آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۴

چکیده

متن

شروح، حواشى و ترجمه هاى کتابهاى درسى حوزه، در روزگار ما فراوان شده وبرخى از آنها محض تکرار مکررات و مصداق بارز تباه کردن عمر پدید آورنده واتلاف مواد چاپ و گاهى همراه با غلطهاى فاحش و با نثر غیر ادیبانه و بدآموز است. مثلا:
الف) شیخ انصارى در بیع مکاسب گوید: «وحکی عن الشهید (رحمه الله) فی حواشیه انه جوز البیع بکل لفظ دل علیه، مثل «سلمت الیک» و «عاوضتک». و حکاه فی المسالک عن بعض مشایخه المعاصرین».(1)
در یکى از شروح فارسى مکاسب، در بیان این عبارت، مى خوانیم:
از حواشى شهید ثانى (ره) بر ارشاد مفید (ره) چنین حکایت شده که او انعقاد بیع را باهر لفظى که بر آن دلالت کند، جایز دانسته است... شهید ثانى این مطلب را از بعضى مشایخ خود که با ایشان معاصر بوده اند در مسالک حکایت فرموده اند.
در صورتى که
اولا: ارشاد شیخ مفید، کتابى تاریخى است، نه فقهى، و طبعا سنخیتى بااین گونه مطالب فقهى ندارد تا به تبع آن، در حاشیه اش سخنى فقهى به میان آید، بلکه ارشاد علامه، کتابى فقهى است و نام کاملش ارشاد الاذهان الى احکام الایمان است.
ثانیا: شهید اول و ثانى، هیچ کدام بر ارشاد مفید، حاشیه ندارند، بلکه بر ارشاد علامه حاشیه و شرح دارند.
ثالثا: مقصود شیخ انصارى در این عبارت، حاشیه ارشاد نیست، بلکه حاشیه قواعدعلامه است.
رابعا: هر چند شهید اول و ثانى، هر دو بر قواعد علامه حاشیه دارند، اما مقصود شیخ انصارى؛ در اینجا حاشیه شهید اول بر قواعد است که چگونگیهاى آن را این ناچیز در مقدمه غایة المراد به شرح آورده ام.(2) شیخ انصارى نیز در موارد متعددى از مکاسب، مطالبى از آن نقل کرده است؛ مانند:
1. المحکى عن حواشی الشهید على القواعد.(3)
2. عن حواشی الشهید على القواعد.(4)
3. حکی عن الشهید(ره) فی حواشیه على القواعد.(5)
4. حکی عن الشهید فی حواشی القواعد.(6)
وقتى که شارح در چنین مطالب ساده و پیش پا افتاده اى مرتکب اشتباه شود، چگونه مى توان انتظار داشت که معضلات مکاسب را به درستى تبیین کند؟!
ب) گذشته از اشتباهات محتوایى که نمونه اش گذشت، نثر سست، ناموزون و غیرادیبانه برخى شروح نیز بدآموز است و همان طور که نثر فاخر کتابهایى مانند گلستان وبرخى کتابهاى معاصران، نثر خواننده را استوار مى کند، خواندن عبارات آشفته و غیرادیبانه نیز بر خواننده تاثیر سوء دارد؛ نمونه ها را بنگرید:
1. یکى از شروح فارسى رسائل: «لازم به توضیح است مجرد وجود در سابق کافى درجریان استصحاب نمى کند بلکه همان طورى که مرحوم مصنف اشاره فرموده اند بایدوجود سابق مورد لحاظ و اعتبار واقع شود تا مصحح و مجوز جریان آن بشود».
2. یکى از شروح فارسى الروضة البهیة:
«- یعنى اختیار گذاشتن در هر کجاى روزهاى خون را داشتن، مربوط به ماه اول است و اما در ماههاى بعد اگر خون از ده روز گذشته باشد باید عددى را اختیار کرده آن را از روزهاى خون حساب کند که درماه اول از آن روز حساب کرده.
- یعنى دو قول آخر دلیلى بر آن نداریم و قول اول هم دلیلش روایتى است که این روایت در مقابلش روایات دیگرى هست قوى تر از آن که دلیل قول مصنف و قول اصح مى باشد».
چقدر شایسته است که آدمى پیش از تالیف هر کتابى، اولا بیندیشد که آن کتاب، چه دردى را دوا مى کند - البته غیر از درد نامجویى و شهرت طلبى - و کدام گره رامى گشاید و کدام خلا را جبران مى کند؟ ثانیا در اتقان و تصحیح مطالب بکوشد تا وقت و فرصت و امکانات دیگران صرف بیان و رفع اشتباهات او نشود. راستى آیا تاکنون اندیشیده ایم که چقدر وقت عالمان خلف، صرف رفع اشتباهات سلف شده است؟ البته اشتباهاتى که با تامل بیشتر و دقت افزونتر، مى شد از آنها مصون ماند، نه اشتباهاتى که پیشرفت علم، آنها را برملا مى کند که در آنها حرجى بر کسى نیست و نباید کسى رابر اثر این گونه اشتباهات، ملامت کرد.
(17)
فخر المحققین(ره) رساله اى زیبا و شیرین در نیات عبادات نوشته است به نام الرسالة الفخریة فی معرفة النیة که چاپ شده است.(7) این رساله، مشتمل بر نیات عبادات (از طهارت تا امر به معروف و نهى از منکر) است. مؤلف در پایان آن در«فصل فی اشیاء متفرقة» نیت برخى مستحبات را نیز ذکر کرده است؛ از جمله گوید: «نیة طلب العلم: «اطلب العلم کوجوبه قربة الى الله» وان کان ندبا نواه ندبا. ونیة السلام على المؤمنین: «اسلم على المؤمن لندبه قربة الى الله». ونیة زیارة المؤمن: «ازور هذا المؤمن لندبها قربة الى الله». ونیة النظر الى وجه العالم: «انظر الى وجه هذا العالم لندبه قربة الى الله». ونیة قضاء الحاجة للمؤمن: «اقضی حاجة هذا المؤمن لندبه قربة الى الله». وفی صورة السعی فیها یقول: «اسعى فی حاجة المؤمن لندبه قربة الى الله». ونیة الجلوس فی مواضع العلماء او مواضع العبادات: «اجلس فی هذا المجلس او الموضع لندبه قربة الى الله».(8)
شهید ثانى نیز علاوه بر دو رساله در احکام و اسرار حج و عمره، رساله اى مستقل درنیات حج و عمره پرداخته و نیات هر یک از اعمال حج و عمره را به تفصیل و به دقت ذکر کرده است.(9) وى علاوه بر آن، رساله اى در حقیقت نیت و چگونگیهاى آن و رد وسواس در نیت نوشته است.(10)
شهید در این رساله گوید: «...فی حدیث حماد... مع عظم قدره و اشتماله على اقصى مطالب الصلاة، تنبیه فیه على وظائف مفروضة ومسنونة، ولم یذکر فی النیة کلاما، ولاجعل للاشتغال بها زمانا، وغیر ذلک من الاحادیث.
ولما «خلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاة» واداء الاحکام واغفلوا قواعد الحلال والحرام، وبعدوا عن فهم المطالب الخفیة، وصارت الواضحات منها فی عداد الخفیة، خاف علیهم علماء عصرهم ان یهملوا بعض الوظائف العلمیة، فنبهوهم على اعتبار النیة وفصلوا لهم مجملها واوضحوا مشکلها...».(11)
محقق شوشترى نیز در این زمینه سخنان سودمندى دارد، از جمله گوید:
«ان البحث عن النیة شیء اصله من العامة تبعهم الشیخ فی مبسوطه وخلافه و تبعه المتاخرون...».(12)
«- والعجب ان ابن العلامة الفخر صنف رسالة فی تعلیم الناس النیة فی العبادات، مع ان الشرع لم ینقل النیة عن معناها العرفی الذی هو مرتکز فی ذهن کل انسان عندالاتیان بمراداته، بل فی کل حیوان فی حرکاته و سکناته، فعرفوا الحیوان بانه متحرک بالارادة،والذی اراد الشرع فی الوضوء اتیانه تقربا لکونه عبادة، والوضوء بعنوانه لایمکن فیه عدم القصد اوقصد آخر، انما غسل الوجه والیدین ومسح الراس والرجلین یمکن فیهماقصد آخر، ولو کان لم یقع الوضوء».(13)
بارى، برخى عالمان دیگر نیز درباره نیت، رساله مستقل نوشته اند و چون این موضوع،شایسته تدقیق است، بررسى جوانب مختلف کلامى، اصولى، فقهى و اخلاقى نیت ازدیدگاههاى گوناگون، مى تواند موضوع چند پایان نامه علمى مفید باشد.
(18)
فخر المحققین در رساله پیشگفته، نکته اخلاقى جالبى دارد. وى گوید: «ویستحب ان یصرف افعاله کلها - من الاکل للغذاء المباح، ولبس الثیاب، والنوم، وجماع ملک الیمین او الزوجة - الى العبادة الشرعیة وینوی بها الاستحباب ویشکر الله تعالى علیها،یقول: «اشکر نعمة الله لوجوبه قربة الى الله»...».(14)
پس از فخر الدین، شاگرد نامدارش شهید اول(ره) نیز در این زمینه نوشته است:«معدود من الخسران ان صرف الزمان فی المباح وان قل؛ لانه ینقص من الثواب وینقص من الدرجات...».(15)
(19)
تلفظ به نیت هیچ یک از عبادات، مستحب نیست جز نیت احرام. صاحب عروه در این باره در «فصل فی کیفیة الاحرام» گوید: «ی یستفاد من جملة من الاخبار استحباب التلفظ بالنیة، والظاهر تحققه بای لفظ کان، والاولى ان یکون بما فی صحیحة ابن عمار وهو ان یقول:...».(16)
محشین عروه هم استحباب تلفظ به نیت را در اینجا پذیرفته اند و بر سخن عروه حاشیه نزده اند.
(20)
شهید ثانى گوید: «ترک النوافل الراتبة دائما - وهی النوافل الیومیة - یقدح فی العدالة؛ لانه یؤدی الى التهاون فی السنن...».(17)
همچنین در تعریف عدالت گوید: «وقیل: «هی اجتناب الکبائر کلها وعدم الاصرار على الصغائر او عدم کونها اغلب». فلا تقدح الصغیرة النادرة، ویلحق به مایؤول الیه بالعرض وان غایره بالاصل کترک المندوبات المؤدی الى التهاون بالسنن».(18)
(21)
شهید ثانى درباره لغزش بزرگان گوید: «یصدر عن افحل الفحول ما لا یرضى به ضعفاءالعقول؛ لیعلم بذلک ان الخلق کلهم فی مقام النقص والحاجة الا من عصمه الله تعالى من اولیائه».(19)
شاید برخى هفوات بزرگان، از همین مقوله باشد. عصمنا الله وایاکم من الخطا والزلل فی القول والعمل.
(22)
یکى از آثار اصولى بسیار سودمند، حاشیة الفرائد از آخوند خراسانى، صاحب کفایه است، ولى متاسفانه تصحیح درستى از آن عرضه نشده است. چند سال پیش، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى تصحیحى از آن را که آکنده از غلطهاى فاحش است، منتشر کرد. براى نمونه:
الف) ص 66: «...وذلک لان التعبد بالخبر [کذا] الواحد عنه تعالى لو قام دلیل علیه - کما اذا قال النبى(ص): «کل ما اخبر سلمان عنه تعالى فاعملوا به» مثلا - فهو بمکان من الامکان».
مصحح محترم این اثر، از سویى حوصله تحقیق نداشته و از سوى دیگر مى خواسته است وانمود کند که م آخذ احادیث را یافته و ذکر کرده، ولى در اینجا به خطا رفته است؛ چرا که وى پنداشته که گفتار فوق، حدیث پیامبر خداست و لابد این حدیث پیامبر(ص) راجع به سلمان، در نفس الرحمن فی فضائل سلمان، تالیف محدث نورى(ره) آمده است، و در پى این توهم و بدون تامل و مراجعه به نفس الرحمن، خواسته است مثلا ماخذ این حدیث را مشخص کند، از این رو، در پانوشت آورده است: «نفس الرحمن فی فضائل سلمان» والبته که شماره صفحه اى از آن را ذکرنکرده است. غافل از آنکه با اندکى تامل، معلوم مى شود که پیامبر خدا(ص) چنین حدیثى نفرموده و این کلام آخوند، از باب مثال است و آخوند، خود تصریح کرده است: «کما اذا قال النبى... مثلا».
ب) ص 282: «...کما یظهر من مراجعة ما یوازنه مثل «لا رفث ولا فسوق ولا جدال فی الحج» او یقال - مثلا - : «لا قمار ولا سرقة ولا اکل اموال الناس بالباطل فی الاسلام»...».
اینجا هم مصحح، این سخن آخوند را حدیث پنداشته و در پانوشت مرقوم داشته است: «لم اعثر علیه بهذه العبارة؛ نعم هناک روایات تدل على ذلک»!!
ج) ص 463: «...مسوق لبیان ان دین محمد(ص) لاینسخ من قبل الله تعالى الى یوم القیامة».
اینجا هم مصحح در پانوشت آورده است: «لم اعثر علیه بهذه العبارة؛ نعم هناک روایات تدل على ذلک»!
گویا مصحح محترم مى خواسته عین همه عبارات آخوند را در کتب دیگر بیابد!
(23)
فقیه متضلع و متصلب و متقى، شهید اول، دو رساله در مناسک حج تالیف کرده است:کبیر و صغیر. در آغاز منسک کبیر، در بیان فصول و بخشهاى آن گوید:
«وهی مبنیة على مقدمة، ومقالتین وتکمیل: «فالمقدمة فی حده و...؛ والمقالة الاولى فی افعال عمرة التمتع والافراد؛ والمقالة الثانیة فی افعال الحج. والتکمیل فی زیارة البشیرالنذیر واهل بیته المخصوصین بالتطهیر:
کمال الحج ان تقف المطایا
على لیلى وتقرئها السلاما».(20)
تمثل فقیه زاهد و متشرعى چون شهید، به این بیت که شاید انشاء خود او باشد، بسیارزیبا و حاکى از ذوق لطیف و روح سرشار از صفاى اوست. آرى، نه تنها کمال حج، بلکه کمال همه کارها همین است.
____________________________
1- مکاسب، ج 3، ص 121، چاپ کنگره شیخ انصارى. نیز ر.ک:
سخن شهیدثانى در مسالک الافهام، ج 3، ص 147.
2- ر.ک: غایة المراد، ج 1، ص 127138، مقدمة التحقیق.
3- مکاسب، ج 3، ص 35 و 43، چاپ کنگره شیخ انصارى.
4- همان، ص 38.
5- همان، ص 70.
6- همان، ص 540.
7- مشهد، بنیاد پژوهشهاى آستان قدس رضوى، چاپ اول،
1411/1370ش.
8- الرسالة الفخریة، ص 85.
9- رسائل الشهید الثانی، ج 1، ص 345 351، رساله نیات
الحج والعمرة.
10- همان، ص 163 170، رساله النیة.
11- همان، ص 167. نیز ر.ک: المقاصد العلیة، ص 228237،
چاپ جدید× ذکرى‏الشیعة، ص 80، چ سنگى.
12- النجعة فی شرح اللمعة، ج 1، ص 402.
13- همان، ص‏402. نیز ر.ک: ج 2، ص 228، 341343.
14- الرسالة الفخریة، ص 8586.
15- القواعد والفوائد، ج 1، ص 119، فائده 27.
16- العروة الوثقى، ج‏4، ص‏662، کتاب الحج، فصل فی کیفیة
الاحرام، مسئله 12.
17- رسائل الشهید الثانی، ج‏2، ص‏1200، مسئله 45.
18- همان، ج 1، ص 64.
19- همان، ج 2، ص 1242، مسئله 221.
20- رسائل الشهید الاول، ص 224.

تبلیغات