آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

سخن گفتن درباره‏ى انسان در عین آسانى، از سختى خاص خود برخوردار مى‏باشد، چون شناخت انسان از مسایلى است که به سادگى دسترسى به آن ممکن نمى‏باشد; زیرا انسان داراى گرایشات متعدد و داراى جنبه معنوى مى‏باشد و مطالعه وتحقیق در هر کدام از خصوصیات انسان نیاز به وقت زیاد و نوشتن مطالب متعدد دارد. لذا در کتب فراوانى از زاویه‏هاى گوناگون، انسان را مورد بررسى قرار داده‏اند. و از آنجا که قرآن کتاب وحى مى‏باشد و کلام خداوند است که خود خالق انسان مى‏باشد بهترین نظریات در مورد انسان را مى‏توان در این کتاب آسمانى دریافت کرد. از این رو، بحث را بیشتر بر نظریه‏ى قرآن متمرکز کرده، نکاتى را در باب «قرآن و انسان‏» ذکر مى‏کنیم.
مبدا آفرینش انسان
بحث‏خلقت انسان از بحث‏هاى بسیار رایج در بین اهل نظر و مطالعه مى‏باشد. براى پى بردن به این مطلب که این مسئله همواره مورد بحث‏بوده است چند نظریه را یادآورى مى‏کنیم. درباره چگونگى پیدایش نوع آدم در زمین دو نظر است: یکى آراى فلسفى قدیم و ظواهر دینى که از این نظر انواع و اصول خلقت‏بدون سابقه پدید آمده، و نظر استقرایى دیگر که از فروع فلسفه نشو و ارتقا و تکامل است پیدایش انواع را از دانى به عالى و به هم پیوسته مى‏شمارد و هر نوع پایین را با گذشت زمان و تاثیر محیط منشا نوع بالاتر مى‏داند جزئیات این نظریه از جهت تجربه و کلیات این نظریه از جهت ادله‏ى فلسفى چنان‏که باید اثبات نشد. (1)
«خلاصه نظریه دوم این است که زمین یکى از سیارات قطعه از خورشید جدا شده و ابتداء در حال فروزندگى و میعان بوده است پس رفته رفته در اثر عوامل مخصوص سرد شده و باران‏هاى سنگین بر آن باریده و سیلها جارى شده و دریاها پدیدار گردیده سپس یک سلسله ترکیباتى بین آب و زمین پیدا شده و نباتاتى دریایى روییده است این نباتات که داراى باکترى‏هاى زنده بود متکامل شده و در نتیجه اى آنها ماهى و سایر حیوانات دریایى پدید آمده و سپس به ترتیب ماهى پرنده (ذو حیاتین) حیوان خشکى و انسان به وجود آمده است و تمام این مراتب در اثر تکامل است که ترکیبات زمین به خود دیده و به دنبال آن گیاهان و حیوانات دریایى و حیوانات ذو حیاتین وحیوانات خشکى وبالاخره انسان به وجود آمده است‏». (2)
علامه طباطبایى رحمه الله در رداین نظریه مى‏گوید: این فرضیه، دلیل مخصوصى آن را اثبات نمى‏کند و مى‏توان فرض کرد که انواع به طور کلى از هم جدا و مستقل باشند بدون این‏که تطورى که نوعى را به نوع دیگر مبدل سازد در کار بیاید بلى صرفا یک سلسله تطوراتى سطحى در زمینه حالات هر نوع وجود دارد بدون این که ذات آنها دستخوش تحول شود و تجربه تحول فردى را از یک نوع به نوع دیگر مشاهده ننموده است و هرگز دیده نشده میمونى به انسان تبدیل شود. (3)
درباره چگونگى آفرینش انسان و همچنین سایر موجودات زنده از دیرباز دو عقیده متضاد در میان دانشمندان وجود داشته است گروهى از دانشمندان معتقد به استقلال انواع جانداران و عدم تکون نوعى از نظر نوع دیگر و گروهى دیگر طرفدار تبدل انواع بودند. اعتقاد به تبدل انواع به بعضى از فلاسفه یونان باستان نسبت داده مى‏شود; در قرون جدید طرفدارانى پیدا کرده است که مهمترین آنان «چارلز داروین‏» طبیعى‏دان انگلیسى قرن نوزدهم مى‏باشد. (4)
داروین دو نظر پر سر و صدا عرضه کرد یکى درباره‏ى کلیه موجودات زنده و دیگرى درباره‏ى خصوص انسان. به موجب نظریه اول که در کتاب «اصل انواع‏» منتشر شد همه انواع حیوانات در اصل از یک نوع سرچشمه گرفته، رفته رفته یک نوع به دو نوع و بعد به چند نوع تبدیل شده است. نظریه دوم که در کتاب «اصل انسان‏» عنوان شده است مى‏گوید انسان که یکى از انواع موجودات زنده است‏با میمون از یک منشا بوده و این دو داراى اجداد مشترکى بودند. (5)
در نظریه دوم، داروین و پیروانش معتقدند که تفاوتهاى بین انسان و حیوان را ناچیز یافته، قبایل بدوى بازمانده، طبق توصیفى که داروین از آنها به دست مى‏دهد همان حلقه‏ى مفقوده بین انسان و حیوانند. و دانشمند دیگرى ادعا کرده بین انسان و عالیترین میمونها تفاوت کمترى هست تا بین عالیترین و پست‏ترین میمونها. (6)
مبدا و مراحل تکامل خلقت انسان در قرآن
بعد از این که دو نظریه مطرح در بین صاحب نظران را اجمالا بیان کردیم وقت آن رسیده است که خود را در محضر قرآن قرار دهیم و ببینیم قرآن با کدامیک از دو نظریه هماهنگى و موافقت دارد یا این که نظر سومى را دارد. این که انسان ابتداء به صورت مستقل خلق شده یا این که تکامل یافته از موجودات زنده دیگر مى‏باشد در قرآن کریم مى‏خوانیم :
«ان مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون‏».
«همانا مثل خلقت عیسى علیه السلام در خارق العاده بودن به امر خدا مانند خلقت آدم بوده است که خدا او را از خاک آفرید پس بدان خاک گفت‏بشرى به حدکمال باش هماندم چنان گردید».
جریان حضرت عیسى علیه السلام را در جنبه استقلال آن به حضرت آدم علیه السلام که کاملا مستقل به وجود آمده است مقایسه مى‏کند. یعنى تصریح دارد که اصل آدم به صورت مستقل از خاک گرفته شده است و قرآن نه پدر و مادرى براى آدم قایل مى‏باشد و نه آدم را تکامل یافته از موجودات دیگر مى‏داند. و در آیه «بداء خلق الانسان من طین‏» (7) ابتداى خلقت انسان را از طین مى‏داند نه از راه دیگر. پس قرآن انسان را نوعى مستقل فرض کرده است و فرضیه تکامل انواع که در نتیجه آن انسان از نوع دیگر به وجود آمده باشد مورد قبول قرآن نمى‏باشد. آنچه را که قرآن از آن حکایت مى‏کند مراحلى را خاک پشت‏سر گذاشته تا انسان به وجود آمده است‏حالا این که این مراحل چگونه گذشته است تصریحى در این زمینه ندارد. مثلا آیه
«و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طین‏» (8)
یعنى بعد از مرحله تراب مرحله دیگرى که مخلوط آب و خاک مى‏باشد که همان گل مى‏باشد، آن هم مى‏فرماید گل خالص در سیر تکاملى انسان به عنوان یکى از مراحل آمده است. و علامه طباطبایى رحمه الله مى‏فرماید :«منظور از انسان نوع انسان است پس شامل آدم و مادون آن مى‏شود و مراد از خلق ، خلق ابتدایى است که همان حضرت آدم علیه السلام مى‏باشد» (9) بعد از مرحله گل شدن قرآن حکایت از گل و لاى تغییر یافته مى‏کند:
«لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون‏». (10)
معلوم مى‏شود که در آن گل هم فعل و انفعالاتى دیگر به وجود آمده است و صرفا گل تازه و جدید به دست آمده نبوده است، بلکه حالت دیگرى بر آن دست داده است . مرحله دیگر که قرآن کریم از آن خبر مى‏دهد:
«خلق الانسان من صلصال کالفخار». (11)
صلصال را علامه طباطبایى رحمه الله به معنى گل خشک معنى کرده است. (12)
گل بعد از این که مراحل چندگانه را پشت‏سر گذاشت‏به صورت خشک شده در آمد و شکل خاصى به خود گرفت و دیگر آن حالت نرم و شکل پذیرى قبلى را ندارد، از آن به صلصال تعبیر مى‏کنیم.
حال وقت آن رسیده است که دو مطلب را مورد توجه قرار دهیم :
اول این که طبق قرآن کریم اصل انسان از چه مى‏باشد آیا انسان خود مراحل خلقتش از خاک شروع شده و سیر تکاملى طى کرد یا این که انسان تکامل یافته موجودات دیگر است؟
مطلب دیگر که در مورد انسان باید روشن شود این است که این مراحل تکامل آیا به سرعت‏سپرى شد و لحظه‏اى انسان خلق شده یا این که مدتى در سیر تکاملى مراحل طى شد؟
در مورد نکته اول که اصل انسان استقلالا است نه تکامل یافته موجودات دیگر، آیات قرآن به خوبى این مطلب را دلالت دارند و قرآن کریم مراحل پنجگانه‏اى را بیان مى‏کند:
مرحله اول: خلقت را از تراب شروع مى‏کند.
مرحله دوم: همان طین که مخلوط آب و خاک یعنى گل مى‏باشد.
مرحله سوم: سلاله از طین که همان گل خالص است.
مرحله چهارم:
«صلصال من حماء مسنون‏»
که عبارت از گل و لاى تغییر یافته مى‏باشد.
مرحله پنجم: «صلصال کالفخار»: گل خشک شده مانند کوزه مى‏باشد.
مجمع البیان مراحل چندگانه را بدین عبارت مطرح مى‏کند: «اصل آدم کان من تراب و ذلک قوله‏«خلقه من تراب‏» ثم جعل التراب طینا و ذلک قوله: «خلقه من طین‏» ثم‏ترک ذلک الطین حتى تغیر و استرخى و ذلک قوله: «من حماء مسنون‏» ثم ترک حتى جف‏وذلک قوله: «من صلصال‏» فهذه الاقوال لا تناقض فیها اذ هی اخبار عن حالاته المختلفة‏». (13)
از عبارت مجمع هم به راحتى و روشنى مراحل پنجگانه فهمیده مى‏شود پس بنابر دیدگاه قرآن خلقت انسان از خاک شروع مى‏شود سپس وارد مرحله دوم که مخلوط آب و خاک است و بعد از آن گل خالص و سپس بعد از تغییراتى در آن به صورت خشک در آمده و آماده پذیرش روح مى‏شود. پس از نظر قرآن انسان موجودى مستقل مى‏باشد نه این که از تکامل موجودات دیگر به وجود آمده باشد، و انسانهاى فعلى از نسل ابوالبشر یعنى حضرت آدم علیه السلام مى‏باشند.
اما در مورد نکته دوم; که آیا این مراحل به سرعت طى شده است‏یا به کندى؟ گرچه قرآن تصریحى در این باب ندارد، اما با دقت در آیات ،بیشتر استشمام تدریجى بودن و کندى مى‏شود یعنى مراحل به صورت طبیعى طى‏شده است. با توجه به این که عوامل طبیعى هم از عمال خداوند مى‏باشد در واقع خالق خداوند است. قول ضعیفى هم در ذیل آیه
«هل اتى على الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا» (14)
قبل انه اتى (15) على آدم (16) اربعون سنة لم یکن شیئا مذکورا لا فی السماء و لا فی الارض بل کان جسدا ملقى من طین قبل ان ینفخ فیه الروح (17) .
نکته دیگر از آنجا که قرآن شریف براى مردم آمده است و فهم متوسط مردم را در نظر گرفته است فهم عرفى از مراحلى که قرآن کریم یاد مى‏کند این است که بین هر مرحله با مرحله دیگر مدتى فاصله شده باشد و اگر همه مراحل یک لحظه طى شده باشد عرفا دیگر به آن اطلاق مرحله نمى‏شود گرچه با دقت عقلیه به آن اطلاق مرحله بشود.
اشکال: با توجه به آیه «قال یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقت‏بیدی...» (18) تعبیر به «بیدی‏» دارد احتمال این که انسان اولى خلقت آن از طریق عوامل طبیعى گرچه عمال خداوند هستند را از بین مى‏برد در نتیجه برداشتهایى از قبیل نظریه تکامل در مورد خلقت انسان مردود است. (19)
جواب: نسبة خلقه الى الید للتشریف بالاختصاص کما قال: «نفخت فیه من روحى‏» وتشبیه الید کنایة عن الاهتمام التام بخلقه وصنعه فان الانسان انما یستعمل الیدین فیما به یتم به من العمل‏» (20) یعنى نسبت دادن خلق به ید براى شرافت است و تثنیه بودن آن هم کنایه از اهتمام تام به خلقت آدم است.
طرح یک اشکال وجواب آن
نویسنده کتاب خلقت انسان مى‏گوید: همان‏طور که در مقدمه‏ى کتاب ذکر شد راجع به خلقت انسان آنچه از زبان ادیان تقلید و یا تلفیق اخبار جعل شده در تورات شایع کرده‏اند این است که دو نوع بشر فقط از آدم پدید آمده و آدم هم داراى خلقتى خاص بوده ست‏خداوند هیکل آدم را از گل ساخته و سپس در آن روح دمیده و او را موجود زنده‏اى کرده است زوجه این آدم نیز به نحوى از خود آدم خلق شده این زوج توالدها کرده، نواده‏ى آنها به تدریج زیاد شده و از آنها بشر به وجود آمده است (21) بعد در چند صفحه با اشاره به آیه
«ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین‏» (22)
نتیجه مى‏گیرد اصطفى به معنى برگزیدن و انتخاب کردن است و در نتیجه همان‏طور که نوح و آل عمران و آل ابراهیم از میان همنوعان خودشان انتخاب مى‏شدند لذا آدم هم از میان همنوعان خودش انتخاب شده پس نوع انسان از آدم پدید آمده باشد مبنى درستى ندارد و در نتیجه انسان قبل از حضرت آدم چون هنوز داراى تشخیص و تمییز نبود مسؤول نبوده و بعد از آن به واسطه تشخیص و اختیارى که پیدا مى‏کند مسؤول مى‏شود (23) .
جواب: اصطفى در آدم به معنى دیگرى است غیر از معنایى که مستشکل گرفته است که حتما باید گروهى باشند بعد اصطفى معنى بدهد بلکه اصطفى به معنى این که اول خلیفه از نوع انسانى حضرت آدم علیه السلام بود و اول کسى که به وسیله او در توبه باز شد حضرت آدم علیه السلام بود و اول کسى که شرع له الدین.... (24)
بقاى نوع انسان از دیدگاه قرآن
با توجه به این که عمر انسان محدود مى‏باشد بقاى نوع انسان به چه صورت است از نظر قرآن بقاى با نطفه مى‏باشد در قرآن داریم :
«خلق الانسان من نطفة...». (25)
علامه طباطبایى مى‏فرماید: مراد از خلق در این آیه نوع انسان است و نسل آدم مى‏باشد و شامل حضرت آدم علیه السلام نمى‏شود. (26)
مخصوصا با توجه به آیه
«ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین‏» (27)
با توجه به این که خلقت اول انسان را در همین سوره در آیه قبل از این از خاک بیان مى‏کند پس از آوردن این دو آیه در کنار هم صراحت آیه دوم در نژاد و نسل انسان مشخص مى‏شود.
و آیه دیگر مراحلى را که نطفه طى مى‏کند بیان مى‏کند:
«ثم خلقنا النطفة علقة فخلقنا العلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا آخر فتبارک الله...» (28)
با توجه به این که در دو آیه قبل، خبر از خلقت اولى انسان مى‏دهد و در آیه قبل جاى نطفه که این مراحل را طى مى‏کند مشخص مى‏کند فهیمده مى‏شود که این مراحل در رابطه با نطفه آن هم جهت‏حفظ بقاى نوع انسان مى‏باشد نه این که در اصل خلقت‏حضرت آدم ابوالبشر علیه السلام این مراحل طى شده باشد. ممکن است کسى بگوید که چه اشکالى دارد در مورد حضرت آدم علیه السلام هم بگوییم اصل آن از خاک است‏سپس در مرحله دوم همین نطفه و بعد مراحل بعدى مى‏باشد.
علامه طباطبایى رحمه الله در پاسخ مى‏فرماید:
«ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین‏»
فالنسل الولادة بانفصال المولود عن الوالدین و المقابلة بین بدء الخلق وبین النسل لا یلائم کون المراد ببدء الخلق بدء الخلق الانسان المخلوق من ماء مهین ولو کان المراد ذلک لکان حق‏الکلام ان یقال: ثم جعله سلالة من ماء مهین‏». (29)
از کلام علامه رحمه الله این گونه فهمیده مى‏شود که اولا: نسل، ولادت منفصل از والدین را مى‏گویند .
ثانیا: از «مقابلة بین بدء الخلق و بین النسل‏» فهمیده مى‏شود که سازگارى ندارد که انسان مخلوق اولى هم از نطفه خلق شده باشد و اگر منظور این بوده مى‏بایست نسل دیگر برداشته شود. به ناچار باید بپذیریم که آفرینش از خاک درباره‏ى انسان اول و بعد همان‏گونه که از قرآن استفاده مى‏شود انسانهاى بعدى از نطفه که بعد خود نطفه تبدیل به مضغه و علقه... مى‏شود خلق شده‏اند.
خلقت‏شگفت انگیز انسان در بعد مادى
درباره‏ى خلقت‏شگفت انگیز انسان با توجه به آیه قرآن که مى‏فرماید:
«الذی احسن کل شی‏ء خلقه‏». (30)
به چند نکته بسیار جالب که علم امروز به آن رسیده است اشاره مى‏کنیم:
1. قلب که عضله‏اى تقریبا به حجم مشت گره کرده مى‏باشد هر روز به طور متوسط 000، 110 بار مى‏زند و حدودا 500،10 لیتر خون در بدن به جریان مى‏اندازد.
2. طول رگهاى بدن انسان در حدود 000،560کیلومتر است، یعنى مسافتى معادل یک برابر و نیم مسافت‏بین کره زمین تا ماه.
3. تعداد گلبولهاى قرمز و سفید بالغ بر 25 تریلیون است اگر این گلبولها را روى هم قرار دهند طول آن حدود 500،37 کیلومتر یعنى فقط کمى کمتر از مدار زمین در خط استوا خواهد بود.
4. در مغز تعداد 14 میلیارد نرون (سلول عصبى) وجود دارد طول مجموع این اعصاب 000،480 کیلومتر یعنى دوازده برابر طول خط استوا است.
5. در کلیه انسان 200 میلیون کانال بسیار نازک وجود دارد و در آنها هر روز 500 لیتر خون تصفیه مى‏شود.
6. طول روده‏ى کوچک 8 متر و قطر آن 3 سانتیمتر است و در هر سانتیمتر 3 تا 4 هزار برآمدگى وجود دارد که در نوک هر یک از آنها 3000 سلول قرار گرفته است.
7. در شبکیه چشم 75 میلیون سلول مخروطى شکل وجود دارد. (31)
8. عدد امواج قرمز نور که در هر ثانیه داخل چشم مى‏شود 000،458 هزار میلیارد و عدد امواج رنگ بنفش هفتصد و بیست و هفت هزار میلیارد مى‏باشد.
9. هر شخص معمولى 000،34 نوع آهنگ را مى‏تواند تشخیص بدهد و مى‏دانید تشخیص هر آهنگ به گیرنده و عصب خاص نیازمند است.
هدف از خلقت انسان
اگر هدف از خلقت‏به این معنى باشد که هدف خالق از خلقت چیست؟ یعنى خالق چه انگیزه‏اى دارد و چه چیزى عامل محرک او مى‏باشد. به این معنى خالق نمى‏تواند هدفى داشته باشد. زیرا هدفى که برانگیزاننده فاعل است‏به این معنا است که چیزى که باعث‏شده است فاعل فاعل باشد چیزى است که فاعل در کار خود طبعا مى‏خواهد به آن برسد و این مستلزم نقص فاعل است.
اما یک وقت، هدف از خلقت، فعل است; غایت فعل این است که هر کارى را در نظر بگیریم به سوى هدف و کمال است و براى آن کمال آفریده شده است این فعل آفریده شده که به آن کمال برسد نه فاعل این کار را کرده که خود به کمال برسد. در این صورت خلقت غایت‏دار، و بطور کلى ناموس این عالم چنین است که هر چیزى وجودش از نقص شروع مى‏شود و مسیرش مسیر کمال است. مسئله این که غایت در خلقت انسان چیست‏بر مى‏گردد به این که ماهیت انسان چیست و در انسان چه استعدادهایى نهفته است و براى آن چه کمالاتى امکان دارد. هر کمالى که در امکان انسان باشد انسان براى آن کمالات آفریده شده است. ما غالبا به صورت مفهومى کلى که درست هم هست مى‏گوییم انسان براى رسیدن به سعادت آفریده شده است و خداوند هم از خلقت انسان هدفى ندارد و سودى نمى‏خواهد بلکه انسان را آفریده که به سعادت برسد. اما هدف در قرآن به صورت جزئى‏تر آمده است:
«ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون‏». (32)
اگر بازگشت‏به خدا نباشد خلقت عبث است ، قرآن در آیات مکرر مسئله قیامت را با مسئله حق بودن و باطل نبودن خلقت و لغو و بازى نبودن خلقت توام کرده و در واقع استدلال کرده است. و در حقیقت این قیامت و بازگشت‏به خدا است که توجیه کننده خلقت این عالم است. و در جاى دیگر تصریح دارد:
«ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون‏». (33)
در این آیه، قرآن عبادت را به عنوان غایت‏خلقت ذکر نموده است. (34)
باز در مورد دیگر تصریح مى‏کند که هدف از خلقت چه مى‏باشد، مى‏فرماید:
«هو انشاءکم من الارض و استعمرکم فیها فاستغفروه‏».
در اینجا اولا نفرموده «انشاکم فی الارض‏» یعنى نفرمود شما را در زمین آفرید فرمود: «انشاکم من الارض‏»یعنى شما را از زمین بیرون آورد، مثل این که اشاره است‏به همان معنى که زمین مادر دوم شماست; ثانیا فرمود: «و استعمرکم فیها» از شما عمران و آبادى زمین را مى‏خواهد. (35)
چند پرسش و پاسخ
1.آیا همسر آدم علیه السلام هم از نوع خود آدم بوده است؟
پاسخ: با توجه به آیه
«یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها...» (36)
علامه طباطبایى رحمه الله مى‏فرماید: منظور از«نفس واحدة‏» آدم و از «زوجها» زن او است و این دو پدر و مادر نسل کنونى انسان مى‏باشند. و ظاهر جمله «و خلق منها زوجها» این است که مى‏خواهد بگوید زوج این فرد هم مثل خودش از همین نوع است. و آنچه که در بعضى از کتب تفسیر ذکر شده که آیه در صدد بیان این مطلب است که جفت این فرد از خودش گرفته شده و خداوند او را جزء بدن وى آفریده است همان طور که در بعضى اخبار است که خداوند زن آدم را از یکى از دنده‏هاى وى آفرید هیچ شاهدى از خود آیه بر آن نمى‏توان یافت. (37)
2. آیا تاریخ عمر انسان هفت هزار سال است‏یا عمر آن از میلیونها سال هم تجاوز مى‏کند؟
پاسخ: دانشمندان ژیولوژى(علم طبقات زمین) گفته‏اند که عمر انسان از میلیونها سال هم تجاوز مى‏کند گرچه تاریخ یهود عمر انسان را بیش از هفت هزار سال نمى‏داند.
اما قرآن صریحا بیان نکرده است که آیا ظهور نوع انسان منحصر به همین دوره ست‏یا این که قبلا هم ادوارى بر اوگذشته که ما آخرین آنها هستیم گرچه مى‏توان از آیه
«و اذ قال للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة...» (38)
استشمام کرد که قبل از این دوره‏ى کنونى ادوار دیگر نیز بر نوع انسان گذشته باشد. (39)
3. با توجه به این که افراد بشر به چهار دسته سفید پوستان و سیاه پوستان و زرد پوستان(مانند اهالى چین و ژاپن) و سرخ پوستان (مانند هندوان (امریکا) تقسیم مى‏شوند چون اختلاف خون نیز هست‏بعضى گفته‏اند که به ناچار هر کدام باید مبدا خاصى داشته باشند پس مبدا نوع انسان لااقل چهار زوج است؟
پاسخ: اختلاف خون که آن را منشا اختلاف رنگ دانسته‏اند مفید نمى‏باشد زیرا با توجه به این که بحثهاى طبیعى امروز مبنى بر تطور انواع است روى این مبنا چگونه مى‏توان اطمینان پیدا کرد که اختلاف خون و رنگ مستند به تطور این نوع نباشد و در بسیارى از حیوانات مانند اسب و گوسفند و فیل و غیره تطورات مسلمى رخ داده است.» (40)
4. کشف قاره امریکا با بومیان که در آن زندگى مى‏کردند خود باعث مى‏شود که اصل انسان را بیش از یک زوج بدانیم، زیرا نمى‏توان احتمال داد که نسل بومیان امریکا که با مسافتى طولانى از ساکنین نیم کره شرقى جدا بوده‏اند با هم از یک نسل باشند.
پاسخ: عمر انسان آن‏طور که علماى طبیعى نوشته‏اند به میلیونها سال مى‏رسد و آنچه را که تاریخ ضبط کرده بیش از شش هزار سال نیست‏بنابراین چه مانعى دارد که حوادثى در ماقبل تاریخ قاره امریکا را از سایر قاره‏ها جدا کرده باشد. و اینک آثار زیاد زمین‏شناسى در دست است که نشان مى‏دهد به مرور زمان تغییرات مهمى در سطح زمین به وجود آمده است از قبیل تبدیل دریا به خشکى و خشکى به دریا و کوه به دشت و بالعکس. (41)
بعد علامه رحمه الله مى‏گوید: قرآن تقریبا تصریح دارد که نسل موجود بشر به یک زن و مرد که پدر و مادر تمام افرادند مى‏رسد و اسم مرد را حضرت آدم نامیده و اسم زن در قرآن نام برده نشده است. در روایات از آن تعبیر به حوا کرده‏اند. (42)
5. ممکن است گفته شود مراد از آدم در قرآن آدم نوعى است نه شخصى از آنجا که آفرینش هر انسانى از زمین منشا گرفته وبقایش هم بسته به زاد و ولد است‏به نام آدم نامیده شده و ممکن است این مطلب را از آیه
«لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا...» استفاده نمود. (43)
پاسخ: علاوه بر این که خلاف ظاهر آیات است، آیات دیگر آن را تخطئه مى‏کنند مثلا آنجا که خداوند قصه آدم و سجده و ملائکه و امتناع شیطان از سجده را متذکر مى‏شود. (44) مانند آیه:
«واذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس قال ء اسجد لمن خلقت طینا». (45)
پى‏نوشت‏ها:
1. پرتوى از قرآن:1/113.
2. المیزان، علامه طباطبایى،در تفسیر آیه 1 سوره نساء.
3. همان.
4. نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
5.نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
6. علم و د ین، ایان باربور،ص 114 ترجمه خرمشاهى.
7. آل عمران/59.
8. سجده/7.
9. مؤمنون/12.
10. المیزان در ذیل آیه 12 سوره مؤمنون.
11. حجر/26.
12. الرحمن/14.
13. المیزان ذیل آیه مورد بحث.
14.مجمع البیان.
15.دهر/1.
16.روزگار.
17. مجمع البیان در ذیل همین آیه.
18. ص/75.
19. نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
20. تفسیر المیزان در ذیل آیه مورد بحث.
21. خلقت انسان، ص 100.
22. آل عمران/33.
23. خلقت انسان،ص 107، 106، 105.
24. المیزان:3/165.
25. نحل/4.
26. المیزان در ذیل همین آیه.
27. سجده/8.
28. مؤمنون/14.
29.المیزان در ذیل آیه 8 سوره سجده.
30. سجده/7.
31. این 7 مورد از مجله «شاهد» شماره 139، شهریور 1366، ص 42.
32. مؤمنون/115.
33. ذاریات/56.
34. تکامل اجتماعى انسان،ص 70 به بعد، اثر استاد شهید مرتضى مطهرى‏رحمه الله .
35. بیست گفتار، ص 74، شهیدمطهرى، چاپ صدرا.
36. نساء/1.
37. خلاصه‏اى از آنچه علامه در تفسیر المیزان در ذیل همین آیه فرموده‏اند.
38. بقره/30.
39. المیزان در ذیل آیه اول سوره نساء.
40. المیزان در ذیل آیه اول سوره نساء.
41. همان
42. همان.
43. اعراف/11.
44. المیزان در ذیل آیه یک سوره نساء.
45. اسراء/61.

تبلیغات