آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

پرسش

در سوره مبارکه «توحید» خدا، با صفات گوناگونی معرفی شده است مانند:
1. احد: یگانه است.
2. صمد: همه نیازمندان او را قصد می‏کنند.
3. لم یلد: نزاییده.
4. ولم یولد: زاییده نشده است.
5. ولم یکن له کفواً أحداً: برای او همتایی نیست.
اکنون سوءال می‏شود که چرا، وصف «لم یلد»، جلوتر از «لم یولد» وارد شده است، در صورتی که ترتیب طبیعی ایجاب می‏کند که برعکس باشد، یعنی بگوید: زاییده نشده و نزاییده است، زیرا نخست باید واقعیت وجود او روشن شود و این که آیا وجود او ازلی است، یا از چیزی متولد شده، آنگاه درباره فعل او (زاییدن) سخن به میان آید.
پاسخ
علت تقدّم «لم یلد» بر «و لم یولد» ممکن است دو چیز باشد که یکی جانبی ود یگری اساسی است.
_______________________________
*. سوءال از جناب آقای دکتر عطاء الله فروغی ، اصفهان.
_______________________________
امّا جانبی این است که: مقصود از «صمد» آن سرور بی نیازی است که همه نیازمندان او را قصد می‏کنند این از یک طرف.
از طرف دیگر یکی از علل گرایش انسان به داشتن فرزند علاوه بر گسترش شخصیت این است که در دوران کهولت و پیری، عصای زندگی او شود و این نشانه احساس نیاز است و چون خدا «سید مصمود» و سرور بی نیاز است، نیازی به چنین فرزند ندارد.
امّا وجه اساسی این است که: سوره توحید در حالی که بیانگر عقیده صحیح اسلامی است، نقد عقیده بت پرستان در درجه نخست و عقیده یهود و نصاری در درجه دوم در مورد خدا است.
و مسلمانان با خواندن این سوره در نمازهای یومیه، به رد عقاید این دو گروه می‏پردازند.
آنچه در میان این دو ملت مطرح بوده، بیشتر، فرزند داشتن خدا بوده، نه زاییده شدن او، به گواه آیات یاد شده در زیر:
1. یهود معتقد بود که «عزیر» فرزند خداست، چنان که می‏فرماید:
«وقَالَتِ الیَهُودُ عُزَیر ابن الله».
«یهود گفتند: عزیر فرزند خداست».
«وَقَالتِ النَّصاری المَسیحُ ابن الله».
«نصاری گفتند: مسیح فرزند خداست».
آنگاه قرآن، به نقد هر دو پرداخته و می‏فرماید:
«ذلِکَ قَولُهُم بِاگفْواهِهمْ».(1)
«این سخنی است که آنان در زبان می‏گویند، و در دل به آن ایمان ندارند».
قرآن در آیات دیگر، خدا را از این که برای خود فرزندی برگزیند مبرا دانسته و بر آن تأکید می‏کند، مانند:
2.«قالُوا اتَّخَذَ الله وَلداً سُبحانه».(2)
«گفتند خدا برای خود فرزندی برگزیده است او منزه است».
3.« قالُوا اتَّخَذ الله وَلداً سُبحانهُ هُوَ الْغَنیّ».(3)
«گفتند خدا برای خود فرزند برگزید، او
_______________________________
1. توبه/30.
2. بقره/116.
3.یونس/68.
_______________________________
منزه است، و بی نیاز».
4. « أنّی یَکُون لَه ولد ولم یکُن لَهُ صاحِبَة وَخلقَ کلّ شَی‏ء»(.(4)
«چگونه او می‏تواند فرزند داشته باشد در حالی که همسر ندارد، و همه چیز را آفریده است».
در این آیه از دو راه بر امتناع فرزند داری او استدلال شده است:
الف: همسر ندارد.
ب. جهان همگان حتی آن که او را فرزند خدا می‏انگارد، مخلوق او است.
5. «ما کانَ لله أن یتّخذ من ولد سُبحانه».(5)
«ممکن یا شأن خدا نیست که برای خود فرزندی برگزیند، او منزه از هر تهمت است».
6. «ما اتّخذ الله مِن ولدٍ وَما کانَ مَعهُ من إله».(6)
« خدا فرزندی بر نگزیده و جز او خدای دیگری نیست».
7.«قُلْ اِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلد فَاگنَا اگوّلُ العابِدین».(7)
«بگو اگر برای خدا فرزندی بود، من نخستین پرستنده او بودم».
8. «وَقُل الحمَدُ لله الَّذی لَمْ یَتَّخِذ وَلداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریک فِی المُلْکِ».(8)
«بگو ستایش خدا را که فرزندی برنگزیده و در حکومت برای او شریکی نیست».
9.«وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قالُوا اتَّخَذَ الله وَلَداً».(9)
«کسانی را که گفته‏اند، خدا فرزندی برگزیده است، بترساند».
10. «وَقالُوا اتَّخذَ الله وَلداً قُلْ عِباد مُکرمون».(10)
«گفته‏اند خدا فرزندی برگزیده است[فرشتگان فرزندان او هستند] بلکه آنان (فرشتگان) بندگان شایسته او هستند».
11. «وَقالُوا اتَّخذَ الرَّحمن وَلَداً* لَقَدْ جِئْتُمْ شَیئاً اِدّاً».(11)
«گفتند: خدا ی رحمن برای خود فرزندی
_______________________________
4. انعام/101.
5. مریم/35.
6. موءمنون/91.
7. زخرف/81.
8. اسراء/21.
9. کهف/4.
10. انبیاء/26.
11. مریم/89 88.
_______________________________
برگزیده است، چه مطلب زشت و زننده‏ای گفتید».
آیات ناظر به نفی ولد، بیش از آن است که در این جا منعکس کردیم و این نشانه این است که آنچه بیشتر مطرح بوده فرزند داشتن خدا بوده است که به عناوین گوناگونی خدا از آن تنزیه شده است.
ولی مطلب دوم(زاییده نشدن) چندان مطرح نبوده است، هر چند نفی فرزند، به نوعی ملازم با نفی زاییده شدن او است، زیرا فرزند خدا، مانند خود خدا، از الوهیت برخوردار بوده و جزء خدا، و یا خدای دوم خواهد شد، و لذا در سوره موءمنون آنگاه که فرزند داری را از خدا سلب می‏کند نتیجه می‏گیرد که با او خدایی نیست، چنانکه می‏فرماید: «مَا اتَّخذَ الله مِنْ وَلَدٍ وَما کانَ معَهُ مِنْ اِله».(12)
جمله«وَما کانَ معَهُ مِنْ اِله» دلالت دارد بر این که فرض فرزند برای خدا، ملازم با «اله بودن» او است، و چون خدایی جز او نیست، پس برای او فرزندی نیز نیست.
در آیین کنونی کلیسا مسأله «تثلیث» بر اساس فرزند بودن حضرت مسیح، پی‏ریزی شده است و لذا می‏گویند:
1. خدای پدر.
2. خدای پسر.
3. خدای روح القدس.
هرگاه دلیل عقلی و نقلی، بر نفی زاییدن اقامه گردید مطلب دوم (زاییده نشدن) خود به خود ثابت می‏شود.
***
در پایان یادآوری می‏شود: همان طور که در آغاز پاسخ گفته شد این سوره در درجه نخست پاسخگوی عقیده بت پرستان درباره خداست و لذا اعتقاد به داشتن فرزند و همسر برای خدا اختصاص به یهود و نصارا ندارد، بلکه بت پرست‏ها نیز برای خدا فرزند قائل بودند و می‏دانیم که درگیری پیامبر اسلام مخصوصاً در دوران مکه، بیشتر با بت‏پرستان بود و سوره توحید (اخلاص) جزء سور قصار است که در مکه نازل شده‏اند و ناظر به عقیده باطل آنها در این باره است.
بت پرستان فرشتگان را موءنث و
_______________________________
12. موءمنون/91.
_______________________________
دختران خدا می‏دانستند. از این جهت آیه 26 سوره انبیاء که در مقاله، در بند 10 به آن استناد شده ناظر به عقیده بت پرست‏ها است، چراکه فرزندی فرشتگان برای خدا را نفی می‏کند.
گواه عقیده بت پرستان در مورد داشتن فرزند و همسر برای خدا، و نفی این معنا از طرف قرآن، آیات یاد شده در زیر است:
آیه 39 سوره طور، آیه 149و 150 سوره صافات، آیه 19 و 23 سوره نجم، آیه 158و 159 سوره صافات(ازدواج خدا با جنیان).
آیه 19 سوره زخرف و آیه 27 سوره نجم نیز با همین معنی ارتباط دارد.
نتیجه این که: محور بحث در زمان بت پرستان و یهود و نصاری فرزند داشتن خدا بود، نه تولد او، از این جهت مسأله «لم یلد» قبل از «لم یولد» وارد شده است.

تبلیغات