آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

قرآن از خدا به عنوان متکلم یاد می‏کند و می‏فرماید:
«...وَکَلَّمَ اللهُ مُوسی تَکْلیماً».(1)
«خدا با موسی سخن گفت».
و در آیه دیگر نیز سخن او با کلیم را متذکر می‏شود و می‏گوید:
«وَ لَمّا جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا وَکَلَّمَه رَبّه...».(2)
«آن‏گاه که موسی به میقات ما آمد، و پروردگار او با وی سخن گفت...».
در برخی از آیات به شیوه‏های سه‏گانه سخن گفتن خدا با پیامبران تصریح شده است واین شیوه‏ها عبارتند از:
الف. سخن گفتن از طریق وحی که القای سخن در قلب و روح آنان است.
ب. از پشت حجاب چنان که خدا با موسی از این طریق سخن گفت و موسی صدا را می‏شنید، ولی متکلم را نمی‏دید.
ج. فرشته‏ای را بفرستد و پیام او را در اختیار آنان بگذارد. هر سه شیوه از سخن گفتن خداوند در آیه زیر آمده است:
«وَ ما کانَ لِبَشَرٍ اگنْ یُکَلِّمهُ اللهُ اِلاّوَحْیاً اگوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ اگوْ یُرسِلَ‏رَسُولاً فُیوحِیَ بِاِذْنِهِ ما یَشاءُ اِنّه علِیٌّحَکیم».(3)
«ممکن نیست که خدا با بشری سخن بگوید، مگر از سه طریق: یا از طریق وحی،
_______________________________
1. نساء/164.
2. اعراف/143.
3. شوری/51.
_______________________________
یا از پشت پرده، یا فرشته‏ای را برای او بفرستد، تا به اذن خدا به او وحی کند؛ او است بلند مقام و حکیم».
در این آیه به راه نخست با جمله «اِلاّوَحْیاً»، به راه دوم با جمله «مِنْ وَراءِ حِجاب» و به راه سوم با جمله:«اگوْیُرسِلَ‏رَسُولاً» اشاره کرده است.
برخی از آیات حاکی از آن است که خدا از ورای حجاب با موسی سخن می‏گفت؛ چنان که می‏فرماید:
«فَلَمّا اگتاها نُودیَ مِنْ شاطِی‏ءِ الواد الاگیْمَنِ فِی البُقْعَةِ المُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ اگنْ یامُوسی اِنّی اگنَا اللهُ رَبّ العالَمین».(4)
«هنگامی که موسی به نزدیک آن آتش آمد از جانب راست بیابان در سرزمین مبارک، از درخت، این ندا را شنید:ای موسی! من خدای رب العالمینم».
و در برخی از آیات به نزول وحی به وسیله فرشته، تصریح شده است که می‏فرماید:
«واِنّه لتَنْزِیلُ رَبِّ العالَمینَ* نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاگمینُ* عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ المُنْذِرینَ».(5)
«این قرآن از جانب پروردگار جهانیان فرو فرستاده شده، روح الأمین آن را بر قلب تو فرود آورده تا از بیم دهندگان باشی».
خلاصه، وحی کننده خدا است و پیامبران با یکی از طرق وحی مطلع می‏شوند؛ اینها از مسلمات قرآن و علمای اسلام است، اختلاف در جای دیگر است و آن این‏که: آیا تکلم از صفات ذات خدا است یا از صفات فعل او است، در این جا نظریات گوناگونی از سوی متکلمان مطرح شده است که یادآور می‏شویم:
1. متکلمان عدلیه
متکلمان عدلیه(معتزله و امامیه) کلام خدا را کیف مسموع می‏دانند که خدا آن را در موجودی می‏آفریند؛ قاضی عبد الجبار می‏گوید:«حقیقت کلام، حروف منظم و اصوات پیاپی است، همین طوری که خدا منعم است با دادن نعمت به دیگری، رازق است با دادن روزی به دیگران، متکلم است با ایجاد کلام در دیگران، و هرگز
_______________________________
4. قصص/30.
5. شعراء/192 194.
_______________________________
شرط فاعل این نیست که فعل، قائم به ذات او باشد و در او حلول کند».(6)
سدید الدین شیخ محمود حمصی رازی (7) در کتاب المنقذ من التقلید می‏گوید: «کلام خدا از جنس اصوات و حروف است و دلیل آن این است که خدا عرب را به لغت آنان خطاب کرده و رسول خدا هم با لغت آنان سخن گفته و خود جزء آنان بود؛ بنابر این باید کلام وارد در خطاب خدا به همان معنی حمل شود که آنها می‏فهمیدند، قرآن می‏فرماید:
«وَاِنْ اگحَد مِنَ المُشْرِکینَ‏اسْتَجارَکَ فَاگجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَ‏اللهِ».(8)
«اگر یک نفر از مشرکان از تو پناه بخواهد به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود».
و نیز می‏فرماید:
«...وَ کَلَّمَ اللهُ مُوسی تَکلیماً».(9)
«خدا با موسی سخن گفت، سخن گفتنی».
وعرب از کلام جز آنچه که از دو حرف و بیشتر ترکیب یابد اراده نمی‏کند.
ممکن است گفته شود: اگر واقعاً کلام همان حروف و اصوات است، پس چگونه در محاورات عرفی گفته می‏شود در ضمیر من کلامی است، یا شاعر می‏گوید:
انّ الکلام لفی الفوءاد و إنّما
جعل اللسان علی الفوءاد دلیلاً
سخن حقیقی در دل است و فقط زبان دلیلی بر قلب مقرر گشته است.
پاسخ این است که این‏گونه تعابیر مجاز و استعاره است و مقصود این است که در دل تصمیم دارم سخن بگویم، چنان که می‏گویند:«فی نفسی السفر إلی مکّة»: در دل هوای سفر به مکه دارم، و معلوم است که سفر به مکه در دل نیست.
اکنون که کلام خدا از جنس حروف و اصوات شد، نباید درحدوث آن شک
_______________________________
6. قاضی عبد الجبار، شرح اصول خمسه، ص 528 و شرح مواقف، ج8، ص 495.
7. وی از متکلمان شیعی در قرن ششم اسلامی است و کتاب ارزشمند او به نام المنقذ من التقلید در دو جلد چاپ شده است.
8. توبه/6.
9. نساء/164.
_______________________________
کرد».(10)
تفسیر کلام به این معنا مورد انکار هیچ یک از فرقه‏های اسلامی نیست. سخن در این جا است که آیا واقعیت کلام خدا همین است یا غیر از این کلام لفظی که همگی به حدوث آن معتقدیم، کلام دیگری نیز دارد؟
2. نظریه حکما
حکما می‏گویند جهان آفرینش سراسر کلام خدا است، درست است روز نخست کلام به آن کیف مسموع گفته می‏شد، ولی به تدریج روی مناسبتی در اطلاق آن توسعه داده شد، زیرا اگر ما کیف مسموع را کلام می‏گوییم به خاطر این است که ما را از راز موجود درون متکلم آگاه می‏سازد، ولی هرگاه عملی از متکلم صادر شد و عین همین نتیجه را در برداشت، می‏توان آن را کلام و پیام او نام نهاد.
تابلو نقاشی یک هنرمند، بنای یک معمار، پیام آن دو به شمار می‏روند و از کمالات آنان خبر می‏دهند، از این جهت قرآن خود مسیح را کلمه خدا می‏نامد و می‏فرماید:
«اِنَّما المَسیحُ عیسیَ ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ الله وَ کَلِمَتُه...».(11)
«جز این نیست که مسیح، عیسی فرزند مریم رسول خدا و کلمه او است».
چرا مسیح، کلمه خدا نباشد در حالی که بازگو کننده قدرت عظیم خدا است که جنینی را در رحم مادر پدید آورد، بدون این که لقاحی صورت گیرد؛ روی این جهت قرآن همه عالم آفرینش را کلمات خدا می‏داند و می‏فرماید اگر دریا مرکّب شود و هفت دریای دیگر آن را کمک کنند (انس و جن مشغول نوشتن کلمات خدا باشند)، دریاها پایان می‏پذیرد و سخنان خدا پایان نمی‏پذیرد، چنان که می‏فرماید:
«وَ لَوْ اگنَّما فِی الاگرض مِنْ شَجَرَةٍ اگقلام وَالبْحْر یَمُدُّهُ مِنْ بَعِدِه سَبَعة اگبْحُرٍ ما نَفِدَت کَلِماتُ اللهِ‏اِنَّ اللهَ عَزیز حَکیم».(12)
«اگر آنچه در روی زمین درخت هست،
_______________________________
10. سدیدالدین حمصی، المنقذ من التقلید، ج1، ص 215.
11.نساء/17.
12. لقمان/27.
_______________________________
قلم شود و دریا مرکب گردد و هفت دریای دیگر بر آن افزوده شود، کلمات خدا پایان نمی‏پذیرد، خدا عزیز و حکیم است».
آنچه در جهان آفرینش است و به نام موجودات امکانی خوانده می‏شود، همگی با زبان بی‏زبانی از کمال و زیبایی، و دانش، و توانایی خالق خود سخن می‏گویند و کلام او به شمار می‏روند. امیرموءمنان‏علیه السلام در بعضی از سخنان خود به این قسم از کلام اشاره کرده و می‏فرماید:
«یقول لمن أراد کونه کن فیکون لا بصوت یَقرعُ، ولا بنداء یُسْمَع، و إنّما کلامه سبحانه فعل منه انشأه و مَثّلَه».(13)
«چیزی را که وجود آن را بخواهد به آن فرمان باش می‏دهد، آن نیز تحقق می‏پذیرد، امّا در این فرمان نه صدایی است که گوشی را بنوازد و نه ندایی است که شنیده شود، کلام خدا فعل خدا است، آن‏گاه که موجودی را ایجاد کرده به آن تحقق می‏بخشد».
در این دو نظریه (نظریه معتزله و حکما) کلام خدا از صفات فعل شمرده شده، نه از صفت ذات وای کاش دیگر فِرَق اسلامی به همین دو تفسیر اکتفا می‏کردند و خود را دچار بحثهای کم فایده نمی‏کردند؟ ولی اشاعره از آن‏جا که تکلم را صفت ذات می‏دانند و از طرف دیگر کلام به معنای صوت و ندا نمی‏تواند صفت ذات باشد، ناچار شده‏اند برای کلام خدا معنی خاصی اختراع کنند و از این طریق برای او صفت ذاتی به نام کلام ثابت کنند، اکنون به بیان نظریه آنان می‏پردازیم:
نظریه اشاعره یا کلام نفسی
ابوالحسن اشعری که این نظریه را از عبد الله بن کلاب (متوفای 240ق) گرفته است، به نوعی آن را جزء مذهب اهل سنت قرار داده و معتقد شده برای کلام معنی دیگری هست که قائم به نفس است و آن از مقوله حروف واصوات نیست، و آن چیزی است که هرگوینده‏ای آن را در درون خود می‏یابد.(14)
_______________________________
13. نهج البلاغه، خطبه 186.
14. شهرستانی، نهایة الاقدام، ص 320.
_______________________________
آمدی می‏گوید:«معنی این که خدا متکلم است، این است که خدا دارای کلام قدیم که ازلی و نفسانی است، می‏باشد. و این کلام، قائم به ذات خدا است و از مقوله حروف و اصوات نیست. در میان بیانهای گوناگون در تفسیر کلام نفسی، بیان فاضل قوشجی روشنتر و گویاتر است؛ وی چنین می‏گوید: کسی که می‏خواهد امر و نهی کند یا ندا کند و یا از چیزی خبر دهد و یا بپرسد، در درون خود یک رشته معانی احساس می‏کند که از آنها با کلام لفظی تعبیر می‏کند، آنچه را که در دل می‏یابد و با اختلاف زبانها و مکانها عوض نمی‏شود و متکلم می‏خواهد از طریق کلام حسی (لفظی) همان، در ذهن مستمع قرار بگیرد همان کلام نفسانی است».(15
باید توجه نمود که کلام نفسی نزد اشاعره، وصفی ذاتی است برای خدا، و این وصف غیر ازوصف علم (اعم از تصور و تصدیق) و اراده و کراهت می‏باشد؛ بنابراین باید در مورد تصور، مانند صور ذهنی مفردات و در مورد تصدیق، مانند جمله خبریه قرین با تصدیق و اذعان، مانند زید دانشمند است، و در مورد امر و نهی، مانند بکن یا مکن، چیزی سوای علم و اراده و کراهت وجود داشته باشد تا بتوان آن را کلام نفسی نامید و غیر از وصف علم و اراده و کراهت اندیشید، در حالی که در مقام تحلیل چه درمورد مفردات و قضایا و چه در مورد امر و نهی، جز علم وا راده و کراهت، چیز چهارمی به نام کلام نفسی وجود ندارد.
و به دیگر سخن این معانی که در ذهن انسان پیش از سخن گفتن یافت می‏شود، از دو حالت بیرون نیست، اگر مفردات بوده از مقوله تصور است و اگر مرکب و همراه با حزم بوده، از مقوله تصدیق است و هر دو از شاخه‏های علم می‏باشند، در حالی که آنان مدعی‏اند که کلام نفسی غیر از صفت علم است.
و همچنین در مورد اراده و کراهت که به وسیله امر و نهی ابراز می‏شوند، اگر ما
_______________________________
15. قوشجی، شرح تجرید، ص 420.
_______________________________
به هنگام امر و نهی به نفس خود مراجعه کنیم، غیر از اراده و یا کراهت چیز دیگری نمی‏یابیم که مصداق کلام نفسی باشد.
در این‏جا باید گفت، عضد الدین ایجی با این که خود بیانگر مکتب اشعری است، به حق اعتراف کرده و می‏گوید:«این بیان و امثال آن چیزی ورای علم و اراده را ثابت نمی‏کند».(16)
اشاعره برای اثبات کلام نفسی دلایلی دارند که ما به طور مبسوط در کتاب الهیات (ص 204197) و دربحثهای ملل و نحل (260 و 278271) پیرامون آنها سخن گفته‏ایم و نیازی به تکرار آنها نیست.
کلام خدا حادث است
با اعتقاد به این که کلام فعل خدا است، قهراً حدوث آن نیز ثابت خواهد شد؛ ولی چیزی که هست باید از توصیف کلام خدا به مخلوق بودن خودداری کنیم و به جای آن محدث بگوییم زیرا چه بسا لفظ مخلوق به معنی مصنوع و ساخته بشری تفسیر شود، چنان که خدا از مشرکان نقل می‏کند که می‏گفتند:
«اِنْ هذا اِلاّقَولُ البَشَر». (17)
«قرآن جز کلام بشر نیست».
از این جهت وقتی سلیمان بن جعفر از امام هفتم علیه السلام سوءال می‏کند که آیا قرآن مخلوق است یا غیر مخلوق؟ امام می‏فرماید: «من هیچکدام را نمی‏گویم، من می‏گویم قرآن کلام خدا است».(18)
امام هشتم‏علیه السلام به هنگام سوءال در باره قرآن می‏فرماید:« کلام الله لا تتجاوزوه ولا تطلبوا الهدی فی غیره فتضلوا».(19)
«قرآن کلام خدا است، از این تعبیر پا فراتر ننهید و هدایت را در غیر قرآن طلب نکنید تا گمراه نشوید».
این دو روایت نشان می‏دهد که پیشوایان ما از اظهار نظر صریح خودداری می‏کردند و مصلحت را در این می‏دیدند که
_______________________________
16. المواقف، ص 194.
17. مدثر/25.
18. صدوق، توحید، ص 224، حدیث 5.
19. مدرک قبل، ص 223، حدیث 2.
_______________________________
با توصیف قرآن، که کلام خدا است به هر نوع پرسش خاتمه دهند. ولی در مواردی دیگر که جوّ آماده بیان حقیقت بود، امام آشکارا می‏فرمود که تنها خالق، خدا است و غیر او مخلوق است و قرآن خالق نیست؛ زیرا نتیجه آن اتحاد مُنزِل و مُنزَل(فرستنده و فرستاده شده)است، طبعاً مخلوق خواهد بود.
اینک پیامی را که امام هشتم برای برخی از شیعیان خود در بغداد فرستاده‏اند، ترجمه می‏کنیم:
«به نام خداوند بخشنده و مهربان، خدا ما و شما را از فتنه حفظ کند، اگر این دعا مستجاب شود چه نعمت بزرگی شامل انسان شده است، و اگر مستجاب نشود نتیجه آن هلاکت و نابودی است؛ ما نزاع در قرآن را نوعی بدعت می‏دانیم که در آن سوءال کننده و پاسخ دهنده شریکند، سوءال کننده چیزی را می‏خواهد که اهل آن نیست، و پاسخ دهنده خود را در مورد چیزی که به اوواجب نیست به زحمت می‏افکند، خالق جز خدای عزّوجلّ نیست و غیر او همه مخلوق خدا هستند، قرآن کلام خدا است برای آن از پیش خود اسمی قرار مدهید که از گمراهان می‏شوید. خدا ما و شما را از کسانی قرار دهد که از پروردگار خود در پنهان ترسانند و از آخرت بیمناکند».(20)
امام در این روایت، هم حقیقت را بیان کرده و آن این است که ما سوی الله که قرآن هم از جمله آن است، مخلوق خدا است؛ ولی از طرفی اجازه نمی‏دهد که بر قرآن نام مخلوق را بنهیم، شاید نکته آن این باشد که چه بسا این کلمه به معنی دیگر گرفته شود و به ساخته فکر بشری تفسیر گردد و شاید هم به این جهت که حنابله از آن سوء استفاده نکنند از توصیف قرآن به مخلوق بودن ابا داشتند، چیزی که هست آنان حتی از توصیف آن به مُحْدَث هم خودداری می‏کردند، برخی از آنان قرآن را به قدیم بودن توصیف می‏کرد و احیاناً گروهی ازاین توصیف که بوی شرک می‏دهد، خودداری می‏کرد.
_______________________________
20. صدوق، توحید، باب القرآن ما هو؟ حدیث 2، و احادیث 3و 5 نیز ملاحظه شود.
_______________________________
در هر حال یک چنین نزاع درباره قرآن ریشه سیاسی داشت و طرّاح این مسئله در میان مسلمانان، کلیساهای شرق بودند که به گونه‏ای در دربار بنی‏امیه نفوذکرده بودند، آنان برای فریب دادن مسلمانان این مسئله را مطرح کردند و با خود گفتند: ما مسیح را کلمة الله و قدیم می‏نامیم، در این مورد به ما اشکال می‏شود که قدیم بودن مسیح با توحید خدا منافات دارد. با خود گفتند عین همین شبهه را در میان مسلمانان ایجاد کنیم و آن این که آیا کلام خدا حادث است یا قدیم؟ اگر گفتند حادث است، بگوییم مفاد آن این است که خدا قبل از قرآن متکلم نبوده (نعوذ بالله) لال بوده است، و چون این مطلب نوعی نقص در خدا است، طبعاً شق دوم را انتخاب کرده می‏گویند، کلام خدا قدیم است؛ در این موقع می‏گوییم: مسیح هم کلام خدا و قدیم است.(21)
در این جا بیان دیگری نیز برای طرح این مسئله هست وآن این که مسیحیان تصمیم گرفتند چنین مطرح کنند که آیا کلام خدا مخلوق است یا قدیم، اگر مسلمان بگوید مخلوق است، فوراً ازا ین لفظ مشترک معنی غیر صحیحی اراده کنند و بگویند آیا تو می‏گویی کلام خدا ساخته بشر است؟ طبعاً او به خاطر عدم تعمق، شق دوم را انتخاب می‏کند وآن این که کلام خدا قدیم است، و از این طریق راه برای اثبات عقیده ما باز می‏شود.(22)
نکته‏ای که در این جا یادآور می‏شویم، این است که ممکن است برخی از افراد مغرض از این نکته تاریخی ضابطه کلی استفاده کنند و آن این که ریشه کلام اسلامی، همان کلام مسیحی است، به گواه این که مسئله حدوث و قدم قرآن را مسیحیان در میان مسلمانان مطرح کردند.
ولی سستی این کلام روشن است، زیرا از یک مورد جزئی نمی‏توان ضابطه کلی
_______________________________
21. ابن ندیم، الفهرست، فن سوم از مقاله پنجم، ص 230.
22. ابو زهره متوفای 1396، تاریخ المذاهب الاسلامیة، ص 394.
_______________________________
استفاده کرد. ریشه‏های کلام اسلامی به قرآن و خطبه‏های امام علی علیه السلام باز می‏گردد و در همین جا دامن سخن را کوتاه کرده، به نقل کلامی از استاد کلام امامیه شیخ مفید (413336) بسنده می‏کنیم:
او می‏گوید:«کلام خدا حادث است و روایت از آل محمد علیهم السلام بر این مسئله وارد شده است و امامیه و معتزله همگی و اکثریت مرجئه و گروهی از اهل حدیث، اکثریت زیدیه و خوارج همین عقیده را دارند، ما می‏گوییم: قرآن کلام خدا و وحی او محدث است، همان طوری که خدا قرآن را چنین توصیف کرده است و از گفتن کلمه مخلوق خودداری می‏کنیم و احادیث از صادقین علیمها السلام آن را تأیید می‏کند و اکثریت امامیه نیز آن را برگزیده و این عقیده معتزله بغداد و اکثریت معتزله مرجئه و اصحاب حدیث است».(23)
در این جا سخن ما پیرامون دو صفت از صفات خدا به نامهای اراده و تکلم پایان پذیرفت و اولی را به نحوی که تفسیر کردیم، از صفات ذات دانسته و دومی را از صفات فعل می‏دانیم.و امّا صفات خبری مانند «ید الله» و «وجه الله» به مناسبت‏هایی خواهد آمد و به تفسیر آنها خواهیم پرداخت.
_______________________________
23. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص 1918.

تبلیغات