آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۴

چکیده

متن

در شماره هاى پیشین، مقالاتى درباره ابعاد و ویژگى هاى مختلف فقه شیخ مفید و سید مرتضى قدس سره و کلیه آثار فقهى ایشان عرضه داشتیم و دراین شماره به بررسى و پژوهش در ابعاد مختلف فقه شیخ طوسى قدس سره مى پردازیم.
این سبک نوشتارها، پژوهشى نوین و مستند را درمتن آثار فقهى فقیهان دنبال مى کند و بر آن است تا با مراجعه مستقیم به آثار و مصنفات هرفقیه یا دیگر منابع موردلزوم، جنبه هاى تازه اى از روش ها، مبانى،آراء، تاثیر گذارى و دیگر ویژگى هاى فقاهت بزرگان و اساطین فقه اهل بیت علیهم السلام را به ترتیب تاریخى، کاوش وعرضه کرده و نیز با رویکردى متفاوت با آنچه تاکنون انجام شده است به کتاب شناسى کلیه آثار فقهى ایشان بپردازد.
لازم به ذکر است از بیان سرگذشت و رویدادهاى تاریخى عصر هر فقیه و مواردى چون اساتید، مشایخ، شاگردان و... که ارتباط ى با موضوع بحث نداشته و صرفا جنبه اطلاع رسانى دارند و مى توان آنها رادرکتاب هاى تراجم و تاریخى دنبال کرد، خوددارى شده است.
پیش گفتار
1. شیخ الطائفه و سید الطائفه
اینک که به پژوهش درباره یکى از بزرگترین و پر نفوذترین فقیهان صاحب مکتب قرن هاى چهارم و پنجم هجرى، که به حق لقب شیخ الطائفه را از آن خود نموده است، مى پردازیم، جا دارد یادى کنیم از بدیل وى در ابعاد مختلف علمى و عملى، سید الطائفه الامامیه، آیة الله العظمى سید حسین طباطبایى بروجردى اعلى الله مقامه الشریف و به مناسبت یادمان وى درچهلمین سالگرد وفاتش، به گوشه هایى ازاندیشه هاى وى و ارتباط بسیار نزدیک حوزه هاى فکرى این دو بزرگوار بپردازیم.
اما به نظر مى رسد در بررسى این مطلب مجبور خواهیم بود همه جوانب شخصیت علمى سید الطائفه، و یا بیشتر آن را مورد مطالعه و تحلیل قرار دهیم چه، بر هر گوشه اى از کارها و فعالیت ها و اندیشه هاى اوکه انگشت بگذاریم، در مى یابیم که به منزله حلقه هایى است متصل به هم، که بررسى مستوفاى آن بدون چشم داشت به دیگرمحورها ناممکن است و از سویى، هریک به نوعى مرتبط است با اندیشه ها وخدمات علمى و فقهى شیخ الطائفه و یا مکمل کارهاى اوست.
اهداف، روش ها، مبانى و بالاخره وسعت نظر و گستره تحقیق و نوآورى این دوبزرگوار، از جنبه هاى مختلف، آن قدر به یکدیگر نزدیک است که نمى توانیم به یک جنبه، مثلا فقه خلاف و تقریب بین المذاهب و یا آثار رجالى و حدیثى ایشان اکتفاکنیم، بلکه باید بحث را به طور ریشه اى مورد بررسى و مطالعه قرارداده و با نگاهى کلى و فراگیر، به زندگى و آثار وخدمات مرحوم بروجردى و سپس شیخ الطائفه بپردازیم امرى که کمتر دیده مى شود بدین شکل درمورد این دو اندیشمند، و یا دیگر فرهیختگان جامع اندیش انجام شده باشد، و آنچه بیشتر جلب توجه مى کند، تحلیل و تبیین آرا و انظار جزئى و خرد ایشان بوده، که آن نیز به جاى خود ارزنده و مهم است.
دراین جا، به دلیل استطرادى بودن این بحث و محدودیتى که داریم، تنها به ارائه چارچوب و نمایى کلى از جنبه هاى مختلف حیات علمى سید الطائفه و آثار و خدمات او درگستره فقه و مبانى ولواحق آن، اکتفانموده و امیدواریم درمجالى وافر آن را با تفصیل و تعمیق بیشتر به بحث بگذاریم.
بدین منظور پنج محور اساسى را اصل قرارمى دهیم، که هریک به نوعى برشکل گیرى شخصیت علمى و فقهى آیه الله بروجردى و آثار و خدمات وى درعرصه هاى مختلف، موثر بوده است و از طریق این پنج محور و نیز ویژگى هاى هریک، سعى مى کنیم به خطوط فکرى سید الطائفه، به خصوص وجه اشتراک وارتباط وى با شیخ، دست پیدا کنیم، بااین توضیح که آنچه درذیل هر محور به عنوان نتایج فکرى و آثارعلمى درج گردیده، به منزله انجام آن دربرهه یا شرایط زمانى خاصى نیست، بلکه مقصود بیان جهت گیرى فکرى سید الطائفه تحت تاثیر این عوامل و شرایط است که بالاخره درمدت فراغت از تحصیل،درموطن خویش و یا درزمان زعامت و ریاست او برحوزه علمیه قم و جهان تشیع، به ارائه این خطوط فکرى نائل شده است.
1- مکتب فقهى اصفهان
1.1- استادان ()
میرزا ابوالمعالى کلباسى (1247 1315 ق)، علوم حدیث و رجال.
سید محمد باقر درچه اى، (1264 1342 ق)، فقه و اصول.
سید محمد تقى مدرس، (1273 1337 ق)، فقه و اصول.
1.2- ویژگى ها:
دخالت ندادن علوم عقلى درحوزه معرفت فقهى.
رجحان مستندات روایى دراستنباط احکام.
رونق علوم حدیث و رجال.
1.3- جهت گیرى فکرى آیت الله بروجردى و آثار و خدمات او
1. پیراستن علم اصول از مباحث غیر ضرورى به خصوص علوم عقلى الحاشیه على کفایة الاصول.
شرح کفایة الاصول (تقریرات).
تاسیس مکتب اصولى خاص خود درحوزه علمیه قم
2. طرحى نو در تنظیم متن و سند احادیث فقهى، (جهت صحت و سهولت امر استنباط).
جامع احادیث الشیعه.
ترتیب اسانید الکافى، التهذیب، الاستبصار، الفقیه، و...
2- مکتب فقهى نجف اشرف:
2.1- استادان:
آخوند خراسانى (1255 1329 ق)، اصول. سید محمد کاظم طباطبایى (13271247ق)، فقه.
شیخ الشریعه اصفهانى (1266 1339ق)، رجال.
2.3- ویژگى ها:
1. داخل نمودن بیش از حد مباحث عقلى و استطرادى در علم اصول.
2. گرایش به سمت تطور علم رجال.
3. برخوردارى از مبانى و روش هاى فقهى صاحب جواهر و شیخ اعظم انصارى.
2.3- جهت گیرى فکرى آیة الله بروجردى و آثار و خدمات او:
1. تلاش درحذف زواید و غوامض علم اصول و تعدیل این مکتب دراین زمینه.
2. روش مند نمودن فقه در استفاده مطلوب تر از منابع اجتهاد.
3. جهت دهى علم رجال در نظریه و تطبیق.
طبقات الرواة تعلیقة على رجال النجاشى.
تعلیقة على منهج الرجال.
مستدرک فهرست منتجب الدین.
تعلیقة على رجال الطوسى.
3- حوزه هاى علمى و فقهى اهل سنت:
3.1- پیشینه هاى فکرى آیة الله بروجردى
1. نگاه تاریخى به فقه، و این که بسیارى از مباحث فقهى شیعه درگستره تاریخ،حاشیه اى برفقه سنت و ناظر بدان بوده است و لازم است جهت فهم دقیق تر فقه شیعه،نسبت به مذاهب دیگر نیز شناخت داشت.
2. بینش عام نسبت به همه جهان اسلام، به عنوان عنصرى واحد دربرابر افکار الحادى و مادى.
3. تاسف از حضور نداشتن فقه شیعه در میان دیگر مذاهب، و وجود اندیشه هاى ناصحیح و بعضا منحرف نسبت بدان.
3.2- آثار و خدمات:
1. ترغیب به مطالعه فقه عامه.
2. تاسیس دارالتقریب بین المذاهب.
3. اهتمام به نشرکتب فقه تطبیقى
تعلیقه و تصحیح خلاف.
تعلیقه و تصحیح مبسوط.
4-. فقه جامعه و مقلدان:
4.1- ویژگى ها
قرار گرفتن آیة الله بروجردى برمسند مرجعیت و گرایش مردم از دور و نزدیک به سمت وى، که بیش از همه چیز متاثر از سجیه هاى اخلافى و ژرفاى فقهى و جامع اندیشى وى بود، موجب شد آثار و خدمات زیادى از وى برجاى بماند، که به تناسب موضوع بحث، برخى از آنها عبارتند از:
4.2- آثار و خدمات
1. تالیف و رواج رساله هاى مختلف عملیه، ازجمله رساله توضیح المسائل، به زبان فارسى، که تاکنون محور فتاواى مراجع تقلید مى باشد.
2. اداره مذهبى و فرهنگى جامعه و برخورد قاطع با موارد تخلف از شرع، چه ازسوى مردم بوده باشد یا حکومت وقت.
3. احیا و عمران مساجد، حسینیه ها و مراکز فرهنگى بسیار زیادى در داخل و خارج کشور.
5- زعامت حوزه علمیه:
5.1- ویژگى ها:
1. مرجعیت مطلق جهان تشیع.
2. رشد و توسعه حوزه علمیه قم درزمینه هاى علمى و عملى.
3. توجه شیعیان کشورهاى غربى و غیر اسلامى به حوزه قم.
5.2- آثار و خدمات:
1. مدیریت حوزه در سطحى کلان و گرایش دادن آن به سمت برنامه ریزى و نظم درشوون مختلف.
2. تنظیم و هدایت امور تبلیغى درداخل وخارج.
3. احیاء میراث فقهى و علمى شیعه، مانند:
مبسوط (همراه با تعلیقه)
خلاف (همراه با تعلیقه)
منتقى الجمان.
المواهب السنیه
مفتاح الکرامه (2 جزء آخر).
و...
2. شیخ الطائفه، نکات مقدماتى
شیخ الطائفه، ابو جعفر محمد بن حسن بن على طوسى (389 460 ق) دست پرورده مکتب فقهى کلامى بغداد و خود صاحب مکتب فقهى پر دامنه اى است که پس از گذشت بیش از هزار سال،بازهم آرا و اندیشه ها و نیز مبانى و منهج فقهى وى مورد توجه پژوهشگران و فقیهان مى باشد. به جهت عظمت و گستردگى دامنه آثار، انظار و مبانى فقهى شیخ، طبیعى است که پژوهش درفقه وى نیز کارى بس دشوار مى نماید و دقت و تعمق وافرى را مى طلبد. لذا دراین مقاله، سعى داریم با کاوش درآثار وى و بدون آن که مبناى خود را مدعیات بدون استناد تاریخ پژوهان فقهى قرار دهیم، به طور مستند به این مهم پرداخته و بکوشیم لااقل راه را بر پژوهش هاى بعدى هموار کنیم.
پیش از ورود به مباحث اصلى، ذکر دو نکته لازم است:
1- در عصر شیخ، جریانات فرهنگى، علمى و سیاسى متنوعى حاکم بوده است که مستقیم یا غیر مستقیم تاثیر بسیارى برجهت گیرى فقه او و نیز تطور فقه امامیه به دست وى داشته است مواردى از قبیل قرارگرفتن وى در بغداد و درکنار فرقه هاى مختلف فقهى اهل سنت، حاکمیت آل بویه برایران و تسلط آنان بر بغداد، مرکز حکومت عباسیان و بالاخره هجرت شیخ به نجف اشرف و تاسیس حوزه علمى وفقهى در آن سامان.
با این که تحلیل و بررسى این شرایط و احوال، در دریافت دقیق تر مباحث بعدى تاثیر بسزایى خواهد داشت، اما با توجه به این که ذکر تفصیلى همه آنها ازاهداف این نوشتار خارج بوده و دراین مختصرنمى گنجد، لذا پى گیرى آنها را به عهده خواننده محترم مى گذاریم. ()
2- پویایى و رشد و جهت گیرى علم فقه درهر عصر و برهه اى در وهله نخست بستگى به نوع و میزان مسائل و مشکلاتى دارد که تحت تاثیر شرایط و نیازهاى مختلف فرد و جامعه، دربرابر علم فقه قرارمى گیرد و فقیه باید با هوشمندى و ژرف اندیشى خویش، بکوشد تا از همین مسائل، که گاهى به صورت شبهه نیز بروز مى کنند، در تطور مبانى و روش هاى استنباط و عرضه فقه، سود جوید، و گرنه، جوهره علم فقه که استنباط حکم شرعى رفتار هاى مختلف فرد و جامعه، براساس مبانى متخذ از شرع و عقل است در همه ادوار ثابت مى باشد.
با حفظ این اصل، مرورى کوتاه برمسائل و دغدغه هایى که شیخ طوسى درمورد فقه امامیه با آنها روبه رو بود، مى کنیم مسائلى که درواقع عناصر و پیش فرض هاى اصلى پژوهش درفقه شیخ را نیز تشکیل مى دهندو درمباحث بعدى ضمن پردازش بیشتر، آنها را مبناى بررسى هاى خود قرار مى دهیم:
1. از انزوا درآوردن فقه شیعه و طرح آن درمیان سایر مذاهب اسلامى،
2. استحکام و تقویت احکام فقهى مختص شیعه و پاسخ گویى به شبهات مخالفین در مورد تفرد شیعه در آن احکام
3. زدودن مسائل غیر فقهى از فقه و به تبع آن اصول فقه و پیراستن و تنظیم وترتیب فقه، در سبک هاى مختلف آن.
4. تحکیم مبانى فقهى متداول درمیان امامیه و نیز ارائه دیدگاه این فرقه درمورد برخى از ادله و مبانى احکامى که درمیان دیگر فرقه هاى اسلامى متداول بوده و تعیین دایره مشروعیت آنها.
5. اعلام دیدگاه امامیه درمورد فروع و موضوعات فقهى متداول درمیان فرقه هاى اهل سنت و از این طریق پاسخ گویى به تنقیص و تشنیع شیعه از سوى مخالفان، به خاطر کمى فروع فقهى امامیه، که در واقع توانایى مبانى ایشان را در ارائه حکم شرعى درمورد آن فروع، هدف قرار داده بودند. ()
1- روش هاى فقهى شیخ طوسى
پویایى و تطور فقه، رابطه عمیقى با شیوه و منهج ارائه مباحث فقهى دارد. بهمین دلیل نیز شناخت منهج فقهى هر فقیه و هر دوره فقهى، تاثیر بسزایى درشناخت ویژگى ها و محصولات فکرى آن فقیه یا دوره ومکتب دارد اگرچه دربررسى روش هاى فقهى، بیشتر به تحلیل و تبیین جنبه هاى صورى فقه مى پردازیم تا مسائل و محتوا ومبانى اما باید توجه داشت که همین امر، به آن محتوا قالب داده و بلندا و عظمت فقاهت را به مرحله بروز و خود نمایى مى کشاند.
شیخ طوسى یکى از معدود فقهاى صاحب روش و سبک فقهى است که سالیان متمادى، فقهاى متاخر را به پرورش و تکامل مناهج فقهى خویش واداشت و توانست در این راه به نوآورى ها و اصلاحاتى دست زند که از زوایاى مختلف قابل بررسى است.
در واقع، بدون کم کردن از محتواى عمیق و مبانى فقهى مستحکم وى به صراحت مى توان گفت که تکامل و جاودانگى فقه شیخ در گرو روش هاى پایدار و بدیع وى در فقه بوده است و همین امر ضرورت بررسى و کنکاش بیشتر درآن را مضاعف مى کند.
در این فصل ضمن پرداختن به این موضوع، یادآور مى شویم که جزئیات و نمونه هاى بیشتر درمورد هرروش، درفصل کتاب شناسى فقهى شیخ نیز به تناسب موضوع، پى خواهد آمد.
1.1- فقه تطبیقى
در بخش فقه پژوهى سید مرتضى، در خصوص تعریف و مشخصه هاى این روش فقهى، به طور اجمال توضیحاتى بیان شد. دراین جا جهت تتمیم آن بحث و پیش از ورد به تبیین سبک و روش شیخ در فقه تطبیقى، بیان این نکته لازم است که فقهاى امامیه به طور اخص، دراین روش فقهى، براساس انگیزه هایشان و مقتضیات و شرایط تاریخى و تعامل هاى علمى و فرهنگى میان مذاهب، اهداف مختلفى را دنبال مى کنند و به تبع آن، سبک هاى متعددى از فقه تطبیقى بروز مى کندکه درمجموع مى توان دو هدف و سبک کلى را براى آن برشمرد:
1. بیان موارد اختلاف فقهاى یک یا چند مذهب فقهى در احکام و موضوعات شرعى، بدون انجام موازنه و مقایسه میان آنان، و اکتفا به ارائه اقوال با ذکر نام قائلان یا بدون ذکر آن.
معمولا به این نوع، فقه تطبیقى فقه مقارن مى گویند.
2. ذکر موارد اختلاف میان فقهاى یک یا چند مذهب فقهى و انجام موازنه میان آنها و بالاخره اثبات قول صحیح براساس ادله مورد قبول که گاهى نیز با مناقشه دیگر اقوال همراه است.
معمولا ازاین سبک، به علم الخلاف تعبیر مى شود و کتاب هایى که دراین موضوع نوشته شده، دو دسته اند:
الف) کتاب هایى که به مقایسه اختلاف امامیه با دیگر مذاهب و فرق فقهى اسلامى مى پردازند. دراین نوع تالیفات، هدف اصلى، دفاع از اقوالى است که فقهاى اهل سنت مدعى هستند مخصوص شیعه امامیه است. این امر با دو کار صورت مى پذیرد:
اول: مستند کردن آن حکم و تبیین ادله امامیه، حتى براساس برخى از مبانى اهل سنت که شیعه بدان معتقد نیست.
دوم: معرفى قائلان به این قول یا قولى نزدیک به آن از اهل سنت و بدین وسیله در آوردن شیعه ازتهمت انفراد.
ب) کتاب هایى که به مقایسه میان اقوال مختلف فقهاى مذهب امامیه نگارش یافته است و دراین راه هرمولف ملزم است به بررسى کامل اقوال مختلف و قائلان به آنها بپردازد و براساس ادله و مبانى مورد قبول،از قول انتخاب شده دفاع کند.
معمولا هدف فقهاى عامه درفقه تطبیقى، نوعى اطلاع رسانى از اقوال فقهاى مذاهب مختلف بوده است و جز درمواقعى که به مقایسه دیدگاه هاى مذاهب چهارگانه پرداخته شده، هدف آنها بالا بردن یک مذهب ودفاع از قول معینى نبوده است. ازسویى سابقه فرقه هاى فقهى اهل سنت در تاسیس و تالیف به این روش، به دلیل چندگانگى مذاهب آنان و فراوانى و تشتت اقوال درمیان آنان بعد از عصر پیامبر اکرم(ص)،بیشتر از امامیه بوده و به دوره شکل گیرى فقه استدلالى و اجتهاد در میان آنان برمى گردد. ()
اما درمیان فقهاى امامیه تا آنجا که از آثار برجاى مانده از ایشان برمى آید آغازگر این روش مکتب بغداد به زعامت شیخ مفید () و پس از او سید مرتضى است، که کتاب هاى انتصار و ناصریات وى را در مقالات گذشته، به تفصیل مرور کردیم.
هدف عمده آنان مقابله با نسبت ها و عیب جویى هاى نارواى فقهاى عامه در مورد فقه امامیه بود و مهم تر از همه، این که مى گفتند: برخى از آراى فقهى امامیه برخلاف دیگر مذاهب فقهى و اجماع مسلمانان است. لذا آن را بدعت خوانده و خروج از دین تلقى مى کردند. فقهاى عامه با بزرگ نمودن این مطلب، مى کوشیدند به اختلافات دامن زده و بالاخره به انزواى امامیه و دور شدن حکومت ومردم از پیشوایان آنهابینجامد. ازاین رو، دفاع از مذهب که یکى از بهترین راه هاى آن روش فقه تطبیقى و علم الخلاف بود در صدر اهداف فقهاى امامیه دراین دوره قرار گرفت.
شیخ طوسى نیز پس از استادان خود، با همین انگیزه به تالیف درفقه تطبیقى اقدام کرد و اثر اصلى وى دراین مورد، کتاب الخلاف است اگر چه دردیگر آثار فقهى خود به خصوص کتاب مبسوط نیز به بیان دیدگاه هاى عامه و مقایسه آن با فقه امامیه پرداخته است.
اما در شیوه اعمال این روش و برخورد بامخالفان و عرضه فقه الخلاف، میان او واستادانش تفاوت هاى ظریفى وجود دارد، که در زیر به آنها اشاره مى کنیم.
اول این که شیخ نیازى نمى دید مانند شیخ مفید و سید مرتضى، در ظاهر عبارات خود و درهریک از فروع، مرتبا و به طور متناوب، به این نکته تصریح کند که این حکم اختصاص به شیعه دارد و سپس با لحنى توام با جدل، از آن دفاع نماید. این بدان معنا نیست که او، لحن تند و دفاع گونه استادان خود را نمى پسندید، بلکه دلیل این نوع موضع گیرى آن است که وى دیگر نیازى به این تعابیر تند نمى دید واقدامات استادان خود را در به ثمر رسیدن بخشى از اهدافشان کافى مى دید و اکنون لازم مى دانست با این شبهات و اشکالات، به صورت عادى تر برخورد کرده و بهاى چندانى به آنها ندهد در عوض، براى فقه شیعه،درمیان دیگر مذاهب فقه اسلامى به خصوص در روش علم الخلاف جاى تازه اى باز نماید و این امر مى بایست با سبک ولحن عادى متداول آن روش فقهى انجام مى پذیرفت، که شیخ سعى داشت آن رارعایت کند.
بنابراین، روش فقه تطبیقى شیخ درهدف، مطابق با کارهاى استادانش و متاثر از آنهاست چنان که درسبک استدلال نیز از ایشان الگو گرفته است اما درکلیت کار وپردازش عبارات و مناقشات، به روش اصلى ومتداول علم الخلاف و آنچه درآن زمان مرسوم بوده، پاى بند شده است و چه بسا همین امر موجب شده کتاب خلاف او نسبت به آثار مفید و مرتضى درفقه تطبیقى، از شهرت بیشترى برخوردار باشد و اغلب،او رابانى این روش فقهى بدانند.
دومین تفاوت که درواقع متفرع بر تفاوت اول نیز مى باشد آن است که شیخ بیش ازدیگران، به بیان فروع فقهى مى پردازد و حجم کتاب خلاف او، درعین ایجاز در عبارت،بسیار بیشتر از انتصار است.
این بدان دلیل است که شیخ در خلاف مى کوشد از شیوه متداول فقه تطبیقى استدلالى، پیروى کند، لذا خود را مانند سید به ذکر فروع متفرد امامیه ملتزم نمى کند بلکه از احکامى که در آنها اغلب فقیهان عامه باامامیه اتفاق نظر دارند نیز یاد مى کند. () همچنین وى بیش از سید، به نقل آراى فقها و استقصاى اقوال مى پردازدامرى که لازمه یک کتاب خلافى و از مولفه هاى اصلى آن مى باشد.
از عوامل مهم که موجب فراوانى تفریعات شیخ در خلاف شده، نکته اى است که در مقدمه مباحث به آن اشاره داشتیم و آن این است که شیخ در بیشتر آثار فقهى اش، () بر آن است که بر فروع فقهى شیعه بیش ازپیش بیفزاید و در مورد هر یک، راى و نظر امامیه را براساس مبانى آن تعیین کند.
جهت تبیین بیشتر مطالب مذکور، عباراتى را از سید و شیخ، در ذیل مساله استحباب قنوت در نماز، نقل کرده و شیوه برخورد آنها را با این فرع، از نظر مى گذرانیم.
سید مرتضى (ره) در ناصریات مى نویسد:
و مما یظن انفراد الامامیة به، القول بان القنوت فی کل صلاة و الدعاء فیه بما احب الداعی مستحب، و هو قول الشافعی لان الطحاوی حکى عنه فی کتاب الاختلاف ان له ان یقنت فی الصلوات کلها عند حاجة المسلمین الى الدعاء.
والحجه لنا: مضافا الى اجماع الطائفة، قوله تعالى: «وقوموا للّه قانتین ». فاذا قیل: القنوت هاهنا هو القیام الطویل، قلنا: المعروف فی الشریعة ان هذا الاسم یختص الدعاء فی الصلاة، ولایعرف من اطلاقه سواه، وبعد فانا نحمله على الامرین. ()
شیخ طوسى در خلاف مى نگارد:
مساله: القنوت مستحب فی کل رکعتین فی جمیع الصلوات بعد القراءة، فرائضها و سننها، قبل الرکوع، فان کانت الفریضة رباعیة کان فیها قنوت واحد فی الثانیة من الاولتین، و ان کانت جمعة کان فیها قنوتان على الامام فی الاولى قبل الرکوع وفی الثانیة بعد الرکوع، و هو مسنون فی رکعة الوتر فی جمیع السنة.
وقال الشافعى: القنوت مستحب فی صلاة الصبح خاصة بعد الرکوع فان نسیه کان علیه سجدتا السهو. و قال: یجرى ذلک مجرى التشهد الاول فی کونه سنة، وقال فی سائر الصلوات: اذا نزلت نازلة قولا واحدایجوز، و اذا لم تنزل کان على قولین ذکر فی الام: ان له ذلک، و قال فی الاملاء: ان شاء قنت وان شاء ترک.
وقال الطحاوی: القنوت فی سائر الصلوات لم یقل به غیر الشافعی، و ذکر الشافعی ان بمذهبه قال فی الصحابة الائمة الاربعة ابوبکر و عمر و عثمان و علی (ع)، و به قال انس بن مالک و الیه ذهب الحسن البصری و به قال مالک والاوزاعی. و ابن ابی لیلى قال: و هکذا القنوت فی الوتر فی النصف الاخیر من شهر رمضان لاغیر.
وحکی عن قوم ان القنوت فی الصبح مکروه و بدعة، حکی ذلک عن ابن عمرو ابن مسعود وابى الدرداء وبه قال ابوحنیفه و الثوری واصحاب ابی حنیفه.
وقال ابوحنیفه: مسنون فی الوتر لاغیر، طول السنة. وقال احمد: ان قنت فی الصبح فلاباس، و قال: یقنت امراء الجیوش.()
شیخ به دنبال این مطالب به استدلال برقول مختار خود مى پردازد که به جهت طولانى بودن، از ذکر آن صرف نظر مى کنیم.
جزئیات بیشتر و ساختار روش تطبیقى شیخ، همچنین مقایسه بیشتر کار او با آثار شیخ مفید و سید مرتضى، در فصل کتاب شناسى کتاب خلاف عرضه مى شود.
2.1- فقه فتوایى
از دیگر روش هایى که شیخ الطایفه به وسیله آن، به عرضه فقه امامیه و تثبیت آن پرداخته است، روش «فقه فتوایى » است. پیش از وى نیز بزرگان فقه شیعه، هریک به نوعى، به بیان آراء و انظار و محصول اجتهادخویش، در قالب فتاواى عارى از استدلال و مناقشه اقدام مى جسته اند. کتاب هایى نظیر هدایه و مقنع از شیخ صدوق(ره)، مقنعه از شیخ مفید ره و جمل العلم والعمل از سید مرتضى، از این نوع آثار هستند.معمولا هدف هریک از این آثار آن بوده است که با دسته بندى و تنظیم فتواى آن فقیه، آنها را در اختیار جامعه علمى و فقهى و نیز مقلدان وى قرار دهد.
اما دراین میان، روش فتوایى شیخ طوسى(ره) از ویژگى ها و برجستگى هایى برخوردار است که او را از دیگران ممتاز کرده و تاثیر بسیار عمیقى درجهت گیرى و تطور این روش، درآیندگان برجاى گذاشته است.
مهم ترین اثر شیخ در این روش، کتاب النهایه فی مجرد الفقه و الفتاوى مى باشد، که محور اصلى بررسى ما نیز همان است.
شیخ دراین اثر، جز آن که درهدف فوق یعنى تنظیم و تنقیح فروع و دسته بندى آنها از موفقیت هاى بسیارى برخوردار بوده، بر آن است که تا حد ممکن، تمام فروع واحکام شرعى مورد ابتلا و بحث درمیان امامیه و احیانا عامه را در عباراتى هماهنگ و سهل الوصول، ترکیب و عرضه کرده وازهرگونه ایجاز و اطناب مخل به فهم معانى، پرهیز کند.
شیخ با رعایت ترتیب متداول ابواب فقهى، در هریک از ابواب سعى مى کند فروع مورد نظر را درجاى خود قرار دهد و هریک از موضوعات و فصول را به ترتیب منطقى آنها بچیند. همچنین مى کوشد فقه فتوایى خود را بدون ذکر هرگونه استدلال یا قول دیگران عرضه کند.
از نکات ظریف فقه فتوایى شیخ آن است که وى درعین حال که به نقل فروع مختلف اهتمام دارد، کمتر اتفاق مى افتد که از دایره احکام کلى و مسائل اصلى ابواب خارج شده و به ذکر مصادیق بپردازد. شایدهمین امر سبب شد کتاب نهایه او موردتوجه فقهاى بعدى در تدریس و شرح و نظر قرار گیرد. ()
این سبک تالیف دردوره هاى بعد بیشتر مورد توجه واقع شد و فقیهانى چون محقق حلى و علامه حلى درکتاب هاى فتوایى خویش مانند شرایع، نافع، تبصره المتعلمین وقواعد الاحکام کوشیدند به امهات احکام بپردازند که حکم مصادیق و متفرعات آنها با قدرى امعان نظر درآن کلیات به دست مى آید.
سخن بیشتر درمورد ویژگى هاى روش فتوایى شیخ را در فصل کتابشناسى آثار فتوایى او پى مى گیریم و در آن جا به طور مستند، تفاوت هاى روش وى را با دیگر فقیهان پیش از او تحلیل مى کنیم.
3.1- فقه تفریعى
فقه تفریعى ازدیگر روش هاى فقهى شیخ است که به دلیل مبدع بودن وى درآن، بیش ازسایر مناهج فقهى وى مورد توجه فقه پژوهان واقع شده است و براساس همین روش، شیخ فروع بسیارى از اهل سنت راوارد فقه امامیه کرد و این فروع تا مدت مدیدى در متون فقهى شیعه باقى ماند.
درواقع میان فقه تفریعى و فقه تطبیقى شیخ ارتباط زیادى وجود دارد، بدین صورت که یکى درخدمت دیگرى است و از آن بهره بردارى مى کند. آنچه شیخ به عنوان مسائل وفروع در ذیل یک فصل ذکرمى کند، بیش از هرچیز ناظر به اقوال و آراى دیگر اصحاب امامیه و در غالب موارد عامه است و این خود نوعى فقه تطبیقى و علم الخلاف است که هدف اصلى و جنبه آشکارتر آن ارائه اقوال مختلف در مساله نیست بلکه منظور آن است که اقوال و فروع مختلف در هر مساله بیان شود و به واسطه آن، دیدگاه امامیه درمورد صحت و سقم و دلیل اقوال عامه و نیز مناقشه با آن ذکر شود وبالاخره به فروعى که شایدبراساس مبانى امامیه جایى براى ذکر آنها نیست، نیز به طور مستدل پرداخته شود.
شیخ در این روش ابتدا حکم اصلى و کلى مساله را مطرح و سپس شقوق و محورهاى مختلف آن را بیان مى کند. تسلط و جامع نگرى وى درفقه تفریعى به حدى است که هر نوع احتمالى را در مورد صورت هاى مختلف مساله، حتى اگر براساس قول امامیه صحیح نبوده و با حکم اصلى باب منافات داشته باشد، ذکر مى کند.
جهت آشنایى بهتر با روش شیخ در فقه تفریعى، نمونه اى از کتاب مبسوط را از نظر مى گذرانیم:
فصل فی دیة الجنین:
اذا ضرب بطن امراة فالقت جنینا کاملا و هو الحر المسلم فدیته عندنا مائة دینار وعندهم فیه غرة عبد او امة بقیمة نصف عشر الدیة. و الغرة من کل شی ء خیاره...
سپس روایاتى از عامه و خاصه را که دلالت برقول آنها دارد، ذکر کرده وادامه مى دهد:
فان القت جنینا میتا بضربة ففیه الدیة مائة دینار و عندهم غرة، لما مضى، و فیه الکفارة، و ان القت جنینین ففیهما دیتان مائتا دینار و عندهم غرتان و ان القت ثلاثة اجنة فثلاث مائه دینار و عندهم ثلاث غرر وثلاث کفارات، و ان کان الجانی اثنین فعلیهما الدیة و کفارتان، کما لو قتلا رجلا فالدیة واحدة، و على کل واحدة کفارة و على هذا ابدا.
فاذا ثبت هذا فانما یجب ذلک بالجنین الکامل، و کماله بالاسلام و الحریة. اما اسلامه فبابویه او باحدهما، واما الحریة فمن وجوه ان تکون امة حرة او تحبل الامة فی ملکه او یتزوج امراة على انها حرة، فاذاهی امة اویطا على فراشه امراة اذا کان ابوه ایضا حرا، و ان کانت الام مملوکة، فان الولد یلحق بالحریة عندنا. وفی کل هذه المواضع ما تقدم ذکره من مائة دینار او غرة. ()
تفصیل بیشتر درمورد این روش فقهى وویژگى هاى آن را در فصل کتاب شناسى آثار فقهى شیخ، به ویژه کتاب مبسوط، بیان مى کنیم.
 
4.1- فقه استدلالى
شیخ طوسى یکى از بزرگ ترین بنیان گذاران و توسعه دهندگان روش اجتهاد و استنباط فقهى است که مانند آن در ادوار گذشته فقه امامیه، متداول نبوده است. البته ما معتقدیم که شیخ این روش اجتهاد واستدلال را در محضر استادان خود شیخ مفید وسید مرتضى فرا گرفته که در مقالات پیشین به تفصیل در این خصوص سخن راندیم لذابه نظر مى رسد این که برخى وى را موسس اجتهاد مطلق معرفى کرده اند، وجهى نداشته باشد. ()
به هرحال سخن درباره روش استدلالى شیخ و ویژگى هاى آن دردو محور زیر خلاصه مى شود:
محور اول:
 بررسى و دریافت اسلوب هاى استدلال فقهى شیخ،
محور دوم:
 مبانى و اصول فقهى شیخ در استدلال.
اما در مورد محور اول، باید بگوییم که وى دراستدلال براحکام فقهى از سه اسلوب عمده بهره جسته است:
1. فقه استظهارى.
 براساس آن، شیوه و مبناى استدلال و استنباط حکم شرعى استظهار از آیات و روایات به وسیله بررسى سند، مفهوم، دلالت، تعارضات و... در مورد آن دو منبع فقهى خواهد بود.
این اسلوب، روش انحصارى اجتهاد و استنباط فقهى درمیان اصحاب امامیه از زمان ائمه اطهار علیهم السلام تامکاتب فقهى قم و رى بود.
در این برهه، که فقه شیعه مراحل اولیه شکل گیرى و رشد استنباط و اجتهاد فقهى را طى مى کرد، با توجه به محدود شدن موضوعات مورد ابتلا درهمان روایات نقل شده از معصومان علیهم السلام، دایره استظهار از روایات نیز محدود بوده و ابزار اصلى آن بیشتر در شناخت دقیق سند و دلالت اخبار منحصر مى گردید. ()
اما با پدید آمدن موضوعات و سوالات دیگرى از سوى مقلدان وسایر مذاهب فقهى، لازم بود استظهار از آیات و اخبار نیز کار آمدتر گردد.
از جمله ابتکارات شیخ در شیوه هاى استنباط و استدلال فقهى، رشد و توسعه این اسلوب است که نزدیک بود با منهجى که اصحاب حدیث و سید مرتضى، هریک به نوعى، اتخاذ کرده بودند، کم کم از مسیرخود درپاسخ گویى به سوالات فقهى، منحرف شده یا از رونق بیفتد.
اما وى توانست با تطور و رشد فقه استظهارى ()، نه تنها پاسخ بسیارى از سوالات نوپیدا را در آورد، بلکه دربرخى از آراى فقهى، براساس استظهار از روایات، برخلاف اسلاف خود، حتى استادانى چون شیخ مفید و سید مرتضى، پیش رفت.
کتاب هاى روایى تهذیب الاحکام و استبصار نمونه هایى هستند که در آنها فقط شیوه فقه استظهارى به کار رفته است.
2. فقه استدلالى تحلیلى.
 به کارگیرى اصول و قواعد عقلى و تحلیل هاى مبتنى بر عدم قطعیت حکم شرعى، دراستنباط فقهى، یکى از حساس ترین جریانات فقهى در طول تاریخ فقه امامیه بوده است که به جهت همین حساسیت و ظرافت، همواره بحث ها و اختلافات بسیارى را نیز برانگیخته است. آغاز این امر را به طور جدى باید درقدیمین ابن ابى عقیل عمانى و ابن جنید اسکافى دانست اما آنها چه بسا درتطبیق برخى از این قواعد بر خلاف اصول امامیه پیش رفتند و احیانا متوسل به قیاس ظنى شدند. () و شاید از همین روى بودکه این نوع فقه استدلالى مورد استقبال فقهاى محدث واقع نشد.
ضوابط و شرایط استفاده از این قواعد استدلالى درمکتب بغداد از جهت نظرى مورد تنقیح و تصحیح قرار گرفت و به صورت عملى نیز به وسیله شیخ مفید و سید مرتضى،به متن فقه وارد شد، تا این که نوبت به شیخ الطائفه رسید.
وى ضمن تکمیل اقدامات استادانش درتحکیم مبانى و به کارگیرى صحیح اصول عقلى، کوشید دراثبات احکام و فروع خارج از موضوع روایات، به شایستگى از آنها بهره گیرد.
این دو اسلوب درعین حال که حکایت از شکل و صورت بیان ادله فقهى شیخ دارند، روش هاى استنباط ى وى نیز محسوب مى شوند زیرا واضح است که هرگونه استدلال واقامه دلیل را که فقیه براى حکمى شرعى بیان داشته است، نمى توان مبناى استنباط وى نیز قلمداد کرد واین امر در مورد اسلوب سوم استدلال هاى شیخ بیشتر روشن مى شود.
اهمیت و ویژگى اجتهاد شیخ آن است که وى توانست دو اسلوب فوق را با یکدیگر درآمیزد و درتمام فقه جارى سازد. این امر از مهم ترین ابتکارات شیخ در فقه استدلالى است ودرواقع او بود که با اخذ نقاط مثبت روش هاى پیشینیان به فقه تطور و اعتلا بخشید. کتاب هاى مبسوط و خلاف نمودى از همین ابتکار و نوآورى شیخ مى باشند.
3. فقه استدلالى مدافعى.
 با قدرى تسامح درتسمیه، مقصود روشى است که شیخ در دفاع از مذهب امامیه در مقابل مذاهب فقهى عامه اتخاذ کرده و به وسیله آن به مناظره و استدلال بر آراء امامیه و نقض اقوال عامه مى پردازد. ماده استدلال وى دراین روش امورى مانند روایات عامى است که مورد قبول شیخ نیستند اما براى اقناع و احتجاج برخصم، مجبور است از آنها بهره جوید.
ویژگى بارز شیخ دراین روش، تسلط عمیق او برمبانى فقهى عامه، به ویژه روایات آنان و نیز قدرت مجادله و مناظره با آنان است.
در مورد ساختار و شاکله این اسلوب، درفصل مبانى شیخ و نیز در بررسى کتابهاى فقه تطبیقى وى، بیشتر صحبت مى کنیم.
اما محور دوم از مراحل بررسى شیوه فقه استدلالى شیخ یعنى مبانى و اصول فقهى وى که بیشتر جنبه محتوایى دارد تا روش شناسى در ادامه مباحث و در فصلى مستقل پى خواهد آمد.
 

تبلیغات