آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

اعتقاد به وجود دوازده جانشین برای پیامبر اکرم(ص) از سخنان صریح و بی­پرده خود آن بزرگوار پدیده آمده است و لذا این عقیده، عقیده­ای اسلامی است و نه مذهبى. در مقاله­ای که فصلنامه انتظار موعود در شماره 25 و 26 خود منتشر کرده است و ما آن را ضمن تشکر از ناشر محترم و نویسنده گرانقدرجناب آقای غلام­حسین زینلی که به کند و کاوی پژوهشگرانه در این مقوله پرداخته است در چند شماره تقدیم حضور خوانندگان ارجمند می­نماییم:
بخش دوم
ویژگی­های امامان: در حدیث
حدیث امامان أثنا عشر:، ویژگی­هایی داراست که مجموع آن جز بر معصومین: بر کس دیگر قابل تطبیق نیست. مهم­ترین این ویژگی­ها عبارت است از:
1. عدد آنان دوازده نفر است: ... أثنا عشر خلیفة .... ([1])
2. همگی آنان از قریش هستند: ... کلّهم من قریش.([2])
3. این دوازده نفر، خلفای کلّ امت هستند، نه بخشی از امت.
سؤال شد چند نفر خلیفه بر این امت خلافت خواهند کرد؟ پیامبر(ص) فرمود: دوازده نفر... ([3])و([4]) و نیز: همواره امر خلافت، میان امتم به شایستگی ادامه دارد، تا دوران خلافت دوازده خلیفه سپری گردد.... ([5])
در مجموعه­ی روایات فوق، تعبیری مهم به چشم می­خورد و آن، واژه­ی امّت است که همه پیروان پیامبر اکرم(ص) را از صدر اسلام تا قیامت شامل می­شود، و هرگز نمی­توان آن را به مسلمانان عصری خاص اختصاص داد.
روایاتی که واژه فوق در آن به کار رفته، گویای آن است که خلفای دوازده­گانه خلفای کلّ امتند، از این­رو آن‌ها چنان­که دانشمندان اهل سنت پنداشته­اند خلفای امت اسلامی در قرن اول، یا دوم هجری نیستند، تا آن­که دوران خلافت­شان پس از گذشت زمان تعیین شده، سپری شده باشد، بلکه آن­ها چنان­که نصوص روایات فوق نشان می­دهد خلفای کل امت اسلامی­اند و تا امت باقی است، همواره یکی از آن‌ها، میان امت باقی است، تا امّت بدون پیشوا و سرپرست باقی نماند.
4. در شماری از تعابیر حدیث، قوام و استواری دین، دایر مدار وجود خلفای دوازده­گانه است: لایزال الدّین قائماً حتّی تقوم السّاعة أو یکون علیکم أثنا عشر خلیفة.... ([6])
به مفاد دو روایت فوق، اگر دوران خلافت خلفای دوازده­گانه سپری شود؛ دین، قوام و استواری خود را از دست خواهد داد. و چون دین، استوار و پابرجاست، پس هنوز دوران خلافت آن­ها پایان نپذیرفته است. مفهوم فوق، به هیچ روی با توجیهات دانشمندان اهل سنت درباره­ی حدیث، سازش ندارد.
5 . در شمار دیگری از نقل­های حدیث، عزّت دین، دایر مدار وجود امامان دوازده­گانه قرار داده شده است؛ یعنی دین، تا زمانی عزیز است که اینان باشند، و اگر روزی فرا رسد که کسی از آنان باقی نباشد، اسلام عزت خود را از دست خواهد داد: لایزال هذا الدّین عزیزاً إلی أثنا عشر خلیفة... و لایزال هذا الدّین قائماً ما کان أثنا عشر خلیفة کلّهم من قریش.([7]) از آن­جا که نمی­توان پذیرفت اسلام، عزّت خود را از دست داده باشد، باید بپذیریم که دوران خلافت خلفای دوازده­گانه هنوز پایان نیافته است.
6 . در برخی نقل­ها آمده است: دشمنی دشمنان، به آنان زیان نمی­رساند.([8]) و تنها گذاشتن و خوار کردن آنان، زیانی به آن­ها وارد نمی­سازد.([9])
تعابیر فوق نشان می­دهد که خلافت خلفای دوازده­گانه رسول خدا(ص) لزوماً به معنای حاکمیت و قدرت ظاهری نیست، چون اگر چنین باشد و با این وجود، مردم آنان را تنها گذاشته، یا با ایشان به دشمنی برخیزند، و این امر به شکست ظاهری آن­ها منتهی شود، زیان آشکاری به ایشان خواهد رسید؛ از این‌رو آشکار می‌گردد که حاکمیت و سلطه ظاهری در خلافت آن‌ها نقشی ندارد و خلافت‌شان، یک منصب الهی و استحقاقی است و حاکمیت و قدرت ظاهرى، تنها یکی از شؤون خلافت الهی است، که اگر زمینه فراهم گردد؛ خلفای رسول خدا(ص) به این امر مبادرت داشته و چنانچه شرایط اجازه ندهد؛ در این صورت گزند و زیانی به منصب خلافت الهی آنان وارد نخواهد شد.
7. در شماری از تعابیر حدیث آمده است: إنّ هذا الأمر لاینقضی حتّی یمضی فیهم أثنا عشر خلیفة... ([10])؛ امر خلافت پایان نمی­یابد، مگر آن­که دوران خلافتِ دوازده نفر خلیفه سپری شود که همگی آنان از قریش­اند.
تعبیر فوق نشان می­دهد که امر خلافت، میان امت اسلامی دایر مدار وجود خلفای دوازده­گانه رسول خدا(ص) است و تا یکی از آنان باقی است، خلافت نیز باقی است و هرگاه دوران آنان سپری شود، روزگار خلافت نیز به پایان خواهد رسید. به جز نقل فوق از حدیث جابر، دلایل دیگری نیز وجود دارد که نشان می­دهد عُمر خلافت، پایان نیافته است، بلکه دوران خلافت خلفای دوازده­گانه رسول خدا(ص) ادامه دارد. صاحبان صحاح اهل سنت از رسول خدا(ص) نقل کرده­اند که فرمود: لایزال هذا الأمر فی قریش ما بقی من النّاس إثنان([11])؛ همواره امر خلافت در میان قریش است، تا آن­گاه که دو نفر انسان در جهان باقی باشند. به دلالت حدیث فوق همواره در همه زمان­ها، خلیفه­ای از تبار قریش میان امّت اسلامی وجود دارد، تا جهان به پایان رسد. حدیث فوق، حدیث امامان اثنا عشر را تکمیل می­کند و نشان می­دهد که هم­اکنون، خلیفه قرشی تباری میان امّت اسلامی وجود دارد.
همچنین شماری از دانشمندان اهل سنت در شرح حدیث جابربن سمره که موضوع بحث کنونی ما است، حضرت مهدی را مصداق حدیث، و او را یکی از خلفای دوازده­گانه رسول خدا دانسته­اند. از آن جمله‌ا­ند: ابو داود، سیوطی و ابن­کثیر. ([12])
افزون بر این، شخص رسول خدا(ص) نیز براساس احادیث صحیحی که از آن حضرت در دست است حضرت مهدی را یکی از خلفای امت اسلامی به شمار آورده­اند. شماری از حافظان حدیث، از رسول خدا(ص) نقل کرده­اند که فرمود: یکی از خلفای شما خلیفه­ای است که اموال را می­بخشد، بدون آن­که آن را بشمارد.([13])
دانشمندان مسلمان، مصداق حدیث فوق را حضرت مهدی موعود دانسته­اند.([14])
چنان­که می­دانیم، حداقل، حکومت ظاهری حضرت مهدی پس از این و در آخرالزمان خواهد بود. نتیجه، این که خلافت خلفای دوازده گانه، پایان نیافته است؛ بلکه خلافت الهیِ جانشینان رسول خدا ادامه دارد.
8 . در شماری از تعابیر حدیث، مطالبی به چشم می­خورد که نشان می­دهد مسأله خلافت، در دوران خلفای دوازده­گانه، در مسیر خیر و صلاح قرار خواهد داشت. در یکی از نقل­های حدیث جابر آمده است: همواره امر خلافت صالح و شایسته است، تا دوازده نفر امیر وجود داشته باشند که همگی آنان از قریش هستند.([15])
و در حدیث ابوجحیفه آمده است: همواره مسأله خلافت در میان امتم به نحو شایسته­ای ادامه دارد تا دوران دوازده نفر خلیفه که همگی آنان از قریش می­باشند سپری گردد.([16])
9. در یکی از نقل­های حدیث آمده است: دین خدا، همواره استوار و پا برجا است، تا قیامت به پا شود یا آن­که دوازده نفر خلیفه بر شما خلافت کنند که همگی آنان، از قریش‌اند.([17])
از حدیث فوق نیز به وضوح استفاده می­شود که دوران خلافت خلفای دوازده­گانه پایان نیافته، بلکه تا قیامت استمرار دارد. این، با نظر دانشمندان تشیع سازگار است، نه با نظر دانشمندان اهل سنت.
وقتی تاریخ خلافت اسلامی را می­نگریم، سلسله­ای را که خلافت آنان، منطبق بر حدیث­های فوق باشد، نمی­یابیم؛ سلسه­ای که از دوازده نفر تشکیل شده باشند، خلفای کلّ امت اسلامی باشند، از دودمان قریش باشند و همگی آنان افرادی صالح و شایسته باشند. این­جا است که باید بپذیریم مقصود از خلفای دوازده­گانه، امامان اهل­بیت رسول خدایند که همگی آنان، افرادی صالح و شایسته­اند و از نسل خود رسول خدا(ص) و خلافت آنان نیز منصبی الهی است. اینان، اگر به عرصه حکومت ظاهری قدم نهند، حکومت آنان شایسته­ترین حکومت موجود خواهد بود. این واقعیتی است که جهان اسلام، یک بار، آن را در روزگار حکومت امیرمؤمنان علی(ع) دیده است و پس از این، یک بار دیگر در روزگار حکومت جهانی فرزندش، حضرت مهدی موعود و پس از آن، خواهد دید.
10. این حدیث با تفکر اهل سنت در بحث خلافت ناسازگار است. زیرا اهل سنت بر این باورند که رسول خدا پس از خود کسی را به عنوان جانشین خویش تعیین نکرده بلکه با سکوت خود تصمیم­گیری درباره مسأله خلافت را به اصحاب و امّت واگذار نموده است. بنابراین، انتخاب خلیفه حقی از حقوق مردم است، و آنان حق دارند از میان افراد شایسته در طی زمان­های مختلف، به هر تعدادی که بخواهند و از هر قوم و قبیله­ای که تشخیص دهند، خلیفه و امامی برای خود انتخاب کنند.
این در حالی است که حدیث یاد شده با چنین فکر و اندیشه­ای ناسازگار است و آن را نفی می­کند؛ زیرا رسول خدا(ص) در این حدیث برای خلفای امت اسلامی، اوصاف و شرایطی تعیین نموده، و امت اسلامی نیز مؤظف به رعایت این شرایط می­باشند. مثل این­که باید تعداد خلفای امت اسلامی دوازده نفر باشند، همه­شان از قریش باشند، افرادی صالح باشند، خلفای کل امت باشند، وجودشان مایه عزت دین و عزت خلافت باشد.
تعیین اوصاف و شرایط یاد شده برای خلیفه و پیشوای امت اسلامى، از جانب رسول خدا(ص) به وضوح بیان­گر آن است که تعیین جانشین پیامبر حق خدا و پیامبر است، نه حق مردم. چرا که اگر این امر از حقوق مردم بود معنا نداشت که پیامبر حقوق آنان را نادیده گرفته و برای آن، شرایطی ذکر کند. بلکه چنان­که طبق ادعا اصل مسأله به امت واگذار شده باید بیان اوصاف و شرایط آن نیز به مردم واگذار می­شد، و خود مردم شرایط و اوصاف جانشین رسول خدا(ص) را تعیین می­کردند. حال آن­که چنین نشده، و پیامبر چنین حقی برای اصحاب و دیگر آحاد امت اسلامی قایل نشده، و شخصاً به تعیین شرایط لازم برای خلیفه و پیشوای مسلمین، اقدام نموده­اند.
پی‌نوشت:
[1]. مسلم، صحیح، کتاب أماره، باب 51 و احمدبن حنبل، مسند، ج 5 ، ص 106 ‌ 90 و طبرانى، معجم کبیر، ج 2، ص 277.
[2]. بخارى، صحیح، کتاب احکام، باب 51 و ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج 1، ص 153 و بیهقى، دلایل النبوة، ج 6 ، ص 561 .
[3]. در حدیث جابربن سمرة آمده است: یکون لهذه الأمّة أثنا عشر خلیفة» و در حدیث ابن مسعود آمده است: أنه سئل کم یملک هذه الأمّة من خلیفة؟ قال: أثنا عشر... و در حدیث ابوجحیفه آمده است: لایزال أمر أمتی صالحاً حتی یمضی أثنا عشر خلیفة... و احمدبن حنبل، مسند، ج 5 ، ص 106 و طبرانى، معجم کبیر، ج 2، ص 198 و متقی هندى، کنزالعمال، ج 12، ص 33.
[4]. لایزال الدّین قائماً حتی تقوم الساعة أو یکون علیکم أثنا عشر خلیفة... و لایزال هذا الدّین قائماً ما کان أثنا عشر خلیفة کلّهم من قریش و مسند احمدبن حنبل، ج 2، ص 55 و مستدرک حاکم نیشابورى، ج 4، ص 501 و نورالدین هیثمى، مجمع الزواید، ج 5 ، ص 344 و فتح البارى، ج 13، ص 212.
[5]. لایزال أمر أمتی صالحاً حتّی یمضی أثنا عشر خلیفة ... حاکم نیشابورى، مستدرک، ج 3، ص 618 و نورالدین هیثمى، مجمع الزواید، ج 5 ، ص 190 و متقی هندى، کنزالعمال، ح 33849 و محمدبن اسماعیل بخارى، تاریخ بخارى، ج 8 ، ص 411.
[6]. مسلم، صحیح، کتاب أماره، باب 1 و أبی­داوود، سنن، کتاب المهدى، و سیوطى، تاریخ الخلفا، ص 18 و بیهقى، دلایل النبوة، ج 6 ، ص 52 و ابن حجر عسقلانى، فتح البارى، ج 13، ص 212 و البانى، سلسلة الصحیحة، ح 376.
[7]. مسلم، صحیح، کتاب أماره، باب 1 و احمدبن حنبل، مسند، ج 5 ، ص 106 90 و متقی هندى، کنزالعمال، ج 12، ص 32 و فتح البارى، ج 13، ص 211 و معجم کبیر طبرانی، ج 2، ص 195.
[8]. لایضرّهم عداوة مَن عاداهم ...، معجم کبیر، ج 2، ص 256، ح 2073 و کنزالعمال، ج 12، ص 33.
[9]. لایضرّهم مَن خذلهم....
[10]. معجم کبیر ، ج 2، ص 285 و فتح البارى، ج 13، ص 211.
[11]. صحیح مسلم، کتاب اماره، باب 1 و صحیح بخارى، ج 4، ص 218 و ج 9، ص 78 و مسند احمد، ج 2، ص 39، 93 و 128.
[12]. سنن ابی داود، کتاب المهدى و تاریخ الخلفاء، ص 10 12 و النهایة فی الفتن، ج 1، ص 9 .
[13]. من خلفائکم خلیفة‌یحثو المال حثیاً لا یعدّه عدد؛ صحیح مسلم، کتاب فتن، ح 68 و مسند احمد، ج 3،‌ ص 5 ، 37، 49، 60 ، 96 و 317 و درالمنثور، ج 6 ، ص 58 و مستدرک حاکم، ج 4،‌ص 454 و جامع الاصول، ج 11، ص 84 ، ح 7891.
[14]. البانى، صحیح الجامع الصغیر، ج 5 ، ص 217.
[15]. لایزال هذا الأمر صالحاً حتی یکون اثنا عشر امیراً کلّهم من قریش؛ مسند احمد، ج 5 ، ص 97 و 107.
[16]. لایزال أمر امّتی صالحاً حتی یمضی اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش؛ مستدرک حاکم، ج 3، ص 618 و مجمع الزواید، ج 5 ، ص 190 و کنزالعمال، ح 33849.
[17]. لایزال الدین قائماً حتی تقوم الساعة او یکون علیکم اثنا عشر خلیفة... کلّهم من قریش؛ مسلم، صحیح، کتاب اماره، باب 1 و ابی داود، سنن، کتاب المهدى، تاریخ الخلفاء، ص 18 و بیهقى، دلایل النبوة، ج 6 ، ص 520 و فتح البارى، ج 13، ص 212

تبلیغات