آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

ابوریحان بیرونی می‏گوید: «صابیان ماههای خود را به نامهای سریانی می‏نامند و روش ایشان در ماه و سال به روش یهود شبیه است؛ زیرا یهود از ایشان قدیمی‏ترند و در سر هر شهری کلمه‏ی هلال را می‏افزایند و می‏گویند: هلال تشرین اول، هلال تشرین آخر و آغاز سال ایشان هلال کانون آخر است و لیکن ایشان در عدد به هلال تشرین اول آغاز می‏کنند و مبدأ روز به عقیده‏ی ایشان از پیدایش آفتاب است به خلاف آنان که به ماههای هلالی وقمری معتقدند که مبدأ شبانه روز را از اول شب می‏دانند. صابیان مبدأ را از روز دوم اجتماع حساب می‏کنند، اگر اجتماع نیرین به اندازه یک دقیقه پیش از طلوع آفتاب باشد مبدأ ماه را از روزی که پس از آن است می‏گیرند و اگر اجتماع با طلوع آفتاب تصادف کند و یا پس از طلوع آن باشد آغاز ماه روز دوم اجتماع خواهد بود و چون در سه سال یک ماه و چند روزی برای ایشان جمع شد یک ماه در عقب هلال شباط می‏افزایند و آن را هلال آذار اول می‏نامند».
سپس بیرونی به اقتباس از زیج محمد بن عبد العزیز هاشمی درباره اعیاد صابیان می‏گوید: محمد بن عبد العزیز هاشمی در زیج خود که به «زیج کامل» معروف است، تعدادی از اعیاد صابیان را بر سبیل حکایت ذکر کرده و از اوایل احوال و تفصیل اسباب و علل این اعیاد چشم‏پوشی نموده است و من گفته‏های محمد بن عبدالعزیز را با دیگر سخنان که از جمعی شنیده‏ام در این کتاب ذکر می‏کنم و از ناحیه خود مقداری در ظواهر این ایام تصرفاتی می‏نمایم که مأخذ آن استقراء دراین ایام است....
هلال تشرین اول: روز ششم آن عید ذهبانه است و روز هفتم مبدأ تعظیم عید است و در روز سیزدهم عید فودی الهی است و روز چهارم عید التی فودی است و روز پانزدهم عید اقسام است . ابن ندیم می‏گوید: در نیمه این ماه، برای مردگان، خورد و خوراک می‏سوزانند به این گونه که هر یک از آنان هر گونه خوراکی که در بازار به دست آید از گوشت و میوه‏ی خشک و تر، می‏خرند و انواع خوراکی و شیرینی می‏سازند و آنها را در شب برای مردگان می‏سوزانند و با آنها استخوان ران شتری را هم می‏سوزانند و به سگهای آزار کننده می‏دهند که بر مردگانشان پارس نکنند و آنها را به هراس در نیاورند و همچنین روی آتش شراب یا آب ریزند که مردگان بیاشامند به همان‏گونه که خوراک سوخته را می‏خورند.1
هلال تشرین آخر: روز اوّل عید بخت کبیر است 2 ، در روز دوم مارشلاما و روز پنجم عید دامو ملح است که باید در این روز سر تراشید و روز نهم عید ترسا است که صنم زهره باشد و در روز هفدهم عید ترساست که در این روز به بطنان خارج می‏شوند و در روز هیجدهم عید سروج است که عید تجدید لباس باشد و ابوالفرج زنجانی می‏گوید که چهارم این ماه عید مظال است و هیجدهمین روز از اول شهر آخر آن است.
هلال کانون اول: روز هفتم این ماه عید حطاب بنیان است که صنم زهره باشد و در روز دهم عید اصنام است که این روز را برای مریخ عید می‏گیرند و روز بیستم عید جن است و روز بیست و یکم آغاز روزه‏ی اول است و فطر آن روز اجتماعی است که بعد از آن روز است و در این روز خوردن گوشت حرام است و صابیان روزه‏ی خود را با دادن صدقه و مواسات با فقیران می‏گشایند و در روز بیست و هشتم عید دعوت جن است و روز بیست و نهم عید لحوب است و این روز را برای جنیان عید می‏گیرند و در روز سی‏ام عید مشاورت است و ابوالفرج زنجانی می‏گوید که بیست و چهارم این ماه میلاد است.
هلال کانون آخر: جمله دعاها و روزه‏هایی که در این ماه انجام می‏یابد برای جن‏هاست روز اول آن عید سر سال است چنان که عید قلنداس برای رومی‏ها این طور بود و در
_______________________________
1.الفهرست: ص 464.
2.ابن ندیم در باب اعیاد صابیان می‏گوید که از روز بیست ویکم این ماه، نه روز تمام روزه می‏دارند که آخر آن روز بیست و نهم است و روزه‏ی نه روز برای رب بخت است. الفهرست:ص 4645.________________________________________
روز چهارم عید دیر الجبل است و عید بلتی که زهره باشد و روز هشتم روزه هفت روزه آغاز می‏شود که فطر آن روز پانزدهم باشد و روز دوازدهم دعوت و حسوا می‏باشد و روز بیستم در کوه حران نماز می‏خوانند و روز بیست و پنجم عید صنم ترساست و روز بیست و هشتم عید عرس السنة است.
ابن ندیم می‏گوید: و سی روز که از این ماه گذشت، آخر ماه سپاسگزاری و به منزله‏ی رئیس در سپاسگزاری است، «کمر»3بر نهمین پله‏ی منبر بلندی می‏نشیند و از چوپ گردو عصایی به دست گیرد و همه از کنارش می‏گذرند و او هر یک را سه، یا پنج و یا هفت مرتبه با آن عصا می‏زند سپس شروع به خطبه می‏کند و در حقّ گروه خود دعا می‏کند که خدا ایشان را باقی بدارد و نژاد و دودمانشان را فزونتر سازد و پایدار و برتر از همه ملل بنماید و دولت و فرمان‏فرمایی آنان را برگرداند و مسجدجامع حران وکلیسای رومیان و بازار سوق النساء را ویران کند؛ زیرا این نقاط جایگاه بتان آنها بود و پادشاه روم، برای گرویدن به نصرانیت آنها را ویران کردند و آنان را توانا سازد که بار دیگر دیانت عزورا که در این نقاط به جای آن چیزها بود پا برجا و برقرار دارد، پس از این خطبه از منبر به زیر آید و همه به خوردن از آن قربانیها و نوشیدن درآیند و در این روز، رئیس از هر مردی دو درهم برای بیت‏المالی که دارند می‏گیرد.4
هلال شباط: روز نهم آن اول روزه‏ی کوچک است که هفت روز باشد و فطر آن شانزدهم آن است در این روز هیچ چربی و چیزی که چربی دار باشد نمی‏خورند و روز بیستم برای آفتاب عید بیت‏العروس است و روز بیست و دوم عید منطس است برای آفتاب و روز بیست و چهارم عید شیخ الوقار است که زحل باشد و روز بیست و پنجم عید عروس علمانا است.
ابن ندیم می‏گوید: این روزه برای آفتابست که آن را خداوند بزرگ و پروردگار خیر و برکت دانند و در این روزها چیزهای بد بو نخورند و شراب ننوشند وجز برای شمال، و جن و شیاطین نماز نخوانند.5
هلال آذار: روز اول این ماه روزه‏ای می‏باشد که سه روز است و روز چهارم فطر آن است و روز هفتم عید هرمس عطارد است و
_______________________________
3. کمر از کلمه سریانی Kumrdبه معنی کشیش، رئیس روحانی (ر.ک. شولسون :2/355).
4. الفهرست، ص 465، ترجمه فهرست ابن ندیم، ص 576.
5. همان، ص 466 و ص 577 576.________________________________________
روز هشتم این ماه اول روزه‏ی اکبر است و تنها در این روزه خوردن گوشت ممنوع است و معیار این عید آن است که صابیان از روزی که آفتاب در برج حوت باشد تا سی و یک روز بعد که آفتاب در برج بره باشد و قمر نیز در برج سرطان در همان اجزا باشد که برج آفتاب است نوحه‏سرایی می‏کنند و اول این کار آغاز روزه‏ی ایشان است و روز آخر فطر آن است، و گاهی اتفاق می‏افتد که این روزه بیست و نه روز می‏شود و پوشیده نیست که وقتی این قضیه رخ خواهد داد که هلال آذار از سی روز ناقص باشد و روز دهم موقع فطام و از شیر گرفتن کودکان است.
هلال نیسان6:سال حرنانیان از اول این ماه شروع می‏شود روز دوم آن عید دیلس است و روز سوم عید الکحل و روز چهارم غناء تعظیم می‏دارند و روز پنجم عید بلیان بت زهره است و روز ششم عید سماروحی القمر است و در همین روز عید دیرکاذی است7 و در اغلب اوقات فطر کبیر و در روز هشتم دمس خواهد بود و در این روز عید منشی‏ء الأرواح است و روز نهم عید ارباب ساعات است و روز پانزدهم عید اسرار سماک است و روز بیستم در دیر کاذی عید الجمع است و روز بیست و هشتم عید دیرسینی است.
هلال ایار: روز دوم آن عید سلوغا است که رئیس شیاطین باشد و روز سوم عید معمودیه است و روز هفتم عید ضحضاک صنم قمر است و روز یازدهم عید ضحضاک و جروشیا است و روز دوازدهم عید جورشیا است و روز پانزدهم عید برخوشیا است و روز هفدهم عید باب التبن است و روز بیستم ضحضاک عید التام را به پا می‏دارند که بتی کور می‏باشد و عید ترعوز در این روز است. به گفته ابن ندیم در اولین روز این ماه، عمل تقرب به سر الشمال، و تشمیس، به جای آرند و گل ببویند و بخورند و بنوشند. در روز دوم برای ابن السلام 8 عید گیرند و نذرها دارند و ظرفها را پر از چیزهای تازه دمیده وحلوا کنند و به خوردن و نوشیدن مشغول شوند.9
_______________________________
6.نیسان، به فتح اول هفتمین ماه تقویم رومی و دومین ماه تقویم سریانی است که مطابق با ماه دوم بهار است (برهان قاطع).
7. دیرکادی = کاذی یکی از دروازه‏های شهر حران است.
8. ابن السلام ظاهراً همان چهار فرشته (فرزندان بی آلایش) باشد که صابیان مندایی آنها را به این نام خوانده‏اند(ر.ک: شولسون: 2/193).
9. الفهرست، ص 462، ترجمه ص 572.________________________________________
هلال حزیران: در روز هفتم آن ذکران تموزا می‏باشد و در این روز صابیان گریه و ناله می‏نمایند و در روز بیست و چهارم عید کرموس است که عید تبریک باشد و در بیست و هفتم آن عید بیت القصاب است. در این روز خوانی بگسترانند و بر آن هفت چیز برای هفت الاهه شمال گذارند و کمر (کشیش) کمانی بیاورد و زه آن را محکم سازد، و در آن تیر گذارد که دو گونه‏ی فروزان از آتش چوبی باشد که در زمینهای حران می‏روید و چنان غرش کند که آتش را چون شعله شمع فروزان نگهدارد و کمر دوازده تیر از آن کمان می‏اندازد و سپس مانند سگ روی دست و پا به راه افتد و آن تیرها را برمی‏گرداند و پانزده مرتبه این کار را می‏نماید و در همان حال تفأل می‏زند، هرگاه آن دو گونه خاموش شده باشد علامت قبول نبودن عید بوده و هرگاه خاموش نشده باشد، عیدشان مقبول است....10
هلال تموز: در روز پنجم عید الفتیه بن عید الفتنه است و در روز هفدهم عید عرس دقایق است. در نیمه این ماه عید بوقات 11 است یعنی زنان زاری کن و آن را تاوز و عید الاهه تاوز خوانند و زنان برای او گریه و زاری کنند که چگونه خدا وی را کشته و استخوانهایش را در آسیا آرد نموده و به باد دهند و زنان چیزهای آرد شده در آسیا را نخورند و خوراکشان گندم خیسانده و نخود و خرما و مویز و امثال آن است.12 و در هیجدهم و نوزدهم عید دقایق است... در روز بیست و هفتم رئیس از مردان نفری دو درهم می‏گیرد و همه به خوردن و نوشیدن صرف می‏شود.
هلال آب: روز سوم عید دیلفتان صنم زهره است و گاهی روز هفتم همین عید را می‏گیرند و به گفته ابن ندیم: در هشت روز از این ماه به کار تهیه‏ی شراب تازه برای خدایان مشغول شوند و نامهای گوناگونی بر آن نهند و پسر بچه نوزادی را در این روز برای نگهداری بتها قربانی نمایند. آن پسر بچه را سر ببرند و او را به اندازه‏ای بجوشانند تا گوشتش خوب پخته شود. سپس آن را با آرد سفید، زعفران، سنبل، قرنفل، روغن زیتون خمیر کنند و قرصهایی به اندازه انجیر از آن بسازند و در تنور تازه سازی بپزند و آن را ویژه نیایشگران سر شمال دانسته و در هر سال به آنان می‏دهند و آن قرصها را زنان
_______________________________
10. الفهرست: ص 4623.
11. بوقات جمع بوق به معنی کرنا (فرهنگ معین).
12. الفهرست ، همانجا، ترجمه ص 573.________________________________________
و بردگان و کودکان و کنیزان و دیوانگان نباید بخورند و از کشتن آن کودک جز سه کمر (کشیش) نباید کسی آگاه باشد و آنچه از آن کودک چون استخوان و اعضا و رگ و روده به جا مانده، کمرها برای تقرب جویی برای خدایان می‏سوزانند.13
و در روز بیست و چهارم در چشمه آب گرم سروج به اغتسال و شست و شوی می‏پردازند و در روز بیست و ششم نیز عید است و در روز بیست و هشتم عید کفرمیساست و در روز سی‏ام از آخرین شست و شوی در چشمه آب گرم سروج فارغ می‏شوند.
هلال ایلول: ابن ندیم گوید: در سه روز اول این ماه، آب گرم کنند برای رئیس جنیان که خدای بزرگش دانند و در آن آب کمی چوب گز و موم، و صنوبر و نی و شاه‏تره ریخته و خوب بجوشانند و پیش از دمیدن آفتاب آن را مانند جادوگران بر بدن خود بریزند و در آن روز، هشت بره، که هفت تا از آنها برای هفت الاهه و یکی برای خدای شمال است، می‏کشند و در حال اجتماع آن رامی‏خورند و هر یک هفت جام شراب می‏آشامند و رئیس از هر یک دو درهم برای ذخیره در بیت‏المال می‏گیرد.14
به نوشته ابوریحان روز سیزدهم عید عمید دورنا می‏باشد و زنان باید در این روز افطار کنند و در روز چهاردهم روزه دفلفناست و در روز بیست و چهارم عید روءس مخرج الاهله است و در بیست و پنجم در تل حران عید اشمع است.15
روز بیست و ششم همین ماه به کوه روند و از آفتاب و زحل و زهره استقبالی به جا آرند و هشت جوجه و خروسهای پیر، با هشت بره بسوزانند و اگر کسی برای خدای بخت نذری کرده باشد خروس پیری یا جوجه‏ای را می‏گیرد و بالهایش را با پارچه ابریشمی بسته و دو سر آن را آتش زده و آن را برای خدای بخت رها می‏کند، اگر جوجه سوخته شود، نذرش قبول بوده و اگر شعله آن دو سر، پیش از سوختن جوجه خاموش گردد خدای بخت آن نذر و قربانی را نپذیرفته است. و در روزهای بیست و هفتم و بیست و هشتم، رازها و قربانیها وکشتارها و سوزاندنیهایی برای شمال که خدای بزرگ است و برای شیاطین و جنیانی
_______________________________
13. الفهرست، ص 463، ترجمه، ص 573.
14.ابن ندیم، الفهرست، ص 464، ترجمه ص 4 573.
15.ترجمه آثار الباقیه، ص 9 438.________________________________________
دارند که آنها را اداره کرده و پاسبان، آنان بوده و به آنان خوشبختی می‏دهند.16
ابوریحان بیرونی پس از ذکر اسامی دوازده‏گانه ماههای صابیان ، یادآور شده است که :«صابیان در هر یک از ماههای دوازه‏گانه چندین روز روزه می‏دارند که تنها بر کاهنان این قوم واجب است و به گمان من (بیرونی) یا چهارده روز است و یا روز چهاردهم و حقیقت آن برای ما معلوم نشد و یکی از اشخاصی که مذاهب و فرق صابیان را برای من بیان می‏کرد می‏گفت روز هفدهم از هر ماهی برای صابیان عید است و علت آن را وقوع ابتدای طوفان در هفدهم دانسته‏اند و نیز روزهای انقلابین و اعتدالین را عید می‏دانند و روز انقلاب شتوی را هنگام مولد سال می‏دانند»
سپس بیرونی می‏افزاید: «آنچه تاکنون از اعیاد گفته شد مدرک آن، گفته‏های هاشمی صاحب زیج کامل و چند نفر دیگر بود و ما فقط این الفاظ را از روی نوشته‏های آنان تصویر کردیم و اگر در آینده عمر، موفق شدیم که از خود صابیان و حرانیان و مجوس اقدمین بشنویم البته روش خود را که تحقیق و تدقیق در امور است در آنها مراعات خواهیم کرد».17
البته ابن ندیم در باره تقویم و اعیاد صابیان عین نوشته «ابوسعید وهب بن ابراهیم» را در کتاب خود آورده است و طبق نوشته‏ی او، سال حرانیان از ماه «نیسان» شروع می‏گردد و در «آذار» به پایان می‏رسد و به گفته بیرونی که از زیج محمد بن العزیز هاشمی اقتباس کرده، سال صابیان از ماه «تشرین اول» آغاز و در ماه «ایلول» به آخر می‏رسد. بیرونی در سر هر ماهی کلمه «هلال» افزوده ولی ابن ندیم تنهابه ذکر اسامی ماهها اکتفا کرده است و تفاوتهای دیگری در این دو نقل وجود دارد که بر پژوهشگران مخفی نیست.
ابوریحان در پایان ضابطه‏ای برای دانستن ماههای صابیان بیان کرده و می‏گوید: چون روزه‏ی بزرگ صابیان در تربیع اول از هلال آذار است که در این هنگام آفتاب و ماه در دو برج ذی جسد خواهند بود و چون فطر روزه‏ی ایشان در تربیع اول از هلال نیسان است که نیرین در دو برج منقلبین خواهند بود، بدین سبب لازم آید که گردش شهور صابیان در سال خورشیدی بنابر امر اوسط مانند گردش ماههای یهود باشد و هر علتی که برای یکی از این دو ذکر شود بعینه برای دیگری هم خواهد
_______________________________
16. الفهرست ، همانجا.
17. ترجمه آثار الباقیه، ص 439.________________________________________
بود، چه شرط فصح یهود این بود که آفتاب و ماه در دو برج اعتدالی به نخستین تقابل خود برسد، با آن که تقابل روبه رو گشتن آن دو باز هم ممکن است و شرط فطر روزه‏ی یهود را هم در صفحات پیش گفتیم. پس تربیعی که بر فطر مقدم است فطر صابیان است و نزدیکترین اجتماع به اعتدال پاییزی سر سال ایشان است که از ایلول خارج نیست و چون ما حساب مذکور را برای یکی از ادوار نوزده‏گانه بنماییم به طور تقریب مطلوب خود را به دست خواهیم آورد....18
تقویم و اعیاد صابیان مندایی
سال مندایی‏ها هم از دوازده ماه سی روز تشکیل می‏گردد که جمعاً 360 روز است و با احتساب پنج روز ایام مراسم پنجه مجموع روزهای سال آنها به 365 روز بالغ می‏گردد، نام ماههای مندایی به زبان آنها عبارتند از:
امبرا ، تورا، صلمی، سرطانا، اریا، غمبلتا، قینا، ارقوا، هیطا، گدیا، دولا، تونا. نخستین ماه سال مندایی همزمان با ماه نیسان از ماههای رومی می‏باشد تاریخ مندایی سه مبدأ دارد: یکی از هبوط آدم؛ دوم از طوفان نوح و سوم از میلاد حضرت یحیی. طبق مبدأ اخیر، تاریخ صابیان مندایی با تاریخ میلادی مطابق است؛ زیرا میلاد حضرت یحیی با میلاد حضرت عیسی شش ماه فاصله دارد وحضرت یحیی شش ماه از حضرت عیسی بزرگتر بوده است.
مندایی‏ها مانند مسیحیان روز یکشنبه را مقدس می‏شمارند و آن روز را تعطیل می‏کنند. صابیان مندایی نیز در طول سال اعیادی دارند که مهمترین آنها عبارتند از:
1. «دهواریا» یا عید بزرگ که نخستین روز از ماه دولا و مصادف با اوایل مرداد است به عقیده مندایی‏ها این روز روز بخشیده شدن خطای حضرت آدم است آنها در این روز گوسفند نر ذبح می‏کنند و آب مصرفی آن روز را قبلاً تهیه می‏کنند و علمای آنها به طالع ایام روی می‏آورند تا حوادث سال آینده را پیشگویی نمایند. صابیان در این روز نمی‏خوابند تا مبادا محتلم شوند.
2. «دهوحونین» یا عید کوچک که در ماه «تورا» که هم‏زمان با آبان‏ماه است، واقع می‏شود. منداییان معتقدند که در این روزها جبرئیل یا «ملکا هبول» از ایجاد حیات در روی زمین که از عید «فل» شروع شده بود، فارغ گردید. در این عید از مهمانها، با ماست و
_______________________________
18. ترجمه آثار الباقیه،از ص 435 تا 449.________________________________________
برنج و خرما پذیرایی می‏شود.
3. «دهو پروانایا» یا عید پنجه که پنج روز است و با عید نوروز و اوایل فروردین ماه مصادف می‏باشد و این عید بر منداییان بسیار مهم و مقدس است تا آنجا که منداییان این پنج روز را از عمر خود حساب نمی‏کنند و لذا تعداد روزهای سال خود را 360 روز می‏دانند. در این ایام منداییان در راه خدا و به یاد مردگان زیاد قربانی می‏کنند و غذای مخصوص اموات را که «لوفانی» نامیده می‏شود در این ایام بیشتر از ایام دیگر سال تهیه می‏کنند و نیز در این ایام از ارتکاب اعمال زشت به شدت پرهیز می‏کنند.
4. «دهودیمانه» یا عید تولد حضرت یحیی، این روز که روز اول از ماه مندایی «هیطا» و هم‏زمان با اوایل خردادماه است به عقیده مندایی‏ها روز تولد حضرت یحیی علیه السلام است و در این روز به جشن و سرور می‏پردازند و بیش از روزهای دیگر تعمید می‏کنند.
5. «عاشوریه» یا عید پایان طوفان نوح، این روز که روز اول ماه مندایی سرطانا است به عقیده مندایی‏ها روزی است که طوفان نوح فرو نشست وحضرت نوح و همراهان او پس از یازده ماه سرگردانی بر روی آب از کشتی پیاده شدند.
در این روز مندایی‏ها غذایی مانند حلیم درست می‏کنند و به خانه یکدیگر می‏فرستند و غذایی برای اموات (لوفانی) هم در این روز مرسوم است.19
نقش صابیان حرانی در نقل علوم
صابیان حرانی اگر چه از لحاظ دین و آیین وضع درستی نداشتند و این اسم را از جهت احتیاط به خود داده بودند تا از اغماضی که قرآن درباره آن دسته از صابیان روا داشته بهره‏مند شوند، ولی در نقل علوم یونانی به فرهنگ اسلامی نقش قابل ملاحظه‏ای داشتند و آنها بودند که حکمت هرمسی و فلسفه و علوم یونانی و نجوم و طب و مسایل کلامی را در میان مسلمانان انتشار دادند. صابیان حرانی به سبب توجه و انصراف به پرستش اجرام سماوی علاقه‏ی خاصی به نجوم و ریاضی داشتند و از کتب ریاضی و نجوم یونانی مخصوصاً بهره‏مند می‏شدند همان صابیها بودند که به ترجمه‏ی کتب نجوم و ریاضی یونانی پرداختند و آثار اقلیدس، ارشمیدس و اپولوینوس و ... به عربی نقل کردند و توانستند با حفظ عقاید خود به فرهنگ و تمدن اسلامی خدمات شایان توجّهی کنند. بدون شک دوام آنها در عهد
_______________________________
19.بنا به نقل: پژوهشی در باره صابیان، یعقوب جعفری، ص 99 101.________________________________________
خلافت عباسی تا بدین غایت تا حدی به سبب فعالیت علمی و حیثیت اجتماعی بعضی رجال معروف آنها بود. چنان‏که «جوئل ل. کرمر» در کتاب ارزشمند خود «احیای فرهنگی در عهد آل بویه» در باره‏ی نقش اقلیت کوچک صابیان در انتقال فرهنگ یونان به جهان اسلام، می‏نویسد:
«صابیان حران با حیله‏های خود خواسته و همدستی خلیفه مأمون اهل ذمه شمرده شدند. سهم آنها در فرهنگ اسلامی آن دوره در زمینه‏ی فلسفه و علوم و ادبیات چشمگیر بود. آنها مانند اقلیت مسیحی، در انتقال فرهنگ جامع دوران باستان به جهان اسلامی کاری اساسی انجام دادند و علوم مورد توجه آنها عبارت بود از طب و نجوم و ریاضیات . فارابی در حرّان مرکز اصلی صابیان دانش آموخت. بتانی منجم بزرگ در حران یا حوالی آن در خانواده‏ای با پیشینه‏ی صابئی متولد شد؛ گرچه او به کردار مسلمان بود ثابت قرّه ریاضیدان و منجم و طبیب مشهور که اهل فلسفه بود و آثار بسیاری را از یونانی به عربی ترجمه کرد (یا ترجمه‏هارا تصحیح کرد) پسرش سنان بن ثابت نیز طبیب و مورخ بود هلال پدر ابو اسحاق ابراهیم صابی چرخشی از علوم طبیعی به سوی ادبیات صورت گرفت هم او و هم نوه‏اش هلال بن محاسن ادیب و مورخ بودند. هلال به اسلام گروید و از این زمان به بعد بود که این خانواده‏ی مشهور صابئی دین اجدادی خود را ترک گفت با این که در روزگار ابن ندیم صابیان بسیاری در حرّان بودند در پایان قرن چهارم غالب آنها توان مقاومت خود را از دست داده بودند؛ گرچه در قرن پنجم هنوز دانشوران از اسپانیا به حران می‏آمدند که طب و ریاضیات بیاموزند».20
از اصول عقاید صابیان حرانی چنین برمی‏آید که آیین باستانی ستاره پرستی کلدانی را با مطالعات ریاضی و نجومی و روحانیت نوفیثاغورسی و نو افلاطونی درهم آمیخته بودند از قرن سوم تا قرن ششم هجری مترجمانی بس کوشا در میان آنان پدید آمدند که مشهورترین آنان:
1.ثابت بن قرّة بن زهرون حرانی (221 288ه) طبیب مهندس و منجم فیلسوف، که از سریانی و یونانی کتابهایی ترجمه کرد و در طب و ریاضی و هندسه و فیزیک تبحر داشت و در دستگاه معتضد عباسی منجم بود که به
_______________________________
20. جوئل ل. کرمر، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، انسان گرایی در عصر رنسانس اسلامی، ترجمه: محمد سعید حنایی کاشانی، ص 4 133 مرکز نشر دانشگاهی.________________________________________
مقام وزارت رسید و از مقرّبان او گردید؛ او تألیفات بسیاری در رشته‏های مختلف علوم دارد که بعضیها تألیفات او را 150 جلد نوشته‏اند21 و ابن ندیم از بعضی از کتابهای او نام برده است22 .وی تألیفاتی هم به زبان سریانی درباره آیین صابیان و آداب و سنن آنها نوشته است23 ابن ابی اصیبعه کتابهای بسیاری به اونسبت داده است.24
کتابی دارد به نام «الذخیرة فی علم الطب» که اخیراً چاپ شده است.25 و «کتاب الهندسه» او حدود هزار صفحه است و اکثر کتابهای او درباره هندسه و موسیقی است.26 او در تحقیق طول سال شمسی و درجه‏ی آفتاب مطالعات مهمی داشت او رساله‏ای نوشت و در آن رساله آسمانها را دارای ترکیبی مادی دانست که با مجموع قواعد بطلمیوسی موافقت داشت.
ثابت بن قره پیش از آن که وارد بغداد و دستگاه خلافت بشود با هم‏مذهبان خود اختلافی پیدا کرد و آنان وی را از جرگه‏ی خویش براندند از این رو به بغداد آمد و در آنجا فرقه‏ی تازه‏ای از صابیان به وجود آورد و در زمان او فرقه صابیان بغداد آسوده بودند.27و در سال 288 در بغداد درگذشت.28
2. سنان بن ثابت بن قره حرانی (متوفی 331ه) پزشک و عالم طبیعی، که در طب و علوم طبیعی مهارت داشت و طبیب مخصوص خلیفه القاهر بالله عباسی بود، القاهر به آزار صابیان بغداد پرداخت و سنان بن ثابت را مجبور به قبول اسلام کرد ولی او نپذیرفت . القاهر او را تهدید کرد و او از ترس اظهار اسلام نمود و پس از مدتی به خراسان رفت و ظاهراً در زمان راضی خلیفه عباسی به بغداد برگشت29 و همو بود که در بغداد از پزشکان امتحان به عمل آورد. و در سال 331 در بغداد درگذشت.
از تألیفات او است: 1. رساله در علم
_______________________________
21. زرکلی، الاعلام:2/98.
22. الفهرست، ص 394.
23. ابن عبری، تاریخ مختصر الدول، ص 153.
24. ابن أبی اصبیه، عیون الانباء:2/197.
25 و 26. زرکلی، الاعلام:2/98.
27. ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب:2/197.
28. طبقات الاطباء:1/215 220؛ حکماء الإسلام، ص 20؛ ابن خلکان:1/100؛ تاریخ بیهقی:726.
29. ابن عبری، تاریخ مختصر الدول، ص 162.________________________________________
نجوم، 2. رساله در شرح مذهب صابیان، 3. رساله درباره آباء و اجداد خودش، 4. اصلاح و تکمیل کتاب «الاصول الهندسیه» افلاطون، 5. رساله در تاریخ پادشاهان سریانی، 6. کتاب «نوامیس هرمس» به عربی ترجمه کرده است و کتابهای دیگر.30 و منجمان دیگر از این خاندان.
3. هلال بن محسن صابئی حرانی (359 448ه)مورخ و کاتب، در بغداد متولد شد و پدر و جدش از فرقه صابیان بغداد بودند و خود او نیز در آیین صابیی بزرگ شد و در تاریخ مهارت داشت و به گفته خطیب بغدادی او آدم راستگویی بود. پدرش محسن، صابئی از دنیا رفت ولی خود او در اواخر عمرش به اسلام گروید31 و در سال 448 درگذشت 32 و تألیفاتی دارد که از جمله: «تحفة الامرا فی تاریخ الوزراء» قسمتی از آن چاپ شده است و «غرر البلاغه» و «رسوم دار الخلافة» و «اخبار بغداد» و «کتاب الکتّاب» و «السیاسیة » مهمتر از همه «التاریخ الکبیر».33
4. محمد بن جابر بن سنان حرانی رقی صابئی معروف به «البتّانی» (متوفّی 317ه) منجم مهندس که از صابیان حرانی بود و مدت 42 سال (از 264 تا 306ه) ستارگان را رصد می‏کرد34 و با تألیف زیجی در بسط هیئت و نجوم اسلامی تأثیر قابل ملاحظه کرد. وی حرکت نقطه‏ی اوج آفتاب را کشف نمود و بعضی اقوال بطلمیوس را در این باب نقد و اصلاح کرد. ملاحظات او در باب خسوف در محاسباتی که دانتورن از علمای قرن هیجدهم اروپا نمود به عنوان یک رهنما یا محرک تلقی شد. و نیز وی برای مسایل مربوط به مثلثات کروی راه حلهایی یافت که رجبومانتوس از آنها استفاده کرد.35
زیج بتّانی معروف به «زیج الصابی» در سه جزء چاپ شده و ترجمه لاتینی آن هم در
_______________________________
30. طبقات الاطباء:1/220؛ اقسام ضائعة من تحفة الامراء:83؛ الاعلام :3/141.
31. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد: 14/76.
32. ابن جوزی، المنتظم:16/13.
33. تاریخ بغداد، همانجا؛ ابن خلکان: 2/202؛ المنتظم:8/176؛ آداب زیدان:2/323؛ الاعلام: 8/92.
34.زرکلی، الاعلام:6/68.
35. دکتر زرین کوب، کارنامه اسلام، ص 63؛ الاعلام همانجا؛ ابن ندیم، الفهرست، ص 404؛ تاریخ الحکماء قفطی، ص 84؛ الوفیات: 2/80؛ ابن الوردی:1/261؛ دایرة‏المعارف‏الإسلامیة:3/336.________________________________________
سال 1537 به طبع رسیده است و گفته می‏شود که زیج او از زیج بطلمیوس صحیح‏تر است.36
5. ابو اسحاق ابراهیم بن هلال الصابی(313 384ه) از اکابر ادبا و ارباب فضل و کمال عهد دیالمه و خلفای عباسی المطیع لله می‏باشد. در فنون شعر و لغات عرب و کتابت انشا و بلاغت مهارتی بی‏نهایت داشت و در معجم الادبا گوید که در انشاد ترسل و احاطه بر جهات فضایل یگانه دنیا بوده است و در ریاضیات خاصه در هیئت و نجوم و هندسه نیز دستی توانا داشت او در دین خود بسیار محکم و ثابت قدم بود و در انجام وظایف مذهبی خود بسیار جدی بود تا آنجا که ملوک دیالمه و خلفای عباسی برای مسلمان شدن او تدبیرات لازم به کار برده و نویدها دادند بلکه عزالدوله منصب صدارت را به او محول کرد به شرط این که اسلام را بپذیرد، او قبول نکرد و مسلمان نشد ولی با این همه اعتقادی که به مذهب خود داشت در اثر آداب و حسن اخلاق، مقررات دین مقدس اسلامی را نیز بسیار مقدس و محترم می‏شمرد و با مسلمانان با سیرت پسندیده و خوی خوش رفتار می‏کرد و در ماه رمضان مانند مسلمانان روزه می‏گرفت و قرآن را حفظ کرده بود و از آیات قرآن در نوشته‏هایش استفاده می‏کرد.37
او تاریخ دولت دیالمه را به نام عضدالدوله در زندان تألیف کرد و به «تاج الماثر» موسوم گردانید و همین کتاب به جهت انتساب به «تاج المله» که یکی از القاب عضدالدوله است به «تاریخ تاجی» شهرت دارد. صابی کتابی هم در مثلثات دارد و رساله‏های چندی در پاسخ سوءالات علمای نجوم و هیئت نگاشته و هر یک از رسائل و منشأت وی نیز مشهور و در انشا و ادبیات زبان عرب بسیار مفید می‏باشد.38
صابی نزد سید مرتضی و سید رضی و صاحب بن عباد بسیار محترم بود، مکاتبات و مراسلاتی با هم داشته‏اند. ابن ابی‏الحدید نقل می‏کند که صابی نامه‏ای به شعر برای سید رضی فرستاد و سید رضی هم پاسخ او را به شعر داد که مطلع آن چنین است:
سننت لهذا الرمح عربا مذلقا
وأجریت فی ذا الهندوانی رونقا39
وفات صابی در دوازدهم شوال 384 در بغداد اتفاق افتاد و هر یک از صاحب و رضی و مرتضی قصیده‏ای در مرثیه‏اش گفتند و
_______________________________
36. الاعلام ، همانجا.
37. ابن خلکان، وفیات الأعیان:1/35.
38. قاموس الاعلام، ص 45.
39. شرح ابن ابی الحدید:1/37.________________________________________
قصیده‏ی سید رضی 80 بیت می‏باشد و از آن جمله است:
اعلمت من حملوا علی الاعواد
أرأیت کیف جنا ضیاء النادی
ما کنت اعلم قبل حطک فی الثری
انّ‏الثری یعلو علی الاطواد
بعدا لیومک فی الزمان فانّه
اقذی العیون وقث فی الاعضاد
گویند که مردم زبان طعن و ملامت به سید رضی گشودند که مانند تو شریف قرشی را نشاید که برای یک صابئی مرثیه گفته باشی در پاسخ گفت: انّما رثیتُ فضله: من فضل او را مرثیه گفته‏ام.40
گفته می‏شود در زمان القاهر بالله عباسی با صابیان بد رفتاری می‏شد ولی در زمان المطیع و الطائع که ابواسحاق صابی وزارت داشت بخشنامه‏ای صادر شد که طبق آن با صابیان «حران» ، «رقه»، «بغداد» و «دیار بکر» خوش‏رفتاری گردید.41
6. عمران صابی
وی یکی از متکلمان و علمای صابیان در زمان مأمون عباسی بود و در مجلس مناظره‏ای که مأمون در حضور امام رضا علیه السلام با علمای ملل و ادیان در خراسان ترتیب داده بود، شرکت داشت عمران در رأس صابیان بود و چون امام رضا علیه السلام مناظره خود را با علمای یهود و نصاری و مجوس به پایان رسانید، فرمود: اگر در میان شما کسی هست که مخالف اسلام است و بخواهد سوءال کند، پس بدون شرم و خجالت سوءال کند؟، در این موقع عمران صابی برخاست و گفت: ای عالم و دانشمند، اگر خود دعوت به سوءال نکرده بودی، من هرگز اقدام به سوءال نمی‏کردم، من به کوفه و بصره و شام و جزیره رفته‏ام و با متکلمان ملاقات کرده‏ام امّا هنوز به کسی برنخورده‏ام که از برای من ثابت کند که خداوند یکی است وجز او کسی نیست و قائم به وحدانیت خود می‏باشد. آیا به من اجازه می‏دهی از تو سوءال کنم؟
امام رضا علیه السلام فرمود: اگر در میان این جمع عمران صابی باشد تو آن هستی.
عمران گفت: آری من همان هستم.
امام فرمود: ای عمران بپرس ولی انصاف کن و از کلام سست و تباه و جور بر حذر باش.
عمران گفت: ای آقای من به خد
_______________________________
40. ابن خلکان، وفیات الأعیان:1/36؛ قاموس الاعلام، ص 45؛ آداب اللغة العربیة:2/273؛ ریحانة الأدب:3/348؛ النجوم الزاهرة :3/324؛ یتیمة الدهر:2/23؛ الاعلام:1/78.
41. دائرة المعارف الإسلامیة: 14/90.________________________________________
سوگند من اراده نکرده‏ام جز این که چیزی را بر من ثابت کنی و من از آن نگذرم.
امام فرمود: سوءال کن از آنچه بر تو آشکار و ظاهر است.
در این هنگام مردم ازدحام کردند، عمران صابی درباره توحید سوءالاتی مطرح کرد؛ امام پاسخ همه سوءالات او را داد و سرانجام عمران صابی در همان مجلس گفت:و أشهد انّ الله علی ما وصفت و وحدت و انّ‏محمّداً عبده المبعوث بالهدی ودین الحقّ.سپس رو به قبله به سجده افتاد و مسلمان شد.42
البته متن سوءالات و پاسخهای امام در همان روایت آمده است که نقل آنها با ساختار مقاله ناسازگار است.
بزرگانی که از این طایفه برخاسته و موجب اشتهار این آیین شده‏اند غیر از نامبردگان افراد دیگری هم بودند از جمله: ثابت بن سنان بن ثابت بن قره، طبیب، هلال بن ابراهیم بن زهرون پزشک معروف، ثابت بن ابراهیم بن زهرون طبیب ماهر، ابوجعفر خان عالم ریاضی، ابن الوحشیة موءلف فلاحت نبطی هم اگر چه خود را مسلمان معرفی می‏کند لیکن کاملاً به مکتب صابیان اختصاص دارد و از جابر بن حیان کیمیاوی مشهور هر چند اطلاع دقیقی در دست نیست43 ولی محتملاً در ابتدا صابی بوده44 که بعداً مسلمان شده است. و واپسین رهبر شناخته شده‏ی آنان «حُکَیم بن عیسی بن مروان» بود که در سال 333 ه وفات یافت.
غرض صابیان حرانی در طول صده‏های سوم و چهارم از حیث معلومات و اطلاعات و حتی ادبیات عربی به اوج شهرت رسیده بودند و در میان بزرگان علم و سیاست بغداد سرشناس شده بودند و در ابراز عقاید اصلی خود پروا نمی‏کردند.
رابطه حرانیها با مندایی‏ها
در میان عقاید و باورهایی که در منابع تاریخی و کلامی به صابیان نسبت داده شده، تضاد و ناسازگاری آشکاری به چشم می‏خورد به طوری که ریختن آنها در یک قالب معین، دشواریهای زیادی دارد، زیرا صابیگری مجموعه‏ای از عقاید ناهمگون است که شاید در هیچ مذهب دیگری بدین گونه نیامده‏اند. فی‏المثل از یک طرف عقایدی درباره توحید و نبوت و معاد به آنها نسبت داده شده که با
_______________________________
42. صدوق، التوحید:ص 430 440؛ طبرسی، الاحتجاج:2/212 215.
43. دائرة المعارف الإسلامیة ، ج4.
44. لغت‏نامه دهخدا، واژه صابئین.________________________________________
تعالیم پیامبران مطابقت دارند45 با توجه به این عقاید می‏توان آنها را بدون دغدغه اهل کتاب به شمار آورد. و بر عکس عقایدی هم به آنها نسبت داده‏اند که با توحید و تعالیم پیامبران الهی منافات دارند و آنها قومی ستاره‏پرست و بت‏پرست و مشرک معرفی شده‏اند و با توجه به این عقاید آنها را نمی‏توان اهل دین و اهل کتاب به حساب آورد و از مشرکان جدا دانست.
آری از یک طرف به آنها نسبت داده شده که آنها وجود پیامبر را برای هدایت بشر لازم و ضروری می‏دانند و به پیامبرانی نظیر: آدم، شیث، ادریس، ابراهیم و یحیی اعتقاد دارند و از طرف دیگر گفته می‏شود آنان نبوت را به کلی انکار می‏کنند و بشر را بی‏نیاز از پیامبر می‏دانند و معتقدند : صعود روح به آسمان به گونه‏ای که هرمس به پیروان خود می‏آموخت، می‏تواند از نزول فرشته‏ای که مأمور وحی کتاب آسمانی به پیامبر است، بی‏نیاز سازد. و به جای پیامبران از برخی از فلاسفه نام می‏برند و خود را پیرو آنها می‏دانند. علاوه بر این در سنن و آداب و احکام نیز با هم اختلاف فاحشی دارند.
آیا می‏توان گفت این اعتقادات ناهمگون و ناسازگار از یک آیین سرچشمه گرفته است؟!
مسلماً پاسخ آن منفی است. اینجاست که باید گفت مجموعه‏ی عقاید و آداب آنان آمیزه‏ای از عقاید دینی و غیر دینی از بابلی و یونانی و افلاطونی جدید است. با این حساب تقسیم صابیان نیز به دو گروه دینی و غیر دینی قهری است: گروهی از آنان عقاید و آداب مذهبی دارند هر چند مذهبشان از خلط و خطا خالی نیست و با صابیان مذکور در قرآن منطبق می‏باشند.
گروهی هم ستاره پرست‏اند و بر عقاید و آداب عهد شرک وفا دارند و طریقه آنها مخلوطی از مذاهب یونانی و بابلی و مصری است منتهی برای آن که انتساب خود را به یک پیغمبر مذکور در نزد اهل کتاب نیز توجیه کنند خود را به «هرمس مثلث» منسوب نمایند و او را با ادریس و اخنوخ یکی شمرند. این فرقه را نمی‏توان صابیان واقعی مذکور در قرآن دانست. به هر حال تقسیم صابیان به دینی و غیر دینی و قرآنی و غیر قرآنی یک واقعیت است.
به احتمال قوی صابیان مذکور در قرآن همان مغتسله مندایی بودند که به نحوی با یحیی بن زکریا مذکور در قرآن مربوط می‏شدند و بقایای آنها امروز به نام «صبی» در جنوب عراق و در قسمتی از خوزستان، هنوز هستند. اما صابیان حرانی که عقایدشان مخلوطی از مذاهب یونانی وبابلی و مصری است از
_______________________________
45. ابن ندیم، الفهرست، ص 462 به بعد.________________________________________
صابیان مذکور در قرآن جدا می‏باشند البته با وجود اشتراک در نام آنها را نباید با منداییان منسوب به یحیی اشتباه کرد.
چنان که بعضی از محقّقان معتقدند که صابیان واقعی همان مندایی‏ها هستند و حرانی‏ها برای حفظ جان خود این نسبت را به خود بسته‏اند تا بتوانند از مزایای اهل کتاب بهره‏مند شوند از جمله مرحوم استاد محیط طباطبایی به وجود تفاوت میان صابیان قرآنی و صابیان حرانی که برای گریز از تحمل عذاب موءاخذه خلیفه عباسی کلمه صابیان را بر خود بستند، اذعان دارد و اصرار می‏کند که حرانی‏ها مشرک و ستاره پرست بودند و نام صابیان را به دروغ بر خود بستند.46
همچنین دکتر زرین کوب نیز به دو گونه بودن صابیان اعتراف می‏کند و می‏نویسد:
«... غیر از الرها که مرکز نصرانیت سریانیان بود یک مرکز علمی دیگر متعلق به سریانی‏ها وجود داشت و آن حران بود که در واقع مرکز بت‏پرستی سریانیان به شمار می‏آمد این بت‏پرستان سریانی صابیان خوانده می‏شدند و حران هم نزدیک الرها بود اما در جنوب شرقی آن.صابیان که از باب توسع واطلاق بت‏پرست شناخته می‏شدند آیین خاصی داشتند و البته با وجود اشتراک در نام آنها را نباید با منداییان منسوب به یحیی اشتباه کرد».47
ابن ندیم ضمن گزارش قضیه سفر مأمون به حران و اجبار حرانیان به تغییر دین و برگزیدن آنها کلمه صابیان را برای خود، خبر می‏دهد که در نواحی دشت میشان قومی بودند معروف به مغتسله و در آن نواحی و بطایح بقایای آنها تا این زمان (صده‏ی چهارم) وجود دارد.48 و این نشان می‏دهد که صابیان واقعی از نظر ابن ندیم همان مغتسله بطایح می‏باشند.
ابن القفطی، جمال الدین (متوفی 646 یا 656ه) در کتاب «اخبار العلماء باخبار الحکماء» خود به اختلاف عقاید دینی موجود میان صابیان بطایح و صابیان حران پی برده و اختلاف فقها را در باره نکاح و ذبیحه‏ی صابیان مربوط به اختلاف موضوع استفتا می‏داند که نکاح و اکل ذبیحه‏ی صابیان بطایح را جایز و حرانیان را ناروا می‏دانستند. پس صابیان به دو فرقه کاملاً مشخص اطلاق می‏شود:
1. ماندایی‏ها یا صبه، فرقه یهودی و
_______________________________
46. رجوع شود به مقاله «صابئین اهل کتابند» نوشته محیط طباطبایی؛ یاد نامه شهید استاد مطهری، سال دوم، ص 52.
47. زرین کوب، کارنامه اسلام، ص 41.
48. الفهرست، ص 460.________________________________________
مسیحی بین‏النهرین (مسیحیان پیرو یحیی معمد).
2. صابیان حرانی، فرقه مشرک وستاره پرست که مدتها در دوره اسلام وجود داشتند.49 چنان‏که برخی از محققان معاصر نیز به مشرک بودن صابیان حرانی تصریح کرده‏اند از جمله احمد امین مصری می‏نویسد: «حران شهری برای بت‏پرستان شد به گونه‏ای که هر کس که نمی‏خواست مسیحی شود (از یونانی‏ها و غیر آنها) به حران فرار می‏کرد و دین آنها آمیزه‏ای از بابلی و یونانی قدیم و افلاطونی جدید بود تا این‏که در عهد مأمون خود را صابیان نامیدند».50
و نیز دانشمند غربی «مونتگمری وات» می‏گوید: علاوه بر مدرسه اسکندرانی در حران که به دست مسیحیان اداره می‏شد یک مرکز دیگر متعلق به فرقه مشرک صابیان نیز دایر بود . دین صابئی شامل پرستش ستارگان می‏شد ولی در فلسفه یونان پایه و اساسی داشت و در نتیجه در انتقال سنت فکری یونان‏گرایی به زبان عربی سهم مهمی ایفا نمود.51
ناگفته نماند که مجموعه عقاید و آداب اهل حران علاوه بر مذاهب یونانی پاره‏ای از عناصر از دوران تسلط آشور و بابل، که هیکل معروف خدای سین (=ماه) را در آنجا برپا داشته بودند، باقی بود و حتی بعد از رسمی شدن آیین مسیح در روم نیز «حران» همچنان بر عقاید و آداب عهد شرک وفادار ماند و آبای کلیسای قدیم هم از آنجا همچون یک شهر شرک یونانی یاد می‏کردند و این تمسک به عقاید و آداب قدیم در نزد حرانیان در دوران خلافت اسلامی نیز دوام یافت.52 و در عهد عباسیان، اقدام هارون در مبارزه با آیین قوم به جایی نرسید و چون مأمون نسبت به آنها سخت گرفت حرانیان با عقاید شرک آلود خود به ناچار کلمه صابیان را بر خود بستند و این کلمه برای ایشان ماننده زره‏ای بود که مانع حمله و تعرض دیگران می‏شد. شهرت علمی حرانیان بالتبع پرده استتار و گمنامی را در پیش روی صابیان واسط و دشت میشان فرو افکند که در عالم علم و ادب از فعالیت و اهمیت همنامان حرانی جدید خود بی‏نصیب بودند و آنچه که بیشتر از کلمه صابی بعداً مفهوم اهل اطلاع می‏شد مربوط به همان صابیان نوظهور حرّانی بود که دویست و اندی سال بعد از ذکر صابیان در
_______________________________
49. لغت‏نامه دهخدا واژه صابئین.
50. احمد امین، ضحی الإسلام، ص 257.
51. فلسفه و کلام اسلامی، ص 61، ترجمه دکتر ابوالفضل عزتی.
52. دنباله جستجو در تصوف ایران،ص 271.________________________________________
قرآن مجید این نام را به عاریت برداشته و بر خود بسته بودند و از معتقدات خود صورت مخدوش و مبهمی در برابر مفسران قرآن و نویسندگان مقالات ملل و نحل و تاریخ نویسان صده‏ی چهارم هجری به بعد گذارده بودند. در اثر این اختلاط و اشتباه وضع دشواری برای صابیان اصیل که قرآن از پیش به تعریف و توصیف آنان مبادرت ورزیده بود در تشخیص وضع و موقع دینی و ارتباط با مسلمانان به وجود آمد.53
پس اگر به وجود تفاوت میان صابیان مندایی و صابیان حرانی توجه شود خیلی از تضادها و تناقضها و تردیدها از بین می‏رود و نزاعها تبدیل به نزاع لفظی می‏گردد و معلوم می‏شود آنهایی که صابیان را ستاره پرست و بت‏پرست خوانده و اهل کتاب ندانسته‏اند نظر به صابیان حرانی و معتقدات آنها داشته‏اند و آنهایی که صابیان را اهل کتاب و به تعریف قرآن معتقد به خدا و روز واپسین، دانسته‏اند، نظر به صابیان مغتسله بطایح داشته‏اند، پس نمی‏توان گفت صابیان مندایی با صابیان نوظهور حرانی دین و ریشه‏ی تاریخی مشترکی داشتند زیرا اختلاف عقاید آنها در حدی است که امکان ندارد منشأ آنها یک دین باشد.
البته این منافات ندارد که در بعضی از احکام هر دو گروه یکسان عمل کنند و در بعضی از شعایر و مراسم شباهت داشته باشند. مانند این که هر دو گروه تراشیدن ریش را حرام می‏دانند و ریشهای بلندی دارند، قبله آنها به طرف قطب شمال است، روزی سه وقت نماز می‏خوانند، عیدی دارند که پنج روز طول می‏کشد، ختنه کردن را حرام می‏دانند، و تعدد زواج را جایز نمی‏دانند و ثواب و عقاب به ارواح می‏رسد.54 زیرا این نوع مشابهتها میان این دو گروه، دلیل بر این نیست آنها دین مشترکی داشتند و اگر حرانیها در این نوع احکام و مراسم هم خود را شبیه منداییها نمی‏ساختند نمی‏توانستند خود را صابی و اهل کتاب بنامند و آزادی مذهبی پیدا کنند.
البته با سقوط حران به دست خلفای فاطمی تدریجاً امکان ادامه آزادی صابیان حرانی از بین رفت و در بغداد هم تا اواخر قرن پنجم دوام نکرد و از آن پس این گروه به تدریج افول نمود و ظاهراً در میان جمعیت سرّی اخوان الصفا ناپدید گردید. ولی آیین صابیان اصیل همچنان آکنده از دود و غبار و شک و ابهام باقی ماند.
پایان
_______________________________
53.مقاله محیط طباطبایی.
54.ابن ندیم، الفهرست:456 457.

تبلیغات