چکیده

عدالت اجتماعى به عنوان موضوعى که در طول تاریخ، همواره دغدغه فکرى و عملى اندیشمدان حوزه سیاسى اجتماعى و مکاتب مدعى اداره بشر بوده است. در مکتب امام خمینى(ره) که رهبرى بى نظیرترین انقلاب مردمى و اسلامى را بعد از تاریخ صدر اسلام، بر عهده داشته، از چه مکانت و جایگاهى برخوردار بود؟ این مقاله با روش اسنادى و تحلیلى و در دو بخش سیره نظرى و سیره عملى درصدد پاسخگویى به این سئوال و ترسیم جوانب مختلف عدالت اجتماعى در مکتب سیاسى معظم له مى باشد.

متن

 


مقدمه

مقام معظم رهبرى، حضرت آیة اللّه خامنه اى در مراسم شانزدهمین سالگرد رهبر کبیر انقلاب اسلامى(ره)، از «عدالت اجتماعى» به عنوان یکى از شاخصها و مهم ترین خطوط مکتب سیاسى امام خمینى نام برده، فرمودند:

عدالت اجتماعى باید در قوانین، اقدامات اجرایى و همه برنامه هاى حکومتى اصل قرار گیرد و پر کردن شکاف طبقاتى به عنوان مهم ترین ودشوارترین وظیفه مسئولان، در حرکت همه دستگاهها باید پیگیرى شود.

واقعیت این است که عدالت اجتماعى دست کم در سده هاى اخیر یکى از مهم ترین چالش ها و دغدغه هاى فکرى و عملى اندیشمندان و مکاتبى است که مدعى بوده و هستند که برنامه اى جامع براى اداره زندگى بشر و سوق دادن او به سرحدّ کمال مطلوب دارند.

امام خمینى(ره) به عنوان اندیشمند مسلمانى که موفق شد نهضتى عظیم را به پا کند که براى اولین بار پس از تاریخ صدر اسلام به تشکیل حکومت اسلامى به معناى واقعى آن بینجامد، قطعا خالى از چنین دغدغه و تفکرى نبوده است. از این رو مجال براى طرح این پرسش هست که عدالت اجتماعى در مکتب سیاسى حضرت امام (ره) از چه جایگاهى و شاخص و لوازمى برخوردار است؟ و به دیگر سخن، عدالت اجتماعى در سیره نظرى و عملى حضرت امام چگونه است؟ این سئوالى است که مقاله حاضر طى مباحث آتى با مراجعه به فرمایشات ایشان، در صدد پاسخگویى به آن در حد وسع خویش است. البته به دلیل فراوانى مستندات، در هر یک از مباحث، تنها به تعداد اندکى از آنها اشاره خواهد شد.

بخش اول: سیره نظرى
1. تعریف عدالت اجتماعى و شاخصهاى آن

عدالت با پسوند اجتماعى، درمقابل عدالت فردى به کار مى رود. تعاریفى که اندیشمندان براى عدالت ارائه داده اند نوعا بارویکرد اجتماعى آن مى باشد؛ تعاریفى نظیر اعطاى حقوق، مراعات شایستگى ها، مساوات، توازن اجتماعى، بى طرفى و وضع بایسته. که البته بررسى نقاط ضعف و قوت هر یک از آنها مجال خاص خود را مى طلبد.

مقام معظم رهبرى سالها پیش از این، در پیامى به مناسبت چهلمین روز ارتحال امام امت(ره) عدالت اجتماعى را این گونه تعریف کردند:

عدالت اجتماعى بدین معنى است که فاصله ژرف میان طبقات و برخوردارى هاى نابحق و محرومیت ها از بین برود و مستضعفان و پابرهنگان ـ که همواره مطمئن ترین و وفادارترین مدافعان انقلاب اند ـ احساس و مشاهده کنند که به سمت رفع محرومیت، حرکتى جدى و صادقانه انجام مى گیرد. با قوانین لازم و تأمین امنیت قضایى در کشور، بساط تجاوز وتعدى به حقوق مظلومان و دست اندازى به حیطه مشروع زندگى مردم جمع شود. همه کس احساس کند که در برابر ظلم و تعدى مى تواند به ملجأ مطمئن پناه برد وهمه کس بداند که با کار و تلاش خودخواهد توانست زندگى مطلوبى فراهم آورد.

حضرت امام، در مکتوبات و سخنان خویش، مفهوم خاصى را از عدالت اجتماعى ارائه نمى دهد، لیکن ایشان ضمن نام بردن از عدالت اسلامى یا عدالت الهى از شاخصهایى سخن به میان مى آورد که مرورى بر آنها ما را به برداشت حضرت امام از عدالت اجتماعى نزدیک مى کند؛ برداشتى که مى توان آن را به نوعى وجه جامع تعاریفى دانست که اندیشمندان در باب عدالت اجتماعى از آن سخن رانده اند. این شاخصها، شاخصهایى هستند که در صورت ظهور آنها در سطح جامعه و حکومت، مى توان ادعا نمود شالوده چنین حکومت و جامعه اى، بر پایه عدالت اجتماعى شکل گرفته است:
1 ـ 1. برخوردارى تمام اقشار از حقوق برابر

افراد جامعه از لحاظ موقعیتهاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، جغرافیایى و غیره با یکدیگر متفاوت اند. درجامعه اى که عدالت اجتماعى بر آن حاکم باشد، موقعیتهاى یاد شده نباید تأثیرى در میزان برخوردارى آنان از حقوق عمومى و شهروندى ایجاد کند:

حکومت اسلامى یک همچو حکومتى است. حکومتش با آن ادنى فردش در حقوق مثل هم هستند.
2 ـ 1. عمل بر اساس قانون و موازین قانونى

وجود نظم و انضباط درجوامع مدنى امرى حیاتى است و قانون، وسیله ضرورى براى این مهم است. قانون در ایفاى چنین نقشى آنگاه کارایى دارد که همگان به ویژه افراد حکومتى در هر رده اى خود را ملزم به رعایت آن کرده و کارهاى خود را بر آن منطبق سازند:

آنهایى که متعهد هستند و علاقمند هستند به این انقلاب و اعتقادشان این است که ما منقلب کردیم یک رژیم ظالم را به یک رژیم عادل، باید همه قشرها روى موازین عدل اسلامى رفتار کنند و هر کسى خودش سرخود نباشدکه هر چه دلش بخواهد بکند.
3 ـ 1. مساوى بودن همه در برابر عدالت

عدالت مایه حیات یک جامعه است. نقش مؤثر عدالت در ایفاى چنین نقشى آنگاه خواهد بود که بدون اغماض در مورد همه وهمه به طور یکسان و بدون در نظر گرفتن موقعیتهاى آنان به منصه ظهور و عمل برسد. و این از شاخص هاى حکومت و جامعه اى است که عدالت اجتماعى بر آن حاکم باشد:

... برنامه این جمهورى، اسلام است؛... اسلامى که اساسش بر عدل است و بزرگتر مقامش با کوچکتر مقامش در مقابل عدل، على السواء هستند و رئیس جمهورش با یک نفر بازارى در مقابل اسلام و در مقابل قوانین اسلام على السواء هستند؛ بلکه بر بالاتر بیشتر باید تحمیل بشود تا پایین تر.
4 ـ 1. برخوردارى تمامى اقشار از رفاه و زندگى صحیح

یکى از حقوق شناخته شده هر شهروندى با هر کیش و مذهبى، برخوردارى از زندگى توأم با رفاه صحیح و آبرومند است، که بتوانند با آسودگى خیال به زندگى خود ادامه داده و دغدغه قوت لایموت روزمره را نداشته باشد:

همه اقشار ملت در جمهورى اسلامى باید در رفاه باشند. ما کوشش داریم که تمام قشرهاى ملتمان در رفاه باشند.
5 ـ 1. پر کردن شکافهاى طبقاتى

در هر جامعه اى افراد و طبقات پایینى یافت مى شوند که به دلایل مختلف به ویژه به واسطه پایمال شدن حقوقشان به دست طبقات بالا، ضعیف و مستضعف نگه داشته شده اند. در جامعه و حکومتى که عدالت اجتماعى بر آن حاکم است، ضمن منع پایمال شدن حقوق ایشان، باید توجه ویژه اى به این قشر نیازمند جامعه بشود تا شکاف ظالمانه و عمیق طبقاتى ایجاد شده بین ایشان و اقشار طبقات بالا به مرور زمان پر شده، به حداقل ممکن برسد:

حکومت اسلامى یک نظام عادلانه است. ... باید فقرا را برایشان فکر کرد؛ باید زاغه نشینهاى بیچاره اى که هیچ ندارند، باید براى اینها فکر کرد؛ ... براى همه باید کار بکنند. براى ضعفا باید بیشتر کار بکنند تا اینها را برسنانند به آن حدها.
6 ـ 1. توزیع عادلانه ثروت و درآمدها

تمامى افراد و اقشار یک جامعه در ثروت و درآمدهاى عمومى شریک هستند. عدالت اجتماعى ایجاب مى کند همه در توزیع این ثروت و درآمدها سهیم باشند:

با رفتن شاه، ترمیم خرابى ها ممکن خواهد بود... .درآمد حاصله از نفت که حیف ومیل و صرف هزینه هاى زائد و مضر شده است، به مصرف رفاه حال مردم فقیر خودمان خواهد رسید. توزیع ثروت و درآمدها براساس عدالت اسلامى، وضع توده هاى مردم ما را بهبود خواهد بخشید.
7 ـ 1. منع تبعیض در عمران مناطق مختلف

در جامعه عدالت محور باید عمران و آبادانى همه نواحى و نقاط مختلف کشور مورد نظر باشد و حکومت در این زمینه تبعیضى میان آنها قائل نشود:

اگر یک همچو حکومت اسلامى که در آرزوى ماست... پیدا بشود،... حق ندارد حاکم و ولى امر در وقت، یک ناحیه را بیشتر به آن توجه بکند تا ناحیه دیگر. حق ندارد یک طرف کشور را زیادتر از طرف دیگر کشور آباد کند. حق ندارد حتى یک جایى را کمتر از جاى دیگر فرض کنید که خیابان کشى کند یا آسفالت کند.
8 ـ 1. محو هر گونه ظلم و استثمار

در جوامعى که عدالت اجتماعى بر آنها حکفرماست، حاکمان و زمامداران و نیز طبقات بالا نمى توانند به دلیل برخوردارى از روحیه استکبارى نسبت به طبقات پایین ظلم و ستم روا داشته و ایشان را به سود منافع نامشروع خود استثمار کنند:

در جمهورى اسلامى باید تمام مسائلى که در ایران است متحول بشود. ... باید اشخاصى که ظالم هستند و به زیر دستها ظلم کردند، باید آنها دیگر ظلم نکنند، طبقات مختلف به طبقات پایین ظلم نکنند. باید حق فقرا، حق مستمندان داده بشود. تمام اینها در جمهورى اسلامى باید عمل بشود. ... در جمهورى اسلامى ظلم نیست. در جمهورى اسلامى اینطور مسائلى که زورگویى باشد نیست. فقیر و غنى؛ نمى تواند طبقه غنى بر طبقه فقیر زور بگوید، نمى تواند استثمار کند، نمى تواند آنها را با اجر کم وادار به عملهاى زیاد بکند. باید مسائل اسلامى حل بشود در اینجا و پیاده بشود. باید مستضعفین را حمایت بکنند، باید مستضعفین تقویت بشوند، زیر و رو بشوند، مستکبر باید مستضعف بشود و مستضعف باید مستکبر بشود، نه مستکبر به آن معنى؛ بلکه باید همه با هم برادر وار در این دنیا در این مملکت همه با هم باشند.
9 ـ 1. لغو امتیازات ویژه زمامداران

در جوامعى که بویى از عدالت اجتماعى برده است، زمامداران نمى توانند با سوء استفاده از مقام و موقعیت، یک سرى امتیازات و امکانات ویژه را براى خود جلب نمایند:

در جمهورى اسلامى، زمامداران مردم نمى توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت اندوزى کنند و یا در زندگى روزمره امتیازى براى خود قائل شوند.
10 ـ 1. مردمى و خدمتگزار بودن مسئولان

در جامعه با طراز عدالت اجتماعى، مسئولان حکومتى ازمیان توده هاى مردم برخاسته و با نظر آنان بر کرسى حکومت تکیه زده اند. از این رو، خود را خدمتگزار مردم و نه بزرگ و آقاى ایشان به حساب مى آورند:

باید حکومت چنان باشد که اگر رئیس جمهورش توى مردم آمد، دوره اش بکنند و با او خوش و بش کنند؛ نه اینکه اگر صدایش درآید، فرار کنند از دستش؛... من امیدوارم که از این به بعد همین طور باشد ؛... حکومت در خدمت مردم باشد و عدالت اجتماعى اسلام تحقق پیدا کند.
11 ـ 1. انتقاد آزادانه از حکومت و حاکمان

در حکومتهاى عدالت محور، قدرت ناشى از خواست مردم است. از این رو، این حق همواره براى مردم محفوظ است که به عنوان ولى نعمت و صاحبان اصلى، بر عملکرد حکومت و خدمتگزاران خویش نظارت کنند و در صورت لزوم از آنان انتقاد یا بازخواست نمایند:

هر فردى از افراد ملت حق دارد که مستقیما در برابر سایرین، زمامدار را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت، اگر بر خلاف وظایف اسلامى خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامدارى معزول است.
12 ـ 1. فرا ملى

یکى دیگر از شاخصهاى عدالت اجتماعى در مکتب سیاسى حضرت امام، فرا ملى بودن آن است؛ به این معنى که گستره عدالت اجتماعى محصور به مرزهاى بین المللى نبوده، تحقق آن در داخل کشور، زمینه و بسترى براى عملى ساختن چنین ایده اى در سطح جهانى است:

برنامه اسلام در این است که دیکتاتورى ها به کلى در دنیا نابود بشوند و عدالت اجتماعى جارى بشود. و من امیدوارم که خداوند، آن طورى که ما مى خواستیم، براى عدالت اجتماعى در تمام بشر ما را موفق کند... .

من امیدوارم که این مسائل ایران که بر مبناى اسلام و عدالت بوده است، در سایر جاها هم پیدا بشود،... مبناى جمهورى اسلامى بر عدالت اجتماعى است.
2. اهمیت و جایگاه عدالت اجتماعى در مکتب سیاسى امام(ره)

عدالت اجتماعى در مکتب سیاسى حضرت امام از اهمیت و جایگاه ویژه و بلندى برخوردار است. نگاه به عدالت اجتماعى از زوایاى زیر بیانگر اهمیت و جایگاه یاد شده است:
1 ـ 2. عدالت اجتماعى، از اهداف بعثت انبیاء

اهمیت و جایگاه عدالت اجتماعى در مکتب توحید تاجایى است که خداوند آن را یکى زا اهداف بلند بعثت انبیاى خود قرار داده است:

اساسا انبیاى خدا(ص) مبعوث شدند براى... اقامه عدل، عدل فردى و اجتماعى.

و البته این حقیقتى است که در آیاتى از قرآن نیز منعکس است؛ آنجا که مى فرماید:

لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.

ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم قیام به عدالت کنند.

حضرت امام در تفسیر این آیه شریفه مى فرماید:

خداى تبارک و تعالى مى فرماید که انبیا را ما فرستادیم، بیّنات به آنها دادیم، آیات به آنها دادیم، میزان برایشان دادیم و فرستادیم لیقوم الناس بالقسط؛ غایت این است که مردم قیام به قسط بکنند، عدالت اجتماعى در بین مردم باشد، ظلم ها از بین برود، ستمگرى ها از بین برود، ضعفا به آنها رسیدگى بشود، قیام به قسط بشود.
2 ـ 2. عدالت اجتماعى، صورت ظاهر قرآن

قرآن مجید ظاهرى دارد و باطنى. عدالت اجتماعى در کتاب وحى داراى چنان اهمیت و جایگاهى است که حضرت امام تحقق آن را در جامعه، تحقق بعد ظاهرى قرآن مى داند:

اگر چنانچه ما با همان بعد ظاهرى قرآن، به همان بعدى که قرآن براى اداره امور بشر آمده است، براى رفع ظلم از بین بشر آمده است، یعنى یک بعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد و عدالت اجتماعى را در بشر ایجاد کند، ما اگر کوشش کنیم و آنهایى که تابع قرآن خودشان را مى دانند، مسلمین جهان اگر کوشش کنند تا اینکه این بعد از قرآن را که بعد اجراى عدالت اسلامى است، در جهان پخش کنند، آن وقت یک دنیایى مى شود که صورت ظاهر قرآن مى شود.
3 ـ 2. ارزش والاى تلاشگرى در عرصه عدالت اجتماعى

در مکتب سیاسى حضرت امام که در پرتوى از مکتب خدا محور و ضعیف نواز اسلام است، خدمت به محرومان و مستضعفان و پابرهنگان در مقایسه با سایر اعمال صالح از ارزش معنوى خاصى برخوردار است:

[خطاب به حاج سید احمد آقا] از امور مهمى که لازم است وصیت نمایم، اعانت نمودن به بندگان خدا، خصوصا محرومان و مستمندان [است] که در جامعه ها مظلوم و بى پناه اند. هر چه توان دارى در خدمت اینان ـ که بهترین زاد راه تو است و از بهترین خدمتها به خداى تعالى و اسلام عزیز است ـ به کار بر و هر چه توانى در خدمت مظلومان و حمایت آنان در مقابل مستکبران و ظالمان کوشش کن.

بى شک ارزش والاى یاد شده به خاطر مقام و منزلتى است که مستضعفان و محرومان رژیم قبل در مکتب حضرت داشتند.

من شما طبقه گودنشینان را از آن کاخ نشینان بالاتر مى دانم؛ اگر آنها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند.... یک موى شما بر همه آنها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسه یک موى شما با آنها نباید صحیح باشد.
4 ـ 2. مبارزه با بى عدالتى رژیم پهلوى، از اهداف قیام علیه آن

یکى از شعارهایى که رژیم طاغوتى پهلوى سر مى داد، تحقق بخشیدن به عدالت اجتماعى در ایران بود. حضرت امام، این سخن پوچ را به سخره مى گرفت و مى فرمود:

ایران و رژیم ایران عدالت پرورند؟ عدالت اجتماعى؟ عدالت اسلامى؟ خودشان را بازى مى دهند یا ملت را مى خواهند بازى بدهند؟

ایشان با یاد آورى آثار فلاکت بار عدالت اجتماعى مورد ادعاى رژیم که چیزى جز نکبت و بروز شکاف عمیق طبقاتى در جامعه ایران نبود، مى فرمود:

شما مطلعید که کشورى براى شما گذاشتند که شهرهایش هم مخروبه بوده است. تهران که مرکز است جنوبش آن است که مى بینید و حاشیه هایش و این بیچاره هاى زاغه نشین و امثال اینها. ... بنابراین بوده است که این طبقه ضعیف، طبقه مستضعف، اینها به همین حال عقب ماندگى در همه جا هست، باشند.
5 ـ 2. عدالت اجتماعى، از اهداف و مقاصد نهضت اسلامى

حضرت امام در دوران مبارزه به موازات هجوم به شعار توخالى عدالت اجتماعى رژیم پهلوى، تحقق عدالت اجتماعى و ترمیم بى عدالتى هاى گذشته رژیم در صورت روى کار آمدن جمهورى اسلامى را نوید مى داد و مى فرمود:

مبارزه ملت ایران تا استقررار جمهورى اسلامى که متضمن آزادى ملت و استقلال کشور و تأمین عدالت اجتماعى باشد ادامه خواهد داشت. ... تنها با استقرار حکومت عدل اسلامى... است که مى توان خرابى هاى عظیم فرهنگى و اقتصادى و کشاورزى را که رژیم فاسد شاه به وجود آورده، جبران نموده و نوسازى مملکت را به نفع طبقات زحمتکش و مستضعف آغاز نمود.

و آنگاه که ملت پس از سرنگونى رژیم طاغوت، با رأى قاطع خود، تشکیل جمهورى اسلامى را رسمیت بخشید، حضرت امام در پیامى به ملت با تأکید مجدد بر وعده خویش به تحقق عدالت اجتماعى فرمود:

مبارک باد بر شما روزى که... با رأى قاطع به جمهورى اسلامى، حکومت عدل الهى را اعلام نمودید. حکومتى که در آن، جمیع اقشار ملت با یک چشم دیده مى شوند و نور عدالت الهى بر همه و همه به یک طور مى تابد. ... مبارک باد بر شما روزى که در آن تمام اقشار ملت به حقوق خود مى رسند. ... من از دولتها [ى نظام] مى خواهم... به دنیا عدالت اجتماعى... را نشان دهند.
6 ـ 2. بى توجهى به عدالت اجتماعى، زنگ خطر و هشدار

بى شک نظام اسلامى را خطرات متعددى تهدید مى کند. حضرت امام در تحلیل آسیب شناسى اجتماعى و سیاسى جامعه و نظام اسلامى، بى توجهى به عدالت اجتماعى را زنگ خطر و هشدارى براى دست اندرکاران حکومتى و متمکنان جامعه مى دانست:

اگر خداى نخواسته جمهورى اسلامى نتواند جبران کند این مسائل اقتصادى را، که اول مرتبه زندگى مردم است، و مردم مأیوس بشوند از جمهورى اسلامى و مأیوس بشوند از اینکه اسلام براى آنها بتواند در اینجا کارى انجام بدهد، اگر در این محیط یک انفجارى حاصل بشود، دیگر نه من و نه شما و نه هیچ کس، نه روحانیت ونه اسلام نمى تواند جلویش را بگیرد.!
7 ـ 2. عدالت طلبى، راز دشمنى استکبار با نظام اسلامى

واقعیت اینکه استکبار در طول تاریخ، همواره در ستیز با جریان حق بوده و هرگز از این مخالفت خود دست برنخواهد داشت. حضرت امام در تحلیل علل این تقابل تاریخى، عدالت خواهى جریان حق را که در تضاد عمیق با منافع نامشروع مستکبران و استثمار محرومان از سوى ایشان است، راز این مخالفت مى داند:

هر کس قیام کرد براى اقامه عدل، سیلى خورد، ابراهیم خلیل اللّه چون قیام کرد براى عدالت، سیلى خورد و او را به آتش انداختند. از صدر عالم تا حالا تاوان این چیزهایى که براى عدالت، براى حکومت عدل بوده است، این تاوان را پرداخته اند و باید بپردازند هر وقت به یک نحو. ... این مسئله، مسئله اى بوده است که در تمام ایام، در تمام دنیا، از صدرعالم تا حالا بوده و تا آخر هم خواهد بود که هر کس قیام کرد براى اینکه عدالت ایجاد کند، حکومت عدل ایجاد کند، سیلى خورده.

از این رو، انقلاب اسلامى به عنوان حرکتى در استمرار حرکت تاریخى جریان حق، از این قاعده کلى، مستثنى نبوده و نخواهد بود:

از آنجا که محرومیت زدایى، عقیده و راه و رسم زندگى ما است، جهانخواران در این مورد هم ما را آرام نگذاشته اند... و بدون شک جهانخواران به همان میزان که از شهادت طلبى و سایر ارزش هاى ایثارگرانه ملت ما واهمه دارند، از گرایش و روح اقتصاد اسلام به طرف حمایت از پابرهنگان در هراس اند.
8 ـ 2. عدالت طلبى، عامل صدور انقلاب

در مکتب سیاسى حضرت امام، ایده صدور انقلاب اسلامى جایگاه خاصى دارد. حرکت نظام اسلامى در جهت بسط عدالت اجتماعى، یکى از مهم ترین عوامل در تحقق چنین ایده اى است:

مسلم هر قدر کشور ما به طرف فقر زدایى و دفاع از محرومان حرکت کند، امید جهانخواران از ما منقطع و گرایش ملت هاى جهان به اسلام زیادتر مى شود.
9 ـ 2. عدالت طلبى، اداى دین به محرومان

آن سان که گذشت محرومان و پابرهنگان در مکتب سیاسى حضرت امام جایگاه خاصى دارند. چه، به واسطه تلاش و زحمات اینان بود که طاغوت از هم پاشید و ثمره اى همچون انقلاب اسلامى به بار نشست. از این رو حضرت امام با معرفى ایشان به عنوان صاحبان اصلى انقلاب، همواره خود و نظام اسلامى را مرهون و منت کش ایشان مى دانست و بر جبران عقب ماندگیهاى آنان تأکید مى ورزید:

اگر نبود همت این محرومان و همت این روستائیان و همت این جنوب شهرى ها، اگر نبود این، نه رژیم سابق ظلمش از بین رفته بود و نه ما در مقابل مشکلات مى توانستیم مقاومت کنیم. همه اینها از برکات اینهایى هستند که شما (کمیته امداد) به امداد آنها برخاسته اید و آنها لایق این هستند که ما با تواضع به خدمت آنها برویم و براى آنها خدمت کنیم؛ همه ما خدمتگزار آنها باید باشیم. آنها به ما منت دارند.
3. ویژگى عدالت اجتماعى در مکتب امام (هدف غایى نبودن)

عدالت اجتماعى در مکتب سیاسى حضرت امام، تحت تأثیر جهان بینى توحیدى اسلام، از ویژگى اى برخوردار است که آن را از عدالتهاى اجتماعى مورد نظر سایر مکاتب و اندیشمندان متمایز مى کند. آن ویژگى این است که عدالت اجتماعى در مکتب حضرت امام، نه یک هدف غایى و نهایى، بلکه هدفى متوسط است. به این معنى که در مکاتب غیر الهى اعم از لیبرالیسم و سوسیالیزم، به دلیل نگاه صرفا مادى به مقوله انسان، هدف غایى و نهایى از همه برنامه ها از جمله تأمین عدالت اجتماعى، سر و سامان دادن به زندگى این جهانى و بعد حیوانى انسان است و آنان به کمال معنوى انسان و بعد ماوراءالطبیعه او که در واقع هویت اصلى او را تشکیل مى دهد، توجهى ندارند. درحالیکه درمکتب حضرت امام، تمامى این امور، هدفى متوسط براى رسیدن انسان به کمال مطلوب معنوى او است؛رسیدن به حدى که خدا محورى در همه حالات زندگى اش موج بزند. به دیگر سخن، بى عدالتى هاى اجتماعى در جوامع بشرى ناشى از خویهاى حیوانى انسانهاى تربیت نشده است و اسلام با تحت تعلیم و تربیت الهى قرار دادن انسان، ریشه و عامل اصلى این نابسامانیها را هدف قرار داده، مى خشکاند و انسانى مى سازد عدالتخواه و متنفر از بى عدالتى:

انبیا نیامده اند حکومت درست کنند، حکومت را مى خواهند چه کنند؟ این هم هست، اما نه این است که انبیا آمده اند که دنیا را اداره کنند، حیوانات هم دنیا دارند، کار خودشان را اداره مى کنند. البته بسط عدالت همان بسط صفت حق تعالى است براى اشخاصى که چشم دارند. بسط عدالت هم مى دهند، عدالت اجتماعى هم به دست آنهاست، حکومت هم تاسیس مى کنند، حکومتى که حکومت عادله باشد، لکن مقصد این نیست، اینها همه وسیله است که انسان برسد به یک مرتبه دیگرى که براى آن انبیا آمده اند.

حضرت امام با انتقاد شدید از برخى به ظاهر اسلام شناس، که برداشتى تک بعدى و غیر الهى از رابطه عدالت اجتماعى و بعثت انبیا دارند، مى فرماید:

حالا هم یک دسته اى پیدا شده اند که اصل تمام احکام اسلام را مى گویند براى این است که یک عدالت اجتماعى پیدا بشود، طبقات از بین برود. اصلا اسلام دیگر چیزى ندارد. توحیدش هم عبارت از توحید در این است که ملتها در زندگى توحید داشته، واحد باشند. عدالتش هم عبارت از این است که ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوى با هم زندگى بکنند. یعنى زندگى حیوانى على السواء! یک علفى هم بخورند و على السواء با هم زندگى بکنند و به هم کار نداشته باشند! [در حالى که] اسلام انسانى مى سازد عدالتخواه و عدالت پرور، صاحب اخلاق کریمه، صاحب معارف الهیه که وقتى از اینجا رخت بر بست و وارد شد در یک عالم دیگرى، به صورت انسان باشد، آدم باشد.

از این رو، در مکتب سیاسى حضرت امام ایجاد عدالت اجتماعى با هر وسیله اى و لو به صورت غیر الهى و غیر شرعى امرى مطرود است:

کسى گمان نکند که به نفع محرومین و خدمت به آنان اگر به طور نامشروع هم باشد مانع ندارد، که این انحراف و خیانت به اسلام و جمهورى اسلامى و بلکه به محرومین است که از مال حرام و غصب و با ظلم به دیگران آنان را مبتلا به آتش جهنم کنند!
4. لوازم تحقق عدالت اجتماعى

تحقق عدالت اجتماعى در هر مکتبى لوازمى را مى طلبد. این لوازم با توجه به نوع جهان بینى حاکم بر آن مکتب ممکن است مختلف باشد. موارد زیر را مى توان از لوازم تحقق عدالت اجتماعى در مکتب سیاسى حضرت امام دانست:
1 ـ 4. تشکیل حکومت

بى شک اولین گام در تحقق عدالت اجتماعى، تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت سیاسى جامعه به عنوان بسترى براى تحقق عدالت اجتماعى است:

رسول خدایى که سالهاى طولانى در سلوک بوده است، وقتى که فرصت پیدا کرد، یک حکومت سیاسى ایجاد کرد براى اینکه عدالت ایجاد بشود.
2 ـ 4. اجراى احکام اسلام

تحقق هر ایده اى از جمله عدالت اجتماعى در هر مکتبى، برنامه و راه و روشى را مى طلبد. در مکتب سیاسى حضرت امام، برنامه منحصر براى تحقق عدالت اجتماعى، اجراى دقیق احکام اسلام و پایبندى واقعى به آن است:

قوانین اسلام اگر عملى شود، حاصل آن، عدالت اجتماعى است، بدون آنکه مفاسد سایر سیستمها را داشته باشد.

یکى از احکام اسلام که در تحقق بعد اقتصادى عدالت اجتماعى اسلام و در تعدیل ثروت ثروتمندان به نفع محرومین نقش مهم و تعیین کننده اى دارد، «حسابرسى از ثروت سرمایه داران و جدا کردن حقوق محرومان از آن» است. به اعتقاد حضرت امام، فقرا در مال اغنیا شریکند و در صورت نپرداختن داوطلبانه سهم شراکت فقرا از سوى اغنیا، حکومت باید ضمن دریافت آن، سودهاى سهام یاد شده را نیز محاسبه و حقوق محرومان را به طور کامل استیفاء نماید:

خودمان از اینهایى که داراى کذا و کذا هستند حساب مى کشیم و حسابهایشان را رسیدگى مى کنیم. اسلام اینطور نیست که همچو اجازه بدهد که این دسته آنطور، و آن دسته آنطور، ابدا اسلام همچو اجازه اى نداده، اینها باید حسابهایشان کشیده بشود.

زمانى که بحث تصویب قانون منع تخلیه خانه هاى استیجارى به دلیل عسر و حرج پیش آمد، حضرت امام در پاسخ به نامه یکى از مراجع تقلید وقت در اعتراض به تصویب این قانون مرقوم داشت:

اى کاش طرز رفتار و افکار سرمایه داران بزرگ و نیز زمینخواران غیر مشروع و دارندگان آپارتمانهاى بسیار، که بى تعهد به احکام اسلام به طور نامشروع به دست آورده اند و امروز با حساب دقیق، ملک طلق اسلام است که باید صرف مصالح اسلام و مسلمین شود و به مستمندان که با عسر و ذلت به سر مى برند باید رسیدگى شود، به سمع مبارک مى رساندند تا معلوم شود چه مصیبتهایى بر اسلام و مسلمین مى گذرد. اکثر قریب به تمام مساکن اجاره اى از این قشر است که با رسیدگى فقهى باید از آنها مصادره شود، و کم کسى است که معتقد به اسلام و متعهد به آن باشد و حاضر شود در سرماى زمستان و گرماى طاقت فرساى تابستان، یک عده زن و بچه بى پناه را براى سودجویى هر چه بیشتر از خانه بیرون براند و در معرض تلف اطفال آنان گذارد.

ایشان در جمع اعضاى شوراى نگهبان نیز در این باره فرمود:

ما حدیث داریم که مى شود با آن فتوا داد و عمل کرد و آن این است که «باشد به اینکه فقرا در مال اغنیا شریک هستند». مگر نه این است که مال مورد شرکت مشاع است، پس فقرا در مال اغنیا شرکت دارند. کسى که حقوق مالى خود را پرداخت نکرده است، سهمى که مى بایست پرداخت کند به صورت مشاع در دست اوست و در صورت عدم پرداخت به صورت تصاعدى افزایش پیدا مى کند، تا آنجا که اگر کلیه اموالشان را هم بدهند باز بدهکارند.... ببینید این ثروتهاى بزرگ چطور انباشته شده است. من احتمال این را که اینها حقوق شرعى خود را پرداخته باشند حتى در مورد یک نفرشان هم نمى دهم، در مواردى اگر تمام اموالشان هم گرفته شود باز بابت حقوق شرعى بدهکارند!
3 ـ 4. عدالت مسئولان حکومتى

در مکتب حضرت امام یکى از شرایط ایجاد عدالت اجتماعى در جامعه این است که مجرى عدالت، خودش ابتدا در درون خود به عدالت رسیده باشد:

آدمى که در منزل خودش ظلم مى کند، در منزل خودش تعدى بر اولادش، بر فرزندش، بر خادمش مى کند، این اگر زیادتر بشود خدمه اش، زیادتر بشود اولادش... همان قدر که آنها زیادتر مى شوند، این وسعت ظلمش زیادتر مى شود؛ براى اینکه آدم ظالم است. ظالم اگر ده نفر تحت سیطره اش باشند، ظلمش به اندازه ده نفر است. اگر سى و پنج میلیون جمعیت هم باشند، ظلمش به اندازه سى و پنج میلیون نفر است.
4 ـ 4. نهراسیدن مسئولان از تیرهاى تهمت

یکى دیگر از شرایط تحقق عدالت اجتماعى در مکتب حضرت امام، نهراسیدن مجریان عدالت از انگها و تیرهاى تهمتى است که در این راه از سوى برخى از جاهلان یا بداندیشان به طرف او پرتاب مى شود:

مسئولان نظام ایران انقلابى باید بدانند که عده اى از خدا بى خبر براى از بین بردن انقلاب، هر کس را که بخواهد براى فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فورا او را کمونیست و التقاطى مى خوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را مد نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتى نترسید.
5 ـ 4. برخوردارى مسئولان از تجربه درد فقر و محرومیت

یکى دیگر از شرایط اجراى عدالت اجتماعى در مکتب حضرت امام اینکه مجرى عدالت از تجربه درد فقر و مظلومیت و محرومیت از حقوق در زندگى شخصى برخوردار بوده و طعم تلخ بى عدالتى را با اعماق وجود خود چشیده باشد:

وقتى کسى احساس نکند که فقر معنایش چى است، گرسنگى معنایش چى است، این نمى تواند به فکر گشنه ها و به فکر مستمندان باشد. لکن آنهایى که در بین همین جامعه بزرگ شده اند واحساس کردند فقر چى است، دیدند، چشیدند فقر را، احساس مى کردند، ملموسشان بوده است که فقر یعنى چى؟ اینها مى توانند به حال فقرا برسند.
6 ـ 4. احساس مسئولیت همگانى

تحقق عدالت اجتماعى و مبارزه با مظاهر بى عدالتى در جامعه، مقوله اى نیست که تنها متوجه بخشى از حاکمیت باشد. بلکه تمامى ارکان حکومتى در این مهم وظیفه داشته و باید احساس مسئولیت کنند:

عمل به عدل اسلامى مخصوص به قوه قضائیه و متعلقات آن نیست، که در سایر ارگانهاى نظام جمهورى اسلامى از مجلس و دولت و متعلقات آن و قواى نظامى و انتظامى و سپاه پاسداران و کمیته ها و بسیج و دیگر متصدیان امور نیز به طور جدى مطرح است.

ضمن اینکه وظیفه تحقق عدالت اجتماعى تنها متوجه مسئولان نیست و تمام اقشار مردم به ویژه متمکنین نیز رسالت الهى دارند که در این وادى گام نهند:

به همه در کوشش براى رفاه طبقات محروم وصیت مى کنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگى به حال محرومان جامعه است که در طول تاریخ شاهنشاهى و خان خانى در رنج و زحمت بوده اند. و چه نیکو است که طبقات تمکن دار به طور داوطلب براى زاغه و چپرنشینان مسکن و رفاه تهیه کنند و مطمئن باشند که خیر دنیا و آخرت در آن است. و از انصاف به دور است که یکى بى خانمان و یکى داراى آپارتمانها باشد.
5. الگوى مورد نظر حضرت امام در تحقق عدالت اجتماعى

بررسى سیره حضرت امام حکایت از این دارد که ایشان در زمینه هاى مختلف به ویژه در ارتباط با عدالت اجتماعى متاثر از الگوهاى رفتارى زمامداران صدر اسلام به ویژه پیامبر اکرم(ص) و حضرت امیر(ع) مى باشد:

میل همه ما این است که ما یک حکومتى داشته باشیم؛ همان جور حکومت هایى که در صدر اسلام بود که عدالت بود، همه اش عدالت بود.

حضرت امام به دفعات و به مناسبتهاى مختلف، به نقل نمونه هایى بى مانند از سیره عادلانه نبوى و علوى مى پرداخت:

آن حکومتى که ما مى خواهیم مصداقش یکى خود پیغمبر اکرم است که حاکم بود. ... یکى از آنها هم حضرت امیر بود. ... خود پیغمبر. ... وضعش در زندگى کمتر بوده است از این مردم عادى که آن وقت در مدینه زندگى مى کردند. اتاق گلى اینها داشتند؛ توى مسجد یک اتاق گلى داشتند. سوار الاغ مى شده، یک کسى هم دنبالش، پشت سرش مى نشسته و مى رفته. ... عین حال که خودش اینطورى بوده، آنقدر به این فقرا رسیدگى مى کرده است که مردم همه از ذکرش فرض کنید عاجزند.

قاضى اى که خود حضرت امیر نصبش کرده بود به قضاوت... یک شخص یهودى رفت ادعا کرد به حضرت امیر سر یک زرهى؛ و قاضى طلب کرد حضرت امیر را. حضرت امیر رفتند با یهودى نشستند دو تایى آنجا. حتى (درباره) آدابش هم حضرت به او هى مى گفت که تو به من زیاد احترام نکن، فرق نداریم ما با هم، نشستند با هم محاکمه کردند؛ قاضى، حضرت امیر را محکوم کرد که باید بدهى این را ؛ شما در تمام حکومت هاى دنیا... پیدا بکنید یک حکومت اینطورى.

بخش دوم: سیره عملى

سیره عملى حضرت امام در موضوع عدالت اجتماعى را مى توان در محورهایى همچون رعایت عدالت اجتماعى در سیره فردى و سیره حکومتى دنبال کرد:
1. سیره فردى

حضرت امام، همواره بر رعایت عدالت اجتماعى در زندگى شخصى خود مواظبت مى نمود. نمونه هاى زیر گواهى بر این مطلب است:

1. بخشیدن ارث ناچیز خود به نفع فقرا و مستمندان.

2. اعلام صورت دارایى هاى ناچیز خود به رئیس دیوان عالى کشور در دى ماه سال 59 در راستاى اجراى قانون اساسى.

3. اعلام اینکه قائل به داشتن حقى ویژه براى خود نیست:

خدا مى داند که شخصا براى خود ذره اى مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفى از من هم سر زند مهیاى مؤاخذه ام.

4. اعلام اینکه خود را با افراد عادى یکى مى داند:

من از خدا مى خواهم تا در برابر ملتم به شهادت برسم و در کنار آنها کشته شوم. من بارها گفته ام که من با یک شخص عادى یکى هستم.

5. مرحوم حاج احمد آقا نقل مى کند منزل حضرت امام ضمن اینکه سالها در نجف با آن گرماى آزار دهنده تابستان، فاقد یخچال بود، تا آخر تبعید در نجف و تا زمانى که به پاریس رفتند فاقد تلفن نیز بود و امام به والده محترم گفته بودند که راضى نیستم از دفتر به ایران تلفن بزنید. و والده هر وقت مى خواستند با فرزندانشان در ایران صحبت کنند، باید ساعتها در گرماى 48 درجه در صف اداره تلفن معطل مى شدند. از این رو، اینجانب نوشتم از خودم پول دارم، شما تلفن را دایر کنید پولش را من به آیت اله پسندیده مى دهم. امام در جواب مرقوم فرمودند:

راجع به تلفن چیزى ننویسید که: تلفن بکشید خرجش را مى دهم. من تلفن نمى کشم و شما هم چیزى جز مال فقرا ندارید و خوب است از حالا ملاحظه وجوه شرعیه را تمرین کنید و زیاده روى را احتراز نمایید.

6. لوسین ژرژ خبرنگار روزنامه فرانسوى لوموند در تاریخ 4/2/57 در نجف مصاحبه اى با حضرت امام انجام مى دهد که در این روزنامه در تاریخ 16/2/57 به چاپ مى رسد. او در آغاز گزارش مصاحبه خود، چنین مى نویسد: «... اکنون ما در حضور آیة اللّه در اتاقى 2×3 متر و در خانه اى هستیم که در دورترین قسمت نجف واقع است. شهرى که از لحاظ وضع جغرافیایى یکى از بدترین مناطق کویرى عراق است. ... در پیچ یکى از کوچه هاى تنگ نجف که خانه هایش براى آنکه سپرى در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد، سخت به هم فرو رفته اند، مسکن مهتر آیة اللّه خمینى قرار دارد. این خانه نظیر خانه فقیرترین افراد نجف است. در سه اتاق این خانه، حداکثر دوازده تن از نزدیکان وى حضور داشتند. در این مسکن مهتر، از قدرت رؤساى شورش و یا رؤساى جبهه مخالف که در تبعید به سر مى برند، هیچ نشان و علامتى دیده نمى شود.

7. در جریان دیدار جمعى از خانواده هاى شهداى گنبد، مادر یکى از شهدا در ضمن سخنان خود گفت: «اى امام! ما درگنبد امنیت هیچ نداریم،ناموس و مالمان در خطر است... من شرم دارم بگویم که مادرى باگریه مى گفت درجلوى من، این گروه جنایتکار به دخترم تجاوز کرده و سر از بدن او جدا کردند». حضرت امام پس از شنیدن این سخنان فرمود:

اى مادر! براى من مرگ بهتر از این است که این مصیبتها را بشنوم. اى مادرها و خواهرهاى من! جوانهاى شما جوانهاى ما بودند. مولا امیرالمؤمنین(ع) براى ربوده شدن یک خلخال از پاى یک کسى که یهودیه بود فرمود که اگر انسان بمیرد بهتر از این است که بشنود این را. من اگر بمیرم بهتر از این است... من راجع به مصیبتهایى که به شما مادرها و خواهرها وارد شده است بسیار متاثرم به طورى که نمى توانم دیگر صحبت کنم.
2. سیره حکومتى

حضرت امام به عنوان رهبر انقلاب، همواره عدالت اجتماعى را در اقدامات حکومتى مدنظر داشت. توجه ایشان به رعایت عدالت اجتماعى در امور حکومتى از دو جهت قابل بررسى است: اول؛ «اقدامات حکومتى ایشان در رعایت عدالت اجتماعى». دوم؛«دغدغه ها و مطالبات ایشان از مسئولان نظام در رعایت آن».

1 ـ 2. اقدامات حکومتى حضرت امام در رعایت عدالت اجتماعى

موارد زیر نمونه هایى از رعایت عدالت اجتماعى حضرت امام در امور حکومتى است:

1 ـ 1. نگرانى از وضع بد فقراى کشور حتى در زندان و تبعید و اقدام میسور براى رفع ناراحتى ایشان.

2 ـ 1. دستور مستقیم به قصاص پاسدار مرتکب قتل:

همین دیروز به من اطلاع دادند که یک پاسدار در قم یک کسى را همین طورى کشته است! کشته مى شود، قصاص مى شود... من امروز گفتم باید کشته بشود... هر که قدرت دستش است هر کارى مى خواهد نباید بکند. موازین دارد، میزان دارد مطلب.

3 ـ 1. اظهار دلتنگى شدید و برائت از مظالم برخى از خودیها و کارگزاران خطا کار حکومتى:

من اعلام مى کنم که... هر کس که به من نسبت بدهد که من راضى هستم به اینکه یک وجب از زمین مردم غصب بشود، برخلاف موازین اسلامى اخذ بشود، یا یک شاهى از مردم گفته بشود و موازین اسلامى نداشته باشد، یا یک محاکمه بشود بر خلاف موازین اسلامى، یا یک تازیانه به کسى زده باشد بر خلاف مصالح اسلامى، من از آنها برى هستم.

اگر بنا باشد که هرجا آدم برود مى بیند که مردم دارند شکایت مى کنند. زن و بچه مردم مى آیند گریه مى کنند. مى آیند (التماس) مى کنند. من هم خسته مى شوم. خدا مى داند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمى شدم، هر فشارى مى آوردند بر من خسته نمى شدم، حالا دارم از خودمان خسته مى شوم! آخر چرا اینطورى باشد؟ یک فکرى بکنید!... من از دست خودمان «سعدى از دست خویشتن فریاد»، از دست خودمان فریاد هست!.

4 ـ 1. دستور تشکیل کمیته هاى امداد در تهران و شهرستانها براى رسیدگى به وضع زندگى محرومان و پابرهنگان با گذشت کمتر از یک ماه از پیروزى انقلاب.

5 ـ 1. دستور مصادره اموال پهلوى و وابستگان آنها به نفع مستضعفان و طبقه ضعیف.

6 ـ 1. دستور تشکیل جهاد سازندگى براى کمک به محرومان و مستضعفان با گذشت کمتر از پنج ماه از پیروزى انقلاب.

7 ـ 1. دستور تشکیل بنیاد مسکن براى کمک به خانه دار شدن اقشار محروم جامعه.

8 ـ 1. دستور تشکیل بنیاد شهید انقلاب اسلامى.

9 ـ 1. دستور تشکیل بنیاد پانزده خرداد.

10 ـ 1. فتوا به جواز مصرف محصولات کارخانه هاى نوشابه سازى گروه ثابت پاسال به خاطر صرف عایدى آنها براى نجات مستضعفان.

11 ـ 1. دستور تشکیل نهضت سواد آموزى.

12 ـ 1. دستور بررسى وضع زندگى بازماندگان معدومین کودتاى نوژه.

2 ـ 2. مطالبات حضرت امام از مسئولان در رعایت عدالت اجتماعى

حضرت امام در هر فرصتى دغدغه هاى خود را در زمینه رعایت عدالت اجتماعى در امور حکومتى به مسئوولان بخش هاى مختلف نظام اعم از قواى مجریه کشورى و لشکرى، قضائیه و مقننه انتقال مى داد و از آنها مى خواست که توجه جدى و ویژه اى به این امر مهم داشته باشند. در اینجا به چند نمونه از تذکرات یاد شده اشاره مى گردد:
الف) رعایت عدالت اجتماعى در مقام اجرا

باز هم موضوع مهم خدمت به محرومان و دورافتادگان را تذکر مى دهم. با آنکه در این سالهاى محدود با گرفتارى هاى بى شمار عظیمى که کشور و دولت خدمتگزار با آنها مواجه بود، حجم خدمتهایى که به روستاییان در تمام زمینه ها شده است چشمگیر و اعجاب آور است و دولت حقا و انصافا در این امر توفیق بسیار داشته است که در مقایسه با کارهاى در طول رژیمهاى سابق مى توان یافت، لکن باز کافى نیست و حق محرومان به آن نحو که دلخواه است ادا نشده؛ البته نه از باب قصور (و) تقصیر، بلکه از جهت احتیاجات و گسترش فوق العاده آن.

باید متوجه باشید که این یک تکلیف است که... به مستضعفان برسید. شما در دوردستها مسئولیت دارید به مستمندان که در طول تاریخ زیر فشار و زحمت بودند برسید و جدیت نمایید تا راه چاره اى که آنها را به جایى برساند پیدا کنید. در عمران و راهسازى براى آنان جدیت کنید. امروز به مستضعفان و مستمندان و زاغه نشینان که ولى نعمت ما هستند خدمت کنید.

ب) رعایت عدالت اجتماعى در مقام قضا

کسى که مجرم است باید به جزاى خودش برسد و توصیه از احدى قبول نباید بشود. من این را کرارا گفته ام، اگر از من توصیه براى کسى آمد، از دفتر من براى کسى توصیه آمد، از کسانى که به من مربوطند توصیه آمد، بزنید به دیوار! قاضى نباید تحت تأثیر کسى باشد.

اگر شخصى را که مى خواهید محاکمه کنید، از نزدیک ترین افراد و دوستان شما باشند، با آنها برخوردى جدى نمایید و حکم خدا را جارى کنید و گوش به حرف کسى ندهید. و اگر کسى از دورترین افراد و یا حتى از دشمن شما بود و گناهى نداشت، بلافاصله او را آزاد نمایید.

من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانى که رئیس زندان هستند و اشخاصى که زندانبان هستند مى گویم و آن اینکه این طور نباشد که یک جنایتى که مى شود (فاجعه 7 تیر)، اینها آرامش خودشان را از دست بدهند و خداى نخواسته با زندانیانى که الآن هستند و لو این زندانیان از همین گروههاى فاسد باشند با خشونت غیر اسلامى عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند.

قاضى... حکمى که مى خواهد بکند بین برادرش و بین دشمنش، در حکم فرقى نگذارد. ... على السواء باشد پیشش همه. ... باید در مسند قضا، یکى که نشست، همه ملت پیشش با یک نظر باشد. تمام نظرش به اجراى عدالت باشد. عدالت، در دشمنش هم به طور عدالت، در دوستش هم به طور عدالت. نه اینجا مسامحه کند و نه آنجا سختگیرى کند.

ج) رعایت عدالت اجتماعى در مقام تقنین

باید قوانین وضع بشود که حقوق محرومین و فقرا به آنها بازگردانده شود.

باید به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمى که شماها (نمایندگان مجلس) را روى کار آورده اند، این مردم زاغه نشین که شماها [روى [مسند نشانده اند ملاحظه آنها را بکنید.

امید آن است که رسیدگى به حال مستضعفین و مستمندان کشور که قسمت اعظم ملت مظلوم را در بر مى گیرد در رأس برنامه ها قرار گیرد، و در نخستین مجلس شوراى اسلامى طرح هایى جدى در رفاه حال این طبقه محروم داده شود. ... تا در پیشگاه خداوند متعال بعضى از دیون خودتان را به این طبقه عزیر. ... ادا کرده باشید. ... طرحها و پیشنهادهایى که مربوط به عمران و رفاه حال ملت خصوصا مستضعفین است، انقلابى و با سرعت تصویب کنید و از نکته سنجیها و تغییر عبارات غیر لازم که موجب تعویق امر است اجتناب کنید.

نتیجه گیرى

در مکتب سیاسى حضرت امام، عدالت اجتماعى جایگاه و اهمیتى بس والا دارد. در این مکتب، تحقق عدالت اجتماعى، هدف بعثت انبیا و انقلاب اسلامى و مبارزه با رژیم طاغوت و نیز راز دشمنى استکبار بوده است و بى توجهى به آن عواقب شومى را براى حکومت و ثروت اندوزان به دنبال مى آورد. براساس این مکتب، در حکومت و جامعه باید تمامى اقشار جامعه از حقوق برابر برخوردار و همه در برابر عدالت مساوى باشند و قانون و موازین قانونى بر آن حاکم بوده، مسئولان در صدد جلب امتیازات ویژه براى خود نباشند و همواره با خدمتگزار مردم دانستن خود، به دنبال پر کردن شکافهاى طبقاتى به نفع محرومان باشند. در این مکتب، تحقق عدالت اجتماعى هدف غایى و نهایى نبوده و هدفى متوسط براى رسیدن افراد جامعه به کمال معنوى و انسانى است. در مکتب سیاسى حضرت امام، با الگو پذیرى از عدالت اجتماعى مطرح در حکومت هاى پیامبر(ص) و امام على(ع)، تحقق عدالت اجتماعى، لوازمى نظیر: تشکیل حکومت، اجراى احکام اسلام، عدالت کارگزاران و نهراسیدن آنان از تهمتها و برخوردارى ایشان از تجربه تلخ فقر و بى عدالتى و نیز احساس مسئولیت همگانى را مى طلبد.

حضرت امام در سیره عملى خود نیز اهتمام خاصى به تحقق عدالت اجتماعى داشت و ضمن رعایت آن در رفتارهاى فردى و حکومتى خود، توجه به آن را یکى از مطالبات جدى و همیشگى خود از مسئولان حکومتى مى دانست.

Social justice in Imam khomeini's Political thought

Dr. Sadiq Farazi

Social justice has always attracted the attention of all learned people in sicio-Political fields during the whole history of human life. Imam khomeini, the leader of the most incomparable public and islamic revo lution after the early Islam history, has truely thought social justice to be of the most significance and highest position in Islamic government.

This paper, relying on a document oriented and analytical method, has studied the problem in theory and practice both. It has also sought to draw different aspect of social justice in Imam's Political School.

key words: social justice, theoretical method, Practical method, Imam khomeini.

The Role of the Guardianship of jurisprudent in preserving Islamic values

Abbas Ali 'Azimi Shooshtari

This paper,having presented a definition of Islamic values, has taken into consideration the interaction of values and a Political system. It then has given an explan ation for the Islamic political system led by the guardianship of jurisprudent (velayat faqeeh).

Again, the distinction between the system mentioned and a totalitarian system has comparatively discussed.

And finally the role of the guardianship of jurisprudent to preserve the values has been studied in:

a - Educating the people of community whis has been counted one of the most important aime of prophecy.

b - Paying attention to justice and regarding it when approving and executing Islamic laws.

c - offering a real example of the perfect mancited in tradition.

d - Devising economical, Political and cultutal programs according to Islamic values.

Key words: Political system, the guardianship of jurisprudent Islamic values.

Imam Komeini's Universal views

Dr. Esmaiel Jahanbin

This paper has sought to survey the universal views of the great leader of Islamic revolution of Iran. There fore the question and the hypothesis intended are respectively as followings:

How was Imam khomeini's universal and international view?

Imam khomeini's view on the whole system of the world and on international problems has been active and has exercised powerfully;

that is to say, contrary to most of other third world and Muslim's leader, Imam khomenini has met international problems influentially and powerfully rather than being only influenced upon by the great powers. The very position taken by Imam has caused the great powers to be anxious and fear in one side and in the other it has caused the weak and the poor people to be strengthened and hopeful.

What has been presented in this papar shows the validity of the hypothesis in a reasonable manner; the fact is surely appear in the way taken and exercised by the late Imam and never can be doubted.

Key words: Imam Komeini, islamic revolution, Muslim, world, international system, internatioal relations.

The status of people in Imam Khomeini's political School

Dr.Abdollah haji sadeqi

Imam Khomeini's attention to influential role of people in Islamic government has characterized his political school. In this paper the importance of the role of people in Imam's Political School has beenbriefly studied and presented in two sections:

A - people's role and the extent to which it influences upon an Islamic political system including:

- Agreeing with Divine Sovereignty

- Practical participation in socio-political affairs

- Public supervesion

B - Directing the way of the islamic government toward the public interests and necessities

key words: The Status of people, Imam Komeine's school of thought, Islamic Political thought. Islamic government

Abstracts in English

The Theory of Unification of Politics and Spirituality in Imam Komeini's Political School

Dr, Ayat qanbari

Where does Political power stand to morality and mysticism or Political to spirituality? which can be known as a foundation to the other?

Politics, meaning some knowledge and technique for arriving at Political power and preserving it, is necessary for exercising true or false intention. Spirituality, however, depending upon moral and mysticism, means putting away carnal desires, self purification, paying attention to the next world and intuitive knowledge of God, the Exalted.

Western Christian world has separated political power from morality and religion. The outcome of the decision is now called secularism. And this is the very view clearly opposed with Islam. Imam khomenin's view in this paper, has been explained. The hypothesis, therefore, runs as: Imam khomeini has known Political power and morality to be in a full unification.

The author, using documents and evidences, has described the problem in an analytico- descriptive method

key words: politics, spirituality Imam khomeini, political school, moral, mysticism, religion.

Table of Contents

The imtenetrability Nation under the Light of Imam Khomeini's Political School (Editorial Note)

The Particularities of Imam Khomeini's Political School (in the Speeches of the Great Leader of Islamic Revolution)

The theory of Unification of Politics and Spirituality in Imam Khomeini's Political Scool

Dr. Ayat Qanbari

The status of people in Imam Khomeini's Political school

Dr. Abdollah Haji Sadeqi

Imam Khomeini's Universal Views

Dr. Esmaiel Jahanbin

The Role of the Guardianship of Jurisprudent in Preserving Islamic Values

Abbas Ali Azimi

Social Justice in Imam Khomeini's Political School

Dr. Sadeq Farazi

تبلیغات