آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

متن

سخنان و آثار پولس را باید مهم‏ترین و تأثیرگذارترین منبع در الاهیات مسیحی دانست. محققان بسیاری دل‏مشغول آثار او بوده و هستند. از سوی دیگر در دهه‏های اخیر بسیاری از الاهیدانان و اندیشمندان داستان را عنصری اساسی در بررسی هویت انسان، روند درک و فهم، و موضوعات الاهیاتی و فلسفی دانسته‏اند. عده‏ای از پولس‏پژوهان با تأثیرگرفتن از مباحث داستانی نگاه و رویکرد جدیدی را برای فهم بهتر اندیشه‏های او مطرح کرده‏اند. بنا به گفته این محققان، مسائل الاهیاتی و استدلال‏های پولس رویه تفکر او هستند و باید آنچه را که در ورای این سخنان است مورد توجه قرار داد؛ در پسِ سخنان پولس باید داستان و یا داستان‏هایی را جست‏وجو کرد، که ذهن پولس را شکل داده و مبنا و زیرساخت الاهیات او هستند.
این مقاله دو بخش دارد؛ در بخش نخست به معرفی و بیان نظریات محققانی می‏پردازد که به داستان و جنبه‏های داستانیِ آثار پولس توجه کرده‏اند. در بخش دوم به این پرسش پاسخ می‏دهد که چرا محققان در مطالعات پولس‏شناسی به داستان گرایش پیدا کرده‏اند. نویسنده برای پاسخ به این پرسش به بررسی گرایش محققان به
______________________________
1. مشخصات کتاب‏شناختی این اثر چنین است:
Bruce W. Longenecker, "The Narrative Approch to Paul: An Early Retrospective" in: Currents in Biblical Research, Vol. 1, October 2002, pp. 88-111.
______________________________
داستان در الاهیات فلسفی و اخلاق الاهیاتی می‏پردازد؛ زیرا در شاخه‏های متعددی از الاهیات نیز، داستان مورد توجه قرار گرفته است و به گسترش رویکرد داستانی منجر شده است. نویسنده در ادامه نشان می‏دهد که محققان در تحلیل یهودیتِ زمان پولس نیز راه جدیدی پیموده‏اند که داستان در آن نقش مهمی دارد. در بخش آخر به مسئله متناقض و آشفته‏بودن سخنان و اندیشه‏های پولس می‏پردازد و با آوردن نظرات عده‏ای از محققان، این نظریه را بیان می‏کند که هرچند سخنان پولس گاه متناقض به نظر می‏رسند، با این همه اگر این سخنان را بر اساس یک یا چند داستان که در پشت آن سخنان قرار دارد بفهمیم دیگر متناقض و آشفته به نظر نمی‏رسند؛ زیرا این داستان‏ها مانند ریسمانی هستند که این سخنان را به هم پیوند می‏دهند و به آنها انسجام و نظم می‏بخشند. در این بخش نویسنده به این داستان‏ها اشاره می‏کند و نیز سخنان محققانی را نقل می‏کند که داستان‏های نهفته در ورای آثار پولس را معرفی می‏کنند.
این مقاله را باید در شمار نوشته‏های دشواریاب دانست، به طوری که شاید نیازمند دوباره‏خوانی باشد. در این مقاله گاهی به صورت گذرا و با کمترین توضیح به مطالب و نظراتی اشاره شده است. از این‏رو از خوانندگان محترم انتظار می‏رود که در فهم مطالب مقاله حوصله به خرج دهند و پس از خواندن کل مقاله به نتیجه‏گیری بپردازند. به نظرم، بخش پایانی فهم بخش‏های ماقبل خود را آسان‏تر می‏کند.
در دهه‏های پایانی قرن بیستم، واژگان جدیدی در مطالعات پولسی پدیدار شد: «داستان» و «روایت».(1) این واژگان نشان‏دهنده چیزی است که گاه از آن به‏عنوان روشی جدید در مطالعه رساله‏های پولس نام می‏برند. این واژگان همچنین نشان‏دهنده شناختی جدید از شیوه‏ای است که پولس اندیشه‏های الاهیاتی‏اش را بر اساس آن تدوین کرده است. در آمریکای شمالی و بریتانیا، پولس‏شناسان برجسته هم‏گام با حساسیت فزاینده‏ای که نسبت به مفهوم پویایی داستانی در الاهیات پولسی به وجود آمده بود، کم‏کم این واژگان را وارد مطالعات خویش کردند. مطالعات پولس‏شناسی برای مدت‏ها در پیرامون برخی مضامین یا راهبردهای اقناعی رساله‏های پولس می‏چرخید و یا به زمینه و شرایطی که رساله‏ها در آن نوشته شده بودند می‏پرداخت؛ اما بعدها، در کنار
______________________________
1. narrativeو story همچنان که خود نویسنده در ادامه مقاله اشاره خواهد کرد این دو کلمه به جای هم و در معنای همدیگر به کار می‏روند؛ بنابراین هر دو کلمه را «داستان» ترجمه کردم.
______________________________
سایر موضوعات، توجه به جنبه‏های داستانی رساله‏های پولس افزایش پیدا کرد. این توجه، بخشی از حرکتی است که هدف آن شناسایی عواملی بود که در ورای نوشته‏های پولس قرار داشته و بر افکار او تأثیر گذاشته است. به نظر می‏رسد که نگاه به پولس به عنوان الاهیدانی که الاهیات خویش را بر مبنای داستان شکل داده است، دورنمایی را از یک ارزشیابی جدید در مورد صحت عمل و مهارت پولس در الاهیات پیش روی ما قرار می‏دهد و به همین دلیل است که این بحث برای بسیاری پرجاذبه است.
پژوهش درباره پولس به‏عنوان الاهیاتی داستانی(1) هنوز در آغاز راه است. بذرها افشانده شده، ریشه‏های قوی به وجود آمده و جوانه‏ها پدیدار شده‏اند. درست همانند دانه کوچک خردل که رشد می‏کند تا بوته بزرگی شود که پرندگان در آن لانه می‏سازند.(2) شاید رویکرد داستانی ظرفیت آن را داشته باشد، تا در آینده، محملی برای تحقیقات تازه در مورد پولس باشد. اما همچنان که پیداست، بذرها همواره به رشدی پرثمر نمی‏رسند. هنگام بذرپاشی گاهی دانه‏ها در محل مناسب قرار نمی‏گیرند و چون ریشه نمی‏گیرند می‏میرند، گاهی در سنگلاخ می‏افتند و به سرعت می‏رویند، اما با گرمای آفتاب پژمرده می‏شوند و گاهی نیز در میان خارها می‏افتند و خارها دور آنها را گرفته، نابودی آنها را موجب می‏شود.(3)
این مقاله پیش‏بینی قریب‏الوقوعی در مورد سرانجام این رویکرد داستانی ندارد. در عوض در بخش اول به دنبال آن است تا با توجه به پیشینه بحث، تصویری کلی از ویژگی‏های اساسی رویکرد داستانی به پولس در میان الاهیدانان معاصر ارائه دهد و در بخش دوم دلایلی را در این باره ارائه می‏کند که چرا چنین رویکردی به طور گسترده و فزاینده‏ای مورد توجه قرار گرفته است.
1. گرایش محققان به ویژگی‏های داستانی الاهیات پولس
در اواخر قرن بیستم، عده‏ای از محققان عهدجدید این دیدگاه را مطرح کردند که اگر سخنان پولس را در رساله‏هایش محصول داستانی که زیربنای این سخنان است بدانیم، می‏توان آنها را بهتر فهمید. جیمز دی. جی. دان(4) در اثر خویش الاهیات پولس رسول
______________________________
1. na1rrative theologian
2. رک: مرقس 30:4-32
3. رک: مرقس 4:3ـ9
4. James D.G. Dunn
______________________________
(1998)(1) این نظر را مورد بررسی قرار می‏دهد که آیا می‏توان «ویژگی چندلایه» بودن سخنان پولس را در رساله‏هایش محصول نوعی «الاهیات داستانی»(2) دانست و گفت که این سخنان از این سنخ الاهیات سرچشمه گرفته است (1998: 18ـ17 البته خود او مدل «گفت‏وشنودی» را ترجیح می‏دهد). یک سال بعد فرانک ماترا(3) اثر خود مسیح‏شناسی عهدجدید(4) را منتشر کرد و مدعی شد که یک ساختار داستانی، به سخنان گوناگون پولس در مورد «خدا، مسیح، اسرائیل، امت‏ها، و خلقت» نظم و انسجام می‏بخشد (1999:86؛ هم‏چنین رک: هورل 2000:56ـ55).(5) او معتقد است که رساله‏های پولس متضمن یک فراداستان(6) هستند، فراداستانی که:
احتمالاً به موازات افزایش فهم پولس از آنچه خدا در مسیح محقق ساخت، [این داستان] مورد تطبیق و تغییر قرار می‏گرفت؛ زیرا مطمئنا شرایط جدید پولس را ملزم به بررسی مجدد داستان خویش می‏کرد. نامعقول نیست اگر فرض کنیم داستانی وجود دارد که مبنای نوشته‏های پولس است و ما می‏توانیم در مورد آن داستان چیزهایی را بفهمیم (ماترا 1997:87).
سخن ماترا تقریبا بیان ساده چیزی است که دیگران با جزئیات بیشتر (و با روشی موشکافانه‏تر) از آن دفاع کرده‏اند. می‏توان گفت که آثار نوآورانه دیگران، به‏خصوص ریچارد هِیز،(7) بیشترین انگیزه را برای بررسی عناصر داستانیِ اندیشه پولس ایجاد کردند. دو اثر مهم هیز در دهه 1980 پژوهشی در دو مجلد، در مورد داستان است (1983، 1989). هر یک از این دو اثر، با روشی متمایز از یکدیگر، هم مبانی‏ای روش‏شناختی و هم دیدی روشنگر را در مورد ویژگی‏های الاهیات پولس ارائه می‏کنند. در راستای اهداف این مقاله، تنها اثر نخست او را بررسی خواهیم کرد؛ زیرا این رساله با مباحث داستان‏شناختی فراوانی که در پی داشت، ارتباط بیشتر و نزدیک‏تری دارد.
هیز در اثر نخست خود ایمان عیسی مسیح(8) که عنوان فرعیِ آن «در مورد زیرساخت داستانیِ غلاطیان» به روشنی موضوع آن را بیان می‏کرد، بحث خود را بر داستان عیسی
______________________________
1. The Theology of Paul the Apostle
2. narrative theology
3. Frank Matera
4. New Testament Christology
5. Horrel
6. meta-narrative
7. Richard Hays
8. The Faith of Jesus Christ
______________________________
متمرکز می‏کند و آن را عنصر مولد الاهیات پولس می‏داند. آنچنان‏که خود هیز نشان می‏دهد، در قرن بیستم چندین محقق پیش از او به این بحث پرداخته‏اند. با وجود این، این هیز بود که مسئله پویاییِ داستانی را آشکارا در دستور کار خویش قرار داد. او با این کار قصد داشت برای تحقیق در نوشته‏های پولس با رویکردی داستانی، مبنایی روش‏شناختی فراهم آورد. به همین جهت می‏نویسد:
در مورد پولس با متنی جدلی ـ احتجاجی(1) مواجه‏ایم؛ مبنای احتجاج‏های مختلف او داستان است. چگونه می‏توان شکل این ساختار داستانی را تشخیص داد؟... آیا این گفته منطقی است که یک داستان می‏تواند مرزها و محدودیت‏های منطق یک استدلال را تعیین کند؟(20: 1983؛ رک: ویذرینگتون(2) 1994:2)
هیز برای بحث خویش دست‏مایه‏های مفیدی را در آثار بسیاری از نظریه‏پردازان می‏یافت؛ نظریه‏پردازانی مانند پل ریکور(3) (که بین ابعاد «اتفاقی»(4) و «شکلی»(5) داستان‏گونگی تفاوت می‏گذاشت)، رابرت فانک(6) (که قائل به تفاوت بین «زبان مبنایی»(7) و «تفکر و تامل اولیه»(8) بود)، نورتروپ فرای(9) (که بین «اسطوره»(10) و «فهم»(11) تفاوت می‏گذاشت). از میان این افراد، هیز بیش از همه به فرای متکی بود. فرای «اسطوره» را طرح یا سلسله حوادثی می‏دانست که در یک داستان نمایش داده می‏شود(12) و «فهم» را
______________________________
1. نویسنده در بخش پایانی همین مقاله (4.2) می‏گوید که اندیشه پولس ماهیتی سیاقی و بافتاری دارد و در مرکز اندیشه پولس، یک داستان قرار دارد. در مواجهه با شرایط گوناگون و موقعیت‏های مختلف، پولس این داستان را شرح و تفسیر می‏کند؛ این امر باعث می‏شود که نوشته‏ها و آثار پولس خصوصیتی احتجاجی و جدلی داشته باشد. م
2. Witherington
3. Paul Ricoeur
4. episodic
5. configurational
6. Robert Funk
7. Foundational language
8. primary reflectivity
9. Northrop Frye
10. mythos
11. dianoia
12. بنا به گفته وی در بررسی ساختارهای کلامی، نخستین چیزی که در برابر ما قرار دارد داده‏هایی است که سلسله‏وار مرتب شده و لازم است که آنها را به نوبت بخوانیم یا به آنها گوش بدهیم. اسطوره نیز، همانند تمام ساختارهای زبانی، عبارت است از: طرح، روایت یا به طور اعم آرایش توالی‏دار الفاظ. اما اسطوره‏ها بر معنای خاصی دلالت دارند. آنها به اعضای جامعه می‏گویند که دانستن چه چیزی برای آنها اهمیت دارد، چیزهایی در باره ایزدان، قانون یا ساختار اجتماعی. این خصوصیتْ اسطوره را از مَتَل داستان‏هایی که به قصد سرگرمی گفته می‏شوند جدا می‏کند. برای توضیح بیشتر در باره دیدگاه فرای نگاه کنید به: کتابِ رمز کل، کتاب مقدس و ادبیات، ترجمه صالح حسینی. م
______________________________
«درونمایه» یا معنای آن توالی و تسلسل می‏دانست. بر اساس این سخن فرای، هیز سه نظر زیر را نتیجه می‏گیرد:
1. ممکن است رابطه‏ای پویا بین داستان‏ها و اندیشه وجود داشته باشد؛ زیرا داستان‏ها ذاتا دارای بعدی ظاهری (فهم) هستند که نه تنها امکان بازگویی و شرح آن داستان را در یک زبان غیرداستانی [در شکل اندیشه و تأمل [فراهم می‏آورد، بلکه این بازگویی را طلب می‏کند.
2. در بازگویی داستان به شکل اندیشه صرفا به تکرار طرح داستان (اسطوره) پرداخته نمی‏شود؛ با این وجود، داستان روند تفکر را شکل می‏دهد و محدوده آن را معلوم می‏کند؛ زیرا هرگز نمی‏توان (فهم) را کاملاً از داستانی که در آن بیان و درک شده است، جدا کرد.
3. بنابراین وقتی ما با این نوع از اندیشه و تأمل مواجه می‏شویم، می‏توانیم و همین هم صحیح است که جویای داستانی شویم که این اندیشه‏ها در آن ریشه دارند (1983:28).
به نظر هیز برای تشخیص زیرساخت‏های داستانیِ یک گفتار باید دو کار را انجام داد: «در ابتدا باید در آن گفتار، نشانه‏های داستان را پیدا کرده، بکوشیم تا کلیات آن داستان را تشخیص بدهیم. سپس در مرحله دوم، این سؤال را مطرح می‏کنیم که چگونه این داستانْ منطقِ بحث را در این گفتار شکل داده است.» (1983:28) از نظر من کار هیز در مورد رابطه داستان و گفتار، اولین پایه‏های محکمِ رویکرد داستانی به پولس را در دوران معاصر بنا نهاد.
هیز دو جنبه متفاوت در تفکرات پولس (یعنی «زیرساخت‏ها» و «اندیشه») را از هم تفکیک می‏کند. این تفکیک ریشه در آثار دانشوران سابق دارد و بلکه به کارهای محققان دیگری که روش‏هایشان از تأثیرات بنیادین مشابهی برخوردار است، نیز شبیه است. برای نمونه، در سال 1983 دانیل پتی(1) نیز مقاله‏ای با نام «پیش درآمدی ساختاری بر رساله‏های پولس»(2) منتشر کرد. او در این اثر، تمایز بین عقاید بیان شده در یک متن و جهان اعتقادات یا «جهان نمادینی» که مبنای این اعتقادات است را شرح دهد. بحث‏های مفصلی در دفاع از جهان اعتقادات، هرچند در «پس‏زمینه یک گفتار» می‏ماند، بیان شده است. جهان اعتقادات، بنیان‏های لازم را برای انسجام یک بحث فراهم می‏کند و به همین
______________________________
1. Daniel Patte
2. Structural Introduction to the Pauline letters
______________________________
دلیل مستقیما ظاهر نمی‏شود و به علت کارکردش، استدلال را استحکام می‏بخشد (1983:14ـ12؛ برای بحث بیشتر در این باره رک: ص3ـ27). پتی به هیچ یک از جنبه‏های خود متن علاقه نداشت؛ بلکه او به تحقیق درباره ساختارهای زمینه‏های اعتقادی‏ای که گفتارِ متن در آن ریشه دارد علاقه‏مند بود.
نورمن پترسون(1) در اثر خویش، کشف مجدد پولس (1983)(2) علاقه‏ای مشابه را ابراز کرده است. پترسون می‏خواست از طریق بررسی مباحثِ الاهیاتی پولس، به جهان نمادینی که پیش‏فرض او را شکل می‏داد برسد. او جهان نمادین را قالب (پیش‏تفکری) اولیه دانش، و الاهیات را شکل (متفکرانه) دومی که به شکل اولیه وابسته است می‏دانست (ص.30). وی از این‏رو می‏نویسد:
الاهیات شکلی از نظام ادراکی‏ای است که به وسیله آنها جهان نمادین حفظ می‏شود... شکلی از یک تفکر نظام‏مند در مورد آن جهان.... الاهیات نیز همانند تمام شیوه‏های اداره جهان، پاسخی است به تجربه ما از مشکلاتِ زندگی کردن در جهان نمادینی که به ارث برده‏ایم، مشکلات ناشی از نقص این جهان یا ناشی از بازنمودها یا تفاسیر متعارض آن. (ص60).
پترسون همچون هیز و پتی بین دو بخش (1) «زیرساخت» یا «جهان نمادینِ» مولِّد و (2) گفتارهای الاهیاتی که بر اساس آن زیرساخت بیان می‏شوند، تفاوت‏می‏گذارد. علی رغم این‏که هر سه نفر طبقه‏بندی‏ای دو جزئی را مطرح می‏کنند، هر یک راه جداگانه‏ای در تطبیق «داستان» با این طبقه‏بندی در پیش گرفته‏اند. هرچند پتی‏مناسبت و ضرورتی برای سخن گفتن از خصوصیات داستانی نمی‏بیند، هیز در زیرساخت‏های اصلیِ فرآیند معرفتیِ پولس عنصری داستانی را قرار می‏دهد و پترسون این عنصر داستانی را در طبقه دومِ تفکرِ شناختی او قرار می‏دهد (برای نمونه رک: 1985:60).
محققان دیگری نیز در تثبیت داستان به‏عنوان ابزاری تفسیری در مطالعه آثار پولس نقش داشته‏اند. بن ویذرینگتون در اثر خویش که در سال 1994 منتشر شد، بهترین روش را این می‏داند که در مورد الاهیات پولس در محدوده شاخصه‏های «دنیای اندیشه داستانی پولس» سخن بگوییم. ویذرینگتون با کسانی که خطوط کلی الاهیات پولس را بر
______________________________
1. Norman Peterson
2. Rediscovering Paul
______________________________
اساس «مجموعه‏ای مرتب، منظم و بسته‏بندی شده از موضوعات... که در یک نظم منطقی مرتب شده‏اند» ترسیم می‏کنند، مخالفت می‏کند و از داستانِ بنیادینی سخن می‏گوید که مبنای تمام گفتارهای پولس است. در اصل، مهم‏ترین قسمت این داستان تأکید بر رابطه خدا با نوع بشر از آدم تا نقطه اوج این رابطه در آدم آخرت‏شناختی و پس از آن است (1994:2ـ4).
ویذرینگتون برای توضیح و توجیه این ادعایش که در پسِ همه اندیشه‏ها و آثار پولس یک داستان قرار دارد، سه مطلب را بیان می‏کند: نخست آن‏که او داستان را پدیده‏ای نظام‏مند می‏داند که غالبا «مقدم بر» تالیف یک متن یا در «ورای» آن قرار دارد؛ چه عناصر داستانی در مواضع معینی از متن آشکارا بیان شده باشند چه نه. (مقایسه کنید با این نظریه او که «نشانه‏های» الاهیات داستانی، رساله‏های پولس را استحکام می‏بخشد). دوم آنکه باید به ابعاد واکنشی و بلاغی متن حساس باشیم؛ ابعادی که باعث می‏شوند تا همچنان‏که پولس به موقعیت‏ها و مخاطبان متفاوت می‏پردازد، داستان به شکلی خاص پرداخته شود نه در شکلی دیگر (ص4) و سوم آن‏که، او عناصر و مؤلفه‏های داستانی را همراه با سایر پدیده‏هایی که در خطوط کلیِ روند فکری پولس دخیل هستند، در یک بسته معرفتی قرار می‏دهد. ویذرینگتون در ساختار الاهیات پولسی، بین سه جنبه تمایز می‏گذارد:
(1) جهان نمادین پولس، که ستاره‏های ثابتِ آسمان فکری او را پدید می‏آورد، یعنی آن چیزهایی که پولس آنها را صحیح و واقعیِ ذاتی می‏داند؛ (2) تأملات پولس در مورد جهان نمادینِ خودش در چارچوب داستان اصلی، جهان اندیشه داستانی پولس را تشکیل می‏دهد. و این جهان اندیشه داستانی، مبنایی می‏شود تا (3) پولس الاهیاتش، اخلاقش، و جز آنها را در عکس‏العمل به موقعیت‏هایی که باید به آنها بپردازد، بیان کند (ص6، ش7).
ویذرینگتون با تفاوت گذاشتن بین «جهان نمادین»، «جهان اندیشه داستانی» و «بیان الاهیاتی» طرحی سه بخشی را مطرح می‏کند که با طرح دو بخشی هیز (یعنی «زیرساخت داستانی» و «اندیشه»)، طرح پتی (یعنی «جهان اعتقادی» و «ایده‏ها») و طرح پترسون (یعنی «جهان نمادین» و «الاهیات») متفاوت است.
پیش از ویذرینگتون، تام رایت(1) در مطالعه مفصلی که برای تعیین روش‏های ادراک و شناخت انسان صورت داد، مدل سه بخشی مشابهی را مطرح کرده بود. هرچند رایت اصطلاح «جهان‏بینی» را بر «جهان نمادین» ترجیح داده بود، نتیجه تقریبا یکسان بود (توجه داشته باشید [رک: 1992:122 پاورقی 5[ مواردی که او این اصطلاح را به کار می‏برد با مواردی که برگر(2) و لاکمن(3) اصطلاح «جهان نمادین» را به‏کار می‏برند مطابقت دارد). [1996] از نظر او «جهان‏بینی‏ها» در مرحله «پیش‏فرض و پیش‏شناخت» عمل می‏کنند (1992:122) و مانند «شالوده یک خانه هستند: اساسی، اما نامرئی» (ص125). جهان‏بینی‏ها در وهله اول به وسیله داستان‏ها بیان می‏شوند، مدلی که آن را با عبارت «جهان‏بینی ـ با ـ ابزار ـ داستان» بیان کرده است (در این عبارت خط پیوندها (ـ) انتخابی نیستند). به عقیده رایت «جهان‏بینی‏ها داستان‏هایی را که انسان از طریق آنها واقعیت را می‏بیند ارائه می‏کنند. داستان، شاخص‏ترین نمودِ جهان‏بینی است، زیرا نسبت به مشاهدات یکسویه و ملاحظات جزءنگر، از عمق بیشتری برخوردار است» (1992:6 پاورقی 7).
در واقع از طریق داستان‏ها (همچنین نمادها و کردارها) است که «انسان می‏تواند بفهمد چگونه به سؤالات بنیادینی که نقش تعیین کننده‏ای در هستی وی دارند پاسخ دهد: که هستیم؟ کجا هستیم؟ چه چیز اشتباه است؟ و برون رفت از آن چیست؟» (1992:123) این سؤالات را داستانی که پشتوانه عقاید بعدی قرار می‏گیرد پاسخ می‏دهد. داستان‏هایی که در مورد یک جهان‏بینی گفته می‏شوند توضیح دهنده باورها نیستند؛ بلکه خالق آنها هستند و آنها را شکل می‏دهند؛ چراکه این داستان‏ها «نسبت به باورهایی که صریحا بیان می‏شوند، در سطح بنیادی‏تری قرار داشته، در بردارنده باورهای الاهیاتی هستند» (ص38).
بنابراین، رایت در طرحی سه‏بخشی (جهان‏بینی، داستان، باورها)، نقشه گسترده‏ای را از چگونگی رابطه جنبه‏های داستانی و غیرداستانیِ ادراک و شناخت انسان ترسیم می‏کند. رایت با اشاره پولس می‏گوید:
در تمام رساله‏های او، خصوصا رساله به غلاطیان و رومیان، داستانی بزرگ‏تر را
______________________________
1. Tom Wright
2. Berger
3. Luckmann
______________________________
می‏یابیم که در این رساله‏ها پوشیده و نهفته است... پولس این داستان را، حتی وقتی آشکارا به توضیح آن نمی‏پردازد، پیش‏فرض خود قرار داده است. این سخنی است موجه که تنها در صورتی می‏توانیم دنیای داستانیِ محدودتر رساله‏های مختلف را بفهمیم که آنها را در نقاط مناسبی در این جهان داستان جامع،(1) و در واقع در جهان نمادینی که با آن همراه است، قرار دهیم (ص405).
رایت همچون دیگران، نماهای داستانی‏ای را که می‏توان در آثار پولس دید [جزء باورها نمی‏داند و آنها را [نتیجه فرآیندهای زیرساختی الاهیات نمی‏داند، بلکه خود [این نماهای داستانی را جزء پیش‏فرض‏ها و جهان‏بینی پولس دانسته و بر آن است که] آنها به‏وجودآورنده و خالق بیانات الاهیاتی و باورها هستند.
بیشتر کسانی که از رویکرد داستانی به نوشته‏های پولس دفاع می‏کنند، در مدلی که ارائه می‏کنند، عناصر داستانی را از یکدیگر تفکیک می‏کنند (برای مثال از داستان‏های خدا، اسرائیل و عیسی سخن می‏گویند). گفته می‏شود که این عناصر داستانی به طرق مختلف و در زمان‏های گوناگون بر روی یکدیگر تأثیر می‏گذارند و به این طریق در هر زمان شکل متمایزی از گفتار الاهیاتی را پدید می‏آورند. در ادامه این جنبه را بیشتر بررسی خواهیم کرد، با این همه از آنجا که در زمان حاضر این جنبه ویژگی مهمی در رویکردهای داستانی به پولس است، می‏باید در اینجا به آن اشاره می‏کردیم.
این شرح مختصر نشان می‏دهد که چگونه دو اصطلاح «داستان» و «روایت» که از نظر بیشتر این محققان می‏توان آنها را به جای هم به کار برد در دیدگاه تعدادی از پولس‏شناسان برجسته جای خود را باز کرده‏اند. داستان به طور روزافزونی، به عنوان ابزاری برای تحلیل این‏که ذهن پولس چگونه کار می‏کرده مطرح است، ابزاری برای آنکه آنچه او گفت و چگونه آن را گفت را بهتر بفهمیم. ما ماهیت و روند تأملات الاهیاتی پولس را مورد ارزیابی قرار می‏دهیم تا بتوانیم در مورد سازوکار «الاهیات‏ورزی» او تحقیق کنیم، سازوکاری که در ورای مضامین الاهیاتیِ رساله‏هایش قرار دارد و آنها را استحکام می‏بخشد. نقش داستان به طور روز افزونی در این ارزیابی در حال افزایش است.
______________________________
1. overall story-world
______________________________
2. برخی از عوامل افزایش گرایش به داستان
از آنجا که در دهه‏های پایانی قرن بیستم شاهد ارتقای اعتبار پولس به‏عنوان الاهیدانی داستانی هستیم، این پرسش جا دارد که: چه چیزی این موج علاقه به جنبه‏های داستانی در الاهیات پولس را پدیدآورده است؟ آیا ذکر چند عامل کمک می‏کند تا روشن شود که چرا محققان، در اواسط دهه هشتاد و در دهه نود، در مطالعات پولس‏شناسی به داستان گرایش پیدا کردند؟ آنگاه آیا باید تنها در مطالعات مربوط به پولس به دنبال این عوامل بگردیم؟ در ادامه خواهم گفت که حداقل چهار عامل اصلی برای افزایش گرایش به داستان‏شناسی پولس ارائه شده است. برخی از این عوامل در مطالعات پولسی مطرح هستند و برخی هم در مباحث دیگر قرار دارند. (عاملی که شایسته است به آن اشاره کنم، هرچند جزء آن چهار عاملی که در اینجا بر آن تاکید خواهد شد نیست، افزایش نقد داستانی در مطالعات کتاب‏مقدس است. به طور کلی گرایش به داستان‏شناسی در مطالعات کتاب‏مقدس در سی سال گذشته شایع بوده است. بنابراین تعجب‏آور نیست که اخیرا گرایش‏های مرتبط با آن، وارد حوزه پولس‏شناسی شده باشد. هرچند نمی‏توان [روش‏های [نقد داستانی در متون تاریخی را به همان شکل و بدون تغییر به مطالعات مربوط به رساله‏ها[ی پولس] با توجه به خصوصیت جدلی و احتجاجی آنها انتقال داد؛ با این حال اگر تصور کنیم که این مطلب مانع از بارور شدن ایده‏ها و گرایش‏ها خواهد شد، نسنجیده قضاوت کرده‏ایم).
1.2. پیدایش گرایش به داستان در الاهیات فلسفی
سیر تحول داستان بستری است که خویشتن (خودِ انسانی) در آن شناور است (کیوپیت 1991:54؛ مقایسه کنید با: کروسن 1975:45).
از دهه 1960 در الاهیات «نظام‏مند»، گرایش شدیدی به داستان به‏وجود آمده است. در مراحل اولیه شکل‏گیری و ظهور این علاقه هیچ کس به اندازه پُل ریکور نقش نداشته است. ریکور در اثر نوآورانه خویش در مورد استعاره و داستان (به‏ویژه، چکیده‏ای از آرای ریکور 1975و1983) نشان داد که استعاره صرفا شکلی تزیینی از سخن گفتن نیست، بلکه می‏تواند به شیوه‏ای که جملات «حقیقی و غیراستعاری» نمی‏توانند، تخیل را برانگیزد و احتمالات جدیدی را در فهم و درک مطلب پدید آورد. ریکور علاوه بر استعاره، داستان را نیز برای تغییر و دگرگونیِ ادراک ضروری می‏داند؛ زیرا داستان‏ها با سامان دادن به تجربه فردی و جمعی در اشکالی جدید، راه جدیدی را می‏گشایند.
اثر پیچیده و مبسوط ریکور، راه را برای مطالعه با رویکرد داستانی در رشته‏های الاهیاتی گشود و در پی آن، گرایش شدیدی پدید آمد که از سبک داستانی برای نقد هر تحقیق و مطالعه‏ای در مورد هویت و تعریف انسان استفاده می‏کرد. الاهیدانان مختلفی بر اساس این فرض که هستی به صورت داستان تجربه شده است و داستان‏ها منابع اولیه شکل دادن هویت هستند، توان خویش را به مطالعات دشوار در مورد داستان معطوف کردند (برای نمونه: کریتز(1) 1971).
سخن فوق یکی از نظریه‏های اصلی جرج استراوپ(2) در مژده الاهیات داستانی (1981)(3) است. به نظر استراوپ نقطه قوت الاهیات داستانی روشی است که در اختیار می‏گذارد. در این روش می‏توان تجربه، و تأملات متعاقب بر آن تجربه را به گونه‏ای ترکیب کرد که از اَشکال سنتی آن در الاهیات نظام‏مند برتر باشد (ص17). او می‏نویسد:
از آغاز و در همه موارد چنین بوده است که بیان هویتِ شخصی شکل یک داستان به خود می‏گیرد... برای شناساندن خودمان به فرد یا افراد دیگر و برای توضیح آنچه هستیم و این‏که چرا این‏گونه هستیم، داستانی می‏گوییم که تاریخ شخصی‏مان را شرح می‏دهد (ص. 91).
از نظر استراوپ این کار داستانی صرفا متعلق به دومین ساحت خودشناسی نیست، بلکه بازتابنده جنبه‏های بنیادین هویت یک فرد است: «هر انسان‏شناسیِ فلسفی... که ادعا دارد توصیفی کامل از انسان ارائه می‏دهد باید ساختار داستانی هویت انسانی را بپذیرد» (ص.87). فیلسوفان علوم شناختاری نیز ادعاهای مشابهی را بیان کرده، به‏طور فزاینده‏ای از داستان به‏عنوان عنصری اساسی در ساختار ذهن صحبت می‏کنند (برای نمونه: ترنر(4) 1996). اگر چنین ادعاهایی صحیح باشند، آنگاه باید خودِ روش الاهیات را نیز بحثی داستانی دانست؛ چنان‏که یک اندیشمند ادعا کرده است، یک گفتمان الاهیاتی
______________________________
1. Crites
2. Georg Stroup
3. the Promise of Narrative Theology
4. turner
______________________________
تنها زمانی یک گفتمان مسیحی است که «بر تبشیر(1) داستانی مبتنی باشد» (دیویدسن(2) 1993:360).
ویسلی کورت(3) فرد دیگری است که می‏گوید گفتار الاهیاتی در اصل، ریشه در داستان دارد.(4) از نظر او در حیات یک‏فرهنگ «هیچ‏نقطه‏ای، هرچند عمیق‏وجود ندارد که خالی‏از داستان‏باشد؛ هیچ‏چیز مقدم بر داستان که‏داستان‏ها بر آن مبتنی‏باشند وجودندارد (1988:12)»،(5) به گفته کورت این مطلب شامل مباحث علمی و فلسفی هم می‏شود:
داستان، جایگاهی میان گفتار و راز دارد... داستان... عرصه و آستانه‏ای است که در آن آستانه زبان عادی ما با راز درگیر می‏شود و سرنوشتی همانند یعقوب پیدا می‏کند. یعقوب در معبر یبوق با فرشته کشتی می‏گیرد،(6) و به جای غلبه بر حریف، از او هم آسیب می‏بیند و هم نام و هویت خویش را می‏گیرد (ص7و23).
کورت هم‏رأی با دیگران (مانند کلیور(7) 1982:156 و پاوئل(8) 1990:90) اظهار می‏کند که صورت‏بندی داستان تقلید ساده‏ای از واقعیتِ بنیادین است: «داستان... در حقیقت، اقدام اولیه ذهن است که هنرمندان آن را از سطح زندگی به هنر انتقال یا ارتقاء می‏دهند» (1988:9). از نظر کورت، داستانْ مولد گفتار الاهیاتی است، نه این‏که خودْ محصولی از گفتار الاهیاتی باشد: «چنین نیست که داستان و متن، ظرف یا فضایی خنثی برای یک مقصود یا مضمون دینی یا الاهیاتی باشند. مضامین دینی مقدم بر داستان نیستند و هم‏چنین نمی‏توان آنها را از داستان جدا کرد» (ص.3). او مدعی است که حقایق بنیادین از داستان ناشی می‏شوند نه برعکس. برای هدف ما تنها کافی است که به شباهت بین چنین سخنی با ادعاهایی توجه کنیم که اخیرا توسط پولس‏پژوهان در دفاع از مطالعه پولس با رویکرد داستانی ابراز شده است.
______________________________
1. kerygma
2. Davidsen
3. Wesley Kort
4. کورت نه تنها در مورد سخنان الاهیاتی چنین عقیده‏ای دارد، بلکه در رابطه بین کلیت زبان و داستان نیز داستان را در مرحله‏ای بنیادین قرار می‏دهد؛ او در بررسی رابطه میان شکل داستانی و خود زبان بر آن است که به جای این‏که داستان را ناشی از زبان بدانیم، باید بگوییم که داستان یا با منشأ زبان و یا از جهتی حتی با پدیدآورنده زبان هم‏رتبه است. م
5. منظور وجود شکلی از سخن گفتن است که «مقدم بر داستان باشد و داستان‏ها بر آن مبتنی باشند». م
6. اشاره دارد به پیدایش، باب 30ـ22: 32. م
7. Kliever
8. Powel
______________________________
البته این دیدگاه را که داستان دقیقا از شکل و صورتِ واقعیتِ تجربه شده پیروی می‏کند و با آن مطابقت دارد، همه تأیید نمی‏کنند؛ بسیاری از محققان از دیدگاه دیگری دفاع کرده‏اند، مثلاً در نظر فرانک کرمود(1) می‏توان داستانی‏اندیشیدن را جزئی از وجود انسان دانست، با این همه این امر از آن رو نیست که داستان وسیله خوبی برای بیان واقعیاتی است که نظمی داستان‏گونه دارند (چیزی که کورت و دیگران معتقدند)، بلکه به این علت است که به وسیله داستان می‏توان جهان نظم‏ناپذیر وِ غیرقابل فهم را به نظم کشید (1979 برای آشنایی دقیق‏تر با دیدگاه کرمود به خصوص کتاب لنتریکیا(2) 1980: 29ـ60 [30ـ39] را ببینید). انسان‏ها با تولید داستان دقیقا همان کاری را می‏کنند که داستان‏های آفرینش در سنت یهودی‏مسیحی به خدای خالق نسبت می‏دهند؛ آنها در جایی که جز بی‏نظمی و آشفتگی بی‏پایان نمی‏بینیم نظم و فرم ایجاد می‏کنند. در نتیجه، نظمی که داستان به این بی‏سامانی می‏دهد، زمینه راه‏یابی معنا به زندگی آدمی می‏شود. البته داستان این کار را به وسیله داستان‏سازی و به بهای کنار گذاشتن راستی و حقیقت انجام می‏دهد. دان کیوپیت(3) نیز چنین دیدگاهی دارد:
ما تمام داستان‏ها را برای مقاصد خودمان می‏سازیم. ما جهان را روایت می‏کنیم، یعنی آن را تولید می‏کنیم و در داستان‏های خودمان، قابل فهم و واضح می‏کنیم. صرف‏نظر از تفسیر، نیازها، زبان و داستان‏گویی ما، تنها آنچه ارسطو آن را «ماده نخستین» و نوفه سفید،(4) می‏نامد، وجود دارد. هیچ شکل و صورتی در عالم خارج وجود ندارد، مگر وقتی که زبان [در شکل داستان] جلو می‏آید و آن را پدید می‏آورد... هیچ داستانی آن بیرون نیست؛ برساخته‏های داستانی ما از واقعیت، به این صورت تولید می‏شود: ایجاد چارچوبی اخلاقی تا زندگی خود را در آن قرار دهیم و نوشتن قطعات نمایش‏نامه برای آنکه آنها را اجرا کنیم (1991:79ـ85: و همچنین ص19ـ22، 80، 90، 99، 124).
چنین عقایدی را نباید صرفا محصول دوره «پست مدرن» دانست. جی. کی. چسترتون(5) نیز در 1906 چیزی شبیه به این سخنان گفته است. زمانی که وی در باره
______________________________
1. Frank Kermode
2. Lentricchia
3. Don Cupitt
4. white noise
5. G.K. Chesterton
______________________________
جذابیت داستان‏های کوتاه در دنیای مدرن بحث می‏کرد، نوشت:
علاقه مدرن ما به داستان‏های کوتاه فقط یک اتفاق در شکل و صورت نیست؛ نشانه‏ای از یک برداشت واقعی از ناپایداری و تزلزل است؛ به این معنا که واقعیت صرفا یک عقیده و نظر است و شاید تنها یک وهم و خیال باشد. یک داستان کوتاهِ امروزی حال و هوای یک رؤیا را دارد، رؤیایی که دارای زیبایی غیرقابل انکارِ یک دروغ است؛ نگاهی گذرا به خیابان‏های خاکستری لندن یا دشت‏های سرخ هند می‏اندازیم و با نگاهی خمارآلود، مردمان را می‏بینیم، مردمی گیرا با چهره‏هایی سرزنده و جذاب؛ اما وقتی که داستان پایان می‏یابد، این مردم نیز تمام می‏شوند و ما درکی از هیچ امر بنیادین و پایداری در ورای صحنه‏ها و رویدادها]ی داستان] نداریم. اندیشمندان مدرن، در یک کلمه، زندگی را چونان داستانی کوتاه وصف می‏کنند؛ زیرا آنها دارای این حس‏اند که خودِ زندگی یک داستان کوتاه است، داستانی فوق‏العاده و شاید غیرواقعی (1906:61).
چه داستان به واقعیتِ بی‏سامان شکل بدهد (آنچنان که ساختارگرایان زبانی معتقد هستند) و چه با یک واقعیت داستان‏شده مطابقت داشته باشد (چنان‏که پدیدارشناسان اگزیستانسیالیست می‏گویند) هر دو طرف بحث، داستان را برای تلاش انسان در جست‏وجوی معنا ضروری می‏دانند. با وجود مسائلی از این نوع در فضای الاهیاتی، تعجبی ندارد که گرایش به داستان در حوزه مطالعات پولسی پیدا شود. از آنجا که این بحث در تاریخ جست‏وجوی معنا اهمیت زیادی دارد، موجه و منطقی است که به بررسی این پرسش بپردازیم که آیا خود پولس نیز برداشتی داستانی از واقعیت داشت، برداشتی که تأملات الاهیاتی او را تحت تأثیر قرار داده باشد.
در اینجا تنها نمونه کوچکی از مطالعات الاهیاتی را در مورد داستان ارایه کردیم. برای ارائه یک تصویر کامل‏تر باید به هانس فرای(1)] 1974] جیمز مکلندون(2) [1974 [رابرت آلتر(3) [1981] و گئورگ لیندبک(4) [1984] اشاره شود، هرچند همین نمونه نیز نشان می‏دهد که الاهیدانان از دسته‏ها و مسلک‏های گوناگون و با عقاید مختلف، داستان را مؤلفه‏ای اساسی در بررسی و بیان هویت می‏دانند. داستان گرایشی اصلی در مطالعات
______________________________
1. Hans Frei
2. James McCLendon
3. Robert Alter
4. George Lindbeck
______________________________
الاهیاتی بوده است. این گرایش را خصوصا می‏توان در کاوش برای یافتن فصل مشترک بین چیزی که فرای آن را «اسطوره» می‏نامد (سلسله‏ای از حوادث تجربه‏شده) و «فهم» (معنایی که یک نفر در این سلسله می‏یابد) دید. الاهیات داستانی غالبا وارد حیطه «پدیدارشناسی آگاهی» می‏شود و در نتیجه، این ظرفیت را پیدا می‏کند که بتوان آن را به مطالعه در مورد اشخاص معین تبدیل کرده، به این مطالعات شکل جدیدی بخشید؛ در مورد عیسای ناصری که از فنون داستان‏گویی در تمثیل‏هایش استفاده می‏کرد این اتفاق افتاده است. غیرعادی نیست که محققان کتاب‏مقدس، در ضمنِ تحلیل این داستان‏های جذاب، ادعا می‏کنند که داستان همواره در حیات بشر حضور داشته است. این ادعا مرهون بحث‏های آن دسته از همکاران ایشان است که در الاهیات روش‏های فلسفی‏تری داشته‏اند؛ چنان‏که جان دوناهو،(1) در تحقیق خویش در رابطه با تمثیلات مسیح، در مورد ویژگی داستانی هستی نسبتا خوشبین است: «خودِ زندگی انسان یک داستان است که در زمان ـ که حافظه در آن، گذشته را باز می‏آفریند و امیدْ آینده را تصویر می‏کند ـ سپری شده است» (1988:25). از طرف دیگر، جان دومینیک کروسن(2) در پرتگاه‏های سقوط (1980)(3) اگرچه داستان را جنبه ناگریزِ هستی می‏داند، بر آن است که داستان به جهان یا واقعیت خارجی اشاره ندارد؛ بلکه داستان به «جهان و واقعیتی اشاره دارد که خود آن را خلق کرده و بدون داستان برای انسان غیرقابل فهم و غیرعقلانی است» (1980:12ـ13). نمونه‏های بارز این سنخ را می‏توان در گفته‏های سالی مک‏فاگه(4) (1975:66ـ89)، رابرت فانک (1996:62ـ158) و دیوید مکرَکن(5) (1994:71ـ89) مشاهده کرد. خلاصه این‏که بحث‏های الاهیدانان فلسفی، وارد حوزه پژوهش‏های عهد جدید در مورد عیسای ناصری شده است. بنابراین مشاهده این‏که این مطالعات داستانی به پژوهش در مورد فرد دیگری که در دنیایی شبیه به دنیای عیسای ناصری زندگی می‏کرده است، یعنی پولس طرسوسی، تبدیل شده تعجب‏آور نیست.
2.2. پیدایش گرایش به داستان در اخلاق الاهیاتی
شخصیت را تنها می‏توان به‏صورت داستان ارائه کرد (فاول(6) 1999:351).
______________________________
1. John Donahue
2. John Dominic Crossan
3. Cliffs of Fall
4. Sally McFague
5. Daivid McCracken
6. Fowl
______________________________
تأیید نقش سازنده داستان در شکل‏گیری هویت اخلاقی فرد و جمع، رابطه مستقیمی با گسترش الاهیات داستانی دارد. عالمان اخلاق همچون الیستر مکینتایر(1) (1984) و اخلاق‏شناسان الاهیاتی‏ای مانند استنلی هائرواس(2) (1974، 1975، 1981) به دنبال آن بوده‏اند تا ضرورت داستان را در آموزش و تعلیم اخلاقی نشان دهند و این‏که داستان صرفا تزیین و آرایشی زیبایی‏شناختی برای توضیح توصیه‏های اخلاقی نیست؛ بلکه شالوده‏ای است که تکون اخلاقی را تسهیل می‏کند. از نظر «اخلاق‏شناسان فضیلت‏محور» داستان شخصیت را شکل می‏دهد و شخصیت بر رفتار اثر می‏گذارد؛ در نتیجه از نظر هائرواس و کسانی که با او هم‏عقیده هستند، «هر اخلاق اجتماعی دربردارنده یک داستان است» (1981:9). عدم موفقیت در تأیید و تصدیق این مطلب، پیروزی چیزی است که هائرواس آن را «لیبرالیسم» می‏نامد:
لیبرالیسم در اَشکال و الگوهای بسیارش، این مطلب را مسلم می‏گیرد که جامعه بدون نیاز به داستانی که عموم افراد آن را صحیح بدانند، می‏تواند سامان یابد؛ در نتیجه ما را وسوسه می‏کند تا باور کنیم که آزادی و عقلانیت از داستان مستقل هستند و یعنی آن‏قدر آزادیم که حتی می‏توانیم هیچ داستانی نداشته باشیم. بنابراین لیبرالیسم فوق‏العاده زیان‏بار است تا جایی که مانع می‏شود که بفهمیم توسط شرح و گزارش لیبرالیسم از هستی عمیقا گرفتار شده‏ایم (ص12).
هائرواس مکررا مسیحیان (مخاطبان خود) را فرا می‏خواند تا به شناختی از تکون اخلاقیِ مبتنی بر داستان بازگردند: «داستان شیوه‏هایی ادراکی در اختیار می‏گذارد که نشان می‏دهد چگونه داستان‏های اسرائیل و عیسی مبنای اخلاقی شکل‏گیری جامعه و شخصیت مسیحی هستند» (ص95).
این عقیده که داستان، جامعه و شخصیت را شکل می‏دهد دیدگاه جدیدی نیست. الاهیدان یهودی قرن اول، فیلون اسکندرانی، موسی را قانون‏گذاری برتر از تمام قانون‏گذارانِ دنیای باستان می‏داند؛ او برخلاف سایر قانون‏گذاران، چارچوبی داستانی بنا نهاد؛ چارچوبی که ویژگی‏های قانونی و حقوقی فرهنگ یهودی را در بر داشت و آنها را استحکام می‏بخشید (برای نمونه: تثنیه 6:20ـ24؛ فیلون، در مورد خلقت جهان3؛
______________________________
1. Alister MacIntyre
2. Stanley Hauerwas
______________________________
زندگانی موسی 2:47ـ51). به نظر می‏رسد که پولس طرسوسی که خود سازنده جامعه و شخصیت‏های افراد آن جامعه بود با معاصرش، فیلون اسکندرانی، دیدگاه مشترکی دارد، و بیان خود را نمایانگر یک زیرساخت داستانی به حساب آورده است.
با توجه به نقش ریچارد هیز در موضوع تحقیق ما، یعنی رویکردهای داستانی به پولس، نارواست که از شباهت او به هائرواس سخن نگوییم؛ زیرا هائرواس نیز برای نشان دادن نقش داستان در عهدجدید، پولس را به عنوان نمونه اصلی خود مطرح کرده است. هیز در سومین اثر مهمش، رویکرد اخلاقیِ عهدجدید (1996)،(1) هویت اخلاقی عهدجدید را در سه تصویر اصلی و کانونی خلاصه کرد: جامعه، صلیب و خلقت جدید؛ احتمالاً از این‏که چنین «تصاویری» را اصل قرار داده، در ابتدا به نظر می‏آید که او از طرح داستانی‏اش دست کشیده است؛ اما این تصور اشتباهی است. از نگاه هیز، خودِ این سه تصویر اصلی، خلاصه‏ای هستند از «داستانی که در کتاب‏مقدس گفته شده (یا داستانی که کتاب‏مقدس متضمن آن است)»، در عین حال این سه تصویر «با قرار دادن نوشته‏های کتاب مقدس در یک چارچوب داستانیِ منسجم، به تفسیر هر کتابی از کتاب مقدس» نظم و جهت می‏دهد (ص195). هیز نیز مانند هائرواس داستان را عنصری تعیین‏کننده در مسیحیت اولیه می‏داند. هیز این مطلب را خصوصا بر رساله‏های پولس منطبق می‏داند: «پولس صرفا آموزه‏های پیشین را تکرار نمی‏کند؛ بلکه او در حین نوشتن، الاهیات خویش را شکل می‏دهد. او همواره از راه تأملات الاهیاتی این هدف را دنبال می‏کند که رفتار کلیسا را که در داستان بازسازیِ جهان به دست خدا از طریق عیسی مسیح(2) جایگاه خاصی دارد شکل بدهد» (ص18، 45). اگر اخلاق‏شناسان الاهیاتی از فیلون پیروی کرده‏اند و داستان را مؤلفه‏ای اساسی و مبنایی در شکل‏گیری اخلاق نشان داده‏اند، رساله‏های‏پولس منبعی‏پربار برای‏مستندکردن این‏عقیده آنان فراهم آورده است.
3.2. تغییر در برداشت محققان از یهودیت آغازین
کاسلیپ(3): «خوب، داستان‏های قدیمی را خیلی نقل نمی‏کنیم؛ داستان‏ها و شعرهای ما غالبا درباره زندگی خودمان است» (واترشیپ داون(4)).
______________________________
1. The Moral Vision of New Testament
2. رک: بخش 4.2 از همین مقاله که به بررسی داستان‏های پیش‏فرض پولس پرداخته است. م
3. Cowslip
4. Watership Down
______________________________
هائرواس می‏گوید «فقدان داستان» مساوی است با «فقدان جامعه»؛ چیزی شبیه به این گفته هائرواس را باید درباره برداشت‏های محققان در مورد (شکل اصلی) یهودیت در زمان پولس نیز گفت. تا پیش از اواخر دهه 1970 دیدگاه‏های محققان در مورد یهودیت تقریبا یکسان بود و آن را دینی بی‏نظیر می‏دانستند که ویژگی خاص آن «شرع‏محوری» است (که حداقل از دیدگاه مسیحی تعبیری منفی به شمار می‏رود؛ برای بحث در مورد کاربرد این اصطلاح توسط عالمان یهودی، رک: گولدنبرگ(1) 1985:50ـ246؛ سندمل(2) 1969:98 شماره 10). یهودیت اولیه در شکلی عقیم و بی‏حاصل، عاری از ویژگی‏های والای یک دینِ قابل تحسین، نشان داده شده بود، با این ویژگی که اشخاص می‏توانند سعادت ابدی را به وسیله اعمال نیک کسب کنند. البته تصویر دیگری از این یهودیت نیز به تدریج طرفدارانی به‏دست می‏آورد. امروزه بسیاری یهودیت اولیه را (در بیشتر انواع و اقسامش) بیشتر شایسته عنوان «عهد محور»(3) می‏دانند تا عنوان «شرع‏محور»(4) (حداقل در برداشتی منفی از این اصطلاح).
البته، تعدادی از امور در رابطه با برداشتی «عهد محور» از یهودیت اولیه مورد مناقشه باقی مانده است (برای نمونه رک: هنگل و دنیس(5) 1995؛ آوِماری(6) 1996، 1999؛ الیوت(7) 2000؛ کارسون، اوبرین و سیفراید(8) 2001). این موارد شامل مسائل به هم مرتبطی چون: (1) محدوده‏ای که صفت «عهد محور» قابل کاربرد است؛ (2) تفاوت شکل «عهد» در متون و گروه‏های مختلف و (3) بهترین شیوه برای بیان رابطه مسئولیت خدا و انسان در فرآیند رستگاری. با این همه، خود این واقعیت که این بحث‏ها در جریان است نشان می‏دهد که چگونه امور در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره سوم نسبت به پیش از اواخر دهه 1970 تفاوت پیدا کرده‏اند.
این تغییر برداشت از یهودیت اولیه ممکن است در پیدایش رویکردهای داستانی به نوشته‏های پولس تأثیر داشته باشد. در چارچوب تفسیر «شرع‏محور»، یهودیت اولیه این گونه ترسیم شده بود که حس ارتباط و پیوند تاریخی خود را با خدا از دست داده است.
______________________________
1. Goldenberg
2. Sandmel
3. covenantal
4. legalistic
5. Hengel and Deines
6. Avemarie
7. Elliott
8. Carson, O''Brien and Seifrid
یکی از پیامدهای این امر این بود که داستان نقش اندکی در بازسازی الاهیات یهودی روزگار پولس داشت. تصور می‏شد که یهودیت اولیه ارتباط خود را با «میراث عهد قدیم» که در آن یک رابطه عهدمحور بین خدا و اسرائیل، درک یهودی از هویت و تاریخ را تداوم بخشیده بود به کلی قطع کرده و در نتیجه اعمال و تفکرات یهودی از تاریخ عهدمحور جدا شده بود. دیگر شریعت به عنوان سندی از ارتباطی که بین خدا و اسرائیل، در سلسله وقایعی دنیوی، در جریان بود شناخته نمی‏شد؛ بلکه صرفا به دستورالعمل‏هایی در مورد رفتار تبدیل شده بود (قس: بولتمان 1956).
نتیجه شرع‏محور ترسیم کردن یهودیت اولیه، محرومیت از یک شکل سرزنده و با نشاط از الاهیات داستانی است. اگر تاریخ عهدمحور به حاشیه رانده شود و شریعت‏محوریِ خشک برقرار شود، توانایی و ظرفیت الاهیات داستانی به‏شدت محدود می‏شود. شکل داستانی‏ای که احتمالاً باقی می‏ماند، طرحی ابتدایی از مشکل (یعنی گناه)، ابزار غلبه بر مشکل (یعنی اعمال) و راه حل مشکل (یعنی داوری اخروی شایسته) است. می‏توان این سه جزء را در یک طرح داستانی با هم ادغام کرد، با این همه، آنها به خودی خود یک داستان خوب را تضمین نمی‏کنند. در بافت شرع‏محور، این طرح اولیه بیشتر شبیه یک فرمول ریاضی به نظر می‏رسد تا یک داستان خوب و مناسب.
درست است که یک سلسله معادله‏های بنیادین یکسان می‏تواند مبنای شکل‏های گوناگونی از یهودیت عهدمحور باشد؛ اما این شیوه بسیار کمتر نمایانده شده است. بافت شرع‏محورْ این معادله‏ها را از همه محورهای گروهی و جمعی، و از لنگرگاه تاریخی جدا می‏کند؛ نتیجه چنین چیزی چینش امور به ترتیب تاریخی (و نه الزاما یک داستان) است. چینشی فاقد عمق، تخیل، یا پیچیدگی؛ چینشی که بدون وقفه و پایان، از فردی به فرد دیگر قابل تکرار است و در نتیجه، پیش‏پا افتاده، تکراری و کلیشه‏ای می‏شود. ممکن است که زنجیره‏ای طولی (یعنی مشکل، راه‏حل و پاداش) این شرع‏محوریِ خشک و بی‏روح را استحکام ببخشد؛ اما این شرع‏محوری نمی‏تواند امکان زیادی برای یک طرح داستانی ظریف و بارور را فراهم کند.
در مقابل، یک یهودیت عهدمحور (خصوصا در اَشکال بسیار متنوع آن و جشن‏هایش که با داستان روح گرفته‏اند) که ظرفیت و توانایی این معادله‏ها را به وسیله شناختی زیرکانه از فرآیند، پیچیدگی و ظرافتِ تاریخ مشترک افزایش می‏دهد، از ظرفیت داستانی این معادله‏ها حداکثر استفاده را می‏کند. بر خلاف صورت‏بندیِ معادله در یهودیت شرع‏محور که به صورت بی‏پایانی قابل تکرار است، اندیشه و اعمال یهودیت عهدمحور موجب شکوفایی انواعی از داستان‏ها می‏شود، یعنی اَشکال(1) داستانی گوناگونی که سرشار از سرزندگی و نشاط هستند و تمایزات و مشخصه‏ها را در بین گروه‏های مختلف یهودی ارتقا می‏دهند.
ادعا شده است که یهودیت در دوران پولس بنیانی عهدمحور داشت و در نتیجه به شکلی داستان‏گونه آراسته شده بود. این ادعا به تنهایی کافی است تا این پرسش را مطرح کنیم که خود پولس تا چه میزان تحت‏تأثیر داستان‏های الاهیاتی قرار گرفته بود؟ پولس قبل از مسیحی شدن طرفدار شدید سنت‏های یهودی در چیزی که بیشتر شبیه یک محیط عهدمحور است، بوده، بنابراین اگر عنصری داستانی در استدلال‏های الاهیاتیِ او در آن زمان مشهود باشد، تعجب‏آور نخواهد بود. با این حساب اگر گفته شود که پس از تغییر اساسی شیوه زندگی و نگرش او و گرایش او به مسیحیت، جنبه داستانی بر الاهیات‏ورزی او تأثیر نگذاشته است، موجب تعجب خواهد بود.
بنابراین، این کاملاً تصادفی نیست که تنها به فاصله اندکی پس از کشف مجدد مبانی عهدمحور یهودیت اولیه، رویکرد داستانی به پولس پدیدار شد. کشف مجدد بنیانِ عهدمحور یهودیت اولیه در دوران جدید ریشه در اثر ای. پی. سندر(2) (1977) دارد. کتاب او دقیقا پیش از آنکه رویکرد داستانی ریشه‏دار شود (در دهه 1980) انتشار یافت. همچنین این مطلب نیز نمی‏تواند کاملاً اتفاقی باشد که بسیاری از طرفداران رویکرد داستانی به پولس به نحو بارزی در این‏که نوشته‏های پولس با توجه به پیشینه یهودیت عهدمحور مورد بازخوانی قرار بگیرد نقش داشتند. (در واقع، رایت اولین کسی بود که اشارات و مضامین بافت عهدمحور یهودیت را در شناختِ ما از پولس دخیل دانست [1978]. قس: دان [1983]. از آن زمان وی به حمایت از داستان پرداخت و آن را ریسمانی دانست که بیانات الاهیاتی پولس را درون آن بافت عهدمحور به هم وصل کرده، در کنار هم قرار می‏دهد). این تغییرات در برداشت و فهم محققان از یهودیت، زمینه را برای پیداییِ گرایش به داستان در مطالعات پولس آماده کرد.
______________________________
1. configurations
2. E.P. Sanders
______________________________
تحولات اخیر در مطالعات پولس‏شناسی را می‏توان با روشِ محققانی که جنبه‏های داستانی اندیشه پولس را در چارچوبی متفاوت بررسی کرده‏اند مقایسه کرد. برای روشن شدن تفاوت‏ها بر بیان رودلف بولتمان درباره عناصر داستانیِ اندیشه پولس تأکید خواهم کرد. بولتمان در آثار گوناگونش در حالی که بین معنا و مفهومِ «داستانی اسطوره‏ای» که عیسی را تفسیر می‏کند (قس. «فهم» فرای) و «اطلاعات عینی و ملموس» در رابطه با زندگی تاریخی عیسی (قس. «اسطوره» فرای) تمایز می‏گذارد: «تمام آنچه برای او [پولس[ در داستان عیسای [تاریخی [مهم است این واقعیت است که عیسی یک یهودی متولد شد، تحت شریعت زندگی کرد (غلاطیان 4:4) و مصلوب شد (غلاطیان 3:1؛ قرنتیان 2:2؛ فیلپیان 2:5 و آیات بعد؛ و غیره)» (188: 1952) با این حال، به رغم عدم علاقه پولس به داستان عیسای تاریخی، به نظر بولتمان، عناصر داستانی در الاهیات او رخنه کرده‏اند. بولتمان، مانند استادش دابلیو. بوسِت(1) و بسیاری دیگر (برای مثال. اف. سی. باور،(2) سی. سلمن،(3) جی. وِیس،(4) ام. لیدبارسکی،(5) سی. اچ. کرایلینگ،(6) ار. رِیتسنستِین،(7) و ای. لومِیر)(8) می‏پندارد که الاهیات پولس بر پایه یک اسطوره‏شناسی غنی بنا شده و تفسیری قوی برای داستان پیش‏پا افتاده عیسای تاریخی فراهم کرده است.
به نظر بولتمان، اسطوره گنوسیِ منجی کیهانی، تأثیر عمده‏ای بر زیرساخت داستانیِ الاهیات پولس گذاشته است. اسطوره‏ای که در سنت‏های مندایی، ایرانی و مانوی ریشه داشت. در این داستان، انسان فرازمانی،(9) که منشأ او در جهان نور بود، مغلوب نیروهای شریر تاریکی می‏شود. آنها او را به اجزای بسیاری از نور تکه‏تکه می‏کنند و از این تکه‏ها برای خلق جهانی خارج از تاریکی، به‏عنوان بدیل و نسخه‏ای از جهان نور، استفاده می‏کنند. اگر زمانی این اجزاء نورانی از بین بروند، جهان تاریکی به وضعیت آشفته پیشینش سقوط می‏کند؛ بنابراین دیوها از این عناصر نورانی که در روح انسان‏ها گنجانده شده‏اند محافظت می‏کنند. هرچند بعضی از ارواح کندذهن هستند و از منشأ آسمانی خویش بی‏خبرند، اما دیگران به منشأ خویش پی می‏برند و خواهان و آرزومند رهایی
______________________________
1. W. Bousset
2. F.C Baur
3. C. Clemen
4. J. Weiss
5. M. Lidzbarski
6. C.H. Kraeling
7. R. Reitzenstein
8. E. Lohmeyer
9. Pre-Temporal Man
______________________________
می‏شوند. رهایی زمانی به دست می‏آید که انسان دوم از جهان نور(1) در قالبی زمینی متجسد می‏شود (برای آنکه شناخته نشود) و ارواح کندذهن را بیدار می‏کند، آنان را از منشأ آسمانی‏شان آگاه می‏کند و راهی را که از آن به جهان نور باز گردند به آنان نشان می‏دهد. بعد از انجام این کار، او به آسمان باز می‏گردد و مقدمات را برای کسانی که از او پیروی خواهند کرد فراهم می‏کند. ارواح انسان‏ها زمانی که بدن‏هایشان را ترک می‏کنند، با استفاده از اسم رمزی که مرد آسمانی به ایشان آموخته است، از قلمروهایی که تحت حکمرانی نیروهای تاریکی قرار دارند عبور می‏کنند. زمانی که تمام اجزاء نور به جهان نور بازگشتند و مجددا بدن مرد فرازمانی را که مغلوب نیروهای شر شده بود از نو احیا کردند، جهان تاریکی به آشفتگی و هرج و مرج سقوط خواهد کرد (این مکافات و جزای جهان تاریکی است) و رهاییْ کامل خواهد شد (1956:64ـ163). به گفته بولتمان «مهم‏ترین تحولْ تفسیر شخص عیسی در چارچوب این اسطوره گنوسی در مورد رهایی بود» (ص196).
در اینجا بافتِ داستانیِ تمام عیاری وجود دارد که به دنبال توضیح جنبه‏های داستانی الاهیات پولس و مسیحیان اولیه است. البته مدت‏هاست که عموم محققان این بافت داستانی را راهی نامناسب برای فهم الاهیات اولیه مسیحی دانسته و آن را کنار گذاشته‏اند. به نظر می‏رسد که بولتمان و دیگران صرفا حلقه‏های زنجیره و تأثیر را وارونه کرده‏اند؛ امروزه چنین تصور می‏شود که بیش از آنکه اسطوره گنوسی بر داستان مسیحی تأثیر گذاشته باشد، این داستان مسیحیتِ قرن اول در مورد رستگاری است که اسطوره گنوسی قرن دوم را در مورد رهاننده متأثر ساخته است (برای مثال. یاماشی(2) 1973؛ ناک(3) 1964؛ نیل و رایت(4) 1988:75ـ173). حتی بولتمان و شاگردانش نیز به تدریج این مطلب را پذیرفته و تصدیق کرده‏اند (قس. کاسمان(5) 1950 را با کاسمان 1980:144؛ همچنین رک: اشمیتالز(6) 1971:134 شماره153؛ ریدرباس(7) 1958:152).
البته آنچه برای ما اهمیت دارد این است که بولتمان و دیگران بدون این‏که از ویژگی عهدمحورِ یهودیت اولیه آگاهی داشته باشند، مجبور شدند برای توضیحِ ویژگی‏های
______________________________
1. Second Man of the World of Light
2. Yamauchi
3. Nock
4. Neill and Wright
5. Kasemann
6. Schmithals
7. Ridderbos
______________________________
داستانیِ الاهیاتِ مسیحیت آغازین، به سایر داستان‏های ممکن ـ مهم نیست این داستان‏ها چقدر ساختگی باشند ـ توجه کنند. بی‏توجهی به ویژگی عهدمحور بودن (بیشتر انواع) یهودیت آغازین، باعث شد تا بولتمان و شاگردانش در سایر محیط‏های غیرمحتمل و دور از ذهن به دنبال داستان‏های مولِّد بگردند. بنابراین شناخت ویژگی عهدمحور بودن یهودیت، داستان‏های مولد برجسته‏ای را حتی درون منابع غنی الاهیاتی یهودی آشکار می‏کند. برای پولس که آشنایی عمیقی با سنت‏های اصلی یهودی داشت این داستان‏های مولِّد آشکار و واضح بوده است. کسانی هم که یک جنبه داستانی را در اندیشه پولس فرض گرفته‏اند، به شرح و توضیح این داستان‏ها پرداخته‏اند.
4.2. مسئله چند وجهی‏بودن، انسجام و سازگاری در اندیشه پولس
این‏که تناقض را حتی در افکار اصلی او پیدا کنیم کار خیلی بزرگی نیست (ورِده(1) 1908:77).
در بخش قبل نشان دادم که شناخت ویژگی عهدمحور بودن یهودیت به پیدایش گرایشی کمک کرده است که داستان را چیزی می‏داند که الاهیات یهودی‏مسیحی(2) در دوران باستان به وسیله آن سامان یافته بود. جان دوناهو به نحو شایسته‏ای این مطلب را بیان می‏کند:
قومی که از مصر آزاد شد داستان‏ها را گفت و از آنها محافظت کرد...، و داستان‏ها قومی را در طی قرونِ تبعید و مظلومیت شکل دادند و از آن محافظت کردند. آن داستان‏ها به تورات و عهدِ جدید یهودیان و مسیحیان تبدیل شدند. هر دو گروه ادعا می‏کنند که باید مکررا به این داستان‏ها رجوع کنند تا میراث و نقطه امیدشان را پیدا کنند (1988:24).
دوناهو در ادامه همین مطلب، ویژگی قابل توجه دیگری را به دقت تعیین می‏کند: «نگاه یهودی ـ مسیحی را داستان حفظ کرده است. خصیصه داستانیِ این نگاه مانعِ آن می‏شود که به مجموعه‏ای از نظریات در مورد خدا یا یک مکتب سازمان‏یافته(3) تقلیل
______________________________
1. Wrede
2. Judaeo-Christian
3. structured ideology
______________________________
بیابد» (ص.24)؛ در نگاه دوناهو الاهیات‏ورزیِ داستانی مستلزم ایجاد یک «مکتب سازمان‏یافته» نیست. این مطلب مایه جذابیت الاهیات داستانی در مطالعه آثار پولس شده است؛ زیرا الاهیات داستانی الگویی ارائه می‏دهد که با آن الگو می‏توان انسجام الاهیاتیِ اندیشه پولس و همچنین تنش‏های الاهیاتیِ موجود در اظهارنظرها و بیانات او را بررسی کرد.
پولس رسول(1) (1980) اثر جامع جی.سی. بِکِر(2) در این گرایش جایگاه خاصی دارد. بکر تأثیر زیادی در این امر داشت که رابطه انسجام الاهیات پولس و چند وجهی بودن رساله‏های وی به طور جدی در دستور کار قرار بگیرد. از نظر بکر، فرض یک «محور» برای اندیشه پولس، شناخت کامل از ماهیت «سیاقی و بافتاری» تفکر پولس را مخدوش می‏کند. هرچند بکر وجود یک انسجام پایدار در اندیشه پولس را انکار نمی‏کند، اما بر این پندار است که اگر چیزی در اندیشه پولس وجود داشته باشد که به «هسته» یا «محور» نزدیک باشد، احتمال کمی دارد که یک مطلب اعتقادیِ ثابت باشد؛ بلکه این محور را باید بیشتر در چیزی که بکر آن را یک «نماد بزرگ مکاشفه‏ای»(3) (تفسیر مکاشفه‏ای از واقعه مسیح(4) (1980:135) می‏نامد جست‏وجو کرد. پولس این نماد بزرگ را در هر زمان خاص، در قالب تعدادی از نمادهای خُرد شرح و توضیح می‏دهد که این امر منجر به دیالکتیکی و احتجاجی شدن آثار او می‏شود.
این عقیده بکر که نماد بزرگ مکاشفه‏ای عنصر اصلیِ الاهیات‏ورزی پولس است، برای تحقیق ما اهمیت دارد؛ زیرا خود این نماد شکلی داستانی دارد: خالق جهان مخلوقاتش را می‏بیند که تحت سلطه نیروهای گناه / گناه نخستین فاسد شده‏اند و برای رهانیدن آنها از چنگال قدرت‏هایی که با علایق خدا مخالف هستند اقدام کرده، مشتاقانه و پیروزمندانه به سوی شکست شر حرکت می‏کند. پس آنچه در قلب الاهیات پولس قرار می‏گیرد یک داستان و به ویژه داستانی درباره پیروزی الاهی است. با عقیده بکر ظاهرا زمانی که این مطلب به نظر می‏رسد که انسجام الاهیات پولس به وسیله داستان فراهم می‏شود. اما این انسجام با چند وجهی بودن همراه است که نتیجه تفسیر داستان در موقعیت‏های خاص است. (این سخن بکر با این ادعایش که پولس مرد بحث و جدل و گفت‏وگو بوده، نه مرد تمثیل و داستان [1980:353] در تناقض است).
______________________________
1. Paul the Apostle
2. J.C. Beker
3. apocalyptic macro-symbol
4. Christ-event
______________________________
اگر آنچه در قلب الاهیات پولس قرار دارد یک داستان است و اگر آن داستان، آنچنان که تحقیق بکر نشان می‏دهد، در موقعیت‏های مختلفی تفسیر شده، می‏توان راهی برای توضیح تنش‏هایی که در بیانات چند وجهی پولس آشکار است یافت. ریچارد هیز در همین باره، چنین ادعا می‏کند: « «تغییرپذیری و بی‏ثباتی تفسیری» که بکر در «هسته» پیام پولس مشاهده می‏کند، پی‏آمد مستقیمِ ویژگی آن هسته داستانی است؛ داستان‏ها ماهیتا چندظرفیتی هستند؛ یعنی مستعد و پذیرای سطوح و لایه‏های گوناگونی از تفسیر و کاربرد هستند» (1983:7). بدین طریق، داستان در دو زمینه کارآیی دارد: هم انسجامی پایدار را در گفتار پولس فراهم می‏کند و هم موجب تنوع بیانات الاهیاتیِ چندوجهی در رساله‏های پولس می‏شود (قس. پژوهش ای. بی. لورد(1) (1960) در مورد نقش و عملکرد داستان در دنیای باستان که نشان می‏دهد هنرِ باستانیِ داستان متضمن نوعی ثبات ناپایدار است).
البته داستان فقط برای توضیح تنش‏های مشهود در بین رساله‏های متفاوت مورد توجه قرار نمی‏گیرد، بلکه ممکن است از آن برای توضیح تنش‏های یک رساله خاص نیز استفاده شود. هیچ کس دلیلی قوی‏تر از هِیکی رایسانن(2) برای آشفتگی و عدم انسجام آرا و سخنان پولس در یک رساله ارائه نکرده است. رایسانن در تحقیق خویش (1983) در مورد اظهارات پولس در مورد شریعت استدلال می‏کند که محققان همواره تنش‏های ذاتیِ آن اظهارات را کم‏اهمیت جلوه داده‏اند. بر خلاف بکر که گفته بود نماد بزرگِ مکاشفه‏ایِ منسجم، همواره در الاهیات‏ورزی پولس وجود دارد، رایسانن مدعی است که «تناقضات و تنش‏ها ویژگی‏های همیشگی الاهیات پولس هستند» (ص.11). او تأکید می‏کند که پولس‏شناسان انتظارات نادرست و اشتباهی از رساله‏های پولس دارند. رایسانن به جای آن‏که پولس را یک الاهیدان نشان دهد، او را در درجه اول یک واعظ و مبلغ تصویر می‏کند،
یعنی دین‏مداری عمل‏گرا که رشته‏ای از افکار را پدید می‏آورد تا با تأکید بر نکته‏ای عملی بر رفتار خوانندگانش تأثیر بگذارد؛ و در مرحله بعد با بیان نکته‏ای دیگر یا به بیان دقیق‏تر هنگام سر و کار داشتن با مشکلی دیگر کاملاً آماده طرح سخنی است که از لحاظ منطقی با گفته سابقش تناقض دارد (1983:267؛ قس. ص12).
______________________________
1. A.B. Lord
2. Heikki Raisanen
______________________________
از نظر رایسانن گفتار پولس مقید به معیارهای انسجام منطقی نیست. رایسانن علت این امر را نقش پولس به‏عنوان یک سازنده جامعه می‏داند (وِن اسپنج(1) (1999) نقدهای بسیاری به تحقیق رایسانن وارد کرد، [البته] نتوانست ضربه قاطعی به او وارد کند).
اما خود این مطلب مسائل بیشتری را در پی داشت. گفتیم که در تصور فیلون اسکندرانی ساختمان جامعه بر مبنای داستان پدید می‏آید، نکته‏ای که بسیاری از نظریه‏پردازان مدرن (مانند هائرواس) نیز تأییدش کرده‏اند. واضح است که داستان قابلیت انتقال معانی چندوجهی را داراست؛ در نتیجه، رویکرد داستانی به رساله‏های پولس می‏تواند الگوی خوبی باشد، الگویی که در بردارنده آشفتگی‏ها و ناسازگاری‏های آشکار در گفتار پولس حتی در یک رساله خاص می‏شود و این آشفتگی‏ها را به عنوان نتایج و محصولات یک داستان چند لایه یا چندظرفیتی توجیه می‏کند.
چنین تبیینی ممکن است در کتاب خود بکر نیز نهفته باشد: « در یک نگرش «نظام‏مند» به تاریخ نمی‏توان به راحتی آدم و ابراهیم را در کنار هم قرار داد، زیرا هر کدام از این دو شخص در جهت و سطح متفاوتی از اندیشه پولس مؤثر هستند» (101: 1980). سخن گفتن از جهت‏ها و سطوح متفاوت در تفکر پولس مقدمه‏ای است برای نوعی تفکیک که اغلب در میان تحلیل‏های داستانی دیده می‏شود؛ طرفداران رویکرد داستانی به پولس بارها عناصر داستانیِ مجزایی را در روند فکری پولس بر شمرده‏اند. برای مثال فرانک ماترا سه داستان جزئی‏تر را که در سیر بیان یک داستان بزرگ‏تر می‏شناساند: «داستان اسرائیل»، «داستان مسیح»، «داستان زندگی خود او [پولس [(1999:86) ویذرینگتون نیز می‏خواهد بر انسجامِ یک داستان بزرگِ فراگیر و گسترده تأکید کند، اما به نظرش معقول‏تر آن است که این کار را با تمایز گذاشتن بین چهار داستان کوچکِ درون آن داستان بزرگ انجام دهد:
(1) داستان جهانی که به راه خطا رفته است؛ (2) داستان اسرائیل در آن جهان؛ (3) داستان مسیح که از داستان اسرائیل و نوع بشر در قسمت انسانی امور(2) ناشی شده است؛ البته در یک درک بالاتر، داستان مسیح از داستان خدا به‏عنوان آفریننده و رهاننده ناشی شده است و (4) داستان مسیحیان، که شامل خود پولس هم می‏شود و
______________________________
1. van Spanje
2. در مقابل قسمت الاهی امور؛ گویی در این امور دو عامل دخیل است، عامل انسانی و عامل الاهی. م
______________________________
از هر سه داستان قبلی ناشی شده است. داستان چهارم محور نقطه عطف حیاتی و نقطه اوجِ کل داستان بزرگ است و بیش از هر چیز بر این‏که داستان در نهایت چگونه به پایان خواهد رسید تأثیر گذاشته است (1994:5؛ قس. گولدینگی(1) 2000:127).
از نظرِ دان پنج داستان جزئی وجود دارد. او این داستان‏ها را این‏چنین معرفی می‏کند:
ما به راحتی می‏توانیم از [1] داستان خدا و خلقت به همراه [2] داستان اسرائیل که با آن تلفیق شده است به عنوان زیرساخت الاهیات پولس صحبت کنیم. مجددا در اوج این داستان ما [3] داستان عیسی را داریم، و سپس [4] داستان خود پولس را، همراه با به‏هم‏بافتن ابتداییِ دو داستان آخر به‏عنوان نقطه‏عطفی سرنوشت‏ساز در زندگی و الاهیات پولس. و آنچه در پایان وجود دارد تأثیرات متقابل و پیچیده داستان خودِ پولس و [5] داستان‏های آنانی است که پیش از او ایمان آورده بودند و آنانی که کلیساهایی را که آن مؤمنان اولیه بنا نهادند شکل دادند (1998:18؛ قس. کیوپیت 1991:15ـ114).
بدون ارزشیابی این طرح‏های متفاوت نیز این مطلب واضح است که یک طرح داستانی، با شناساندن عناصر متمایز داستانی، سرنخ‏هایی را در اختیار می‏گذارد که بر اساس آنها می‏توان هم انسجام ادعاشده در اندیشه پولس را توضیح داد و هم تناقضات ادعا شده در گفتارهای او را. این عقیده بکر که در تفکر پولس جهات و سطوح متفاوتی وجود دارد، به طور طبیعی این فکر را در پی دارد که داستان‏های کوچک متفاوتی در منابع الاهیاتی پولس وجود دارد. با توجه به این طرح‏های داستانی، اتهامِ آشفتگی و عدم انسجام منطقیِ رساله‏های پولس تا حدودی خام و نامناسب به نظر می‏آید. البته هنوز امکان و مجال برای طرح چنین اتهاماتی وجود دارد؛ اما در پی ادعاهای اخیر در مورد جنبه‏های داستانی در اندیشه پولس، این اتهامات باید با ذکر جزئیات و نکات دقیق بیان شوند، نه به صورت کلی.
بسیاری از محققان معاصر، که از یک سو بیم دارند که پولس را الاهیدانی نظام‏مند معرفی کنند و از طرف دیگر می‏ترسند که او را متفکری آشفته و فاقد انسجام ترسیم نمایند، برای یافتن جایگزینی برای این دو تصویر افراطی به سراغ مدل‏های داستانی
______________________________
1. Goldingay
______________________________
رفته‏اند. برای نمونه تام رایت زمانی که در مورد تناقضات در نوشته‏های پولس بحث می‏کند، می‏گوید:
آیا عنوان فراگیرتری وجود ندارد... که چارچوبی فراهم کند که در آن چارچوب، این دو چیز که ناسازگار به نظر می‏رسند در واقع با هم متحد و منسجم باشند...، چیزی که مورد نیاز است فراگیرتر کردن عنوان‏هاست تا به این طریق سازگاریِ ادعاهای به ظاهر متضاد او را نشان دهیم (6: 1991).
البته در طرح پیشنهادی رایت این عنوانِ فراگیرْ «زیر ساخت داستانی الاهیات پولس» است. در پرتو این طرح «اتهام ناسازگاری و عدم انسجام، سطحی و متعصبانه به نظر می‏رسد» (ص.6).
رایت با این پیشنهاد حرکتی را دنبال می‏کند که چند نسل قبل توسط آلبرت اشوایتسر(1) ایجاد شده بود. دابلیو. ورده ادعا کرده بود که ناسازگاری منطقی در الاهیات پولس گسترده است، اشوایتسر با استدلال ذیل با او مخالفت کرد:
آنانی که نمی‏پذیرند پولس متفکری منطقی بود و به عنوان بالاترین حاصل تحقیق خویش این کشف را اعلام‏می‏کنند که پولس هیچ نظام و سیستمی نداشت تا چه حد در اشتباه هستند! او متفکری منطقی بوده و عرفان او یک نظام کامل است. احتمالاً پولس در تفسیر و استفاده از عبارات کتاب‏مقدس همپای منطق رِبّیان پیش می‏رود؛ اما در بیان معارف عرفانی خود بیشتر دغدغه انسجام منطقی‏ای را دارد که در سادگی و وضوح آن به دنبال اقناع خواننده است (1931:139).
همچنان که هیز بیان کرده است (1983:42ـ51)، اشوایتسر زمانی که از «عرفان» سخن می‏گوید یک بافت داستانی را در نظر دارد؛ این بافت داستانی عبارت است از مشارکت مسیحیان در پیش بردِ طرح آخرت‏شناسانه.
در این روش، به طور روزافزونی داستان به عنوان راهی دانسته می‏شود که با آن از وصف ساده پولس به عنوان یک الاهیدان نظام‏مند از یک سو و از سوی دیگر به عنوان کسی که رساله‏های او از «فرصت‏طلبیِ صرف و یا آشفتگی فکری» حکایت می‏کند احتراز می‏شود (باسلر 1993:6).
______________________________
1. Albert Schweitzer
______________________________
3. خلاصه
من در این مقاله خلاصه‏ای از یک مدل کلی را معرفی کرده‏ام که بیش‏تر، توسط طرفداران و استدلال‏کنندگانِ آنچه با مسامحه «رویکرد داستانی معاصر به پولس» نامیده می‏شود، مطرح شده است. همچنین چهار عاملی را که در پیدایش این رویکرد مؤثر بوده‏اند شناسانده‏ام. برخی از این عوامل در شمار مسائلی است که در خود مطالعات پولسی مطرح است، مانند مسئله چند وجهی بودن، انسجام و سازگاری در تفکر پولس (ص 2.4). و برخی دیگر نیز عواملی هستند که به نحوی بر مطالعات پولسی تأثیرگذاشته‏اند: تحولات و مناقشات اخیر درباره ویژگی یهودیتِ روزگار پولس (بخش 2.3)؛ ویژگی تأثیرگذار داستان در «ساختن جامعه» و آموزش گفتاری(1) (بخش 2.2)؛ و پدیدارشناسی آگاهی (بخش 2.1). بنابراین همچنان‏که از مجموعه تحولات علمی نیز برمی‏آید، روشن است که اتخاذ رویکرد داستانی به نوشته‏های پولس محصول «داستان» ادامه‏دارِ فرآیندها (یا لااقل توالی ساده(2) فرآیندها)یی است که در رشته‏های الاهیاتی رخ می‏دهند.
______________________________
1. paraennrtic instruction
2. نویسنده با این عبارت قصد دارد تا بار دیگر تفاوت «داستان» با «توالی و پشت سر هم آمدن ساده حوادث» را یادآوری کند؛ مطلبی که پیش‏تر در بخش 2.3 آن را بیان کرده بود. م
کتاب‏نامه
Alter, Robert
1981The Art of Biblical Narrative (London: George Allen & Unwin).
Avemarie, F.
1996Torah and Leben (Tubingen: J.C.B. Mohr [Paul Siebeck]).
1999`Erwahlung and Vergeltung: Zur optionalen Struktur raabbinisher Soteriologie'', NTS 45:108-26.
Bassler, Jouette M.
1993`Paul''s Theology: Whence and Whither?'', in D.M. Hay (ed.), Pauline Theology, II. 1 & 2 Corinthians (Minneapolis: Fortress Press): 3-17.
Beker, J. C.
1980Paul the Apostle: The Triumph of God in Life and Thought (Philadelphia: Fortress Press).
Berger, Peter L., and Thomas Luckmann
1966The Social Construction of Reality: A Treatise in the Sociology of Knowledge (Garden City, NY: Doubleday).
Bultmann, Rudolf
1952The Theology of the New Testament (trans. K. Grobel; 2 vols.; ET; London: SCM Press).
1956Primitive Christianity in its Contemporary Setting (trans. K. Grobel; ET; Philadelphia: Fortress Press).
Carson, D. A., P. T. O''Brien and M. Seifrid (eds.)
2001Justification and Variegated Nomism: A Fresh Appraisal of Paul and Second Temple Judaism. I. The Complexities of Second Temple Judaism (Tubingen: J.C.B. Mohr [Paul Siebeck]).
Chesterton, G.K.
1906Charles Dickens (London: Methuen).
Crites, Stephen
1971The Narrative Quality of Experience'', JAAR 39: 291-311.
Crossan, J.D.
1975The Dark Interval: Towards a Theology of Story.(Niles, IL: Argus).
1980Cliffs of Fall: Paradox and Polyvalence in the Parables of Jesus (New York: Seabury Press).
Cupitt, Don
1991 What is a Story? (London: SCM Press).
Davidsen, Ole
1993The Narrative Jesus: A Semiotic Reading of Mark''s Gospel (Aarhus: Aarhus University Press).
Donahue, J.R., SJ
1988The Gospel in Parable (Philadelphia: Fortress Press). Dunn, James D.G.
1983`The New Perspective on Paul'', BJRL 65: 95-122.
1998The Theology of Paul the Apostle (Edinburgh: T. & T. Clark).
Elliott, Mark A.
2000The Survivors of lsrael: A Reconsideration of the Theology of Pre-Christian Judaism (Grand Rapids: Eerdmans)
Fowl, Stephen
1999`Learning to Narrate Our Lives in Christ'', in C. Seitz and K. GreeneMcCreight (eds.), Theological Exegesis: Essays in Honor of Brevard S. Childs (Grand Rapids: Eerdmans): 339-54.
Frei, Hans
1974The Eclipse of Biblical Narrative (New Haven: Yale University Press).
Funk, Robert W.
1996Honest to Jesus (New York: HarperSanFrancisco).
Goldenberg, Robert
1985`Law and Spirit in Talmudic Religion'', in Arthur Green (ed.), Jewish Spirituality from the Bible through the Middle Ages (New York: Crossroad): 232-52.
Goldingay, John
2000`Biblical Narrative and Systematic Theology'', in Max Turner and Joel Green (eds.), Between Two Horizons: Spanning New Testament Studies and Systematic Theology (Grand Rapids: Eerdmans): 123-42.
Hauerwas, Stanley
1974Vision and Virtue (Notre Dame: Fides).
1975Character and the Christian Life (San Antonio: Trinity University Press).
1981A Community of Character (Notre Dame: University of Notre Dame Press).
Hays, Richard
1983The Faith ofJesus Christ: An Investigation of the Narrative Substructure of Galatians 3.1-4.11 (Chico, CA: Scholars Press). (The second edition was printed with a modified subtitle: Grand Rapids: Eerdmans, 2001.)
1989Echoes of Scripture in the Letters of Paul (New Haven: Yale University Press).
1996The Moral Vision of the New Testament: A Contemporary Introduction to New Testament Ethics (San Francisco: HarperSanFrancisco).
Hengel, Martin, and R. Defines.
1995''E.P. Sanders'' "Common Judaism", Jesus and the Pharisees'', JTS 46: 1-70.
Horrell, David
2000An Introduction to. the Study of Paul (ContinuuiirBibiical Studies Series; London/New York: Continuum).
Kasemann, Ernst
1950''Kritische Analyse vol Phil 2,5-11'', ZTK 47: 313-60.
1980Romans (Grand Rapids: Eerdmans).
Kermode, Frank
1979Genesis of Secrecy: On the Interpretation o Narrative (Cambridge, MA: Harvard University Press).
Kliever, Lonnie
1982The Shattered Spectrum: A Survey of Contemporary Theology (Atlanta: John Knox Press).
Kort, Wesley A.
1988Story, Text and Scripture: Literary Interests in Biblical Narrative (London: Pennsylvania State University Press)
Lentricchia, F.
1980After the New Criticism (London: Athlone Press).
Lindbeck, George
1984The Nature of Doctrine (Philadelphia: Westminster Press).
Lord, A.B.
1960The Singer of Tales (London: Oxford University Press).
MacIntyre, Alistair
1984After Virtue (Notre Dame: University of Notre Dame Press, 2nd edn).
Matera, Frank
1999New Testament Christology (Louisville, KY: Westminster/John Knox Press).
McClendon, James
1974Biography as Theology: How Life Stories can Remake Today''s Theology (Nashville: Abingdon Press).
McCracken, David
1994The Scandal of the Gospels: Jesus, Story, and Offense (Oxford: Oxford University Press).
McFague, Sally
1975Speaking in Parables (Philadelphia: Fortress Press).
Neill,. S., and N.T. Wright
1988The Interpretation of the New Testament, 1861-1986 (Oxford: Oxford University Press).
Nock, A.D.
1964`Gnosticism'', HTR 57: 255-79.
Patte, Daniel
1983Paul''s Faith and the Power of the Gospel: A Structural Introduction to the Pauline Letters (Philadelphia: Fortress Press).
Petersen, Norman R.
1985Rediscovering Paul: Philemon and the Sociology of Paul''s Narrative World (Philadelphia: Fortress Press).
Powell, M.A
1990What is Narrative Criticism? (Minneapolis; Augsburg).
Räisänen, H.
1983Paul and the Law (Tubingen: J.C.B. Mohr [Paul Siebeck]).
Ricoeur, Paul
1975La Métaphore vive (Paris: Seuil). (Published in English as The Rule of Metphor: Multi-Diciplinary Studies of the Creation of Meaning in Language [trans. R. Czerny, with K. McLaughlin nad J. Costello; Toronto: University of Toronto Press, 1997].)
1983Temps et Recit (Paris: Seuil) (Published in English as Time and Narrative [trans. K. McLaughlin and D. Pellaver; Chicago: University of Chicago Press, 1985]).
Ridderbos, H.N.
1958Paul and Jesus (Philadelphia: Presbyterian and Reformed).
Sanders, E.P.
1977Paul and Palestinian Judaism (Philadelphia: Fortress Press).
Sandmel, S.
1969The First Christian Century in Judaism and Christianity: Certainties and Uncertainties (New York: Oxford University Press).
Schmithals, W.
1971The Office of Apostle in the Early Church (London: SPCK).
Schweitzer, A.
1931The Mysticism of Paul the Apostle (London: A. & C. Black).
Stroup, George W.
1981The Promise of Narrative Theology (Louisville, KY: John Knox Press).
Turner, M.
1996The Literary Mind: The Origins of Thought and Language (Oxford: Oxford University Press).
van Spanje, T.E.
1999Inconsistency in Paul? A Critique of the Work of Heikki Raisdnen (WUNT, 2.110; Tubingen: J.C.B. Mohr [Paul Siebeck]).
Witherington, B.
1994Paul''s Narrative Thought World (Louisville, KY: Westminster/John Knox Press).
Wrede, W.
1908Paul (Boston: American Unitarian Association).
Wright, N.T.
1978`The Paul of History and the Apostle of Faith'', TynBul 29: 61-88.
1991The Climax of the Covenant (Edinburgh: T. & T. Clark).
1992The New Testament and the People of God (London: SPCK).
Yamauchi, E.M.
1973Pre-Christian Gnosticism (London: Tyndale Press).

تبلیغات