آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

غزالی نظر خود را در مسأله معاد (سومین مسأله‏ای که در آن فلاسفه را تکفیر کرد) چنین ابراز داشت:
«روح مفارق انسان به بدنی غیر از بدن اول بر می‏گردد» و در جای دیگر گفت: «در قیامت، روح به بدنی غیر از بدن اول بر می‏گردد و اجزای بدن اول به هیچ وجه در بدن دوم شرکت ندارند».
نقد صدر المتألهین رحمه الله
صدر المتألهین رحمه الله معتقد است غزالی در تفسیر معاد با یک مشکل جدّی روبه رو است؛ زیرا در تقریر معاد جسمانی از طرفی می‏گوید: شخص انسان برمی‏گردد امّا بدن او بر نمی‏گردد، و هیچ جزیی از اجزای بدن دنیوی در بدن دوم شرکت ندارد.
و از سوی دیگر تصریح می‏کند: انسانی که به قیامت بر می‏گردد مجموع روح و بدن است.
اشکال این سخن آن است که لازم می‏آید یک بدن دارای دو نفس باشد و یک ذات دو ذات شود این عقیده چیزی جز تناسخ باطل نیست گرچه نام آن را حشر بگذارد.1
_______________________________
1. شواهد الرّبوبیّة، ص 274 ، تحقیق آشتیانی، نشر دانشگاه مشهد، 1360ش.
_______________________________
اختلاف در معاد شناسی
همه‏ی خردورزان، اندیشمندان و دین شناسان معتقدند «معادشناسی» مسأله‏ی پیچیده و مشکلی است، از این‏رو مورد اختلاف نظر شدید قرار گرفته است. ما ذیلاً به چند دیدگاه اشاره خواهیم داشت:
اول): یک دیدگاه از معاد که می‏توان گفت سالم‏ترین آنها از آفات است معادشناسی و فهم توده‏ی مردم مسلمان است، یعنی اعتقاد و تصدیق به این که همه‏ی امور اخروی از قبر، سوءال و فشار قبر، نکیر، منکر، مارها، عقرب‏ها، همچنین بهشت، حور، غلمان، قصور، شیر، انگبین، جهنم، آتش و...همه را می‏توان دید و چشید، ولی تا وقتی انسان در دنیا است بنا به مصلحت یا مصلحت‏هایی از دیدگان او پنهان‏اند و چون به دیگر سرای شتافت، همه را خواهد دید و چشید.
دوم): گروهی(برخی از افلاطونیان) می‏پندارند هر چه در شرایع مورد نوید قرار گرفته چون، بهشت، درختان، نهرها، حور، غلمان، شیر و عسل و... و هر چه بدان وعید داده شده از قبیل: جهنم، آتش، مار، عقرب و... همه اموری هستند «خیالی و مثالی» یعنی وجود خارجی ندارند، درست مانند اموری که انسان در روءیا مشاهده می‏کند و خارج از ذهن و نفس او وجود ندارد، پس وقتی انسان آنها را ببیند از درون نفس یا به عذاب و الم گرفتار می‏شود و یا خوشحال ومسرور می‏گردد، امّا اگر کسی در کنار او باشد نه عذابی خواهد دید و نه سروری.
سوم): معادشناسی کسانی که بر این باورند: «امور یاد شده از بهشت وجهنم و ... همه وجود خارجی دارند» این گروه در نحوه‏ی وجود آنها به دو دسته تقسیم شده‏اند:
الف): بعضی بر آنند که حقایق مزبور عبارت‏اند از «حقایق معقول» و در عالم «عقول» واقع شده‏اند، چنان که افلاطون و پیروان او به این رأی منسوب‏اند. اینان می‏گویند: برای هر نوع از انواع موجودات دنیوی یک «مثال عقلی» و یک «صورت مفارق» در عالم عقل وجود دارد، آن مثال عقلی که جمع آن را «مُثُل» (مُثُل افلاطونی) نامند با افراد طبیعی و خارجی از جنبه‏ی ماهیّت یکی است.
ب) برخی دیگر (گروهی از فلاسفه‏ی مشّاء) معتقدند: امور یاد شده همه حالات و «کیفیّات نفسانیّه»ای می‏باشند که با موجودات خارجی تباین و دوگانگی ذاتی دارند، مثلاً مار وعقرب وگزیدن آنها، حور و غلمان به بهشت و جویبارهای بهشتی، شیر و انگبین از «کیفیّات» به شمار می‏روند مانند «علم» که وجودی خارج از ذهن و محدوده‏ی نفس ندارد.
چهارم): همه‏ی امور ِاخرویِ یاد شده و آنچه شریعت بدان خبر داده و مورد انذار نبوّت قرار گرفته همگی موجوداتی هستند «خارجی و حقیقی» بلکه در موجودیّت و تحقّق خارجی به مراتب، قوی‏تر، شدیدتر، کاملتر و همیشگی‏تر از موجودات عالم مادّه به شمار می‏روند، چنان که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «النّاس نیام إذا ماتوا انتبهوا» : مردم خوابند و چون بمیرند بیدار شوند.
در این دیدگاه برخی از امور اخروی از «حقایق عقلیه» به شمار می‏روند، مانند بهشت موحّدان ومقرّبان «فی مَقْعَدِ صِدقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتدر» در این مقام (عندیّت) جایی برای جسم، جِرم، مادّه و امور حسّی نیست، زیرا که ساحت مقدس ملیک مقتدر از هرگونه نقص، پاک و منزّه است. برخی دیگر از امور اخروی حسّی و لذت‏آور می‏باشند مانند آنچه بر اصحاب یمین آماده گشته است، و پاره‏ای حسّی و عذاب دهنده است مانند عذاب و رنجی که بر اصحاب شمال، فاسقان، گمراهان و تکذیب کنندگان قیامت در نظر گرفته شده است.
بر این اساس، محسوسات عالم آخرت مانند محسوسات جهان دنیا نیستند که با چشمهای عنصری بتوان آنها را مشاهده کرد(بر خلاف نظر صاحبان قول اول که می‏گفتند می‏توان آنها را دید وبنا به مصالحی از چشم ما پنهان‏اند) همچنین از نوع امور مثالی نمی‏باشند آن گونه که افلاطونی‏ها می‏پنداشتند، و از قبیل حالات معنوی ، و کیفیات نفسانیه نیز نیستند، و نیز از قبیل شکل‏های مقداری مشائیان نمی‏باشند، بلکه اموری هستند «عینی و خارجی» و با حواس اخروی درک می‏شوند (نه با حواس ظاهری، مادّی و هیولانی) زیرا انسان غیر از این حواس ظاهری دارای حواسّ فراوان دیگری است مناسب به جهان آخرت.
قرآن مجید از نشأه و جهان آخرت خبر داده و فرموده است:
«عَلی اگنْ نُبَدِّلَ اگمْثالَکُمْ وَنُنشِاگکُمْ فِیما لا تَعْلَمُون» (واقعه/61).
«اگر بخواهیم می‏توانیم شما را فانی کرده وآفریده‏ی دیگری مثل شما بیافرینیم، و شما را در جهان دیگر به صورتی که اکنون از آن بی‏خبرید برمی‏انگیزیم».
خداوند در قیامت، وجودی برتر به ابدان و اجساد خواهد بخشید، و اساساً نفس انسان چون از عالم ملکوت است قدرت و توانایی شگرفی در ایجاد و آفرینش دارد حتی قادر است بدون مادّه و جرم اشیایی را بیافریند. نمونه‏ی آن، انسانِ در حال روءیاست؛ او با حواس ذاتی خود می‏بیند، می‏شنود، می‏چشد، می‏بوید، لمس می‏کند، و با وجود این که حواس ظاهری او تعطیل است بهتر از بیداری آنها را درک می‏کند وبه آفرینش حقایق سمعی و بصری و... دست می‏یازد. بلکه همه‏ی حواس انسان به اذن پروردگار به یک حسّ‏بر می‏گردد، او یک ذات نوریّ فیاض می‏شود که علم او عین قدرت و عین حیات او است.
پنجم): معاد شناسی آنان که به فراز قلّه شامخ و با عظمت عرفان و یقین عروج کرده، معرفت و یقین همراه ریاضت وحکمت، آمیزه‏ی جانشان گشته و از راسخان در علم به شمار آمده‏اند. رأی و عقیده‏ی این گروه از معاد و قیامت به گونه‏ای است که جز خداوند بزرگ از ژرفای آن آگاه نیست، از محدوده‏ی اندیشه و فهم انسانهای معمولی و حتی دانشمندان بزرگ خارج است «فلا یعرف کنهه إلاّ الله والرّاسخون فی العلم».2
_______________________________
2. اسفار اربعه: 9/171 به بعد.________________________________________
نظرصدرالمتألهین درباره‏ی معاد جسمانی
صدر المتألهین قدس سره معتقد است کتاب‏های آسمانی که بر پیامبران علیهم السلام نازل شده باطن همه یکی است جز این که در ظاهر سبب برداشت‏های متفاوت شده‏اند. از این رو معادشناسی از نوع پنجم از حوزه‏ی اندیشه انسانهای معمول وحتی دانشمندان خارج است و تنها پیامبران بزرگ و پیشوایان معصوم علیهم السلام که جزو راسخان در علم به شمار می‏روند از چگونگی آن اطلاع دارند.
صدرا در میان چهار نظر باقیمانده، معاد شناسی چهارم را انتخاب کرده و با ذکر اصول و مقدمات فراوان می‏نویسد: «آنچه در قیامت بر می‏گردد همان شخص انسانی است که در دنیا بوده است با همان روح و جسد، او به گونه‏ای است که اگر کسی او را در محشر مشاهده کند خواهد گفت: این فلان شخصی است که در دنیا بود «انّ المُعاد فی المَعاد هو بعینه هذا الشخص الإنسانی روحاً وجسداً بحیث لو یراه أحد فی المحشر یقول: هذا فلان الّذی کان فی الدّنیا» سپس می‏افزاید: کسی که این عقیده (معاد جسمانی) را منکر شود همان قطب بزرگی از قطب‏های ایمان و رکن عظیمی از ارکان ایمان را منکر شده است «فیکون کافراً عقلاً و شرعاً و لزمه إنکار کثیرمن النصوص القرآنیة» چنین انسانی عقلاً و شرعاً کافر است و لازم می‏آید بسیاری از نصوص قرآن را منکر باشد مانند این آیه «...مَنْ یُحْیِی‏العِظامَ وَهِیَ رَمِیم* قُلْ یُحْیِیها الَّذی اگنْشاگها اگوَّلَ مَرَّة وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍٍ عَلِیم» (یس/78، 79).
«در حالی که آفرینش خود را از یاد برده است برای ما مَثَل می‏زند و می‏گوید: چه کسی این استخوانهای پوسیده را زنده می‏کند؟ بگو: همان کسی که در آغاز آن را آفرید زنده‏اش می‏کند و او بر هر آفرینشی دانا است».
و آیه‏ی «أَ اِذا مِتْنا وَکُنّا تُراباً وَعِظاماً اگ اِنّا لَمَبْعُوثونَ* اگوَ آباوءنَا الاگوّلُونَ» (صافات/16 17؛ واقعه/47 48).
«چگونه وقتی مردیم و خاک و استخوان شدیم باز زنده خواهیم شد؟ یا نیاکانمان نیز؟».
همچنین آیه «قُلْ اِنَّ الاگوَّلینَ وَالاعلیها السلام‏خرِینَ * لَمَجْمُوعُونَ اِلی مِیقاتِ یَومٍ مَعْلُومٍ*... هذا نُزُلُهُمْ یَومَ الدِّینِ» (واقعه/49 56).
«بگو گذشتگان و آیندگان همگی در نویدگاه معلوم گرد آیند، آن‏گاه شما ای گمراهان تکذیب کننده از درخت زقّوم خواهید خورد و شکمها را از آن پر کنید و در پی آن آب جوشان بنوشید، چونان اشتران تشنه‏ای که می‏آشامند، این است پذیرایی از آنان در روز قیامت. و آیه‏ی «اگیَحْسَبُ الاِنْسانُ اگنْ لَنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ * بَلی قادِرینَ عَلی اگنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ» (قیامت/3 4 و بعد).
«آیا انسان گمان می‏کند که استخوانهایش را گرد نخواهیم آورد، آری قادریم انگشتانش را موزون و مرتّب کنیم، و غیر اینها از سایر آیاتی که قاطع‏اند بر آنچه در روز قیامت به صحنه محشر می‏آید عبارت است از همان شخص با همه‏ی اعضا و جوارح».
وی در ادامه می‏افزاید: ما به فضل خدا و نور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اوبه این راه هدایت گشتیم و طریق را در آن یافتیم و قطع داریم به بازگشت «هذا البدن بعینه » به بازگشت عین همین بدن.3
صدرالمتألهین در همه‏ی تألیفاتی که در این زمینه به نگارش آورده اعم از حکمت و تفسیر بر این عقیده پای‏فشرده و آن را نظر حق یافته است.
غزالی و سایر مسائل فلسفی
غزالی در مسائل متعلق به وجود خدا، وحدانیّت و بساطت حق‏تعالی، حرکت ونفوس آسمان‏ها، قانون سببیّت و... معتقد است مذهب حکیمان در بستر امور یاد شده همه «بدعت است» ، و در پی هر مسأله با الفاظی چون «مجازگویی، تلبیس، هوس، تخلیط، ظلمات، تخمینات، خطابیات، شناعت، رکیک، حماقت و تخییلات، سخنان وعقیده فلاسفه را بدرقه کرده است.
ابن رشد در پاسخ یاوه‏گویی‏های غزالی گوشزد کرده است که: دانش غزالی به فهم سخنان فلاسفه نرسیده و بدون دانش لازم به ردّو نقد سخنان آنان پرداخته وحتی نظر داده است، وی اموری که حتّی عقل از درک آنها ناتوان است به شرع ارجاع داده است، شگفت این که در میان حکیمان به داوری نیز پرداخته است.4
_______________________________
3. مفاتیح الغیب، مفتاح 18، مشهد اول، ص 649643.
4. ابن رشد، تهافت التهافت، ط 1، ص 149، 186، 189، 191، 202، 232، 246 و 250 به کوشش محمد عریبی، دارالفکر بیروت، 1993.

تبلیغات