چکیده

متن

 

هویت فرآیندی چند بعدی است و متغیر های فراوانی در سطح فردی و جمعی هویت را تشکیل می دهد، متغیر هایی چون فرد، آموزش، خانواده و مذهب، قومیت، محیط جغرافیایی، تاریخ مشترک، تجارب اجتماعی ملی و فردی طبسیت و در آداب و رسوم در سازماندهی آن موثر هستند.
    یکی از منابع هویت بخشی ،هویت ملی است که پیشینه ای آن به بعد از قرارداد و در سال 1648 بر می گردد، امروزه اعضای نظام بین المللی کنونی را دولتهای ملی تشکیل میدهد، به این ترتیب همه ی جوامع بایستی از بحران های ناشی از نظام هویت ملی عبور کنند، اگر بحران هویت را از زاویه ی شکل گیری هویت ملی بررسی کنیم، سرنوشت تمامی کشور ویژه است.با فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی ، جمهوری های تازه استقلال یافته از آن با دشواری های گوناگونی در زمینه ی دولت و ملت سازی مواجه شدند، بسیاری از این کشور ها با وجود ترکیب همگون جمعیتی و گروههای قومی، با بحران هویت روبه رو شدند این بحران در کشور هایی مثل قزاقستان با وجود جمعیت عظیمی از روس های ساکن در آن پیچیدگی خاصی را به وجود آورد ،به هر حال پس از گذشت 15 سال از استقلال این جمهوری، این کشور توانسته است تا اندازه ی زیادی بر این بحران فائق آید.
    هدف از این پژوهش بررسی روند گذار از بحران هویت در قزاقستان از استقلال این کشور تا به امروز
    است ،طبیعی است.برای فهم بهتر بحران هویت در قزاقستان بایستی یک نگاه تاریخی نیز به زمینه های ایجاد آن داشته باشیم، به این ترتیب بخشی از این پژوهش به سیاست ها و اقدامات اتحاد جماهیر شوروی و تاثیرات سوئ آن بر هویت سازی در قزاقستان اختصاص یافته است ، سپس به شکل گیری و توسعه ای ملی گرایی قزاقی در بین قوم قزاق از یک سو و سیاست های ترجیحی رژیم قزاقستان نسبت به قزاقها از سوی دیگر می پردازیم و آثار و این اقدامات را در ایجاد نارضایتی و بیگانه سازی قوم غیر قزاق در این کشور به ویژه روسزبانان بررسی خواهیم کرد، بخش عمده ی این پژوهش به بررسی این موضوع اختصاص یافته است.
    در انتهای این پژوهش ضمن نتیجه گیری به اثبات فرضیه ی خود میپردازیم که چگونه در ابتدای استقلال این کشور،با رشد ملی گرایی و سیاست های اصلاح نژادی دولت افغانستان، روند هویت سازی بر اساس هویت ملی، تضعیف شد و حتی نارضایتی ها و مهاجرت اقدام غیر قزاق این کشور را در پی داشت اما هم اکنون این کشور توانسته است با رهبری توانمند خود در ایجاد یک دولت ملی بر اساس هویت قزاقستانی گام های موثری را بردارد.
    1.ویژگی های انسانی و طبیعی قزاقستان
    قزاقستان در بخش شمالی آسیای مرکزی واقع شده است که از شمال به روسیه و از شرق به چین و مغولستان و از جنوب به ازبکستان ، قرقیزستان و تر کمنستان و از غرب به دریای خزر محدود می شود، این کشور به آبهای آزاد جهان راه ندارد و بیش از 3/1 مساحت این کشور را سرزمینهای پست تشکیل می دهد.
    قزاقستان دارای منابع معدنی سرشاری است ، به ویژه معادن نفت و گاز این کشور قابل ملاحظه می باشد، این کشور با مساحتی در حدود 300/717/2 کیلومتر مربع بزرگترین کشور آسیای مرکزی است و از حیث جمعیت با 17 ملیون نفر جمعیت بعد از ازبکستان در مقام دوم قرار دارد.
    در جمهوری قزاقستان بیش از 100 قومیت زندگی می کنند که قزاقها، روسها، اوکراینی ها، و تاتارها به ترتیب بزرگترین گروههای قومی را تشکیل می دهند.
    قزاقستان تنها کشور آسیای مرکزی است که قوم همنام با دولت از اکثریت نسبی برخوردار هستند، قزاقها 44 درصد این کشور و روسها 35 در صد جمعیت را به خود اختصاص داده اند.
    قزاقستان به شدت مورد توجه روسیه است . مجاورت و همسایگی با روسیه، وجود جمعیت عظیمی از روسها در این کشور به ویژه در شمال قزاقستان و سمت و امکانات فراوان این کشورو..... بر حساسیت این توجه افزوده است، این امر باعث شده است تا رهبری قزاقستان روابط خوبی را با روسیه دنبال کند.
    2.هویت سازی در چهار چوب اتحاد جماهیر شوروی
    پس از اینکه در سال 1917 انقلاب اکتبر به پیروزی رسید ،از اولین و مهمترین اقدامات اتحاد جماهیر شوروی ایجاد یک انسان جدید تحت عنوان "انسان نوین سوسیالیستی" در سراسرخاک این کشور می شد.
    سیاستها و اقدامات حزب کمونیست شوروی برای ایجاد این انسان جدید یا به عبارتی دیگر سیاستهای روسی سازی اقدام غیر روس توسط این دولت در جمهوری های آسیای مرکزی ، در ایجاد تنفر و بیگانگی اقدام بومی از روسهای ساکن موثر افتاد ،در این راستا رشد ملی گرایی و دولتهای حامی گروههای قومی همنام با دولت قابل ذکر است.
    روسهای شوروی برای ایجاد یک هویت جدید براساس الگوی جدید انسان شورویای ، با استفاده از ابزار و روشهای گوناگون به قطع رابطه ی آسیای مرکزی با گذشته خودش و همچنین از بین بردن خود پنداری که در آسیای مرکزی وجود داشت دست زدند، ابزارها و روشهای مختلفی که حزب کمونیست شوروی برای تحقق این هدف استفاده کردند عبارت بود از :الف) وابستگی فرهنگی:به این صورت تحقق یافت که مسکو به عنوان کانون صدور ارزشها و نهادها و باور ها به آسیای مرکزی عمل می کرد، در یک کلام امپریالیسم فرهنگی روسیه شوروی برآسیای حاکم می شود.
    ب) ترویج زبان و فرهنگ روسی:این بعد از سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی با وابستگی فرهنگی ارتباط نزدیکی دارد، در این راستا دگرگونی ابزار ها، زبان قومیت ها و رسوخ و کاربرد واژه های روسی و ادبیات روسی قابل ملاحظه است، برای مثال برای بیان مفاهیم و ایده های جدید از واژه های روسی استفاده میشد ترویج الفبای سیریلیک به دنبال الفبای عربی در این راستا صورت پذیرفت.
    پ) آموزشها ی عمومی:که یکی از محوری ترین سیاست های مسکو بود این امر با توسعه ی سطح سواد آموزی ،انتشار کتب و روز نامه ها و شیوه های تبلیغات مثل اپرا به سبک و فیلمهای سینمایی و رادیو و تلویزیون و... صورت می پذیرفت.
    ت) تغییر موقعیت و جایگاه زنان در جامعه: برای مثال در زمینه ی ضمانت، ارث، شغل و ... تغییرات زیادی داده شده و بدین وسیله از زنان برای استحلال فرهنگی ،سیای مرکزی بهره برداری شد.
    ث) قشربندی قومی: روس زبانان در سراسر خاک شوروی دارای موقعیت برتر و بالاتری در ساختارهای اداری و قدرت نسبت به سایر اقدام به ویژه عین اسلاو ها داشتند.
    ج) اسلام زدایی:که از طریق تبلیغات سو، نسبت به اسلام انجام می گرفت دولت اتحاد جماهیر شوروی از چندین حربه برای این امر استفاده می برد نخستین شیوه ی حمله ی مستقیم بود که می توان از لغو دادگاههای شرع و الفبای آداب و رسوم اسلامی (1924) بستن کلیه ی مدارس مذهبی ،ابتدایی و متوسطه(1928) تصرف تمامی موقوفات اسامی توسط دولت (1930)و تخریب گسترده ی مساجد و.... نام برد
    چ) ایجاد هویتهای قومی و تقسیم جمهوری ها بر اساس ملاکهای قومیتی :
    در دوران استالین،وی با ایجاد مرزبندی های مصنوعی در آسیای مرکزی ،هویت اسلامی و منطقه را به هویت های مجزای:قزاقی، ترکمنی، ازبکی و...تبدیل کرد.تاسیس ترکمنستان، تاجیکستان، قزاقستان، ازبکستان و قرقیزستان فقط پنج قوم آسیای مرکزی را صاحب کشور مستقل کرد و بقیه ی قومیت ها در درون این کشورها به عنوان اقدام گوناگون فاقد کشور و دولت مستقل شده و در عمل نوعی سیاست قومی را دامن زد برآیند چنین جریانی به پیچیده تر شدن ماهیت هویت سیاسی در درون این کشور ها انجامید.
    ح) مهاجرتهای اجباری و اختیاری روس زبان به سرزمین های آسیای مرکزی و در نتیجه اعتراضهای قومی فراوان در این منطقه: روسها به تدریج در اوایل قرن نوزدهم سرزمینهای آسیای مرکزی و تحت استیلای خود در آوردند ،اسکان روسها نیز در این منطقه از همان دوران آغاز شد. شمار زیادی از روسها و سایر ملل وارد منطقه شدند.احداث خط آهن ماورا@ خزر روند مهاجرت به منطقه را تشدید کرد با هجوم مهاجران روس و اسلاو به ویژه در دوران بعد از جنگ جهانی دوم به این مناطق به مرور زمان ترکیب قومب این جمهوری ها را دستخوش تغییرات عمده ای گردید و حتی در برخی از مناطق همچون قزاقستان، بومی های ساکن به تدریج در اقلیت قرار گرفتند.
    3.توسعه ی ناسیونالیسم در قزاقستان
    قزاقستان کشوری است با ترکیب ناهمگون قومی که بعد از قزاق ها روس زبان این کشور بالا ترین ورقم جمعیت را دارا می باشند ، به این ترتیب رشد ملی گرایی در این کشور شرایط حساسی را برای اقدام غیر قزاق آن به وجود می آورد،تصویب زبان قزاقی به عنوان زبان رسمی این جمهوری در سال 1990 نگرانی روس زبانان را به وجود آورد. از طرفی پس از استقلال این کشور، رشد ملی گرایی در آن با شعارهایی نیز همراه شده مثل "قزاقستان برای قزاقها" که اینگونه اقدامات بر نگرانی اقدام غیر قزاق افزود ،با توجه به این واقعیت ظهور ملی گرایی در قزاقستان میتواند بحران هویت را تقویت کند، به طوری که افزایش این نارضایتی هیا در میان اقدام غیر بومی زمینه مهاجرت آنان را فراهم کرده است و این خطر را می تواند برای تمامیت ارضی ارمنستان به وجود بیاورد.
    عواملی که به ایجاد و شکل گیری ملی گرایی در قزاقستان در اوایل دهه ی 1990 کمک کرد را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد:
    الف) مهاجرت های گسترده ی روسها به سرزمین های قزاق به ویژه در سالهای 1920 تا 1930 و موج دوم مهاجرت روسها با هجوم ارتش آلمان نازی به غرب اتحاد جماهیر شوروی ،و پیشروی سریع آن در داخل خاک روسیه باعث شد تا بسیاری از مردم این مناطق و صنایع روسیه به شمال قزاقستان انتقال یابد، پیامد دیگر این جنگ تبعید آلمان های ساکن در منطقه ی ولگاو تاتارهای کریمه به قزاقستان بود که تغییزات قابل توجهی را در ساختار قومی قزاقستان به وجود آورد به علاوه این مهاجران غیر بومی با به چنگ آوردن زمینهای مردم قزاق و زیانهای اقتصادی که در اثر این مهاجرت ها متوجه قزاقها شد،انزجار از روسها را در بین مردم عادی افزایش داد.
    ب) تلاشهای حکومت مرکزی در جهت اسکان عشایر قزاق به ویژه در دهه ی 1930 م. که باعث تلف شدن بیش از یک و نیم میلیون قزاق و مهاجرت بیش از یک ملیون از آن ها در اثر اعمال این سیاست به چین، افغانستان، ایران و ترکیه شد.
    پ) سیاست های قشربندی قومی، اتحاد جماهیر شوروی که آن روسها دارای یک قومیت برتر نسبت به قزاقها داشتند و تمام ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اداری در دست روسهای این جمهوری قرار گرفت،به طوری که قزاق ها احساس میکردند که کشورشان مستعمره ای است که توسط روسهای درون قزاقستان اداره می شود مجموعه ی این عوامل باعث شد تا هیچگاه رضایت درونی قزاقها از وضع موجود فراهم نشود،نخستین جرقه های ناشی از این نارضایتی ها در سال 1978 در آلمان ها در تظاهرات دانشجویان قزاق به بهانه ی درخواست افزایش سهمیه قزاقها جهت ورود به دانشگاه زده شد. در سال 1986 نیز در پی عزل کوفایف که یک قزاق بود از پست دبیر اولی حزب کمونیست قزاقستان و نصب یک روس تبار به جای وی شورشی رخ داد ،از نظر مردم قزاقستان و جایگزینی یک روس به جای کوفایف امانت به هویت قزاق به شمار می رفت.
    در ادامه ی این به روند ملی گرایی در قزاقستان پس از استقلال این کشور می پردازیم،زبان،قومیت و مذهب ابزارهای هسند که تمامی کشور ها برای هویت سازی استفاده می کنند، البته در مورد کشور های چند ملیتی مانند قزاقستان که کشوری تازه تاسیس به شمار می آید مقداری متفاوت است به این معنا که اگر از این ابزارها به درستی و با احتیاط استفاده نشود چه بسا باعث نارضایتی دیگر اقدام غیر همنام با دولت و ایجاد گسستگی هویتی در بین اقوام یک کشور بشود.
    با استقلال قزاقستان ملی گرایان قزاق از زبان ، قومیت و مذهب برای ایجاد تمایز بین خود و دیگر اقدام استفاده کردند این اقدامات تا حد زیادی موجب بیگانه سازی و نا رضایتی آنها را فراهم آورده و در نهایت مانع از ایجاد یک هویت ملی در این کشور در اوایل دهه ی 1990 شد اگر چه در ادامه ی پژوهش بررسی می شود که این امر تا حد زیادی توسط رژیم قزاقستان مهار شده است و به تقویت هویت ملی در این کشور انجامیده است.
    الف) زبان: احیای فرهنگی در جمهوری های آسیای مرکزی از جمله قزاقستان به برقراری زبان بومی قرار گرفته است ،اولین پیش نویس قانونی عنوان زبان قزاقی در ماه مه 1989 شد و پس از استقلال قزاقستان ، زبان قزاقی رسمی اعلام شد ،رسمی شدن زبان قزاقی باعث شده است که جمعیت عظیمی از اقدام غیر قزاق که توانایی تکلم به زبان قزاقی را ندارند.نتواند به استخدام ادارات دولتی در آیند این باعث شد تا نیمی از جمعیت قزاقستان که با محوریت هایی رو به رو شوند،این شکل برای اقدام غیر روس که دو چندان شد، این اقدام که در دوران اتحاد جماهیر شوروی به روسی مسلط شده بودند اکنون بایستی زبان قزاقی را نیز بیاموزند فدر نتیجه عده ی زیادی از اقدام روس و غیر قزاق مجبور به ترک این کشور در اوایل دهه ی 1990 شده اند اگر چه تعداد زیادی از آنها دوباره به قزاقستان برگشتند.
    ب) قومیت قزاق:اگر چه قانون اساسی قزاقستان همه ی اقدام این کشوررا برابر دانسته است و شهروند قزاقستانی را ملاک هویت ملی میداند، اما قزاقها برابرترین برابر ها هستند ، اگر در دوران اتحاد جماهیر شوروی، آموزش ، استخدام و....منوط به داشتن زبان روسی بود اکنون قومیت قزاقی ملاک استخدام و برتری اجتماعی است، شرایط و ترکیب قومی موجود در این کشور رشد سازمانهای ملی گرایی قزاق را تشدید کرده است که دراین زمینه دو گروه بندی اصلی وجود دارد.
    یکی سازمان ارینستو (وحدت)، و دیگری سازمان ازت (آزادی ) که خواهان نقش بیشتر قزاقها در اداره ی امور این کشور هستند این سازمانها که بیشتر حالت جنبش را دارند می توانند شاخص مهمی برای گسستگی هویتی بین اقوام ساکن در قزاقستان باشد.
    پ) اسلام: اسلام بخش مهمی از تعیین هویت در آسیای مرکزی را تشکیل می دهد به ویژه در شراط بحران هویت این نقش اهمیت بیشتری پیدا میکند.اسلام در قزاقستان نسبت به سایر اقوام آسیای مرکزی دیرتر گسترش یافت و این روند اسلام آوردن قزاقها تا اواخر قرن هجدهم به طول انجامید.امروزه تمیلات اسلام خواهانه در قزاقستان در حد محدودی است ،آمارها نشان می دهد که حدود نیمی از مردم این کشور به اسلام ابراز تمایل کرده اند و از این تعداد 5/1 قزاقها به طور جدی نسبت به احکام اسلام مقید هستند، ملی گرایان قزاق می کوشند از عامل اسلام به عنوان وجه تمایز در میان خود و روسها توجه دارند تا جایی که مفهوم قزاق در برابر اسلام جای خود را به اسلام در برابر مسیحیت داده است.
    4. نظام قزاقستان نمونه ی یک دولت قومیتی
    سیاست های دولتی در هر یک از کشور های آسیای مرکزی حامی گروه قومی مشخصی در مقابل دیگر دولتها بوده است، ملی بساری برای بزرگ جلوه دادن شمار اشخاص متعلق به گروه قومی همنام با دولتها قرار داشته و از زمان کسب استقلال هر کدام از آنها به دنبال سیاستهایی در جهت تقویت و تسلط گروه قومی خود بر ساختارهای قدر بوده است.
    دولتهای آسیای مرکزی سیاستهایی را دنبال می کنند که هدف آن همگون سازی و به حاشیه راندن یا اخراج گروههای قومی غیر مسلط می باشد،گروههای قومی همنام با دولت در این کشور ما قادر هستند تا از ماشین اداری این دولتها به عنوانی ابزاری در جهت اصلاح قومی بهره گیرند. با اجرای برنامه های اصلاح قومی مهاجرت های گسترده ای صورت گرفته است و آنهایی هم که مهاجرت نکرده اند به ویژه روس زبانان به گروههای محروم تبدیل شده اند یا حداقل بایستی بار عملکردهای اصلاح نژادی را پذیرا باشند. اقدامات ترجیحی دولت قزاقستان را می تواند سیاست های زبانی،حمایت از قوم قزاق در دستگاههای پلیسی و امنیتی ،تصویب قوانینی که جایگاه مسلط قوم قزاق را مستحکم کند و بلاخره استوار کردن قزاقها در جایگاههای قدرت اشاره کرد در مورد سیاستهای زبانی می توان به تصویب زبان قزاقی به عنوان زبان دولتی نام برد به این معنا که کارمندان دولتی را ملزم به استفاده ای انحصاری از زبان قزاقی می کند، قرار دادن زبان در چنین جایگاه مسلطی و ایجاد موانع رسمی و غیر رسمی برای استخدام کارمندان به شرط تبحر در زبان روسی بیانگر مواردی از این سیستم ترجیحی است که به طور آشکار از قوم قزاق در مقابل دیگر گروهها حمایت می کند .
    این قوانین بر انتخابهای شغلی و چشم انداز زندگی قوم های غیر قزاق تاثیر گذار بوده است و در عین حال سبب جدایی و بیگانگی جمعیت غیر قزاق از ماشین اداری دولت می گردد برای مثال طی سالهای 1989تا1999 بیش از 25 درصد روسها برای همیشه قزاقستان را ترک کرده اند.مابقی روسها نیز به طور دائم به مناطق شمال و شمال شرقی قزاقستان که روسها اکثریت را دارا می باشند کوچ کرده اند شاخص دیگر این نارضایتی ها را می توان در ظهور گروههای عمدتا روس و جنبش های سیاسی در شمال قزاقستان با اهداف جدای طلبانه مشاهده کرد، اگر روند های سیاستهای حاضر ادامه یابد می توان انتظار داشت که سکونت بلند مدت روسها در مناطق شمال و شرق این کشور همچنان ادامه یابد و علاوه بر این تداوم این سیاستها اصلاح نژادی ،روس زبانان را تا حدی بیگانه کرده و می توان به راحتی در مقابل دولت بسیج شوند.
   
    نتیجه گیری
    با استقلال جمهوری قزاقستان در سال 1991 ، شاهد تلاشهای فراوانی از سوی رژیم حاکم برای ایجاد یک دولت قومیتی بودیم، و در اوایل دهه ی 90 با رشد ملی گرایی در این کشور مواجه شدیم،ظهور بروز ناسیونالیسم و ملی گرایی در یک کشور به خودی خود نمی تواند عاملی برای تقویت حس هویت ملی خود با استفاده از زبان،قومیت و مذهب مشترک سود می برند اما رشد ملی گرایی در قزاقستان با توجه به وجود خیل عظیمی از گروههای غیر قزاق به ویژه اسلاو زبانان نمی توانست باعث ایجاد هویت واحد در این کشور بشود بلکه در اوایل دهه ی 90 این امر باعث شد تا به تقویت بحران هویت که ریشه در دوران اتحاد جماهیر شوروی داشت بینجامد، بدین صورت بود که ظهور ملی گرایی در این کشور عملا باعث بیگانگی و گسستگی هویتی نیمی از جمعیت این کشور شد ،سیاستهای ترجیحی و اصلاح نژادی رژیم قزاقستان نیز این امر را تشدید کرد ، شاخصهای این گسستگی هویتی را می توان در میزان مهاجرت اقوام روس و ظهور جنبش های جدای طلبانه مشاهده کرد ،تا حدی که بیش از 10 درصد از جمعیت قزاقستان طی این سالها کاهش یافت ، نزدیکی جغرافیایی روس زبانان بخ کشور روسیه این احساس بیگانگی را تشدید کرد.
    در کنار این اقدامات ملی گرایانه و اصلاح نژادی رژیم قزاقستان تلاش فراوانی را برای ایجاد یک هویت ملی براساس تابعیت قزاقستانی انجام داد، رژیم حاکم سعی در ایجاد یک دولت رفاه دارد و در یان زمینه به موفقیتهایی نیز رسیده است تا جایی که شمار زیادی از مهاجران روس زبان دوباره به قزاقستان باز گشته اند در این راستا به نمونه هایی از اقدامات رژیم قزاقستان برای تشکیل دولت رفاه و دولت ملی در این کشور اشاره می کنیم:
    الف) تشکیل حزب وحدت قزاقستان و حمایت از آن در مقابل توجه فزاینده به حزب ملی گرایی آزات
    ب) طرحهای خصوصی کردن اقتصاد که به اشکال گوناگون به نفع روسها است
    پ) تشکیل حزب سوسیالیست که میراث دوران کمونیست است که توسط روسهای قزاقستانی اداره می شود.
    ت ) حمایت از هویت اروپایی _ آسیایی که در میان روسهای شمال این کشور ظور یافته است
    ث ) تصویب زبان قزاقی و زبان روسی به ترتیب به عنوان زبان های دولتی و رسمی کشور.
   
 
   
    

تبلیغات