آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

تعقل و خردورزی از امور نسبی و قابل کاهش و افزایش است. در روایات اسلامی عباراتی مثل کمال عقل، تمام عقل، وفور عقل، قوت عقل، غزارت عقل، رزانت عقل، صحّت عقل و فزونی و زیادت آن مطرح شده است. این نشان می­دهد که خردورزی درجات و سطوحی دارد. گاهی رفتار انسان صد در صد در جهت تحقق هدف اوست. گاه رفتار انسان صد در صد در جهت مخالف اهداف و مقاصد عاقلانه و عادلانه است. گاهی رفتار از خط مستقیم هدف، انحراف دارد. درجات کج­راهه و بی­راهه روی هم بسیار متفاوت است. ضلال مبین و ضلال بعید نشان ناهماهنگی اعمال و افکار انسان با اهداف الهی است. خردورزی کامل آن است که از هرگونه توقف و رکود و کج­راهه و بی­راهه انسان را مصون می­دارد. خردورزی کامل نوعی عصمت و مصونیت می­آورد و از این­جاست که معصومین:، عقل کل هستند، دیگران به هر میزان بتوانند خویش را با امام معصوم هماهنگ کنند، رفتارهای آنان عاقلانه و عادلانه است. کسانی که از مسیر سعادت جاوید و عبادت الهی و جادّه قرب دور می­شوند، عقل خویش را تعطیل و چشم خویش را کور و قطب­نمای خویش را تخریب و قبله­ی زندگی را گم می­کنند. خرد، قبله­نمای فرد و جامعه­ی انسانی است و میزان بهره­گیری انسان­ها از این قبله نما بسیار متفاوت است.
عقاید؛ تعیین کننده اصلی هدف و راه و روش و فضای زندگی است. بدون بهره­مندی از اندیشه­های آسمانی و الهی اقدامات عاقلانه امکان­پذیر نیست.
درجات سقوط
مراحل سقوط فکری و عقلی و کم خردی انسان­ها در روایات اهل بیت: با عبارات مختلف بیان شده است. مرگ عقل، ذهاب عقل، نقص عقل، عدم عقل، خواب عقل، دهشت عقل، قلّت عقل، و خفّت آن در احادیث آمده است. این تعبیرها حاکی از درجات متفاوت سقوط عقلی و تنزّل فرهنگی انسان­هاست. شناخت عوامل تأثیرگذار در زوال عقل و میزان این تأثیر، و مقابله با آن از وظایف مهم انسان است.
موانع شناخت با نگاهی دقیق­تر همان عوامل سقوط فرهنگی و موانع خردورزی است. قرآن کریم در معرفی موانع هدایت و ریشه­ گمراهی به هواپرستى، کفر، شرک، اسراف، فسق و ظلم اشاره کرده است.
انسان به میزان نزدیکی به آفریننده هستى، امواج معرفت از قلب او می­جوشد و هر چه از او دور گردد، توان فرهنگی و خردورزی خویش را از دست می­دهد. هدایت فراگیر الهی همچون باران رحمت اوست، اما آیا باران پر برکت الهى، شوره­زاران و سنگ­های سخت را نیز بارور می­سازد؟! برخورد نادرست با کانون نور و انعطاف ناپذیری در برابر آن بزرگترین عامل محرومیت فرهنگی و سقوط عقل است.
تعریف عقل
تعریفی که فرهنگ اهل بیت: از عاقل ارایه می­دهد، دقیق­ترین و کاربردی­ترین تعریف است.
به این احادیث علوی(ع) توجه کنید:
العاقل من وعظته التّجارب([1])؛ خردمند کسی است که از تجارب پند گیرد.
العاقل یطلب الکمال، الجاهل یطلب المال([2])؛ خردمند در جست­وجوی کمال است و جاهل در پی مال.
العاقل من صدق أقواله، أفعاله([3])؛ عاقل کسی است که رفتارش، گفتار او را تأیید کند.
العاقل من وقف حیث عرف([4])؛ عاقل کسی است که با توجه به شناخت خویش حرکت کند.
امام صادق(ع) می­فرماید: العاقلُ مَن کانَ ذلولاً عِندَ إجابة الحقّ([5])؛ عاقل کسی است که در پذیرش حق تسلیم و فروتن باشد.
عقل نیروی هماهنگ کننده انسان با اهداف، وظایف و منافع و مصالح فرد و جامعه است. این نیرو در شناخت حقیقت و شرایط جاری و مصالح حال و آینده به انسان کمک می­کند. به تعبیر برخی روایات، عقل؛ پیک حق است.
نشانه­های خردورزى
خردورزی در ابعاد گوناگون زندگی انسان نمود دارد؛ از جمله محورهای زیر نقطه­های بروز عقل مداری انسان است:
عقل در مدیریت زبان، کاربرد منطقی حواس و بهره­گیری منطقی از آن نقش آشکار دارد.
عقل در مدیریت رفتار، و انتخاب مناسب­ترین شیوه در شرایط گوناگون مؤثر است.
عقل در مدیریت عواطف، و کنترل مهر و کین و اعمال و اعلام آن تأثیرگذار است.
عقل در مدیریت اجتماعى، و معاشرت و چگونگی برخورد با دیگران نقش بنیادی دارد.
عقل در مدیریت وقت و عمر، و اغتنام فرصت­ها و چگونگی توزیع ساعات کار اثرگذار است.
عقل در آخرت گرایى، و انجام فعالیت­های مناسب برای جهان دیگر و عبادت الهی عامل اساسی است.
عقل در پاسخ گویى، و کم و کیف آن بالاترین نقش را دارد.
رفتار انسان در برابر لهو و لعب و مسابقات بیهوده ورزشى، میدان گسترده­ای برای انعکاس عقل مداری و ضعف خردورزی است.
برای شناخت عاقل و دیوانه واقعی باید شاخص­های خردورزی را در قرآن و سخنان معصومین: بشناسیم. توجّه به دو حدیث نبوی(ص) معیارها را در شناخت عقل مداری و جنون مشخص می­کند:
1. إنّما المجنون من آثر الدّنیا عَلی الآخرة([6])؛ دیوانه کسی است که دنیا را بر آخرت برگزیند.
2. إنّما المجنون عبدٌ او أمةٌ أبلیا شبابهما فی غیر طاعة الله([7])؛ مجنون کسی است که جوانی خویش را در غیر طاعت الهی فرسوده کند.
دشمنان گوهر عقل
بدون تردید، گوهر خرد همچون دیگر اشیای گران­بها دشمنانی دارد. شناخت دشمنان و مراقبت از عقل در برابر سارقان فرهنگی وظیفه­ی بزرگ الهی اجتماعی است؛ و همان گونه که فرد باید مواظب اموال خود و دیگران باشد، باید از نیروی خرد خود و دیگر انسان­ها پاسداری نماید.
روایات اسلامی موانع خردورزی و دشمنان عقل را چنین شرح می­دهد: ([8])
1. میگسارى، 2. قماربازى، 3. دروغ پراکنى، 4. شبهه­آفرینى، 5 . موسیقی و لهو و لعب، 6 . هوس زدگى، 7. رفاه گرایى، 8 . مدح و قدح بی­جا، 9. خصومت و دشمنى، 10. پرخورى.
حرکت فطری و طبیعی انسان عاقلانه است. هیجانات بی­جا از سوی اشخاص و رسانه­ها و افراط در محبّت و خصومت، مانع واقع بینی و تصمیم­گیری عقلانی است. سرگرمی و غفلت از نیازها و خط­های واقعی مانع اقدام عاقلانه و خردمندانه است. امام علی(ع) در زمینه اشتغال به لهو و لعب و بازی­های گوناگون فرموده است:
1. مَن کَثُر لهوُه قلَّ عَقلُه([9])؛ هر کس سرگرمی­اش زیاد شود، عقلش اندک گردد.
2. لَمْ یَعْقِل من وَلِهَ باللّعِبِ([10])؛ هر کس شیفته بازی شود، خردورزی ندارد.
3. لایَثوبُ العقلُ مع اللّعِبِ ([11])؛ عقل و بازی با هم جمع نمی­شود.
4. أفضلُ العَقلِ مُجانَبةُ اللَّهو([12])؛ بهترین خردورزی دوری کردن از لهو و لعب است.
امیرالمؤمنین(ع) در غررالحکم فرموده است: العاقلُ مَن یملِکُ نفسه إذا غَضِب و إذا رَغِب و إذا رَهِب([13])؛ خردمند کسی است که در برابر خشم، در برابر خواسته و در برابر بیم و ترس، زمام خویش را از کف ندهد.
بی­تردید مهم­ترین موانع خردورزی عبارت است از: خشم، عشق، بیم.
سه عاملی که در مرحله­ی شناخت، مانع دید و توجه به بخش مهمّی از حقایق جهان است، و هنگام تصمیم­گیری نیز قدرت انتخاب عادلانه و عاقلانه را از انسان سلب می­کند. هر کس از این سه گردنه­ی بزرگ اخلاقی به سلامت بگذرد، مدال خردورزی را به کف خواهد آورد.
گناهان مانع روشن بینی و کسب معارف الهی و نشان سلطه ابعاد حیوانی بر نیروی عقل­ورزی است. جرم؛ سبب سنگینی و سقوط و هلاکت انسان است و تقوا؛ امنیت بخش انسان است. ([14])
عقل ایجاب می­کند که انسان در این جهان به ایمان و تقوا و زهد و عبادت پناهنده شود. کفر بزرگ­ترین مانع خردورزی است. بدون هدف­داری و تشخیص درست آن، اقدام عاقلانه امکان­پذیر نیست. برای انسان دارای هدف و مقصد عالی سو و جهت حرکت فرقی نمی­کند. هدف­دارى؛ شرط اوّل تشخیص و اقدام عاقلانه و جاهلانه است. بی­هدفی از کفر بر می­خیزد. خردورزی در فضای کفر امکان پذیر نیست و تنها مؤمنان به خداوند از خردمداری کامل بهره­مندند.
شاخصه­های خردورزى
آینده­نگرى، مدارا، کنترل زبان، دوری از شهوت، دانش­گرایی([15])، وحدت گرایی وولایت مداری شاخصه­ی خردورزی است.
پذیرش ولایت الهی نشان عقل است و پذیرش ولایت طاغوت نشان بی­خردی است. شریعت­گرایی نشان عقل است و هوس­گرایی نشان بی­عقلی است.
)ثُمّ جَعَلْناکَ عَلی شَریعَةٍ مِنَ اْلأمْرِ فَاتّبِعْها وَ لا تَتّبِعْ أهْواءَ الّذینَ لا یَعْلَمُونَ ? إِنّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنْکَ مِنَ اللّهِ شَیْئًا وَ إِنّ الظّالِمینَ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ اللّهُ وَلِیّ الْمُتّقینَ(([16]).
خداسالاری نشان عقل است. خلق سالاری نشان بی­خردی است، خدا بر خلق حاکم است و خلق در برابر او کاره­ای نیست. اگر قرار باشد انسان یکی را انتخاب کند، عاقلانه کدام را بر می­گزیند؟! )... ءَ أرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أمِ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ(([17]). هوس زدگى بزرگ­ترین مانع حق مداری و حق­شناسی و حجاب معرفت و واقع بینی است.
)أ فَرَأیْتَ مَنِ اتّخَذَ إِلههُ هَواهُ وَ أضَلّهُ اللّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ أفَلا تَذَکّرُونَ(([18])؛ حرکت براساس علم و یقین؛ حرکتی عاقلانه است. حرکت براساس حدس و گمان و آمال و آروزهای بی­دلیل؛ عاقلانه نیست:‌ )وَ قالُوا ما هِیَ إِلاّ حَیاتُنَا الدّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاّ الدّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاّ یَظُنّونَ (([19]) لجاجت، جدال و مراء، حرص و آزمندى، تقلید از پیشینیان، حرکت براساس حدس و گمان، اقدام براساس رأی و قیاس و غرور و خود برتر بینی و پرخورى از موانع بزرگ خردورزی است.
در رهنمودهای علوی(ع) از موانع خردورزی انسان این­گونه سخن به میان آمده است:
عُجْبُ المْـَرءِ بنَفسِه أحدُ حُسّادِ عَقلهِ([20])؛ خودشیفتگی انسان یکی از حسودان عقل اوست.
أکثَرُ مَصارِع العُقُولِ تحت بُروقِ المطامع([21])؛ بیشترین لغزشگاه­های خرد در زیر برق آزمندی­هاست.
مَن لَم یملِک غضبه لَم یَملِک عقله([22])؛ هر کس زمام خویش را نداشته باشد، زمام عقل خود را ندارد.
لاتجتمع الفطنة والبطنة([23])؛ هوشمندی و پرخورى با هم جمع نمی­شود.
غرور علمی یکی از موانع بزرگ خردورزی است. گاه دانستن چند اصطلاح علمى، خواندن چند کتاب خارجی و داخلى، گرفتن مدارک و مدارج حوزوی و دانشگاهی و ...، سبب غرور علمی می­شود؛ و حال آن­که اوج عقل مداری آن است که به نادانی خویش اعتراف کنیم و اگر در مقام فرشتگان الهی نیز قرار گرفتیم، با صراحت بگوییم: )قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلّمْتَنا إِنّکَ أنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ(([24]).
انسان در انتخاب صلح و جنگ، مصالح و منافع خویش را می­نگرد و این اقدام خود را براساس عقل می­داند، اما مبارزه­ای که انسان یقین به شکست ­خود دارد، اقدامی غیر عاقلانه است؛ از این­رو چه کسی می­تواند با خدا مبارزه کند و آن را اقدامی عاقلانه به حساب آورد؟!.([25]) بنابراین گناه نوعی حماقت و جنون است و توبه نشان خردورزی و عقل مداری است.
کسانی که خدا را فراموش می­کنند، و هدف را وارونه می­فهمند، به مرحله­ای می­رسند که فعالیت­های عاقلانه را غیر عاقلانه می­دانند و عقل را با جنون و سفاهت اشتباه می­گیرند. عقل کل را به جنون و سفاهت متهم می­کنند: )ثُمّ تَوَلّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلّمٌ مَجْنُونٌ(([26]).
وقتی پیامبری ندای توحید برمی­آورد مردم در سه راهی قرار می­گیرند: 1. ایمان، 2. انکار، 3. اعتزال.
عاقلانه آن است که اگر ایمان نمی­آورد، با رسول الهی مبارزه نکند، بلکه از مسیر حرکت او کنار برود و مانع راه نشود؛ در حالی­که پاسداری از امتیازات و نان و نام دنیوی او را به مخالفت با پیامبر الهی و معامله­ی حقیقت برای به چنگ آوردن مصلحت وا می­دارد.
برتری جویی و اسراف­کاری اقداماتی ضد عقل و خرد است. برتری جویی با کارهایی که مایه برتری نیست؛ همانند روشن کردن بخاری برای خنک شدن هواست. بالیدن به داشته­های دیگران، و غرور بی­جا، نشان دوری از خردورزی است.
پی­نوشت:
[1]. میزان الحکمة، ش 13408.
[2]. همان، ش 13409.
[3]. همان، 1390.
[4]. همان، 1391.
[5]. همان، 13427.
[6] . میزان الحکمة، ج 1، ص 443.
[7]. همان.
[8] . ر.ک؛ کتاب العقل والجهل منابع حدیث.
[9] . غررالحکم، ش 13425.
[10]. همان، ش 13454.
[11]. همان، ش 13455.
[12]. همان، 13456.
[13]. همان، 13477.
[14]. )إِنّ الْمُتّقینَ فی مَقامٍ أمینٍ (الدّخان (44) : 51.
[15]. قال الکاظم(ع): إنّ العاقل رَضِیَ بالدُّون مِن الدُّنیا مَع الحکمة، ولم یَرضَ بالدُّون مِن الحکمة مع الدّنیا فلذلک رَبِحَت تجارَتُهم؛ میزان الحکمة، ج 8 ، ص 3893.
[16]. الجاثیه (45) : 18 و 19.
[17]. یوسف (12) :‌ 39.
[18]. الجاثیه (45) : 23.
[19]. الجاثیه (45) : 24.
[20]. نهج البلاغه، حکمت 212.
[21]. نهج البلاغه، حکمت 219.
[22]. وسایل، ج 15، ص 360.
[23]. غررالحکم، ج 2، ص 836 .
[24]. البقره (2) : 32.
[25]. قال الکاظم(ع): إنّ العاقل اللّبیب مَن تَرَک مَالاَطاقة لَهُ بِه، وأکثرُ الصَّوابِ فِی خِلافِ الهَوى؛ میزان الحمة، ج 8 ، ص 3892.
[26]. الدّخان (44) : 14.

تبلیغات