آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

(وَلاَتَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنکَاثاً...)([1])؛ و مانند آن [زنی] که رشته­ی خود را پس از محکم بافتن، [یکی یکی] از هم می­گسست....
این آیه­، اشاره به داستان زنی از قریش به نام رایطه دارد که در زمان جاهلیت خود و کنیزانش صبح تا نیم­روز را به رشته کردن پشم و مو می­گذراندند، و باقیمانده­ی روز را تا هنگام شب به واتابیدن نخ­ها مشغول بودند. به همین جهت در میان عرب به عنوان حمقاء (زن احمق) معروف شده بود.
علی­بن ابراهیم قمی در تفسیر خود از حضرت باقر7 نقل می­کند که: این زن، دختر کعب­بن سعد است و کار هر روزش بافتن و سپس باز کردن بافته­اش بود. او به زن احمق مکه معروف بود.
اگرچه این مَثَل در مورد هر کار نامعقول، مطرح است، ولی در مورد شکستن عهد و پیمان، از کاربرد روشن­تر و بیشتری برخوردار است؛ زیرا شکستن عهد و پیمان همانند تافته­ای است که پس از محکم شدن از هم گسسته گردد. مقصود از بافتن و رشتن جز استحکام و تکامل آن نیست، در حالی که باز کردن آن، چیزی جز نقص غرض و حرکت ارتجاعی، نه تنها بی­حاصل، بلکه زیان­آور و آفت­زا است. براین اساس هرگونه برنامه­ریزی و حرکت که در جهت شکستن عهد و پیمان انجام گیرد؛ دلیل بر انحطاط و سقوط شخصیت به شمار می­آید.
مباش از جمله­ی زنهار خواران([2]) که یزدان هست با زنهار داران([3])
(ویس ورامین)
پیام­های آیه:
1. نابخردی پیمان شکنان؛‌ عهد شکنی و پنبه کردن رشته­ها به سان یکدیگر بوده؛ چرا که در هر دو مورد زحمت­ها به هدر رفته و این عمل نتیجه­ای جز استهزا و تمسخر گرفتن خویش ندارد.
2. زشتی و قباحت خیانت پیشگی و عهدشکنی؛ زشتی پیمان شکنی به اندازه­ای است که کسی با صراحت حاضر به قبول آن نمی­شود؛ از این­رو به دنبال عذر و بهانه می­گردد، گاهی نیز برخی از افراد مسلمان کثرت دشمن و قلّت مؤمنان را دلیل شکستن پیمان خود با خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله ) می­دانند، و حال آن­که اقلیت مصمم و با ایمان بر اکثریت سست و پیمان شکن برتری دارد و چه بسا پیروز میدان نبرد حق باشند: (... کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرةً بِإذْنِ الله...).([4]) همچنان که کثرت عدد، مجوز برای پیمان شکنی با دوستان نمی­باشد.
برخی دولت­های اسلامی، به دلیل ترس از قدرت­های بزرگ استعماری تعهدات خود با مؤمنان را زیر پا می­گذارند و قدرت ناچیز بشر ضعیف را به قدرت بی­پایان خدا مقدم می­شمرند، و به غیر خدا تکیه می­زنند، و از غیر خدا می­ترسند و حتی عهد و پیمان خود را بر سر این کار می­نهند. این اقدام از آثار شوم شرک و بت­پرستی به شمار می­آید.
امیرمؤمنان علی(ع) در نامه­ی عهد به مالک اشتر یادآور شده است که: مردم جهان با تمام اختلافاتی که در افکار و تمایلات دارند، در مسأله­ی وفای به عهد و نشکستن پیمان­ها هم عقیده­اند تا آن­جا که حتی مشرکین زمان جاهلیّت به عهد و پیمانی که با مسلمانان داشتند وفادار بودند؛ زیرا که آینده­ی ناگوار پیمان شکنی را آزمودند.([5])
صورت نقض وفای ما مباش بی­وفایی را مکن بیهود فاش
بی­وفایی چون سگان را عار بود بی­وفایی چون روا داری نمود
لاتکونوا کالتی نقضت تور کافی است از قبح نقض عهدها([6])
3. لزوم وفای به عهد؛ مهم­ترین سرمایه­ی یک جامعه، اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به یکدیگر است؛ چرا که آنان را همچون رشته­های زنجیر به هم پیوند می­دهد. عهد و پیمان و سوگند، تأکید و یادآوری بر حفظ این هم بستگی و اعتماد متقابل است. اگر روزی عهد و پیمان­ها شکسته شود، اثری از این سرمایه­ی بزرگ اعتماد عمومی باقی نخواهد ماند؛ و جامعه­ی به ظاهر متشکل، تبدیل به آحاد پراکنده­ی فاقد قدرت می­گردد.
آیات قرآن، و احادیث معصومین: بر مسأله­ی وفای به عهد و ایستادگی در برابر سوگندها تأکید نموده است، و شکستن آن را از گناهان کبیره به حساب می­آورد: (وَأَوْفُوا بِعَهْدِاللهِ إذَا عاهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُوا الأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً إنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ)([7])؛ و چون با خدا پیمان بستید، به پیمان خود وفا کنید و سوگندهای [خود را] پس از استوار کردن آن­ها مشکنید، با این­که خدا را بر خود ضامن [و گواه] قرار داده­اید، زیرا خدا آنچه را انجام می­دهید، می­داند.
سعدی نیز می­گوید: عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی.
4 . پرهیز از پشیمانی کار؛ هرچند مَثَل آیه ناظر به پیمان شکنی است، لکن بیان قرآن مجید فراگیر است. تباهی سرمایه­ی عمر و دستاوردهای علمی، فرهنگی، سیاسی و ... جامعه که محصول تلاش طاقت­فرسای فردی و جمعی است در اثر بی­توجهی، غفلت، بی­پروایی و یا هوسرانی فردی و گروهی بوده و نتیجه­ای جز حسرت و آه، به دنبال ندارد.
این­گونه کارها زیانی بس بیش از کار آن دختر ابله مکّه را در پی دارد که اگر او فقط رشته­ی نیم­روز خویش را تباه می­کرد؛ اینان رشته­ی ماه­ها، و سال­ها و قرن­ها را به باد می­دهند: أخسر من الناقضة غزلها؛ زیان­کارتر از دختر ابله مکه.
--------------------------------------------------------------------------------
پی­نوشت:
[1]. النّحل (16) : 92.
[2]. پیمان شکنان و عهد گسلان، خیانت کنندگان.
[3]. باوفایان و متعهدان به عهد و پیمان، امانت داران.
[4]. البقره (2) : 249.
[5] . نهج البلاغه، نامه­ی 53 ، بند یازدهم.
[6] . مولوی، مثنوی معنوی.
[7] . النّحل (16) :‌91 .

تبلیغات