آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۹

چکیده

آنچه امروزه در ایران اسلامى تحت عنوان «فمنیسم» مطرح مى‏گردد داراى همان ویژگیهاى کلى جنبش زنان در دوره طاغوت است که مهمترین شاخصه آن مخالفت با «دیندارى» زنان و «حقوق» آنان در عرصه فقه مى‏باشد. در حقیقت فمنیسم وارداتى(1) مصداق بارزى از روشنفکرى مرتجع(2) است که با گام برداشتن در جهت خلاف دین، خط بطلانى بر کارآیى و واقع نمائى خود کشیده است.حاصل عمر حضرت امام قدس سره، استاد شهید مطهرى(ره) در اعتراض به روش متداول روشنفکران ایرانى که فریب خوردن با نام فمنیسم یا همان دفاع از حقوق زنان است که اظهار مى‏کنند: «احیاء حقوق فراوان و متروک زنان در اسلام» نهضت حقیقى زنان مسلمان است «نه اینکه با تقلید و تبعیت کورکورانه از روش مردم غرب که هزاران بدبختى براى خود آنها بوجود آورد. نام قشنگى بر روى یک فرضیه غلط بگذاریم.(3) و با تبعیت از حرکتهاى فمنیستى، «بدبختیهاى نوع غربى» زن را بر «بدبختى‏هاى نوع شرقى»اش اضافه نمائیم. در این مقاله به واکاوی در کلام امام می پردازیم.

متن

آنچه امروزه در ایران اسلامى تحت عنوان «فمنیسم» مطرح مى‏گردد داراى همان ویژگیهاى کلى جنبش زنان در دوره طاغوت است که مهمترین شاخصه آن مخالفت با «دیندارى» زنان و «حقوق» آنان در عرصه فقه مى‏باشد. در حقیقت فمنیسم وارداتى(1) مصداق بارزى از روشنفکرى مرتجع(2) است که با گام برداشتن در جهت خلاف دین، خط بطلانى بر کارآیى و واقع نمائى خود کشیده است.
حاصل عمر حضرت امام قدس سره، استاد شهید مطهرى(ره) در اعتراض به روش متداول روشنفکران ایرانى که فریب خوردن با نام فمنیسم یا همان دفاع از حقوق زنان است که اظهار مى‏کنند: «احیاء حقوق فراوان و متروک زنان در اسلام» نهضت حقیقى زنان مسلمان است «نه اینکه با تقلید و تبعیت کورکورانه از روش مردم غرب که هزاران بدبختى براى خود آنها بوجود آورد. نام قشنگى بر روى یک فرضیه غلط بگذاریم.(3) و با تبعیت از حرکتهاى فمنیستى، «بدبختیهاى نوع غربى» زن را بر «بدبختى‏هاى نوع شرقى»اش اضافه نمائیم.(4)
ادعاى اصلى؛ تشابه حقوق زن و مرد
ایده «تشابه حقوق» که با مارک تقلبى «تساوى حقوق زن و مرد» در اواسط دهه پنجاه شمسى در این کشور رایج شد بار دیگر در حرکت ارتجاعى روشنفکران در دهه هشتاد مطرح گردید و این بار که به برکت انقلاب بزرگ اسلامى در کشورمان، زنان از قشرهاى مختلف جامعه در سطح وسیعى در صحنه‏هاى علمى، فرهنگى و سیاسى و اجتماعى حضور و مشارکت یافته‏اند، این دیدگاه نیز سعى مى‏کند تا با گسترش مصادیق تشابه حقوق، خود را مجددا مطرح نموده و مطالباتش را از جامعه، انقلاب و اسلام افزایش دهد. اما همچنان با دو اشتباه بزرگ دست به گریبان است یکى اصل تئورى و دیگرى مطالبات.
بطلان اصل مدعا را به پاسخهاى استاد شهید مطهرى (ره) مى‏سپاریم که در سالهاى 45 و 46 و شمسى، در مقام پاسخگویى به شبهات چهل‏گانه روشنفکرمآبان در باب حقوق خانوادگى زن، سلسله مقالاتى را تهیه نمودند که در مجله زن روز آن زمان به چاپ رسید و پیش از پیروزى انقلاب اسلامى نیز به صورت کتابى تحت عنوان «نظام حقوق زن در اسلام» منتشر شد استاد با تبیین اصل «عدل» به عنوان فلسفه حقوق اسلامى، مساوات انسانى زن و مرد و ضرورت عدم مشابهت حقوقى آنها را بررسى مى‏نماید.
1ـ بازگشت به قانون حمایت از خانواده که به دنبال حرکتهاى سال 45 در زمان طاغوت به تصویب رسید و از آن جمله اعطاى حق طلاق به زنان و اجراى مجازات براى تعدد زوجات مرد.
2ـ رجعت به قانون مجازات عمومى زمان طاغوت که زن و مرد در قصاص، دیه و شهادت (گواهى) همانند تلقى مى‏شدند.
3- لغو قانون حضانت اطفال که در زمان طاغوت و بعد از انقلاب به آن عمل شده است.
4- کسب مناصب نخست سیاسى کشور براى زنان.
قبل از پاسخگویى به «مطالبات» فوق لازم است دو نکته را روشن نماییم:
1- مسلّمات و ضروریات حقوقى زنان در صراحت وحى:
حقوقى مانند حق الارث و شهادت زنان به عنوان «محکمات» پذیرفته شده در کلیه فرق اسلامى است و قابل تأویل نمى‏باشد. فقه پویاى جواهرى نیز با متدولوژى ویژه خود تطابق با مقتضیات زمان را در فروع و متشابهات جستجو مى‏کند.
نکته‏اى که لازم است تذکر داده شود این است که اجتهاد به مفهوم واقعى کلمه یعنى تخصص و کارشناسى فنى در مسائل اسلامى و این امر چیزى نیست که به قول استاد مطهرى (ره) هر «ازمکتب گریخته‏اى»(5) به بهانه اینکه چند صباحى در یکى از حوزه‏هاى علمیه بسر برده است بتواند ادعا کند. قطعا براى تخصص در مسائل اسلامى و صلاحیت اظهارنظر یک عمر اگر کم نباشد زیاد نیست. آنهم به شرط آنکه شخص از ذوق و استعداد نیرومندى برخوردار و توفیقات الهى شامل حالش بوده باشد.
گذشته از تخصص و اجتهاد، افرادى مى‏توانند مرجع رأى و نظر شناخته شوند که از حداکثر تقوا و خداشناسى و خداترسى بهره‏مند بوده باشند. تاریخ اسلام افرادى را نشان مى‏دهد که با همه صلاحیت علمى و اخلاقى، هنگامى که مى‏خواسته‏اند اظهارنظرى بکنند مانند بید بر خود مى‏لرزیده‏اند. حال اگر بر اوراق جراید و نشریات امروز جامعه امان نظرى دوباره بیفکنیم مى‏بینیم که چگونه عده‏اى با اظهارنظرهاى غیرکارشناسى (اگر نخواهیم بگوئیم خدانشناسى) در معارف دینى خواهان تغییر ضروریات اسلامى هستند.
2- تعامل «اخلاق» و «حقوق» ضامن سعادت زنان:
باید توجه داشت که مکتب اسلام گرچه داراى سیستم حقوقى دقیقى مى‏باشد ولى راه سعادت دنیا و آخرت بشر را صرفا در «قانون‏مدارى» و تشکیل جامعه مدنى، فارغ از موازین اخلاقى نمى‏داند که «ان اللّه‏ یأمر بالعدل و الاحسان»(6). اسلام خود را وقف تکمیل مکارم و بزرگواریهاى اخلاقى نموده است(7) و در همین جایگاه است که هدیه‏اى برتر از حقوق به زنان اعطا مى‏کند، تا آنجا که «دوست داشتن» و حب به زن را از اخلاق‏انبیاء معرفى نموده(8) و بزرگوارى مردان را در گرو «اکرام به زنان» مى‏داند.(9)
و این در حالى است که جوامع غربى، زنان کشورهاى جهان سوم و بخصوص کشور ما ایران را، نمونه بارز زن مظلوم و تحت ستم به جهان معرفى مى‏کنند و حال آنکه آمار، خلاف این ادعا را نشان مى‏دهد. هتک حرمت، کتک خوردن و سوء استفاده جنسى از زنان و عناوینى از این قبیل در کشورهاى غربى به ویژه امریکا و آلمان به گونه‏اى است که دل هر انسانى را به درد مى‏آورد(10) و در واقع زن در حقوق اولیه انسانى خود از ناحیه مردان اطرافش مورد ستم قرار مى‏گیرد.
حق طلاق زنان و حقوق خانوادگى آنها
پیشینه بحث و گفتگو در این باب به قدمت تاریخ بیست ساله انقلاب اسلامى است. حضرت امام «ره» تنها یکماه پس از ورودشان به میهن اسلامى به صراحت از این موضوع سخن مى‏گویند:(11) «قوانین اسلام همه به صلاح زن و مرد است... و اما مسأله‏اى که باید توجه داشته باشیم این است که زنانى که مى‏خواهند ازدواج کنند از همان اول مى‏توانند اختیاراتى براى خودشان قرار دهند که نه مخالف شرع باشد و نه مخالف حیثیت خودشان»
و در مورد حق طلاق نیز چنین مى‏گویند: «اسلام همان گونه که حق طلاق را براى مردها قرار داده است این حق را براى زن هم قرار داده است که در وقت ازدواج شرط کند که اگر با من چه کردى و چه کردى من وکیل باشم در طلاق»
و ضمانت اجرایى این شرط «ضمن عقد»: «و اگر این شرط را کرد، مرد دیگر نمى‏تواند او را معذول کند اگر مردى با زنى بد رفتارى کرد در اسلام او را منع (مى)کند و اگر گوش نکرد او را حدّ مى‏زند و اگر گوش نکرد، مجتهد زن را طلاق مى‏دهد.»
ولى سال بعد که مجددا گروهى از زنان درباب حق طلاق از حضرتش استفتاء مى‏گیرند ایشان مجددا همان معنا را تصریح مى‏فرمایند و حق طلاق زنان را به دو صورت وکالت «مطلق» و «مشروط» بیان مى‏فرمایند:(12) «براى زنان محترم، شارع مقدس راه سهل معین فرموده است تا خودشان ضمام طلاق را به دست گیرند و به این معنى که در ضمن عقد و نکاح اگر شرط کنند که وکیل باشند در طلاق به صورت مطلق یعنى هر موقعى که دلشان خواست طلاق بگیرند و یا به صورت مشروط یعنى اگر مرد بدرفتارى کرد مثلاً زن دیگرى گرفت زن وکیل باشد که خود را طلاق دهد، دیگر هیچ اشکالى براى خانمها پیش نمى‏آید و مى‏توانند خود را طلاق دهند.»
امام که از ابتدا دستهاى پنهان را در دامن زدن به این مسأله مى‏دیدند، پس از طرح دوباره آن در عمر یکساله انقلاب در پایان به زنان هشدار مى‏دهند: «امید است تحت تأثیر مخالفین اسلام و انقلاب اسلامى واقع نشوید که اسلام براى همه مفید است» و ذهنها را متوجه به این مسئله مى‏نماید که طرح این مسئله و مسایلى از این دست براى این است که عدم کارآمدى اسلام را در جامعه القاء کنند و آن را مضر به زنان معرفى نمایند.
دامن زدن به این مسئله توسط روشنفکران به اینجا ختم نمى‏شود بلکه به گفته حضرتش تبدیل به «توطئه»اى مى‏شود که منجر به رسوایى زنان و مردان روشنفکرى مى‏شود که در لواى دفاع از حقوق زنان به مبارزه با اسلام برخاسته‏اند:(13) «من امیدوارم که این قشرهاى مختلفى که هست، همه توجه داشته باشند که این توطئه هایى که الان در بین هست با توجه خودشان خنثى کنند، شما دیدید و خانمهاى به اصطلاح خودشان روشنفکر دیدند که یک دروغى در تهران منتشر کردند و این خانمها بدون اینکه رسیدگى کنند به خیابانها مى‏خواستند بریزند در صورتى که اصلاً یک همچو قانونى که آنها خیال مى‏کردند مطرح نبود، معذلک، مع الاسف این روشنفکرها معلوم شد که این قدر بى‏توجه به مسایل روز هستند و به مسایلى که مربوط به سرنوشتشان هست که مطالبى که در رادیو و تلویزیون، در مطبوعات منتشر شده است اینها را نگاه نمیکنند و فقط به نوشته بعضى اشخاص مفسد نگاه کردند و بدون توجه خواستند ترتیب اثر بدهند. اینها توطئه نیست؟ اینها کثیف‏اند یک توطئه فاسد نیست که یک مسأله‏اى که اصلاً مطرح نشده است نسبت بدهند که گذشت در قانون اساسى که زن هیچ حقى ندارد! در صورتى که اصلاً مطرح نشده است. و لذا امورى نیست که مربوط به قانون اساسى باشد. بیدار نمى‏شوند این جوانهاى ما؟ این جوانهاى زن و مرد ما بیدار نمى‏شوند که یک همچو توطئه‏هایى در کار هست؟ توجه نمى‏کنند که یک دروغ را که بعد از یک روز کشف مى‏شود معذلک آنها منتشر مى‏کنند و از جهات اشخاص بهره بردارى مى‏کنند؟ به کجا باید گفت که شمایى که اینقدر به قول خودتان دانشمند و روشنفکر هستید، به یک قانونى که سرنوشت شما بستگى به آن دارد بى‏عنایت هستید که نه روزنامه را نگاه کردید، نه رادیو گوش کردید، نه رادیو تلویزیون را و همین طور بى‏جهت اسباب این شد که ما را سرشکسته کنید که روشنفکرهاى ما این طور مردم هستند، این طور جمعیت هستند که تحت تأثیر یک دروغى که بعد از یکى دو روز فاش مى‏شود واقع مى‏شوند و خودشان اینقدر بى‏اطلاعند که از گزارشها و از چیزهایى که مى‏گذرد در مملکتشان هیچ توجهى ندارند، هیچ اطلاعى ندارند. خودتان را اصلاح کنید، توجه کنید به سرنوشتهاى خودتان»
امام ماهیت واقعى این گونه روشنفکران را براى مردم آشکار مى‏کنند: «اینهایى که این دروغها را پخش مى‏کنند اینها براى شما نمى‏خواهند یک سعادتى ایجاد کنند، اینها همان‏ها هستند که با اسم «آزادمردان و آزادزنان»، شما را و همه جوانهاى ما را به تباهى کشیدند. اینها اشخاصى هستند که آزادى را در آن چیزهایى که تباهى مى‏آورد مى‏دانند و اما آن چیزهایى که تباهى ندارد آن چیزهایى که براى سونوشت ملت است در آن چیزها آزادى نمى‏دهند. اینها همان طایفه هستند و اینها مى‏خواهند همان مسایل را پیش بیاورند و از چیزهایى که اینها منتشر میکنند شما توجه داشته باشید اسلام براى همه شماست.»
و مجددا مبحث طلاق را چنین تشریح مى‏کنند: «این معنا که از من قبلاً سؤال شده است و جواب دادم که طلاق در صورتى که در ضمن عقد با مرد وقتى که مى‏خواهند عقد کنند شرط بکنند و در ضمن عقد این شرط بشود که وکیل در طلاق خودش یا مطلق یا در شرایطى، یک سؤالى پیش آورده است به اینکه این زنهایى که حالا تحت زوجیت هستند چه؟ این ولایت فقیه را مخالفت مى‏کنند و در صورتى که نمى‏دانند از شئون فقیه هست که اگر چنانچه یک مردى با زن خودش رفتارش بد باشد اولاً او را نصیحت کند و ثانیا تأدیب کند واگر دید نمى‏شود اجراء طلاق کند.»
ایشان در ادامه از «جهل مرکب» این گروه روشنفکران مرتجع گلایه مى‏کنند: «از اسلام نترسید و نترسانید مردم را. شماهایى که قلم دستتان مى‏گیرید و هرچه دلتان مى‏خواهد مى‏نویسید یا هر چه دلتان مى‏خواهد صحبت مى‏کنید، شماها اسلام را بى‏اطلاع از آن هستید. شما یک کلمه اسلامى شنیدید، گاهى هم یک کتابى خواندید که نویسنده‏اش هم از اسلام اطلاع صحیحى نداشته است، بدون اطلاع از اسلام، بدون اطلاع ازفلسفه احکام اسلام. شماها سمپاشى مى‏کنید و معلوم هم نیست که واقعا مقصدتان این باشد که یک کار صحیحى انجام بدهید.»
و حضرتش مجددا سه ماه پس از این ماجرا بار دیگر موضوع حق طلاق زنان را به عنوان «فصل‏الخطاب» تصریح و تأکید مى‏کنند.(14)
مشارکت سیاسى زنان و کسب مناصب عالیه کشورى
گروهى از روشنفکران کشور(15) اظهار مى‏کنند(16): که این زنان بودند که با حضور انبوه خود در تظاهرات علیه رژیم پهلوى موجبات متروک شدن موانع شرعى حضورشان را فراهم کردند و چون حضور زنان در این عرصه به نفع سیاستهاى آن روز رهبران دینى - سیاسى بوده، فقها نیز مدعى حضور آنها نشده بلکه بر ضرورت این حضور تأکید نموده‏اند و به این وسیله روایات دالّ بر حرمت حضور اجتماعى زن، بدون بررسى صحت و سقم آنها - و صرفا براى رسیدن به مقاصد سیاسى - متروک واقع شدند.
و نهایتا نتیجه مى‏گیرند که: آنچه محذور داشت و ممنوع بود، نفس حضور زنان بود که تجویز شد، چرا باید در مصادیق این «امر جایز» دچار نوعى امساک و «تنگ نظرى» بشویم.
چند سؤال و یک پاسخ:
حضور زنان دستاورد انقلاب اسلامى بود یا انقلاب اسلامى دستاورد حضور زنان؟
امام به عنوان بزرگ رهبر انقلاب اسلامى، حضور زنان را «معجزه بزرگ اسلام» مى‏نامند و نتیجه «نور ایمان» و «قدرت اسلام و قرآن» (17) و علت تحول زنان را «اسلامى بودن انقلاب» مى‏شمارند.(18) این حضور «آتشى الهى» است که خداوند آن را روشن کرده است.(19) تحولى که «بزرگترین ثمره انقلاب»(20) است و حضرتش از آن به «عظمت»(21) یاد مى‏کنند و آنرا بزرگتر از «پیروزى انقلاب»(16) مى‏دانند. سپس به اراده الهى و با قدرت اسلام و «انقلاب اسلامى» بوده است که زنان ایرانى متحول شده‏اند، احساس وظیفه نموده و در صحنه‏هاى مختلف انقلاب حضور یافته‏اند و از این جهت است که زنان «مدیون» و «وامدار» اسلام و انقلاب اسلامى مى‏باشند.(22)
اما از سوى دیگر، این حضور زنان در عرصه‏هاى مختلف است که «تضمین کننده پیروزى»(23) است و اسلام را بیمه مى‏کند.(24) و بدین گونه است که اسلام و انقلاب «مرهون» زنان مى‏گردد.(25) و روایت «حسین منى و انا من حسین» که یک «دور عاشقانه» است - و نه «دور باطل فلسفى» - مصداقى دیگر مى‏یابد که زنان به دست اسلام آزاد مى‏شوند(26) و اسلام به دست آنان آزاد مى‏گردد.(27) آزادى زنان ایرانى مرهون انقلاب اسلامى مى‏گردد و انقلاب اسلامى وامدار زنان متعهد.(28)
حضور اجتماعى زنان، احیاء اسلام است یا پشت پا زدن به آن؟!
این سؤال نیز به کّرات قبل از پیروزى انقلاب اسلامى از شخص حضرت امام (ره) سؤال مى‏شود و از آن جمله، یکى از اساتید دانشگاه «روتکرز» آمریکا، حضرتش در پاسخ مى‏فرمایند:(29) «تبلیغات سوء شاه و کسانى که با پول شاه خریده شده‏اند چنان موضوع آزادى زن را براى مردم مشتبه کرده‏اند که خیال مى‏کنند اسلام آمده است که فقط زن را خانه‏نشین کند چرا با درس خواندن زن مخالف باشیم؟ چرا با کار کردن او مخالف باشیم؟ چرا زن نتواند کارهاى دولتى انجام دهد؟ چرا با مسافرت کردن مخالفت کنیم؟ زن چون مرد در تمام اینها آزاد است. زن هرگز با مرد فرقى ندارد.»
امام (ره)بار دیگر هنگامى که هنوز در تبعید بسر مى‏برند در این باره مى‏فرمایند:(30) «این تبلیغات که اگر اسلام پیدا شد مثلاً دیگر زنها باید بروند توى خانه‏ها بنشینند و قفلى هم درش بزنند که بیرون نیایند، این چه حرف غلطى است که به اسلام نسبت بدهند» و استدلال مى‏فرمایند که «صدر اسلام زنها توى لشکرها هم بودند، توى میدانهاى جنگ هم مى‏رفتند». ایشان در جاى دیگر با اشاره به حضور مؤثر زنان در نهضتهاى صدساله اخیر که به رهبرى روحانیت شیعه در کشور به وقوع پیوسته مى‏فرمایند:(31) «کسى که تاریخ این صدساله را مطالعه کرده است مى‏داند که در جنبشهایى که در ایران بوده است جنبشهاى اصیلى که در ایران بوده است قبل از این دوره رژیم پهلوى، جنبش تنباکو، جنبش مشروطیت، زنها همدوش با مردها فعالیت مى‏کردند. زنها در جامعه بودند و با مردها راجع به امور سیاسى و امور اجتماعى و گرفتاریهاى مملکت خودشان فعالیت مى‏کردند همان طورى که مردها در آن وقت قیام مى‏کردند، قیام مى‏کردند، براى اینکه قضیه تنباکو را که همه چیز ما را به باد داده بود جلوگیرى از آن قرارداد بکنند، زنها هم در آن وقت شریک بودند ودر جنبش مشروطیت هم همان طور که مردها فعالیت مى‏کردند زنها هم فعالیت مى‏کردند.»
و نکته ظریفتر آنکه بر این امر تأکید مى‏کنند که این نقش «آن مقدارى است که تاریخ به ما گفته است»(32) و نه آن مقدار حقیقى اش که احتمالاً وسیعتر و جدى‏تر بوده است.
همان گونه که گذشت، حضور سیاسى اجتماعى زنان در نظام اسلامى به عنوان یک فریضه و تکلیف مى‏باشد که بسیار بالاتر از «حق» است بلکه اداء حق متقابل است و حکومت اسلامى و این حضور هنگامى بر زن «فرض» و «واجب» مى‏گردد که «فاسد بودن محیط» یا «مفسده‏انگیز بودن» نحوه حضور مرتفع شده باشد (33) - که بحمداللّه‏ در اکثر زمینه‏ها برطرف شده است - و این حکم در باب حرمت منتخَب و منتخِب بودن زنان در انتخابات مجلس شوراى ملى زمان طاغوت نیز صدق مى‏کند.
و اما روایات دال بر ممنوعیت حضور اجتماعى زنان نیازمند بحثى مستقل و تخصص در باب احادیث مى‏باشد که خود گفتارى گسترده و مستقل است که در این مقال نمى‏گنجد.
آیا «جنسیت» مانعى در کسب مناصب عالیه کشور مى‏ باشد یا عواملى دیگر؟
افرادى که به دست گرفتن مناصب ریز و درشت سیاسى، نظامى و امنیتى کشور(34) را براى زنان طلب مى‏کنند، خود معترفند که چنانچه زنى واجد «شرایط عمومى» باشد مى‏تواند در این رقابت قرار گیرد. جا دارد تا سؤال شود در مواردى مانند ریاست قوه قضائیه و ریاست دیوان عالى کشور که به حسب قانون اساسى از جمله شروط عمومى و مسلم آن احراز تخصص در مسایل دین مبین اسلام یا همان «درجه اجتهاد» مى‏باشد چه تعداد «زن» به این درجه رسیده‏اند و از آن میان چه تعداد خود را براى کسب این مناصب «شایسته‏ترین»(35) مى‏دانند.
البته به این خواسته اشکالات عدیده منطقى، اجتماعى، فقهى و قانونى وارد است که آن را به وقتى دیگر وامى‏گذاریم. ولى باید توجه داشت این ادعا با مطرح کردن یک «شبهه مفهومى» به جاى «شبهه مصداقى» راه سفسطه پیش گرفته و نداى «هل من مبارز» مى‏طلبد.
واپسین سخن آنکه: هم آنان که «سقف طلبکاریهایشان» از انقلاب و نظام شکوهمند اسلامى، که به قیمت خون دادنها و خون دل خوردنهاى بسیار به دست آمده است، تا بدانجا مى‏رسد که ادعاى به دست گرفتن رهبرى یا شوراى رهبرى(36) (!؟) را دارند و معتقدند زنان عصر پهلوى زنانى متکى به نفس(37) بوده‏اند درحالى که کشف حجاب رضاشاه را عامل ارتقاء منزلت زنان مى‏دانند(38) و به قول خودشان مفتخرند که در جمهورى اسلامى نیز قانون استفاده از حجاب را برنتابیده‏اند.(39) به ناچار معترفند که نه روشنفکران بعد از مشروطه کارى براى زنان کردند(40) و نه حضور انتصابى - یا انتخابى (!) - زنان در مجلسین پهلوى توانست حضورى مفید به حال زنان باشد،(41) ولى همچنان چشم طمع بر خوان گسترده انقلاب اسلامى دوخته‏اند و «سهم الحرب» مى‏طلبند و این همه در حالى است که چشم بر حضور گسترده و سرشار از موفقیت زنان ایران اسلامى در عرصه‏هاى فرهنگى، علمى و آموزشى کشور بسته و قوانین مترقى اقتصاد اسلامى را در مورد زنان کم اهمیت جلوه مى‏دهند و ....
شایسته است در پایان، این سخن «بت شکن قرن» را - که خطاب به زنان فرموده‏اند - به گوش جان شنیده و به آن عمل کنیم: «نگه دارید این تحول را، توجه کنید به اینکه دستهاى فاسد و قلبهاى فاسد شما را به اغفال نکشاند و شما رابرنگرداند به حال سابق. این راه را شما ادامه بدهید، توده‏هاى میلیونى مردان ما هم ادامه بدهند و مى‏دهند و تودههاى میلیونى بانوان ما هم ادامه بدهند و مى‏دهند و هیچ توجهى به صحبتها و قلمها و سخنرانیهایى که مى‏شود نکنید و خودتان مستقل فکر کنید و تابع افکار دیگران نباشید و خودتان براى کشور خودتان کوشش کنید که مفید باشید و شما هدایت کنید مردان را و هدایت کنید دولتمردان را»(42)
 
پى‏ نوشت‏ها:
 
1. برگرفته از سخنان مقام معظم رهبرى، روزنامه جمهورى اسلامى 1/8/76
2. سخنان مقام معظم رهبرى، روزنامه اطلاعات 27/2/77
3. حقوق زن در اسلام، استاد مرتضى مطهرى، ص122، تهران1357، چاپ هشتم
4. نظرات مقام معظم رهبرى نیزمؤید ایده فوق است، روزنامه جمهورى اسلامى، 1/8/76
5. حقوق زن در اسلام، ص105
6. سوره نحل، آیه 90
7. انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق: رسول اللّه‏ صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم
8. حب الناس‏ء من اخلاق الانبیاء
9. خیارکم الینکم مناکبه و اکرمکم لنسائهم
10. نگاه شود به مقاله خشونت علیه زنان نقض حقوق بشر، ترجمه لیلا عنصرى، مجله حقوق زنان، ش 11، ص 52
11. صحیفه نور، ج 5، ص 154، بیانات 15/12/1357
12. صحیفه نور، ج 10، ص 78، استفتاء 7/8/1358
13. صحیفه نور، ج 10، ص 86 تا 88 بیانات 9/8/1358
14. صحیفه نور، ج 11، ص 255 بیانات 12/11/1358
15. همان روشنفکرمآبان ناآگاه از اسلام که با هر ادعاى خویش به رسوایى‏شان مى‏افزایند.
16. مهرانگیز کار، حقوق سیاسى زنان ایران، ص 33 تا 35، چاپ اول، تهران 1376
17. «این یک معجزه اسلام است یک معجزه بزرگ است که شما خواهران و برادران با هم همصدا و با مشتهاى گره‏کرده در مقابل قدرتهاى شیطانى ایستاده‏اید معجزه اسلام است این قدرت اسلام است که در شما تجلى کرده است این قدرت ایمان است که شما را بر این مبارزه پیروز کرد... این معجزه است که خانمها را در مقابل تانک و توپ، در مقابل مسلسلها، در مقابل توپها و تانکها برقرار کرد و از هیچ چیز نهراسیدند. این نور قرآن و اسلام است که در دلهاى شما و در قلوب همه ملت ایران جلوه کرده است. این نور ایمان است که شما خانمها هم از شهادت نمى‏هراسید» صحیفه نور، ج 6، ص 120، بیانات 16/2/1358
18. «براى خاطر اسلامى بودن این انقلاب، این تحول حاصل شده است» صحیفه نور، ج 14، ص 230، بیانات 2/3/1360
19. «شما «خطاب به رژیم پهلوى) سرنیزه‏هاى را گذاشتید طرف مردم. ولى مردم آمده‏اند سینه هایشان را سپر کردند در مقابل سرنیزه‏هاى شما. بچه‏ها هم آمدند، زنها هم آمدند، زنها این بچه‏هاى کوچکشان را بغل کردند و آمدند در صف مردم. این یک امر الهى است خدا یک چنین کارى کرده است این آتش را خدا روشن کرده و این روشنى‏اش هست. مثل خورشید مى‏ماند» صحیفه نور، ج 4، ص 46، بیانات 18/9/1357
20. «آنچه که در ایران بزرگتر از هر چیز بود، تحولى است که در بانوان ایران حاصل شد» صحیفه نور، ج 14، ص 230، بیانات 2/3/1360
21 و 16- «آنچه که عظمت دارد این تحولات روحى است که در ملت پیدا شده و او بالاتر از این پیشبرد و پیروزى است که ملت ما پیدا کرد» صحیفه‏نور، ج 8، ص 196، بیانات 30/4/1358
22. «بنابراین اسلام که در ایران زنده شد، آن خدمتى را که به بانوان کرده است و خواهد کرد ارزشش به اندازه‏اى است که نمى‏توانیم ما توصیف کنیم اگر نبود این انقلاب و نبود این این تغییر و تحولى که در ایران واقع شده بود، بعد از چند سال دیگر اثرى از اخلاق اسلامى در ایران نبود» صحیفه نور، ج 18، ص 262، بیانات 19/1/1363
23. «زنانى که در کنار مردان بلکه جلوتر از آنان در پیروزى انقلاب اسلامى نقش اساسى داشته‏اند توجه داشته باشند که با شرکت فعالانه خود، پیروزى ملت ایران را هر چه بیشتر تضمین کنند» صحیفه نور، ج 5، ص 207، پیام 4/1/1358
و «شما بودید (که) این پیروزى را نصیب اسلام کردید» صحیفه نور، ج 7، ص 47، بیانات 11/3/1358
و «این پیروزى را ما از بانوان داریم قبل از اینکه از مردها داشته باشیم» صحیفه نور، ج 6، ص 2، بیانات 23/1/1358
و ...
24. «شما بانوان شجاع، دوشادوش مردان، پیروزى را براى اسلام بیمه کردید» صحیفه نور، ج 11، ص 253، بیانات 12/11/1358
25. (خطاب به زنان): «شماها به اسلام خدمت کردید» صحیفه نور، ج 5، ص 261، بیانات 17/1/1358
و «ما بسیارى از موفقیتها را مرهون خدمتهاى شما بانوان مى‏دانیم» صحیفه نور، ج 19، ص 120، بیانات 21/12/1363
و ...
26. همان، شماره 17
27. «رحمت خدا بر شما شیردلانى که به همت والاى شما اسلام از قید اسارت بیگانه بیرون آمد» صحیفه نور، ج 11، ص 253، بیانات 12/11/1358
و «من در جامعه زنها یک جور تحول عجیبى مى‏بینم که بیشتر از آن تحولى است که در مردها پیدا شده و آنقدرى که این جامعه محترم به اسلام خدمت کردند در این زمان بیشتر از آن مقدارى است که مردها خدمت کردند، خدمت مردها هم بسیارش مرهون خدمت زنهاست» صحیفه نور، ج 11، ص 62، بیانات 10/10/1358
28. «اسلام شما را حفظ کرد و شما متقابلاً اسلام را حفظ بکنید» صحیفه نور، ج 18، ص 263، بیانات 19/1/1363
29. صحیفه نور، ج 4، ص 103 و 104، مصاحبه با دکتر «ککلورفت»
30. صحیفه نور، ج 5، ص 59، بیانات 20/9/1357
31. صحیفه نور، ج 9، ص 230، بیانات 8/7/1358
32. صحیفه نور، ج 18، ص 263، بیانات 19/1/1363
33. «اسلام زن را مثل مرد در همه شئون همان طورى که مرد در همه شئون دخالت دارد، زن هم دخالت دارد، همانطورى که مرد باید از فساد اجتناب کند زن هم باید از فساد اجتناب کند. زنها نباید ملعبه دست جوانهاى هرزه بشوند. زنها نباید مقام خودشان را منحط کنند و خداى ناخواسته بزک کرده بیرون بیایند و در انظار مردم فاسد قرار بگیرند. زنها باید انسان باشند، زنها باید تقوا داشته باشند، زنها مقام کرامت دارند، زنها اختیار دارند، همان طورى که مردها اختیار دارند. خداوند شما را با کرامت خلق کرده است، آزاد خلق کرده است. خداوند همان طورى که قوانینى براى محدودیت مردها در حدود اینکه فساد بر آنها راه نیابد دارد، در زنها هم دارد. همه براى صلاح شماست، همه قوانین اسلامى براى صلاح جامعه است آنها که زنها را مى‏خواهند ملعبه مردان و ملعبه جوانهاى فاسد قرار بدهند، خیانتکارند. زنها نباید گول بخورند زنها گمان نکنند که این مقام زن است که باید بزک کرده بیرون برود، با سرِباز و لخت. این مقام زن نیست، این عروسک بازى است، نه زن. زن باید شجاع باشد، زن باید در مقدرات اساسى مملکت دخالت بکند.» صحیفه نور، ج 11 ص 254، بیانات 12/11/1358 و صحیفه‏نور، ج 5 ص 59 و 60، بیانات 20/9/1357 و صحیفه نور، ج 4 ص 103 و 104
34. مناصبى از مقام عظماى ولایت تا ریاست سازمان صدا و سیما، نگاه کنید به حقوق سیاسى زنان ایران به قلم مهرانگیز کار
35. البته چنانچه به اصل «شایسته سالارى»معتقد باشند و نه «زن سالارى»
36. ظاهرا نویسنده محترم کتاب حقوق سیاسى زنان ایران فراموش کرده‏اند که بر اساس رفراندم سال 1368 (یعنى هشت سال قبل از تألیف و چاپ کتاب مورد نظر) دیگر شوراى رهبرى در قانون اساسى وجود ندارد، همان کتاب، ص 56
37. همان، ص 26
38. همان، ص 17
39. مجله زنان، شماره 51، ص 3
40. حقوق سیاسى زنان ایران، ص 24 و 25
41. همان، ص 29
42. صحیفه نور، ج 147 ص 131، بیانات 25/12/1359

تبلیغات