آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

از دیرباز، دانش و خواست گسترده‏ی خدا که افعال انسان را نیز در پوشش خود دارند، دستاویز جبری‏گران قرار گرفته، اینک به تحلیل و پاسخ آن در حدّ پاسخ به یک پرسش می‏پردازیم:
از شبهاتی که در مورد جبر و اختیار از زمانهای دیرینه مطرح می‏باشد، مسأله علم و اراده‏ی پیشین الهی نسبت به افعال بندگان است.
این اشکال چنین تقریر می‏شود:
علم خدا از ازل، بر تحقق کلیه حوادث و رخدادهایی که در جهان واقع می‏شود، تعلق گرفته است او از ازل می‏دانست که فلان پدیده، و یا رویداد در کدام روز و در چه شرایطی جامه هستی می‏پوشد، با وجود چنین علم پیشین و خطا ناپذیر، تحقق پدیده و یا کار انسان رنگ قطعی به خود گرفته و انسان از انجام کار ناچار و ناگزیر شده و ترک آن برای او ممکن نمی‏باشد؛ زیرا اندیشه‏ی امکان ترک، ملازم با این است که علم خدا صحیح و پا برجا نبوده و آمیخته با جهل باشد، در حالی که خدا بر همه چیز از ازل آگاه، و دانش او خطا پذیر نیست.
این شبهه تازگی نداشته و همواره دستاویز گروهی بوده که در پوشش جبر، خواهان آزادی عمل، و با ترویج چنین فکر طرفدار انحلال اخلاقی بودند و دو بیت منسوب به خیام بیانگر این شبهه است:
من می خورم و هر که چون من اهل بود
می خوردن به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل می‏دانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
از دیرباز، دانش و خواست گسترده‏ی خدا که افعال انسان را نیز در پوشش خود دارند، دستاویز جبری‏گران قرار گرفته، اینک به تحلیل و پاسخ آن در حدّ پاسخ به یک پرسش می‏پردازیم:
از شبهاتی که در مورد جبر و اختیار از زمانهای دیرینه مطرح می‏باشد، مسأله علم و اراده‏ی پیشین الهی نسبت به افعال بندگان است.
این اشکال چنین تقریر می‏شود:
علم خدا از ازل، بر تحقق کلیه حوادث و رخدادهایی که در جهان واقع می‏شود، تعلق گرفته است او از ازل می‏دانست که فلان پدیده، و یا رویداد در کدام روز و در چه شرایطی جامه هستی می‏پوشد، با وجود چنین علم پیشین و خطا ناپذیر، تحقق پدیده و یا کار انسان رنگ قطعی به خود گرفته و انسان از انجام کار ناچار و ناگزیر شده و ترک آن برای او ممکن نمی‏باشد؛ زیرا اندیشه‏ی امکان ترک، ملازم با این است که علم خدا صحیح و پا برجا نبوده و آمیخته با جهل باشد، در حالی که خدا بر همه چیز از ازل آگاه، و دانش او خطا پذیر نیست.
این شبهه تازگی نداشته و همواره دستاویز گروهی بوده که در پوشش جبر، خواهان آزادی عمل، و با ترویج چنین فکر طرفدار انحلال اخلاقی بودند و دو بیت منسوب به خیام بیانگر این شبهه است:
من می خورم و هر که چون من اهل بود
می خوردن به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل می‏دانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
حتی این شبهه اختصاص به گروهی که افعال خدا را مخلوق مستقیم خدا می‏دانند، ندارد بلکه دامنگیر گروه مخالف نیز می‏باشد حتی آنها که فعل انسان را مخلوق خود انسان می‏دانند با چنین شبهه روبه رو هستند، شارح مواقف بر این نکته توجه پیدا کرده، چنین می‏نویسد:
«آنچه را خدا می‏داند که بندگان او انجام نخواهند داد، انجام آن برای آنها محال است، زیرا در غیر این صورت علم او واقع‏نما، نخواهد بود، و آنچه از اعمال آنها که علم به تحقق آن دارد، انجام آن برای آنها، واجب و حتمی بوده، و ترک آن محال باشد، و در غیر این صورت علم خدا به جهل منقلب خواهد بود، در این صورت افعال انسانها پیوسته میان دو حالت دور می‏زند:
1. ممتنع و محال.
2. واجب و حتمی.
چیزی که از دایره امتناع و وجوب بیرون نباشد، فعل اختیاری نخواهد بود در نتیجه چیزی که دامنگیر قایلان به «خلق اعمال» شده بود، دامنگیر مخالفان این اصل نیز خواهد بود هر چند نه از جهت خلقت اعمال بلکه ازجهت علم پیشین خدا که به افعال انسان رنگ امتناع یا وجوب می‏بخشد».1
این شبهه در نظر فخر رازی به اندازه‏ای استوار و پابرجا می‏باشد که می‏گوید:
«اگر همه خردمندان جهان دور هم گرد آیند، نمی‏توانند بر این استدلال خرده بگیرند مگر این‏که مذهب هشام بن حکم شیعی را برگزینند که وی منکر علم پیشین خدا می‏باشد».2
این شبهه اختصاص به علم الهی ندارد بلکه در مورد اراده خدا نیز حاکم است؛ زیرا آنچه که در جهان تحقق می‏پذیرد خارج از قلمرو اراده خدا نیست.
در این موقع شبهه چنین تقریر می‏شود:
«چیزی در جهان آفرینش، بدون اراده خدا صورت نمی‏پذیرد و آنچه در جهان رخ می‏دهد از قلمرو اراده او بیرون نیست، و در نتیجه پدیده‏ها و رخدادها (و از آن جمله افعال انسان) مراد خدا بوده، و اراده ازلی بر تحقق آنها تعلق گرفته است و ناگفته پیداست که تحقق مراد پس از تعلق اراده امر قطعی و الزامی است و نتیجه این اصل این می‏شود که فعل انسان به صورت یک رخداد مراد خدا بوده و تحقق آن در ظرف خود، ضروری و واجب می‏باشد و ضرورت و وجوب با اختیار سازگار نیست».3
ولی خوشبختانه پاسخ هر دو شبهه یکی است و آن آگاهی از کیفیت تعلق علم و یا اراده الهی بر صدور فعل از انسان است.
اینک ما به پاسخ شبهه به صورت موجز می‏پردازیم و تفصیل آن را به کتابهای کلامی موکول می‏کنیم و پاسخ را در مورد علم پیاده می‏کنیم، بعداً پیرامون تعلق اراده‏ی خدا بر افعال انسان نیز سخن می‏گوییم.
پاسخ از شبهه
درست است که علم خدا بر این تعلّق
_______________________________
1. شرح مواقف:8/154؛ این استدلال را تفتازانی در شرح مقاصد:2/130 و فاضل قوشچی در شرح تجرید، ص 335 در مبحث علم و ص 444 در مبحث افعال خدا، و علامه حلی در کشف المراد، ط صیدا، ص 189 نیز نقل نموده‏اند.
2. شرح مواقف:8/155، آنچه که رازی به هشام نسبت داده است ، عاری از حقیقت است.
3. شرح مواقف: 8/156.________________________________________
گرفته که فعلی از انسانی در روز و مکان مشخصّی سر بزند، ولی باید دید متعلّق علم او چیست؟ در این جا دو احتمال وجود دارد:
1. علم او تعلق گرفته است که افعال انسان به هر صورتی شده از او سر بزنند، خواه اضطراری و خواه اختیاری.
2. علم او تعلق گرفته است که افعال انسان به طور آزادانه و به صورت اختیار از او صادر گردند.
محور اشکال، احتمال نخست است، در حالی که در احتمال دوم نه تنها اشکال متوجه نیست بلکه علم خدا موءید اختیاری بودن فعل است.
توضیح این‏که: فعل انسان را به دو قسم می‏توان تقسیم نمود:
اول: افعالی که از او به صورت اضطراری و ناخواسته سر می‏زند مانند گردش خون در عروق و ضربان قلب و تحلیل غذا در دستگاه هاضمه.
دوم: افعالی که از روی اراده و اختیار از او سر می‏زند به گونه‏ای که بخواهد انجام می‏دهد و نخواهد انجام نمی‏دهد.
با توجه به این تقسیم، باید دید متعلق علم خدا چیست، آیا علم او بر اصل صدور فعل تعلق گرفته یا دانش او علاوه بر صدور فعل، بر حدود فعل و صدور آن از فاعل با ویژگی خاصی نیز تعلق گرفته است؟
اگر تعلّق علم او به صورت نخست باشد، اشکال موجّه خواهد بود؛ ولی اگر علم او بر صدور هر فعل با ویژگیهای موجود در فاعل، تعلق بگیرد در این صورت علم خدا موءکّد اختیاری بودن فعل خواهد بود.
از آنجا که علم خدا، علم واقع‏نما است طبعاً احتمال دوم متعین است بنابراین تقسیم، رشته نخست از افعال باید از فاعل ناخواسته سر بزند، و قسم دوم از روی اختیار، و اگر صدور فعل در هر دو مورد بر خلاف فرض یاد شده باشد، علم خدا واقع‏نما نخواهد نمود.
خوشبختانه حکیمان و بزرگان فن کلام و فلسفه، فخر رازی را خلع سلاح کرده و به شبهه او پاسخ روشن داده‏اند که عصاره آن همان بود که یادآور شدیم.
در این‏جا سخنی را که حکیم سبزواری بیان کرده است و عصاره آن در « اسفار» صدر المتألهین4 نیز موجود است یادآور می‏شویم، وی می‏گوید:
«خدا نه تنها از صدور فعل از انسان
_______________________________
4. اسفار:6/385.
________________________________________
آگاه است، بلکه از مبادی و مقدمات دور و نزدیک آن نیز آگاه می‏باشد، و یکی از مقدمات و اسباب فعل، توانایی و انتخاب انسان است» تا آنجا که می‏گوید: «اختیار برای انسان یک امر ضروری و حتمی است، و اگر صدور افعال او به مرز ضرورت و لزوم می‏رسد این ضرورت از قدرت و اختیار وی نشأت گرفته و هرگز با اختیار او منافات ندارد».
وی سپس به یک بیان عرفانی پرداخته و حاصل آن این است که انسان مظهر اسما و صفات خدای قادر و مختار بالذات است، پس چگونه می‏شود مظهر او، فاعل مجبور باشد.5
تا این جا بیان شبهه ونقد آن از دریچه تعلق علم الهی به افعال بشر به پایان رسید. اکنون شبهه را از نظر دیگر مطرح می‏کنیم و آن تعلق اراده خدا به آنچه از جهان امکانی رخ می‏دهد.
اختیار و اراده‏ی گسترده‏ی خدا
در گذشته، خود شبهه و نحوه‏ی تعارض آن با اختیار بیان گردید، اینک به تحلیل آن می‏پردازیم:
نخست باید دید: اراده‏ی الهی تنها بر صدور فعل از موجودات طبیعی تعلق می‏گیرد؟! یا اراده‏ی او گسترده است و تمام آنچه که در جهان امکانی روی دهد حتی افعال انسان، متعلق اراده‏ی اوست.
مسلماً نظر دوم مقتضای برهان عقل و آیات و روایات است؛ زیرا با توجه به توحید افعالی و این که در جهان، خالق مستقلی جز او نیست و نیز با توجه به وابستگی جهان امکانی به ذات حق، چاره‏ای جز گستردگی اراده‏ی او نیست.
و به دیگر سخن: مقتضای اصل نخست این است: هیچ پدیده از قلم آفرینش و خلقت خدا بیرون نیست و با توجه به اصل دوم: فقر و نیاز سراسر جهان هستی را فرا گرفته، چاره‏ای جز تعلق ممکن به واجب چیزی نیست (با توجه به این دو اصل) نمی‏توان فعل انسان را از گستره‏ی اراده‏ی خدا بیرون دانست.
قرآن نیز این برهان عقلی را با آیات متعدّد تأیید می‏کند و در دو مورد چنین می‏فرماید:
«وَما تَشاوءُونَ اِلاّ اگنْ یَشاءَ اللهُ رَبُ‏العالَمینَ» (تکویر/29 ؛انسان/30).
«نمی‏توانید چیزی را اراده کنید مگر این‏که پروردگار جهانیان آن را بخواهد».
_______________________________
5.شرح منظومه:ص 176.________________________________________
در آیه سوم می‏فرماید:
«...ما کانَ لِنَفْسٍ اگنْ تُوءْمِنَ اِلاّ بِاِذْنِ‏الله...» (یونس/100).
«هیچ انسانی ممکن نیست بدون خواست خدا ایمان بیاورد».
در آیه چهارم می‏فرماید:
«ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ اگوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلی اُصولها فَبِاِذْنِ اللهِ وَ لِیُخْزِی الْفاسِقینَ» (حشر/5).
«هر نخلی را بریدید و یا آن را بر ریشه‏های خود رها کردید همگی به اذن خداوند بوده است...».
مجموع این آیات حاکی از اصل کلی در نظام آفرینش است و آن این که تمام رخدادهای جهان دور از قلمرو اراده او نیست.
و به قول فردوسی:
اگر تیغ عالم بجبند ز جای
نبرّد رگی تا نخواهد خدای
از روایات پیشوایان معصوم نیز گستردگی اراده او نسبت به موجودات امکانی استفاده می‏شود اینک برخی را یادآور می‏شویم:
1. از آنجا که اندیشه‏ی محدودیت اراده‏ی خدا و بیرون بودن کارهای اختیاری انسان از قلمرو اراده‏ی الهی، به معنای محدود کردن قدرت و سلطنت خدا در نظام هستی است؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ردّ این اندیشه می‏فرماید:
«من زعم انّ الخیر والشرّ بغیر مشیئة الله فقد أخرج الله من سلطانه».6
«آن کس که می‏اندیشد که خیر و شر بدون خواست و مشیت خدا تحقق می‏یابد، پس خدا را از قدرت نامحدود و حکمرانی مطلق بیرون کرده است».
2. در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام نادرستی اندیشه کسانی که کارهای ارادیِ انسان را از قلمرو اراده‏ی خدا بیرون می‏دانند، چنین بیان کرده:
«والله أعزّ من أن یکون فی سلطانه ما لایرید».7
«خداوند عزیزتر و تواناتر از آن است که در قلمرو و حکمرانی (نامحدود) او چیزی که اراده او به آن تعلق نگرفته است، صورت پذیرد».
3. در حدیث قدسی چنین روایت شده است:
«یابن آدم بمشیئتی کنتَ الذی تشاء لنفسک ما تشاء، وبإرادتی کنتَ أنت الّذی ترید لنفسک ما ترید».8
«ای انسان به مشیت و اراده‏ی من کارهای مورد خواست خود را اراده می‏کنی».
4. امام باقر علیه السلام فرمود:
_______________________________
6. بحار الأنوار، أبواب عدل، باب 1، حدیث 85.
7. بحار الأنوار، أبواب عدل، باب 1، حدیث 64.
8. توحید صدوق، باب 55، حدیث 6و10 و13.________________________________________
هیچ پدیده‏ای در آسمان و یا زمین قدم به هستی نمی‏گذارد مگر از رهگذر این امور هفتگانه:
1. مشیت ، 2. اراده، 3. قدر، 4. قضا، 5. اذن، 6. کتاب، 7. اجل.
آنگاه فرمود: «فمن زعم انّه یقدر علی نقض واحدة منهن فقد کفر».9
«کسی که گمان می‏کند می‏تواند یکی از آنها را در پیدایش پدیده‏ای حذف نماید طریق کفر را پیموده است».
مسأله گستردگی اراده خدا مورد تصدیق عقل و نقل است ولی برداشت جبر از این اصل کاملاً نا استوار می‏باشد، و پاسخ ما در این مورد همان پاسخی است که در مورد علم گسترده و پیشین خدا یادآور شدیم؛ زیرا درست است که افعال بشر به عنوان پدیده‏های امکانی متعلق قدرت و اراده‏ی خدا می‏باشد. و درست است که متعلق اراده‏ی تکوینی حتماً تحقق می‏پذیرد ولی باید دید اراده‏ی او به چه چیز تعلق گرفته است هرگاه بگوییم اراده خدا بر صدور فعل از انسان بدون قید و شرط (اختیار و آزادی) تعلق گرفته است در این صورت وجود چنین اراده گسترده، مایه جبر خواهد بود، ولی اگر بگوییم اراده او بر صدور فعلی از انسان با خصوصیات و ویژگی‏هایی که فاعل داراست تعلق گرفته است، در چنین صورت تعلق این اراده نه تنها مایه ی جبر نیست بلکه پشتوانه اختیار است زیرا:
اراده‏ی او تعلق گرفته است که آتش بدون اختیار بسوزاند و انسان از روی اختیار و آزادی کاری را صورت دهد، و اگر انسان با چنین قیدی مبدأ فعل شد مراد خدا تحقق پذیرفته است، و امّا اگر او بدون این قید مبدأ فعل گردد، در این صورت مراد وی جامه هستی نپوشیده است.
در کتابهای کلامی بحثهای فراوانی درباره واقعیت اراده خدا هست و اینکه اراده صفت ذات خداست با صفت فعل، آنگاه در مورد اشکال یاد شده جوابهای مختلف و گوناگونی گفته‏اند که مجال بازگویی آنها نیست.10
توضیح مفاد سه آیه
لازم است به توضیح برخی از آیات
_______________________________
9. بحار الأنوار: 5/12، باب قضاء وقدر، حدیث 65.
10. علاقه‏مندان می‏توانند به بحثهای استاد سبحانی در کتاب : «جبر و اختیار» نگارش جناب آقای علی ربّانی گلپایگانی مراجعه کنند، در این کتاب مسأله اراده خدا و پاسخهای حکیمان و متکلمان که در این مورد گفته‏اند به صورت گسترده مورد بحث واقع شده است.________________________________________
(که در نظر نخست، با آیات پیشین که حاکی از گسترده‏گی اراده خدا است، منافات دارد) بپردازیم، اینک متن و ترجمه آیات، آنگاه تحلیل آنها.
1.«...وَمَا اللهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِباد» (غافر/31).
«خدا بر بندگان خود، اراده‏ی ظلم نمی‏کند».
2.«...وَلا یَرضی لِعِبادِهِ الکْفُرَ...» (زمر/7).
«و خداوند بر کفر بندگان خود راضی نمی‏باشد».
3.«...وَاللهُ لا یُحِبُّ الْفَساد» (بقره/205).
«خداوند تباهی و گناه را دوست ندارد».
در باره آیه نخست یادآور می‏شویم : این آیه ارتباطی به بحث ما (افعال بندگان خارج از قلمرو اراده خدا نیست) ندارد، و آیه درباره افعال خدا سخن می‏گوید، نه افعال انسان و هرگز در این صدد نیست که ظلمی را که بنده‏ای بر بنده انجام می‏دهد، اراده می‏کند یا نه.
ما آیات مربوط به این جمله را مطرح می‏کنیم آنگاه به توضیح آیه می‏پردازیم، خدا از قول آل فرعون چنین نقل می‏کند:
«وَقالَ‏الَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ اِنِّی اگخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الاگحْزابِ* مِثْلَ دَاْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِنْ بعَْدِهِمْ وَمَا اللهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ» (غافر/30 31).
«آن مرد با ایمان گفت ای قوم من! من بر شما از روزی همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم. و از سرنوشتی چون سرنوشت نوح و عاد و ثمود و کسانی که بعد از آنان بوده‏اند می‏ترسم، خداوند ظلم و ستمی بر بندگان نمی‏خواهد».
بررسی این آیات و همچنین آیاتی که پس از آنها آمده‏اند حاکی است که موءمن آل فرعون با این جمله هدف دیگری را تعقیب می‏کند و آن این‏که: هلاک اقوامی مانند قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پشت سر آنها آمده‏اند و هلاک شدند نتیجه و واکنش عمل آنان بوده است و هرگز خدا با این عمل، بر آنها ستم نکرد.
بنابراین، اگر شما هم به ندای موسی لبیک نگفتید گرفتار همان عکس‏العمل خواهید بود و چنین سرنوشت وکیفر دادن عین عدل و داد بوده و برخاسته از ظلم و ستم نخواهد بود.
بنابراین ، آیه ناظر به تبیین کیفرهای الهی است و مسلماً خدا در کیفر دادن عادل و دادگر است و این مطلب ارتباطی به مسأله کلامی ندارد.
و امّا دو آیه دیگر نیز از موضوع بحث ما بیرون است زیرا در آنها راضی نبودن خدا نسبت به کفر و فساد مطرح است نه اراده تکوینی، و این مطلب در برخی از روایات پیشوایان معصوم‏علیهم السلام وارد شده است. در بعضی از روایات آمده که اراده و مشیت و رضا و خرسندی از نظر گسترش متعلق، متفاوت می‏باشند و متعلق اراده‏ی او گسترده است در حالی که متعلق رضا و خرسندی او به آن گستردگی نیست و دلیل این تفصیل روشن است؛ زیرا به حکم این که در جهان خالق اصیل و موحد مستقل جز خدا نیست کفر کافران نمی‏تواند دور از قلمرو اراده او باشد، امّا در عین حال او دوستدار کفر انسانها نیست اینک لفظ هر دو روایت:
1. فضیل بن یسار می‏گوید: از امام صادق علیه السلام شیندم می‏فرمود:
«شاء و أراد و لم یُحبّ ولم یرضَ، لا یکون شی‏ء إلاّ بعلمه و أراد مثل ذلک، ولم یحب أن یقال له ثالث ثلاثة، و لم یرض لعباده الکفر».11
«خداوند (برخی از کارها را) اراده کرده ولی آن را دوست نداشته و از آن راضی نیست آنگاه فرمود: اراده خدا مانند علم او گسترده است و به همه چیز تعلق دارد ولی عقیده تثلیث را دوست ندارد و از کفر کافران راضی نیست».
2. ابوبصیر می‏گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم:
شاء لهم الکفر و أراد؟
فقال: نعم.
قلت: فأحبَّ ذلک ورضی، فقال: لا.
قلت: شاء و أراد، ما لم یُحبُّ و مالم یرض، قال: هکذا خرج إلینا.12
آیا خدا کفر کافران را اراده کرده است؟
فرمود: آری.
گفتم: آیا آن را دوست داشته و از آن راضی است؟
فرمود: خیر.
گفتم: پس خدا کارهایی را اراده کرده ولی آنها را دوست نداشته و از آنها راضی نیست .
فرمود: این مطلب به همین صورت از عالم غیب به ما رسیده است.
_______________________________
11. توحید صدوق، باب مشیت و اراده، ص 339، حدیث 9.
12. بحار الأنوار: 5/121، باب قضا و قدر، حدیث 66.

تبلیغات