آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

پیش از این به ذکر تاریخچه صابئین در زمان‏های دور،عصر اسلام و قرآن پرداختیم و سپس مطالبی را در باره صابئین قرآنی آوردیم. در این مقال، به ذکر عقاید و شخصیتهای صابئین حرّانی می‏پردازیم.
عقاید صابئین حرانی
شهرستانی مناظرات مفصلی میان صابئین وحنفاء آورده که به زمان حضرت ابراهیم مربوط می‏شود ودر پایان بعضی از مقالات، صابئین حرانی را ذکر کرده است. به گفته او، حرانی‏ها معتقدند که خداوندِ صانعِ معبود، هم واحد است وهم کثیر از نظر ذات و اول و اصل و ازل واحد است واز لحاظ تکسر در اشخاص کثیر است....
خداوند فلک وهمه اجرام وکواکب را آفریده وآنها را تدبیر کنندگان این عالم قرار داده وآنها پدران هستند وعناصر مادران. ومرکب از اینها موالید هستند وپدران یعنی همان کواکب زنده وناطق هستند....
آنها به حلول وتناسخ وبه هیاکل سبعه عقیده دارند وبه اسم هیاکل سبعه که مربوط به کواکب می‏شود هیکل‏هایی در زمین ساخته‏اند.
آنها روزی سه بار نماز می‏خوانند و از جنابت ومسّ میّت غسل می‏کنند. خوردن گوشت سگ وخوک وپرندگانی که چنگال دارند وکبوتر وشراب وختنه کردن پیش آنها حرام است.(1)
ابن حزم اندلسی نیز مطالب مشابهی آورده که باگفته‏های شهرستانی تفاوتهایی دارد. او می‏گوید:صابئین ستارگان هفت‏گانه را مقدّس می‏دانند وقائل به دو اصلند وبر آنها قربانی می‏کنند ومانند مسلمانان، در شبانه روز پنج بار نماز می‏خوانند وماه رمضان را روزه می‏گیرند ودر نماز به طرف کعبه می‏ایستند
_______________________________
1 الملل والنحل، ج2، ص 54 57.
________________________________________
ومکه وکعبه را بزرگ می‏دارند میته وخون وگوشت خر و شتر را حرام می‏دانند....(1)
مفصل‏ترین گزارش را در باره هیکل‏های صابئین، شمس الدین دمشقی به دست داده است او معتقد است که صابئین دو قسمند قسمی قائل به هیاکل هستند وآنها عبادت کنندگان ستارگان هستند وقسمی قائل به اشخاص هستند وآنها عبادت کنندگان بت‏ها هستند. او پس از بیان این مطلب به تفصیل هیکل‏های هفتگانه صابئین را تشریح می‏کند واز نخستین هیکل به عنوان هیکل علت اولی نام می‏برد وشکل آن را که دایره‏ای است بیان می‏کند وسپس به ذکر خصوصیات هیکل‏های دیگر می‏پردازد ومتذکر می‏شود که به یادبود علت اولی وستارگان معابدی به نام هیکل در نقاط مختلف زمین ساخته اند که از جمله آنها هیکل زحل است که روزهای شنبه با لباس سیاه وشاخه‏های زیتون در دست به زیارت آن می‏روند.
همچنین دمشقی اطلاعات مفصّلی از مراسم عبادت صابئین بیان می‏کند.(2)
مسعودی نیز از معابد وهیکل‏های صابئین مطالبی دارد، از جمله این که از «بیت انطاکیه» که در انطاکیه شام قرار دارد نام می‏برد ومی‏گوید: صابئین معتقدند که این هیکل عظیم را «سقلابیوس» ساخته است سپس مسعودی اضافه می‏کند که این محل هم اکنون که سال سیصد وسی وسه است بازاری است به نام بازار «جزارین» وثابت بن قره صابئی حرانی در زمان معتضد عباسی در سال 289 به محل این هیکل آمد وآن را تعظیم کرد.(3)
همچنین مسعودی از هیکل‏های مختلف صابئین حرانی نام می‏برد وشکل آنها را نیز بیان می‏کند، آن گاه ادامه می‏دهد که از هیکل‏های عظیم صابئین که در این زمان که سال سیصد وسی ودو است، خانه‏ای در شهر حران در محله باب الرقه که به نام «مغلیتیا» معروف است وبه عقیده آنها آن هیکل آزر پدر ابراهیم علیه السّلام است. ابن عیشون حرانی قصیده‏ای طولانی دارد که در آن عقاید حرانی‏های صابئی را آورده و از آن جمله از همین هیکل هم نام می‏برد واز سرداب‏های چهارگانه‏ای که در زیر آن قرار دارد و در آنها، صورت بت‏هایی که مثالی برای اجسام آسمانی است وجود دارد، خبر می‏دهد.
سپس مسعودی می‏افزاید: بر سردرِ محل اجتماع صابئین در شهر حران نوشته‏ای را دیدیم که به زبان سریانی ازقول افلاطون نوشته
_______________________________
1 ابن حزم، الفصل فی الملل والنحل، ج1، ص 34 35.
2 شمس الدین دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البر والبحر، ص 39 47.
3 مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص 233. ________________________________________
بود:«هر کس خود را بشناسد خدا را می‏شناسد».(1)
همچنین قاضی عبدالجبار نقل می‏کند که صابئین خانه‏هایی رابرای عبادت به عدد هفت ستاره ساخته اند ومدَّعی هستند که بیت الحرام یکی از آنهاست وعلت این که این بیت باقی مانده، این است که در آن بیت زحل است وزحل رمز بقا وثبات می‏باشد.(2) البته نظر عبدالجبار به صابئین باستانی است.
یکی از عقاید معروف صابئین حرانی اعتقاد به «قدماء خمسه» است. به گفته رازی، حرانی‏ها پنج تا قدیم اثبات کرده اند که دو تای آنها زنده اند وعبارتند از: باری تعالی ونفس ویکی از آنها اثر پذیر ومنفعل است وآن هیولی است ودوتای دیگر نه زنده اند ونه فاعلند ونه منفعل وآنها عبارتند از :دهر وقضاء(زمان ومکان).
آن گاه فخر رازی دلیل حرانی‏ها را در باره قدماء خمسه ذکر می‏کند.ومرحوم خواجه نصیر طوسی در شرح این قسمت از سخن فخر رازی اضافه می‏کند که ابن زکریای رازی طبیب به این مذهب تمایل کرده ودر این زمینه کتابی تحت عنوان «القول فی القدماء الخمسه» نوشته است.(3)
ابوریحان بیرونی نقل می‏کند که محمّد بن زکریای رازی قول به قدیم بودن پنج چیز را از اوائل یونانی‏ها نقل کرده است: باری سبحانه سپس نفس کلیه سپس هیولی سپس مکان و سپس زمان.(4)
به طوری که ملاحظه می‏فرمایید قول به قدماء خمسه هم به اوائل یونانی‏ها وهم به حرانی‏ها نسبت داده شده ودر میان مسلمانان هم محمّد زکریای رازی به آن قائل بوده است.
آقای کراوس که کتاب رسائل فلسفیه ابوزکریای رازی با تحقیق او منتشر شده، معتقد است که ابوزکریای رازی قول به قدمای خمسه را اختراع کرده وبرای این که جا بیفتد آن را به حرانی‏ها نسبت داده است.(5) البته آقای کراوس به این ادعای خود هیچ گونه دلیلی ارائه نمی‏کند واین در حالی است که در منابع قدیمی تصریح شده که ابوزکریا این قول را از حرانی‏ها اخذ کرده وگویا ابوزکریا در کتاب خود به نام «القول فی القدماء الخمسه» به این مطلب تصریح کرده است ومسعودی که خود
_______________________________
1 مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص 237.
2 قاضی عبدالجبار، المغنی فی أبواب التوحید ، ج5، ص 152.
3 فخر رازی، محصل افکار المتقدمین والمتأخرین، ص 121؛ در کتب کلامی نیز قول به قدماء خمسه به حرانی‏ها نسبت داده شده است بنگرید: علامه حلی، کشف المراد، ص 82؛ ایجی، المواقف، ص 76.
4 بیرونی، تحقیق ما للهند، ص 243.
5 رسائل فلسفیه، ص 192(تعلیقه کراوس).
________________________________________
کتاب ابوزکریا را دیده است، نقل می‏کند که او در آن کتاب مذاهب صابئین حرانی را آورده است.(5)
البته نباید قول به قدماء خمسه حرانی‏ها را با قول به قدم صفات باری اشاعره مقایسه کرد؛ زیرا اشاعره در عین حالی که به قدم صفات معتقدند آنها را موجوداتی مستقل از باری تعالی نمی‏دانند.
حرانی‏ها همان گونه که گفتیم به پیامبرانی چون آدم وشیث وادریس وابراهیم ویحیی معتقد بودند وبه گزارش قلقشندی صابئین مصر دو هرم از اهرام مصر را زیارت می‏کردند ومی‏گفتند یکی قبر ادریس ودیگری قبر پسر او به نام «صابی» است که به او منتسب هستند.(1) این در حالی است که مسعودی می‏گوید: صابئین حران که در زمان ما هستند بقایای صابئین مصر می‏باشند.(2) همچنین در شهر حران تپه‏ای وجود دارد که مردم شهر آنجا را مقدّس می‏دانند وآن را به حضرت ابراهیم علیه السّلام نسبت می‏دهند.(3)
شخصیت‏های صابئین حرانی
از صابئین حرانی افرادی را می‏شناسیم که با حفظ دین خود در جامعه اسلامی شهرت یافتند ودر فرهنگ وتمدن مسلمانان سهم به سزایی داشتند وحتی بعضی از آنها به مقام وزارت نیز رسیدند . از جمله آنها می‏توان از اشخاص زیر نام برد:
1 ثابت بن قره، او در هندسه وفلکیات استاد بود او در دستگاه معتضد عباسی منجم بود وبه مقام بالایی رسید. معتضد او را حتی بر وزراء وخواص خود مقدّم می‏داشت. او تألیفات بسیاری در ریاضیات وطب ومنطق داشت همچنین تألیفاتی به زبان سریانی در مسائل مربوط به مذهب صابئین وآداب وسنن آنها نوشته بود.(4) ابن ندیم فهرستی از کتابهای او را آورده است.(5)
پیش از آن که ثابت بن قره وارد دستگاه خلافت شود، در شهر حران با علمای صابئی در بعضی از مسائل اختلاف کرد ورئیس صابئین او را از دخول به هیکل مقدس منع نمود وسپس توبه کرد امّا بعدها نیز که به بغداد آمد به مقالات سابق خود برگشت ولی به هرحال مذهب صابئی را حفظ نمود.(6) ابن ابی اصیبعه کتاب‏های بسیاری را به او نسبت می‏دهد.(7)
_______________________________
5 مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص 240.
1 قلقشندی، صبح الاعشی، ج3، ص 321.
2 التنبیه والاشراف، ص 101.
3 صبح الاعشی، ج4، ص 319.
4 ابن العبری، تاریخ مختصر الدول، ص 153.
5 ابن ندیم، الفهرست، ص 394.
6 ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب،ج2،ص 197.
7 ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج2، ص 197.
________________________________________
2 سنان بن ثابت بن قره، که در طب مهارت داشت وطبیب مخصوص القاهر بالله عباسی بود والقاهر به او خیلی توجه داشت. یک بار او را دعوت به قبول اسلام کرد ولی او نپذیرفت القاهر او را تهدید کرد و او از ترس اظهار اسلام نمود وپس از مدتی به خراسان رفت وبالأخره به بغداد برگشت ودر سال سیصد وسی ویک درگذشت وهمو بود که در بغداد از پزشکان امتحان به عمل می‏آورد وکسانی را که لیاقت طبابت نداشتند اجازه طبابت نمی‏داد.(1)
3 ثابت بن سنان بن ثابت بن قره، او در زمان المطیع لله ودر عهد امارت معزالدوله احمد بن بویه رئیس بیمارستان بغداد بود. او علاوه بر طب در تاریخ نیز مهارت داشت وکتابی در تاریخ تألیف کرده که میان قدما مشهور بوده وابن العبری که این کتاب را دیده می‏گوید: این تاریخ وقایع میان سالهای دویست ونود وچند تا سیصد وشصت وسه را در بر می‏گیرد. وبرادر زاده اش هلال، ذیلی بر این تاریخ نوشته است.(2)
ابن عماد نیز از تاریخ او یاد می‏کند ومی‏گوید: تاریخ خوبی است و او علاوه بر تاریخ در طب نیز استاد بود وکتابهای بقراط وجالینوس را تدریس می‏کرد.(3)
ذهبی تاریخ فوت او را سال سیصد وشصت وسه ذکر می‏کند وضمناً در چند مورد از کتاب خود از تاریخ ثابت بن سنان نقل می‏کند.(4) از ثابت بن سنان کتابی به نام «تاریخ اخبار القرامطه» در دست است که چاپ شده ولی معلوم نیست که منظور از کتابِ تاریخ او، همین است ویا چیز دیگر است.
4 هلال بن محسن صابئی، او مورخ بود وتاریخ ثابت بن سنان را تکمیل کرده است به گفته ابن جوزی او مسلمان شد ودر سال 448ه درگذشت.(5)
خطیب بغدادی او را در تاریخ خود ذکر می‏کند ومی‏گوید:ما از او چیزهایی نوشتیم و او آدم راستگویی بود. پدرش محسن صابئی از دنیا رفت ولی خود او در اواخر عمرش مسلمان شد وتألیفاتی دارد از جمله: التاریخ الکبیر.(6)
5 هلال بن ابراهیم بن زهرون، او نیز از پزشکان معروف بود در زمان المستکفی عباسی زندگی می‏کرد ومرض‏های سخت را علاج می‏نمود ومیان بزرگان بغداد از احترام خاصی برخوردار بود ودر خدمت امیر الاُمراء «توزون» بود.(7)
_______________________________
1 تاریخ مختصر الدول، ص 162.
2 همان، ص 170.
3 شذرات الذهب، ج3، ص 45.
4 ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج2، ص 115.
5 ابن جوزی، المنتظم، ج16، ص 13.
6 خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج14، ص 76.
7 تاریخ مختصر الدول، ص 167. ________________________________________
6 ثابت بن ابراهیم بن زهرون، او نیز در طب مهارت داشت ودر ایام الطّائع عباسی زندگی می‏کرد ودر خدمت ابو محمد مهلّبی وزیر بود ودر سال سیصد وشصت ونه درگذشت.(1) ابن ابی اصیبعه داستانهایی از مهارت او در طب نقل می‏کند.(2)
7 محمد بن جابر البتانی، منجم وریاضی دان معروف که از صابئین حرانی بود وستارگان را رصد می‏کرد ودارای زیج بود.(3) زیج او به نام «زیج صابئی» معروف است که به زبان لاتینی هم ترجمه شده وگفته می‏شود که زیج او از زیج بطلمیوس صحیح تر است.(4) البتانی در سال سیصد وهفده درگذشت.
8 ابواسحاق ابراهیم بن هلال الصابی، کاتب خلیفه عزالدوله دیلمی بود ودر نظم ونثر مهارت داشت ونامه‏های او به نام رسائل الصّابی معروف است. او در دین خود محکم بود وهرچه عزالدوله اصرار کرد مسلمان نشد ولی ماه رمضان را با مسلمانان روزه می‏گرفت وقرآن را حفظ کرده بود و از آیات قرآنی در نوشته‏هایش استفاده می‏کرد(5) میان او و سید رضی دوستی برقرار بود وابن ابی الحدید نقل می‏کند که ابواسحاق نامه‏ای به شعر برای سید رضی فرستاد وسید رضی نیز پاسخ او را به شعر داد که مطلع آن چنین است:
سننت لهذا الرمح غربا مذلّقا
واجریت فی ذا الهند وانّی رونقا (6)
دوستی سید رضی با ابو اسحاق به حدی بود که چون ابواسحاق از دنیا رفت سید رضی مرثیه‏ای برای او ساخت که مطلع آن چنین است:
ارأیت من حملوا علی الأعواد
ارأیت کیف خباضیاء النادی
وچون مردم سید رضی را به خاطر مرثیه سرایی برای یک صابئی مذمت کردند او در پاسخ گفت: من فضل او را مرثیه گفته ام.(7)
گفته می‏شود که در زمان القاهر عباسی با صابئین بدرفتاری می‏شد ولی در زمان المطیع والطائع که ابواسحاق بن هلال وزارت داشت بخشنامه‏ای صادر شد که طبق آن با صابئین که در «حران» و «رقه» و«دیار بکر» و«بغداد» زندگی می‏کردند خوش رفتاری شود.(8)
9 ابراهیم الحرانی، وزیر موسی الهادی عباسی بود واسماعیل بن صبیح عهده دار
_______________________________
1 تاریخ مختصر الدول، ص 174.
2 ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء، ج2، ص 217.
3 ابن ندیم، الفهرست، ص 404.
4 زرکلی، الاعلام، ج6، ص 68.
5 ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج1، ص 35.
6 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص 37.
7 وفیات الأعیان، ج1، ص 36.
8 دائرة المعارف الاسلامیه، ج14، ص 90.________________________________________
کتابت او بود که از طرف یحیی بن خالد بر خلاف میل موسی الهادی به کتابت او معرفی شده بود.(1)
10 عمران صابئی، او یکی از متکلّمان وعلمای صابئین در عهد مأمون بود ودر مجلسی که مأمون در حضور امام رضا علیه السّلام ترتیب داده بود ودر آن، سران دانشمندان مذاهب مختلف از یهود ونصاری وصابئین ومجوس شرکت داشتند، عمران در رأس صابئین بود وچون امام رضا علیه السلام صحبتهای خود را با علمای یهود ونصاری به پایان رساند فرمود: اگر در میان شما کسی هست که مخالف اسلام است وبخواهد سوءالی کند، پس بپرسد و واهمه‏ای نداشته باشد. در این هنگام عمران صابی که یکی از متکلمان بود بلند شد وگفت:ای دانشمند مردم !اگر تو خود نخواسته بودی از تو سوءال نمی‏کردم. من به کوفه وبصره وشام وجزیره رفته‏ام وبا متکلمان ملاقات کرده‏ام امّا هیچ کس را نیافته‏ام که ثابت کند که خداوند یکی است و جز او کسی نیست وقائم در وحدانیت خود است. آیا به من اجازه می‏دهی که از تو بپرسم؟
امام رضا علیه السّلام فرمود: اگر در میان این جماعت عمران صابئی حضور داشته باشد تو همان شخص هستی.
عمران گفت: بلی من همان هستم.
امام رضا علیه السّلام فرمود:ای عمران بپرس ولی راه انصاف را پیش گیر.
عمران گفت: به خدا قسم‏ای آقای من اراده نکرده ام جز این که چیزی را بر من ثابت کنی ومن از آن نگذرم.
امام رضا علیه السّلام فرمود:هرچه خواهی بپرس.
در این هنگام و در میان ازدحام حاضران، عمران صابئی پرسش‏های گوناگونی را مطرح کرد وامام پاسخ داد وبالأخره عمران صابئی در همان مجلس مسلمان شد.(2) متن پرسش‏ها وپاسخ‏ها در همین روایت آمده وما جهت اختصار آنها را نقل نکردیم.
غیر از کسانی که نام بردیم، افراد دیگری هم بودند که در تمدن وفرهنگ اسلامی سهم داشتند ومتهم به صابئی‏گری بودند وبعضی هم بعدها مسلمان شدند مانند ابن الوحشیه وجابربن حیان که مسلمان شدند وابوجعفر خازن وابن الوصیف ودیگران .
قسمت بعدی این بحث را که راجع به صابئین مندائی است در شماره آینده مطالعه فرمایید.
_______________________________
1 تاریخ طبری، ج5، ص 605.
2 صدوق، التوحید، ص 430 440 ؛ طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 424.

تبلیغات