت می‏کند و این همه پر واضح است که نشانگر ارج و نیکویی نگارش و کتابت است از نگاه شارع.بدین‏سان اگر کتابت نیکوست و نگارش و ثبت حوادث و گزارشها و آگاهیها ارجمند، و آنچه در این جهت به کار می‏آید موردتکریم و تعظیم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، آیا توان گفت که کتابت حدیث و سنّت رسول الله صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از این قاعده مستثنی است و مکروه است؟افزون بر این‏که بسیاری از این احادیث-احادیث ترغیب به کتابت و ستایش قلمداران-درباره نگارش حدیث و نگارندگان آن است و چنین است که بسیاری از قائلان به جواز و وقوع کتابت در عصر پیامبر بدان استدلال کرده‏اند.» 1
امام حسن مجتبی علیه السّلام می‏فرماید:
«ای فرزندان و برادرزادگان!اکنون شما نوباوگان این قوم هستید و دیری نمی‏پاید که بزرگان قومی دیگر خواهید شد، تا می‏توانید دانش بیاموزید و هر یک از شما که بتواند به حفظ آن پردازد، آن را بنگارد و در خانه نگه دارد.» 2
امام جعفر صادق علیه السّلام می‏فرماید:
«نوشته‏های خود را محفوظ دارید که بدان نیاز پیدا خواهید کرد.» 3
«احادیث را بنگارید که بدون نگارش، حفظ نتوانید کرد.» 4
«بنویس و دانش خود را در میان دوستانت منتشر ساز و چون مرگت فرا رسد کتابهایت را برای پسرانت به میراث گذار، زیرا روزگار فتنه و آشوب بر مردم خواهد گذشت و در آن هنگام جز با کتاب انس و الفت نگیرند.» 5
نخستین کسی که از شیعه به امر کتابت توفیق یافت، ابو رافع قبطی است که کتاب «السنن و الاحکام و القضایا»را تدوین کرد.همزمان با وی بزرگانی چون:سلمان و 1.«نامه شهیدی»[مجموعه مقالات‏]، مقاله کتابت حدیث در عصر پیامبر، ص 863.
2.مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 153.
3.کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 52.
4.مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 153.
5.کلینی، اصول کافی، ج 1 ص 52.
__________________
ابوذر 1 از صحابه و اصبغ بن نباته، سلیم بن قیس، عبید الله و علی بن ابی رافع از تابعین بدین مهم پرداختند و آن‏گاه فقها و محدّثانی در این عرصه گام نهادند که جمعا طبقات چهارگانه پیشوایان علم حدیث را تشکیل می‏دهند و پس از این طبقات است که طبقه مؤلّفان جوامع حدیثی متقدم آغاز می‏شود.
1.اثر سلمان فارسی درباره شرح حدیث جاثلیق رومی بوده است که بخشهایی از آن را مرحوم صدوق در «توحید»ذکر نموده است و ابوذر وقایع پس از رحلت رسول اکرم را در کتابی به نام«الخطبه»به رشته تحریر کشید.

تبلیغات