چکیده

خواص یعنى صاحبان بصیرت و تحلیل به عنوان متغیرى مستقل و عوام به عنوان متغیرى وابسته یعنى، پیروان محور خواص، نقش آفرین در تحولات سیاسى اجتماعى اند. پرسش اصلى این مقاله به نقش خواص و عوام در انقلاب اسلامى ایران معطوف است. پس از مقدمه و مباحث نظرى که طى آن کلیاتى درباره نقش خواص و عوام در تحولات تاریخى بیان مى شود، نقش فرهنگى، سیاسى خواص جبهه حق در ابعاد ایجابى و سلبى و نقش خواص جبهه باطل در انقلاب اسلامى ایران به همراه نقش عوام در آن، با رویکرد توصیفى ـ تحلیلى و به شیوه کل نگر، نه جزء نگر، مورد بررسى قرار گرفته است.

متن

 

مقدمه:

نظریه نقش خواص و عوام در تحولات تاریخى جهان اسلام از سوى رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیت اللّه خامنه اى مدظله العالى ارائه شده است. معظم له با الهام از قرآن کریم و اشاره به لزوم درس گرفتن و «عبرت گیرى» از تاریخ در پى پاسخ به این سؤال اساسى است که: عامل بنیادى انحطاط جامعه اسلامى پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) چه بود؟

رهبر معظم انقلاب اسلامى بر خلاف دیدگاههایى که عوامل جغرافیایى و یا اقتصادى را در تحول تاریخ و نظام ها برجسته مى نمایند، بر نقش «عامل انسانى» تأکید داشته، ضمن تقسیم جامعه به خواص و عوام، انحطاط اخلاقى خواص طرفدار حق را عامل انحطاط جامعه اسلامى پس از رحلت رسول اکرم(ص) بر مى شمارند.

«خواص» کسانى هستند که موضع گیرى و راهشان از روى فکر و فهم و تحلیل و بصیرت است. آنان به عنوان متغیرى مستقل در تحولات و حوادث تاریخى و جامعه (در دو جبهه حق یا باطل) نقش دارند و «عوام» متغیرى وابسته با ویژگى فقدان تحلیل و بصیرت، تبعیت از جو حاکم، دنباله رو خواص اند.

بر اساس این نظریه، تشخیص و درک درست خواص طرفدار حق، به موقع فهمیدن، عدم اختلاف پس از فهم درست و به دنبال آن تصمیم گیرى بجا و اقدام براى خدا، سرنوشت تاریخ را دگرگون خواهد کرد و عکس قضیه ضربات جبران ناپذیرى بر جبهه حق وارد خواهد نمود.

در این نوشتار با توجه به این دیدگاه قصد بر آن است که این نقش را تا پیروزى انقلاب اسلامى ایران در بهمن 1357 مورد بررسى قرار دهیم.

انقلاب اسلامى ایران (1341 ش ـ57) با ویژگى هاى 1 ـ نفى استبداد داخلى 2 ـ نفى سلطه و استعمار خارجى 3 ـ تلاش براى حاکمیت ارزشهاى الهى با تشکیل جمهورى اسلامى، تا کنون از دیدگاههاى مختلف نظیر نقش قدرتهاى خارجى، فرضیه مدرنیزاسیون، نقش اقتصاد و نظریه نقش مذهب مورد بررسى و تحقیق قرار گرفته است. اما توجه به این انقلاب حیرت آور و عظیم که در عصر سیطره سکولاریزم به عنوان یک انقلاب دینى، با ارائه گفتمان اصیل تشیع یعنى اسلام ناب محمدى(ص) از سوى امام خمینى(ره)، نظام قدرتمند شاهنشاهى را سرنگون کرد، ما را بر آن مى دارد تا از ابعاد دیگرى نیز درباره آن تحقیق نماییم.

ورود در مباحث انقلاب اسلامى با نور افکن نظریه خواص و عوام، قطعاً زوایاى ناشناخته و جدیدى را براى ما خواهد گشود، بنابراین آنچه در این مقاله مى آید، مى تواند منشأ تحقیق مفصلى در این زمینه باشد.

از منظر روش شناسى مى توانیم با دو رهیافت به تحقیق در زمینه نقش خواص بپردازیم. اولى رهیافت جزء نگر، فردى یا موردى است، بدین معنا که جامعه آمارى خواص با گرایش هاى مختلف مورد شناسایى قرار گیرد. آن گاه، بعد از بررسى دقیق نقش هر یک از آنها در ابعاد سیاسى، فرهنگى، اقتصادى، اخلاقى و نظامى، عملکرد آنان را تبیین نماییم؛ در این زمینه، البته به نمونه آمارى نیز مى توان اکتفاء کرد. روشن است به دلیل دو خصیصه «کثرت» و «تنوع» خواص در انقلاب اسلامى و حضور آنان در حوزه ها و اقشار گوناگون با سن و جنسیت مختلف، این نوع بررسى با توجه به ملاک هاى گزینش، تحقیقى بسیار مفصل و کارى دسته جمعى و زمانى بسیار وسیع را مى طلبد.

رهیافت دوم نگاهى کل نگر و عام به نقش خواص در تحولات مختلف سیاسى ـ اجتماعى از شروع انقلاب اسلامى تا پیروزى آن دارد و در هر برهه از حوادث انقلاب اسلامى، به مشاهده نقش آنان مى نشیند. با توجه به این مطلب و ضمن اشاره به مشکلات تحقیق پیرامون نقش عوام در حوادث تاریخى، یادآور مى شود که این مقاله شیوه دوم را مورد توجه قرار داده است. لذا پس از نگاهى به نقش امام خمینى (ره) به عنوان مظهر اعلاى خواص جبهه حق و نقش منحصر به فرد و استثنایى ایشان، ابتدا نقش خواص و سپس نقش عوام را در انقلاب اسلامى مورد بررسى قرار مى دهیم.
مباحث نظرى

کلیاتى پیرامون نقش خواص و عوام در تحولات سیاسى ـ اجتماعى

با توجه به تابعیت عوام از خواص مى توان گفت تاریخ در واقع صحنه رقابت و مبارزه خواص براى کسب قدرت و نفوذ در جامعه است. این نوع نگرش مى تواند نافى نقش طبقات در تحولات اجتماعى باشد. بنابراین انقلاب اسلامى ایران نیز صحنه مبارزه طبقات نبود، بلکه عرصه ى رقابت و مبارزه خواص مختلف، اعم از خواص سلطنت طلب، چپ گرا، ملى گرا و لیبرال، غرب زده و خواص اسلامى بود که در نهایت خواص اسلامى به پیروزى رسیدند.

خواص با توجه به جبهه اى که در آن قرار دارند (حق یا باطل)، داراى صفات اخلاقى گوناگونى هستند آنان هوشمند، موقع شناس، اهل مکر وحیله و بازیگرى ماهر در به صحنه آوردن عوام (خواص باطل) و یا اینکه در عین هوشمندى و موقع شناسى افرادى صادق فداکار و جانبازند (خواص حق) که پیشاپیش توده ها و عوام در صحنه مبارزه حاضرند.

توانایى بسیج سیاسى و قدرت سازماندهى عوام در جبهه ى حق یا باطل از ویژگى هاى برجسته ى خواص براى رسیدن به اهداف است. خواص کارگردانان و طراحان صحنه اند و در بسیارى از امور نقش اول را دارند اما این عوام هستند که کارها را به نتیجه مى رسانند و گاه نیز خواص را در موضع انفعال و عکس العمل قرار مى دهند خواص را با توجه به نقشى که در حوادث اجتماعى سیاسى دارند مى توان به دو گروه خواص آشکار و خواص پنهان تقسیم بندى نمود. عده اى از خواص در معرض دید جامعه و مردم قرار دارند و بعکس گروهى دیگر در پشت صحنه نقش بازى مى کنند. بنابراین در ارزیابى نقش خواص نباید تنها به عامل «شهرت» بسنده نمود و حتى گاه عوام به دلیل شهرت نقش فراوانى براى کسى قایل اند که در واقع امر چنین نیست. در عرصه ى انقلاب اسلامى نیز ویژگى هاى مذکور به خوبى نمایان است.

خواص رقیب بر خلاف عوام که حتى بسیارى از خواص جبهه اى را که در آن قرار دارند نمى شناسند بقریباًاز یکدیگر مطلع اند ولى چه بسا تحلیل و درک درستى از خواص طرف مقابل ندارند، در انقلاب اسلامى ایران خواص جبهه ى باطل یعنى سلطنت طلبان و حامیان بین المللى آنان ـ آمریکا و انگلیس ـ درک بسیار نادرستى از خواص جبهه ى حق داشتند و دارند. اکثر آنان على رغم شدت وضوح مذهبى بودن خواص درجه ى اول در انقلاب اسلامى آنان را کمونیست و یا مارکسیست هاى اسلامى تلقى مى کردند.!

حوزه هاى نفوذ و قدرت خواص از نظر جغرافیایى، سیاسى، فرهنگى، اقتصادى نظامى و پایگاه اجتماعى متفاوت است، بنابراین چه بسا فردى در حوزه اى از خواص محسوب گردد ولى در حوزه دیگرى از عوام باشد. مثلاً در حوزه ى سیاسى جزء خواص ولى در حوزه ى اقتصادى از عوام است، از خود تحلیل ندارد و دنباله روست.

در انقلاب اسلامى نیز این امور قابل مشاهده است ولى با وجود این مطلب مى توان گفت اکثر خواص در جریان انقلاب علاوه بر نقش خاص خود، فرهنگى نیز بوده اند.

انقلاب اسلامى ایران همچون سایر تحولات تاریخى نشان داده است که جزء خواص بودن و یا از خواص شدن به این معنا نیست که افراد لزوماً عالى ترین شئون سیاسى و مملکتى را دارا بوده و یا ثروت و سرمایه ى قابل ملاحظه اى داشته باشند. در انقلاب اسلامى ایران خواصى بودند که هیچ یک از ویژگى هاى ذکر شده را نداشتند ولى از نظر علمى و بویژه اخلاقى بسیار برجسته بودند.

خواص معمولاً براى پیشبرد کارهاى خود «اطرافیان» یا «پادوهایى» دارند و کسانى که در «بیوت» خواص مذهبى هستند داراى نقش مهمى مى باشند و نباید از تأثیر آنان در روند تحولات سیاسى ـ اجتماعى غافل بود و آن را دست کم گرفت. یک نمونه بارز تأثیر آنان در تحولات انقلاب اسلامى مربوط به بیت آیت اللّه منتظرى است. امام خمینى(ره) در پیام خود به مجلس خبرگان در تیرماه 1362 یعنى 3 سال قبل از دستگیرى مهدى هاشمى به نقش مهم نفوذى ها در بیت اشاره مى کنند:

باید بدانید که تبه کاران و جنایت پیشگان بیش از هر کس چشم طمع به شمادوخته اند و با اشخاص منحرف نفوذى در بیت شما با چهره هاى صددرصد اسلامى و انقلابى ممکن است خداى ناکرده فاجعه به بار آورند و با یک عمل انحرافى نظام را به انحراف کشانند و با دست شما به اسلام و جمهورى سیلى بزنند، اللّه ، اللّه در انتخاب اصحاب خود...

علاوه بر این، از جمله عوامل بسیار مهم در ظهور و سقوط خواص، تحول اخلاقى آنان در جهت مثبت یا منفى است. امام خمینى (ره) در ادامه پیام خود مى فرمایند:

اللّه اللّه در تعجیل در تصمیم گیرى، خصوصاً در امور مهم و باید بدانید و مى دانید که انسان از اشتباه و خطا مأمون نیست. به مجرد اشتباه و خطا از آن برگردید و اقرار به خطا کنید که آن کمال انسانى است و توجیه و پافشارى در امر خطا نقص و از شیطان است، در امور مهم با کارشناسان مشورت کنید و جانب احتیاط را مراعات نمائید. اللهم اجعل عواقب امورنا خیراً.

خواص معمولاً عوام و توده ها را فاقد صلاحیت براى حکومت مى دانند و این امر ـ هر چند بر زبان جارى نسازند ـ چه بسا موجب مى شود که آنان حکومت کردن را حق خود بدانند. زیاده روى در این امر و ارائه یک تصویر قیم مابى از خود، توده ها را در عمل از خواص رویگردان مى کند.

در جوامعى همچون جامعه ى ما به دلیل بافت مذهبى چون مردم دنبال حق اند، خواص تلاش وسیعى در حق نمایى اعمال خود دارند، توده ها و عوام گرچه ممکن است فریب این اقدامات را بخورند ولى آنان شیفته و عاشق صداقت و اخلاص خواص اند و سرانجام توده ها به اصل ماجرا پى خواهند برد. از نمونه اى تلاش جهت حق نمایى را مى توان به تلاش بعضى از گروههاى التقاطى اشاره نمود. تلاش منافقین قبل از پیروزى انقلاب اسلامى جهت اسلام نمایى و حق نمایى اقدامات خود و ملاقات با امام خمینى (ره) در نجف و خواندن قرآن و نهج البلاغه از نمونه هاى این مورد است که با هوشیارى امام از همان ابتدا ناکام ماند.

یکى از مواضع حساس در انقلاب اسلامى در عصر سیطره سکولاریزم، رابطه دین و سیاست در منظر خواص بود. در جریان انقلاب اسلامى خواص غرب گرا، دین را از سیاست جدا مى دانستند. خواص مارکسیست و چپ گرا دین را افیون توده ها و دین و سیاست را روبنایى از زیر بناى اقتصادى جامعه به شمار مى آوردند. در جبهه خواص مذهبى پیروان امام خمینى (ره) قائل به عدم جدایى دین از سیاست بوده، شعار «سیاست ما عین دیانت ماست» را طرح مى کردند. اما در همین جبهه خواص دیگرى هر گونه قیام و حرکت سیاسى و انقلابى قبل از ظهور حضرت مهدى(ع) را طاغوتى مى دانستند. با توجه به زمینه مذهبى جامعه ایران روشن است که این موضع گیرى خواص تا چه میزان کارساز بوده و پیامدهاى مختلفى داشته است. در واقع اگر دیدگاه امام خمینى (ره) مبنى بر عدم جدایى دین از سیاست نبود انقلاب اسلامى امکان تحقق نداشت.

و اما عوام، همان گونه که در کلام رهبر معظم انقلاب اسلامى آمده، فاقد تحلیل اند. عوام در همه اقشار جامعه با سواد (حوزه دانشگاه) و یا بى سواد، ثروتمند یا فقیر، موافق یا مخالف حکومت زن یا مرد وجود دارند.

فعالیت عوام از روى بصیرت نیست بلکه تابع جو و پیرو خواص اند یک نمونه تاریخى در کلام معظم له حرکت ابن زیاد در کوفه است:

عوام کوفه تا دیدند یک نفرى با اسب و تجهیزات و اینها آمد، صورت خود را هم بسته، فکر کردند امام حسین(ع) است. رفتند گفتند: السلام علیک یابن رسول اللّه . خاصیت آدم عامى اینجورى است، آدمى که اهل تحلیل نیست، منتظر تحقیق نمى شود تا دید یک نفرى با اسب و تجهیزات وارد شده بدون اینکه یک کلمه حرف با او زده باشند، یکى مى گوید این امام حسین(ع) است، همه مى گویند امام حسین(ع)، امام حسین(ع) و بنا مى کنند سلام کردن و احترام کردن.»

نمونه دیگرى که به شکل سمبلیک (فارغ از اینکه تا چه حد معتبر است) مى تواند نقش عوام با سواد و تحصیل کرده را نشان دهد، این است که مى گویند ملاصدرا شبى میرداماد را در خواب دید و به او گفت: استاد، ما هر چه داریم از تو گرفتیم ولى حالا مرا تکفیر کردند، در حالى که کسى کارى به تو نداشت! میرداماد در جواب گفت من این حرفها را در لفافه اى آوردم که عوام آن را نفهمند، درحالى که تو با زبانى درباره فلسفه و عشق و عرفان حرف زدى که همه فهمیدند و به همین جهت هم تکفیرت کردند.

عوام بسته به اینکه در چه برهه اى از زمان قرار گرفته اند و تابع چه نوع از خواص (حق یا باطل) هستند نقش متضاد خود را (مثبت یا منفى) در تحولات نشان مى دهند آنان هر چند همانگونه که قضیه ى کوفه نشان مى دهد در اصل و ابتدا عاشق و شیفته ى خوبى ها و کمالات انسانى اند، اما بزودى ممکن است 180 درجه برگردند. پس از اینکه تلقین خواص در آنها اثر نمود، خلاف آن را به راحتى بویژه از سوى افراد ناشناس و منزوى نمى پذیرند. آنان بدون اینکه توجهى خاص به دیدگاه و عمق نظرات داشته باشند، به شیوه هاى مختلف با کف زدن، هورا کشیدن تکبیر و تحسین و... مطالب خواص را تأیید مى کنند. در صورتى که عوام نسبت به خواص به دلیل خاصى بى اعتماد شوند، این بى اعتمادى همچون ویروسى فراگیر به سایرین سرایت مى کند. عوام در پى آنند که با سپردن کارها به دست خواص مورد اعتماد وجدان خود را راضى نگه دارند و خود به نوعى آرامش دست یافته به زندگى روز مره خود بپردازند. بسیارى از مسایل واختلافات نظرى که در بین خواص و نخبگان جریان دارد براى عوام داراى چنان اهمیتى نیست. آنان نسبت به سخنرانان مشهور و بحث هاى تهاجمى علاقه بیشترى دارند تا سخنرانان غیر مشهور و بحث هاى علمى، در واقع سحر سخن آنان را مسحور مى کند، احساسى بودن سخن، زیبایى صدا و لطافت آن بیش از محتواى سخن عوام را تحت تأثیر قرار مى دهد.

خواص از هر گروهى که باشند معمولاً در چشم عوام هاله اى از تقدس دارند و بایک دیده آرمانى به آنها مى نگرند. بنظر مى رسدآنان از لحاظ روانى به احترام گذاشتن و تحسین کردن نیازمندند واین امرچه بسا ازحس پرستش وکمال جویى انسان ها که امرى فطرى است سرچشمه گرفته باشد. عوام نسبت به خواص داراى حس حق شناسى وسپاسگذارى اند.

عوام و توده ها، علاوه بر تأثیر پذیرى مستقیم از خواص، تحت تأثیر «پادوها» و یا «شبه خواص» مربوط به خواص قرار دارند. شبه خواصى که خود در واقع عوام اند اما به دلیل نفوذى که در عوام به دلایل مختلف دارند، حمایت آنان را نسبت به خواص جلب مى کنند. عوامل مختلف و گاه متضاد ممکن است عوام را مطیع خواص سازد. از سویى تقوا، تخصص، علم، دلسوزى، لیاقت، هوشیارى و از دیگر سو، زور، قدرت مالى مسائل قومى، خدعه و فریب. در هر برهه از زمان بسته به اینکه چه عاملى براى توده ها و با توجه به نیاز آنها و چگونگى فرهنگ و تربیت سیاسى، برجستگى پیدا مى کند (تقوا، اخلاص، تخصص و یا تشریفات ظاهرى، قدرت مالى و زور و...) آنان جذب خواصى که داراى چنین ویژگیهایى هستند مى شوند. البته امور دیگرى از قبیل تجربیات ادارى، ثبات خواص در مناصب و مقامات حکومتى، قدرت تشکیلاتى، استفاده از مطبوعات و رسانه هاى مختلف نیز در مطیع کردن عوام نقش مهمى دارند.

در تحولات سیاسى ـ اجتماعى نظیر انقلاب ها، در اثناى انقلاب و اوایل پیروزى معمولاً سابقه مبارزاتى، زندان و شکنجه و مردمى بودن خواص در چشم عوام از عوامل برجسته اند، ولى به مرور زمان این عناصر ممکن است رنگ ببازد و ویژگیهاى دیگرى عوام را به خود جلب و جذب نماید. تحول اخلاقى خواص مبارز و فداکار به سوى دنیاگرایى و تشریفات و تجملات کم کم فاصله شان را از عوام و توده ها روز به روز بیشتر مى نماید.

خواص جبهه ى حق در انقلاب اسلامى

امام خمینى (ره) مظهر اعلاى خواص جبهه حق در انقلاب اسلامى.

امام خمینى (ره) در انقلاب اسلامى، نقش بنیانگذارى، رهبرى، فرماندهى، تئوریسین و ایدئولوگ و معمارى انقلاب را بر عهده داشته است.

امام (ره) با درک درست و شگفت انگیز و اقدام قاطع و به هنگام خود انقلاب را در مراحل حساسى چون خطر رویارویى ملت و ارتش پس از حادثه 17 شهریور 1357، روى کار آمدن حکومت نظامى و سپس دولت نظامى و رفتن شاه، بویژه اقدامات ژنرال هایزر آمریکایى جهت دست زدن به کودتایى جدید، ماهرانه رهبرى نموده و آن را به سر منزل مقصود یعنى پیروزى رساندند.

با توجه به نقش اتخاذ مواضع بهنگام و الهى، بعضى از نمونه هاى تصمیم حساس امام در جریان انقلاب اسلامى را مى توان چنین ذکر نمود:

1) دعوت به پذیرش شهادت و تأسى به اولیاء دین در پیام 1/9/1357، پس از روى کار آمدن دولت نظامى و نگرانى مردم از شدت سرکوب. این تصمیم برنده ترین سلاح دشمن را کند نمود. (پیروزى خون بر شمشیر)

2) درخواست امام از بازاریان مبنى بر تأمین امرار معاش کارمندان و کارگران اعتصاب کننده صنعت نفت، پس از اینکه دولت نظامى شاه تلاش نمود تا با قطع حقوق و فشار معیشتى اعتصاب آنان را در هم بکشند.

3) عدم پذیرش مشى مسلحانه توسط امام در مقابل فشار برخى گروهها و خواص و بویژه اتخاذ سیاست مدارا و جذب ارتش (سیاست گل در مقابل گلوله). بر خلاف سعى رژیم شاه جهت تقابل ارتش و ملت.

4) دستور تشکیل شوراى انقلاب و دولت موقت.

5) دستور حیاتى لغو حکومت نظامى در 21 بهمن 1357.

عصر 21 بهمن 57 حکومت نظامى کامل اعلام مى شود به اعتراف سران بازداشت شده رژیم و اسناد موجود، تصمیم بر کشتار خونین و سرکوبى قیام در سطحى گسترده گرفته مى شود. تانکها و زره پوشها به حرکت در مى آیند. امام در یک تصمیم مهم و حساس آخرین تلاشهاى آمریکا و رژیم دست نشانده اش را ناکام مى سازد. پیام امام به سرعت و با وسایل گوناگون به اطلاع مردم تهران مى رسد:

«اعلامیه امروز حکومت نظامى خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند.»

سرانجام در کمتر از 24 ساعت پایگاههاى رژیم یکى پس از دیگرى سقوط مى کنند و بالاخره «صداى انقلاب» (رادیو) پیروزى قیام 15 خرداد امام و ملت و سرنگونى طاغوت را به گوش جهانیان مى رساند.

تصمیمات حیاتى امام (ره) بعد از پیروزى انقلاب اسلامى در زمینه رفراندوم نظام جمهورى اسلامى، تشکیل مجلس خبرگان و مقابله با توطئه انحلال آن، تصویب قانون اساسى و تشکیل نهادهاى انقلابى، مقابله با ضد انقلاب در کردستان و مهم تر از آن دستورات مربوطه در طول جنگ تحمیلى، فرمان شکست حصر آبادان، دستور بازنگرى در قانون اساسى و گنجاندن اصل مترقى ولایت مطلقه فقیه، پذیرش قطعنامه 598 و سرانجام تعیین تکلیف مسأله قائم مقام رهبرى بوضوح نقش والاى درک صحیح و اقدام به هنگام و الهى خمینى کبیر (ره) را در حوادث انقلاب اسلامى مبرهن مى سازد.

شاید بتوان گفت برجسته ترین بعد شخصیت مذهبى که تأثیر گذار در روند تحولات جامعه است، بعد اخلاقى است. این ویژگى در واقع سایر ابعاد شخصیت این گونه خواص را ثمر بخش تر مى سازد. رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیت اللّه خامنه اى مدظله العالى در رابطه با تأثیر این بعد از وجود امام راحل (ره) در انقلاب اسلامى مى فرمایند:

«بخش مهمى از پیروزى ما، ناشى از روحیات شخصى امام (ره) است. یعنى آن بزرگوارعلاوه بر این که حقاً و انصافاً یک ذات ممتاز و تربیت شده و ریاضت کشیده و روى خود کار کرده بود... اما احساس مى کردیم که در همین دوران انقلاب هم، ایشان در درون خود متوقف نبودند و مثل اولیاى خداو وجود مقدس پیامبر و ائمه(ع) که دایماً در حال پیشرفت و تحول و تکامل بودند، سیر پیشرفت و تکامل را طى مى کردند... یقیناً بسیارى از موفقیت هاى انقلاب و این ملت، ناشى از همان کانون جوشان منور بود.»

امام راحل (ره) همچنین «نقش پشتوانه اى و پشتیبانى از خواص جبهه حق» را برعهده داشتند. به تعبیر رهبر معظم انقلاب: امام (ره) فقط یک رهبر سیاسى و یک مقام در سلسله مراتب تشکیلات کشور نبوده او پشتوانه اى معنوى و روحى و مایه ى امید ما بود. چشمه زلال و پر آبى بود که دایم مى جوشید و هر کس را به قدر ظرفیتش سیراب و بهره مند مى کرد.

ترس و فقدان شجاعت یکى از نقاط ضعف برجسته خواص طرفدار حق ولى دنیاگراست. حضرت آیت اللّه خامنه اى در این زمینه به ترس شریح قاضى در قضیه حضرت مسلم(ع) و هانى بن عروه در کوفه اشاره مى نمایند:

اگر شریح مى رفت و به مردم مى گفت هانى زنده است، اما توى زندان، مردم مى ریختند و هانى رانجات مى دادند. شریح اگر همین یک کار را انجام مى داد، تاریخ عوض مى شد... مردم روحیه پیدا مى کردند، عبیداللّه بن زیاد را مى کشتند و واقعه کربلا اصلاً اتفاق نمى افتاد. اما شریح بخاطر ترس و ترجیح دنیا بر دین این کار را نکرد.

در کنار عنصر «تهذیب»، شجاعت امام در طول انقلاب اسلامى مثال زدنى و بى نظیر است. تعبیر «واللّه نترسیدم» آن حضرت هنگامى که احساس کردند مى خواهند او را به شهادت برسانند، نمادى از این بعد شخصیت اوست. شجاعت امام (ره) بارها و بارها در طول انقلاب اسلامى به خواص جبهه حق روحیه داد و اقدامات خواص جبهه باطل را بى اثر گذاشت نمونه هایى از شجاعت امام و نقش آن در مراحل مختلف را مى توان در موارد زیر به مشاهده تاریخى نشست:

1) امام(ره) در یکى از بیاناتشان (1/12/1341) پس از رفراندوم فرمایشى فرمودند: «از این سر نیزه ههاى زنگ زده و پوسیده نترسید. این سرنیزه ها بزودى خواهد شکست، دستگاه حاکم با سرنیزه نمى تواند در مقابل خواست یک ملت بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست مى خورد.»

2) پس از یورش وحشیانه رژیم شاه در روز شهادت امام صادق(ع) دوم فروردین 1342 به مدرسه فیضیه امام طى پیامى اعلام مى دارند:

من اکنون قلب خود را براى سر نیزه هاى مأمورین شما حاضر کردم ولى براى قبول زورگویى ها و خضوع در مقابل جبارى هاى شما حاضر نخواهم کرد. من به خواست خدا احکام خدا را در هر موقع مناسبى بیان خواهم کرد و تا قلم در دست دارم کارهاى مخالف مصالح مملکت را بر ملا مى کنم.

3) حضرت امام در بازداشتگاه با اعلام صریح اینکه هیأت حاکم و دستگاه قضایى شاهنشاهى را صالح نمى دانند از پاسخگویى به بازجویى هاى مکرر امتناع ورزیدند و پس از آزادى در سخنرانى خود اعلام کردند، خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد.

4) پس از تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مهرماه 1343 بوسیله دولت حسنعلى منصور امام خمینى تصمیم به سخنرانى افشاگرانه مى گیرند. شاه نماینده اى به قم مى فرستد امام از پذیرش آن امتناع مى کند و پیام را به حاج آقا مصطفى مى رسانند. مضمون پیام این بود که امام به دولت آمریکا در نطق خود حمله نکند که خیلى خطرناک است و هر گونه حمله به آمریکا به مراتب خطرناک تر از حمله به شاه است اما امام على رغم تهدید جدى رژیم درست بر خلاف نظر رژیم با صراحت فریاد مى زنند:

رئیس جمهور آمریکا بداند که امروز در پیش ملت ما از منفورترین افراد بشر است امروز تمام گرفتارى ما از آمریکاست.

5) امام در مقابل فشار دولت عراق مبنى بر عدم فعالیت سیاسى مقاومت مى کند در مقابل سعدون شاکر نماینده دولت عراق امام مى فرماید: من به او گفتم که این تکلیف شرعى من است و شما هم هر تکلیفى دارید عمل کنید. نتیجه مقاومت امام و شجاعت در برابر بعثى ها منجر به اخراج امام از نجف مى شود که هجرت به فرانسه را به دنبال داشت. پس از ورود به پاریس نیز نمایندگان کاخ الیزه پیام رسمى دولت فرانسه را مبنى بر ممانعت از هرگونه فعالیت سیاسى ابلاغ کردند و امام با همان قاطعیتى که با مسئولین عراقى برخورد داشتند فرمودند:

ما فکر مى کردیم که اینجا مثل عراق نیست. من به هر کجا بروم حرفم را مى زنم.

با وجود این وارستگى و سازش ناپذیرى امام، در مقابل قدرت هاى سیاسى حاکم و قدرت هاى خارجى و بین المللى، اما آن حضرت در مقابل توده ها و مردم خاضع بود و احترام زیادى براى آنان قایل بود و نگاه او به توده ها و عوام همچون نگاه انبیاء به آنان بود و چنین بود که مردم و توده ها براى نقش آفرینى و نه تماشاچى بودن در صحنه هاى حساس انقلاب سر ازپا نمى شناختند. رهبر معظم انقلاب اسلامى دراین زمینه مى فرمایند:

آن بزرگوار امام خمینى (ره) به مردم با همان چشمى نگاه مى کرد که پیامبران نگاه کرده بودند پیامبران دنبال آدمهاى برجسته و ممتاز نبودند بلکه در پى انسان هاى مؤمن و توده هاى مردم مى گشتند. خفضوا اجنحتهم للمؤمنین (نهج البلاغه خطبه ى 192). امام دنبال خواص نمى گشت به توده ى مردم دل مى داد با آنها حرف مى زد و با آنها رابطه داشت. همان طور که امیرالمؤمنین به مالک اشتر سفارش کرد. دل دادن به توده هاى مردم ومتن مردم وهمان کسانى که سنگین ترین بارهاى دفاع ازانقلاب وکشور بردوش آنهاست، از ویژگى هاى امام (ره) بود مردم به آن بزرگوار پاسخ مناسب مى دادند و به همین خاطر توانستنداین انقلاب رااز راههاى صعب العبور وخطرناک عبوردهند وبگذرانند.

امام خمینى (ره)، آن اسطوره تقوى که بر کرسى صدق نشسته بود و قلب توده ها در حیطه ى قدرت و نفوذ او قرار داشت، به عنوان موحدى شکست ناپذیر، با ابطال نظریه جدایى دین از سیاست (در نظر و عمل) و اعتقادى راسخ به اراده سیاسى ملت ها و با بصیرتى همچون بصیرت انبیاء(ع) و ائمه اطهار(ع) نقش غیر قابل انکارش را در تحول از یک عصر مادى به عصر دینى و معنوى در تاریخ ایران و جهان ثبت نمود. اما با وجود این نقش والا بر خلاف بسیارى از خواص به دلیل اینکه همه کمالات را بالذات از سوى خدا مى دانست هیچ یک از پیروزى هاى در صحنه انقلاب را به خود نسبت نداد و فرمود:

نباید در ذهن کسى بیاید که این انقلاب مربوط به شخصى است.

آن حضرت با سیره عملى و نظرى اش نشان داد که تا چه حد اخلاقیات و روحیات، تهذیب نفس و جهاد اکبر خواص در تحولات سیاسى اجتماعى کار ساز است و تا چه حد این امر توده ها و عوام را شیفته خواص مى نماید. او اثبات کرد که یک روح بزرگ و مهذب است که مى تواند در مقابل بحران هاى شکننده و مشکلات طاقت فرساى دوران انقلاب (قبل و بعد از پیروزى) مقاومت نموده و همچنان بدون یأس و نا امیدى در مسیر کسب پیروزى به پیش برود.

از منظر امام هر گونه صفات رذیله همچون حب دنیا، حب نفس، انانیت و خودمحورى خواص جبهه حق ضربات سنگینى بر جامعه وارد مى کند و این امر را با عبارت حب الدنیا رأس کل خطیه به خواص مسئول یادآور مى شد و مى فرمود: جنگ افروزى هایى که الان مى بینید،... روى هوى نفس است.

البته درس بزرگ امام خمینى (ره) به خواص جبهه حق تنها رهایى از این کیش شخصیت و من حیوانى یا شیطانى نبود بلکه او در عبارت کوبنده اى همچون: من دولت تعیین مى کنم. من توى دهن این دولت مى زنم که در 12 بهمن 57 در بهشت زهرا (س) تجلى پیدا نمود. من مثبت، الهى و انسانى را نیز براى آنان به ارمغان آورد.

مثلث اعتماد درتصمیم گیرى هاى امام خمینى(ره) یعنى اعتماد به نفس، اعتماد به مردم، اعتماد به خداوند از عوامل اصلى و کارساز در پیروزى هاى دوران انقلاب اسلامى به شمار مى رود.

و همین اعتماد و توکل و خلوص بود که انقلابیون بزرگى همچون آیت اللّه طالقانى را به محضر امام مى کشاند، آیت اللّه طالقانى مى گوید:

بعضى فکر مى کنند گاهى اوقات من به قم مسافرت مى کنم، فقط به خاطر مذاکرات سیاسى است... ولى من هر وقت احساس ضعف مى کنم، گاهى یأس برایم پیش مى آید، مى روم پیش چنین رهبرى قاطع و از توکل و ایمان و خلوص او الهام مى گیرم.

مطالعه ى بیانات مستقیم حضرت امام، در مواقع بحرانى از خرداد 42 گرفته تا 17 شهریور 57 و از آنجا تا پیروزى انقلاب اسلامى و بعد از استقرار نظام، در ترور شخصیت هاى مسئول و در وضعیت اغتشاشات و نا آرامى هاى مناطق مختلف از قبیل کردستان، خوزستان، تبریز، قم (قضیه آقاى شریعتمدارى)، مسئله جنگ، عزل بنى صدر موشک باران تهران، انفجار در نماز جمعه تهران و... روشنگر نکته هاى ظریف در نحوه و شیوه هاى کنترل بحران، مدیریت بحران ها و تصمیم گیرى در بحران و نیز بیانگر نقش عظیم روحیه در تصمیم گیرى مى باشد. که بخشى از این نکات را مى توان در تقویت روحیه قبل از برخورد با بحران، کوچک جلوه دادن مسئله دانست. کما اینکه واقعاً نیز اینطور مسایل در نزد آن روح بزرگ مسئله و قضیه اى محسوب نمى شود و بالاخره کنترل اعصاب و حفظ خونسردى و تعادل روحى مطلب دیگرى است که در یک نگاه اجمالى بدست مى آید. در آغاز جنگ تحمیلى 31/6/59 امام فرمود:

یک دزدى آمده است، یک سنگى انداخته و فرار کرده.

خلاصه ى سخن این که بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران با «استراتژى تکلیف شناسى و عمل به تکلیف» بود که نقش جاویدان خود را به یادگار گذاشت و این استراتژى را از همان ابتداى شروع انقلاب اسلامى در ماجراى انجمن هاى ایالتى و ولایتى، چنین براى خواص و عوام بیان نمود:

بار الها من تکلیف فعلى خود را ادا کردم «اللهم قد بلغت» و اگر زنده ماندم تکلیف بعدى خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد.

و اینگونه بود که در نهایت با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا به سوى جایگاه ابدى سفر کرد.

خواص روحانیت:

با بیان این نکته که خواص مختلفى اعم از مذهبى و غیر مذهبى در انقلاب اسلامى نقش ایفاء کرده اند باید اذعان نمائیم که به شهادت وقایع و حوادث دوران انقلاب اسلامى مهم ترین و برجسته ترین نقش مثبت را خواص مذهبى و در رأس آنها خواص روحانیت انقلابى بر عهده داشته اند.

پایگاه نقش آفرینى آنان علاوه بر حوزه هاى علمیه، مساجد، تکایا، حسینیه ها و بقاع متبرکه بود. آنان در مدارس و دانشگاه ها نیز هر مقدار مجال مى یافتند فعال بودند. گستره این فعالیت سراسر کشور اعم از شهر و روستا و همه اقشار را شامل مى شد.

ایران قبل از انقلاب به عنوان جامعه اى شبه مدرن که فساد ناشى از نفوذ و سلطه غرب و در رأس آن، آمریکا در همه ارکان آن ریشه دوانیده بود محتاج پالایشى عظیم بود و این پالایش و پاکسازى جز به دست خواص مذهبى و بویژه روحانیت اصیل و انقلابى با همراهى عوام و توده هاى مردم غیر ممکن بود. تنها مکتب اسلام بود که مى توانست نظمى اخلاقى جهت سعادت و تعالى جامعه را بشارت دهد چون سایر مکاتب اعم از مارکسیسم و ناسیونالیسم در تلاش خود جهت نجات جامعه ایران از استبداد و استعمار بعد از شهریور 1320 شکست خورده بودند. البته لازم به یادآورى است که خواص مذهبى خود داراى طیف وسیعى بودند، در بین آنان از روحانیون پیشتاز و سابقون در مبارزه گرفته تا خواص مذهبى محافظه کار و کج اندیش و همچنین مجامع و هیأت هاى مذهبى، روشنفکران، جوانان مسلمان و دانشگاهى و خواص مذهبى بازار وجود داشت.

نقش خواص روحانیت به عنوان پیش قراول و پیشتاز حرکت انقلابى در زمینه ى تکوین و تبیین مبانى انقلاب، تثبیت، پیشرفت و بسیج سیاسى توده ها در همه ى صحنه هاى انقلاب اسلامى بارز و برجسته است آنان در واقع به نیاز اصلى توده ها یعنى مبارزه با فساد و بازگشت به نظم اخلاقى متعالى اسلامى و تغییر ارزش ها و هنجارهاى جامعه پاسخ گفتند. نقش آنان بیشتر با بعد فرهنگى و اخلاقى آغاز و سپس به نقش سیاسى بدل مى گشت. البته ذکر این سخن به معناى نفى عملکرد سلبى و منفى در بین بخشى از آنان نیست بنابراین نقش خواص روحانیت را به دو بعد تقسیم مى نمائیم.

الف: نقش ایجابى و مثبت: دلسوزى براى مردم، اخلاص براى خدا، بى اعتنایى به دنیا، شجاعت و مقاومت در برابر قدرت سیاسى حاکم از جمله امتیازات فراوان روحانیت پیشتاز و انقلابى بود که نقش مثبت خود را در طول سالیان گذشته ى تاریخ ایران در جامعه بر جاى گذاشته بود مقام معظم رهبرى در این زمینه مى فرمایند:

«ما با یک لا قبا، مثلاً چه چیزى داشتیم که موجب بشود مردم با حرف روحانیت و حرف امام آن طور حرکت کنند، پانزده سال مبارزه نمایند و بعد با فداکارى آن را به پیروزى برسانند، و سپس ده سال دوران مبارک حضرت امام، در مقابل این همه توطئه ایستادگى کنند و بعدش هم همینطور. آیا جز معنویت و جز این اعتقاد در دل مردم که روحانیت براى خودش کار نمى کند، بلکه براى خدا و خیر مردم است و امر خدا را اجرا مى کند چیز دیگرى بوده است؟ چند سال پیش که مقدمات تشکیل این دادگاه ویژه روحانیت بود خدمت امام رفتم و به ایشان عرض کردم که این انقلاب به پشتوانه ى هزار سال نفوذ معنوى روحانیت شیعه به پیروزى رسید.

نقش خواص روحانیت در تأسیس و حفظ حوزه علمیه قم

ضمن آن پشتوانه ى عظیم تاریخى که در بالا آمد، آنچه بویژه در انقلاب اسلامى تأثیر بسزایى داشته است، اقدامات خواص روحانى در تأسیس حوزه علمیه قم بوده است. هر چند انقلاب اسلامى از سال 1341 آغاز شد ولى زمینه هاى رشد و بالندگى آن از سالها پیش فراهم شده بود. بنابراین نقش آیت اللّه العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى در تأسیس و آیت اللّه العظمى بروجردى در حفظ حوزه به عنوان زمینه سازان انقلاب اسلامى نباید از نظرها پنهان بماند.

با اقدام بجا و درست خواص مذهبى اعم از طلاب و روحانیون قم و سایر شهرها و بعضى از تجار بود که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایرى را که در کربلا اقامت داشت در سفر زیارتى اش به مشهد وادار کردند در قم ساکن شود و حوزه ى علمیه قم را بنا نهد و همین حوزه بود که محصول آن صدها نفر از خواص برجسته و در رأس آنان امام خمینى (ره) که رهبرى و کادر اصلى انقلاب اسلامى را تشکیل مى دادند پرورش داد به تعبیر مرحوم آیت اللّه العظمى اراکى (ره):

آقاى خمینى از قم مبعوث شد، در اثر حوزه ى علمیه اى که آقاى حایرى منعقد کرده بود و این یکى از نتایج آن حوزه بود.

پس ازرحلت آیت اللّه حائرى حوزه علمیه قم توسط تعدادى ازعلماء ازجمله مرحوم آقاى صدر و آقاى حجت و سید محمد تقى خوانسارى و فیض و... اداره مى شد اما بنظر مى رسید از وحدت و انسجام کافى برخوردار نیست لذا جمعى از خواص از اساتید حوزه براى دست یافتن به مرجعیتى واحد و نیرومند که در مقابل توطئه هاى دشمن ایستادگى کند از آیت اللّه العظمى بروجردى براى آمدن به قم دعوت کردند و به ترویج مرجعیت ایشان پرداختند. نقش مرجعیت آیت اللّه بروجردى در حفظ حوزه از خطرات وبسترسازى براى تربیت شاگردانى مخلص و فداکار که در انقلاب اسلامى نقش اول را داشتند بسیار حائزاهمیت است. یکى از نویسندگان خارجى دررابطه بانقش آیت اللّه بروجردى مى نویسد:

وى میراث مهمى از خود به جاى گذاشت. سازماندهى جدید مدرسه ى علوم دینى در قم، تأسیس یک شبکه براى اشاعه معارف مذهبى در سراسر ایران و بالاخره متمرکز کردن امر جمع آورى خمس و زکات که باعث ثبات مالى و استقلال روحانیون شد، همچنین ایجاد مرکز سازماندهى و شبکه ملى که براى بسیج کردن توده ها در 79 ـ 1977 بسیار حیاتى بود. در نیمه دهه 1970 این مرکز شامل مجموعه اى از 100000 روحانى و واعظ و 15000 طلبه علوم دینى بود. دست آورد امام خمینى این بود که به این شبکه روحى سیاسى دمید. درکل خاص بودن گستره و تشکیلات روحانیون درایران و رابطه اش با دولت، آن را از سایر کشورهاى اسلامى تفکیک مى کند. جنبش هاى مشابه در جوامع عمدتاً سنى مثل مصر، تنها زمانى به انقلابات موفق بدل شده اند که شبکه ها و تشکیلات مستقل خود را ایجاد کرده باشند، مانند اخوان المسلمین و دیگر جنبش هاى اسلامى که چنین کردند (امام) خمینى وارث چنین شبکه اى بود که از مساجد موجود، مدارس مذهبى و وعاظ محلى که بطور ارگانیک ریشه در جامعه داشتند تشکیل یافته بود.
تشکیلات روحانیت به مثابه یک حزب سیاسى

آیت اللّه هاشمى رفسنجانى نقش این اقدام یعنى سازماندهى روحانیت شیعه را همچون نقش یک حزب تمام عیار اما بدون عیوب احزاب چنین مطرح مى کند.

در جریان این مبارزه عملاً روشن شد که روحانیت شیعه در ایران، ویژگیهاى یک حزب تمام عیار را دارد و فاقد عیوب احزاب است. زیرا معلوم شد که یک شبکه ى گسترده اى که بطور طبیعى در همه ى مملکت هست ـ پایگاهش در مساجد و حسینه ها و اماکن مذهبى پراکنده است و زمان هاى مناسبش هم، ماه رمضان و محرم و اعیاد و وفیات بود که مردم بطور طبیعى جمع مى شدند، روح حاکم بر این اجتماعات، عاشوراى امام حسین(ع) بود. فکر مبارزه با طاغوت در قیام تاریخى امام حسین(ع) نهفته است. در سخنان امام حسین(ع) و حضرت زینب (س) الهاماتى وجود داشت که این افکار را زنده نگه مى داشت. این تشکیلاتى بود که بودجه اش، توى خودش بود. نه تنها بودجه اى نمى برد بلکه بودجه اى هم مى داد. اصلاً حوزه ها را همین مجالس روضه اداره مى کرد. براى اینکه هر طلبه اى که به تبلیغ مى رفت در بازگشت از سفر یک مقدار سهم امام مى آورد که در مجموع یک رقم درشتى بود. از طرفى نقطه ى بسیار قوى این تشکیلات آن بود که افکار و خواسته هاى مردم از اعماق جامعه به حوزه منتقل مى شد. در هر ماه رمضانى که به تبلیغ مى رفتیم در مراجعت تازه ترین مسایل جامعه را که بیانگر روحیه و نیازهاى مردم بود به حوزه وارد مى کردیم. حوزه ى علمیه قم بویژه مدرسه ى فیضیه ـ مثل شوراى مرکزى یک حزب ـ مکانى بود براى جمع آورى امکانات مالى و تبادل نیازها و مسایل فکرى مردم. همه ى اینها واقع بینى طلبه ها را افزایش مى داد و بر رشد فکرى آنها مى افزود. ضمناً طلبه ها در بازگشت به مراکز تبلیغى، افکار حوزه را دوباره در سراسر کشور پخش مى کردند طبعاً اگر یک مسئله ى سیاسى قوى توى حوزه مطرح بود بعد از پنج شش ماه به همه ى کشور مى رسید.

استفاده ى مطلوب از رسانه هاى سنتى:

از اقدامات مهم خواص روحانیت در طول انقلاب اسلامى استفاده بجا و خوب از رسانه هاى سنتى بود با وجود اینکه در عصر انقلاب، رسانه هاى مدرن تحت سلطه ى قدرت سیاسى حاکم و خواص مربوطه بود اما آنان از سلطه ى دشمن بر این ابزار کارساز ناامید نشدند و حتى المقدور از رسانه هاى سنتى و اندکى از رسانه هاى مدرن اولیه نظیر ضبط صوت، دستگاه تکثیر و... نقش فرهنگى خود را بر جاى گذاشتند. مى توان گفت انقلاب اسلامى ایران با بکارگیرى موفقیت آمیز رسانه هاى سنتى نظیر مسجد، حسینیه، تکایا و بازار در بسیج عمومى و تغییر ساختارهاى اجتماعى نظریه پردازان عصر انقلاب ارتباطات را به چالش فرا خواند. یادمان نرود که انقلاب شکوهمند اسلامى زمانى به بار نشست که تمامى کانال هاى ارتباطى مدرن نظیر رادیو، تلویزیون سینما، مطبوعات و... در اختیار رژیم حاکم بود و حکومت پهلوى با بهره گیرى از این رسانه ها با تمام قوا در صدد تغییر ماهیت فرهنگى جامعه بود. یک محقق خارجى. که به بررسى تکنولوژى هاى جدید ارتباطى پرداخته است در بخش پایانى کتابش، تحت عنوان «رسانه هایى کوچک براى یک انقلاب بزرگ» به واکاوى نقش روحانیت در بکارگیرى کانال هاى سنتى و تأثیرات آن در پیروزى انقلاب اسلامى پرداخته است وى در قسمتى از نوشتار خود آورده است، شاه ایران... سرمایه گذارى سنگینى روى وسایل ارتباط جمعى انجام داده بود بطوریکه 100 درصد از جمعیت کشور در مناطق کوهستانى به رادیو گوش فرا مى دادند و 70% آنان تلویزیون تماشا مى کردند... مخالفت با شاه بوسیله شبکه هاى غیر رسمى توسط 200 هزار رهبر مذهبى و 90 هزار مسجد سازمان دهى شد. در حالیکه آیت اللّه خمینى و دیگر رهبران مذهبى به خارج تبعید شده بودند اما پیام هاى آیت اللّه به شکل کاست به دست پیروانش ارسال مى شدپیام هاى اوپس از پخش ازضبط صوت، چاپ وزیراکس مى شد. در انقلاب اسلامى ایران در حقیقت مردم با هم برخورد نداشتند بلکه برخورد بین رسانه هاى بزرگ در برابر رسانه هاى کوچک تر بود که سرانجام رسانه هاى کوچک پیروز شدند.

اقدامات فرهنگى

علاوه بر استفاده از رسانه هاى سنتى، بعد دیگرى از نقش خواص روحانیت را در انتشار بعضى از مجلات مى توان بر شمرد.

آیت اللّه هاشمى رفسنجانى در زمینه این بعد از نقش فرهنگى خواص طلاب و تأثیر مجله مکتب تشیع که از سال 43 ـ 1335 هفت شماره آن منتشر شد مى گوید: در سالهاى 38 ـ 1337 بود که بعضى از روحانیون جوان پا به به عرصه ى مطبوعات گذاشتند و در مجلات مختلف با نوشتن مقالات متنوع و پاسخگویى به بعضى ایرادها، به صحنه آمدند ـ ابتدا مجله ماهانه ى مکتب اسلام از طرف گروهى از روحانیون و سپس سالنامه اى بنام «مکتب تشیع» با فاصله اى در حدود 5 ماه از طرف عده ى دیگرى از روحانیون منتشر شد. این شکوفایى فرهنگى و مطبوعاتى در نسل جوان روحانیت، در عین حال بیانگر دو طرز تفکر و دو خط فکرى متفاوت و متضاد بود. در یکى تنها به مسایل اعتقادى و اخلاقى جامعه پرداخته مى شد و در دیگرى علاوه بر مسایل اعتقادى و اخلاقى، مسایل سیاسى، اقتصادى و اجتماعى جهان اسلام نیز مورد توجه بود. وقتى که ما نشریه مکتب تشیع را شروع کردیم در ذهن ما این بود که ما به یک کادر و شبکه سراسرى احتیاج داریم و فکر مى کردیم که مکتب تشیع وسیله ى خوبى است براى اینکه ما با افکار مترقى اسلامى و روشن در سراسر کشور مربوط شویم.. در سراسر کشور یک شبکه فرهنگى ـ سیاسى اسلامى نسبتاً خوبى درست کرده بودیم پوشش مان هم مکتب تشیع بود و جالب اینکه همین مقالات مکتب تشیع در جهت روشن کردن مردم و آماده سازى زمینه ى فکرى جامعه خیلى مؤثر بود، آن هم اسلام همه جانبه و نه فقط بعد عبادى آن، ابعاد اجتماعى اسلام را مطرح مى کردیم.

همچنین در همین زمینه باید از نقش بسیار موثر و ارزنده ى کسانى که در تدوین دروس دینى آموزش و پرورش نظیر شهید باهنر و... دست داشتند یاد کنیم که با اقدامات خود سهم بسزایى در روشن نمودن افکار دانش آموزان و پیوستن آنان به انقلاب اسلامى داشتند. و علاوه بر این از نقش برجسته بسیارى از علما از جمله آیت اللّه طالقانى و شهید مطهرى در روشن نمودن اذهان دانشجویان دانشگاهها و نقش غیر قابل انکار آنها در انقلاب اسلامى باید یاد کرد.
تثبیت مرجعیت امام خمینى (ره) و جلوگیرى از تشتت مرجعیت

تأثیر گذارى نهاد مرجعیت در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامى به گونه اى است که مى توان گفت بدون شک بخش عظیمى از موفقیت امام خمینى (ره) مرهون مرجعیت اوست. براى درک بهتر این موضوع کافى است مقایسه اى بین نقش رهبرى در انقلاب اسلامى با نهضت هاى قبلى نظیر حرکت سیدجمال الدین اسدآبادى و میرزاى شیرازى در نهضت تنباکو و یا نقش آیت اللّه کاشانى در نهضت ملى شدن نفت داشته باشیم.

با وجود تلاش هاى عظیم سید جمال الدین اسدآبادى على رغم اجتهاد مسلم او و شایستگى مرجعیت، این میرزاى شیرازى است که به دلیل دارا بودن منصب مرجعیت کار را به نتیجه مى رساند. آیت اللّه کاشانى نیز با توجه به اجتهاد مسلم و وجود زمینه مرجعیت براى او بدلیل نداشتن مرجعیت استفاده لازم از اقدامات خود نتوانست ببرد. بنابراین با توجه به اهمیت والاى نقش مرجعیت تقلید در تحولات سیاسى اجتماعى، باید گفت، خواص عمدتاً جوان و انقلابى روحانیت با اقدام بجا و ارزشمند خود در تثبیت موقعیت امام خمینى (ره) کارى بس مهم در تحولات معاصر ایران و جهان انجام دادند.

از دید آقاى هاشمى رفسنجانى بعد از فوت آیت اللّه بروجردى سیاست رژیم این بود که تمرکز قدرت مرجعیت را بشکند و خواص این را مى دانستند و این نگرانى وجود داشت که وقتى آقاى بروجردى نباشد چه کسى جلوى هجوم رژیم به اسلام خواهد ایستاد. وى مى گوید: بعد از فوت آیت اللّه بروجردى به نظر مى رسید که آمریکا و رژیم حاکم بر کشور به فکر افتادند که روحانیت را [از صحنه ى ایران خارج نمایند... ]به فکر افتادند که یک روحانیت متفرق و ضعیفى در ایران داشته باشند و مرجعیت را هم به نجف منتقل کنند. در هر صورت سیاست رژیم چنین چیزى بود که یک حالت ملوک الطوایفى در حوزه ایجاد کند. یکى از نکات مهم این قضیه در آن مقطع تاریخى توجه طلبه هاى جوان به امام بود البته محافظه کارها با ـ سوابقى که از امام داشتند ـ اطراف امام نمى آمدند، مخالف بودند. اما طلبه هاى پرشور و جوان حوزه بهترین نقش را در این زمینه داشتند. اینها در ماه محرم و صفر در بیشتر مناطق کشور حضور داشتند و بر خلاف تمایلات رژیم و آمریکائیها با حمایت و تبلیغى که از امام کردند، نقشه ى رژیم را خنثى نمودند... امام در بین اکثریت طلاب همچنان در صدر افراد محبوب قرار داشتند.

رژیم شاه که در نقشه ى اولیه ى خود شکست خورده بود پس از جریان 15 خرداد 1342 تلاش کرد از آنجا که طبق قانون اساسى علماى طراز اول مصونیت داشتند، ابتدا امام را از مرجعیت بیاندازد و سپس او را محاکمه نماید. در این برهه ى حساس نیز خواص روحانیت بویژه مراجع و علماء بودند که رژیم را شکست دادند. حجة الاسلام و المسلمین کروبى در این زمینه مى گوید: رژیم شاه مى خواست امام را محاکمه کند به همین خاطر مى خواست امام را از مرجعیت بیاندازد تا بتواند با ایشان راحت تر برخورد کند. عده اى که این مسئله را مى دانستند پیگیرى هایى کردند که حتى خود مراجع هم این نکته را تصریح کنند که ایشان مرجع است.

مهاجرت

یکى دیگر از حرکت هاى خواص روحانیت روى آوردن به اصل با سابقه در نهضت هاى اسلامى یعنى شیوه مهاجرت بوده است. پس از دستگیرى امام خمینى در سال 1342 عده اى از علماء جهت استخلاص امام و دیگر زندانیان به تهران مهاجرت کرده، تلگراف هاى زیادى به تهران زندان قصر خدمت امام خمینى و به مجامع دولتى جهت آزادى معظم له از سوى مردم و علماى شهرها ارسال گردید. روحانیون مهاجر که جهت استخلاص امام به تهران آمدند از شهرهاى ذیل بودند. قم، مشهد، نجف آباد، اصفهان، اهواز، خمین، همدان، تبریز، خرم آباد، رشت، زنجان، شیراز، یزد، اردکان، کازرون، کرمان، داراب، رفسنجان، کرمانشاه. وجود این مهاجرین در شهر رى «باغ ملک» و خانه علماء در تهران ـ که یادآور حادثه مهاجرت در عصر مشروطه است ـ و همچنین حضور طلاب زیادى از تهران و قم و بعضى از شهرهاى اطراف و دستجات بازارى و دانشگاهى در اطراف آنها و انعکاس اخبار مربوطه، همراه با ترس ناشى از تحقق حادثه اى ناگوار (اعدام حضرت امام(ره)) در مجموع جوى را بوجود آورده بود که در جهت منافع رژیم نبود. در مجموع این حرکت خواص مذهبى تأثیر خود را در جلوگیرى از اقدامات رژیم نسبت به امام خمینى(ره) بر جاى گذاشت و سرانجام امام آزاد شدند. از جمله خواست مهاجرین استخلاص امام بدون قید و شرط و طبق اصل دوم متمم قانون اساسى که علماء طراز اول مصونیت داشتند بود. همچنین در پى سؤال طلاب و مردم در مورد مرجعیت حضرت امام از مراجع قم و مشهد عده اى از آنان کتباً مرجعیت امام را اعلام کردند.

استفاده از مناسبت ها، اعیاد و وفیات

از جمله موقع شناسى هاى نخبگان و توده هاى مذهبى در پیشبرد انقلاب اسلامى استفاده از مناسبت هاى دینى، اعیاد، وفیات، ماههاى محرم و صفر، دهه ى فاطمیه، عید نوروز و موقعیت ها و فرصت هاى پیش آمده در طول مبارزه بود.

درک درست و اقدام مناسب خواص نسبت به شهادت آیت اللّه مصطفى خمینى (ره) که در اول آبان 1356 به گونه ى مرموزى در نجف به شهادت رسید نمونه اى از این موقعیت شناسى است. مجالس بزرگداشت ارتحال آقا مصطفى (که امام او را امید آینده ى اسلام مى دانست) در بسیارى از شهرهاى ایران فرصتى بود براى خواص انقلابى که موقع را غنیمت شمرده به افشاى جنایات رژیم بپردازند، توده هاى مذهبى و عوام نیز در این زمینه همراهى لازم را با آنان انجام دادند.

نمونه ى دیگر در این زمینه برخورد خواص با مقاله ى «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات 16 دى ماه 1356 با نام نویسنده مستعار احمد رشیدى مطلق بود. خواص حوزه فرداى آن روز درس هاى حوزه علمیه را تعطیل کردند و جمعیت زیادى از مردم و روحانیون به تظاهرات پرداختند. ادامه این تظاهرات بود که قیام پر بار 19 دى قم را که نقطه شتاب انقلاب اسلامى بود به ارمغان آورد. مراسم سوم، هفتم و بویژه زنجیره چهلم هاى پیاپى این واقعه در شهرهاى تبریز، یزد، اصفهان، شیراز، جهرم، اهواز، تهران و... بود که آتش انقلاب را روز بروز شعله ورتر نمود.
حمایت هاى فردى و دسته جمعى

در طول دوره پرفراز و نشیب انقلاب اسلامى خواص مذهبى اعم از مراجع تقلید، روحانیان، مجامع و گروههاى مذهبى با اعلامیه ها، نامه ها و تلگراف ها و در سه دوره ى شروع نهضت از سال 1341 و دروه رکود ظاهرى آن پس از سرکوبى قیام 15 خرداد 1342 تا قیام 19 دى قم و دوره شتاب انقلاب اسلامى یعنى از قیام 19 دى قم تا پیروزى 22 بهمن 1357 به حمایت از انقلاب اسلامى و رهبرى آن پرداختند. اکثریت قریب به اتفاق مراجع و علماء روى وظیفه و مسئولیت دینى و شرعى در راه دفاع از اصول اسلام، استقلال کشور و مصالح امت اسلامى، به مبارزه و رویارویى با رژیم ضد اسلامى شاه برخاستند.

خواص مذهبى علاوه بر حمایت هاى فردى به صورت دسته جمعى نیز در مقاطع مختلف به حمایت از انقلاب اسلامى پرداخته اند. این حمایت ها تحت عناوین مختلف زیر انعکاس یافته است. هیأت علمیه، علماء...، جمعى از روحانیان، علما و روحانیون، جامعه ى واعظ، جمعى از علما، جلسه ى علمیه ى روحانیان، جامعه ى اهل منبر، جامعه ى روحانیت علماى حوزه علمیه ى...، طلاب علوم دینیه، روحانیان و وعاظ، علماء مهاجر، جمعى از فضلا و مدرسین، جمعى از طلاب و فضلا، فضلا و محصلان، جمعى از طلاب علماء ومحصلان،اساتید حوزه ى علمیه... جمعى از محصلان، اساتید و مدرسین، جمعى از روحانیان تبعیدى و....

نمونه ى دیگرى از اقدامات، سیل تلگراف ها و نامه ها از سوى شخصیت هاى سیاسى مذهبى علماء جمعیت ها، دانشجویان و... براى ژیکارد دستن رئیس جمهورى و سایر مقامات فرانسه پس از هجرت امام (ره) به پاریس و ممانعت دولت فرانسه از فعالیت سیاسى امام بود. قاطعیت امام و حمایت خواص موجب شد تا دولت فرانسه در عمل از فشارهاى خود بر حضرت امام بکاهد.

بست نشینى:

سرانجام از اقدامات مهم خواص مذهبى حوزوى و دانشگاهى بست نشینى در مسجد دانشگاه تهران بود. دولت بختیار که با بستن فرودگاهها مى خواست مانع ورود امام به ایران شود با این حرکت ارزشمند خواص مجبور به عقب نشینى شد. آنان همچنین دولت بختیار را تهدید به استفاده از اسلحه در صورت ممانعت از ورود امام کردند.

ب: نقش سلبى و منفى:

طرح زوایایى از کارکرد ایجابى خواص روحانیت به این معنا نیست که عملکرد سلبى و منفى در بین آنان وجود نداشته است. عده اى از روحانیان غیر سیاسى و یا وابسته به دربار با اقدامات خود نقش منفى در پیشبرد نهضت داشتند. مرحوم حاج سیداحمد خمینى(ره) از این گروه ها چنین یاد مى کند:

طلاب جوان وشاگردان انقلابى امام ازنهضت حمایت مى کردند اما عناصر صاحب نام و قشرى نگرفراوانى درحوزه هاوجودداشتند که قادربه درک قیام نبوده وبه انحاءمختلف کارشکنى مى کردند. این هاطیف وسیعى تشکیل مى دادند ازمخالفین فلسفه وعرفان ومقدس مآب هایى که سیاست را دون شأن روحانى مى دانستند. گرفته تا انجمن حجتیه اى ها و ولایتى ها هر یک به گونه اى در جلسات خصوصى و عمومى اهداف نهضت را زیر سؤال مى بردند.

در همین باره امام خمینى (قدس سره) در پیام به روحانیت مى نویسد:

گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراء بى دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز، ضربات روحانیت نا آگاه و آگاه وابسته به مراتب کارى تر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامى اگر مى خواستى بگویى شاه خائن، بلافاصله جواب مى شنیدى که شاه شیعه است، عده اى مقدس نماى واپس گرا همه چیز را حرام مى دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختى هاى دیگران نخورده است.... یاد گرفتن زبان خارجى کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک بشمار مى رفت... در15 خرداد 42 مقابله با گلوله و تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مى نمود بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه ى خودى گلوله حیله و مقدس مابى و تحجر بود گلوله ى زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب جگر و جان را مى سوخت و مى درید... واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون مى گریست.

شریعتمدارى و تشکیلات وابسته به او:

یکى ازنقش هاى منفى درجریان انقلاب اسلامى،جریانى بود که باحمایت ساواک ازسوى سیدمحمدکاظم شریعتمدارى وتشکیلات منسوب به وى وبعضى ازخواص مصلحت اندیش دنیا گرا که بیت شریعتمدارى را بر بیت امام ترجیح مى دادند در حوزه ها گشوده شده بود. خواص از علماء ماهیت او را از زمانى مى شناختند که در 6 خرداد 1326 على رغم تحریم علماى تبریز یک تنه به استقبال شاه رفت و در مدح وثناى طاغوت درحضوراوسخن گفت.

در طول سالهاى 56 و 57 در اوج جریانات انقلاب، آقاى شریعتمدارى در مصاحبه ها و اعلامیه هاى خود همواره مواضعى انحرافى در مقابل موضع گیرى هاى قاطع امام اتخاذ مى کرد که مى توان از تأکید بر قانون اساسى سابق، پذیرش نظام سلطنتى در مقابل ایده ى تشکیل حکومت اسلامى، حمایت از شوراى سلطنت بعد از فرار شاه، حمله علیه دولت به جاى عامل اصلى جنایت ها یعنى شاه و آمریکا اشاره کرد، غائله حزب خلق مسلمان و همکارى با طرح کودتا علیه نظام جمهورى اسلامى نیز مسائلى است که ملت ایران از طریق اعترافات تلویزیونى وى شاهد بودند.

شریعتمدارى در همکارى بسیار نزدیک و صمیمانه با ساواک تا آنجا پیش رفته بود که براى امور جزیى هم از ساواک اجازه مى گرفت و مقام و منزلت و جایگاه مرجعیت را آلوده مى ساخت و البته هر طلبه اى که به او وابستگى داشت مشمول مساعدت رژیم شاه قرارمى گرفت. درحالیکه امام راه هرگونه سازش و تفاهم رابا رژیم مى بست شریعتمدارى سعى در ایجاد جو تفاهم و سازش با رژیم داشت. امام به توده ها و عوام جرأت مبارزه با رژیم را مى داد ولى شریعتمدارى عملکردش عکس آن را القاء مى نمود.

انجمن حجتیه:

جبهه ى دیگرى که نتیجه فعالیت آن در نهایت امر در راستاى کمک به رژیم شاه و حاکمان جبهه ى باطل بود، انجمن حجتیه نام داشت. کج اندیشى و درک نادرست و اقدام هاى نابجاى آنان ضربات مهمى بر روند نهضت اسلامى وارد مى کرد. انجمن حجتیه با استفاده از گرایش عمومى مردم بویژه جوانان به سمت اندیشه هاى اسلامى که به برکت قیام 15 خرداد حاصل شده بود تشکیلات خود را گسترش داد. شیوه ى عضوگیرى و جلسات مخفى انجمن جاذبه هایى داشت تا نیروهاى مذهبى بدان بپیوندند. فعالیت هاى انجمن خواسته و ناخواسته مطلوب ساواک بود. انرژى فعال جوانان و تحصیل کردگانى که مى توانستند بخشى از بار مبارزه را بر دوش بکشند صرف آموزش نقاط ضعف آیین پوچ بهائیت و شیوه هاى تبلیغى علیه این مسلک مى شد. رهبران انجمن هیچگاه این حقیقت را ندیدند و یا نپذیرفتند که حرکت آنها مبارزه با معلول و در واقع انحراف از مسیر مبارزه بود چرا که بهائیت در عصر حاضر ابزارى کاملاً سیاسى و در اختیار رژیم شاه و معلول سیاست هاى آمریکا بوده است، نه یک حرکت عقیدتى و فکرى. خطر بهائیت از آنجا ناشى مى شد که عناصر این جریان به عنوان عواملى در زنجیره ى یک طرح جهانى از سوى اسرائیل هماهنگ مى شدند و به عنوان جاسوسان و حامیان منافع اسرائیل و آمریکا از سوى شاه در مصادر حساس کشور قرار مى گرفتند و مبارزه ى واقعى با آنها، مبارزه ى سیاسى با علت ها بود. مطلبى که هیچ یک در برنامه هاى انجمن حجتیه جاى نداشت، بى دلیل نیست که تشکیلات انجمن حجتیه از بدو تأسیس تا پیروزى انقلاب اسلامى از تعرض ساواک مصون ماند. در زمانى که حضرت امام (در سال 1357) در اعتراض به جنایت هاى رژیم شاه جشن هاى سوم و نیمه ى شعبان را تحریم کردند. انجمن حجتیه با تمام وجود وارد میدان شد تا اعتصاب را بشکند. انحطاط فکرى و تفسیرهاى نابجا و منفى از انتظار فرج و شرایط ظهور حضرت مهدى(ع) در منطق آنها به جایى رسیده بود که هر گونه مبارزه ى سیاسى و تلاشى براى حاکمیت صلحا بر کشور محکوم بود. چرا که موجب تأخیر در ظهور امام زمان(ع) مى شد.

امام خمینى (ره) بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران در زمینه ى نقش منفى و اقدامات نسنجیده و نابجاى این گروه قبل و بعد از انقلاب اسلامى چنین زبان به شکوه مى گشایند:

دیروز مقدس نماهاى بى شعور مى گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى گویند مسئولین نظام کمونیست شده اند. تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشاء و فسق و حکومت ظالمان، براى ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفید و راهگشا مى دانستند، امروز از اینکه در گوشه اى خلاف شرعى که هرگز خواست مسئولین نیست رخ مى دهد فریاد وا اسلاما سر مى دهند. دیروز حجتیه اى ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه ى مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه ى شعبان را به نفع شاه بکشنند، اما امروز انقلابى تر از انقلابیون شده اند.

مخالفان فلسفه

یکى دیگر از رؤس عملکرد منفى بعضى از خواص روحانیت مخالفت شدید با فلسفه و فلاسفه بود. تقریباً مى توان گفت به دلیل این جو مخالف، علامه طباطبایى با ترس و واهمه تدریس فلسفه را شروع کرد. در حالیکه نقش مثبت و بارز فرهنگى علامه طباطبایى در پاسخ گویى به شبهات مطرح شده از طرف مارکسیست ها و پرورش شاگردان مبرزى همچون شهید مطهرى که از ارکان انقلاب اسلامى به شمار مى رفت و جلوگیرى از انحرافات فکرى جوانان مسلمان دانشگاهى بر کسى پوشیده نیست و این همه در فضایى بود که بعضى از خواص روحانیت فلسفه را حرام مى دانستند و کتاب اسفار را نجس پنداشته، معتقد بودند که باید با انبر آن را گرفت.

کافى است براى پى بردن به نقش این گروه به ناله ى آن فیلسوف کبیر و مقاله بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران گوش جان بسپاریم که فرمود:

در مدرسه ى فیضیه فرزند خردسالم مرحوم مصطفى از کوزه اى آب نوشید کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مى گفتم.

در ادامه ى همین مطلب پى آمد هولناک این روند را در صورت استمرار، امام راحل (ره) چنین متذکر مى شوند:

تردید ندارم اگر همین روند ادامه مى یافت وضع روحانیت و حوزه ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مى شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه ها را حفظ نمود.

خواص مذهبى بازار

ازجمله خواصى که در جبهه ى حق نقش ارزشمند و پر اهمیتى در طول انقلاب اسلامى ایران بر عهده داشتند خواص مذهبى بازار بودند. هر چند در بین آنان نیز همچون سایر اقشار افرادى بودند که داراى نقش منفى بودند ولى آنچه از خواص مذهبى بازار در انقلاب اسلامى به یادگار مانده است. کمک هاى اقتصادى آنان به انقلابیون مسلمان، بستن بازار به عنوان یک حربه سیاسى بر علیه قدرت سیاسى حاکم در مواقع لازم مى باشد. آنان با درک درست و اقدام به هنگام خود در مواقع مورد نیاز، کمک به خواص روحانیت و هیأت هاى مذهبى نقش تکمیلى خود را در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامى به انجام رساندند. نقش تاریخى آنان در قضاوت و کلام امام خمینى (ره) چنین متجلى شده است: بازار در طول تاریخ، بازارهاى تمام کشور و خصوصاً بازار تهران یک بازویى قوى از براى اسلام و از براى کشور ما بوده است و ان شاءاللّه خواهد بود در طول تاریخ هر مشکلى که پیدا مى شد براى اسلام و براى علماى بزرگ اسلام کافى بود که نصف روز «بازار» براى همچون امرى بسته شود و مشکل حل بشود... یک پشتوانه عظیمى است بازار براى اسلام.

خواص روشنفکر مذهبى

جدا از گروهى از روشنفکران مذهبى همچون شهید مطهرى و شهید باهنر که نقش آنان در مباحث قبلى مورد بحث قرار گرفت. گروهى دیگر از خواص روشنفکر مذهبى که عمدتاً در دانشگاهها داراى پایگاه بودند با روند انقلاب اسلامى همراهى داشتند. ولى با وجود این همکارى و همراهى با حرکت انقلاب اسلامى در سطح مبارزه و هدف گیرى انقلاب با دیدگاههاى حضرت امام (ره) داراى اختلاف نظر بودند. ازنظر روشنفکران ملى گراى مذهبى و لیبرال مآب، سطح مبارزه حداکثر محدود به استبداد دولت بود در حالیکه رهبر انقلاب علاوه بر این، نفى نظام سلطنتى، استعمار و استثمار و مهم تر از همه اجراى اسلام را از جمله هدف هاى مبارزه مى دانست. در حالیکه این جریانات مبارزه را در چارچوب قانون اساسى و بازگشت حکومت به این چارچوب محدود مى نمودند، حضرت امام جابجایى قدرت را دنبال مى کردند. ایشان در پیام مورخ 2/11/1356 به آنها که دم از چارچوب قانون اساسى مى زدند هشدار دادند که باین کلمه صحه بر رژیم سلطنتى فاسد موجود نگذارند.

علاوه بر نقش سیاسى باید از نقش فعال فرهنگى بعضى از روشنفکران مذهبى از جمله مهندس مهدى بازرگان و بویژه دکترعلى شریعتى نام برد که تأثیر بسزایى خصوصاً در مجامع و جوانان دانشگاهى بر جاى گذاشته بود. آنان در صدد بودند تا با استفاده از تشکیلاتى همچون حسینیه ى ارشاد به جذب تحصیل کردگان دانشگاهى به اسلام بپردازند. آنها هر چند در جذب بعضى از گروه هاى دانشجویى موفق بودند. اما با توجه به ادعایشان مبنى بر درک بهترى از اسلام و توجیه باصطلاح علمى اسلام و نوع تفکرات ارائه شده، پى آمدهاى ناگوارى از سوى بعضى از متأثرین این دیدگاهها بوجود آمد.

حامد الگار در زمینه ى نقش اندیشه و عملکرد دکتر شریعتى و مهندس بازرگان مى نویسد: اندیشه ى محورى شریعتى و نفوذى که او اعمال کرد فرق گذارى روشن میان اسلام به عنوان فرهنگ و اسلام به عنوان ایدئولوژى بود. وى مفهوم اسلام به مثابه فرهنگ را فاقد ارزش اجتماعى، تعهد اخلاقى و ظرفیت انقلابى مى دانست و آن را محکوم مى کرد و اسلام به عنوان ایدئولوژى را «اسلام واقعى» به شمار مى آورد. آیینى انقلابى که سازشکارى را مردود مى شمارد و با روح ایثار در آمیخته است... دومین تمایزى که برقرار مى کرد میان تشیع صفوى و تشیع علوى بود... بازگشت به اسلام به مثابه ایدئولوژى به معناى تأکیدى تازه بر نقش اجتماعى مذهب همراه با نفى بى صبرانه ى باریک بینى هاى کلامى و ما بعد الطبیعى بود وى در ادامه مى نویسد: همه ى اینها به معناى طرح دیدگاهى انتقادى و تجدید نظر طلبانه نسبت به خود علماء بود. البته درست نیست که شریعتى را صرفاً چهره اى ضد روحانى بدانیم. در یکى از نوشته هاى مشهورش، گزارش مقابله ى علماء با استبداد و مبارزه ى خارجى را با خیانت عده ى کثیرى از روشنفکران غیر مذهبى مقایسه مى کند. با این وجود مدافع فرضیه ى «اسلام بدون آخوند» بود و ماهیت زبان و اصطلاحاتى که به کار مى گرفت بگونه اى بود که بسیارى از علماى بزرگ را بیزار مى کرد به پاس خویشتندارى سنجیده مطهرى و سکوت خردمندانه ى آیت اللّه خمینى در نجف بود که تنش هاى ایجاد شده در نتیجه ى پدیده ى شریعتى، تا پیروزى انقلاب کنترل شده باقى ماند... به هر روى این تنش ها بعداً با نیرویى قابل ملاحظه مطرح شد و زمینه ى ایدئولوژیک لازم را براى مبارزات سیاسى دو سه سال اول جمهورى اسلامى فراهم آورد. شریعتى را مى توان به لحاظ سیاسى و ایدئولوژیک در راستاى خط بازرگان به شمار آورد. هر چند وى متفکرى بسیار رادیکال تر و خیال پردازتر از بازرگان بود. به همین ترتیب جنبش چریکى اسلامى معروف دهه ى 1970 / 1350 یعنى سازمان مجاهدین خلق را نیز مى توان یکى از شاخه هاى رادیکال نهضت آزادى به شمار آورد. تغییر ایدئولوژى سازمان [به مارکسیسم] در ماه مه 1975 / 1354 اتفاق افتاد و با قتل اعضایى که هنوز بر پیروى از اسلام پا فشارى مى کردند و یا تحویل آنها به پلیس امنیتى همراه بود.

امام خمینى (ره) تنها کسى بود که با شناخت شگفت انگیزش از ابتدا انحرافات عقیدتى و پوچى شعارهاى سازمان [منافقین] را به خوبى دریافته بود. بسیارى از یاران نزدیک امام و شخصیت هاى روحانى در آن زمان از امام مى خواستند تا به نحوى سازمان را تأیید و مورد حمایت قرار دهد. اما همواره حضرت امام مخالفت مى کردند.

مهندس بازرگان بعد از پیروزى انقلاب اسلامى نیز با طرح شعار «جمهورى دموکراتیک اسلامى» و به جاى «جمهورى اسلامى» و مخالفت با عملکرد نیروهاى انقلابى، مشى گام به گام با توجه ضرورت اقدامات انقلابى در اوایل پیروزى و مذاکره با شیطان بزرگ آمریکا و مخالفت با اشغال لانه ى جاسوسى آمریکا از سوى دانشجویان پیرو خط امام، عملاً در مقابل امام خمینى (ره) ایستاد و نقش سلبى خود و طرفدارانش را على رغم اینکه در رأس دولت موقت انقلاب اسلامى قرار داشت به نمایش گذاشت. ضمن اینکه ضربات سنگین و جبران ناپذیر فرزندان ایدئولوژیک او و نهضت آزادى یعنى منافقین به نظام جمهورى اسلامى را که همچنان ادامه دارد نباید از خاطر زدود.

خواص جبهه ى باطل یا قدرت سیاسى حاکم در انقلاب اسلامى

پس از ارایه ى گوشه هایى از عملکرد و نقش خواص جبهه ى حق، اینک نگاهى نیز به وضعیت خواص جبهه ى باطل یعنى جبهه ى مخالف انقلاب اسلامى مى اندازیم. با بررسى منابع، اسناد و متون در دسترس، بى ثباتى، تعارض و سر درگمى، در بین این جبهه و درک نادرست و اقدامات نسنجیده ى آنان در طول انقلاب اسلامى از شاه گرفته تا خواص سیاسى، امنیتى و نظامى او و همچنین حامیان بین الملل رژیم به وضوح به چشم مى خورد.

سردرگمى محمدرضا پهلوى که بظاهر جزء نخبگان و خواص اما در واقع از عوام بود به دلیل اینکه همیشه منتظر تحلیل آمریکا و انگلیس از اوضاع بود، از تحلیل قیام خونین 15 خرداد 1342 به خوبى روشن است. شاه در کتاب «انقلاب سفید» عوامل قیام 15 خرداد را ترکیبى از ارتجاع سیاه، ارتجاع سرخ، ملاکین مشمول قانون اصلاحات ارضى، جمال عبدالناصر و مصر مى داند.

شاه فرضیه ى ارتجاع سرخ و سیاه را نه تنها در شروع انقلاب بلکه حتى در اسفند سال 1356 یعنى دوره ى شتاب انقلاب اسلامى نیز مجدداً مطرح مى کند. او حتى پس از خروج از ایران نمى تواند درک درستى از روند انقلاب داشته باشد، در ملاقات با هامیلتون جوردن رئیس ستاد کاخ سفید، همچون گذشته نقش اصلى را در انقلاب به کمونیست ها مى دهد. و بالاخره در کتاب «پاسخ به تاریخ» نیز همان شناخت نادرست را تکرار مى کند.

تحلیل ساواک و رئیس وقت آن پاکروان در مورد قیام 15 خرداد نیز مشابه تحلیل شاه است. پنج ماه قبل از پیروزى انقلاب اسلامى در جلسه ى شوراى امنیت سپهبد مقدم رئیس ساواک، تأکید مى کند که مخالفین اکثریت کمونیست و مارکسیست هاى اسلامى هستند.

نخبگان آمریکایى وانگلیسى حامى شاه و مستشاران آمریکایى نیز همه برنقش اقلیت کمونیست ومارکسیست هاى اسلامى تکیه کرده اند وجالب اینکه حتى پیش بینى آمریکائیها در اوایل مرداد 1358 یعنى بعد از پیروزى انقلاب نیز این است که ایران در یک مرحله ى انتقالى زندگى مى کند و اقلیت کمونیست در نهایت قدرت را بدست خواهند گرفت.

برداشت نادرست خواص قدرت سیاسى حاکم و حامیان آنها نسبت به نقش دین و مذهب در سیاست و ایجاد انقلاب هاى اجتماعى، تأثیر فضاى نظام دو قطبى در جهان بر ذهن آنها که هر حرکت مخالف در اقمار یکى از دو ابر قدرت را به قدرت مقابل نسبت مى دادند و بزرگ جلوه دادن کارایى نیروهاى مسلح، درک نادرست از میزان نفوذ و قدرت امام خمینى (ره) در توده هاى مردم، از عوامل عمده ى ضعف شناخت آنان نیست به انقلاب اسلامى بود. از سوى دیگر انحطاط شدید اخلاقى، فساد، ترسو بودن، جدایى از مردم، نگاه به تحلیل قدرت هاى بیگانه توسط خواص جبهه ى باطل که آنان را در حد عوام متغیرى تابع تقلیل داده بود، موجب شد تا این دسته از خواص در نحوه ى برخورد با انقلاب دچار سردرگمى باشند و قدرت تصمیم گیرى صحیح از آنان سلب شده بود.

دولت آمریکا و نخبگان سیاسى ـ نظامى، امنیتى آن کشور که بیشترین نقش را جهت حفظ رژیم شاه و سرکوبى انقلاب اسلامى داشتند نیز خود حیران بودند که چه کنند. در حالیکه برژینسکى مشاور امنیت ملى کارتر شیوه ى نظامى و سرکوب شدید را به شاه توصیه مى کرد، سایروس ونس وزیر خارجه و سولیوان سفیر آمریکا در ایران بر شیوه ى سیاسى پافشارى مى کردند.

از تیرماه 1341 تا پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1357 شاه 7 نخست وزیر (اسداللّه علم، حسنعلى منصور، امیرعباس هویدا، جمشید آموزگار، جعفر شریف امامى، ارتشبد غلامرضا ازهارى، و شاپور بختیار) تعیین نمود، آنان به عنوان بالاترین مقام ادارى کشورى پس از شاه، قدرت تعیین سیاست و خط مشى مملکت را نداشتند، یک علت این امر ضربه اى بود که شاه در سال 1332 از مصدق دریافت کرده بود. از سوى دیگر با توجه به فساد اخلاقى و وابستگى نخست وزیران به عنوان نخبگان سیاسى کشور، آنان تنها مجرى دستورات اعلى حضرت بودند و کار کابینه این بود که جهت یافتن راههاى پیاده کردن تصمیمات شاه با هم مشورت نمایند.

تلاش خواص وابسته به رژیم با تشکیل احزاب ساختگى و دستورى (نظیر ایران نوین مردم، پان ایرانیست و...) بدلیل فقدان مشروعیت نظام، براى مشارکت سیاسى بیشتر مردم و جذب خواص مردمى به شکست انجامید و آخرین تلاش شاه در این زمینه یعنى تشکیل حزب رستاخیز نیز نه تنها گره اى از مشکلات او نگشود بلکه خود براى رژیم رسوا خیز شد.

خواص و نخبگان موجود در مجالس شوراى ملى و سنا نیز به دلیل اینکه نماینده ى واقعى مردم نبودند و همچنین ترسو بودن و غرق در تجملات و تشریفات و فساد بودن همچون سایر ابزارهاى سیاسى فقط عامل اجراى منویات اعلیحضرت بشمار مى آمدند و هیچگونه استقلالى از خود نداشتند. در اسناد لانه جاسوسى آمریکا در این زمینه مى خوانیم: فعالیت مجلس بیشتر در مورد چگونگى اجراى برنامه هاى شاه دور مى زند خود برنامه ها هرگز مورد سؤال قرار نمى گیرد.

در کنار ضعف ابزارها و خواص سیاسى، امنیتى، ابزار نظامى و نخبگان آن در واقع تنها امید نجات رژیم محسوب مى گردیدند. نیروهاى مسلح ایران مرکب از نیروى هوایى، زمینى، دریایى و سازمان گاردشاهنشاهى، شهربانى و ژاندارمرى مورد عنایت ویژه ى شخص شاه به شمار مى رفتند. همچنین سهم نیروهاى مسلح از بودجه ى سالانه ى کشوردر طول سلطنت محمدرضا پهلوى هرگز از 23% کمتر نشد و حتى تا 35% هم رسیده بود.

ارتش ایران در طول 50 سال سلطنت پهلوى در هیچ جنگ خارجى به جز منازعات محدود در مناقشه ى ایران و عراق که با قطعنامه ى 1975 الجزایر پایان یافت و سرکوب جنبش ظفار شرکت نکرده بود، اما در بعد داخلى هم در کودتاى سوم اسفند 1299 رضاخان و هم در کودتاى 28 مرداد 1332 به ایفاى نقش سیاسى خود با کمک قدرت هاى خارجى پرداخته بود. در طول دوران انقلاب نقش ارتش علاوه بر همکارى با ساواک و نیروهاى امنیتى، در سرکوبى تظاهرات 15 خرداد 1342 (که به نظر مى رسید در ظاهر موفق بوده است) و قیام 19 دى 1356 قم، کشتار میدان شهداء (ژاله) در 17 شهریور 1357 و سرکوبى تظاهرات شهرستان ها تجلى یافت. اما از آنجا که این اقدامات به حال رژیم سودمند نیفتاد، قدرت سیاسى حاکم تلاش کرد با روى کار آوردن نخبگان نظامى خود با اعلام حکومت نظامى از تاریخ 16 شهریور 1357 در تهران و 11 شهر، و وارد کردن نیروى زمینى جهت سرکوبى مردم با انتخاب غلامعلى اویسى فرمانده ى نیروى زمینى به عنوان فرماندار نظامى تهران و انتخاب فرمانداران نظامى سایر شهرستان ها از این نیرو، شعله ى فروزان انقلاب را خاموش نماید.

حکومت نظامى على رغم اقدامات اویسى و باز بودن کامل دست او در سرکوب مردم به شکست انجامید، اظهارات ارتشبد اویسى نخبه اى که رژیم بدان مى بالید در جلسه ى فوق العاده اى که در اواخر حکومت شریف امامى در حضور شاه و شهبانو و سایر مقامات که از ساعت 19 الى 2 نیمه شب ادامه داشت خود گویاى این مطلب است که شاه تا چه حد مى توانست از این خواص انتظار نجات داشته باشد. او مى گوید: «بیشتر این تحریکات و آشوب ها زیر سر آخوندهاست و به وسیله ى آنها صورت مى گیرد مى دانم که آخوندها اهل پول هستند و مى شود با پول آنها را راضى کرد، اعلیحضرت اجازه بفرمائید پول کافى در اختیار جان نثار بذارند در ظرف 48 ساعت تمام مشکلات کشور را بر طرف مى کنم.

در همین جلسه بود که ژنرال ازهارى پیشنهاد دولت نظامى را مى دهد و خود نیز آمادگى اش را براى تصدى آن اعلام مى کند و بعداً شاه به همین امر اقدام مى کند. ازهارى در 15 آبان 1357 روى کار آمد و کابینه ى نظامى خود را تشکیل داد.

وجودزمینه هاى نارضایتى درنیروهاى مسلح به دلیل فسادمالى واخلاقى وعدم رعایت قانون و عدالت در بین افسران عالى رتبه و نیروهاى زیر دست، نحوه ى فرماندهى شاه یعنى وابسته کردن همه ى تصمیمات به شخص خود،منجر به سرگردانى وحیرت سران ارتش و ضعف تصمیم گیرى آنان در برخورد با انقلاب بویژه پس از خروج شاه از ایران شده بود، ژنرال هایزر آمریکایى نیز که براى حل مشکل آمده بود نتوانست کارى از پیش ببرد.

یکى از نکات بسیار مهم و شایان توجه در رابطه با نیروهاى مسلح وجود خواص مذهبى در بین پرسنل ارتش و روحیه ى مذهبى سربازان على رغم تبلیغات وسیع رژیم و همچنین تقلید دینى عده اى از پرسنل نیروهاى مسلح از امام خمینى (ره) بود. تأثیر پیام هاى امام و فرار روز افزون از ارتش که در اواخر بحران روزانه به 1200 نفر رسیده بود، هر گونه تأثیرگذارى خواص نظامى رژیم و راه حل هاى آنها را بى ثمر ساخته بود. بنا بر اظهارات سپهبد جعفرى سرپرست شهربانى کشور در شوراى امنیت ملى در زمان دولت بختیار، تعدادى از پرسنل شهربانى کتباً گزارش نموده بودند که از مقلدین آیت اللّه خمینى بوده و نمى توانند بر خلاف دستورات آیت اللّه عمل نمایند.

سپهبد جعفرى همچنین رسماً پس از تشریح وضع بحرانى مملکت و مسئله ى تزلزل روحى پرسنل شهربانى اعلام مى دارد که عده اى از سرپاسبانان و پاسبانان علاوه بر گزارش کتبى، بطور شفاهى هم صریحاً اظهار مى کنند که ما مسلمان و مقلد آیت اللّه خمینى هستیم و نمى توانیم بر خلاف اوامر و دستورات آیت اللّه عمل کنیم.

وجود این نیروهاى شجاع و سربازان دلیر در درون نیروهاى مسلح جبهه ى باطل بود که رژیم را ناچار مى کند تا در جلسه ى 16 آذر 57 شوراى امنیت کشور به دلیل خوف از تمرد سربازان از دستور و الحاق به تظاهر کنندگان، تظاهرات تاریخى تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر 1357) را که به منزله ى رفراندومى علیه رژیم بود آزاد بگذارد

و خلاصه ى سخن اقدام شجاعانه و استثنایى خواص مذهبى موجود در نیروهاى مسلح یعنى رژه ى هما فران نیروى هوایى در مقابل رهبر انقلاب اسلامى در 19 بهمن 1357 ضربه اى اساسى و هولناک بر ارکان رژیم بود، این امر نفوذ عمیق انقلاب را در درون مهم ترین ابزار قدرت رژیم نشان مى داد.

اهمیت فوق العاده ى این رخداد از آنجاست که این اقدام از جانب افسران و درجه داران نیروى هوایى صورت مى گرفت که آمریکائیها و سران ارتش انتظار کمترین ناآرامى را از نیروهاى آن نداشتند زیرا سطح آموزش این نیروها بالاتر از سایرین بود و از نظر فرماندهى و آموزش با آمریکا ارتباط نزدیکى داشت. در واقع در حالیکه شاه روى رده هاى بالاى ارتش حساب مى کرد امام بدنه ى ارتش را تسخیر کرد و آخرین مقاومت هاى رژیم را نقش بر آب نمود و زمانى هم که نظامیان با کمک ژنرال هایزر تصمیم به کودتا گرفتند شیرازه ى نظام با قدرت مرجعیت و رهبرى امام خمینى (ره) از هم پاشیده شده بود و درایت رهبر انقلاب و حضور حماسى مردم مانع از آن بود که یک بار دیگر ایالات متحده آمریکا با براه انداختن حمام خون بر مقدرات کشور سیطره پیداکند.

شایان ذکر است، علاوه بر خواص مذهبى و خواص سلطنت طلب، خواص دیگرى اعم از مارکسیست ها، ملى گرایان و التقاطى ها نیز فعال بوده اند، آنان نیز تلاش هاى خود را براى رسیدن به قدرت داشتند اما به دلیل ضعف ایدئولوژیک، نداشتن رهبرى مقتدر، تعداد کم اعضا و هوا داران، انتخاب نادرست روش مبارزه (جنگ مسلحانه یا روش پارلمانى) و نداشتن پایگاه مردمى اقداماتشان بى ثمر ماند.

نقش عوام در انقلاب اسلامى ایران

با توجه به عنصر تبعیت که هم در جبهه حق نقش آفرین است و هم در جبهه ى باطل، باید بگوئیم که عوام و توده ها در انقلاب اسلامى ایران بسیار خوش شانس بوده اند. زیرا متغیر اصلى نقش آفرین در صحنه ى انقلاب، خواص جبهه ى حق بودند و عوام به تبعیت از آنان اقدام مى کردند.

البته باید اذعان نمود اقدامات سرنوشت ساز عوام در طول انقلاب بسیارى از آنان را وارد حوزه خواص کرد، زیرا با رهبرى امام خمینى (ره) و تبلیغات وسیع و ارزشمند خواص جبهه ى حق آنان به میزان زیادى واجد قوه ى تحلیل و بصیرت شده و از تعریف عوام خارج اند.

حضور زنده، قوى و نیرومند مردم در طول حوادث پر فراز و نشیب قبل و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى از جمله جنگ تحمیلى 8 ساله، گرایش آنان به خواص جبهه ى حق در بین همه ى اقشار جامعه اعم از شهرى و روستایى، زنان و مردان، اصناف و بازاریان عشایر، کارگران و کشاورزان، تحصیل کرده و بى سواد، در واقع کار اصلى را به انجام رساند و بار سنگین مشکلات بر شانه هاى آنان قرار داشت.

در جریان پیروزى انقلاب اسلامى ایران، همدلى و همکارى مردم آگاه ایران در جهت پیشبرد اهداف انقلاب اسلامى مثال زدنى بود، آنان پول، امکانات و همه نوع همکارى و همدلى را با انقلابیون و خواص از خود نشان دادند، درب خانه هاى خود را باز مى گذاشتند تا اگر هر یک از خواص در مقابله با رژیم دچار مشکل شد به خانه ى آنان پناه ببرد. این همکارى بین مردم و خواص در طول انقلاب اسلامى شاید در تاریخ بى نظیر و یا کم نظیر باشد. دو نمونه از این همه ایثار و فداکارى مردم هوشیار را که در شرایط سخت مبارزه صورت گرفت به عنوان مشتى از خروارها بیان مى کنیم.

در واقعه 15 خرداد 1342 پس از دستگیرى امام علاوه بر قیام مردم در قم و تهران باید از حمایت مردم و دهقانان کفن پوش پیشوا، محمد آباد عرب ها و باقر آباد ورامین در حمایت از رهبر انقلاب اسلامى یاد کرد که با وجود تلاش هایى رژیم شاه در جهت اقدام به برنامه هاى حمایتى از روستائیان و دهقانان نظیر اصلاحات ارضى، جان خود را در راه اهداف امام خمینى (ره) فدا نمودند. آنان پس از شنیدن خبر دستگیرى امام (ره) با جمعیتى که از 5 تا 20 هزار نفر تخمین زده شده است با شعارهاى گوناگون از جمله خمینى، خمینى تو فرزند حسینى به طرف تهران حرکت مى کنند به گفته ى بعضى از شاهدان قضیه جمعیت جنبه ى عام داشت نه جنبه ى خاص به این معنى که مثلاً کسى جلو افتاده باشد و مردم دنبال او، این حرکت به قدرى سیل آسا بود که کمتر کسى مى توانست از هر تیپ و طایفه اى بیاید و داخل جمعیت نشود، سرانجام این جمعیت به طرز وحشیانه اى سرکوب شدند و تعداد زیادى از آنان شهید و مجروح گردیدند.

نمونه ى دوم در این زمینه را از جریان حمله رژیم شاه به مدرسه ى فیضیه در سال 1342 نقل مى کنیم یکى از شاهدان قضیه مى گوید: بعد از جریان حمله به فیضیه شایعه ى زیادى بود که مى خواهند بریزند و امام را بکشند... در آن شبى که این شایعه بود تعداد زیادى از مردم قم در منزل امام اجتماع کرده بودند. بیرونى و اندرونى و حتى کوچه هاى اطراف پر از جمعیت بود... امام فرمودند چه خبر است؟ سر و صدا زیاد است، چرا مردم امشب به خانه هایشان نمى روند:؟ عرض کردم شایعه اى است که امشب به شما سوء قصد دارند، اینها مى گویند باید از روى جنازه هاى ما عبور کنند تا به آقا برسند. ایشان گفتند بروید و از قول من بگوئید که بروند استراحت کنند من احتیاج به حفاظت ندارم، من هم آمدم توى کوچه و پیام آقا را به جمعیت ابلاغ کردم آنها با صداى بلند گفتند نمى رویم، نمى رویم، آمدم خدمت آقا عرض کردم خودتان که شنیدید مردم حاضر نیستند بروند، اینجا دیگر خود امام از اندرونى آمدند، بیرونى و به جمعیتى که داخل اطاق ها و حیاط بودند گفتند بفرمائید بروید منزل استراحت کنید، بروید منزل من محافظ نمى خواهم خوب جمعیت هم جلوى ایشان نماندند همه رفتند.

مقام معظم رهبرى حضرت آیت اللّه خامنه اى مدظله العالى مردم را صاحب انقلاب مى دانند در زمینه ى نقش و عملکرد آنان مى فرمایند: اینها (مردم) صاحب قضیه اند، اینها بودند که رژیم شاه را سرنگون کردند اگر این مردم به فرمان امام گوش نمى کردند به خیابان ها نمى رفتند و جوانانشان را نمى دادند من و شما که این افتخار را هم با خودمان یدک مى کشیم که جزو مبارزان آن زمان بوده ایم باید صد سال آن گونه مبارزه مى کردیم. و در جاى دیگر مى فرمایند: این ملت توانست سخت ترین کارها را انجام بدهد، یعنى یک نظام اسلامى در یک جزیره ى امن و امان الهى در وسط این اقیانوس متلاطم مادیگرى و کفر و طغیان بوجود بیاورد.

اما راز اینکه مردم توانستند سخت ترین کارها را در انقلاب اسلامى انجام دهند و صاحبان اصلى انقلاب اسلامى باشند چه بود؟ راز ایستادگى و اقتدار این نظام این است که آحاد آن با خدا رابطه ى قلبى و اعتقادى و پیوندى ولایتى دارند.

حسن ختام این نوشته را به سخن امام راحل (ره) مى آرائیم که در مورد نقش ملت ایران در جریان انقلاب اسلامى فرمود:

من با جرأت مدعى هستم که ملت ایران و توده ى ملیونى آن، در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول اللّه (ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن على صلوات اللّه و سلامه علیهما مى باشند.

نتیجه گیرى

در تحول تاریخ ساز پیدایش، استمرار و پیروزى انقلاب اسلامى ایران، خواص جبهه حق به رهبرى امام خمینى (ره) و روحانیت مبارز نقش اصلى را داشتند. اقدام به موقع، تشخیص درست، موضع گیرى بجا، بصیرت و تحلیل صحیح آنان با نقش تکمیلى و متمم مردم بنیاد رژیمى 2500 ساله را بر افکند و در عرصه رقابت خواص مختلف اعم از مارکسیستى، ملى، لیبرال و التقاطى، خواص اسلامى را به قدرت رساند.

خواص جبهه حق ـ بر خلاف سایر خواص ـ همه ارکان یک انقلاب پیروزمند را در خود جمع داشتند، رهبرى هوشمند و استثنایى، مکتبى غنى، کادر روحانیتى انقلابى، مردمى فداکار، شبکه اى گسترده از اعضاى فعال در سراسر کشور با پشتوانه قوى مالى فراهم آمده از خمس مؤمنان، کمک هاى بازاریان مسلمان و صندوق هاى قرض الحسنه خودجوش، پایگاه هاى مبارزه در گستره کشور و مهم تر از همه خواص ایثارگر گمنام و پنهانى که همه هستى خود را براى خدا وقف انقلاب اسلامى کردند. آنان به خوبى نقش فرهنگى ـ سیاسى خود را ایفا نموده، توانایى فوق العاده خود در بسیج سیاسى عوام علیه رژیم را نشان داده و موفق به سرنگونى طاغوت و برپایى نظام اسلامى شدند.

تبلیغات