آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۹

چکیده

بر اساس مبانی دینی، غیبت به عنوان یک رفتار نابهنجار محسوب می‌شود. این رفتار ضدارزشی، موجب بروز آسیب‌ها و مشکلات متعدد اجتماعی می‌شود و از آنجاکه متأسفانه در جامعه فعلی هم رواج دارد، بازخوانی و بازکاوی این پدیده با توجه به مدل‌های متنوع روابط جمعی، ضروری به نظر می‌رسد، تا با شناخت آسیب‌ها و درمان آن، گامی مهم در مقابل انحرافات، برداشته شود. در این تحقیق سعی شده است از منظر جامعه شناختی، به اختصار مهم‏ترین آسیب‌هایی که غیبت در روابط اجتماعی ایجاد می‏نماید ونقش و کارکرد آن در شبکه روابط اجتماعی بیان گردد و پس از تبیین عوامل اجتماعی آن، راهکارهای عملی رفع غیبت نشان داده شود.

متن

انسان یک موجود اجتماعی است و برای تأمین احتیاجات خویش به زندگی اجتماعی نیازمند است، این نیاز به زندگی جمعی چه برحسب فطرت و چه برحسب ضرورت اجتماعی باشد، در هر صورت امری غیر قابل انکار است. لازمة تأمین این نیاز، وجود روابط سالم و پایدار است که در ایفای آن، دین مهم‏ترین نقش را بر عهده دارد. آموزه‏ها و دستورات دینی، هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی درصدد راهنمایی و هدایت انسان است تا در پی آن، روابط سالم و پایدار به وجود آید. از این‎رو، آنچه به این رابطه سالم لطمه می‌زند و موجب خلل و نقصان در روابط جمعی می‎شود، مورد نهی واقع شده و ممنوع گردیده است و آنچه که این روابط را تحکیم می‌بخشد و از عناصر تحکیم بخش روابط اجتماعی است، تأکید و تأیید شده است. از مجموع این معارف، رابطه سالم جمعی تحقق می‌پذیرد که به واسطه آن حقوق انسان‌ها رعایت می‌شود، احترام متقابل محفوظ می‌ماند و شخصیت اجتماعی انسان‏ها مورد خدشه قرار نمی‎گیرد.
در این نوشتار به یکی از عناصری که مخرّب روابط جمعی است و مورد مذمت و نهی شدید معارف دینی است، یعنی غیبت پرداخته می‎شود تا از منظر جامعه شناختی، آسیب‎هایی که این پدیدة نامطلوب در جامعه ایجاد می‎نماید، مورد تحلیل و قرار گیرد.
معناشناسی غیبت
غیبت در لغت به معنای «پشت سر کسی بدگویی کردن» و «زشت یاد کردن» می‏باشد.[1] در کتب اخلاقی و فقهی در مورد غیبت، تعاریف متعددی ذکر شده است. همه یا اکثر این تعاریف برگرفته از روایاتی است که در این‏باره رسیده است که به اجمال به برخی از آنها اشاره می‎گردد:
ـ نظریه شیخ انصاری: «الغیبة ان یتکلّم خلف انسان مستور بما یغمه لو سمعه»، «غیبت آن است که انسان پشت سر کسی عیبی را که پنهان است، بیان کند».[2]
ـ نظریه مرحوم نراقی: «الغیبة ان یذکر الغیر بما یکرهه لو بلغه، سواء کان ذلک بنقص فی بدنه او فی اخلاقه او فی اقواله او فی افعاله المتعلقة بدینه او دنیاه، بل وان کان بنقص فی ثوبه او داره او دابته»، «غیبت آن است که از دیگری به آنچه که کراهت دارد و برایش ناخوشایند است، یاد شود و فرقی ندارد آنچه که گفته می‌شود مربوط به نقص بدنی، اخلاقی یا راجع به نحوه گفتارش، رفتارش که مربوط به دین و دنیای اوست، باشد؛ حتی اگر آن نقص بیان شده در مورد لباس، خانه یا مرکب او باشد، نیز غیبت محسوب می‌گردد».[3]شیخ انصاری هم، علاوه بر نظریه فوق، این نظریه را مورد تأیید قرار داده و قائل شده است که آن موافق اخبار ائمه(ع) و اجماع علما می‏باشد.
ـ نظریه شهیدثانی: «و اما در اصطلاح برای کلمه غیبت، دو تعریف گفته شده است: اولاً، انسان در غیاب و پشت سرکسی سخن نمی‌گوید که او دوست ندارد، این سخنان درباره‌اش زده شود و هدف گوینده آن باشد که به آن شخص اهانت کند و او را تحقیر نماید. ثانیاً، انسان مردم را متوجه عیوب شخصی بکند که او دوست ندارد درباره‌اش چنین کاری انجام شود و گوینده قصد تحقیر و توهین داشته باشد».[4]
تعریف دوم نسبت به تعریف اول عام‌تر است، زیرا با این تعریف غیبت فقط شامل ذکر زبانی نیست بلکه شامل اشاره، حکایت و غیر آن نیز می‌شود. سایر اندیشمندان اخلاقی و فقهای ربانی در کتب خودشان مانند «امام خمینی» در «چهل حدیث» و «شهید دستغیب» در «گناهان کبیره»، همین تعریف را تقویت می‌کنند. در این تعریف دو عنصر نقش اساسی دارد:
ـ اظهار عیوب پنهانی اشخاص، به هر وسیله ممکن؛ از قبیل اشاره.
ـ قصد اذیت، تحقیر و توهین از جانب شخص گوینده.
ازجمله مستندات این تعریف، این روایت نبوی است که پیامبر به اباذر فرمود: غیبت آن است که برادر دینی‌ات را با چیزی یاد کنی که از آن کراهت دارد.
انواع غیبت
غیبت هم برحسب روش‎های متفاوتی که صورت می‎گیرد و هم برحسب تعدد در موضوعش، به انواع مختلفی تقسیم می‌شود.
- موضوع
موضوع غیبت ذکر و یادآوری عیوب می‌باشد، البته ذکر عیوب به نحو مطلق، غیبت محسوب نمی‌شود، بلکه بعضی موارد آن استثنا شده که در بحث جواز غیبت مطرح خواهد شد، به غیر از آن موارد، ذکر این عیوب گناه و یک امر ناهنجار محسوب می‌شود.
امام صادق (ع) در رابطه با این عیوب می‌فرمایند: «وجوه الغیبة تقع بذکر عیب فی الخلق و الفعل والمعامله و المذهب و الجهل و اشباهه» ، «غیبت آن است که انسان عیوب برادر مسلمان را در مورد اندام، اعمال، معاشرت رفتار، مذهب و راجع به نادانی او و مانند آن، برای دیگران بازگو کند».[5]
بنابراین برحسب انـواع مختلف عیوب، دایره غیبت بسیار متعــدد می‎گــردد که به بعضی از مهم‏ترین موارد آن اشاره می‌گردد: عیب بدنی؛ مانند کوتاه قدی و بلندقدی، عیب در نسبت؛ مانند بد ذات و خسیس، عیب در اخلاق؛ مانند بداخلاق، ترسو و عصبانی، عیب در اعمال؛ مانند ذکر اعمالی که گناه حساب می‌شود، همچون دزدی، دروغ‌گویی و ستم‌گری.[6] بنابراین غیبت برحسب صفات کمی و کیفی تقسیم می‎شود.
- روش
چنانچه در تعریف دوم بیان گردید، غیبت به معنای آشکار شدن عیوب پنهان دیگری است و این اظهار عیب راه‌های متفاوتی دارد که آنها عبارتند از: گفتاری، اشاره‌ای (به وسیله حرکات چشم و دست) و نوشتاری.[7]
در نوشتار که اعم از نامه، مقاله، کتاب و غیره باشد، اگر کنایه به گونه‌ای باشد که در آن شرایط غیبت، عینیت پیدا کند، آن هم از موارد انواع غیبت محسوب می‌گردد. شهید ثانی در این رابطه می‎گوید: « از انواع غیبت این است که نویسنده و مؤلف کتابی، از شخص معینی سخن به میان آورد و حرف او را به صورت زشت و نامطلوبی جلوه دهد، مگراینکه غرض معقول و موجهی باشد، مانند طرح مسائل اجتهادی».[8]
در مقام مقایسه، غیبت نوشتاری به لحاظ جرم و ناهنجاری اجتماعی، شدیدتر از غیبت گفتاری است، زیرا غیبت گفتاری بین دو یا حداکثر چند نفر است، ولی گسترة کتاب و نوشتار بسیار وسیع‌تر از دایرة محدود چند نفره می‎باشد، بنابراین آسیبی که غیبت از طریق نوشتار ایجاد می‌کند، بیش از سایر انواع است، چون کتابت یکی از دو زبان است.
غیبت در آینه آیات و روایات
جهت نمایان کردن اهمیت موضوع به بعضی از آیات و روایات اشاره می‎گردد. خداوند متعال در قرآن کریم درباره زشتی و قبح غیبت می‌فرمایند:
ـ «ولا یغتب بعضکم بعضاً أیحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه واتقوا الله إنّ الله توّاب رحیم»،[9] «بعضی از شما غیبت بعضی دیگر را نکند، آیا کسی از شما دوست دارد، گوشت مردار برادرش را بخورد، پس آن را کراهت دارید، تقوای خدا را پیشه کنید که همانا خداوند بسیار توبه‌پذیر و مهربان است». در این آیه کریمه به روشنی صورت ملکوتی و حقیقت اخروی این گناه، به تصویر کشیده شده است. امام خمینی (ره) در این رابطه می‎گوید: «ما غافلیم از آن که اعمال ما عیناً با صورت‌های مناسب با آنها، در عالم دیگر به ما رجوع می‌کند، نمی‌دانیم که این عمل صورت مردار خوردن است، صاحب این عمل همان طور که چون سگ‌های درنده، اعراض مردم را دیده و گوشت آنها را خورده، در جهنم نیز صورت ملکوتی این عمل به او رجوع می‌کند».[10]
ـ «ویلٌ لکلِّ همزة لمزة»، «وای بر هر غیبت کنندة عیب‏جویی»، ویل چه به معنای کنایه توبیخ و سرزنش باشد و چه به نام جایگاهی در جهنم باشد، دلالت بر تهدید و تقبیح این عمل می‌کند که انسان در پی عیب‌جویی و سرزنش دیگران باشد.
پیامبر اکرم (ص) می‎فرمایند:
ـ «ایها النّاس إنّ دماءکم و اموالکم و اعراضکم، علیکم حرام کحرمة یومکم هذا فی شهرکم هذا إن الله حرّم الغیبة کما حرّم المال و الدّم»[11]، «هان ای مردم همانا خون شما و اموال شما و آبرویتان بر شما حرام است، مانند روز و ماه حرام (ذی‌الحجةالحرام) و خداوند غیبت را حرام کرده است، آن‌چنان که مال و خون او را بر دیگری حرام کرده است».
ـ «ابغض الخلائق الی الله المغتاب»، «دشمن‌ترین فرد نزد خداوند متعال، شخص غیبت کننده است».
ـ «مررت لیلة اسری بی علی قوم یخمشون وجوههم باظفارهم فقلت یا جبرئیل، من هؤلاء؟ فقال هؤلاء الذین یغتابون النّاس و یقعون فی اعراضهم»[12]، «در شبی که مرا به معراج بردند، به دسته‌ای عبور کردم که صورت‌های خود را با ناخن‌های خود می‌خراشیدند، گفتم: ای جبرئیل اینان کیانند، جبرئیل گفت: اینها کسانی هستند که غیبت مردم را می‌کنند و آبروی آنها را لکه‌دار می‌کنند».
ـ «ترک الغیبة احبّ الی الله عزّ وجلّ من عشرة آلاف رکعة تطوعاً»، «ترک غیبت از ده هزار رکعت نماز مستحبی، در نزد خداوند محبوب‌تر است».[13]
امیرالمؤمنین علی (ع) خطاب به «نوف بکالی» می‌فرمایند: «اجتنب الغیبه فأنّها ادام کلاب النّار، ثمّ قال: یا نوف کذب من رغم اّنه ولد من حلال و هو یا کل لحوم النّاس»،[14] «از غیبت دوری کن که خوراک سگان جهنمی است و سپس فرمود: ای نوف! دروغ می‌گوید، کسی که فکر می‌کند از حلال به دنیا آمده است (حلال زاده است)، در حالی که گوشت مردم را با غیبت کردن خود می‌خورد».
غیبت و آسیب اجتماعی
در راستای آسیب شناسی اجتماعی غیبت، لازم است در ابتدا تعریف روشنی از انحراف یا کجروی و جرم شود. در جامعه‌شناسی، رفتاری که برخلاف هنجار[15] بـاشد، نـابهنجار[16] می‌گوینـد. هنجارها در واقع همان قـواعد رفتـاری هستند که خاستـگاه آنها، ارزش‌ها[17] می‌باشند. «جـرم»[18] به رفتار نابهنجاری اطلاق می‌شود که برخلاف قانون[19] باشد. کجروی یا انحراف[20]، اعم از جرم می‌باشد. از منظر جامعه شناختی فقط رفتارهای خلاف قانون مورد بررسی قرار نمی‌گیرند، بلکه هر نوع نابهنجاری که ارزش‌های جامعه را مورد خدشه قرار دهد، مورد مطالعه قرار می‌گیرد. بنابراین هر نوع هنجارشکنی را کجروی یا انحراف می‌نامند. در تعریف انحراف دست‌کم دو قید دخیل است: اولاً آن رفتار خاص باعث نقض هنجارهای مهم جامعه شود و ثانیاً از نظر تعداد زیادی از مردم قابل مجازات باشد؛ یعنی نقض آن دسته هنجارها مورد اهتمام است که توسط عده زیادی از مردم گناه تلقی می‌شود. به طور کلی در ملاک شناسائی فرد کجرو و منحرف، دو شاخص مهم وجود دارد: «عدم همنوائی رفتار با هنجارهای مهم» و «تداوم در رفتار نابهنجار».
یکی از کارکردهای رفتار انحرافی نقض قواعد یا موازین اجتماعی است؛ در این وضعیت انحراف به آسیب ختم می‎شود، یعنی به حفظ و پیش‌برد ساختارهای بنیادین جامعه آسیب می‌رساند، بیشتر آسیب‌های اجتماعی، پیامدهای انحرافات هستند. با یک نگاه وسیع‏تر باید گفت: موضوع کجروی و انحراف لزوماً «رفتار نابهنجار» نیست، بلکه «هرچیزی که برخلاف هنجارها» باشد، به عنوان کجروی و انحراف تلقی می‌گردد؛ از این رو انحرافات اجتماعی مقوله گسترده‌ای است که شامل هر نوع عقیده، ارزش، هنجار و رفتار می‌گردد و در یک جامعة دینی، چون هنجارهای مهم برخاسته از دین است، اگر رفتار و عملی، برخلاف این ارزش‌ها و هنجارها صورت بگیرد، رفتار انحرافی محسوب می‌شود.
در معارف دینی غیبت جزء گناه کبیره محسوب می‎شود و در آیات و روایات تهدید به عذاب شده است، از این‎رو در جامعه دینی، به عنوان یک امر ضد ارزش و یک رفتار نابهنجار محسوب می‎شود. غیبت یک عمل مجرمانه و رفتار انحرافی است که با هنجارهای مهم اجتماعی، به ویژه جامعه اسلامی که هنجارهایش هم خاستگاه دینی دارد، ناسازگار است. این پدیدة نامطلوب نه تنها یک انحراف می‌باشد، بلکه آسیب اجتماعی نیز است؛ زیرا باعث نقض قواعد و موازین اجتماعی شده و ساختارهای بنیادی جامعه را مختل و آسیب‌زا کرده است.
پیامدهای اجتماعی غیبت
قبل از تبیین اثرات غیبت در روابط اجتماعی در ابتدا لازم است، به اختصار مفهوم «روابط» و «برهم‏کنش اجتماعی»[21] مشخص گردد تا در پی آن کارکرد غیبت و تأثیر آن در روابط اجتماعی معلوم گردد.
جامعه از روابط بین افراد تشکیل می‌شود، حداقل رابطه‌ای که می‌توان تصور کرد، رابطة دو نفر (دو دوست، دو برادر و...) با یکدیگر است. افراد جامعه با یکدیگر کنش متقابل و برهم کنش اجتماعی دارند. ساده‌ترین مفهوم برهم کنش اجتماعی، هنگامی که در مورد انسان به کار برده می‌شود، به مفهوم تأثیر دو جانبه میان اشخاص یا نیروهای اجتماعی است، به عبارت دیگر برهم‏کنش اجتماعی تأثیر دو جانبه عوامل اجتماعی است که به سرشت انسان و فرهنگ منتج می‌شود. برهم‏کنش اجتماعی لزوماً تا اندازه‎ای دو جانبه است. تعریف دیگری که مورد تأکید جامعه شناسان است، این است که برهم‏کنش انسانی به گونه‌ای تأثیر دوجانبه است که به اشخاص اجتماعی اختصاص دارد، برهم‏کنش میان انسان‌ها، « برهم‏کنش نمادین» خوانده می‌شود؛ مثلاً برهم‏کنش اجتماعی براساس ارتباط و تفاهم استوار است. فرد به واسطه ارتباط با دیگران برهم‏کنش می‌کند، نتیجة این فعالیت، فرایند وسیع و جامع برهم‏کنش اجتماعی است.[22] بنابراین افرادی که با هم کنش متقابل دارند، براساس الگوها و نمادها با هم ارتباط برقرار می‌کنند. خاستگاه این الگوها، هنجارها و ارزش‌های اجتماعی[23] است. هرقدر مفهوم این الگوها و هنجارها مشخص‌تر و روشن‌تر باشد، رفتارها پایدارتر و مستحکم‌تر است.
در یک ساختار اجتماعی که براساس ارزش‌های دینی شکل گرفته است، نوع روابط هنجارمند نیز معین شده و برمبنای ارزش‌های دینی قرار گرفته است. با تعمق در این معارف مشخص می‌شود که بعضی از رفتارها[24]، عقاید باورها[25] و هنجارها، روابط اجتماعی را تحکیم می‌بخشند، از قبیل صله رحم، سلام کردن، قرض‌الحسنه دادن، پرداخت خمس، زکات و بسیار موارد دیگر که در اسلام به آنها سفارش و تأکید شده است و برآنها ثواب و پاداشی اخروی و دنیوی مترتب است و بعضی دیگر موجب از هم گسیختگی و بی‌سازمانی جمعی می‌شوند و در فرایند کنش متقابل، تأثیر مخرب دارند که از آنها نهی و مذمت شده و عقاب مترتب است که به طور فهرست‌وار به چند از مصادیق آن اشاره می‌شود: نهی از اذیت، تحقیر، پی‌جویی لغزش‌ها و عیوب، افشای عیوب دیگران، تهمت، سرزنش افراد، دشنام‌گویی، سوءظن، خلف وعده، نهی از سخن‌چینی، پرهیز از ترساندن دیگران و غیبت.[26]
غیبت از زمره گناهانی می‎باشد که در روابط و کنش متقابل جمعی، از شدت تخریبی زیادی برخوردار است که به نحو اجمال به این اثرات اشاره می‌گردد.
1)ـ اختلال در همبستگی اجتماعی
«همبستگی اجتماعی»[27] در میان جامعه شناسان، برای اشاره به صف‌بندی نزدیک اجزای یک جمع و به موازات اصطلاح رایج‌تر «یگانگی» به کار می‌رود.[28] «همبستگی در واقع احساس مسئولیت متقابل بین چند نفر یا چند گروه است که از آگاهی و اراده برخوردار باشند، همچنین همبستگی می‌تواند شامل پیوندهای انسانی و برادری بین انسان‌ها به طور کلی یا حتی وابستگی متقابل حیات و منافع آنان باشد. همبستگی اجتماعی متضمن طرد آگاهی و نفی اخلاقی مبتنی بر تقابل و مسئولیت نیست، بالعکس دعوت به احراز این ارزش‌ها و احساس الزام متقابل است».[29]
بنابراین همبستگی اجتماعی احساس یگانگی در عین داشتن ممیزات فردی، احساس متقابل و حس همکاری بالا در بین اعضای جامعه است. رعایت پیوندها و وحدت کل جامعه، عنصر قوام بخش همبستگی اجتماعی است. متغیرهای زیادی از منظر دین وجود دارند که باعث همبستگی اجتماعی می‌شوند که بخشی از آنها در قسمت‌های قبلی اشاره شد و در مقابل بعضی متغیرها، مانند غیبت در همبستگی اجتماعی رخنه‌ ایجاد می‌کنند و باعث درهم پاشیدگی جامعه می‌شوند، از همین رو غیبت در دین از گناهان کبیره و حتی بزرگترین آن به حساب می‌آید، زیرا دارای مفاسد و ضررهایی است که با غرض از آفرینش و با هدف آفریدگار هستی منافات دارد، به خلاف بعضی از دیگر گناهان که دارای ضرر و مفسدة کمتری هستند. توضیح آنکه هدف عمدة شارع مقدس اسلام از آفرینش انسان، آن است که مردم متحد و هماهنگ باشند و راه واحدی را پیش بگیرند و آن راه خداست که اوامر و نواهی او به کار بسته شود و این اتحاد و یکپارچگی در صورتی تحقق می‌پذیرد که فرزندان آدم، یاور، کمک و دوست همدیگر باشند.[30]
2)ـ بی‌سازمانی اجتماعی
به جرئت می‌توان گفت، مهم‏ترین کارکرد و اثر منفی غیبت «بی‌سازمانی اجتماعی»[31] است. در علـوم اجتمـاعی بی‌سـازمـانی اجتمـاعی چنین تعریف شده است: بی‌سازمانی اجتماعی به معنی در هم شکستن سازمان اجتماعی است که آن عبارت است از هر نوع یا هر میزان از تضعیف یا گسیختگی الگوهای روابط اجتماعی که براساس یک جامعه، مجمع یا هرگونه نظام اجتماعی تشکیل می‎گیرد. به طور خلاصه بی‌سازمانی اجتماعی کاهش نفوذ قواعد موجود رفتار اجتماعی، بر روی تک تک افراد گروه می‌باشد.
بدین ترتیب به خوبی می‌توان قضاوت نمود که چگونه غیبت در جامعه اثر می‌گذارد و چه کارکرد منفی دارد؛ ارزش‌های دینی با تعیین الگوهای رفتاری، نوعی نظام هنجاری و الگوهای روابط جمعی را به وجود می‌آورند که در حقیقت شبکه‌ای سالم، گسترده و پویا از روابط جمعی است که همه افراد جامعه در درون آن شبکه گسترده، می‌توانند هنجارمند عمل کنند؛ الگوهای روابط خانوادگی و دوستی، نمونه عالی از نوع نظام هنجاری دینی است که غیبت این این الگوهای روابط اجتماعی را مختل می‌سازد و موجب بی‌سازمانی اجتماعی و حتی نابسامانی اجتماعی می‌شود. در این وضعیت افراد جامعه نمی‌دانند، چگونه با هم تعامل و ارتباط صحیح برقرار کنند، زیرا با رواج غیبت هیچ‌کس دیگری را قبول ندارد و اعتماد به همدیگر سلب می‌شود و از همین جا اثر دیگر غیبت در جامعه نمودار می‌شود که آن برهم زدن یا بی‌نظمی اجتماعی است.
3)- بی‌نظمی اجتماعی
نظم اجتماعی[32] به الگوهای قابل تعیین ساختار فرایند یا تغییر منظمی که در برهم‏کنش انسانی روی می‌دهد یا از آن نتیجه می‌شود، اشاره دارد. مفهوم محدودتر نظم اجتماعی منحصر است به آن نظم[33] و ترتیب‌های برهم‏کنشی که با تأیید و رضایت جامعه روبرو می‌شوند یا صفت کارکردی به آنها نسبت داده می‌شود.[34]
یکی از مهم‏ترین اثرات غیبت «بی‌نظمی اجتماعی» یا «برهم زدن نظم اجتماعی» است. در این وضعیت الگوهای از پیش تعیین شده، کارکرد خود را از دست می‌دهند، نظام هنجاری جامعه مختل می‌شود و در فضای بی‌سازمانی و بی‌نظمی اجتماعی، افراد دچار سردرگمی خواهند شد؛ هیچ‌کس وظیفه خود را نمی‌داند یا نمی‌تواند برطبق آن عمل کند. در سطح کلان جامعه، بیشتر غیبت‌هایی که به صورت نوشتاری انجام می‌گیرد، در به هم ریختن نظم اجتماعی نقش مستقیمی دارند، زیرا روابط را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهند و موجب جوّ بی‌اعتمادی افراد، نسبت به یکدیگر می‌شود.
4)ـ تزلزل موقعیت و منزلت اجتماعی افراد
شخصیت اجتماعی فرد، منوط به چگونگی رفتار و نحوة حضورش، در جامعه‌ای می‎باشد که در آن زندگی می‌کند، به طور کلی آن مجموعه‌ای وحدت یافته، از تمامی نقش‌هایی است که فرد در محدودة پایگاه اجتماعی خویشتن ایفا می‌کند.[35]
روشن است که غیبت موجب فروریختگی منزلت اجتماعی افراد جامعه می‎شود، به تعبیر دیگر به واسطه آن کرامت انسانی مورد خدشه قرار می‌گیرد، جایگاه فرد متزلزل و نقش آن در جامعه مختل می‌شود؛ زیرا با غیبت شخصیت فرد شکسته شده و نمی‌تواند در جامعه حضوری فعّال، با نشاط و همراه با کرامت و عزت داشته باشد، همیشه وی فکر می‌کند، در نزد دیگران تحقیر شده و توانایی انجام امور خود را ندارد. از طرف دیگر اثر غیبت دامن‌گیر خود انسان غیبت کننده هم می‌شود، یعنی در واقع در کاستی شخصیت اجتماعی خودش هم مؤثر می‌باشد. در روایت شریفی آمده است: «لا تغتب فتغتب ولا تحفر لاخیک حفرة فتقع فیها فانک کما تدین تدان»، «غیبت کسی را نکن که غیبت تو را هم بکنند و برای کسی چاه حفر نکن که روزی خودت در آن افتی»، «ایاک والغیبة فانها تمقتک الی الله و الناس و یحیط اجرک»،[36] «از غیبت بپرهیز که در نزد خداوند بی‌منزلت نگردی».
5)ـ واگیری اجتماعی
بعضی گناهان در زندگی اجتماعی و فردی و به تعبیر علم اخلاق در انحطاط روحی و کمالات انسانی نقش کلیدی دارند، همان طور که بعضی از اعمال حسنه در ارتقای روحی و صعود معنوی، بسیار مؤثرند. غیبت از آن سنخ گناهانی است که نقش مخربی در روابط اجتماعی دارد، یکی از مهم‏ترین اثرات آن، زمینه‎سازی برای دیگر گناهان و اشاعة فحشا می‎باشد که این امر خود موجب «واگیری اجتماعی»[37] یا «سرایت اجتماعی» می‎شود. از طریق واگیری اجتماعی، پخش عقاید، سوائق احساسات، عواطف و گرایش‎ها در محیط مساعد، امکان‎پذیر می‎شود، برخی از هیجانات جمعی، هراس، مد، شایعه و غیره پدیده‎هایی هستند که اکثر از طریق واگیری پخش می‎شوند، واگیری عیوب و بدی‌ها، آلودگی خوانده می‎شود، زمانی که آلودگی به فساد انجامد، عفونت پدید می‎آید.[38]
غیبت قبح دیگر گناهان را در انظار دیگران می‎شکند و بی‎اهمیت جلوه می‎دهد. یکی از مؤلفه‎های کارساز و موثر اخلاق اسلامی، سعی انسان در حفظ «حیاء» بین خود و خداوند متعال است که به واسطه آن قبح گناه را در نظر خویش، بزرگ جلوه می‎دهد تا مرتکب آن نشود. اما غیبت نه تنها زشتی گناه را در خود فرد می‎شکند، بلکه اشاعة آن به دیگران، موجب تشویق افراد در ارتکاب به آن اعمال می‌شود. شاید حدیث شریف نبوی که غیبت را از زنا بدتر و قبیح‎تر جلوه می‎دهد، به همین خاطر است که غیبت زمینه‎ساز گناهان دیگر شده و موجب یک نوع واگیری اجتماعی می‎شود، همانند ویروسی که با سرایت به سایر افراد، دیگران را نیز در معرض خطر قرار می‎دهد.
زیرا از طریق آن، بسیاری از افراد، دیگر گناهان را شناخته و با آن آشنا می‎شوند و راه‌های ارتکاب آن را فرامی‎گیرند و زشتی گناه در نظر آنها فرو می‎ریزد. غیبت در واقع همان اشاعة فحشا و منکرات است که این امر موجب نوعی واگیری اجتماعی می‌شود. یکی از اصول بنیادین روابط اجتماعی از منظر دین پخش نشدن عیوب مردم و زشتی کردار آنها است، اگر کسی رفتار نابهنجاری مرتکب شود، این امر باید در خفای پنهانی بماند تا به دیگران سرایت نکند، برهمین اساس در معارف دینی پرده‎پوشی، نادیده گرفتن گناه افراد و عدم نقل آن بسیار سفارش شده است که در این رابطه به چند روایت در چگونگی سامان‎دهی روابط اجتماعی و الگودهی رفتار جمعی اشاره می‎گردد:
- «عن امیرالمؤمنین علی (ع) من قال فی مؤمن ما رأته عیناه و سمعته اذناه فهومن الذین قال الله عزوجل أن الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین امنوا لهم عذاب ألیم»[39]، «اگر کسی در مورد انسان (مؤمن) دیگری، آنچه را که خودش با چشمان خود دیده و با گوش خود شنیده نقل کند، این شخص از مصادیق همان افرادی است که خداوند درباره آنها می‎فرماید: کسانی که دوست دارند، اعمال زشت را در مؤمن شایع کنند، عذاب دردناکی برای آنهاست». بنابراین اگر نقل معلومات خود انسان ممنوع است، چه برسد به آنچه که علم ندارد و صرفاً شنیده است.
- «عن امیرالمؤمنین (ع) انه قال له النبی (ص): لو رایت رجلاً علی فاحشة قال استره، قال إن رایته ثانیاً قال استره بأزاری و ردائی الی ثلاث مرّات، فقال النبی (ص) لا فتی الا علی و قال (ص): اُستروا علی اخوانکم»،[40]«پیامبر از علی(ع) سؤال می‎کند: اگر مرد زشت‌کاری را بر زن نابکاری ببینی، چه می‎کنی؛ علی (ع) فـرمود: آن‌را می‎پوشانم (و نادیـده می‎انگارم) و پیـامبر (ص) فـرمود: اگر دوبـاره دیدی، چه می‎کنی؟ علی (ع) فرمود: با عبا و ردایم آن‌را می‎پوشانم، تا سه بار این عمل را نادیده می‎انگارم. سپس پیامبر (ص) ـ ضمن تأیید این ایده و عمل ـ فرمود: به راستی که جوان مردی، جز علی نیست».
6)ـ ایجاد دشمنی و کینه
در قرآن کریم یکی از کارهای شیطان ایجاد دشمنی وکینه بین افراد است: «إنمّا یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة والبغضاء»،[41] «شیطان می‏خواهد میان شما دشمنی و کینه افکند».
غیبت موجب بدبینی افراد نسبت به یکدیگر می‎شود و جو صفا و صمیمیت را به هم می‎زند که این امر در گروه‌های کوچک، کاربرد بیشتری دارد. امام خمینی (ره) راجع به ضررهای اجتماعی غیبت می‎فرماید:
«یکی از مقاصد بزرگ شرایع و انبیای عظام (سلام الله علیهم) که علاوه بر آن که خود مقصود مستقل است، وسیله پیشرفت مقاصد بزرگ و دخیل تام در تشکیل مدینه فاضله می‎باشد، توحید کلمه و توحید عقیده است و اجتماع در مهامّ امور و جلوگیری از تعدّیات ظالمـانـة اربـاب تعـدّی است که مستلـزم فساد بنی الانسان و خراب مدینه فاضله است و این مقصد بزرگ که مصلح اجتماعی و فردی است، انجام نگیرد، مگر در سایه وحدت نفوس و اتحاد همم و الفت و اخوّت و صداقت قلبی و صفای باطنی و ظاهری و افراد جامعه به طوری شوند که نوع بنی‎آدم تشکیل یک شخص دهند و جمعیت به منزله یک شخص باشد... مسلمین مأمورند به دوستی و مواصلت و نیکویی به یکدیگر و موّدت و اخوّت و معلوم است، آنچه موجب ازدیاد این معانی شد، محبوب و مرغوب است و آنچه این عقد مواصلت و اخوّت را بگسلد و تفرقه در بین جمعیت اندازد، مبغوض صاحب شرع و مخالف مقاصد بزرگ او است و پرواضح است که این کبیره موبقه]غیبت[ اگر رایج شود، در بین جمعیت موجب کینه، حسد، بغض و عداوت شده و ریشه فساد در جمعیت بدواند، درخت نفاق و دورویی در آنها ایجاد کند و برومند نماید و وحدت و اتحاد جامعه را گسسته کند و پایه دیانت را سست کند و از این جهت بر فساد و قبح آن افزوده گردد».[42]
غیبت علاوه بر اثرات اجتماعی از پیامدهای فردی نیز برخوردار است که به طور فهرست‎وار اشاره می‎گردد:
محو شدن حسنات فرد، عذاب اخروی، سنگین شدن بار گناه انسان در قیامت، خروج از تحت ولایت الهی و ورود در ولایت شیطان، عدم قبولی روزه[43]و اختلال در امنیت روانی افراد.
عوامل اجتماعی غیبت
عواملی که زمینه‎ساز رواج و شیوع غیبت می‎شود، شامل زمینه‎های فردی و زمینه‎های اجتماعی می‎شود. زمینه‎های فردی از قبیل حسادت، غرور، عادت و غیره از حوزه این نوشتار خارج است، از این جهت صرفاً به عوامل اجتماعی پرداخته می‌شود.
امام صادق (ع)، علل و زمینه‎های غیبت را ده چیز شمرده شده است که بعضی از آنها جنبه روان‌شناختی و بعضی دیگر جنبه جامعه شناختی دارد: «اصل الغیبة تتنوع بعشرة انواع: شفاء غیظ و مساعدة قوم و تهمة و تصدیق خبرٍ بلا کشف و سوء ظن و حسد و سخریة و تعجب و تبرّم و تزیّن، فأن اردت السلامة فاذکر الخالق لا المخلوق فیصیر لک مکان العیبه عبرة».[44]
این عوامل دریک «وضعیت اجتماعی» بروز می‌کنند. وضعیت اجتماعی[45] وضعیتی است که کنشگران با هم تعامل دارند و به کل مجموعه شناسه‎هایی که کنشگر به آن پاسخ می‎دهد، (خواه اشخاص، جمعیت‌ها و موضوع‎های فرهنگی و خواه خویشتن خویش) بکار برده می‎شود. وضعیت اجتماعی معطوف به موضوعات اجتماعی است[46]و برحسب گروه‌های اولیه و ثانویه، متغیر می‌شود.
هر فردی از افراد جامعه به وسیله تماس اجتماعی[47] در ابتدا به یکی از گروه‌های اولیه، مانند خانواده[48] و در مرحله بعدی در گروه‌های ثانویه، تماس‎های مستقیم و غیرمستقیم پیدا می‎کند. در همین گروه‌ها شخصیت و شالوده فردی و جمعی پی‎ریزی می‎شود. ارزش‎ها و هنجارها از طریق فراگیر و اجتماعی شدن (جامعه‎پذیری) اندوخته می‎شود. این گروه‌ها از دو طریق بستر و زمینه غیبت را در جامعه فراهم می‌آورند:
1)ـ عرفی شدن غیبت
عوامل و پدیده‎های اجتماعی، به شکلی دو سویه، از هم دیگر تأثیر و تأثر می‎پذیرند. از این رو وقتی غیبت از طریق سرایت اجتماعی رواج پیدا کند و عرفی گردد، خود زمینه‎ساز غیبت کردن و افشای عیوب به همدیگر می‏شود که این امر به نوبه خود موجب بروز یک پدیده و ناهنجاری دیگری به نام «نفاق» می‎شود؛ یعنی افراد یکدیگر را قبول ندارند و در غیاب هم از یکدیگر غیبت می‎کنند، اما وقتی با هم مواجه می‎شوند، چنان با هم برخورد کنند که گویا صددرصد یکدیگر را قبول دارند و مشکلی بین آنها نیست، در حالی که واقع امر این چنین نیست. بعضی از افراد برای اینکه خود را از تهمت برهانند، حاضرند این ویروس اجتماعی (غیبت) فراگیر شود تا راه برای رفتار ناهنجار خودشان باز شود. چنانچه از معصوم روایت شده: «فی ودود لعیوب یحبّون اشاعة معائب الناس»، «صاحبان رفتار نابهنجار، دوست دارند مردم را افشا کنند، تا بدین وسیله عذری و توجیهی برای عیوب خود بیابند».[49] برای مبارزه با عرفی شدن غیبت لازم است در ابتدا، در گروه‎های اولیه این امر نهادینه شود که غیبت یک رفتار نارواست و موجب می‎شود که دیگر کنشگران نیز به غیبت واداشته شوند و این عمل به نوبه خود موجب سرایت اجتماعی می‎شود. بنابراین اگر کنترلی هم لازم باشد، در همین مرحله بهترین وضعیت را ایجاب می‎کند.
2)ـ بیرون کردن رقیب از صحنه اجتماعی
معمولاً در روابط اجتماعی نوعی رقابت جمعی هم شکل می‎گیرد، این رقابت اگر براساس اصول و ارزش‎ها باشد، از منظر منابع دینی عملی ارزشی است: «فاستبقوا الخیرات»، اما اگر براساس منافع شخصی و هواهای نفسانی باشد، رفتاری نابهنجار و ضد ارزش است. بعضی از افراد که دارای منطق قوی و راه و رسم صحیحی نیستند، برای اینکه در صحنة رقابت اجتماعی رقیب خود را از صحنه بیرون کنند، با ذکر عیوب آنها و رواج دادن غیبت، این امر را ممکن می‎سازند. با نگاه آسیب‎شناختی به مسائل کنونی کشور مشخص می‌شود، یکی از مشکلات کنونی رقابت‎های اجتماعی در کشور ما، از همین نقطه سرچشمه می‎گیرد.
موارد جواز غیبت
از آنجا که اسلام دین کامل و جامعی است، همه جوانب و اطراف مسائل به خوبی دیده شده و احکام اسلامی همگی بر طبق مصالح و مفاسد بنا نهاده شده است. زمانی مصلحت بیشتر اقتضا می‎کند، مفسدة کمتر در نظر گرفته نشود و به اصطلاح علمی، مصلحت بیشتر بر مفسده حکومت می‌کند و دایرة آن‌ را توسعه یا تضییق می‎نماید. یک مورد زمانی است که مصلحت جمعی لحاظ شود، زیرا مصلحت جمعی بر مصلحت فرد غالب است. موارد استثنای غیبت از همین نوع است، یعنی در بعضی موارد، بنابر مصلحت بیشتر، مفسدة غیبت در نظر گرفته نمی‎شود و مصلحت فرد، فدای مصلحت جمع می‎شود و در نتیجه غیبت جایز می‎گردد. موارد جواز غیبت به اختصار شامل موارد ذیل می‏شود.
1)ـ نصیحت مشورت کننده
این موارد در جایی است که کسی با دیگری در موضوع خاصی مشورت نماید، فرد طرف مشورت می‎تواند از شخص مورد نظر، در رابطه با موضوع مشورت حقایقی را بیان کند؛ گرچه این مطالب از مسائلی باشد که افشای آن در حالت عادی غیبت محسوب می‎گردد. به عنوان نمونه، مشورت در امر ازدواج چون از نظر اسلام امر مهمی است و می‎بایست بنیان خانواده بر پایه‎های محکم استوار گردد، می‎توان در حد ضرورت از معایب فرد مورد ازدواج بیان کرد تا کسی که قصد ازدواج دارد، اغوا به جهل نشود و با آگاهی کامل ازدواج نماید.
2)ـ نهی از منکر
اگر انسان تشخیص دهد، با غیبت کردن، فردی از گناه خویش منصرف می‎شود و پشیمان می‎گردد، غیبتش رواست. در این مواقع غیبت کردن یکی از راه‌های جلوگیری از منکرات و مصداق نهی از منکر است. البته این امر در زمانی است که سایر شرایط امر به معروف و نهی از منکر وجود داشته باشد، مثلاً بداند احتمال تأثیر دارد و آن فرد غیبت شده از گناه خویش توبه می‎کند.
3)ـ شخص فاسد
غیبت از کسی که گمره است و گمراه کننده، جایز می‎باشد کسی که با نشر عقاید باطل و ترویج مبانی باطل، سعی در تخریب معارف دینی و ایجاد بدعت در دین و گمراه کردن دیگران دارد، غیبتش جایز است؛ بدین معنی که می‎توان با ذکر نام و خصوصیات فرد، اعتقاد باطل، انحراف فکری و عقیدتی ضررهای گرویدن به او را آشکار کرد و به جامعه معرفی نمود. با نشر کتاب، مقاله و غیره، می‌توان مبانی افرادی را که با انواع تفکرات وارداتی و مخرّب، درصدد تضعیف مبانی دینی هستند، مورد نقد قرار داد و افکار آنها را مخرّب اعلان نمود که این امر نه تنها غیبت محسوب نمی‎گردد، بلکه چه بسا بر علما و اندیشمندان واجب و لازم باشد، زیرا یکی از وظایف علما و اندیشمندان جلوگیری از بدعت‎ها و شیوع افکار باطل و انحرافی است.
4)ـ امنیت اجتماعی
در بعضی شرایط، مصلحت عمومی جامعه اقتضا می‎نماید، افراد جامعه با هوشیاری و دقت، مراقب امنیت جامعه باشند و مواردی را که مخل به امنیت اجتماعی می‌باشد، با ذکر نام و خصوصیات در نزد کسانی که وظیفه آنها تأمین امنیت است، بیان کنند. زیرا نمی‎توان به خاطر حیثیت یک فرد، کل جامعه را در خطر انداخت و مصلحت یک فرد را فدای مصلحت جمع نمود، در حال حاضر این امر وضعیتی است که کشور ما نیز با آن روبروست و حتی شناساندن و معرفی این افراد به جامعه برای اینکه مردم دشمن را به خوبی تشخیص بدهند، بلامانع است.[50]
راهکارهای عملی رفع غیبت
در راستای مبارزه با غیبت در صحنه اجتماع، باید از راهکارهای ویژه‌ای بهره جست تا در فضای رفتارها و ارزش‎های جامعه جواب‎گو باشد. همه راهکارهای دفع غیبت، در این مسیر هستند که ضد ارزش و ضد اخلاقی بودن این پدیده نامطلوب را در سطح جامعه نهادینه کنند؛ زیرا در سیر فرایند تغییر ارزش‎ها، گاهی اوقات رفتار ضد ارزشی تبدیل به ارزش می‎گردد، در این مورد باید هنجار سازان جامعه تلاش کنند تا غیبت را امری مذموم، هنجارشکن و ضد ارزشی معرفی نمایند.
1)ـ نظارت و کنترل اجتماعی
به نظر می‎رسد در مورد غیبت بهترین نوع نظارت اجتماعی، از نوع «نظارت غیررسمی» است، در نظارت غیررسمی، کنترل آن پدیده به نهادها و تأسیسات غیررسمی مثل دادگاه و پلیس واگذار نمی‌باشد، بلکه خاستگاه نظارت آن معطوف به نظارت جمعی همه افراد جامعه، نسبت به رفتارهای یکدیگر است. کامل‎تـرین مصداق ایـن نظارت، همان است که قـرآن کریـم معرفی می‎کنـد: «و تـواصوا بالحق و تـواصوا بـالصبر»،[51]«مؤمنـان یکدیگر را بـه صبـر و حق سفارش می‎کنند». در واقع مؤمنان مواظب یکدیگر هستند و مردم همدیگر را به خیر و دوستی راهنمایی می‎کنند.
یکی از ابزارها و مکانیسم‎های مهم کنترل اجتماعی، «امر به معروف و نهی از منکر» است. امر به معروف و نهی از منکر دارای سه مرحله می‌باشد: قلبی، زبانی و یدی. گرچه مرحله سوم وظیفة حکومت اسلامی است، اما دو مرحله دیگر به تک تک اعضای جامعه واگذار شده، به این که فرد به هنگام دیدن نابهنجاری و تخریب ارزش‎ها، در ابتدا از درون ناراحت شود که ضد ارزش‎ها تبدیل به ارزش شدند و در مرحله بعدی به شخص متجاهر به گناه، به صورت شفاهی و لسانی تذکـر دهـد. امـر به معروف نقش مهمی در تلطیف فضای معنـوی جامعه ایفـا می‎نماید.
2)ـ روش تذکار
یکی از روش‎ها و ابـزارهای بسیـار منـاسب که قـرآن معرفی می‎کنـد و در جلوگیری از انحرافات بسیار مؤثر است، روش «تذکر و یادآوری» است.
مفهوم این راهکار عملی، به صورت فردی بدین معنی است که انسان مرتب به خودش یادآوری کند که این رفتار ارزشی یا آن رفتار ضد ارزشی است، زیرا با گذشت زمان، بسیاری از مسائل فراموش می‎شود و قبح یک رفتار کمرنگ می‌گردد، دراین فضا بهترین راهکار توجه و یادآوری است. تفاوت این راهکار با قبلی آنجاست که در راهکار قبلی جرم یا ناهنجاری اتفاق می‎افتاد، آن‏گاه تحت نظارت و نهی از منکر واقع می‎شود، اما کارکرد این روش قبل از وقوع جرم و بروز ناهنجاری است و خاصیت پیشگیری را دارد. این روش قرآنی که متأسفانه مورد غفلت قرار گرفته، بسیار مؤثر است. در سطح کلان، این امر وظیفه هنجارسازان جامعه است. به عنوان نمونه، براساس روش تذکار قرآنی لازم است در رسانه‌ها، نمازهای جماعت و ...، هر روز یا هر هفته، یک روایت در مورد قبح غیبت خوانده شود، تا زشتی این عمل بیشتر از پیش آشکار گردد.
3)ـ تشویق صالحان و تنبیه غافلان
این راهکار که مستفاد از قرآن می‌باشد، به معنای تنظیم روابط اجتماعی است تا کسانی که پایبند ارزش‎ها هستند و رفتار آنها مطابق قاعده و قانون است، مورد تشویق همه افراد جامعه به ویژه هنجارسازان جامعه قرار گیرند و در طرف مقابل هنجارشکنان مورد تنبیه قرار بگیرند. بهترین تنبیه هنجارشکنان «بایکوت اجتماعی» است. کسانی که غیبت می‎کنند، هرزه‎گو و سخن چین هستند، آنها نمی‎بایست در شبکه روابط اجتماعی جایگاهی داشته باشند. نهادهای اجتماعی، نسبت به افرادی که با غیبت کردن نظم اجتماعی را به هم می‏زنند، به گونه‏ای برخورد کنند که آنها جایگاه خود را از دست بدهند. قطع ارتباط با آنها و ترتیب اثر ندادن به نتایج حرف‌هایشان، بهترین طریقه تنبیه می‌باشد.
4)ـ مسئولیت اجتماعی برای حفظ حقوق دیگران
باید توجه داشت که غیبت کردن، حقی برای دیگران ایجاد می‎کند، بدین معنی که شخص غیبت کننده موظف است، حقوق شخص غیبت شده را که ضایع کرده است، جبران نماید و به گونه‎ای شخصیت اجتماعی او را که با غیبت خدشه‎دار شده است، احیا و جبران نماید، همچنین شنونده غیبت موظف است، از حقوق فرد غیبت شده دفاع کند و او را تنها رها نکند، زیرا وی نیز مسئول حفظ حقوق دیگران است و نباید بگذارد در پیش روی خودش، این حق ضایع گردد.
همة این راهکارهای عملی، در جهت فرهنگ پذیر کردن زشتی غیبت است و زمانی این راهکارها بیشترین نتیجه را خواهند داد که از نهاد خانواده شروع شود؛ زیرا همان طور که مطرح گردید، اعتقادات و باورهای هر فردی به وسیله تماس اجتماعی شکل می‏گیرد که بیشترین این تماس از سوی خانواده است. بنابراین خانواده در این فرهنگ پذیر کردن نقش مستقیمی دارد و سپس بر حسب اولویت تماس‏های اجتماعی، این امر مهم بر عهدة مدرسه، رسانه، نهادهای فرهنگی و به طور کلی همة متولیان فرهنگی است که آنها می‏توانند در ابتدا از طریق اصلاح خویش و سپس با بکارگیری راهکارهای مؤثر، گامی مهم در دفع این پدیدة نامطلوب بردارند.

 
فهرست منابع:
- القرآن الکریم.
- امام خمینی، روح‌الله: «چهل حدیث»، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، 1368.
- انصاری، شیخ‌مرتضی:«مکاسب»، قم، انتشارات دهاقانی، 1374.
- بیرو، آلن: «فرهنگ علوم اجتماعی»، باقر ساروخانی، تهران، چاپ دوم، کیهان، 1370.
- کلینی، محمدبن یعقوب: «اصول کافی».
- جبلی عاملی زین‌الدین «شهید ثانی»: «کشف الریبة عن احکام الغیبة»، انتشارات مکتبة الامام الامیرالمؤمنین(ع)، بی‏تا.
- عمید، حسن: «فرهنگ فارسی»، انتشارات امیرکبیر، چ دوم، 1363.
- گولد، جولیوس؛ کولب، ویلیام ل.:«فرهنگ علوم اجتماعی»، انتشارات مازیار، چاپ اول، 1376.
- محمدی ری‌شهری، محمد: «میزان الحکمة، مکتب الاعلام اسلامی»، قم،مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، 1362.
- نراقی، محمدمهدی: «جامع‌السعادات»، چاپ نجف، 1368 ه‍..ق.
 
 
پی نوشتها:

 1 - عمید، ص 748.
[2] - انصاری، ص 122 .
[3] - نراقی، ص 288.
[4] - شهید ثانی، ‌ص24.
[5] - انصاری، ص125.
[6] - ر.ک: شهید ثانی، ص 38.
[7] - همان‌، ص40 به بعد.
[8] - همان، ص40.
[9] - حجرات،12.
[10] - امام خمینی، ص 259.
[11] - محمدی ری‌شهری، ص 332.
[12] - همان، ص 333.
[13] - همان، ص 334.
[14] - امام خمینی، ص 259.
[15]- norme
[16]- abnormal
[17]- values
[18]- crime
[19]- law
[20]- deviance
[21]-social interaction
22 - گولد؛ کولب، ص150.
[23]- social values
[24]- behavior
[25]- believe
[26] - ر.ک: ثقةالاسلام کلینی، ج 2، صص 350 به بعد.
[27] - social cohesion
[28] - گولد؛ کولب، ص904.
[29] - بیرو ، ص 400.
[30] - شهید ثانی، ص 34.
[31]- social disorganization
[32]- social order
[33]- order
[34] - ر.ک: گولد؛ کولب، ص 860.
[35] - ر.ک: بیرو، ص 370.
[36] - محمدی ری‌شهری، ج 7، صص 333-332.
[37] - social contagion
[38] - ر.ک: بیرو، ص 348.
39 - انصاری، ص120.
[40] - محمدی ری‎شهری، ج 7، ص 336.
[41] - مائده، 91.
[42] - امام خمینی، ص 264.
[43] - ر.ک: محمدی ری‎شهری، ج 7.
[44] - شهید ثانی، ص57 .
[45]- social situation
[46] - ر.ک: گولد؛ کولب، ص 894..
[47]-social contact
[48]- family
[49] - محمدی ری‎شهری، ج7، ص 336.
[50] - نک: شهید ثانی.
[51] - العصر، 3.

تبلیغات