آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

بس اندک سپاها که روز نـبرد ز بـسـیاری لـشـکر بـرآورد گـرد
چو لشکر بود اندک و یار بخت به از بی­کران لشکر و کار سخت
وقتی نیت خالص باشد و برای رضای خدا کار انجام شود؛ هرچند سخت نیز باشد، سرانجام پیروزی و سربلندی در انتظار است. خداوند طالوت را به دلیل قدرت، شجاعت و تعهدش به فرماندهی قومش برگزید تا با جالوت نبرد کند. جمعیتی به ظاهر زیاد و نیرومند در اطرافش جمع شدند و به جانب دشمن حرکت کردند. راهپیمایی در آفتاب همه­ی آن­ها را تشنه کرده بود. طالوت به فرمان خدا آن­ها را آزمایش کرد و گفت: "به زودی در مسیر خود به رودخانه­ای می­رسید خداوند به وسیله آن شما را آزمایش می­کند. کسانی که از آن بنوشند و سیراب شوند از من نیستند و آنان که جز مقدار کمی ننوشند، از من هستند." همین که چشم آن­ها به نهر آب افتاد، خوشحال شدند و خود را به آن رسانیدند و جز عده­ای معدود، بقیه خود را سیراب کردند.
طالوت متوجه شد که لشکر او، از اکثریتی بی­اراده و سست عهد و اقلیتی با ایمان تشکیل شده ­است. او اکثریت بی­انضباط و نافرمان را رها کرد و با جمع قلیل با ایمان، به سوی میدان جهاد پیش رفت. سپاه کوچک طالوت، از کمی نفرات به وحشت افتادند و به طالوت گفتند: "ما توانایی برابری با این سپاه قدرتمند را نداریم" ولی آنانی که ایمان راسخ به رستاخیز داشتند و دل­هایشان از محبت خدا لبریز بود، از زیادی و نیرومندی سپاه دشمن و کمی عده خود نهراسیدند و با کمال شجاعت به طالوت گفتند: "تو آنچه را که صلاح می­دانی، فرمان ده، ما نیز همه جا با تو همراه خواهیم بود و به خواست خدا با همین عده کم، با آنان جهاد خواهیم کرد؛ چه بسا جمعیت­های کم که به اراده خدا، بر جمعیت­های زیاد پیروز شدند و خداوند با استقامت کنندگان است".
با شروع آتش جنگ جالوت از لشکرگاه خویش بیرون آمد و بین دو لشکر مبارز طلبید. صدای او دل­ها را می­لرزاند و کسی جرأت نداشت قدم به میدان نبرد بگذارد. در این هنگام نوجوانی به نام داوود که شاید بر اثر کمی سن، برای جنگ به میدان مبارزه نیامده بود، بلکه قصد او کمک به برادران جنگجوی خود بود، از سوی پدر فرمان گرفت و با فلاخنی که در دست داشت، یکی دو سنگ، ماهرانه بر پیشانی جالوت کوبید و او را به زمین انداخت و کشت. با کشته شدن جالوت، ترس و هراس عجیبی در سپاهیانش افتاد و سرانجام از برابر لشکر طالوت فرار کردند.([1])
... کم مّن فئةٍ قلیلةٍ غلبت فئةً کثیرة([2]) ؛ چه بسا گروه­های کوچکی به فرمان خدا بر گروه­های عظیمی پیروز شدند.
بذل جان سهل است، لیکن نزد جد ما کمیم و لشکر او بی عدد
....
گـر شـکیبـایی کـنند اربـاب دیـن در دو عالم حق بود با صابرین([3])
قال امام کاظم (علیه السلام):
قلیل الحقّ یدفع کثیر الباطل کما أن القلیل من النّار یحرق کثیرا الحَطَب؛ حق با همه کمی بسیاری از باطل را نابود می­کند، بدان­سان که کمی از آتش، بسیاری از هیزم را می­سوزاند.([4])
[1]. جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج 2، ص 169.
[2]. البقره 2 : 249.
[3]. ابوالفضل داورپناه، انوارالعرفان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 335.
[4]. صادق احسان بخش رشتی، آثار الصادقین، ج 7، ص 118

تبلیغات