آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

نوشتار ذیل گزیده­ای از سخنرانی آیةالله مصباح یزدی درباره­ی شخصیت استاد بزرگ آیة­الله شهید مرتضی مطهری(ره) است که در تاریخ 8/2/85 در همدان ایراد گردیده است.
براساس آموزه­های قرآن، اگر مردمی شکرگزار باشند به کمال انسانی می­رسند و لیاقت دریافت رحمت­های بی­نهایت الهی را پیدا می­کنند.
استاد مطهری(ره) این درس را از قرآن خوب آموخت و بسیار حق­شناس بود. ایشان اساتید خویش ـ از جمله امام و علامه طباطبایی0 ـ‌ را خیلی احترام می­کرد و خود را مدیون آن­ها می­دانست، هنگام یاد کردن از این بزرگان می­گفت: روحی فداه. هنگامی که درباره­ی امام سخن می­گفت مثل عاشقی که می­خواهد درباره­ی معشوقش مدیحه سرایی کند، چنان گرم صحبت می­کرد که از عمق دلش عشق می­بارید. همچنین نسبت به استادش علامه طباطبایی1 در نوشته­هایش که از ایشان نام می­برد، بلافاصله می­نوشت:‌ روحی فداه.
او عمر خویش را برای شکرگزاری نعمت­های خدا صرف کرد. این گونه نبود که به حسب اتفاق از فریمان بیاید و این مسیر را به طور اتفاقی طی کند و از روی اتفاق هم کشته شود. مطهری با اندیشه، هدف زندگی­اش را تعیین و حرکت کرد، راهش را شناخت، کسانی را که می­توانستند در این راه او را کمک کنند، شناسایی کرد و سراغشان رفت، تا از نظر علم، تقوا و فضایل اخلاقی به مرتبه­ای بسیار عالی رسید...
مطهری حقیقتاً عاشقِ شهادت بود و آن را مزدی برای خودش می­دانست که عمری برای اسلام زحمت کشیده بود.
او در این که چه علمی بیاموزد، در کجا درس بخواند، کدام استاد را انتخاب کند، در چه رشته­ای تحصیل کند و ... اندیشیده بود. همه جا در اندیشه این بود که خدا از او چه می­خواهد و از چه راهی بهتر می­تواند به جامعه خدمت کند. آن­جا که احساس می­کرد باید درس بگوید، کرسی تدریس را برپا و شاگردانی تربیت کرد که هر کدامشان امروز مانند ستاره درخشان در آسمان علم می­درخشند. هنگامی که احساس نمود دانشگاه به وجود او احتیاج دارد، رحل اقامت در دانشگاه افکند؛ آن­هم در دورانی که شخص روحانی با لباس روحانی در شهر مسلمان­ها و کنار مسجد مسخره می­شد! در دانشگاه، دانشجویان مسلمان از این که نمازشان را بخوانند، خجالت می­کشیدند! نماز خواندن و دین­داری یک ارزش منفی بود! در آن موقعیت از قم حرکت ­کرد و به دانشگاه رفت و با سختی­هایی دست و پنجه نرم کرد تا توانست بخشی از معارف الهی را به گوش دانشجویان برساند؛ به امید این که در میان آن­ها کسانی باشند که از نور معرفت الهی و اسلامی بهره­مند شوند.
خدا می­داند ایشان در دوران تدریس چه سختی­هایی را تحمل کرد. با کسانی که اصل اسلام و حتی خدا را قبول نداشتند سر و کله زد تا بتواند کلاس برود، تدریس کند و معارف اسلامی را نشر بدهد. یک جهاد علمی و فرهنگی انجام داد تا هنگامی که نوبت به جهاد سیاسی رسید.
هنگامی که امام1 نهضتشان را شروع کردند، استاد مطهری یکی از بازوان علمی و فرهنگی آن بود. در همه این راه­ها همیشه در این فکر بود که جامعه به چه چیز بیش­تر احتیاج دارد؛ به چه نوع معرفتی، از چه راهی و به چه وسیله­ای؟ آیا باید تدریس کند، منبر برود، جلسات سخنرانی در سطح تخصصی آکادمیک داشته باشد، یا مقاله و کتاب بنویسید در سطح اجتهاد، در سطح متوسط برای عموم، یا در سطح بچه­ها؟! هرجا احساس می­کرد خلأای وجود دارد، اقدام می­کرد. ایشان از عالی­ترین سطح علمی تا داستان برای بچه­ها، کتاب دارد.
برای شکر نعمت هدایت شدن به اسلام و تشیع و معارف الهی عمری با تمام وجود در خدمت اسلام بود. متأسفانه دشمنان، ارزش او را بیشتر و پیش از ما شناختند.
...
ایشان یکی از شخصیت­های شناخته شده­ی بین­المللی بود، با وجود این در نهایت غربت زندگی کرد. دشمنان ارزش و تأثیر وی را در پیشرفت و دوام انقلاب بهتر از ما شناختند؛ به همین سبب در آغاز او را هدف تیر خیانت خودشان قرار دادند.
او به هدف خود رسید و ما باید در قبال این حادثه وظایفمان را انجام دهیم؛ اول این که درک کنیم او برای چه شهید شد؟ هدف او را دنبال کنیم و راهش را ادامه دهیم. ایشان قدرت فوق بشری نداشت. جوان­هایی هستند که اگر همت کنند می­توانند در آینده نزدیک مثل او و شاید بالاتر از او بشوند. راه تکامل و رحمت خدا بسته نشده است.
شاید کسانی گمان کنند که امروز هم علمای بزرگی هستند یا إن­شاءالله در آینده نزدیک خواهند بود. به شما عرض کنم آن زمان در آن شرایط یک فرد توانست چنین تحولی را در دانشگاه­ها و در حوزه فرهنگ اسلامی پدید آورد که هنوز عمق تأثیر او درست ارزیابی نشده است، اما امروز جامعه به صدها مطهری نیاز دارد. آن روز یک کسی می­بایست هشدار بدهد و مردم را بیدار کند، امروز ملت ما بیدار است و نیازش را احساس می­کند؛ باید کسانی باشند و به این نیاز پاسخ مثبت بدهند. یک نفر می­تواند هشدار بدهد، ولی یک نفر به تنهایی نمی­تواند نیازهای همه را رفع کند. اگر در مسجدی سیم برق اتصال پیدا کند و آتش سوزی رخ دهد، یک نفر داد می­زند و هشدار می­دهد، اما اگر خدای ناکرده یک عده­ای سوخته و مجروح شده باشند، یک نفر به تنهایی نمی­تواند، بلکه باید عده­ زیادی امدادگر باشند.
در آن شرایط مرحوم استاد شهید مطهری این هشدار را به جامعه داد. حالا دست نیاز برای رفع این نیازمندی­ها به سوی حوزه­های علمیه و دانشگاه­ها دراز است. باید کسانی همت کنند و این نیازها را پاسخ بدهند. البته یک روزه و دو روزه نمی­شود؛ باید ده­ها سال زحمت بکشند.
نکته دیگری که ما باید از زندگی استاد یاد بگیریم و هر کس به اندازه توان خودش در آن راه همت به خرج دهد، این است که ایشان دردهای جامعه و خطرها را خوب درک و پیش­بینی می­کرد، به علاج دردهای موجود می­پرداخت و در حد توان، از خطرهایی که سر راه بود، پیش­گیری می­کرد و هشدار می­داد.... نعمت بزرگی است که در جامعه کسی باشد که بتواند خطرهای آینده را احساس و برای آن­ها درمانی فراهم کند، به دیگران هشدار دهد که آماده باشید تا به این لغزش­گاه نیفتید و دست کسانی را که افتاده­اند، بگیرد و بیرون آورد.
حفظ ارزش­های دین از تحریف و وارونه جلوه داده شدن، کار بسیار بزرگی است. از زمان امیرالمؤمنین(علیه السلام) با این که شاگردان و اصحاب پیغمبر وجود داشتند، تحریف حقایق شروع شد و کار به آن­جا رسید که امیرالمؤمنین از دست عالمان یا عالم نماهایی می­نالد که حقایق دین را تحریف می­کنند.
خطر انحراف فکری و رفتاری منحصر به زمان حضرت علی(ع) نیست. بزرگ­ترین آفتی که جامعه اسلامی تا امروز به آن مبتلا شده، همین است. البته آفت­های دیگر هم هست ولی این بزرگ­ترین و خطرناک­ترین است. در برابر دشمنانی که به صراحت می­گویند: اسلام و خدا را منکر هستیم، سریع می­توان موضع گرفت و برخورد کرد؛ شناسایی و برخورد با آن که می­گوید: من مسلمانم، خدا و پیغمبر را قبول دارم،... ولی مردم را از مسیر صحیح منحرف می­کند ـ از روی جهل یا دنیا پرستی ـ کار آسانی نیست.
استاد مطهری در راه مبارزه با این خطر به شهادت رسید. کسانی او را به شهادت رساندند که خودشان را خدمتگزار دین می­پنداشتند! و به عنوان این که کشتن او به رواج اسلام کمک می­کند، ایشان را به شهادت رساندند! کسی که به مطهری شلیک کرد، طلبه مدرسه فیضیه بود! گروه فرقان تشکیل داد و در دام افکار انحرافی مارکسیست­ها افتاد، در فکر و عقیده­اش انحراف ایجاد شد، دیگر روحانیت و معنویت را به مسخره می­گرفت؛ می­گفت: حقیقت دین این است که من می­گویم! این آخوندها مزاحم دین و پیشرفت هستند! از همه مؤثرترشان در دوران مبارزه، مطهری است که او را باید از میان برداشت!
این کار شبیه کاری است که صبح عاشورا انجام شد. عمر سعد وقتی می­خواست سپاهش را حرکت بدهد تا بروند امام حسین(علیه السلام) را بکشند، گفت: ای سواران خدا! امام حسین را بکشید تا به بهشت بروید. این از خطر مشرکینی که می­گفتند ما خدا را قبول نداریم و باید بت بپرستیم، بسیار خطرناک­تر است.
این خطر رفع نشده است و تا زمان ظهور حضرت ولی­عصر رفع نخواهد شد. سعی کنیم خطر را بشناسیم و خود را همواره آماده نگه داریم.([1])
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. هفته­نامه پرتو، 20/2/1385.

تبلیغات