آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

جهان در پی تنوع ابعاد فکری و هنری خود دست به خلق تصویری کوچک شده از خود ­زده که بر پرده­ی سینما نقش بسته است. پرده­ای که تفکرات همگون و ناهمگون اجتماعی و سیاسی زمان را بر پرده­ی خود تصویر می­کند و هر بار از دریچه­ای به مخلوق بزرگ جهان ـ انسان ـ می­نگرد.
تصویر انسان در سینما هر بار به گونه­ای به تعریف اخلاقیات و درونیات خود می­پردازد و با نگاه به دو نوع خود ـ زن و مرد ـ هر بار با چهره­ای به استقبال مخاطب خویش می­رود.
در سینمای پس از انقلاب حضور زن به سه دوره­ی مشخص تقسیم بندی می­شود:
در دوره­ی اول حضور او بسیار کم­رنگ و در حاشیه بود که مربوط به سال­های اولیه­ی انقلاب و سینمای دفاع مقدس است. در این موقعیت فضای مثبت و آرام برای حضور نقش زن در نظر گرفته نشد، که این مسأله بیشتر به خاطر حضور تلخ او در سینمای پیش از انقلاب بود. چرا که در آن مقطع شخصیت یک زن سینمایی را در مقطع اخلاقی و اجتماعی خود به شدت بی­ارزش کرد و او را از مفهوم اصلی و جایگاه حقیقی خود به سوی ملکه­ای از زیبایی­ها و خود فروشی­ها نزول داد. در دوره­ی دوم با فیلم گل­های داودی اثر رسول صدر عاملی حضور زن رفته رفته جای خود را در ملودرام­های سینمایی باز کرد و از همان زمان به تعریف شخصیت زن در قالب مادر و همسر بها داده شد و این دوره بستری برای سومین دوره و اوج حضور زن در سینما گشت که در قالب ملودرام­های اجتماعی و درام­های خانوادگی به ظهور رسید. در این دوره شخصیت زن در فیلم­های مختلف شکل تازه­ای یافت و با ایجاد خدشه­ای بزرگ در مفهوم بعد انسانیت زن تنها به جنسیت او پرداخته شد. در واقع این جنسیت او بود که به شخصیت پردازی نایل می­شد. بزرگ­ترین نقص در ارائه­ی چهره­ی زن در سینمای امروز ایران شخصیت­پردازی غیر واقعی و غیر منطبق با ارزش­های اصیل انقلاب و جامعه­ی اسلامی است که از او چهره­ای بی­محتوا ساخته و تنها به یک بعد از شخصیت او می­پردازد، در حالی­که آثار سینمایی باید از یافته­های تحقیقات روان­شناسی و از دیدگاه­های اسلامی غنی شده و حاوی یک جامعه شناسی اعتقادی و مذهبی باشند.
سینمای ایران در برخورد با مقوله­ی زن خود به خود به مقوله­ی عشق می­پردازد و آن را در قالب عشق مادرانه، همسرانه و یا خواهرانه تجلی می­دهد، اما با تنه زدن به ریشه­ی اروپایی شخصیت زن در سینما بیشتر فضایی وسوسه­انگیز می­سازد که شخصیت زن در آن چون ماکتی زیبا برای جذب مشتری خواهد بود. در این مورد باید گفت:
سینمای ایران به واقع هنوز شخصیت زن را نشناخته است و نمی­تواند ابعاد وجودی او را به تصویر بکشد و در بیشترین تلاش خود با مقایسه­ای میان زنی روستایی و تحصیل­کرده اثری ناموفق و تحقیرآمیز نسبت به زنان ساده و بی آلایش اجتماع ارایه می­دهد. زن در سینمای ایران موجودی ساده لوح، ساده اندیش، خرافی، مملو از سوﺀ ظن، حسود و پرگو و پرحرف است که هیچ­گاه نمی­تواند دوشادوش مرد در اجتماع قرار گیرد و اگر دست به چنین تلاشی برای ترسیم چهره­ای موفق از زن بزند؛ تصویری مصنوعی و کاملاً کلیشه­ای ارایه داده است و این به خاطر تقلید بی رویه از غرب در استفاده­ی ابزاری از چهره­ و فیزیک زن است.
در واقع می­توان گفت:
نمود شخصیت زن در سینمای ایران گونه­ای اغراق شده از فضای اجتماعی در رنسانس غرب است که با پوششی تقریباً ایرانی و نه اسلامی همان الگو را ارایه می­دهد و این الگوی استفاده­ی ابزاری از زن و شخصیت پردازی ملودرام و کم ریشه­ای از او هیچ­گونه هم­خوانی با فرهنگ و ارزش­های مذهبی و فرهنگی کشور ندارد و تنها با نوع غرب زده و غرب­گرای اجتماع در ارتباط است. در واقع سینمای ایران همان تصویری را ارایه می­دهد که غرب از زن تعریف کرده است و شاید این مسأله به دلیل تعریف غربی مقوله­ی سینما است و این­که سینما خود هنری پرورده­ی غرب است و اگر سینمای ایران بخواهد به مقولات خود از نگاهی دیگر بپردازد، ابتدا باید خود را به گونه­ای دیگر تعریف کند و به عنوان هنری در خدمت ارزش­های انقلاب؛ مذهبی و اخلاقی گردد، که این مهم نیازمند تحول در اندیشه کارگردانان و تولید کنندگان سینما است.
در حقیقت مشکل شخصیت پردازی در سینمای کنونی ریشه در عدم شناخت شخصیت و هویت اصلی زن در کلیه­ی شؤون فرهنگی دارد و سینما نیز به عنوان زبان فرهنگ معاصر از فرهنگ اجتماع تأثیر می­پذیرد، لذا جای سؤال این­جا است که آیا فرهنگ عمومی شناخت درست و دقیقی از جایگاه زن ارایه کرده است؟ و در تأثیر متقابل رسانه و اجتماع آیا سینما به عنوان رسانه­ای هنری شخصیت حقیقی زن را بدون قالب­های کلیشه­ای و نگاه مردانه به جنسیت او ارایه داده است؟
در این بازار الگودهی با نگاهی به اساطیر ملی می­توان گفت:
سینما تلاشی در استفاده از فرهنگ اساطیری و غنای داستانی کشور نکرده است و کسانی که با توجه به اساطیر ملی و داستان­های غنی فیلم می­سازند، بسیار نادرند. پس با تقلید کورکورانه از سینمای مغرب زمین در واقع همان الگوهای اسطوره­ای مأخوذ از یونان و روم باستان را تکرار می­کنند و دلیل این گرته برداری شاید این باشد که هنر بعد از رنسانس عمدتاً ریشه در اساطیر یونان روم دارد، لذا با شخصیتی که اسلام از زنِ مسلمان ارایه می­دهد بسیار متفاوت است.
شخصیت زن در سینمای جهان نیز همین روال را در پیش گرفته و از هر نظر مخدوش است، چون در جامعه کنونی جهان دو دیدگاه افراطی و تفریطی در مورد زن وجود دارد که یکی زن را وسیله­ی بقای نسل و دیگری او را سوداگر جهان سرمایه­داری می­داند. از همین­رو زن در هر ژانر سینمایی شخصیتی تحریف شده و بازتابی غیر واقعی دارد. زن در ژانر و گونه­ی حادثه­ای نشانه­ی ناتوانی و ضعف است؛ در ژانر جنایی دائماً دچار خطاهای جبران ناپذیر می­شود و در ژانر ملودرام با تکیه بر احساس گرایی و عدم تعقل به شدت احساسی و آسیب­پذیر است. زن علاوه بر این اشکالات در سینمای صهیونیستی که نمونه­ی بارزآن سینمای هالیوود است، یک فمینیست مستقل و جنجال گراست که با گرایش به استقلال، خصوصیاتی مردانه و جلوه­ای خشن به خود می­دهد و یا در نمونه­ی عاطفی خود مرد را دعوت به رها کردن تجارت و کار و گذراندن وقت با خود می­کند که با گذر زمان شخصیتی تکراری و کسالت بار از خود به نمایش می­گذارد و متأسفانه فیلم­های ایرانی که به خارج فرستاده می­شوند نیز از زن شخصیتی هم­گون با این طرز تفکر ارایه می­دهند و از ایران تنها به عنوان کشوری با محدودیت­های فراوان و فرهنگی فرومایه نام می­برند، در حالی که نمای زن به عنوان موجودی ویترینی برای جذب مخاطب، رسالت سینمای هالیوود و بالیوود است، نه سینمای انقلاب و متناسب با ارزش­های اسلام.
منابع
1. شورای فرهنگی، اجتماعی زنان، نمای آبگینه، ج 1.
2. فاطمه محبی و فاطمه علی عسگری، نمای آبگینه، ج 2.
3. محمد باغستانی، زن و سینما در غرب.
4. علی­رضا شهسواری، شخصیت زن و حضور منطقی.
5 . شیرین بزرگ­مهر، زن آرمانی.
6 . ابوالحسین علوی طباطبایی، بررسی شخصیت زن در سینما.

تبلیغات