آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

موضوع بسیاری از مباحث تربیتی و آموزشی قرآن انسان است نه زن یا مرد یا گروه و دسته­ای خاص. زنِ الگو از دیدگاه قرآن مجید نیز فقط برای زنان الگو نیست، برای همه­ی زنان و مردان است. این از آن رو است که درس آموز جان آدمی است و جان از آن جهت که موجودی مجرّد است، نه مذکر دارد و نه مؤنث.([1])
سوره­ی مبارکه­ی تحریم حضرت آسیه و حضرت مریم8 را برای همه­ی مؤمنین؛ اعم از زن و مرد به عنوان الگو و نمونه معرفی می­کند: ﴿و ضرب الله مثلاً لّلذین ءامنوا امرأت فرعون إذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنّة.... و مریم ابنت عمران الّتی أحصنت فرجها ...﴾([2]) 
آیاتی که بیانگر بحث الگودهی هستند، گاه تصریح به کلمه­ی "اسوﺓ"، یا کلمات مشابه می­کنند([3]) و گاه با ذکر ویژگی­ها یا بیان داستان زندگی اسوه­ها، مردم را تشویق به پیروی از آن­ها کرده­اند. ([4])
رابطه­ی داستان ­سرایی و الگودهی قرآن:
از آن­جا که داستان برای همه قابل فهم و درک بوده و دارای شیرینی و جذبه است، قرآن به عنوان یکی از ابزارهای هدایت و ارشاد از آن بهره گرفته است.
قصه­های قرآنی در همه­ی امور زندگی و مشتمل بر درس و پند است. همچنان که قرآن مجید می­فرماید: ﴿لقد کان فی قصصهم عبرة لأولی الألباب...﴾([5])
نکته­ی دیگر درباره­ی قصه پردازی قرآن این است که نباید انتظار داشت چون قصه­های دیگر از ابتدا تا انتهای ماجرا به صحنه آورده شود، بلکه تنها به بخش­های مهم و امور درس آموز پرداخته شده است. انتخاب قسمت­های خاص از هر ماجرا برای اثرگذاری و درس­آموزی مورد نظر بوده است. گاه یک قصه­ی قرآن در چند سوره آمده است و گاه انتهای داستان را در صدر آورده است. نکته­ی مهم دیگر این است که قرآن کریم در هر گامی که برای بیان سرگذشت­ها بر می­دارد؛ نتیجه­گیری کرده و ذهن بشر را به عامل شکست یا موفقیت رهنمون می­سازد که این خود نقش الگو بودن آن را تقویت می­کند.
اقسام الگو در قرآن؛
1. الگوهای عینی و عملی ﴿مجسّم﴾ 2. الگوهای علمی
الگوهای مورد نظر قرآن گاه با ذکر نام([6]) و گاه بدون ذکر نام([7]) است. امّا در هر دو موضع آن را عینی و مجسم می­سازد. گا­ه با بیان ویژگی­های مثبت یا منفی افراد و به قصد عبرت­گیری آن­ها را معرفی می­کند و([8]) شخص یا قوم و قبیله­ی خاص مقصود نمی­باشد، بلکه منظور بیان دستورالعمل کلّی برای انتخاب الگوهای شایسته یا پرهیز و ردّ چهره­های ناشایست است. نکته­ی اساسی دیگر الگودهی قرآن این است که در حوزه­های مختلف عبادی، فرهنگی، اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... وارد شده است.
امید است که دانش پژوهان و محققان گرامی در ترسیم مسیر زندگی براساس الگوهای قرآنی روشن­گر راه پر پیچ و خم زندگی اقشار مختلف بوده نتیجه­ی تلاش علمی شایسته­ی آنان در این زمینه حیات طیبه را برای بشریت به ارمغان آورد. نویسنده­ی این مقاله نیز کوشش نموده است تا با الهام از آیات قرآنی گامی هرچند کوتاه و آغازین در این راستا بردارد.
الگودهی در حوزه­ی اخلاق و فرهنگ و اعتقادات:
1. الگوی ایمان راسخ، توکل و مقاومت؛ از جمله زنانی که در استواری ایمان مورد توجه قرآن قرار گرفته ­است، آسیه همسر فرعون می­باشد: ﴿و ضرب الله مثلاً لّلذین ءامنوا امرأت فرعون إذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنّة و نجّنی من فرعون و عمله و نجّنی من القوم الظّالمین﴾([9]) او الگوی تمام عیار توکل بر خدا و مقاومت و ایستادگی در راه او است. "آسیه" در مقابل قدرت فرعونی ایستاد و از خدا خواست: پروردگارا خانه­ای برای من در نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش. خدای متعال نه تنها دعای او را مستجاب فرمود؛ بلکه وی را در ردیف برترین زنان عالم و بهترین الگوهای انسانیت قرار داد، همچنان­که پیامبر اکرم9 فرمود: أفضل نساء أهل الجنّة خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد9 و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم إمرأة فرعون([10])؛ ایمان عمیق و عشق و معرفت سرشار این زن با بیان سه جمله کوتاه که الهام­بخش زنان و مردان است، آشکار می­گردد و بهانه را از دست کسانی که عواملی چون: وضعیت نابسامان اجتماعی، فشارهای روحی و روانی محیط، همسر و ... را مجوّز برای ترک اطاعت از خدا و تقوا می­شمرند؛ می­گیرد. زرق و برق و جلال و جبروت ساختگی دستگاه عظیم فرعونی در تاریخ نمونه است، همچنان­که فشار و شکنجه­های سخت­ فرعون و عمّال او مثال زدنی است، با این وجود آسیه از مسیر ایمان به خدا باز نماند و تا پای جان مقاومت نمود و خود را فدای معبود حقیقی کرد.([11])
سه جمله­ای را که قرآن از زبان آسیه بازگو نموده عبارت است از:
1. ربّ ابن لی عندک...؛ این بیان نشان­گر شدّت محبت او به پروردگار است، زیرا نمی­گوید مرا در بهشت جاودانه جای ده، بلکه عرض می­کند: "عندک"؛ یعنی آن­چه او مشتاق آن است، بهشت قرب خدا است و تمام سختی­ها در مقابل آن اندک است.
2. نجّنی من فرعون و عمله؛ با این که از نظر دنیوی به عنوان ملکه­ی مصر در اوج عزّت است، امّا شکوه و جلالی که در پناه فرعون و رفتار ظالمانه­ی او به دست آمده را نمی­خواهد، بلکه منزلی را می­خواهد که خدایش بنا کرده باشد.
3. و نجّنی من القوم الظالمین؛ از ظلم و ظالم بی­زاری می­جوید. روشن­دلی، روح لطیف و نفرت از ظلم و خشونت آسیه به هنگام از آب گرفتن حضرت موسی7 مانع از کشتن وی به دست فرعون شد: ﴿... لاتقتلوه عسی أن ینفعنا ...﴾ ([12])
از دیگر شخصیت­های ممتاز مورد نظر قرآن، حضرت مریم3 است. آن­گاه که به فرمان خدا فرزند را در آغوش گرفت و نزد قوم خود بازگشت، از تهاجم زخم زبان­ها بر خدا توکل کرد و ایمان راسخش او را در معرّفی فرزند توانمند نمود.
الگوی دیگر قابل قبول قرآن مادر حضرت موسی7 است، که به فرمان خدا جگرگوشه­اش را به رود نیل سپرد.
خشم فرعون آن­گاه توفانی شد که به او خبر رسید؛ پسری دودمانش را بر باد خواهد داد پس برای فرار از این تقدیر باید مولودان پسر را از دم تیغ شقاوت گذراند و موسی نیز از جمله قربانیان این نقشه بود. امّا توکل و ایمان مادر موسی7 او را در این آزمون سخت یاری ­کرد. مادر موسی نه تنها گرفتار زنجیر احساس نابخردانه نگردید، بلکه به امر خدای تعالی که فرمود: ﴿... فإذا خفت علیه فألقیه فی الیمّ ...﴾ ([13])؛ گردن نهاد و به آرامشی که خدا به او وعده داد، امید بست: ﴿...ولاتخافی ولا تحزنی...﴾؛ ... مترس و اندوه مدار که ما او را به تو باز می­گردانیم....([14])
الگوهای مجسّم قرآنی برای زن و مرد نمونه­های عملی هستند که به هنگام انجام وظیفه و تکلیف در مسیر زندگی پابرجا و استوار به میدان آمده و با توکل به خدای تعالی از هیچ کس و هیچ چیز نمی­هراسند: ﴿وإن یمسسک الله بضرّ فلاکاشف له إلاّ هو و إن یمسسک بخیر فهو علی کلّ شیء قدیر﴾([15])؛ و اگر خدا به تو زیانی برساند، کسی جز او برطرف کننده­ی آن نیست؛ و اگر خیری به تو برساند، پس او بر هر چیزی تواناست.
2. الگوی عطوفت؛ زن مظهر عاطفه، احساس و ملایمت است. ذات حضرت حق این فضیلت را به او عطا کرد تا در نقش خلقتی خود دچار مشکل نشود. همان­گونه که در مقدمه اشاره شد، قرآن کریم برای کاربری مخصوص هر بُعدِ یک قصه آن را تکرار نموده و هر بار نیز نگاه ممتازی نسبت به قبل دارد. در ماجرای به دریا افکندن حضرت موسی7، عاطفه­ی مادری مغلوب فرمان حق تعالی ­شد، امّا حزن و اندوهِ فراق، وجود مادر را احاطه ­کرد.
آنچنان که قرآن می­فرماید: ﴿و أصبح فؤاد أمّ موسی فارغاً ...﴾ ([16])قلب مادر موسی7 با القای سکینه و آرامش پروردگار متعال از همّ و خوف و حزن خالی می­شود.([17])
"فؤاد" قلبی را گویند که در آن نوعی اشتعال و سوزش باشد.([18]) آیه بر آن است که چهره­ی مادر موسی را در نهایت رأفت و رحمت ترسیم کند، از این­رو لفظ فؤاد را به کار می­برد. نکته­ی قابل توجه این است که؛ اگر عواطف به تنهایی میدان دار زندگی شود، سر به بی­راهه باید گذاشت، امّا اگر پیوندی عمیق با ایمان به خدا برقرار کند، به شکل تعادلی و در مسیر رضای حق تعالی قرار می­گیرد. و این خُلق زیبا در رفتار مادر موسی7 به خوبی هویداست. همچنان که آسیه نیز به موقع از ابزار محبت و عاطفه کمک گرفت و در مقابل فرعونیان ایستاد و مانع قتل موسی شد. آری سخنان دل­انگیز آسیه، قساوت و ظلم فرعون را تحت فرمان خود درآورد و بر هر سلاح و قدرت و مال و منال پیروز شد. او از علاقه­ی فرعون به داشتن فرزند پسر برای خود، بهره گرفت. قرآن در این­باره می­فرماید: ﴿وقالت امرأت فرعون قرّت عین لّی ولک لاتقتلوه عسی أن ینفعنآ أو نتّخذه ولداً وهم لایشعرون﴾ ([19])؛ و همسر فرعون گفت: [این کودک] نور چشم من و تو خواهد بود. او را مکشید. شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم، ولی آن­ها خبر نداشتند.
3. الگوی عفاف و پاکدامنی: یکی از مهم­ترین موضوعات مورد تأکید و اصرار قرآن، عفاف و پاکدامنی است؛ تا آن­جا که حتی الگو معرفی می­فرماید: ﴿و مریم ابنت عمران الّتی أحصنت فرجها ...﴾ ([20]) روایتی نیز در ذیل این آیه نقل شده است که: مریم3 آن­قدر عفیف بود که احدی او را ندید.([21])
دراین باره دختران حضرت شعیب7 نیز مورد توجه قرآن بوده و چنین توصیف شده­اند: ﴿ولمّا ورود مآء مدین وجد علیه أمّة مّن النّاس یسقون ووجد من دونهم امرأتین تذودان ...﴾ ([22]) آن­چنان از رو به رو شدن با مردان اجنبی پرهیز می­کردند که حتی گوسفندان خود را دور نگه می­داشتند تا مبادا نزدیک شدن گوسفندانشان به گوسفندان دیگران زمینه­ی برخورد آنان با نامحرمان فراهم کند. از این شدت مراقبت قرآن به حیا و عفت یاد کرده است: ﴿فجآءته إحداهما تمشی علی استحیآء ...﴾
علامه­ی بزرگوار طباطبایی1 در تفسیر این آیه می­فرماید: این­که کلمه­ی استحیاء را نکره و بدون الف و لام آورده برای رساندن عظمت آن حالت است و مراد از این­که راه رفتنش بر استحیاء بوده، این است که درعفت و نجابت از طرز راه رفتنش پیدا بود.([23])
از مصادیق کامل پاکدامنی که به گونه­های متفاوت در فرمایش خداوند آمده است این نتیجه را می­توان گرفت که:
چه آن­گاه که انسان همچون حضرت مریم3 در خلوت به سر برد و ناگاه با صحنه­ای مواجه شود که امکان گریز نباشد، و به مجرد احتمال گناه به خود بلرزد و به خدا پناه ­برد و حتی از غیرت دینی فرد مقابل استفاده­کند و او را دعوت به تقوا ­نماید: ﴿... إنّی أعوذ بالرّحمن منک إن کنت تقیّاً﴾([24]) و یا آن­گاه که چون دختران شعیب که به واسطه­ی سالخوردگی پدر و عدم توانایی در چراندن گوسفند و امرار معاش، ناگزیر به حضور در اجتماع ­شده، تمام تلاش خود را به کار­گیرد تا هیچ­گونه ارتباط غیر ضروری با مردان اجنبی نداشته باشد، حفظ عفتُ پاکدامنی او را الگوی همیشگی زنان و مردان قرار خواهد داد. همچنان که قرآن نیز به طرز بسیار زیبایی این صحنه­ها را به تصویر کشیده است.
در تفسیر نور آمده است: ذکر دو مرتبه­ی کلمه وجد در داستان دختران حضرت شعیب7نشان از دو نگاه جداگانه دارد. در حالی که اگر مردان و زنان در کنار هم باشند، با یک نگاه قابل دیدن هستند.([25]) به نظر می­رسد فاصله را به گونه­ای مراعات کرده­اند که امکان دیدن آن­ها در نگاه اولیه ممکن نبوده است.
4. الگوی ایثار و زهد و اخلاص؛ ایثار در لغت به معنی برتری دادن و برگزیدن([26]) است. حضرت خدیجه3 یکی از نمونه­های تمام عیاری است که به شهادت تاریخ و قرآن همه­ی سرمایه و عمر خویش را تقدیم پیامبر اکرم9 نمود: ﴿ووجد عآئلاً فأغنی﴾([27]) درکتاب­های تفسیر اهل سنت([28]) و شیعه([29]) و روایات اهل بیت:([30]) تصریح شده که مراد از بی­نیاز ساختن پیامبر9، اعطای مال و بخشش حضرت خدیجه3 بود که همه را در طبق اخلاص گذاشت، و نه تنها مال خویش را بلکه در همه­ی جهات پیامبر اکرم9 را بر خود ترجیح داد و از هیچ کوششی دریغ نکرد. و با این عمل زهد خویش را به مرحله­ی کمال رساند، زیرا زهد به معنای بی­میلی و بی­رغبتی نسبت به چیزی([31]) است که توجه و گرایش به آن طبیعی باشد:
﴿لکیلا تأسوا علی مافاتکم ولا تفرحوا بما ءاتاکم...﴾ ([32]) ؛ تا بر آنچه از دست شما رفته، اندوهگین نشوید و به [سبب] آنچه به شما داده است شادمانی نکنید.... حضرت امیرالمؤمنین7 در تعریف زهد و پارسایی می­فرماید:
الزهد کلّه بین کلمتین من القرءان، قال الله سبحانه: ﴿لکیلا تأسوا علی مافاتکم ولا تفرحوا بما ءاتاکم ومن لم یأسَ علی الماضی ولم یفرح بالإتی، فقد أخذ الزّهد بطَرفَیه([33]) زهد بین دو کلمه از قرآن است که خدای سبحان فرمود: تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید و بر آنچه از شما رسیده شادمان مباشید. کسی که بر گذشته افسوس نخورد، و بر آینده شادمان نباشد، همه­ی جوانب را رعایت کرده است.
از این روایت استفاده می­شود که اصل زهد جنبه روحی و قلبی داشته و به معنای عدم دلبستگی و اعتماد به نعمت­های دنیاست. با این روحیه شخص از خطر دنیاپرستی و هدف شمردن سود و ثروت در امان مانده و آن­گونه که شایسته است از نعمت­های الهی بهره می­برد و از نابود کردنشان می­گریزد. زهد هرگز به معنای نداشتن و متنعّم نبودن نیست، بلکه زاهد واقعی کسی است که نه تنها مظاهر زیبا و فریبنده­ی دنیا او را دلباخته­ی خود ننموده، بلکه توجه او از اهداف والای معنوی به لذات ناپایدار مادی متوجه نمی­شود.
بر این اساس حضرت خدیجه3 در حقیقت ایثارگری زاهد بود. خواستگاران صاحب منصب نتوانستند این بانوی بزرگوار را تحت تأثیر قرار دهند،([34]) بلکه برخلاف انتظار مردم، ایشان ازدواج با جوانی را انتخاب فرمود که به فرمایش قرآن تهی­دست([35]) بود. از این گذشته تمام اموال خویش را در جهت اعتلای کلمه­ی توحید در اختیار همسر قرار داد و در حالی خدای خویش را ملاقات کرد که ثروتی نداشت. سرتاسر زندگی حضرت خدیجه3 به مردان و زنان در همیشه­ی تاریخ درس ایثار، فداکاری و پارسایی می­دهد.
همچنین قرآن شریف به جمع دیگری از مؤمنان الهی اشاره می­فرماید: ﴿و یطعمون الطّعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و أسیراً﴾([36]) اعضای کانون زهد و ایثار خالصانه­ی حضرت علی7 و حضرت زهرای مرضیه3 که به خاطر شیوه­ی عالی تربیتی آن­ها، فضه­ی خادمه نیز با انتخاب و اختیار خود به جمعشان پیوست تا برای شفای حسنین8 روزه بگیرند. آنان قرص نان را سه روز متوالی از سفره­ی افطار برداشته و در راه خدا به بندگان نیازمند عطا نمودند. علامه طباطبایی1 و دیگر مفسرین ضمیر علی حبّه را به طعام بر­گردانده و گفته­اند: منظور آن است که انسان به هنگام افطار اشتها و علاقه­ی زیاد به طعام پیدا می­کند. بر همین اساس قرآن در جای دیگر می­فرماید: ﴿لن تنالو البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون ...﴾ ([37])؛ هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آن­چه دوست دارید انفاق کنید؛ و از هرچه انفاق کنید قطعاً خدا بدان داناست.
و آن­گاه که پرده از سرّ این ایثار و بخشش برداشته می­شود؛ شکوه و عظمتش نمایان­تر می­گردد: ﴿إنّما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاءً ولاشکوراً﴾([38]) اطعام ما فقط و فقط برای رضایت و خشنودی خداوند است و از شما حتی کم­ترین پاداش و تشکر زبانی([39]) نمی­خواهیم. و این همان اخلاص محض است که پیامبر9 می­فرماید: إنّ لکلّ حق حقیقة، و مابلغ حقیقة إلاخلاص حتی لایحبّ أن یحمد علی شیء من عمل لله؛ برای هر حقّی، حقیقتی است و بنده به حقیقت اخلاص نمی­رسد، مگر این­که دوست نداشته باشد به خاطر عملی که برای خدا انجام داده، ستایش شود.([40])
از ایثار و فداکاری این الگوهای الهی چه پندی باید گرفت؟ آیا جز این است که اگر ما نیز بخشی از نعمت­های الهی را که در اختیار گرفته­ایم، با نیازمندان تقسیم کنیم، فقیری در جامعه باقی نخواهد ماند؟!
5 . الگوی حق پذیری؛ قرآن کریم در این زمینه ملکه­ی سبأ را معرفی می­نماید. برای روشن شدن این حقیقت چند نکته را باز می­گوییم: 1. ملکه­ی سبأ دارای قدرت، حکومت و عظمت خاص بود.([41])
2. آفتاب را می­پرستید و به سادگی ممکن نبود که از سلطه­ی شیطان بیرون آید و دست از گمراهی خویش بردارد.([42])
3. با این که از مشورت مشاوران بهره می­گرفت([43]) ولی رأی و نظریه­ی نهایی با خودش بود.([44]) زنی تیزهوش و با قدرت شناخت بالا([45]) بود. وقتی مشاوران اعلان آمادگی برای جنگ کردند،([46]) او بهترین تصمیم را گرفت([47])؛ و سلیمان را با ارسال هدایای گران­بها آزمود([48]) تا ثابت شود که او شاه است یا پیامبر الهی. زیرا پادشاهان به هدایای گران­بها علاقه­ی شدید داشته و نقطه­ی زبونی آن­ها همین جاست.
و آن­گاه که پاسخ مقتدرانه­ی سلیمان را شنید: ﴿... أتمدّونن بمال فمآءَاتان الله خیرٌ ممّآ ءاتاکم بل أنتم بهدیّتکم تَفرحُون﴾([49])؛ ... آیا مرا به مالی کمک می­دهید؟ آن­چه خدا به من عطا کرده، بهتر است از آن­چه به شما داده است. [نه،] بلکه شما به ارمغان خود شادمانی می­نمایید.؛ به گونه­ای قابل توجه و منطقی پرده­های کفر را کنار زد و به فطرتش باز ­گشت و با وجود شخصیت و موقعیت خاصی که داشت ایمان و هدایت را ارزنده­تر از ظواهر مادّی و طبیعی شمرد و دور از هرگونه غرور لب به اعترافی زیبا ­گشود: ﴿ربّ انّی ظلمت نفسی﴾([50]) و با دیدن یکی از مظاهر مادّی،([51]) به مظهراتمّ زیبایی یعنی کمال و جمال الهی پی ­برد و نه تنها تمنّای این ظواهر را برای خویش نکرد، بلکه به درون و باطن خویش ­نگریست و حقارت و عجز خویش را دریافت و به عظمت و قدرت الهی پی ­برد.([52]) و تسلیم فرمان و دعوت حضرت سلیمان7 شد: ﴿...أسلمت مع سلیمان لله ربّ العالمین﴾([53])
قرآن اقرار و تسلیم بلقیس را به تصویر ­کشیده است و حق­طلبان را دعوت فرموده که همانند ملکه سبأ دعوت حق را لبیک گفته و بدون چون و چرا تسلیم شوند.
6 . الگودهی در امر به معروف و نهی از منکر؛ وجود مبارک آسیه3 در جهات گوناگون به عنوان یک الگوی کامل معرفی شده است. شیوه­ی زیبایی که او برای نهی فرعون از انجام منکر استفاده کرد، بسیار قابل توجه است. وقتی فرعون تصمیم به قتل موسی7 گرفت، او از علاقه­ی فرعون به فرزند پسر برای خود([54]) استفاده کرد و با زبان نرم و لیّن فرمود: ﴿... قرّت عین لّی ولک لاتقتلوه عسی أن ینفعنآ أونتّخذه ولداً وهم لایشعرون﴾([55]) و بدین سان با قدرت و شهامت جلوی منکر عظیم را گرفت و پس از آن نیز در طول زندگی مراقب جان پیامبر خدا شد.
تا بدین جا الگودهی در حوزه­ی اخلاق، فرهنگ و اعتقادات را پی گرفتیم. در نوشتار بعدی به الگودهی زن در حوزه­ی مسایل اجتماعی، اقتصادی، عبادی و سیاسی می­پردازیم و در پایان ویژگی­های الگودهی حضرت زهرا3 را به عنوان الگوی تمام و کامل بیان خواهیم کرد.
پی­نوشت:
[1]. ر.ک؛ آیةالله جوادی آملی، زن در آینه­ی جلال و جمال، ص 64 .
[2]. التحریم ﴿66﴾ : 11 و 12.
[3]. الأحزاب ﴿33﴾ : 21 و تحریم ﴿66﴾ : 11.
[4]. الأنعام ﴿6﴾ : 90 و هود ﴿11﴾ 120.
[5] . یوسف ﴿12﴾ : 111 و النساء ﴿4﴾ : 26.
[6] . الأحزاب ﴿33﴾ : 21 و التحریم ﴿66﴾ : 11.
[7]. المائده ﴿5﴾ : 55 .
[8] . المؤمنون ﴿23﴾ : 1 و 2.
[9]. التحریم ﴿66﴾ : 11.
[10]. سیوطی، الدرالمنثور، ج 6 ، ص 246 ؛ و ر.ک؛ العروس الحویزی، نورالثقلین، ج 5 ، ص 377.
[11]. ر.ک؛ محمدحسین طباطبایی1، تفسیر المیزان، ج 19، ص 399 ـ 397 و تفسیر نمونه، ج 24، ص 304 ـ 302.
[12]. القصص ﴿28﴾ : 9.
[13]. القصص ﴿28﴾ : 7.
[14]. همان.
[15]. الآنعام ﴿6﴾ : 17.
[16]. القصص ﴿28﴾ : 9.
[17] . تفسیر المیزان، ذیل آیه.
[18]. راغب اصفهانی، مفردات، ماده­ی فأد .
[19]. القصص ﴿28﴾ : 9.
[20]. التحریم ﴿66﴾ : 12.
[21]. طبری، مجمع البیان، ج 9، ص 405.
[22]. القصص ﴿28﴾ : 23.
[23]. تفسیر المیزان، ج 16، ص 24 ـ 21.
[24] . مریم ﴿19﴾ : 18.
[25] . محسن قرائتی، تفسیر نور، ج 9، ص 36.
[26]. راغب اصفهانی، مفردات، ماده­ی اثر و فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، ج 3، همین ماده.
[27]. الضّحی ﴿93﴾ : 8 .
[28]. زمخشری، الکشاف، ج 4، ص 68 و تفسیر مراغی، ج 10، ص 168.
[29]. تفسیر نمونه، ج 27، ص 105 و مجمع البیان، ج 10، ص 646 .
[30] . بحارالانوار، ج 16، ص 138.
[31] . مجمع البحرین و ابن منظور، لسان العرب، ماده­­ی زهد.
[32] . الحدید ﴿57﴾ : 23.
[33]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 439.
[34]. جعفر سبحانی، فرازهایی از تاریخ اسلام، ص 77 ـ 75 و حسین عمادزاده، فاطمه زهرا3، ص 26.
[35]. الضّحی ﴿93﴾ : 8 .
[36]. الإنسان ﴿76﴾ : 8 .
[37] . آل عمران ﴿3﴾ : 92.
[38]. الإنسان ﴿76﴾ : 9.
[39]. جزاء به معنای آن است که عمل کسی را به چیزی معادل آن عوض دهی و این جزاء هم شامل جزاء عملی می­شود و هم جزاء زبانی لکن در این­جا به قرینه­ی این­که شکور آمده، مراد: پاداش عملی است و شکور به معنی یادآوری نعمت در زبان و قلب و عمل است و در این آیه به قرینه­ی این­که در مقابل جزاء قرار گرفته تنها ثنای جمیل زبانی است. ر.ک؛ تفسیر المیزان، ج 2، ص 216 و 217.
[40]. محمد محمدی ری­شهری، میزان الحکمة، ج 3، ص 63 .
[41]. النمل ﴿27﴾ : 23.
[42]. النمل ﴿27﴾ :24.
[43]. النمل ﴿27﴾ : 32.
[44]. النمل ﴿27﴾ : 33.
[45] . النمل ﴿27﴾ : 29.
[46] . النمل ﴿27﴾ : 33.
[47]. النمل ﴿27﴾ : 34.
[48] . النمل ﴿27﴾ : 35.
[49] . النمل ﴿27﴾ : 36.
[50] . النمل ﴿27﴾ : 44.
[51] . منظور قصر زیبایی از بلور صاف است.
[52] . منیر گرجی، نگرش قرآن بر حضور زن در تاریخ انبیا، ص 23.
[53] . النمل ﴿27﴾ : 44.
[54] . مرحوم طبرسی و علامه طباطبایی0 و ... معتقدند: آنان فرزند پسر نداشتند؛ تفسیر المیزان، ج 16، ص 9 و مجمع البیان، ج 7 و 8 ، ص 313 و تفسیر نمونه، ج 16 ، ص 29.
[55] . القصص ﴿28﴾ : 9.

تبلیغات