آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۴

چکیده

متن

نقش شهیدآیت لله سید محمد باقر صدر در تحکیم پایه هاى حرکت پیروزمند اسلامى و سهم به سزاى او در پایه گذارى این حرکت در دو بعد فکرى و عملى درجهان اسلام به ویژه عراق قابل انکار نیست، تا آن جا که نهضت اسلامى را با خون پاک خویش مزین ساخت و با اقتدا به جدش سید الشهدا(ع) او نیز به حق سید شهداى دوران خویش بود.
از این رو پرداختن به تمام ابعاد عظمت این عالم ربانى در چنین بررسى مختصرى نمى گنجد،اما با این وصف،نمى توان از بیان بارزترین ویژگى هاى مکتب علمى و فکرى که او پایه گذارى کرد سرباز زد، مکتبى که وى براساس آن، در عمر پربرکت ولى کوتاه خود، نسلى از عالمان دینى فرزانه و هوشیار ومخلص و مجاهد در راه خدا تحویل جامعه داد و خود به خیل صدیقین و شهدا و صالحان پیوست.
دراین جا مهم ترین ویژگى هاى این مکتب را که همچنان پاینده و پیشرو در تاریخ علم و ایمان است متذکر مى شویم.
جامعیت و تنوع رشته ها
مکتب شهیدصدر داراى ابعاد و جوانب گوناگونى است و به تمام رشته هاى معارف اسلامى وانسانى مى پردازد و تنها به علومى مانند فقه و اصول اکتفا نکرده است اگر چه عرصه فقه واصول عرصه اصلى و گسترده موفقیت ها و ابتکارات علمى ایشان محسوب مى شود. از جمله رشته هایى که این مکتب به تحقیق و پژوهش در آنها پرداخته، عبارت است از: فقه،اصول،منطق، فلسفه، عقاید، علوم قرآن، اقتصاد، تاریخ، حقوق، سیاست هاى پولى و بانکى، نظام تعلیم و تربیت در حوزه، روش هاى عمل سیاسى و نظام هاى حکومت اسلامى و دیگر رشته هاى معرفت انسانى و اسلامى.
این جامعیت مکتب شهید محصول بهره مندى وى از ذهنى خلاق و همه جانبه نگر است.چنین ذهن هایى را مى توان از نوادرى به شمار آورد که در برهه هایى از تاریخ علم و عالمان ظهورکرده و هریک در عصر خود نقطه عطف تاریخى تازه اى را در جهت گیرى و استحکام جنبش هاى معرفتى ایجاد مى کنند.
آن شهید بزرگوار در علم و وسعت نظر و ذوق و استعداد فوق العاده، آیتى از نبوغ بود. این نبوغ کم نظیر از زمان طفولیت و سال هاى نخست حیات و نیز در مدت تحصیلات علمى او کاملانمایان بود. اساتید و همدرسان و شاگردان آن شهید وهمه کسانى که مستقیم یا غیر مستقیم و ازطریق کتب و مباحث ارزشمند شهید با وى ارتباط داشتند، این نبوغ را در مى یافتند.
دقت در بحث و تحلیل و پرداختن به جوانب مختلف
یکى از نکات بسیار با اهمیتى که هرنظریه اى را متصف به صحت ومتانت مى کند، بررسى احتمالات و مسائل مختلف مرتبط با موضوع بحث و همچنین سیر منطقى متناسب با موضوع مورد نظر است.این ویژگى، خشت زیرین و سنگ بناى نظم فکرى و معرفتى را در هرباب ومساله اى تشکیل مى دهد، به طورى که هرنظریه اى بدون این ویژگى ، ناپایدار بوده و کاستى هایش تاب نقد نیاورده و نابود خواهد شد.
این گونه دقت ورزى در مباحث علمى از مهم ترین امتیازهاى تحقیقات شهیدصدر به شمار مى رود و در همه نوشته هاى ایشان به بهترین وجهى مشهود است.او هیچ مساله اى از مسائل علمى را مطرح نمى کرد خصوصا در اصول و فقه مگر این که صورت ها و احتمالات حیرت آورى را در مورد آن طرح کند که نمونه آن در حلقات الاصول و دیگر کتب ایشان قابل مشاهده است. مثلا در مباحث قطع نکات دقیق و تفریعات جدیدى را آورده است که قبل از ایشان کسى متذکر آنها نشده بود.
این مشخصه علمى و این ویژگى در سخنان عادى شهید نیز وجود داشت، به طورى که به هرموضوعى هرچند ساده و معمولى که مى پرداخت چنان آن را در قالب علمى و فنى مى ریخت و تمام احتمالات و شقوق آن را در هیات و ساختار منطقى ارائه مى کرد که شنونده تصور مى کرد در مقابل تحلیل یک نظریه علمى محکم و ریشه دار همراه با استدلالهاى منطقى آن قراردارد.
ابتکار و نوآورى
حرکت علوم و پیشرفت معارف بشرى بر پدیده نوآورى که دانشمندان و پژوهشگران در هرحوزه معرفتى به آن مى پردازند متکى است. شهیدصدر فوق العاده در نوآورى و دگرگون سازى علوم و نظریات علمى توانمند بود، چه در عرصه دستاوردها و داده هاى علمى و چه درعرصه روش ها و استنتاج ها. از آثار این ویژگى بود که او توانست افق هاى تازه اى را درمعارف دینى باز کند که قبلا کسى بدان ها دست نیافته بود. او پیشرو این مسیر و فاتح دروازه هاو مؤسس روش هاى آن و ترسیم کننده علائم و راهنماهاى این راه گسترده بود.این ابداع و نوآورى در مباحث اقتصادى او کاملا هویداست. وى موضوعات و مباحث جدیدى را در فقه مورد بحث و بررسى قرارداد و توانست نظام اقتصاد اسلامى را بازشناسى و تبیین کند وهمچنین است نظریات جدید ایشان درباره بانک اسلامى بدون ربا. در تمام این مباحث،شهیدصدر آغازگر راه نوى بود. مبتکرى که در این زمینه ها به مباحث و تحقیقات موجود وکارهاى انجام یافته نپرداخت بلکه همواره نظریات جدید و بى سابقه اى ارائه مى داد.
روش موضوعى او در تفسیر و در تاریخ نیز چنین است. استاد شهید توانست نشانه ومختصات این روش را کشف کند. این روش چنان که خود ایشان مى گوید:
به ما این امکان را مى دهد که دیدگاه نظرى قرآن کریم و به دنبال آن دیدگاه نظرى رسالت اسلامى را نسبت به هرموضوعى از موضوعات حیات و هستى تعریف و تعیین کنیم.
او بر این روش تاکید داشت و در دو بحث (سنت هاى تاریخى در قرآن) و ( نقش وحدت وتعدد زمان ائمه در تاریخ) آن را با موفقیت به کار بست.
پژوهش ممتاز شهیدصدر در زمینه مبانى منطقى استقراء نیز چنین است. وى گسست هایى راکه سبب رنجورى منطق استقراء شده بودند، پیوست و تفسیر جدیدى از استقراء بر خلاف نظر ارسطو و برتراند راسل عرضه کرد که آن را (مذهب ذاتى) نامید. همان طور که توانست اثبات کند آن مبانى منطقى که تمام استدلال هاى علمى حاصل از مشاهده و تجربه مبتنى بر آن است همان مبانى منطقى است که استدلال هاى اثبات صانع بر آن استوار است. شهید با تاکید براین حقیقت در انتهاى کتابش چنین مى گوید:
یک معادله قطعى وجود دارد و آن این که انسان یا استدلال علمى را در کل مى پذیرد، که دراین صورت استدلال در مباحث الهیات نیز جزء آنهاست و یا استدلال علمى را در کل رد مى کند که به ناچار باید تمام نتایج و دستاوردهاى مسلم علمى را تکذیب کند.با توجه به این نکته،علم و ایمان با ریسمانى به هم گره خورده که در هیچ حالتى نمى توان آنها را از هم جدا کرد.
درمورد نوآورى، باید گفت که هیچ یک از تالیفات و مباحث شهید از عنصر نوآورى خالى نیست. به ویژه مباحث فقهى و اصولى.وى ترتیب مباحث این دو علم را بازنگرى و بازسازى کرد و روش هاى جدیدى در علم اصول تقدیم حوزه علمیه کرد، چنان که بعضى از آنها را درکتاب معالم الاصول که مقدمه علمى و بسیار جالب در مورد تاریخ علم اصول، پیدایش وتکامل آن است بیان کرد.
در خصوص ترتیب ابواب علم اصول باید گفت که ایشان با هدف قادر ساختن طلاب، جهت فراگیرى خوب و مرحله اى این ماده درسى، اصلاحات فراوانى انجام داد. فراگیرى علم اصول بدین شکل که شهید ارائه داده، ثمراتش در درس خارج ظاهر مى شود.
نمونه هاى بسیارى وجود دارد که شهید به علم اصول اضافه کرده است. بحث هاى تفصیلى اودر فقه و اصول مشتمل بر اضافات و نو آورى هاى فراوانى است، از جمله سخنان تازه او دربحث تعادل و تراجیح و افزودن فصل هایى به آن که برخلاف روال معمول و متعارف این بحث است. در مباحث فقهى نیز در کتاب الفتاوى الواضحه بحث زکات و خمس را از قسمت عبادات خارج کرد. خلاصه، در عرصه نوآورى ها، مکتب معارف اسلامى خصوصا در مباحثى مانند اقتصاد اسلامى و منطق استقرایى و تاریخ سیاسى ائمه(ع) وامدار این شخصیت نابغه است.
روش واقع گرایانه و نگرش مجموعه اى
این ویژگى در مباحث تفسیر موضوعى و نیز درمباحث اقتصادى او کاملا روشن است، موضوعات اقتصادى را به صورتى پیشرفته سامان آنهارا تحت عناوین جدیدى قرار داد،و حال آن که معمولا این مباحث در ضمن ابواب پراکنده فقهى ،مثل مالکیت زمین، ربا، مزارعه و مضاربه طرح مى شد.
او این روش را نه تنها در باب اقتصاد، بلکه مى خواست در تمام شاخه هاى معرفت مانندتفسیر، تاریخ، سیره وا پیاده کند. خود او نمونه جالبى از اجراى این روش واقع بینانه را درمورد تاریخ زندگى ائمه(ع) به کار بست.
در این جهت گیرى و گرایش جدید بنا به گفته شهید:
به تاریخ زندگانى هرامام براساس نگاه کلى و مجموعه اى پرداخته مى شود نه جزئى نگرى،یعنى به ائمه(ع) به عنوان یک مجموعه مرتبط با هم نگریسته مى شود و تمام این مجموعه با هم تحقیق و بررسى شده و سیماى کلى و اهداف مشترک و درون مایه اصیل آن کشف شده وپیوستگى اجزاى این مجموعه و در نتیجه نقش واحد همه ائمه در رشد حیات اسلامى فهمیده مى شود.
این روش واقع نگر در تقسیم بندى ابتکارى وى در رساله فقهى الفتاوى الواضحه و نیز دردرس هاى تفسیر موضوعى قرآن ایشان در نجف اشرف، کاملا مشهود است. در درس هاى تفسیر تاکید زیادى بر این نکته داشتند که براى رسیدن به نص قرآن و فهم آن باید حرکت را ازمتن واقع آغاز کرد.
دراین مورد مى فرماید:
تفسیر ازمتن واقع (واقعیات خارجى و اجتماعى) شروع شده و به قرآن ختم مى شود نه این که از قرآن شروع و به قرآن ختم شود، چه در این صورت، قرائت قرآن بر کنار از واقع و بریده ازمیراث تجربه بشرى است. بلکه تفسیر باید از واقع شروع و به قرآن پایان یابد، چرا که قرآن منبع ماندگارى است که در پرتو آن، جهت گیرى هاى الهى انسان با واقعیت ها پیوند مى خورد.
 
هدف از اجراى این روش، همچنان که شهید در کتاب تفسیر موضوعى قرآن بدان تصریح می کند:رسیدن به نظریه قرآنى نبوت، نظریه قرآنى نظام اقتصادى، نظریه قرآنى در سنت هاى تاریخ و آسمان ها و زمین است.
تنظیم بحث وانتخاب راه مناسب براى استدلال در هرموضوعى
ازمشخصات اندیشه صدر روشمندى علمى و فنى او در پرداختن به هرموضوعى است که براى تدریس یا تحقیق انتخاب مى کرد. از این رو مى بینیم مباحث فقهى و اصولى ایشان ازلحاظ روش و ترتیب فنى بحث، نسبت به بحث هاى محققان گذشته کاملا فرق مى کرد. ایشان مطالبى را که دیگران به صورت متداخل و درهم مطرح کرده بودند، به خصوص در مسائل پیچیده اى که فهمش مشکل و خلط و اشتباه در آنها زیاد بود، جهات و جوانب آن را از هم جدامى کرد و جوهره آن مطلب را روشن مى ساخت و به گونه اى علمى و عینى آن را تحلیل وتنظیم مى کرد، به طورى که اهل فن نیز نظیر آن را در مباحث دیگران نمى یافتند.طریقه استدلال در هرموضوعى را نیز کاملا فرق مى گذاشت. بدین صورت که در فلان موضوع آیا جاى استفاده از برهان است یا محل به کارگیرى استقراء و وجدان است؟ چنین نبود که در اثبات مدعاى خود فقط به وجدانى بودن آن اکتفا کند بلکه در استفاده از وجدان نیز به شیوه خاصى که مى توان آن را روش (انگیزش وجدانى) نام نهاد عمل مى کرد، بدین معنا که وجدان، محقق رانسبت به موضوع حساس و هوشیار مى کرد. در خلال بحث از منبهات وجدانى، این نکته درمباحث اصولى شهید کاملا پیداست، به عنوان مثال مى توان به مبعداتى اشاره کرد که ایشان درمورد بشرى بودن وضع لغات بنابر نظریه هاى مشهور اصولیان و نه نظریه خود او ذکر کرده است.()
جمع بین روش منطقى و اقناع روانى
از ویژگى هاى اندیشه شهیدصدر گرایش منطقى و برهانى در اندیشیدن و در حل قضایاى علمى توام با اقناع روانى است و این که این دستاوردهاى برهانى هماهنگ و مطابق وجدان بوده و تا حد زیادى قدرت اقناع و اطمینان روانى را نیز در بر داشته باشد. چنین نبود که صرفانظریه اى را بدون دلیل نقل کند یا دلیل آن مصادره به مطلوب باشد، بلکه در هر فرضیه علمى ابتدا دلایل و براهین قانع کننده آن را ذکر مى کرد. آوردن برهان در هرموضوعى مثل مباحث لغوى یا عقلانى یا عرفى براى او دشوار نبود. این ویژگى آرا و نظریات، این مکتب ودستاوردهاى فکرى آن را چنان صبغه علمى و منطقى داده که به آسانى نمى توان آنها را نقد کردو آنها را قدرت اقناع بیشتر بخشیده و در ابطال نظریات و آراى دیگر تواناتر مى سازد.
همچنین ویژگى یاد شده، این مکتب را قادر به تربیت فکر و اندیشه پیروان خود کرده و پایه هاى آن را بر بنیان منطقى و علمى بنا مى نهد و از مناقشات لفظ ى و درهم ریختگى و تداخل فهم ها که اغلب موجب سقوط تحقیقات و پژوهش هاى علمى و عقلى است، دور مى سازد.
درعین حال این فکر برهانى و منطقى چنین نبوده که همیشه متکى به ساختار و اصطلاحات کلیشه اى باشد، چون گاهى این اصطلاحات کلیشه اى باعث به خطا رفتن فکر محقق شده وازواقع دور مى شود ونظریاتى را اتخاذ مى کند که وجدان سلیم آنها را رد مى کند،به ویژه درمباحث داراى ملاک درونى ووجدانى که نیازمند روش خاصى در استدلال است.
ملاحظه مى کنید که او همواره از برهان و استدلال به نتایج وجدانى منتهى مى شود و دراین گونه مسائل نزد او برهان با یافته هاى وجدان سلیم هرگز متعارض نیست، بلکه به عکس،برهان را براى تحکیم و تقویت یافته هاى وجدان مى آورد. مساله را در ابتدا با حس درونى ووجدانى درک مى کرد و سپس جهت تقویت علمى آن، از برهان و استدلال هاى منطقى استفاده مى کرد. از این رو محقق هرگز سختى و سنگینى برهان ها و عدم تطابق آنها با ذوق و وجدان رااحساس نمى کند، یعنى همان مشکلى که بسیارى از فقها واصولى هاى متاثر از روش هاى علوم عقلى، در آن قرار گرفته اند .
به عنوان نمونه، مى توان مطلبى را نقل کرد که شهید آن را در مناقشه با نظر سکاکى در موردحقیقت معناى مجازى ذکر کرده است، چون سکاکى منکر این است که مجاز، استعمال لفظ درغیر معناى موضوع له باشد، بلکه مجاز را نیز استعمال لفظ در معناى حقیقى خود مى داند،منتهى آن معنا بر مصداق ادعایى دیگر تطبیق داده مى شود. شهیدصدر ادله برهانى بطلان این نظریه را با دلیل وجدان تایید کرده است: وجدان حکم مى کند به این که اعطاى صفات معناى حقیقى به چیزى به صورت ادعایى گاهى برخلاف قصد متجوز مى باشد، مثلا کسى که مى خواهد در زیبایى یوسف مبالغه کند و بگوید: (یوسف ماه است) هرگز در ذهنش این نیست که یوسف مانند ماه گرد است و گرنه زیبایى او به عنوان یک انسان، از بین مى رود، زیرا صفات ماه سبب زیبایى خود ماه است نه چیز دیگر.
براین اساس مطلبى که سکاکى در مورد مجاز گفته، بیان کاملى براى معناى مجازى نیست.()
این اندیشه بزرگ توانست براساس جمع بین ویژگى منطقى علمى استدلال از یک طرف ورعایت روش مندى صحیح و هماهنگ با هرعلم از طرف دیگر، در هریک از عرصه هاى معرفتى و علمى به روش علمى متناسب با طبیعت آن علم بدون تاثیر پذیرى از روش هاى بیگانه با آن علم را به کار بندد.
جمع بین ذوق فنى و احساس عقلایى
ذوق یک حس درونى در انسان است که براساس آن، زیبایى و هماهنگى امور را درک مى کند.ذهنیت عقلایى نیز حس دیگرى است که انسان با آن، طبایع و اوضاع و مرتکزاتى را درک مى کند که منشا احکام عرف و عقلا بوده و بسیارى از نظریات و افکار در مباحث مختلف مبتنى برآنهاست، مثل مباحث مربوط به قانون و قانون گذارى و مباحث ادبى . این مباحث غالبا جاى بحث و نظر دارد و نمى توان براى آنها استدلال منطقى یا ریاضى یا تجربى آورد، بلکه نیازمندذوق فنى و احساس عقلایى وحس عرفى و ادبى است.
درمکتب شهیدصدر مى بینیم در هر علمى این عرصه ها با عرصه هاى دیگر کاملا متمایز شده اند. در عرصه اول، مسائل علمى را با تکیه برذوق واقع نگر و درک مستقیم عقلایى بررسى مى کند، او توانست در این عرصه روش مناسبى را ایجاد کند و راه هاى استدلال ذوقى و عقلایى راتاسیس و قواعد و اصول آن را تقویت کند، به خصوص در آن بخش از مباحث فقهى که متکى بر برداشت ها و نظریه هاى عرف یا ارتکازهاى عقلایى است، روش فقهى واقع گرایانه اى رابراى استظهارهاى فقهى ابداع کرده است که بر مبناى آن، استظهارها از صرف ادعاى محض یامصادره به مطلوب خارج شده و به نظریاتى مستدل و اقناع کننده و بر پایه اى واقع گرایانه تبدیل مى گردد.
جا دارد به این نکته اشاره شود که بندرت مى توان یافت که در یک شخصیت علمى هم گرایش به برهان و استدلال منطقى و هم ذوق فنى و حس عقلایى و عرفى با هم جمع شود، چه این که مى بینیم علمایى که ممارست با علوم عقلى و برهانى دارند، گاهى نکات دقیق عرفى و ذوقى وعقلایى را رعایت نمى کنند و معمولا آرا و نظریاتشان مبتنى بر آن اصطلاحات برهانى است که بدان عادت کرده اند. به عکس بعضى از محققان علوم ادبى و امثال آنها را مى بینیم که صنعت برهان و استدلال هاى منطقى را به خوبى اجرا نمى کنند. اما مکتب شهیدصدر این امتیاز را داردکه بین این دو ویژگى که کمتر با هم جمع مى شوند تلفیق کرده و توانسته است بین این دو،کاملا سازگارى ایجاد کند و هریک را در جایگاه مناسب خود به کاربرد، بدون این که دچارلغزش یا ناهماهنگى شود.
ارزش علمى و جایگاه تمدنى مکتب شهیدصدر
شهیدصدر مبارز طلبى هاى تمدن معاصر را کاملا درک مى کرد و یکى از مشخصات مکتب اواین بود که توانست با روش علمى نقادانه و واقع گرایانه پایه هاى انسان شناختى تمدن مادى معاصر را متزلزل سازد و تناقض آنها را کشف کند و ناتوانى آن را در حل مشکلاتى که انسان معاصر چه در غرب و چه در جهان اسلام در آنها غوطه ور است، اثبات کند. فروپاشى اردوگاه سوسیالیسم و متلاشى شدن دولت و سازمان سیاسى آن، اثبات کننده صحت نقد شهیدصدر به مبانى فلسفه مکتب سوسیالیسم است .
اما مصائب و مشکلاتى که فلسفه مادى اردوگاه سرمایه دارى به بار آورده ،به خصوص درکشورهاى فقیر و وابسته به این اردوگاه ، بسیار بیشتر و گسترده تر است . در مقابل این اردوگاه،پس از ارائه نظریات شهیدصدر با اسلوب علمى و منطقى در چند میدان مهم معرفتى مثل اقتصاد و سیاست او توانست اعتماد و اطمینان به اسلام و احکام آن را اعاده کرده و برترى وهماهنگى آنها را با واقعیات و باجامعه اسلامى آشکار سازد و اثبات کند که قوانین اسلام درنجات جوامع اسلامى از مشکلاتى که دارند تواناست.
شهیدصدر توانست تمدن رفیع اسلامى را با مبانى علمى و استوار در مقابل تمدن غرب عرضه دارد و ضمن ساختن بنایى جامع و یکپارچه و محکم توانست با قدرت تمام، وارد میدان جنگ فکرى و فرهنگى شود و تمام پندارها و بافته هاى تمدن مادى عصر حاضر را ابطال کند و باایجاد مکتبى پایدار و برگرفته از منابع اسلام ناب و متصل به وحى الهى و لطف خداوند به انسان، پیروز و موفق این میدان را ترک کند.
این بود گزیده و مختصرى از ویژگى هاى مکتب این مرجع و فیلسوف و عارف ربانى و مجاهدشهیدى که تک تک خشت هاى آن را با فکر خود بنا کرد و با تلاش هاى پى گیر علمى خود، آن را مرحله به مرحله شکوفا ساخت. مجموعه این مطالب، تنها بیانگر بعد علمى یعنى فقط یک بعد از ابعاد این شخصیت بزرگ و بى نظیر تاریخ معاصر ماست.
 

تبلیغات