آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

یلدای ظلم را امید رفته بود؛ زیرا طلایی طلایه داران خورشید را از پس افق می­دید که مصمم و استوار در پی هجوم و محو ظلمت و تاریکی است تا آتش اندر بضاعت او افکنده و امّتی را از زنجیرش برهاند و این­چنین بود که خلایق از پس سال­ها مبارزه با این یلدای ستمی که شاهنشاهی­اش می­گفتند به انتظار طلوعی نشسته بود تا تاریخ ظلم 2500 ساله را با طلوع این شمس مذاب نماید؛ و دیار خویش را از یخ زدگی و سیاهی به بهاری شکوفا و روشن بدل نماید؛ و در این آرزو آن­قدر مشتاق و بی صبر بود که می­خواست مقدم این شمس قرن را با خون خویش به استقبال رود و کوه و دره بپیماید تا زودتر از موعدِ طلوع، جسم و جان را به اشعه­ی این خورشید برساند و آن را جلا دهد.
و سرانجام در دوازدهمین روزِ بهمن از سال پنجاه و هفت، مراد عاشقان، جانِ جانان، محبوب پیران، معشوق جوانان، راهبر خدا جویان و راه خداپویان و آن شمس پارسایان و ظلم ستیزان طلوع کرد؛ وَالْفَجْرِ([1])، یعنی او آمد؛ و او امام قرن، خمینی(قدّس سرّه) بود. وَ لَیَالٍ عَشْرٍ([2]) آمد تا ده روز با حرارت بتابد بر امتی که از ظلم یخ بسته و دیارش به خون رنگین گشته بود. و او بود که در پایان این ده روز، صلای 22 بهمن سر داد و آب شدن یخ­های ظلم را اعلام کرد. آری، او آمد؛ آمد تا با دم مسیحایی خویش، جان­های نیم جان یافته را به حرکت دعوت نماید و آنان را، راه خدا نمایاند و خود بر براق راه نشیند و امت را، راه­گشا گردد.
و اینک که بیست و هشت سال از آن طلوع می­گذرد، آشکارا شاهدیم که چه میزان این واصل وارسته، امت را در سلوک خدایی رهگشا بود؛ او جوهره­ی خدایی حزب الله را جوششی وصف ناپذیر بخشید، تا جایی که پیروان راهش، در سیر زندگی خویش جز به رضای خدا نیندیشیده و جز به راه او گام بر نمی­دارند. باشد که پیوسته این چنین باشد و حاکمیت روح خدایی هر آن بر این دیار بیش­تر و فزون­تر گردد و کتاب انقلاب الۤمۤ ذلِکَ الْکِتَابُ...([3]) که شش حرف دارد، تا انقلاب حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه) باقی بماند و به دست حضرتش سپرده شود و تا زمانی که در میان این امت است خوب آموخته شود.
الف حرف اول انقلاب است.
الف یعنی الفت، ایثار، ایستادگی و راست قامتی؛ یعنی اسلام را یاری دادن و زمین­های تشنه را آبیاری کردن، یعنی آفتاب را دیدن و به ستیز تاریکی­ها رفتن.
یعنی آشتی، آزادی، انفاق و احسان.
نون یعنی نفرت از بدی­ها، نادانی­ها، بی­سوادی­ها و خرافه پرستی­ها.
نون یعنی نۤ وَالْقَلَمِ...([4]) را درست خواندن، ...وَ مَا یَسْطُرُونَ([5]) را درست فهمیدن.
یعنی نان­ها را سر یک سفره گذاشتن؛ سفره­ی ساده و با صفای مردم، سفره­ی خلق خدا.
یعنی نان فقر را به دوش کشیدن، نامردی و بی وفایی و نامردی­ها را فراموش کردن، ناز یتیمان را کشیدن و درد دل آن­ها را شنیدن و نوک کلاغ­های بیگانه را چیدن.
قاف حرف سوم انقلاب است.
یعنی قول دادن و عمل کردن؛ یَأَیُّهَا الّذِینَ ءَامَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ...([6])؛‌ و قول و قرارها را فراموش نکردن. به قلّه­ی قُل هُوَاللهُ أحَدُ([7]) صعود کردن و در مسیر قال رسول­الله(صلّی­الله علیه و آله) قدم زدن. یعنی از جاده­ی قال الصادق(علیه السلام) و قال الباقر(علیه السلام) عبور کردن و به قائم موعود(عج الله تعالی فرجه) پیوستن. یعنی در همه­ی کارها قصد قربت داشتن، قند محبت در قندان فقرا چیدن، از کینه توزی با خودی­ها بریدن و از خود بزرگ بینی­ها اجتناب ورزیدن.
لام یعنی در برابر همه­ی بت­ها، ل گفتن. یعنی لاله­ها را آب دادن و لانه­ها را ویران نکردن. یعنی به لَنْ تَنَالُوا الْبِرِّ حَتّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ...([8]) عمل کردن. یعنی لا إله إلاّ الله را به دانشگاه بردن و ... لَّیْسَ لِلإنسَانِ إلاَّ مَا سَعَی([9]) را در همه­ی اداره­ها و کارخانه­ها راه دادن.
در برابر همه­ی وعده­های کوتاه و طولانی، لا قولّ إلاّ بالعمل([10]) گفتن و در برابر همه­ی میزگردها و تبلیغ­های خواب آلود و کسالت آور و آمارهای گیج کننده، ...لِمَ تَقُولُوَن مَالاَتَفْعَلُونَ([11]) مطرح کردن.
الف دوم نیز تکرار همان حرف اول است. یادآوری به آن­چه می­دانستیم، ولی از یاد برده­ایم.
باء حرف آخر صحیفه­ی انقلاب است. یعنی همه­ی کارها را با نام او آغاز کردن و با نام و نشان او پیش بردن و به پایان و سامان رساندن؛ با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم آغازیدن و با اَلْحَمدُلله رَبَّ الْعالَمین([12]) به پایان رساندن.
باء بردباری در برابر همه­ی طوفان­ها و سختی­های کمرشکن؛ یعنی از آغاز تا فرجام تنها بنده­ی خدا بودن، تنها از او فرمان پذیرفتن و بردگی بشر را نپذیرفتن.
یعنی درها را به روی درماندگان گشودن و با اهداف امام و انقلاب و خون شهدا بازی نکردن.
و اینک! بیایید تا صحیفه­ی انقلاب را هر روز ورق بزنیم، با طهارت و حضور قلب تلاوتش کنیم و آیه آیه­اش را به خاطر بسپاریم. در برابر همه­ی شیطان­ها و وسوسه­گری­های پنهان و آشکار أعوذ بالله بگوییم. هیچ حرفی از حرف­های انقلاب را ناگفته و هیچ درد دلی را ناشنیده نگذاریم.
بیایید با ناله و زاری دست نیاز به سوی بی­نیاز مطلق بالا بریم و از او بخواهیم که ما را از درگاه بی­منتهای خویش ناامید نکند و تا طلوع آن حجت بزرگ خدا، امام مهدی(عج­الله تعالی فرجه) خامنه­ای عزیز را نگه­دارد و این انقلاب را به انقلاب حضرتش برساند.
پی­نوشت:
[1]. الفجر 89 : 1.
[2]. الفجر 89 : 2.
[3]. البقره 2 : 1 و 2.
[4]. القلم 68 : 1.
[5] . القلم 68 : 1.
[6] . المائده 5 : 1.
[7]. الإخلاص 112 : 1.
[8] . آل عمران 3 : 92.
[9]. النّجم 53 : 39.
[10]. مستدرک الوسائل، ج 1، ص 89 .
[11]. الصّف 61 : 2.
[12]. الفاتحه 1 : 1.

تبلیغات