چکیده

عملیات استشهادى یک شیوه و ابزار دفاعى است که در زمانهاى اخیر، مجاهدین مسلمان علیه دشمنان متجاوز و اشغالگر به کار گرفته اند. عده اى از فقهاى معاصر شیعه و اهل سنت این نوع عملیات را مصداقى از جهاد دفاعى دانسته و آن را جایز و مشروع مى دانند. عملیات استشهادى با توجه به اهمیت حفظ نفس زمانى انجام مى شود که با دیگر ابزار دفاعى متعارف دفع تجاوز ممکن نباشد. اطلاق آیات و روایات جهاد دفاعى و ترجیح دفاع بر حفظ نفس دلیل جواز این نوع عملیات است. عملیات استشهادى ملاک جهاد و دفاع را دارد و با انتحار و اعمال انتحارى علیه انسانهاى بى گناه، یا به عبارت دیگر خودکشى، بدون جهت شرعى متفاوت است. لذا ادله حرمت قتل نفس منصرف از آن است.

متن

 


مقدمه

دفاع در مقابل دشمن یک امر فطرى و عقلى است و خداوند به هر موجود زنده اى ابزار دفاعى خاصى داده است. ولى این ابزار دفاعى در انسانها به دلیل داشتن قوه تعقل متنوع و گوناگون است و هر قوم و ملتى با توجه به تواناییهایى که دارد از شیوه ها و ابزار دفاعى مناسب حال خود استفاده مى کند. یکى از روشهاى دفاعى که اخیرا مجاهدین مسلمان در سرزمین هاى اشغال شده مسلمین بخصوص سرزمین فلسطینى علیه نیروهاى متجاوز و اشغالگر به کار گرفته اند، عملیات استشهادى است. بسیارى از مردم مسلمان درباره حکم شرعى این نوع عملیات از مراجع تقلید و فقهاء اسلام سؤال و استفتاء کرده اند.

بعضى از فقهاى معاصر شیعه و اهل سنت به سؤال مذکور پاسخ داده و اکثر آنها با شرایطى، عملیات استشهادى علیه دشمنان متجاوز واشغالگر را جایز ومشروع دانسته اند. نگارنده این سطور نظرات فقهاى اسلام را درباره این نوع عملیات از منابع مختلف و از طریق استفتا جمع آورى نموده و به بررسى آنها پرداخته است. مجموع این نظرات در سه محور مشروعیت عملیات استشهادى، شرایط این نوع عملیات و تفاوت آن با انتحار و عملیات انتحارى، بیان مى شود، ابتدا لازم است بعضى از واژه هایى که در این مقاله بیشتر مورد استفاده قرار گرفته اند، تعریف شود.

تعریف مفاهیم

فقه: این کلمه در لغت به معناى «فهم (عمیق) و علم» است و در اصطلاح عبارت است از «علم به احکام شرعى فرعى از روى منابع و ادله تفصیلى آن.»

استشهاد: معنى این کلمه در لغت عبارت است از: گواهى خواستن، کسى را به شهادت خواندن. کشته شدن در راه خدا، در این مقاله معناى سوم مراد است.

مشروع: این کلمه از شرع گرفته شده و عبارت است از: «آنچه را که شرع دین اسلام تجویز کرده است.»

عملیات استشهادى: «از عبارت عملیات استشهادى، مفهوم زیر اراده مى شود. «روش جدیدى براى مقاومت و رویارویى با دشمن که با وسایل و ابزار جدید کشنده، که در گذشته معمول و معروف نبوده، انجام مى شود، و مجرى، آن یقین یا ظن غالب دارد که خودش نیز در جریان عملیات به شهادت مى رسد.»

جهاد: مفهوم این کلمه در اصطلاح چنین است: «بذل جان و مال و توان در راه اعتلاى اسلام و بر پا داشتن شعایر دین.»

دفاع: این واژه در اصطلاح فقهى به دو معنى به کار رفته است یکى دفاع مشروع دستجمعى که عبارت است از: جهاد با کسانى که به مسلمین حمله کنند به گونه اى که مسلمین بیمناک شوند از چیره شدن آنان بر کشور اسلامى و مال و جان مسلمین در معرض خطر قرار گیرد. و دیگر دفاع مشروع فردى که عبارت است از: جهاد با کسى که مى خواهد نسبت به جان و ناموس و مال مسلمانى تعدى و ستم کند. در این نوشتار معنى اول مراد است.

انتحار: این کلمه و در اصطلاح شرع عبارت است از اینکه «کسى به خاطر حرص دنیوى و طلب مال و یا در حالت عصبانیت یا ضجر و یا بى تابى به قصد خودکشى، خود را بکشد».

مشروعیت عملیات استشهادى
الف: اقوال فقهاء معاصر شیعه

علامه سید محمد حسین فضل اللّه در مورد حکم شرعى این نوع عملیات مى گوید: «عملیات شهادت طلبانه ابزارى براى جهاد در برابر دشمن است. خداوند جهاد را بر مسلمانان واجب کرده است. در صورتى که شروط شرعى جهاد تحقق یابد، باید با استفاده از همه ابزارهایى که به دشمن زیان مى رساند و اهداف اسلام را تأمین مى کند به جهاد پرداخت. برخى درباره عملیات شهادت طلبانه به آیه اى از قرآن اشاره مى کنند که مى گوید: «و لا تُلقُوا بِاَیدیکم اِلى التَهلُکة» خود را با دست خود به هلاکت میفکنید)، گمان مى کنند هر عملیاتى که انسان مى داند درجریان آن کشته مى شود،عملیات انتحارى و در اسلام حرام است. در حالى که در مورد امور فردى و شخصى، به هلاکت افکندن خود حرام است، نه در مسأله جهاد، زیرا اساس جهاد این است که انسان در معرض خطر و کشته شدن قرار گیرد. لذا به هلاکت افکندن خود در جایى است که انسان (در غیر جهاد) خود را در معرض هلاکت قرار دهد، چه اینکه یقین داشته باشد به هدفش مى رسد یا یقین نداشته باشد. اما مجاهدان که با دشمن رویارو مى شوند، طبعا خود را در معرض خطر قرار مى دهند. و در صورت اقتضاى عملیات جهادى و لزوم هجوم بر دشمن و رسیدن به اهداف، این خطر قطعى مى شود، و در صورت کشته شدن تعداد بیشترى از افراد دشمن و ایجاب موقعیت جنگى، این خطر امرى طبیعى است.

بنابراین نظر این است که همان دلیلى که به جهاد مشروعیت بخشیده، به عملیات شهادت طلبانه هم، در صورتى که وضعیت نظامى مثبت بودن آن را نشان دهد، مشروعیت داده است.»

امام خمینى(ره) درباره شهید «محمد حسین فهمیده» مطلبى فرمودند که مى تواند بیانگر جواز عملیات استشهادى باشد: «رهبر ما، آن طفل دوازده ساله اى است که با قلب کوچک خود ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت، و آن را منهدم کرد و خود نیز شربت شهادت نوشید.»

تحلیل و ستایش امام خمینى از شهید فهمیده و از او با این عظمت و بزرگى یاد کردن، نشان دهنده تأیید عمل او مى باشد، و عمل آن شهید عزیز هم یک عمل استشهادى بود.

در جاى دیگر امام خمینى در پاسخ به این سؤال که: اگر دشمن کافر صهیونیستى منطقه اى از کشور اسلامى را اشغال نظامى کند، و مسلمانان ساکن آن منطقه با علم بر اینکه اگر مقاومت کنند زیانهایى براى آنان از قبیل زندان و بازرسى خانه ها و امثال آنها را خواهد داشت، آیا بر آنان واجب است که به دفاع از خود قیام کنند؟ و حتى در صورتى که یقین داشته باشند که دفاعشان منجر به شهادت خواهد شد، آیا بر آنان واجب است که مجاهدین اسلامى را که عملیات نظامى انجام مى دهند، از جهت مادى ومعنوى کمک کنند یا خیر؟ مى فرماید: «دفاع واجب است، و بر مسلمانان لازم است آنها را کمک کنند.»

همانطور که از سؤال و جواب پیداست، حضرت امام، در صورت یقین به شهادت هم، دفاع در مقابل اشغالگران را واجب مى داند.
نظر آیت اللّه فاضل لنکرانى:

ایشان در پاسخ به استفتایى که در آن مشروعیت عملیات استشهادى فلسطینیها مورد سؤال قرار گرفته بود، طى پیامى در فروردین 1375 ه . ش اقدام به اعمال شهادت طلبانه و دست زدن به هر نوع مقاومت و جهاد و آمادگى در مقابل اسرائیل را بدون حد و مرز واجب دانستند، متن پیام ایشان که همان روز در جراید کشور منعکس گردید چنین است:

بسمه تعالى

تجاوزات صهیونیستهاى غاصب و دشمن کیان اسلام و مسلمین بخصوص عملیات در جنوب لبنان و سایر مناطق آن از اهداف و انگیزه هاى توسعه طلبانه آنان بر اراضى اسلامى از نیل تا فرات، پرده بر مى دارد، و بر فرزندان اسلام در فلسطین اشغالى و سرزمینهاى لبنان بلکه بر همه فرزندان اسلام، جهاد و مقاومت و آمادگى در مقابل آنان به نحوى که مى توانند، واجب است و حد و مرزى ندارد.

ایشان در جاى دیگر در پاسخ به استفتاى فوق، چنین گفته اند: «مسأله فلسطین مسأله دفاع است، و دفاع از خود و حریم و ناموس و کیان اسلام به هر نحوى که باشد جایز است.» بدیهى است که عملیات استشهادى نیز یک نحوه دفاع است.

شیخ الشریعه اصفهانى در پاسخ به استفتایى در خصوص حمله روس، انگلیس، فرانسه، ژاپن، بلژیک، صرب و مونته نگرو به دولت عثمانى، ضمن واجب شمردن دفاع از بلاد مسلمین بر همه فرق اسلامى، از آنان مى خواهد که به قدر توان و میسور بذل جهد نمایند: «یکى به مال، دیگر به جان، ثالثى به بذل سلاح، رابعى به آبرو و جاه، خامسى به اعمال حیله و تدبیر، سادسى به زدن تفنگ و تیر و هکذا» سپس براى این منظور به آیه مبارکه «... تُرهِبونَ بِه عَدوَّ اللّه و عَدوَّکم» استناد مى جوید.

در این فتوا نمونه هایى از ابزار و روشهاى دفاعى آورده شده و در آخر فتوى کلمه «هکذا» آورده است که اشاره به دیگر ابزار و روشهاى دفاعى است پس فتواى مذکور شامل عملیات استشهادى در مقام دفاع از بلاد مسلمین مى شود. زیرا این نوع عملیات هم یک روش دفاعى است و موجب ترس دشمنان مى شود.
نظر آیت اللّه مکارم شیرازى:

هر گاه این کار تنها راه دفاع از جان و نوامیس مسلمین یا کیان اسلام باشد، اشکالى ندارد و کسانى که در این راه جان مى بازند شهداى فى سبیل اللّه هستند، ولى در تشخیص این موضوع باید نهایت دقت را به خرج داد.

ایشان شرط عملیات استشهادى را تنها راه ممکن و باقى مانده براى دفاع مى دانند.
نظر آیت اللّه گرامى:

اگر طرد دشمن بدون عملیات استشهادى ممکن نباشد ظاهرا جایز مى باشد، و این مسأله طورى است که اگر جایز باشد واجب مى شود، زیرا اگر دفاع و جهاد واجب باشد و راهى جز آن نباشد و فرض هم بر جواز است، پس باید واجب باشد تا دفاع و جهاد تحقق پذیرد. بعید نیست مطلقات دفاع و جهاد از باب اهم و مهم دلیل جواز عملیات استشهادى باشد. گرچه در زمان معصومین(ع) موردى نداریم که کسى چنین عملى انجام داده باشد و مورد تأیید معصوم قرار گرفته باشد. لیکن با همه این احوال عقل و عرف عملیات استشهادى را در صورتیکه هیچ راه دیگرى براى دفع دشمن نباشد مصداق دفاع مى داند و مورد حدیث (من قتل دون ماله فهو شهید) و (من قتل دون عرضه فهو شهید) مى شمارد.

ایشان جواز عملیات استشهادى را مشروط به این کرده که تنها راه طرد و دفع دشمن باشد، و با وجود این شرط آن را واجب هم مى داند. و دلیل جواز این نوع عملیات را مطلقات دفاع و جهاد و عقل و عرف مى داند.
آیت اللّه نورى همدانى:

ایشان عملیات استشهادى را یک نوع جهاد دانسته و مانند کار شهید محمدحسین فهمیده مى داند، ومى گوید: ادله جهاد شامل این نوع عملیات مى شود.
آیت اللّه موسوى اردبیلى:

ایشان عملیات استشهادى را در صورتى جایز مى دانند که مصلحت اهمى مثل دفاع از اسلام و مسلمین متوقف بر آن باشد، و لازم است با اجازه مجتهد جامع الشرایط انجام مى شود.

آیت اللّه مؤمن در این رابطه مى گوید:

«عملیات مزبور مصداق حمله جهادى است که به شهادت حمله کننده مى انجامد. بنابراین اگر امکان حمله اى که معلوم نیست به شهادت منتهى شود، نباشد جایز بلکه چه بسا واجب است» ایشان در مورد دلیل فقهى این نوع عملیات مى گوید: «جمع بین ادله جهاد و وجوب حفظ جان»، آن را اقتضاء دارد.»

آیت اللّه نمازى در مورد مشروعیت این نوع عملیات مى گوید:

عملیات استشهادى با تعریف و شرایط ویژه خود جایز است. آنچه ملاک جواز عملیات استشهادى است تحقق شرایط است، با تحقق شرایط، وجدان عمومى عملیات را یک ضرورت دفاعى مى شمارد، همانگونه که اکنون شرایط در فلسطین ضرورت آن را ترسیم مى کند.»

از نظر ایشان ادله فقهى عملیات استشهادى عبارت است از 1ـ عقل 2 ـ اطلاق ادله جهاد از آیات و روایات 3 ـ وجوب دفاع از حوزه اسلام و مسلمین 4 ـ وجوب دفاع از تعرض دشمنان به اموال و نوامیس مسلمانان»

این بود فتاوى و آراء تعدادى از مراجع و فقهاء شیعه درباره مشروعیت عملیات استشهادى، اکنون فتاوى و نظریات تعدادى از فقهاء، و علماء اهل سنت را در این رابطه بیان مى کنیم:
ب: اقوال فقهاء معاصر اهل سنت

وهبة الزحیلى در مورد مشروعیت این نوع عملیات مى گوید:

زمانى که لازم و ضرورى باشد در برخورد با دشمن حربى مثل یهود، عملیات شهادت طلبانه انجام شود، و ظن غالب حاصل شود که دشمن، آن شخص را مى کشد و یا شکنجه مى کند، و عملیات نیز با اذن حاکم شرع انجام شود، و این نوع عملیات ترس و وحشت در دشمن ایجاد کرده وباعث قطع تجاوز دشمن شود، چنین عملیاتى به خواست خداوند جایز است، زیرا امروزه مثل این نوع عملیات ضرورت شرعى پیدا کرده است. این نوع عملیات قهرمانانه تحولات مهمى را در جلوگیرى از تجاوز متجاوزین به وجود مى آورد.

محمد سعید رمضان البوطى در این رابطه مى گوید:

این نوع عملیات صددرصد مشروع است در صورتى که قصد مجرى عملیات ضربه زدن و کشتن دشمنان باشد، نه ریختن خون خودش، و اگر قصد کشتن خود را داشته باشد، این خودکشى مى شود و شهید محسوب نمى شود، پس واجب است نیت کشتن دشمنان را بکند نه نیت مردن خود.

جمعیت علماء فلسطین در پاسخ به سؤالات زیادى که درباره حکم شرعى عملیات شهادت طلبانه مجاهدان فلسطینى بر ضد دشمن اشغالگر اسرائیلى مطرح شده است، اینگونه فتوا صادر کرده است:

این عملیات استشهادى یک نوع جهاد در راه خدا به شمار مى رود... و مجریان این عملیات نمونه هاى بارز و زنده در جهاد و مقاومت و شهادت به جامعه نشان داده اند، علماى قدیم و معاصر مشروعیت این نوع عملیات را تأیید کرده و راجع به آن فتواهایى را صادر نموده اند. مشروعیت اینگونه عملیات از کتاب و سنت و اجماع به وضوح استنباط مى شود... علماء امت بر این مطلب که اگر یک نفر مسلمان به هزار نفر دشمن حمله ور شود، اگر نیت وى از این کار پیروزى بر آنان و وارد آوردن خسارت و ترساندن آنها باشد، اتفاق دارند که این کار جایز است، و چون نیت ضربه زدن به دشمن را داشته کار او صحیح است و از لحاظ شرعى اشکالى ندارد و مصداق این آیه قرآن است: «تُرهِبونَ بِه عدوَّاللّه ِ و عدوَّکم...» تمام ادیان آسمانى و قوانین بین المللى دفاع ملتها را از وطن خود و جنگیدن با دشمن متجاوز را با هر وسیله جایز دانسته اند.»

همام سعید در جواب به این سؤال که حکم اسلام درباره عملیاتى که مجاهدین فلسطینى انجام مى دهند چیست؟ مى گوید:

همانا جهاد در اسلام فریضه محکمه است، و آن جان دادن در راه خداست، مجاهد وقتى که اقدام به جهاد مى کند و وقتى در معرکه کشته مى شود جزو شهدا محسوب مى گردد. بحث از سلامت بدن از شرایط جهاد نیست. پیامبر اسلام(ص) مقابله با دشمن و در معرض قتل قرار گرفتن را از بالاترین انواع جهاد دانسته است... با توجه به اینکه هدف از جهاد پیروزى یا شهادت است، و شهادت در راه خدا فى نفسه مطلوب و بالاترین مقام و منزلت است، و اسلام همیشه تشویق و ترغیب به شهادت طلبى کرده است. پس اعمال جهادى که موجب شهادت مى شود و ضرر و اذیت بسیار بر دشمن وارد مى سازد، اعمالى مشروع است... بنابراین عملیات شهادت طلبانه بالاترین مرتبه جهاد و شهادت است. و کسانیکه این نوع عملیات را انجام مى دهند نزد خداوند مأجورند.»

شیخ عبدالله بن حمید در جواب به این سؤال که حکم اسلام در مورد مسلمانى که کمربند انفجارى به خود مى بندد و در میان دشمنان اسلام خود را منفجر مى کند تا تعدادى از آنها را بکشد چیست؟ مى گوید:

اینکه فردى از مسلمین کمربند انفجارى یا هر وسیله انفجارى دیگر به خود ببندد، و به میان صفوف دشمنان اسلام نفوذ کند، و به قصد کشتن تعداد زیادى از دشمنان اسلام، آنچه را که با خود حمل نموده منفجر کند، در حالیکه مى داند اولین کسى که کشته مى شود خودش مى باشد، این گونه عملیات نوعى از انواع جهاد مشروع است، و چنین فردى شهید محسوب مى شود.

فتواى جمعى از علماء اردن بر مشروعیت عملیات استشهادى:

عملیات استشهادى مشروع است، و جهادى است که به مجرى آن اجر مجاهدین داده مى شود. و اگر به شهادت برسد خداوند به او مقام و منزلت شهدا را مى دهد...

عبدالله بن منیع از علماى عربستان مى گوید:

شکى وجود ندارد که عملیات شهادت طلبانه در راه خدا بر ضد دشمنان خدا و رسول او و دشمنان مسلمین، موجب تقرب و نزدیکى مجاهد مسلمان به خداوند مى شود. و شکى وجود ندارد که این نوع عملیات برترین باب جهاد در راه خداوند است، و هر کسى که در اینگونه عملیات به شهادت برسد، ان شاء اللّه شهید مى باشد، البته سزاوار است مجاهد مسلمان نیت خود را نیکو کند و جهادش فقط براى خدا باشد.

محمد سید طنطاوى شیخ الازهر درباره عملیات استشهادى مى گوید:

اینکه مسلمانى خودش را در میان دشمنان اسلام منفجر مى کند این دفاع و نوعى شهادت است... جهاد در راه خدا واجب کفایى است ولى اگر به سرزمین مسلمانان حمله شود این جهاد واجب عینى مى شود. و اینجاست که عملیات استشهادى از برترین واجبات و بهترین شکل فداکارى در اسلام است.

فتواى شیخ احمد کفتارو، مفتى اعظم سوریه در این رابطه:

ایشان عملیات شهادت طلبانه علیه صهیونیست ها را جایز و مشروع دانسته و مجریان این عملیات را شهیدانى مى داند که از جانب خداوند وعده بهشت داده شده اند. وى تأکید مى کند که این عملیات باید منضبط به مبانى جهاد در اسلام باشد. از آن جمله اینکه مقصود و مراد، دفاع از امت اسلامى و متوجه ظالمان، محاربان و حامیان آنان در جامعه صهیونیستى بوده و در چارچوب برنامه اى کلى و ضامن مصلحت امت اسلامى باشد.

شوراى فقهاى اردن که مرجع رسمى و مورد قبول جامعه (اردن) است در فروردین سال 1375 ه . ش فتواى مشهورى دادند و عملیات انتحارى (استشهادى) در اسرائیل را بزرگترین مصداق شهادت در راه خدا نامیدند.

یوسف قرضاوى، از علماى مشهور عرب به این استدلال که اسرائیل به صورت یک سربازخانه اداره مى شود، و هر بار که اتفاقى علیه دنیاى اسلام باشد همگى خود را سرباز مى دانند، هر نوع حمله به تجمع اسرائیلى را جایز شمرد، و به دنبال این رأى، آراى شافعى، ابن کثیر، طبرى، صاحب المنار، قرطبى و امام مصباحى الحنفى را لیست کرد که همگى در چنین شرایطى فتوا به وجوب عملیات استشهادى مى دهند.

شرایط عملیات استشهادى

فقهاء اسلام در فتاوا و نظریاتى که در مورد عملیات شهادت طلبانه بیان کرده اند، شرط یا شرایطى را مطرح کرده اند. اینک تعدادى از شرایط مهم و عمده را که از مجموع آراء آنها به دست مى آید بیان مى کنیم:

1 ـ دفاع از اسلام و مسلمین متوقف بر انجام این نوع عملیات باشد. پس اگر مى توان با روشهاى دفاعى معمول و متعارف دفع تجاوز نمود و سرزمینهاى اسلامى را از چنگال متجاوزان و اشغالگران بیرون آورد، دیگر نیازى به انجام عملیات استشهادى نمى باشد.

2 ـ با اجازه حاکم شرع انجام شود یعنى کسى به طور خود سرانه و بدون برنامه ریزى قبلى و اخذ مجوز شرعى حق ندارد دست به چنین عملیاتى بزند. بعضى از فقهاء مى گویند ضرورت تشخیص انجام چنین عملیاتى باید با اذن ولى فقیه، حاکم شرع، مجتهد جامع الشرایط و رهبرى شرعى باشد. در جهان امروز مسائل سیاسى، اجتماعى و نظامى خیلى پیچیده است و انجام چنین عملیاتى باید بسیار حساب شده و با توجه به مقتضیات زمان و مکان و با کارشناسى اهل خبره و متخصصین امر تحت اشراف رهبرى شرعى انجام شود. در غیر این صورت ممکن است آثار نامطلوبى به دنبال داشته باشد و مورد سوء استفاده دشمنان اسلام قرار گیرد.

علامه سید محمد حسین فضل اللّه درباره این شرط مى گوید:

مسئول تشخیص ضرورت انجام عملیات استشهادى به طور قطع دستگاه رهبرى شرعى است. این نهاد است که ضرورت چنین کارى را تشخیص مى دهد و مجاهدان را به انجام آن توجه مى دهد و یا به استفاده از هر ابزار جهادى دیگر فرا مى خواند. دستگاه رهبرى شرعى هم براى تشخیص این وضع باید به اهل خبره رجوع کند. زمانى که برنامه روشن شد و ابعاد موضوع بررسى شد و رهبرى به این نتیجه رسید که عملیات استشهادى ضرورت دارد، دستور اقدام به آن را صادر مى کند.

3 ـ افراد بى گناه کشته نشوند. البته منظور از افراد بى گناه کودکان، زنان، سالخوردگان و کسانى هستند که در تجاوز و اشغالگرى و مساعدت به متجاوزین و اشغالگران هیچ نقشى نداشته باشند. و اگر این افراد به نحوى از انحاء دشمن متجاوز و اشغالگر را یارى و کمک نمایند در حکم دشمن هستند کشتن آنها جایز است.

در اسرائیل وضع از نوع دوم است، زیرا جامعه اسرائیل اساسا یک جامعه نظامى به حساب مى آید، در این جامعه زنان و مردان همگى تکالیف و مأموریتهاى نظامى بر عهده دارند، و افراد به دو گروه در حال خدمت و ذخیره احتیاط تقسیم مى شوند، افراد به دلیل پیوند سیستماتیک خود با ارتش، نظامى محسوب مى شوند.

حامد الگار در این رابطه مى گوید:«در اسرائیل اکثر افراد یا نظامى بوده اند یا هستند و یا اینکه خواهند شد، و حق امنیت در آن سرزمین اشغالى ندارند، البته تا به حال کوشش شده که مستقیما مثلا به کودکستانها و مدارس و حتى به کنیسه ها حمله نشود.»

4 ـ انجام این عملیات به منظور اعتلاء کلمه حق، و به قصد ضربه زدن به دشمن و دفع تجاوز باشد و خواسته هاى شخصى و هواهاى نفسانى در آن دخالتى نداشته باشد و مجرى عملیات نیت کشتن خود را نکند.

5 ـ این عملیات باید علیه کفارى انجام شود که کشورهاى اسلامى را اشغال کرده و یا اعلان جنگ با مسلمین کرده اند. و با مسلمین در حال جنگ هستند نه همه کفار، و صرف کفر موجب اباحه قتل آنها نمى شود. از رسول خدا(ص) روایت شده است که ایشان فرمود: «مَنْ قَتَلَ مُعاهَداً لم یَرَحْ رائحةَ الجنةِ. وَ اِن ریحها تُوجَدُ مِن مَیسرةِ اَربعینَ عاماَ».

هر کس کافر معاهدى را بکشد بوى بهشت به او نمى رسد، اگر چه بوى بهشت از مسیر چهل سال یافت مى شود.

6 ـ مجرى عملیات باید قطع و یا ظن غالب به این داشته باشد که انجام عملیات موجب کشته یا زخمى شدن و یا شکست دشمن مى شود، و یا جرئت به مسلمانان علیه کفار و اشغالگران مى دهد و یا موجب تضعیف دشمنان متجاوز مى شود.

بررسى و ارزشیابى ضربه زدن به دشمن، نباید به مردم عادى واگذار شود، بلکه لازم است این مسأله توسط مسلمانانى که اهل خبره و اهل نظر و متولیان امرند و آشناى به اوضاع و احوال سیاسى و نظامى مى باشند، انجام شود و رعایت شرایط زمانى و ابعاد مختلف سیاسى از چیزهایى است که نباید مورد غفلت قرار گیرد.

7ـ مصلحت اسلام و مسلمین مقتضى چنین عملیاتى باشد. یعنى اگر شرایط ومقتضیات زمان و مکان طورى است که انجام اینگونه عملیات به مصلحت نیست، باید از آن خوددارى شود. تشخیص این مصلحت هم بر عهده مسئولین امر است نه مجرى عملیات.

تفاوت عملیات استشهادى با انتحار

کسى که براى اولین بار و بدون تأمل و دقت و بررسى به عملیات شهادت طلبانه مى نگرد، مشابهتى بین آن و انتحار مى بیند. زیرا کسى که عملیات استشهادى انجام مى دهد، خودش را به دست خودش و با سلاح خودش به قتل مى رساند. در انتحار نیز همین عمل انجام مى شود. در حالى که حقیقت غیر از این است. مخالفین عملیات شهادت طلبانه به بهانه اینکه این نوع عملیات انتحار و خودکشى است، و خودکشى در اسلام مورد نهى قرار گرفته و حرام است، و ادله قرآنى، روایى و عقلى بر حرمت آن داریم، این نوع عملیات را حرام تلقى کرده و حکم به عدم جواز آن داده اند.

اینک براى روشن شدن مطلب و بیان اینکه ماهیت و حقیقت عملیات استشهادى با انتحار کاملا متفاوت است. ابتدا توضیحى پیرامون انتحار و سپس به بیان تفاوت آن با این نوع عملیات مى پردازیم.
معنى انتحار از دیدگاه شرع:

انتحار از نظر شرعى عبارت است از اینکه کسى به دلیل حرص دنیوى و طلب مال و یا در حالت غضب و ضجر به قصد خودکشى، خود را هلاک کند. به طور کلى اگر انسانى براى یک امر دنیوى و با قصد خودکشى بدون اینکه توجیه شرعى یا عقلى داشته باشد، خود را از بین ببرد، در واقع دست به انتحار زده و خودکشى کرده است.

کسى که دست به انتحار مى زند، قصد و انگیزه الهى نمى تواند داشته باشد، فرد منتحر در مقام دفاع از ایمان و اعتقاد دینى اقدام به این کار نمى کند، بلکه عمل او نشانه بى ایمانى یا ضعف ایمان است. و با اقدام به خود کشى گناه کبیره مرتکب شده و گرفتار عذاب الهى مى شود.

کسى که دست به انتحار مى زند، هدفى جز نفله کردن خود و راحت شدن از گرفتاریهاى روحى روانى خود ندارد. و از جنبه اجتماعى نیز هیچ تأثیرى در رشد اجتماع یا مقابله با دشمن ندارد. اساساً چنین فردى با خود مشکل دارد و شخص ضعیف النفسى است که براى گریز از مشکلات و گرفتاریها و واقعیات زندگى، دست به چنین کارى مى زند و علاوه بر ظلم و ستم به خود، افراد خانواده خویش را نیز در رنج و تعب مى اندازد.
علل انتحار:

علل خودکشى گوناگونى است، مسائلى چون از دست دادن مال، از دست دادن آبرو، مرگ همسر، مرگ فرزند، مرگ والدین، درد و رنج، غضب و عصبانیت، حرص و طمع، شکست در جنگ، شکست در زندگى، قطع یک رابطه عاطفى و غیره مى تواند از دلایل انتحار باشد.

انتحار به اتفاق همه فقهاء اسلام حرام است و بعد از شرک به خدا بزرگ ترین گناه کبیره است. شهید دستغیب در این رابطه مى گوید: «خودکشى به هر وسیله اى که باشد حرام است و نیز فرقى در اقسام خودکشى نیست.»

با توضیحى که درباره انتحار داده شد و با توجه به شرایطى که براى عملیات استشهادى بیان شد، واضح است که فقهاء اسلام میان عملیات استشهادى و انتحار تفاوتهاى اساسى قائل هستند. فقهاء اسلام ضمن تحریم انتحار حکم به جواز عملیات شهادت طلبانه داده اند. زیرا این نوع عملیات یک کار جهادى است، و مجاهد مسلمان براى ضربه زدن به دشمنان اسلام و اعلاء کلمه حق و براى دفاع از دین، وطن، آبرو و ناموس خود این عمل را انجام مى دهد.

درست است که در انتحار و عملیات شهادت طلبانه از جهت اینکه فرد به دست خودش کشته مى شود تشابه وجود دارد ولى شرع بین حکم دو چیزى که در ظاهر مثل هم هستند، ولى در نیت و قصد متفاوت هستند فرق مى گذارد.

پیامبر اسلام(ص) مى فرماید: «اِنّما الاَعمالُ بِالنّیاتِ وَ لِکلّ امْرى ءٍ ما نَوى» مثلا اگر کسى قرض بدهد و قرض کننده در زمان پرداخت مقدارى اضافه بدهد بدون اینکه از قبل شرط شده باشد این کار جایز است.

ولى اگر از ابتدا شرط شده باشد که مقدارى اضافه بدهد آن مقدار اضافى ربا مى باشد و حرام است. و یا اگر امام جماعت ریائا نماز جماعت بخواند نماز امام باطل ولى نماز مأموم صحیح است.

در مورد موضوع مورد بحث نیز اگر کسى به قصد و نیت اعلاء کلمه حق و مخلصانه علیه متجاوزان و اشغالگران مبارزه کرد و کشته شد شهید است و لو اینکه به دست خودش کشته شود، ولى اگر به غیر این قصد و نیت باشد و انسانهاى بى گناهى را با خود بکشد انتحار و خودکشى کرده است. پس ملاک در تغییر حکم دو امر مشابه، نیت و قصد است.

قتل نفس به طور کلى حرام نیست، تحریم قتل نفس معلق بر خود قتل نیست، بلکه به اسبابى مربوط مى شود که انگیزه قتل مى شود. پس هر کس به سبب ضعف ایمان و نداشتن ایمان، خود را بکشد او منتحر است، ولى کسى که به سبب قوه ایمان و حب به خدا و رسول او خود را بکشد او منتحر نیست، بلکه انجام دهنده امر خداوند و شهید است. پس مناط و ملاک تحریم قتل متفاوت است.

دقت در عملیات شهادت طلبانه و اهداف و انگیزه شهادت طلبان نشان مى دهد که این رفتار هم از جهت قصد و انگیزه و هم از جهت هدف و غایت و هم از نظر آثار و پیامدها، با انتحار و خودکشى تفاوت اساسى دارد. غفلت از اختلاف اساسى که میان این دو رفتار و عاملان آن وجود دارد،سبب شده است که عده اى این عمل مقدس را با انتحار اشتباه بگیرند.

کسى که براى مبارزه با دشمن قیام مى کند، گاهى در این مبارزه به دست دشمن کشته مى شود و گاهى نیز در اقدامى که براى ضربه زدن به دشمن انجام مى دهد. خود نیز کشته مى شود، بدون اینکه کشته شدن او مستقیماً به دست دشمن باشد. در این نوع دوم که عملیات استشهادى را شامل مى شود، براى بعضى ابهام وجود دارد و ممکن است آن را جایز ندانند. ولى این تفاوت نباید موجب شود که نوع دوم را انتحار بنامیم زیرا:

اولا: قصد و انگیزه اقدام کننده اعلاء کلمة اللّه و دفاع از ایمان، اعتقاد، مقدسات، دین و سرزمین اسلامى است و به همین خاطر به شرف شهادت نایل مى شود.

ثانیا: هدف مجاهد مسلمان از جنبه شخصى نیل به فوز عظیم شهادت و سعادت ابدى، و از جنبه اجتماعى کشتن یا مجروح ساختن دشمن و ضربه زدن به او و ایجاد رعب و وحشت در دل او و روحیه بخشیدن به مسلمانان است.

ثالثاً: چنین شخصى از جنبه فردى داراى قدرت و قوت روحى، شجاعت، شهامت، ایمان و اعتقاد است، و با آگاهى کامل اقدام به چنین رفتارى مى کند.

در حالى که شخص منتحر در هیچ یک از ابعاد سه گانه یاد شده کمترین شباهت را به مجاهد فى سبیل اللّه ندارد. فردى که دست به خودکشى مى زند نه قصد و انگیزه اش الهى است و نه در مقام دفاع از ایمان و اعتقاد دینى است. بلکه عمل او نشانه بى ایمانى یا ضعف ایمان است. و با انجام این عمل گناه کبیره مرتکب شده و گرفتار عذاب الهى مى شود. منتحر هدفى جز نفله کردن خود و راحت شدن از مشکلات و گرفتاریهاى روحى خود ندارد. و از جنبه اجتماعى نیز کوچکترین تأثیر در رشد اجتماع یا مقابله با دشمن ندارد. اساساً چنین فردى با خود مشکل دارد و شخص ضعیف النفسى است که براى گریز از مشکلات و گرفتاریها و واقعیات زندگى به حیات خود خاتمه مى دهد.

اکنون نظر بعضى از فقهاء و علماء را در رابطه با تفاوت عملیات استشهادى و انتحار بیان مى کنیم.

آیت اللّه نمازى درباره تفاوت بین ایندو مى گوید:

انتحار به معنى عرفى و رایج آن خودکشى است و داراى بار ارزشى نیست، عملیات استشهادى عبارت است از قیام جهت مقابله و انهدام مراکز و نیروهاى دشمن متجاوز علیه اسلام و مسلمین است که یک حرکت و عمل ارزشى ومقابله با ظالم و متجاوز است.

حامل الگار در بیان تفاوت بین این دو مى گوید:

خودکشى ماهیتا با عملیات شهادت طلبانه فرق دارد، و از این نظر که تنها هدف کسى که خودکشى مى کند این ا ست که به زندگى خود پایان بدهد، ولى این از زمین تا آسمان با حال کسى که حاضر است جان خود را فداى یک هدف سیاسى یا نظامى بکند فرق دارد، در اینجا منظور خودکشى نیست. این مسأله البته منحصر به اسلام نیست و در تاریخ بشریت صدها حادثه از اینگونه داریم که مثلا کسى به دشمن حمله مى کند، در حالى که مى داند در نتیجه این حمله خودش هم کشته مى شود، ولى آن را قبول مى کند، چون معتقد است که این عمل وى ارزش دارد، و کسى به یک چنین عملى خودکشى نمى گوید، بنابراین چسباندن اسم «انتحارى» به عملیات استشهادى هیچ درست نیست.»

آیت اللّه نورى همدانى مى گوید:

جهاد در راه خدا (منظور عملیات شهادت طلبانه است) با خودکشى موضوعاً و حکماً فرق دارد.»

آیت اللّه مؤمن مى گوید:

انتحار خودکشى بى جهت شرعى است و عملیات استشهادى ملاک جهاد را دارد.

آیت اللّه گرامى در پاسخ به استفتایى که در این رابطه شده است مى گوید:

خودکشى معناى عام دارد لیکن وقتى به هدف اعلاى دفاع و جهاد انجام مى شود حالت تقدس پیدا مى کند و عنوان استشهاد به خود مى گیرد و موجب انصراف ادله حرمت قتل نفس از آن مى گردد.

یوسف قرضاوى در این رابطه مى گوید:

نامگذارى این عملیات (استشهادى) به نام انتحارى یک نامگذارى غلط و گمراه کننده است، این نوع عملیات، عملیاتى فداکارانه، قهرمانانه و استشهادى است. این نوع عملیات انتحار نیست. و انجام دهنده آن هم منتحر (خودکشى کننده) نیست، زیرا منتحر بخاطر خودش دست به خودکشى مى زند ولى شهادت طلب به خاطر دینش و امتش خودش را مى کشد. شخص منتحر نا ا مید از خود و رحمت خداوند است، ولى انسان مجاهد امید کامل به رحمت خداوند دارد. منتحر به خاطر رهایى از خود و دردها و رنجهاى خود دست به خودکشى مى زند، ولى مجاهد و شهادت طلب با این سلاح جدید (عملیات استشهادى) با دشمن خدا و دشمن خودش مبارزه مى کند. این جوانان شهادت طلب از سرزمین خودشان که سرزمین اسلام است و از دین و آبرو و امت اسلامى دفاع مى کنند. لذا عمل آنها خودکشى و انتحار نیست. آنها در حقیقت شهید هستند و جانهاى خود را با رضایت کامل در راه خدا ایثار کردند. نیت آنها مخلصانه و براى خداست، آنها تروریست و منتحر نیستند، آنها مقاومت مشروع مى کنند در برابر کسانى که سرزمین آنها را اشغال کرده و خانواده آنها را آواره کرده است، و حقوق آنها را غصب کرده و آینده آنها را مصادره کرده است و پیوسته به این تجاوزات ادامه مى دهد.

دین اسلام مى گوید واجب است آنها از خودشان دفاع کنند، نباید عمل این مجاهدان و شهادت طلبان القاء در تهلکه تلقى شود، بلکه عمل آنها مشروع، پسندیده و جهاد فى سبیل اللّه است.

با این توضیحات و ویژگیها که قرضاوى براى عملیات استشهادى و انتحار بیان کرد، از انصاف بدور است چنین عملیات مقدسى و دفاع مشروعى، انتحار و خودکشى نامیده شود.

شیخ حمور بن عقلاء شعیبى از علماى عربستان مى گوید:

قیاس انجام دهنده عملیات شهادت طلبانه با کسى که خودکشى مى کند قیاس مع الفارق است. منتحر کسى است که دچار نوعى نا امیدى شده و با جزع و فرع و ناشکیبایى در غیر آنچه خدا به آن راضى است خود را به قتل مى رساند. اما مجاهد که به اینگونه عملیات دست مى زند با خوشحالى و شادمانى و به امید رفتن به بهشت و سربلندى دین اسلام و ضربه زدن به دشمن دست به این کار مى زند.»

شیخ احمد کفتارو مفتى اعظم سوریه با اشاره به خطاى فاحشى که برخى رسانه هاى جمعى مرتکب شده و این نوع عملیات را انتحارى مى نامند مى گوید:

میان شهادت طلب و خود کشى یک دنیا فاصله است، شهادت فضیلتى عظیم و خودکشى رذیلتى بزرگ، هم نزد خدا و هم نزد مردم به شمار مى رود.

زیرا شخصى که اقدام به خودکشى مى کند، نیت و هدفش کشتن و از بین بردن خویش است و بس، در حالى که شهادت طلب نیت و هدفش پیروزى حق و یارى اسلام، آزادسازى سرزمین و رفع تجاوز و ظلم و بازیابى آزادى و کرامت براى امت، ملت و نسلهاى بعد از خویش است.»

محمد حسن شیبانى از علماى اهل سنت مى گوید:

کسى که به دشمن هجوم آورد و سعى و تلاشش تحکیم دین خداست و با استقبال از شهادت مى خواهد به زندگى ابدى دست پیدا کند، چگونه چنین عملى خودکشى و القاء در تهلکه است؟

تفاوت عملیات استشهادى با عملیات انتحارى

در عصر حاضر شکل دیگرى از انتحار بنام «عملیات انتحارى» در سراسر جهان به صورت سازماندهى شده و یا بدون سازماندهى و با انگیزه هاى گوناگون انجام مى شود. این نوع عملیات عبارت است از «اقدام به کشتن دیگران همزمان با قتل خویشتن» این نوع عملیات که در ظاهر و بعضى اوصاف شباهت به عملیات استشهادى دارد. اگر داراى ملاک جهاد دفاعى باشد، یعنى براى دفاع از اسلام و مسلمین و دفع تجاوز از بلاد اسلامى و علیه متجاوزان و اشغالگران انجام شود و دیگر شرایط عملیات استشهادى را داشته باشد. همان عملیات استشهادى است منتهى از آن تعبیر به عملیات انتحارى مى شود. ولى اگر فاقد ملاک و شرایط مذکور باشد و علیه انسانهاى بى گناه و کسانى که نقشى در تجاوز و اشغالگرى ندارند انجام شود نوعى انتحار و خودکشى است و از نظر اسلام گناه کبیره و حرام است و ادله حرمت قتل نفس شامل آن مى شود. مثل آنچه سازمان مجاهدین (منافقین) خلق علیه اهداف دولتى و شهروندان ایرانى در طول بیست و پنج سال گذشته انجام داده اند، و آنچه بعضى از مسلمانان افراطى اهل سنت، علیه دیگر برادران مسلمان اهل سنت و شیعه انجام داده اند. مانند عملیات انتحارى علیه احمد شاه مسعود فرمانده مجاهدین مسلمان افغانى و عملیات انتحارى علیه زائرین امام حسین(ع) در محرم سال 1382 ه . ش در شهر کربلا و بعضى شهرهاى دیگر عراق و عملیات انتحارى علیه شیعیان در پاکستان و دیگر موارد که به هیچ عنوان نمى توان اینگونه عملیات را، استشهادى نامید و چیزى جز انتحار و خودکشى و کشتن انسانهاى بى گناه نمى باشد.

البته از نظر غربیها و استکبار جهانى و رژیم صهیونیستى فرقى بین عملیات استشهادى و عملیات انتحارى وجود ندارد، و آنها هر دو نوع عملیات را اعمال تروریستى مى دانند و آن را محکوم مى کنند، در حالى که تفاوت اساسى بین این دو نوع عملیات وجود دارد.

نتیجه گیرى

جهاد دفاعى که فرعى از فروع دین اسلام است با توجه به مقتضیات زمان و مکان و امکانات دفاعى هر ملتى با وسایل و روشهاى گوناگون انجام مى شود. عملیات استشهادى نیز یک روش و تاکتیک دفاعى است که مجاهدین مسلمان علیه متجاوزین به بلاد اسلامى در شرایط خاصى به کار مى گیرند.

اکثر فقهایى که درباره عملیات استشهادى اظهار نظر کرده اند، این نوع عملیات را علیه دشمنان متجاوز و اشغالگر جایز و مشروع دانسته، آن را مصداقى از مصادیق جهاد دفاعى مى دانند. فقهاء دلیل جواز این نوع عملیات را مطلقات آیات و روایات جهاد دفاعى و اهمیت و ارجحیت دفاع بر حفظ نفس در مقام تزاحم مى دانند.

عملیات استشهادى زمانى انجام مى شود که با وسایل و شیوه هاى دفاعى معمول و متعارف دفع تجاوز ممکن نباشد. و مرجع تشخیص انجام این نوع عملیات رهبر شرعى است. که بعد از کارشناسى لازم توسط اهل خبره حکم به انجام این نوع عملیات مى کند.

این نوع عملیات علیه انسانهاى بى گناه و کسانى که در تجاوز و اشغالگرى هیچ نقشى ندارند جایز نیست.

عملیات استشهادى ملاک جهاد و دفاع را دارد و با انتحار و عملیات انتحارى علیه انسانهاى بى گناه که خودکشى بى جهت شرعى است تفاوت اساسى دارد، لذا ادله حرمت قتل نفس منصرف از آن است. مجرى عملیات استشهادى مجاهد فى سبیل اللّه و شهید در راه خداست. ولى فردى که دست به انتحار و عملیات انتحارى علیه انسانهاى بى گناه مى زند مرتکب گناه کبیره شده و مستحق عذاب دوزخ مى باشد.

ضمیمه الفباسمه تعالى

محضر مبارک حضرت آیت اللّه العظمى مکارم شیرازى سلام علیکم

پس از عرض سلام و ادب و آرزوى سلامتى براى حضرتعالى مستدعى است نظر مبارک را در رابطه با مسائل ذیل مبذول فرمائید:

1 ـ حکم شرعى عملیات استشهادى چیست؟

2 ـ آیا عملیات استشهادى به عنوان اولى حرام است اما ولى امر و ولى فقیه از باب عنوان ثانوى آنرا جایز مى داند؟

3 ـ مسئول تشخیص ضرورت انجام عملیات استشهادى کیست؟

4 ـ ادله فقهى جواز عملیات استشهادى چیست؟

5 ـ تفاوت انتحار با عملیات استشهادى در موضوع و حکم چیست؟

6 ـ آیا ادله جهاد شامل عملیات استشهادى نیز مى شود؟

ضمیمه بباسمه تعالى

محضر مبارک حضرت آیت اللّه العظمى نورى همدانى دام ظله العالى سلام علیکم

پس از عرض سلام و ادب و آرزوى سلامتى براى حضرتعالى مستدعى است نظر مبارک را در رابطه با مسائل ذیل مبذول فرمائید:

1 ـ حکم شرعى عملیات استشهادى چیست؟

2 ـ آیا عملیات استشهادى به عنوان اولى حرام است اما ولى امر و ولى فقیه از باب عنوان ثانوى آنرا جایز مى داند؟

3 ـ مسئول تشخیص ضرورت انجام عملیات استشهادى کیست؟

4 ـ ادله فقهى جواز عملیات استشهادى چیست؟

5 ـ تفاوت انتحار با عملیات استشهادى در موضوع و حکم چیست؟

6 ـ آیا ادله جهاد شامل عملیات استشهادى نیز مى شود؟

ضمیمه جباسمه تعالى

محضر مبارک حضرت آیت اللّه العظمى موسوى اردبیلى سلام علیکم

پس از عرض سلام و ادب و آرزوى سلامتى براى حضرتعالى مستدعى است نظر مبارک را در رابطه با مسائل ذیل مبذول فرمائید:

1 ـ حکم شرعى عملیات استشهادى چیست؟

2 ـ آیا عملیات استشهادى به عنوان اولى حرام است اما ولى امر و ولى فقیه از باب عنوان ثانوى آنرا جایز مى داند؟

3 ـ مسئول تشخیص ضرورت انجام عملیات استشهادى کیست؟

4 ـ ادله فقهى جواز عملیات استشهادى چیست؟

5 ـ تفاوت انتحار با عملیات استشهادى در موضوع و حکم چیست؟

6 ـ آیا ادله جهاد شامل عملیات استشهادى نیز مى شود؟

ضمیمه دباسمه تعالى

محضر مبارک حضرت آیت اللّه مؤمن سلام علیکم

پس از عرض سلام و ادب و آرزوى سلامتى براى حضرتعالى مستدعى است نظر مبارک را در رابطه با مسائل ذیل مبذول فرمائید:

1 ـ حکم شرعى عملیات استشهادى چیست؟

2 ـ آیا عملیات استشهادى به عنوان اولى حرام است اما ولى امر و ولى فقیه از باب عنوان ثانوى آنرا جایز مى داند؟

3 ـ مسئول تشخیص ضرورت انجام عملیات استشهادى کیست؟

4 ـ ادله فقهى جواز عملیات استشهادى چیست؟

5 ـ تفاوت انتحار با عملیات استشهادى در موضوع و حکم چیست؟

6 ـ آیا ادله جهاد شامل عملیات استشهادى نیز مى شود؟

ضمیمه هباسمه تعالى

محضر مبارک حضرت آیت اللّه العظمى گرامى سلام علیکم

پس از عرض سلام و ادب و آرزوى سلامتى براى حضرتعالى مستدعى است نظر مبارک را در رابطه با مسائل ذیل مبذول فرمائید:

1 ـ حکم شرعى عملیات استشهادى چیست؟

2 ـ آیا عملیات استشهادى به عنوان اولى حرام است اما ولى امر و ولى فقیه از باب عنوان ثانوى آنرا جایز مى داند؟

3 ـ مسئول تشخیص ضرورت انجام عملیات استشهادى کیست؟

4 ـ ادله فقهى جواز عملیات استشهادى چیست؟

5 ـ تفاوت انتحار با عملیات استشهادى در موضوع و حکم چیست؟

6 ـ آیا ادله جهاد شامل عملیات استشهادى نیز مى شود؟

ضمیمه وباسمه تعالى

محضر مبارک حضرت آیت اللّه عبدالنبى نمازى سلام علیکم

پس از عرض سلام و ادب و آرزوى سلامتى براى حضرتعالى مستدعى است نظر مبارک را در رابطه با مسائل ذیل مبذول فرمائید:

1 ـ حکم شرعى عملیات استشهادى چیست؟

2 ـ آیا عملیات استشهادى به عنوان اولى حرام است اما ولى امر و ولى فقیه از باب عنوان ثانوى آنرا جایز مى داند؟ 3 ـ مسئول تشخیص ضرورت انجام عملیات استشهادى کیست؟

4 ـ ادله فقهى جواز عملیات استشهادى چیست؟

5 ـ تفاوت انتحار با عملیات استشهادى در موضوع و حکم چیست؟

6 ـ آیا ادله جهاد شامل عملیات استشهادى نیز مى شود؟

تبلیغات