آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

در شماره­ی گذشته به زمینه­های نفوذ شیطان در بعد بینش و گرایش پرداخته شد. از آن­جا که انسان همواره از راه منش نیز در تیررس شیطان قرار دارد این جنبه نیز مورد بررسی قرار می­گیرد.
زمینه­های نفوذ شیطان در بعد منش؛
انسان­­های طبیعت­گرا در بعد رفتار و منش­ به جای عزم و اراده­ی متین و استوار و ریشه­دار در بینش و گرایش صحیح، از اراده­های سست و بی­ریشه تبعیت کرده و راه حیوانیت می­پویند.
انجام برخی امور، زمینه را برای نفوذ بیشتر شیطان فراهم می­کند از جمله:
1. پرحرفی؛ گفتار انسان نقش مؤثری در سرنوشت انسان و کسب رضا یا سخط خداوند ایفا می­کند، از این­رو لازم است به دقت مراقب گفته­های خویش باشیم.([1]) )یومئذلا تنفع الشفاعة إلا من أذن له الرحمن و رضی له قولاً(([2])؛ در آن روز، شفاعت [به کسی] سود نبخشد، مگر کسی را که [خدای] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید. براساس این آیه، خداوند اجازه­ی شفاعت را به کسی می­دهد که گفتارش را بپسندد.
معمولاً حرف زدن موجب پراکندگی فعالیت ذهن شده و از قدرت تفکر و تمرکز می­کاهد. علاوه بر این به نقل مطالب بیهوده و احیاناً گناه مانند غیبت، تهمت، زخم زبان و ... منجر خواهد شد، چرا که در این گونه سخن گفتن تأمل و تدبّر در کار نیست و این خود زمینه­ای مهیا برای گمراهی انسان است.
پیامبر اکرم9 پرحرفی را موجب قساوت قلب و دوری از خدا([3]) دانسته و حضرت علی7 آن را از موجبات مرگ قلب شمرده که نتیجه­اش دخول در آتش([4]) است. در حدیث معراج خداوند به تأثیر کم گویی و کم خوری اشاره می­فرماید: یا احمد انّ العبد اذا جاع بطنه و حفظ لسانه علّمته الحکمة...؛ کسی که این دو را داشته باشد، به او حکمت می­آموزم....
وقتی انسان کم خور و اهل روزه و سکوت بود، می­تواند به خود توجه داشته باشد و عیب­های خود را ببیند و به عیب­های دیگران نپردازد. البته بصیرت و آگاهی به عیوب خویش از جمله آثار حکمت است، البته حکمت آثار دیگری نیز دارد، از جمله موجب روشنایی قلب و بصیرت باطنی می­گردد، که در نتیجه­ی آن انسان علاوه بر مفاهیم حقایق را نیز می­یابد.
2. پرخوری؛ غالباً کلام خداوند در زمینه­ی مواهب دنیوی همراه با قید "لاتسرفوا" آمده است از جمله؛ آیه 41 انعام([5]) و 31 اعراف([6]) که توصیه الهی به زیاده­روی نکردن در خوردن و آشامیدن است. در آیه­ی 168 بقره([7]) بعد از بیان اباحه­ی روزی­های حلال نسبت به پیروی از شیطان اعلام خطر می­شود و این بدان معناست که اغوای شیطان از طریق خوراکی­ها و استفاده­ی نابه جا از آن­ها نیز میسر است. طبق فرمایش امام سجاد7 انباشتن معده از انواع غذاها باعث تنبلی و فراموشی یاد خدا می­شود؛ إعلم ویحک یابن آدم ... ؛ وای بر تو ای پسر آدم بدان که سنگینی پرخوری و رخوت و تنبلی برخاسته از انباشتن معده و مستی سیری و غفلت حاصل از قدرت، از چیزهایی هستند که انسان را در زمینه­ی عمل تنبل کرده و ذکر خدا را از یاد او می­برد و از نزدیک بودن مرگ غافل می­سازد، تا جایی که شخص گرفتار دوستی دنیا، گویی از مستی شراب دیوانه شده است.([8])
3. پرخوابی؛ گذشته از این که نیاز بدن به خواب و استراحت یک مسأله­ی واضح و آشکار است، از جمله مواهب الهی برای انسان به شمار می­رود )وجعلنا نومکم سباتاً(([9])؛ و خواب شما را [مایه­ی] آسایش گردانیدیم. آن­چه باید توجه شود خواب نیز مانند دیگر نعمت­هاست و باید به حدّ متعادل و مناسب برسد، در غیر این صورت به عنوان یکی از صفات زشت و موجب نفرت و بغض خداوند خواهد شد. قال الصادق7: إن الله عزّوجل یبغض کثرة النوم و کثرة الفراغ؛ شخص پر خواب بی­کار، منفور و مبغوض خداوند عزوجل است.([10])
بنا به فرمایش امام صادق7 شیطان با تشویق انسان به پرخوابی وقت مناجات با خدا را از او می­گیرد: فانّ الشیطان یقول لک نَم فانّ لک بعد لیلاً طویلاً...؛ شیطان به تو می­گوید بخواب، هنوز شب طولانی در پیش داری.([11])
4. ارتباط با نامحرم؛ ارتباط مداوم در محیط کار یا خانه با نامحرم موجب شکسته شدن حریم بین زن و مرد شده و هرآن­چه این ارتباط نزدیک­تر شود، زمینه را برای نفوذ شیطان بازتر می­کند. سفارش لطیف قرآن به مؤمنان در مواجهه با نامحرم و کنترل چشم و نگاه در این رابطه است ﴿قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم ...﴾ ([12]) "غض", به معنی کاستن و کم کردن از نگاه([13]) است، چرا که اگر انسان چشم خود را به کلی ببندد, راه رفتن برایش ممکن نیست، امّا اگر نگاه خود را از اندام و صورت نامحرم برگیرد و چشم خود را پایین­ اندازد, صحنه­ی ممنوع را از دید خود حذف می­کند.([14])
برخی از روایات ارتباط زیاد با نامحرم را نادرست شمرده و انسان را از خلوت و مجالست با آن­ها منع می­فرماید، همچنان که در روایتی از حضرت علی7 آمده: قال ابلیس لموسی7, یا موسی لاتخلُ باءمرأة لاتحل لک...؛ ابلیس به موسی7 گفت: ای موسی با زنی که بر تو حلال و محرم نیست خلوت مکن, زیرا هیچ مردی با زن نامحرم تنها نشد، جز این­که من شخصاً و نه یارانم با او باشم.([15])
به طور قطع در جایی که شیطان حضور دارد, انواع معصیت­ها اتفاق می­افتد. و این هشداری است به انسان تا همواره به فکر عواقب وحشتناک آن باشد.
5. هذل و شوخی؛ طبیعت انسان، مزاح را می­پسندد و با آن شاد می­شود، امام صادق7 شوخ طبعی را به عنوان یکی از ویژگی­های انسان مؤمن بر می­شمارند.([16])
به طور قطع می­توان گفت در مزاح بایستی آداب لازم رعایت شود، به طوری که بی­مورد و زیاد نباشد و به متانت و وقار انسان صدمه نزند و باعث ایجاد کینه و کدورت نشود، چرا که شیطان از کدورت­ها استفاده ­کرده و به درون انسان راه پیدا می­کند و موجب گمراهی می­شود.
6 . رفت و آمد زیاد به بازار؛ بازار سرای بی­خبری، غفلت و سرگرمی است، سرزدن به مغازه­های گوناگون و دیدن کالاهای متنوع و پرس و جو از قیمت­ها و ارتباط نزدیک با نامحرمان و هم کلام شدن­های بی­مورد با آنان؛ همه و همه زمینه­های گناه و غفلت را فراهم می­نماید. شاید بتوان گفت از همین روست که توقف زیاد در بازار مکروه است و برای جلوگیری از غفلت در بازار سفارش شده­ایم به: قال رسول­الله9: السوق دار سهو و غفلة، فمن سبح فیها تسبیحة کتب الله له بما الف الف حسنة.
از آن­جا که ورود و خروج از بازار برای بعضی افراد به عنوان شغل و برای عموم مردم در تهیه مایحتاج زندگی ضروری به حساب می­آید، از حضرت رسول9 نقل شده: "هرکه در بازار یک تسبیح گوید خدا هزار هزار ثواب برایش رقم می­زند."([17]) که عمل بدان می­تواند تا حدودی از آسیب پذیری بکاهد.
طبق فرمایش امام باقر7 بازار بدترین بقعه­ی روی زمین و میدان ابلیس است و شیطان در بازار به فرزندانش دستور می­دهد که همه را فریب دهند.([18])
7. لهو و لعب؛ نیاز فطری و طبیعی انسان به سرگرمی و تفریحات سالم از مسایل بدیهی و روشن است. آن هنگام که پسران حضرت یعقوب7 به بهانه­ی گردش بردن برادر، خدمت پدر می­رسند؛ حضرت یعقوب7 می­پذیرد.([19]) این توافق دلیل بر تأیید این نیاز فطری است. مذموم و ناپسندی زمانی است که به این امور سرگرم شده و از مقصد اصلی و امور مهم باز بماند.([20]) امیر المؤمنین7 نتیجه­ی سرگرمی به کارهای لهو و بیهوده را حضور و خشنودی شیطان بیان کرده و می­فرماید: مجالسة اهل اللهو ینسی القرآن و یحضر الشیطان([21]) و نیز اللّهو یسخط الرحمن و یرضی الشیطان و ینسی القرآن.([22])
8 . سرگرمی به دنیا؛ پیداست که دنیا و زخارف آن از جمله آفریده­های الهی و وسیله­ای برای رسیدن به قرب خداوند و کمال مطلوب است. از نظر قرآن کریم، زندگی دنیا چنین توصیف شده است:
1. به عنوان متاع نامیده شده است؛ )... وما الحیاة الدنیا فی الأخرة إلاّ متاع(([23]) ؛ "متاع" به معنای هر چیزی که خود هدف نیست، بلکه وسیله­ای برای رسیدن به هدف است. 2. "عرض" نام گرفت؛ )... تبتغون عرض الحیاة الدنیا...(([24]) ؛"عرض" چیزی است که خودی نشان می­دهد و به زودی از بین می­رود. 3. زینت نامیده شد؛ )... ترید زینة الحیاة الدنیا...(([25]) ؛"زینت" به معنای زیبایی و جمالی است که ضمیمه­ی چیز دیگر شود تا محبوب و جالب توجه گردد. در این صورت کسی که جذب آن می­شود، در واقع به دنبال چیزی بوده که در آن نیست. 4. به عنوان "لهو و لعب" نامیده شد؛ )وما الحیاة الدنیا إلاّ لعب و لهو...(([26]) "لهو"کارهای بیهوده­ای است که آدمی را از انجام امور واجب باز می­دارد و "لعب" عملی است که به خاطر یک هدف خیالی و خالی از حقیقت انجام می­گیرد. 5 . متاع غرور نیز خوانده شده است؛ )... وما الحیاة الدنیا إلاّ متاع الغرور(([27])؛ و "متاع غرور" به معنای هر فریبنده­ای است که آدمی را گول بزند.([28])
از این رو سرگرمی به دنیا زمینه­ی مناسب و آماده­ای برای نفوذ شیطان است. امیرالمؤمنین7 نیز با توصیف لذت­های دنیوی همگان را از دلبستگی و سرگرمی در دنیا بر حذر می­دارند.([29])
از آن­چه تاکنون گذشت می­توان نتیجه گرفت که شیطان سعی دارد انسان را نسبت به خداوند و معاد و قیامت غافل کند تا آدمی به راحتی تن به هر گناهی بدهد و راه نفوذ برای شیطان باز شود. گاه از طریق گرایشات انسان نظیر مال دوستی، مقام دوستی و رفاه طلبی و ... وارد می­شود و گاه برخی از کارهای ما، زمینه را برای نفوذ او هموار می­کند. در نوشتار بعدی به طرح راه­های پیش­گیری نفوذ شیطان از آن جمله پیش­گیری علمی به معنای بالا بردن شناخت و معرفت است، خواهیم پرداخت. پیش­گیری عملی نظیر استعاذه، تقویت ایمان، توکل و ... نیز منظور ماست که به خواست خدا بیان خواهد شد.
ادامه دارد...
پی­نوشت:
[1]. اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج 11، ص 217، ش 11 و 12.
[2]. طه )20( : 109.
[3]. لاتکثروا الکلام بغیر ذکرالله فانّ کثرة الکلام بغیر ذکرالله قسوة القلب، انّ ابعد الناس من الله القلب القاسی میزان الحکمة، باب 3518، ح 17874.
[4]. من کثر کلامه کثر خطاؤه، ومن کثر خطاؤه قلّ حیاؤه، ومن قلّ حیاؤه قلّ ورعه، و من قلّ ورعه مات قلبه ومن مات قلبه دخل النار همان، ح 17875.
[5] . )وهو الذی أنشأ جنات معروشات و غیر معروشات والنخل والزرع ..... ولاتسرفوا إنه لایحبّ المسرفین (.
[6] . )...کلوا واشربوا ولاتسرفوا...(.
[7]. )... کلوا ممّا فی الأرض حلالاً طیّباً ولا تتّبعوا خطوات الشیطان...(.
[8] . محمد محمدی ری­شهری، میزان الحکمة، باب 3097، ح 15195.
[9]. نبأ )78( : 9.
[10]. همان، میزان الحکمة، باب 3976، ح 20921.
[11]. میرزاحسین نوری، مستدرک الوسایل، ج 5، ص 124، ح 5484 .
12. نور ﴿24﴾ : 30.
13. راغب, مفردات, ص 361 و ابن منظور, لسان العرب, ج 7, ص 197.
14. تفسیر نمونه, ج 14, ص 436.
15. همان، میزان الحکمة, ج 2، ص 1459.
[16]. مامن مؤمن الاّ وفیه دعابة، قلت وما الدعابة؟ قال: المزاح؛ هیچ مؤمنی نیست مگر این­که در او دعابه باشد. عرض شد دعابه چیست؟ فرمود: مزاح و شوخی. میزان الحکمة، باب 3690، ح 18856.
[17]. همان، میزان الحکمة، باب 1935، ح 9045.
[18]. همان، ح 9043.
[19]. یوسف )12( : 12 و 13.
[20] . راغب، مفردات، ص 455.
[21] . همان، میزان الحکمة، باب 3583، ح 18347.
[22]. همان، ح 18346.
[23]. رعد )13( : 26.
[24]. نساﺀ )4( : 94.
[25] . کهف )18( : 28.
[26] . انعام )6( : 32.
[27] . آل عمران )3( : 185.
[28] . تفسیر المیزان، ج 2، ص 502 و 503، ترجمه؛ محمدباقر موسوی همدانی.
[29]. همان، میزان الحکمة، باب 1226، ح 63 58 .

تبلیغات