آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۴

چکیده

متن

دانشى که در پاک جانى و پارسایى ببالد، معرفت و یقین، بار دهد. فقاهت چون با قداست قرین گردد و ژرف کاوى و نازک اندیشى، آن گاه که از کوثر تقو، مایه گیرد، هدایت ویژه حق را در پى آرد:
«و جعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون.»
و این همه اگر با بصیرت آمیخته شود و از عطر نجواى سحرگاهى، معطر شود و در شخصى تبلور پیدا کند و عینیت یابد، اسوه و قائد با تقوایان را به نمایش گذارد:
«و عباد الرحمن الذین یمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما. و الذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما... و الذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتّقین اماماً.»
قداست با فقاهت، عبادت با بصیرت، ژرف اندیشى با پارسایى، زهد با حضور اجتماعى و تکلیف شناسى جمع شد و از ترکیب و التقاى آن، جاودانه مردى در نام: مقدس و محقق، مولا احمد اردبیلى بر تارک حوزه هاى شیعه درخشید و ماه مجلس انجمن، پارسایان، زاهدان، مقدسان، ژرف کاوان، محققان، مجاهدان و اهل بصیرت شد.
او ، با عرفان و تقوا و سیرت پاک و مقدّسش ، اسوه پاکان و ضرب المثلِ قداست شد. انوار وجودش، راهیان کوى نور را چراغ و عطر صفات الهى او، راهیان کوى وصال را دلیل راه گردید.
در لئالى الاخبار سیماى او چنین نموده شد:
«... لم یصدر عنه فیهاجفى اربعین سنة ج فعل مباح فضلاً عن الحرام و المکروه.»
«... اصبح مضرب الامثال فى الورع، الطاهر و التقى النزیه الذی رفع به الى مصاف الصدیقین الذین تشح بامثالهم ارحام الاُمّهات.»
با آثار پرمایه و روش نو اجتهادى خود، مجتهدان ژرف اندیش را چراغ راه شد، گرچه پرتو نور قداست و تقواى او، به گفته محدث نورى، مقام علمى اش را کم نمود کرد:
«العالم الربانى والفقیه المحقق الصمدانى، المولى احمد بن محمد الاردبیلى المتوفى سنة 933، الذی غشى شجرة علمه و تحقیقاته، انوار قدسه و زهده و خلوصه و کرامته.»
بیان آفاق علمى و عملى و ترسیم گستره و ژرفاى دانش او ر، ژرف کاوان ژرفاشناس و ژرف پیما باید.
در یادمان او در طلیعه این ویژه نامه، بر آستان سیرت و روش پاسدارى او از «فقه اهل بیت » سر مى ساییم، از گلبونه هاى بوستان سرسبز فقاهت او، شادابى مى گیریم و از این بُعد وجودى او، راه مى گیریم.
اگر فقیهانى که در سرنوشت تطور فقه و بالندگى و کارآمدى و ژرفا بخشى فقاهت، نقش آفرین بوده اند، کم شمار، بدانیم یکى از آنان فقیه ژرف نگر، محقق اردبیلى، است. او، هم در عرصه تحقیق و بالنده سازى فقه و هم در عرصه عمل و روش اجتهادى، بوستان فقاهت شیعه را در عصر خویش، سرزنده نگاه داشت و با آبیارى اش از کوثر تعمّق و تحقیق به فقه اهل بیت(ع) شادابى بخشید.
فقاهت او، از چنان اوجى برخوردار شد و فقه او ژرفایى را پیموده بود که در رودخانه خروشان هشتصد ساله تفسیر شریعت پس از خود برومند و استوار و برفراز بماند و در برهه هاى گوناگون، تشنگان فقاهت و راهیان راه اجتهاد ر، راه و رسم استنباط و تحقیق و اجتهاد، بیاموخت.
براى بررسى شیوه او در پاسدارى و حراست از فقه اهل بیت(ع) بر سیرت و تلاشهاى فقهى و اجتهادى او، گذر مى کنیم:
پاسدارى و بالنده سازى علم و اندیشه اى، تنها به حفظ فراوردهاى علمى دانشیان پیشین نیست. راکد ماندن علم مرگ آن را در پى مى آورد. سرزندگى دانش، به کاوش، نقد و بررسى است.
«حیاة العلم بالردّ و النقد».
شکوفایى و بالندگى علم، وامدار گشایش آفاق نو و میدانهاى جدید، فراروى دانشوران آن و تفسیر و تعبیر دوباره و عصرى و فرهنگ سازى در حوزه آن دانش است. به بهره ورى در شیوه هاى پژوهشى نو و دوام و ماندگارى آن در گرو تربیت دانشورانى است که آن دانش را در جوامع علمى، حضور دهند و رسالت آن را پاس بدارند.
محقق اردبیلى کم و بیش، در عرصه فقاهت برخوردار از این همه بود که پرتوى از آن را با عناوین زیر مى نمایانیم:
1. سیرت فقاهتى او.
2. تفسیر مجدّد از فقه، یا نگاهى نو به فقه.
3. پى ریزى مکتب فقهى.
سیرت فقاهتى محقق اردبیلى
از ویژگیهاى فقیهان بزرگ، خطوط برجسته اى است که در سیرت فقاهتى آنان، چشم نواز است. همین ها اصول تحقیق آنان را تشکیل مى دهد و روش فقهى آنان را رنگ و جهتى ویژه مى بخشد.
سیرت علمى و تحقیقاتى محقق را با نگاهى گذرا به نوشته هاى او، مى توان چنین ترسیم کرد:
× فقه قرآنى.
× فقه فطرى.
× فقه معنوى.
فقه قرآنى
قرآن، مام شریعت است. در استنباط احکام، قرآن استوارترین منبع است. نقشه مهندس آفرینش است در معمارى بناى جامعه سعادت بخش و سازندگى انسان اسلام.
با زبانى گویا و روشن اصول و خطوط شریعت را ترسیم کرده است. در میان چهار منبع شریعت، قرآن، اساس است.
گفته هاى معصومان، چون صبغه وحیانى دارند تاویل و تفسیر درست قرآن بشمارند، حجّت هستند و معتبر: «و ما ینطق عن الهوى ان هو الاّ وحى یوحى ». مجتهد بایست، پاس هر منبع را در خور و جایگاه آن بدارد و از آن در استنباط احکام بهره برد.
محقق اردبیلى که از انس با قرآن، تلاوت سحرگاهى و تدبر شبانه در کتاب خد، حقیقت دین را با زلالى آن نوش کرده بود، قرآن را باب اجتهاد فقاهت شمرد. قرآن در سیرت فقاهتى او، سنگ زیرین اجتهاد است. او تسلّط بر تفسیر قرآن و فهم آیات احکام را کلید ورود به کوثر شریعت دانست و خود در عمل، سالیانى دراز از عمر مقدّسش را در آستان قرآن، سپرى کرد. و بازده درنگ، اندیشه و تدبر در آیات وحى را در کتابى با نام «زبدة البیان »، گرد آورد، کتابى که خود یک دوره فقه الاحکام است، با دیدگاهها و برداشتهایى نو و با روش و سبکى جدید، تا فقه پژوهان آینده حوزه هاى علوم دینى، هم از سیرت علمى و هم از اندیشه هاى قرآنى او در اجتهاد و استنباط و احکام و آیینهاى دین، راه گیرند.
همین قرآن پژوهى و اُنس او با آیات وحى است که مى بینیم در دائرة المعارف فقهى و اجتهادى خود: «مجمع الفائده و البرهان » با استناد و استدلالهاى نو به آیات احکام، دیدگاههاى نوى را به روى فقه پژوهان مى گشاید و در جاى جاى آن کتاب گرانقدر، از آیات قرآن، بهره مى گیرد.
او در فرعهاى فقهى، نگاه به قرآن را وانمى نهد و هر جایى که مى شود از آیه قرآن بهره فقهى برد، به نیکویى بهره مى برد و قرآن را در آن باب و فرع فقهى، مطرح مى کند.
با استناد به ظاهر آیه:«اذا نودی للصلوة مِنْ یوم الجمعة فاسعوا...» و کاوش در کلمات و جملات آن، نماز جمعه را واجب عینى مى شمارد و آن همه دلیلها و گفته هاى فقها را کنار مى گذارد.
دلیل حجت بودن فتواى مجتهد براى خودش ر، با این که عقلى مى داند، آیه: «ا و لو کان آبائهم لایعقلون شیئاً و لایهتدون » را نیز، پشتوانه مى گیرد.
در روا نبودن جدایى بین مادر و دختر، با بودن روایت صحیحه، آیه «لایضارّ والدة بولدها» را نیز پشتوانه مى گیرد که پیش از او، فقیهان این آیه را مطرح نکردند. و در مجموع، روش او این است که با بودن دلیلهاى دیگرى از روایات، عقل و... بر حکم و فتوا از قرآن نیز دلیل بیاورد و ظواهر و عمومات قرآن را مؤید سازد.
او، گرچه فتوایش مخالف مشهور شود و بى سابقه باشد، آیه قرآن را از میان دیگر دلیلها و دیدگاهها بر مى گزیند و بر پایه آن فتوا مى دهد. به جایز بودن خمس به افرادى که مادرشان سیّد است. در این زمینه به آیه خمس، ارث، نکاح و حتّى به کلماتى چون یا «بنى آدم » یا «بنى اسرائیل » و...
استنادمى جوید:
«و کذا فى القرآن العزیز من قوله تعالى: یا بنى آدم، و یا بنى اسرائیل، مع وجود من لیس بمنسوب الاّ بالاُمّ مثل عیسى و هو ظاهر».
قداست و تقواى او اجازه نمى داد که بدون کاوش در قرآن، فتوا دهد، چه قرآن ثقل اکبر است و ریسمان وصل عبد به ربّ.
فقه فطرى اسلام، آیین فطرت است. روح تشریع و قانون گذارى در اسلام، همسویى با فطرت خدادادى انسان است. خدا در کتاب خود فرمود:
«فطرة اللّه الّتى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق اللّه ذلک الدّین القیّم.»
قوام و بقاى هر قانونى، به هماهنگى او با نیازهاى فطرى انسان است. دین و شریعت براى قوام بخشیدن و بالنده سازى استعدادهاى فطرى، آمده است. حکم و فتوایى که ناخوشایند فطرت الهى انسان باشد، قانونى ناهمسو با آفرینش خدا و رسالت انسان است و فلسفه تشریع است.
نمادهاى برخاسته از فطرت بشر، خواسته، حالات و ویژگیهایى که ریشه در سرشت انسان دارد در روش فقاهتى محققّ اردبیلى، جاى و جایگاهى ویژه دارد. توجه به فلسفه تشریع، نفى مشقت، نفى ضرر، قاعده سمحه سهله، مهربانى خالق به خلق، عسر و حرج در دائرة المعارف بزرگ فقهى او، موج مى زند. او طبقه بندى و دسته بندى نو در فقه دارد. در بابها و کتابهاى مختلف فقهى، از اصول و قواعد ویژه حاکم بر احکام همان عرصه از وجود و زندگى بهره مى برد.
در طهارت، اصولى را در استنباط و اجتهاد اصل قرار مى دهد که در مسائل عبادى از غیر آن بهره مى برد. در احکام فردى، روش و عناصرى به کار مى گیرد که در احکام و آیینهاى اجتماعى از اصول و آهنگى دیگر.
در عبادات، آیات و روایات را محور قرار مى دهد. از توجیه روایات ضعیف آن نمى گذرد و رشد انسان را در ارتباط او با خدا و بندگى حق مى داند. ولى در طهارت و نجاست در بیش از بیست مورد به قاعده آسان گیرى و آسان بودن شریعت، چنگ مى زند. در فراخى وقت نماز نیز، چندین بار و در این همه، روح آسان گیرى را بر فتاوا و استنباط، حاکم مى کند و در هر موردى که به سخت گیرى کشیده شود از اصل نبود سخت گیرى در دین یارى مى گیرد و فتوا مى دهد.
در مواردى که فقیهان بر لزوم قضاى نماز، یا انجام دوباره حج یا برخى از اعمال آن، احتیاط کرده اند، فلسفه تشریع را که آسان گیرى در امور است، به یاد مى آورد و بر بایسته نبودن احتیاط نظر مى دهد. در بس بودن علم اجمالى در صلح مى نویسد: «و لانّ الصلح شُرّع للسهولة و الارفاق بالنّاس یسهل ابراء ذمّتهم فلایناسبه الضّیق.»
برخى بدون ژرف نگرى او را فقیهى پر احتیاط دانسته و پرواهاى او را به پرواى در فتوا و حفظ ظواهر دلیله، تعبیر کرده اند، در حالى که او پرواهاى مرسوم را روا ندانسته و دقتهاى بى جا و جمود به ظاهر احادیث و دلیلها را بدون توجه به روح تشریع، مورد عتاب قرار مى دهد.
درباره همزمانى نیت با آغاز فعل در اعتکاف مى نویسد:
«و لکن تعیین ذلک المقدار متعسّر بل متعذّر کمقارنتها لاوّل الفعل فلیس ببعید عدم القدح لو تخلّل زمان مّا و نفى الحرج و الضیق عقلاً و نقلا و الشّریعة السّمحة تقتضیه مع المساهله من الشّرع فى امرها لخلوّ اکثر العبادات خصوصاً الاعتکاف عنها و لعلّه یکفى من مثل ذا قصد الفعل للّه بل لایبعد حینئذً تجویز وقوع النیّة بعد تحقّق اوّل الوقت...»
از دستور «فاحتط لدینک » و روایات همانند آن تفسیرى دلپذیر و فطرت پسند دارد.
او، احتیاط در دین را به احتیاط در حفظ دین دینداران و حیات و حضور دین با روى کرد انسانها به تعالیم و معارف دینى، تفسیر کرده و در این زمینه افقى نو، فرا روى فقه پژوهان، قرار مى دهد. در واجب نبودن قضاى نمازهاى فوت شده نو ایمانان مى نویسد:
«... و یؤید خروج الصلوة، کون الشریعة سهلة و انّ اللّه یرید الیه و لایرید العسر فانّ الصلوة تتکرّر کل یوم فلو استبصر شخص بعد ستّین او سبعین سنة، فالزامه بالقضاء شاقّ و تعسّر و لانّه مخالف للحکمة فانّه موجب للتنافر و عدم المیل الى الاستبصار. و ان لم یکن له دلیل غیر ذلک بل یکون مامرّ فقط، فیعمل به و لایفرق.»
او، سپس در نکوهش سخت گیریهاى دین گریز مى نویسد:
«ثمّ اعلم انّ هذا هو وظیفة الفقیه و امّا صحة عباداتهم فى نفس الامر بمعنى وجوب ترتّب الثّواب علیها و القبول عند اللّه فذل لیس من الفقه و لا بضروری لاحد فتفویضه الى اللّه.»
مو شکافیها را در احراز عدالت و تعریف عدالت، درامام جماعت درست نمى شمارد و چنین سخت گیریها را عامل از دست دادن و محروم شدن از ثوابهاى بسیارى، چون ثواب جماعت و ... مى داند:
«کلّما کانوا یجدون جماعة کانوا یضلون جماعة من غیر تفتیش و غیر ذلک کمامرّ فانّه على ما یظهر لى لیس الامر صعباً و الشریعة السهلة دالّة علیه مع توقف الاُمور الکثیرة على العدالة و الثّواب العظیم و قد مرّ، فلاینبغى حملها بحیث لایوجد او یندر او فوت هذه السعادة من هذه الطائفة الناجیة».
چنین تفسیرى نو از احتیاط و نگاهى جدید و واقع بینانه به دین و نیازهاى و ویژگى و حالتهاى طبیعى انسان، هم اندیشه هاى گذشته را در برداشت از احتیاط، تصحیح کرد و هم روشى نو در استنباط فراروى فقه پژوهان گشود.
فقه معنوى
زیر ساخت و مایه افکار و دیدگاههاى مقدّس اردبیلى نور، فرقان و بصیرتى است که از تقو، طهارت و ورع او، بر مى خیزد. اگر آفاقى نو در فقه گشود، اگر براهینى استوار بر فروع فقهى افزود، اگر از قرآن سرفصلهاى نو در فقه احکام ارائه داد و اگر دیدى واقع بینانه و فطرت پسند داشت، همه و همه، در گرو این است که با طهارت روح و جان، سر به آستان قرآن سایید و با نور و فرقان تقو، کلام خدا را به تفسیر، نشست و با شناخت و معرفت، به مکانت عترت به احادیث و گفته هاى آنان روى آورد و با عشق و محبت بر گلبونه هاى کلام آنان مى نشست و گوارا شهد دستورهاى آنان را استنباط مى کرد.
همراه با مواظبت و مراقبت دائمى، مطالعه و تدبّر همیشگى نیز داشت. سحرگاهان، نیاز به درگاه بى نیاز مى برد و پس از مناجات با معبود خویش، به تفکّر در دین و شریعت مشغول مى شد و دستاوردهایى بیش از کسى که شب را به مطالعه سپرى کرده بود، نصیبش مى شد.
در روضات الجنات آمده است:
«اتاق مقدس، هم دیوار با اتاق مولى میرزا جان باغوندى بود. میرزاجان، همه شب را به مطالعه مشغول بود، حتى براى رفع حاجت بیرون نمى رفت، ولى مقدس، اول شب مى خوابید، ساعتى به اذان صبح مانده، از خواب بیدار مى شد، نماز شب مى خواند، سپس به تفکّر و مطالعه در همان موضوعى که باغوندى مشغول آن بود، مى پرداخت، در همین ساعت، به مطالبى مى رسد که فهم مولى جان از دست یابى به آنها کوتاه بود.»
او، تحصیل علم را جهاد اعظم مى دانست و این جهاد را با انجام مکروهها و غفلت از معنویته، نمى آلود:
«سیّما طلب العلوم الدینیّة فانّه کالجهاد بل اعظم على ما قالوا و ورد به بعض الرّوایات.»
این است که در تدریس، تحقیق، استدلال و برخورد او با نظر مخالف، آداب اخلاقى و معنوى دیده مى شود. وقتى به نظر جدیدى مى رسد، با همه نیرومندى و استوارى استدلال، مى نویسد:
«هذا ما وصل الیه نظری القاصر»
یا «... ظنّى لایغنى عن جوعى فکیف عن جوع غیری.»
در بحث و تدریس چنان مراقب است که از گمان در افتادن طرف بحث در دام «مراء» و ستیزه جویى دامن مى گیرد:
«بارها مرحوم ملاّ عبداللّه شوشترى، از او مسائلى مى پرسید، طرح و بحث و موشکافى مى شد. روزى ناگاه مقدّس در بین گفت و گو سکوت کرد و گفت باشد تا کتاب را ببینم. سپس دست شوشترى را گرفت و از شهر خارج شد، تا به جاى خلوتى رسیدند، آن گاه گفت: مساله را طرح کن. با چیرگى و موشکافى شگفتى آن را بیان کرد.
شوشترى مى پرسد که چرا در جمع نفرمودید.
گفت: گمان مى رفت که گفت و گوى ما به جدل و غلبه بر یکدیگر کشانده شود، ولى این جا کسى جز خداى متعال نیست و از فخرفروشى و مباهات بدوریم.»
آرى چنین مراقبتهایى بود که قلب او را چشمه سار حکمت و معارف دینى کرد و اندیشه هاى او را پس از دهها سال بر فراز داشت که «من اخلص للّه اربعین صباح، جرت من قلبه ینابیع الحکمة » و دست پروردگانى فقیه و پارسا به یادگار نهاد.
نگاهى نو به فقه
اگر به علوم، با رشد افکار بشر و ظهور دستاوردهاى نو در حوزه تحقیق و پژوهش و در عرصه بیان و ابلاغ پیام، نگاهى عصرى نشود هم در روش و هم در بیان و نگارش، در گوشه کتابخانه ها مدفون و فراموش مى شوند. بایسته است دانش مردان، دانش حوزه تخصّصى خود را در هر دوره اى با زبان و منطق روز به تفسیر نشینند، فراوردها و دستاوردها و نیازهاى جدید را به آن علم عرضه دارند، کم و کاستى آن را در قالب و محتو، بر طرف کنند.
محققّ اردبیلى در روزگار خود، چنین کرد. دیدگاههاى علامه حلى ر، که استوار کامل و جامع بود، متن کار خویش کرد، به آن دیدگاههاى جدیدى افزود، جامه اى نو پوشاند، با استدلالهایى زمانه فهم و از این راه، فقه را در روزگار خویش برفرازداشت. کار نو دیگر او، عرضه نیازهاى فقهى بر قرآن است. او، با این کار هم تفسیرى نو از آیات احکام ارائه داد و هم برکات قرآن را در حوزه شریعت بر پیروان شرع و ریعت شناسان گشود و هم دهها نظریّه جدید در زمینه احکام فردى و اجتماعى اسلام، بر فرهنگ فقه افزود. بیش از سى فتواى نو و بى سابقه داد. در ولایت فقیه نکته هایى نو از روایات باب ارائه مى دهد. او را خلیفه، نائب امام مى داند و داراى همه اختیارها از امام.
«و لانّه قائم مقام الامام علیه السلام و نائب عنه کانّه بالاجماع و الاخبار مثل خبر عمر بن حنظلة، فجاز له ما جاز للامام الذّی هو اولى الناس من انفسهم.»
در برخورد با حاکم جائر، دقایق و نازک بینیهایى با بهره ورى از روایات ارائه مى دهد و همین برداشته، زیر ساخت برخوردهایش با حاکمان زمان رامى سازد.
حفظ دین را در این برخورده، اصل قرار مى دهد و در پرتو آن، چهارچوب موضع گیرى عالم دینى و دین داران را در برابر حکومت، تعیین مى کند.
در معامله معاطاتى، پیش از او، نزدیک به چهار دلیل بود. او چندین دلیل بر آن افزود.
با تجزیه احادیث و بررسى دقیق سند آنها افزون بر دیدگاههاى سودمندى در علم رجال و فقه الحدیث، آفاق نوى را فراروى فقه پژوهان گشود. در مواردى که احادیث متفاوت و ناسازگارى مانند ارث زوجه و... وجود دارد، کاوشى جدّى در فقه الحدیث ارائه مى دهد.
در باب واجب بودن کفّاره تخلّف نذر در روزه، چندین مطلب نو و برداشت جدید مى آورد. در باب قبله و این که چه اندازه روى برگرداندن به سمت راست یا چپ، نماز را باطل مى کند، کاوشى گسترده دارد و درپایان مى نویسد:
«فانّ المسالة من مشکلات الفنّ و لهذا طوّلنا فیها الکلام.»
مکتب فقهى
در پیش، پاره اى از اندیشه هاى فقهى او را ارائه دادیم، نوآوریهاى او در روش اجتهاد، نگاه جامع و پیوسته او به منابع استنباط، دقتهاى خاص، نازک نگرى، موشکافى، روش آزاد و شجاعت فقاهتى او برجستگى ویژه اى به افکار و روش اجتهادى او مى دهد، به گونه اى که او را صاحب سبک و مکتب، شمرده اند.
بزرگانى از فقه، پس از او راه و مکتب او را ادامه دادند که آنان را «اتباع المقدس » نام نهاده اند. صاحب مدارک و محققّ سبزوارى که هر دو از فقهاى نام آور شیعه اند، از شاگردان و پیروان مکتب او بوده و در دو کتاب «مدارک » و «کفایة الاحکام » از او به سلطان المحققین یاد کرده و از اندیشه ها و روش فقاهتى اش بهره مى برند.
دیگر فقهاى پس از او نیز، در استنباط احکام، خود را از دیدگاهها و روش فقهى مقدّس، بى نیاز نمى بینند، فاضلان و اندیشه وران بسیارى مکانت فقهى او را بى بدیل دانسته اند.
آرى بررسى، گردآورى و بازگویى مکتب فقهى مقدس و محقق اردبیلى را جز کنگره اى عظیم آن هم، با شرکت دهها فقیه بزرگ، و فاضل روشن اندیش و ارائه مقاله هاى علمى و دقیق، نشاید.
امید است که این کار بزرگ، بازدهى پرمایه و مبارک براى حوزه هاى شیعه داشته باشد و پاس مکانت و مقام بلند او را به خوبى بدارد.

تبلیغات