آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

عدالت مهم‏ترین فضیلتى است که در جامعه مطلوب اسلامى تحقق مى‏یابد. صفت عدالت در درجه نخست، مخصوص خداوند متعال است از این‏رو اقرار و اعتراف به عدل او از اصول دین و ارکان توحید شمرده شده است.
بعد از خداوند، درعالم مخلوقات هر مخلوقى که به وحدت قریب‏تر است، صفت عدل و عدالت او بیش‏تر است، لذا پیامبران الهى و ائمه(ع) بیش از دیگران موصوف به صفت عدالت‏اند و بعد از آن علما و اهل قضاوت و فتوا و سلاطین و حکام، و بعد هر صاحب نعمتى، حتى شخصى که نسبت‏به جوارح و اعضاى خود صاحب رعیت و مملکت است‏باید که در میان آن‏ها به عدل و عدالت‏سلوک نماید.
جایگاه عدالت در ادیان آسمانى به حدى است که این مهم، یکى ازاهداف بعثت انبیا(ع)به حساب مى‏آید. اقامه قسط و عدل در بین مردم، مورد تاکید قرآن کریم قرار گرفته و در آیات متعدد به اجراى عدل و جلوگیرى از ظلم دستور داده شده است. در روایات ماثوره از پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدى(ع) نیز بیانات ارزنده‏اى درباره اهمیت عدالت و صفات و خصوصیات امام عادل به چشم‏مى‏خورد.
از جمله آن روایات، حدیث نبوى است که:
احب الناس الى الله یوم القیامه وادناهم مجلسا امام عادل و ابغض الناس الى الله وابعدهم منه امام جائر (1) محبوب‏ترین مردمان و مقرب‏ترین آنان در نزد خداوند در روزقیامت، سلطان عادل و مبغوض‏ترین و دورترین ایشان سلطان جائر است.
این حدیث‏شریف مورد توجه عارف جلیل القدر سید بهاء الدوله حسن بن قاسم بن محمد حسینى نور بخش (زنده در 907 ق) قرار گرفته و شرح مختصر و مهمى بر این حدیث نگاشته است.
از بهاء الدین حسن، دو تالیف سراغ داریم: 1 خلاصه التجارب در طب، شامل 28
باب که در سال 907 ق در رى، آن را به اتمام رسانده است. (2) نسخه‏اى از این کتاب در کتاب‏خانه ملى تبریز به شماره 3479 نگه‏دارى مى‏شود.
2- هدیه الخیر، شرح چهل حدیث نبوى است در نصایح و مواعظ و سیر و سلوک. (3)
نسخه‏اى از این کتاب به شماره 4781 در کتاب‏خانه مرحوم آیه الله مرعشى(ره)موجوداست. (4)
مولف، حدیث مذکور را در این کتاب آورده، و در ضمن شرح آن با استناد به آیات و روایات و کلمات بزرگان، شرایط حکومت و سلطنت را بر مى‏شمارد و از جمله صفات امام عادل سخن به مدارا گفتن و بسیار حبت‏شنیدن و با مسکینان و ضعیفان سخن گفتن و نصیحت‏به ارباب دولت و رضاى حق را در امور لحاظ نمودن و دورى از تکبر و ملازمت‏با تواضع و مخاطبه با اصناف مردم به قدر مراتب‏شان داشتن و منصف بودن و فراست داشتن و ...را بیان مى‏کند.
در خاتمه هم با آوردن دو تنبیه، ضرورت ایجاد حکومت و لزوم عدالت در حکومت را متذکر مى‏شود.
مقاله حاضر با استفاده از نسخه خطى موجود در کتاب‏خانه آیه الله مرعشى(ره)تقدیم مى‏شود. (5)
قال رسول الله(ص):
ان احب الناس الى الله یوم القیامه واقربهم منه مجلسا امام عادل ان ابعض الناس الى الله یوم القیامه و اشد هم عذابا امام جائر تنبیه مى‏فرماید ولایت مسلمین و حکام خطه زمین را از حسن خاتمت عدل و نصفت، که آن وصول است‏به سعادت عقبى و حصول قرب خداوند عز اسمه و قوله عز وعلا:
ان الله یحب المقسطین (6) بدین مشعر است و از وخامت عاقبت ظلم و جور که تقیید رقاب است‏به سلاسل عقاب و گرفتارى در شداید حرمان و عذاب وما للظالمین من انصار. (7)
تا در میادین اعمال و اطوار، عنان اختیار نفس مکار جز به دست‏شهسوار عدل باز ندهند و در مناهج افعال از آثار ظلم متحذر باشند. و چون عدالت صفتى است جامع جمیع خصال رضیه و اخلاق مرضیه مظهر آن به یقین شارعات مشارع دین‏اند چنان‏چه کلمه شریفه بعثت لاتمم مکارم الاخلاق (8) مظهر این است و قسط به معناى عدل و حق است که طریقه شرع و حق محض است.
اى سعادت‏مند تحصیل مراتب مقربان بحر توحید و عرفان و تکمیل مناصب سالکان طریق کشف و ایقان موقوف است‏بر کمال صحت دل و صحت دل در اعتدال و استقامت صفات جمیله است که عدالت عبارت از آن است و مرض دل در میل است که آن موجب ححاب از حضرت رب الارباب است و صراط المستقیم، که در فاتحه الکتاب وارد است، حقیقت این اعتدال است و حقیقت این اعتدال از موى باریک‏تر و از شمشیر تیزتر است و هر که در دنیا بر این صراط استقامت‏یافت فردا بر آن صراط چون برق خاطف گذرد و هر که امروز طلب استقامت نکرد فردا در آن‏جا بر صراط نتوان گذشتن.
اى که در دنیا نرفتى در صراط مستقیم در قیامت‏بر صراطت جاى تشویش است و بیم قلب روى اندود نستانند در بازار حشر خالصى باید که از آتش برون آید سلیم و به سبب صعوبت و دقت و حدت این صراط است که روزى هفده بار بر جهانیان فرض کرده‏اند که اهدنا الصراط المستقیم (9) بگویند.
و چون هیچ کس در استقامت این صراط از میل خالى نیست لاجرم هیچ‏کس را از ورود آتش دوزخ چاره نیست وان منکم الا واردها (10) الآیه. و لهذا از اکابر سابقین منقول است که در مدت سال‏هاى بسیار پهلو بر زمین ننهادند و همیشه بر خود گریه و نوحه کردندى و همه عمر در طاعت و ریاضت گذرانیدى به جهت اخبار ورود در دوزخ و ترس این که مبادا از این‏ها باشند که نجات یابند یا نه.
و حقیقت استقامت این صراط عدالت مقدور بشر نیست مگر به توفیق ربانى زیرا که وجود وسط حقیقى در میان اطراف نامتناهى خود متعذر است و تمسک بدان بعد از وجود در غایت صعوبت و تعسر که اصابت نقطه الهدف اعسر من العدول عنها و لزوم الصواب بعد ذلک حتى لا یخطیها اعسر و اصعب، وسر کمال حقیقت جز در مظاهر نفوس طیبه و ذوات زکیه انبیاء علیهم السلام ظهور نیافته، پس عدالت را غیر از سلوک صراط شریعت طریقى نبود چه مقیاس رعایت عدل در جمیع اعمال و کل افعال در دین مبین حبیب ملک متعال واضح و هویداست وانک لعلى خلق عظیم (11) اشاره به آن است.
و مضمون شریف ان الله یامر بالعدل والاحسان (12) مبتنى از آن است، لهذا تقلد امر خلایق و تعهد احکام عباد و مباشرت کار حکومت امرى است دشوار و خطرهاى آن بى‏شمار.
لهذا مهتران عرصه رسالت و سروران صفوف ولایت‏سلام الله علیهم فى کل وقت و حین با کمال رفعت رتبت، در وقت اشتغال به ضبط امور و احوال عباد، آن همه مشقت و کلفت، که جمیع کتب احادیث و تفاسیر به بیان آن مشحون است، بر نفوس خویش تحمیل فرمودندى و طریقه ایشان در زهد و اکل و لبس و شرب مستغنى از بیان است.
و با وجود آن‏ها از خطر ولایت همیشه ایمن نبودند، لهذا یک لحظه عدالت را از شصت‏ساله عبادت که غایت کمال قوه انسان در این زمان بود اولى و اعلى داشته‏اند که:
عدل ساعه خیر من عباده ستین سنه (13)
و شرایط حکومت و سلطنت‏بسیار [است] و بعضى به بیست‏شرط تعداد کرده‏اند، مانند آن که:
در تلذذ مآکل و مشارب و ملبس مبالغه نکند و اقتدا به سلف کند.
و آن که سخن به مدار گوید و بى‏موجبى درشتى نکند.
و از شنیدن صحبت‏بسیار ملول نگردد.
و از سخن گفتن با مسکینان و ضعیفان ننگ ندارد.
و همیشه از تجسس خیانت نواب و عمال غافل نباشد و برعایا مسلط نکند آن ها را.
و گرگ سیرتان ظالم را بر مظلومان مسلط نکند.
و ارباب دولت را به نصیحت و سیاست مهذب گرداند.
و امروز که زمام فرصت در دست اوست جهد کند به آلت‏سلطنت‏سعادت آخرت کسب نماید و مسارعت منهج صواب و راه معدلت را غنیمت‏شمرد.
و به جهت رضا و عدم رضاى خلق در حکم حق سستى نکند و بر وى در نماند و مخالف شرع روا ندارد.
و بداند که خاصیت‏حکومت‏بر وجه راستى آن است که پیوسته بعضى مردم از او حق شنود، زیرا که خصم را به حق خشنود نتوان کرد و اگر آن چه حق است‏خلق بر آن راضى گشتندى مخاصمت نبودى و به حاکم احتیاج نیفتادى و حصول رضاى خلق از حاکم عادل ممکن نیست، پس رضاى حق را ملاحظه نماید و از خلق نیندیشد که خداى تعالى خلق را از او راضى کند.
و آن که به سبب تکبر و تجبر خلق را از خود مستوحش نگرداند.
و با همه مسلمانان متواضع باشد.
و از شرایط آن که مخاطبه و معامله با اصناف خلق بر قدر مراتب و درجات هر کس بود.
از اجلاف و اوباش، عبارت لطیف چشم ندارد و از جهال و عامى، فصاحت و بلاغت نجوید و از کوهى و بیابانى، آداب مجلس اشراف نطلبد و تکلیف هرکس به قدر حال او کند و هر قوم را در مرتبه حق معذور دارد.
و از مواجهه هیچ کس استنکاف نکند.
و با خلق به اندازه عقل و مراتب ایشان سلوک کند که این سبب دوستى خلق و قرب جوار حق است.
و دیگر آن که در هیچ حال از انصاف غافل نباشد.
و مبادرت در اصلاح ذات البین برخود لازم داند و تاخیر از فصل حکومت روا ندارد که آن منتج فساد بود.
و از آن جمله فراست است، بر پادشاه و حاکم واجب است که در میان حدوث حوادث و معانى وقوع وقایع نظر کند و در فحص فهم و عقل حقیقت هر کس را مشخص گرداند و به چشم بصیرت در لوازم و لواحق و عوارض آن نظر کند، پس اگر آن از واضحات جلیه بود به مسائل شرعى فصل کند و اگر از معضلات خفیه بود مر آن را به نور فراست درک کند.
و در این معنا اعتماد بر نقل ناقل نکند، زیرا که حدوث حوادث غیر متناهى است و صورت مسائل مذکوره متناهى و بیان غیر متناهى وفا نتواند نمود و حکایت دعوى دو غلام نزد امیرالمومنین(ع) و حکم آن که سر ایشان را از دریچه در آوردند و هم‏چنین دو نیمه کردن بچه به شمشیر در دعوى کردن دو زن معروف است. و سایر شروط در مفصلات مذکوراست.
تنبیه:
چون که کمال حکمت ذات متعالیه مقتضى انتظام عالم حسى است و طبایع نوع انسان در اول خلقت و بدایت فطرت به سبب تنوع خصوصیات و اختلاف استعدادات در قابلیت فیضان انوار تجلیات جمالى و جلالى متفاوت افتاده است و بدین جهت، مقاصد و اغراض خلایق مختلف گشته و تباین در اقوال و افعال و عقاید امم ظاهر شده است و صفات متضاده هر جا ظهور کرده، هر آینه سنت الهى بر آن جارى شده که در هر زمانى در میان خلق، حاکمى عادل و مصلحى کامل پدید آید تا اعمال عمال اولاد آدم و احکام اشتغال اهل عالم را به نهج صواب به قوه فصل خطاب مسلوک و محفوظ دارد و در تنفیذ احکام و اوامر الهى غایه الامکان سعى نماید و به جهت‏حفظ حدود قواعد نظام میان خواص و عوام به مقتضاى عدالت تسویه نگاه‏دارد و به زواجر سیاسى و موانع حکمى دست تعدى اقویا از ضعفاى مظلوم کوتاه گرداند تا از آثار طباع سباع و انعام بین الانام صور ظلم وانظلام به ظهور نرسد و انتظام مقرر شود، چنان چه از انبیاء و رسل صلوات الله علیهم فى کل وقت و حین و از خلفاى ایشان رضوان الله علیهم اجمعین آن چه کمال حق این امر بود به ظهور پیوست و شک نیست که احب و اقرب و اکرم بنى آدم ایشانند عند الله، پس حفظ نظام که اعلاى امور است نزد ملک علام و مواصلت‏به مرتبه کرام منوط بود به نشر آثار عدالت‏حکام که رعایت صلاح عام است‏به متابعت دین اسلام و ابطال نظال که اقبح امور است نزد ملک قادر و موصل است‏به مراتب اهل کبایر که والله لا یحب المفسدین منوط است‏به نشر آثار وجود حاکم جابر که آن فساد عام است‏به مخالفت‏شرع سید الانام علیه الصلوه والسلام فلهذا حاکم عادل به مراتب احب و اقرب واصل و جایر را در منازل انغضبیت عذاب کامل متواصل‏بود.
تنبیه:
آن که چون تافتن عنان نفس سبعى و بهیمى از راه تحصیل لذت با کمال قدرت بر آن اکمل محصلات مراتب ترقیات است پس هرگاه نفوس حکام و متسلطین با غایت اقتدا بر کسب اشرار، متحلى به زیور عدالت که احسن و اتم صفات نفس ملکى است‏شود، اسرع از طالبان عرفان به مدارج اهل ایقان که مستغرقان بحر وصال و والهان سر اتصال‏اند برسد و خلعت مطالعه تجلیات انوار جلال و جمال در پوشد و بر سریر مقربان احب و سابقان اقرب متمکن گردد.
و چون نفوس ایشان ملوث به خبائث صفت جور که جامع جمیع اخلاق ذمیمه است‏شود در مهاوى بعد از مراتب کشف و عیان به خیال کمال انغضبیت که آن حرمان است از مشاهده لقاى حضرت رحمان مقید گردد و به شداید عذاب که ثمره تسلیط وساوس شیطانى و هواجس نفسانى است گرفتار آید و از این‏جاست که اهل حق حلاوت یک لحظه عدالت را که نتیجه آن فوز است‏به دولت ملاحظه لقاى ربانى و حصول فنا به تجلى ذات حضرت صمدانى و بقاى با اتصاف به جمیع صفات الهى و اطلاع بر احوال مغیبه کما هى از شصت‏ساله عبادت که غایت کمال قوه انسان در این زمان بود اولى و اعلا داشته‏اند.
چنان‏چه کلام نبوى صلى الله علیه وآله که: عدل ساعه خیر من عباده ستین سنه از این معنا خبر مى‏دهد. پس چون کسى از سر بصیرت در حقایق این امور تعمق نماید و بیند که سابقان مضمار نبوت و ساکنان خطه ولایت‏با وجود کمال قدرت در نشر آثار معدلت و شفقت‏بر خلق و ارتباض نفس خویش که دو روز پى در پى از نان جو سیر نخورند و نهایت مشقت در هر باب برخود قرار مى‏دادند، چه کوشش نموده‏اند در احقاق حقوق، چه سعى‏ها فرموده‏اند و با وجود آن‏ها از خطر ولایت و حکومت ایمن نبوده‏اند و به نور یقین متذکر گردد که اشتغال به امر حکومت و خلافت و استقبال کار سلطنت‏به غایت امرى صعب و پر خطر است.
پس به یقین هر حاکمى که کار او بر طبق عدل و شفقت و احسان و مرحمت‏بود در اقامت‏حدود شرع کوشد او در روى زمین نایب و برگزیده حق و سایه الهى و خلیفه حضرت رسالت پناهى است.
و چون بر خلاف این بود مغضوب حضرت اله و مطرود آن درگاه است و در یوم تبلى السرائر (14) مفقود شداید و عذاب و زواجر است.
اى که کردى مر خلافت را قبول سر نباید تافت از امر رسول عدل شرع است و مکن از وى گذر زآن که شد کار خلافت پر خطر سعى کن تا کار خود آسان کنى حق کنى گر قهر و گر احسان کنى شه ازآن سو سایه رحمن بود کآفتاب عدل او تابان بود در ثناى عادلان روح الامین خوانده ان الله یحب المقسطین.
پى‏نوشت‏ها:
1. کنز العمال، ج‏6، ص‏9، حدیث 14604 و 14607.
2. شیخ آقا بزرگ تهرانى، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج‏7، ص‏218 و ج‏17، ص‏61.
3. همان، ج‏25، ص‏207.
4. استاد سید احمد حسینى، فهرست نسخه‏هاى خطى کتاب‏خانه عمومى آیه الله مرعشى نجفى(ره)، ج‏12، ص‏344.
5. در قسمت اول مقدمه از کتاب میزان الملوک و الطوایف مرحوم سید جعفر دارابى کشفى بهره بردیم.
6. مائده (5) آیه 42.
7. بقره (2) آیه 270.
8. کنز العمال، ح‏5217.
9. حمد، (1) آیه 6.
10. مریم(19) آیه 71.
11. قلم (68) آیه 4.
12. نحل (16) آیه 90.
13. بحار الانوار، ح‏75، ص‏352.
14. طارق (86) آیه 9.

تبلیغات