آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده مقاله با اشاره به ویژگى مدرنیسم، یعنى تغییر ارزشها و باورها، به نگرانى نسل انقلاب از وضعیت نسل سوم اشاره کرده و با بررسى برخى پاسخ‏ها به این پرسش که «دلیل نامطلوب بودن وضع فرهنگى نسل سوم چیست؟»، «ناکارآمدى نظام تربیتى» را پاسخ صحیح دانسته و در جهت تثبیت این پاسخ، به ویژگى‏هاى نظام تربیتى ناکارآمد اشاره مى‏نماید.

متن

تغییر ارزش‏ها، مناقشه اصلى نسل‏ها
گسترش علم و تکنولوژى مایه کمرنگ شدن شدید بسیارى از ارزش‏هاى جوامع ماقبل مدرن شد. مدرنیسم به مثابه شکلى خاص از زندگى، خود را بر تمامى جوامع تحمیل کرده و تغییرات بنیادینى در ماهیت زندگى ایجاد مى‏کند که در تغییر ارزشها رخ مى‏نماید. جوانان و نوجوانان این تغییر ارزشها را بى‏هیچ دغدغه‏اى مى‏پذیرند و همین سبب گشته که در تمامى جوامع در حال توسعه، میان نسل‏هاى جدیدتر و نسل‏هاى قدیمى‏تر (فرزندان و والدین) مناقشه و حتى بیگانگى از هم پدید آید.
‏دگرگونى ارزش‏ها و کارآمدى نظام تربیتى
بسیارى از این دگرگونى‏ها در سطح ارزش‏هاى عرفى و قراردادى رخ مى‏دهد و برخى در اعتقادات حادث مى‏شود. برخى از دگرگونى‏هاى ارزشى از لوازم ناگزیر تغییر صورت مناسبات زندگى اجتماعى هستند و برخى چنین نیستند. یک نظام تربیتى و آموزشى کارآمد باید اولاً توانایى درک ناگزیرى دگرگونى ارزش‏ها با مدرن شدن جامعه را داشته باشد و ثانیاً ظرفیت برخورد فعالانه با دگرگونى‏ها را داشته باشد؛ یعنى بتواند میان تغییرات منفى و مثبت در ارزش‏ها پالایش کند.
نگرانى نسل انقلابى از نسل سوم‏
کم نیستند کسانى که عقیده دارند در چندساله اخیر اوضاع و احوال نسل سوم انقلاب (بچه‏هاى انقلاب) على‏رغم همه اقداماتى که در جهت تربیت و هدایت ایشان با استفاده از کلیه امکانات اجتماعى صورت گرفته است، چندان چنگى به دل نمى‏زند. اکنون سؤال جدى این است که چرا جوانان و نوجوانانى که با انقلاب، آن هم انقلاب اسلامى و شیعى رشد کرده‏اند و بیش از دیگر اقشار جامعه تحت آموزش و تربیت و تبلیغات بوده‏اند دچار چنین وضعیتى هستند؟
یکى از ساده‏ترین پاسخ‏هاى ممکن، توطئه دشمن خارجى و عوامل و ایادى آن است. حتى در صورت پذیرش این پاسخ دمدست نیز همچنان پرسش نخستین باقى است که چرا جوانان و نوجوانانى در چنین محیطى آنچنان آسیب‏پذیرند که به سهولت در دام فریب دشمن گرفتار آمده‏اند؟
پاسخ دیگر آن است که تحولات اجتماعى، سیاسى و فرهنگى چندساله اخیر که با پدیده دوم خرداد هویت مى‏یابد مایه چنین وضعیتى در نسل جدید شده است و از این رو تنها راه برون‏رفت از وضعیت نگران‏کننده فعلى، بازگشت به دوران قبل از دوم خرداد و حتى قبل‏تر از آن است. اگر این نظریه را نیز بپذیریم، باز هم پرسش نخستین باقى است که چرا جوانان و نوجوانان رشدیافته در فضاى اسلامى انقلابى آن قدر سست‏مایه و کم‏بنیه‏اند که خود عامل اصلى به وجود آمدن پدیده‏اى شدند که به زعم قائلان این نظریه، در جهت خلاف انقلاب و ارزشها و باورهاى آن حرکت مى‏کنند؟
واقعیت آن است که این مسائل و خواسته‏ها، یعنى توسعه، آزادى، حقوق انسانى، جامعه مدنى و اصلاحات از قبل نیز وجود داشته‏اند؛ امّا در دوم خرداد امکان بروز و ظهور یافته‏اند و به بیان دیگر، دوم خرداد آینه‏اى است که کژى‏ها و کاستى‏ها را نمایاند و مى‏نماید و فاصله میان آنچه را که هست و آنچه را که باید باشد به روشنى نمایان ساخت و مى‏سازد.
‏ناکارآمدى نظام تربیتى
به نظر مى‏آید پاسخ واقعى، ناکارآمدى نظام تربیتى است. مرورى بر ویژگى‏هاى یک نظام تربیتى ناکارآمد و وارونه مى‏تواند دریچه‏هاى قابل اعتنایى براى پاسخ به آن پرسش اساسى فرا رویمان قرار دهد.
الف) تربیت در فضاى بسته: در فضاى بسته خلاقیت‏ها مجالى براى ظهور پیدا نکرده، در نتیجه نظام تربیتى از همفکرى و مشارکت همگانى محروم مى‏گردد و از نظریات انتقادى و اصلاحى نیز بى‏بهره مى‏ماند.
ب) تکیه بر آموزش به جاى تربیت: آموزش در یک نظام تربیتى سهمى بسیار کوچک دارد و کارآمدى یک نظام با استفاده از روش‏هاى خاص تربیتى در قالب برنامه‏هاى متنوع افزایش مى‏یابد.
ج) استفاده بیش از حد از تربیت تبلیغى، شعارى و حتى تجمعى: گرچه تبلیغات در دنیاى امروز از تأثیرات فراوانى برخوردار است، اما نمى‏تواند به درونى شدن ارزش‏ها کمک زیادى نماید؛ حال آنکه یک نظام تربیتى کارآمد باید بیش از هر چیز به درونى شدن آموزه‏هاى خود در افراد بیندیشد.
د) عدم پاسخ به سؤالات افراد: جلوگیرى از طرح سؤالات و عدم تولید پاسخهاى اصولى براى این قبیل سؤالات نه تنها مایه از بین رفتن این پرسشها نمى‏شود بلکه پتانسیل عظیمى را براى عصیان در افراد ایجاد خواهد کرد.
ه) تکیه بر یک برداشت خاص در مذهب و سیاست و...: با توجه به دگرگونى ارزش‏ها و حتى ارزش‏هاى اعتقادى، تأکید بر برداشتى خاص مى‏تواند انعطاف لازم براى ایجاد زمینه‏هاى دگرگونى منطقى و مثبت در آن ارزش‏ها را از بین ببرد و حتى به ارزش‏هاى غیرقابل تغییر لطمه وارد سازد.
و) عدم استفاده از تمامى سرمایه‏ها و امکانات: به‏کارگیرى سرمایه‏ها و امکانات موجود در جوامع مى‏تواند واجد تأثیرات عظیمى در باردهى شیوه‏هاى تربیتى باشد.
ز) عدم نگاه و نگرش مناسب به نسل جوان: نگاه آمرانه، از بالا به پایین، تحقیرآمیز و سرشار از بى‏اعتمادى، باعث بى‏اعتنایى و حتى موضع‏گیرى مخاطبان، بویژه نسل جوان نسبت به نظام تربیتى خواهد شد؛ زیرا در این نگاه، جوانان افرادى صغیر و نیازمند قیم‏اند که باید دائماً خوبى‏ها و بدى‏ها را به ایشان گوشزد کرد و مراقبشان بود و از این منظر، افکار و اظهارنظرهاى جوانان به حکم آنکه بچه‏اند قابل اعتنا نیست. بدیهى است واکنش طبیعى نسل جوان به چنین نظام تربیتى‏اى، مردود دانستن آموزه‏ها و خواسته‏هاى مندرج در آن است.
اشاره‏
نویسنده در این مقاله از زاویه نگاه خود بر نکاتى انگشت گذاشته که بعضاً قابل قبول و براى متولیان فرهنگى قابل تأمل است اما در نگاهى کلى به این نوشتار به نظر مى‏رسد که در تحلیل پرسش از نگرانى نسبت به نسل جوان، یکسونگرى شده است. گرچه بررسى محورهاى مختلفى که در ناکارآمدى نظام تربیتى جامعه ایرانى در این نوشتار آمده است نیازمند نوشته‏اى مستقل، نه اشاره‏گونه، مى‏باشد، اما سعى مى‏شود با ذکر برخى ضعف‏هاى اساسى نه پاسخ واقعى، فرصت تأملى براى خواننده محترم فراهم گردد.
1. برخى نگرانى‏هاى نسل انقلابى نسبت به نسل جدید، نه از تحول ارزش‏ها، بلکه ناشى از کمرنگ نمودن و یا زوال ارزشهاى ثابت و سعادت‏بخشى است که ملت ایران زحمات و خونبهاى بسیارى براى کسب آنها پرداخته است.
2. منحصر کردن این نگرانى در توطئه دشمن کارى نادرست است؛ اما کمرنگ کردن تأثیر توطئه دشمن در سرنوشت جامعه کارى بس خطرناک‏تر است. به هر حال روان‏شناسان، جامعه‏شناسان، سرمایه‏داران و حاکمان و اندیشمندانى که در رأس نظام استعمارى غرب قرار دارند، براى نابودى تفکر و انقلاب اسلامى تلاش بسیارى کرده و خواهند کرد و بر این نکته تصریح کرده‏اند که پس از فروپاشى روسیه، انقلاب ایرانى خطر اصلى دنیاى غرب است. تقابل ایران و غرب، تقابل دو نگرش به جهان و انسان است که مى‏تواند به سایر جوامع سرایت کند و این است نکته اصلى نگرانى دنیاى غرب از انقلاب اسلامى ایران. بنابراین منحصر کردن راز نگرانى در ناکارآمدى نظام تربیتى ایران در حقیقت مى‏تواند زمینه‏اى براى کم‏توجهى جوانان و نوجوانان، یعنى نسل جدید به دشمنان فرهنگى، سیاسى، اعتقادى، اقتصادى و نظامى جامعه ایران را فراهم کند.
3. با توجه به صدر و ذیل و فضاى حاکم بر این نوشتار، برداشت مى‏شود که مؤلف محترم، فضاى پیش از دوم خرداد را فضایى شدیداً بسته دانسته است؛ حال آنکه دوران پیش از دوم خرداد بود که توانست جوانان و نوجوانانى را پدید آورد و فرصتهایى را در اختیار آنها بنهد که به انتخاب سرنوشت خود ادامه دهند و آن‏گونه که مى‏خواهند به نظام اجتماعى خود شکل دهند.
4. نگاه آمرانه به دیگران رفتارى است که براى هیچ کس، حتى بچه‏اى که داراى قدرت تمییز نمى‏باشد، قابل تحمل نیست و باید جامعه اسلامى از چنین نگرش‏هایى در روابط اجتماعى پاکیزه باشد؛ اما این موجب نمى‏گردد که ما توصیه به نیکى‏ها و دعوت به دورى از ناپاکى‏ها و امر به معروف و نهى از منکر با شرایط ویژه‏اش را مداخله در عرصه خصوصى و برخورد آمرانه بنامیم.
دوران امروز، 26/10/79

تبلیغات