آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

از مهم‌ترین مسائل شگفت‌انگیز زندگى خواجه نصیرالدین طوسى، گستردگى آثار و جامعیت علمى او مى‌باشد؛ زیرا وى در هنگامه طوفان‌زده و پرآشوب حمله مغولان به ایران، که خواجه نیم قرن از عمر خود را در زندان سپرى کرد، توانست در فرصت اندک تهاجم نظامى مغولان را با انقلاب فرهنگى و فکرى و نهضت علمى پاسخ دهد و در زمینه قلمرو عقل نظرى به علوم متعدد عقلى دست یابد و با خلّاقیت خود، نظریات متعددى ارائه دهد و صاحب آثار گران‌‌بهایى گردد. در زمینه حوزه عقل عملى و ورود به سیاست و حکومت نیز با تدبیر و نبوغ خاصى توانست از تمدن و سرزمینى ویران‌شده دوباره به بازسازى علمى و فرهنگى بپردازد و با تلاش در زمینه گسترش علم و فرهنگ، ایران را مهد علم و دانش نماید. وى با جذب دانشمندان نامور آن زمان، توانست پیوندى نو میان مغزهاى اندیشمندان فرارى از کشور با نسل جدید دانش‌پژوه در دانشگاه مراغه برقرار سازد و دو رشته فلسفه و پزشکى را دوباره رونق بخشد. تمامى اندیشه‌هاى نظرى و عملى خواجه، مدیون پیوند دو حوزه عقل نظرى و عقل عملى مى‌باشد.

متن

در تقسیم‌بندى علوم که نخستین بار توسط ارسطو صورت گرفت، چنین آمده است: علم و حکمت به دو شاخه نظرى و عملى تقسیم مى‌شود. حکمت نظرى داراى سه زیرمجموعه الهیات، طبیعیات و ریاضیات است و حکمت عملى به علم اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن اطلاق مى‌شده است.2
در این تقسیم‌بندى اولیه علوم، که از نظر موضوع علم صورت گرفته است، علوم نظرى علومى هستند که با حوزه عقل و اندیشه بشرى سروکار دارند. به همین دلیل، در حوزه عقل نظرى بشر کاربرد دارد. رشته‌هایى مانند علم پزشکى در شاخه حکمت نظرى و زیرمجموعه طبیعیات قرار مى‌گیرند و ریاضیات شامل رشته‌هایى مانند علم هندسه، نجوم و... مى شود و علوم عملى علومى هستند که بیشتر با حوزه عمل و اجرا سروکار دارند و در حوزه عقل عملى بشر کاربرد دارد. در اینجا باید یادآور شویم منظور از تدبیر منزل مجموعه اصول اجرایى یک خانواده است که به رعایت عملى نیازمند است.
همچنین سیاست مدن که بیشتر به کشوردارى تفسیر شده، در مورد آداب معاشرت و به عبارتى، آداب اجتماعى به کار مى‌رود. به همین دلیل، بى‌مناسبت نیست اگر سیاست مدن به کشوردارى و مردم‌دارى اطلاق شود.3
در میان دانشمندان اسلامى، خواجه نصیرالدین طوسى معتقد بود: علوم و معارف بشرى ضمن اینکه از یکدیگر جدا شناخته مى‌شوند و هریک از آنها از موضوع و مسائل ویژه‌اى برخوردار است، از برخى جهات با یکدیگر ارتباط دارند و کسى که به این ارتباط آگاهى داشته باشد افق دید و دیدگاهش وسیع و گسترده خواهد بود.
خواجه نصیرالدین به وحدت عقل انسانى باور دارد و به طبیعت علم و غایت و موضوع آن هم آگاه است و در این آگاهى است که ارتباط علوم و همبستگى آنها از برخى جهات را باور دارد و در وجود خویش به طرز شگفت‌انگیزى هر دو حوزه عقل را به هم پیوند زده است.
بسى جاى شگفتى است از مردى که بیشتر ایام عمرش را در میان طوفان‌هاى زندگى گذراند و و در میان آشوب‌ها و فراز و نشیب‌هاى دوران خود به عنوان سیاستمدارى برجسته به ایفاى نقش پرداخت، اما با این حال، در تمامى رشته‌هاى علمى خود صاحب‌نظر بود و در بسیارى از آنها نظریه علمى ارائه داد.
تنوع آثار و در عین حال، محققانه بودن آنها نشان‌دهنده تخصص‌هاى گوناگون خواجه و جامعیت علمى وى و ورود وى به حوزه‌هاى عقل نظرى و عملى است.4
جامعیت علمى خواجه نصیرالدین طوسى به این مسئله بنیادى که خود به آن معتقد است بازمى‌گردد که انسان توانایى وارد شدن به عالم عقل را دارد و مى‌تواند صاحب‌نظر گردد، مشروط به آنکه بتواند از خویشتن خویش فاصله بگیرد و از بیرون به خود نگاه کند و به توانایى تجرید دست یابد. این ویژگى و توانایى مخصوص انسان است؛ زیرا هیچ موجود دیگرى از توانایى شناخت و بررسى جهان بدان‌گونه که در واقع هست، برخوردار نیست و حیوانات به مراتب بیشتر از انسان اسیر دیدگاه ادراکى معین و محدود خود هستند.5
انسان با این ویژگى مى‌تواند از آرایش‌هاى ذهنى و ادراکات عادى خود فاصله بگیرد و جهان را از منظر عقل مشاهده کند. نگاه عقل، پاک و خالى از غرض است. در این نگاه، انسان از خود فاصله مى‌گیرد و از رنگ تعلق آزاد مى‌گردد. چنین تفکرى در زمینه عقل و عقلانیت بشر، به خوبى در گستردگى علوم و آثار وى مشهود است.
حوزه علوم نظرى
خواجه نصیرالدین در قلمرو عقل نظرى در مورد علم فلسفه یا همان الهیات، با حدّت ذهن و وسعت بینش، نظریات متعددى ارائه داده است که به خوبى مى‌توان والاترین مراتب عقل نظرى را در مورد ایشان درنظر گرفت. خواجه براى سازش دادن میان افکار فلسفى با عقاید دینى، بسیارى از استدلالات یونانى را که قرن‌ها در جهان فکر اسلامى سیطره داشتند نقض و رد نمود یا به جاى آنها استدلالات قانع‌کننده قوى ارائه داد.
از جمله استدلالات، کیفیت صدور واحد از کثیر است که در این مورد فلاسفه یونانى براساس یک مبناى ریاضى این استدلال را این‌گونه بیان کرده‌اند : از واحد بسیط جز واحد بسیط مثل آن صادر نمى شود، اما این مسئله که خداوند واحد و بسیط است، اما مخلوقات متکثرند، پس چگونه این کثرت از آن وحدت پدید مى‌آید، براى فلاسفه اسلامى سؤالى بى‌پاسخ بود. خواجه طوسى به این مشکل پاسخ داد که علت از جهت خود علت نیست، بلکه از جهت صدور معلول از آن علت نامیده مى‌شود و اتصاف ذات خدا به عنوان علت، نقص کمال اوست؛ زیرا در این صورت، خداوندْ سبب موجب مى‌باشد نه سبب مختار و به این ترتیب، کیفیت صدور تکثیر از واحد مطابق با عقیده اسلامى حل مى‌گردد.6
همچنین در فلسفه، شرحى بر اشارات ابن‌سینا نوشت که چهار سده پس از او عبدالرزاق لاهیجى آن را بهترین رساله در مکتب ابن‌سینا به شمار آورد. او در برابر فخر رازى از ابن‌سینا دفاع کرد، همچنان‌که در رساله ویژه‌اى در پاسخ به شهرستانى چنین کرده بود. مى‌توان گفت که اگر بر خلاف سنّت ابن‌سیناى لاتینى که بسیار زود از میان رفت، مکتب ابن‌سیناى ایرانى تاکنون تداوم داشته است، نصیرالدین طوسى نخستین عامل آن بود.7
خواجه نصیرالدین طوسى در زمینه طب نیز پزشکى ماهر و تواناست. از آثار طبّى منسوب به او چنین مستفاد مى‌شود که در مورد مسائل طبى با نظر اطباى متقدم مانند رازى و اهوازى و ابن‌سینا هماهنگ بوده، اما به هر حال یک طبیب بیمارستانى نبود و کمتر به درمان بیماران مى‌پرداخت.8
خواجه نصیرالدین در یک تقسیم بندى، علم طب را به دو قسمت تقسیم کرده که یکى مقتضى حفظ صحت و دیگرى مقتضى ازالت علت به شمار مى آید و این همان چیزى است که مى‌توان آن را تحت عنوان «بهداشت و درمان» مورد بررسى قرار داد. او در مورد بهداشت نیز به گونه‌اى سخن گفته که با آنچه سازمان بهداشت جهانى در عصر حاضر نسبت به این مسئله ابراز داشته هماهنگ است.9 اما بیشترین آثار و خدمات وى در حوزه عقل نظرى در زمینه ریاضیات و نجوم است.
یکى از گسترده‌ترین و پراهمیت‌ترین زمینه خلّاقیت خواجه نصیرالدین طوسى در آثار ریاضى او بازتاب یافته است. تفکر خلّاق و ذهن بدیع خواجه در عرصه ریاضى چندان پیش رفته است که قرن‌هاست توجه نوابغ و دانشمندان برجسته ریاضى را با حیرت به خود مشغول داشته است. آثار مهم او، بخصوص تحریرات ریاضى‌اش، کتبى است که در روزگار حبس یا توقف در قلاع اسماعیلیه ساخته و تألیف نموده است.10 میشل شال تدوین‌کننده هندسه نوین تحریر اقلیدس، خواجه را به مثابه اثرى برجسته مى‌ستاید که در آن یک طرز اثبات اصل پنجم اقلیدس به شکل کم‌نظیرى مطرح شده است. او مثلثات را در قالب مستقلى از علم نجوم ریخت و با این ابتکار گام مؤثرى در پیشرفت علوم برداشت.11
محقق طوسى اولین کسى است که براى مثلث کروى قائم‌الزاویه حالات شش‌گانه فرض کرده و به شرح آنها پرداخته است، به گونه‌اى که با تحقیقات دانشمندان عصر حاضر اروپا همخوانى دارد و کتاب‌هاى مثلث از ذکر نام این دانشمند خالى نیست. به عقیده آیت‌اللّه حسن زاده‌آملى، خواجه نصیر در کتاب کشف‌القناع خود شکل القطاعى دارد که از این شکل نزدیک ‌به ‌نیم ‌میلیون ‌حکم‌ هندسى ‌استنباط ‌کرده ‌است.12 
حکیم طوسى اندیشه‌هاى خود را در حوزه عقل نظرى به رشته تحریر درآورده است. به طور کلى، آثار ریاضى خواجه را مى‌توان به دو دسته تقسیم کرد :
الف. کتاب‌هایى که خواجه خودتألیف کرده است.
ب. تحریرهایى که وى از آثار ریاضى یونان به عمل آورده و کتاب کشف القناع عن اسرار شکل القطاع از تألیفات اوست.
تحریرات ریاضى که بخش دیگرى از آثار خواجه در قلمرو ریاضیات است، به خاطر سنگین بودن و نامفهوم بودن ترجمه‌هاى مترجمان قرون دوم و سوم و چهارم، از کتب معتبر یونانى به عربى انجام گرفته است تا در ضمن این تحریرات ترجمه‌ها را روشن و قابل فهم سازد.13
حکیم نظامى در زمینه هیأت در کتاب تذکره نصیریه، به انتقادهاى جدى از هیأت بطلیموسى پرداخته؛ بخصوص درباره حرکت ماه و حرکت سیارات دیگر به ویژه زهره و عطارد. خواجه در این کتاب پیشنهاد دستگاه جدیدى به جاى دستگاه بطلیموس را ارائه مى‌دهد. این انتقادها در حقیقت گام‌هاى نوینى بود براى اصلاحاتى که به دست کوپرنیک صورت گرفت که باز این نیز از ابتکارات خواجه مى‌باشد.14
حکیم طوسى در زمینه نور و صوت نیز صاحب‌نظر است. خواجه در یکى از بازنویسى‌هاى آثار اقلیدس، یعنى رساله «المناظر»، به نورشناسى و مسائل مربوط به اپتیک هندسى و جنبه فیزیولوژکى آن توجه کرده است. همچنین در تجریدالکلام نظریه ذره‌اى نور را که چند قرن بعد به وسیله دکارت و نیوتن عنوان شد و مورد تأیید لاپلاس قرار گرفت، عنوان کرد و اعلام داشت که برخلاف نظر حکما نور از اجسام ریزى تشکیل شده که از یک منبع نورانى جدا شده و به اجسامى که آنها را منور مى‌کند مى‌رسد.15 نیز در زمینه امواج صوتى در کتاب تجریدالکلام مى‌نویسد: سبب حدوث صوت امواجى است که در هوا از ضربه دو جسم یا تصادم دو جسم با یکدیگر به وجود مى‌آید و منظور از موج حالتى است شبیه امواج آب که عبارت از حرکتى بعد از حرکت دیگر و سکونى بعد از سکون دیگر باشد و این حرکات از جزئى به جزء دیگر هوا منتقل شده و رفته رفته ضعیف مى‌گردد تا جایى که دیگر قادر به حرکت دادن هوا نباشد و در آنجا صوت قطع مى‌گردد. این حرکت هوا شبیه موجى است که از انداختن سنگى در آب ایجاد مى‌شود. این همان تعریفى است که هویگنس16 بعد از چند قرن ارائه داد و در جهان علم به نام او معروف است. در حالى که خواجه نصیر واضع نخستین آن بود.17
ابتکار شیوه جدید استفاده از ساعت آفتابى در رصدکردن‌ها رانیز به خواجه نصیر نسبت داده‌اند.18
کتاب‌هاى تألیفى خواجه، بعضى تصنیف و تحریر و برخى ترجمه از کتب دیگران است و برخى نیز شرح متون و بعضى هم پاسخ سؤالات اشخاص و برخى هم رسائل کوچک و مقالات و فواید در موضوعات و مسائل مختلف است.
در تألیف، روش مخصوصى دارد که از ایجاز و اطناب مضر خالى است. نثر عربى عباراتش بسیار فصیح و روان و روشن و خالى از هرگونه پیچیدگى است و نثر پارسى‌اش بسیار سلیس و ساده. خواجه علاوه بر تسلط بر دو زبان عربى و پارسى که آثارش در این دو زبان در نهایت فصاحت و بلاغت انشا شده است، ظاهرآ به زبان ترکى نیز آشنا بوده است. خوشبختانه بیشتر آثار نفیس خواجه باقى مانده و دانشمندان اروپایى کتاب‌هاى ایشان بخصوص در زمینه ریاضیات را ترجمه کرده و استفاده نموده‌اند. همچنین براى تجلیل از مقام‌علمى‌این‌دانشمند، یکى ازکوه‌هاى‌کره‌ماه‌رابه‌نام‌آن‌بزرگوارنام‌گذارى‌کرده‌اند.19
حوزه عقل عملى
خواجه طوسى در تعریف حکمت عملى به گونه‌اى سخن گفته است که مصالح اعمال و افعال منظور و مقصود شناخته مى‌شود و البته معلوم است که ادراک مصالح و مفاسد به عمل مربوط مى‌گردد.
محقق طوسى از جمله کسانى بود که براى حکمت عملى اهمیت فراوانى قایل شد و خود او نیز به صفات نیکو و پسندیده آراسته بوده است. اما در نظر او اخلاق با تربیت ارتباط وثیق و محکمى دارد و بررسى مسائل اخلاقى در نظامى که با تربیت شکل مى‌گیرد در واقع، جز گسترش نظام فکرى و توسعه اصول عقلى چیز دیگرى نیست و به همین دلیل است که خواجه در میان تربیت‌ها و پیشرفت‌هاى اجتماعى، به ارتباط محکم باور دارد و علم و آگاهى را از شرایط اصلى آن مى‌شناسد. حکیم طوسى از افکار فلسفى و اندیشه‌هاى ژرف برخوردار بود و در تدبیر امور به درستى مى‌اندیشید.
او به روشنى مى‌دانست که پیروزى نظامى بر قوم مغول و فرمانداران بى‌رحم و بى‌فرهنگ آنان آسان نیست، اما به این واقعیت آگاهى داشت که با پیشرفت علم و فلسفه و بالا بردن سطح آگاهى مردم جایى براى مردم بى‌فکر و بى‌فرهنگ باقى نخواهد بود. حکیم طوسى به طرز تفکر و نوع عواطف و احساسات خان مغول آگاهى داشت و به درستى مى‌دانست که هلاکوخان به مسائل مربوط به نجوم و اوضاع ستارگان و پیش‌بینى‌هایى از این طریق علاقه فراوان دارد. به همین دلیل، از این فرصت استفاده کرد و ضرورت جمع‌آورى کتاب‌ها و رسائل مربوط به علم نجوم را با او در میان گذاشت و بى‌درنگ تصدى و تولیت امور اوقاف سرزمین‌هاى پهناور اسلامى را از او درخواست کرد و پس از موافقت خان مغول، همه اندیشمندان بزرگ علم ریاضى و نجوم را به شهر مراغه دعوت کرد و به ساختن رصدخانه مراغه در این شهر مبادرت نمود.
حکیم طوسى به خوبى مى‌دانست که اندیشه‌هاى ژرف و مسائل عقلى از میان مردم رفته و جامعه مسلمانان در انحطاط فرهنگى و فرومایگى فکرى فرو رفته است.20
مى‌توان گفت: خواجه طوسى یک انقلاب فرهنگى و فکرى به وجود آورد و توانست رشته زندگى فکرى و فرهنگى مردم را به دوران پیش از حمله‌هاى سهمگین و جنگ‌هاى ویرانگر حاکمان مغول متصل سازد.
از دیگر خدمات مهم خواجه در زمینه گسترش علوم این بود که علاوه بر تأسیس رصدخانه مراغه که هزینه آن از موقوفات بود، به منظور تشویق دانش‌پژوهان، علاوه بر تعیین حقوق روزانه، در رشته‌هاى فلسفه و پزشکى که در آن زمان علاقه‌مندان چندانى نداشت و در حال فراموشى بود، دستور داد مقرّرى بیشترى به دانشجویان و استادان این رشته‌ها پرداخت شود تا این رشته‌ها رونق بگیرد و چنین نیز شد. یعنى براى فلاسفه روزى سه درهم، اطبّا دو درهم و براى محدّثان روزى نیم درهم تعیین فرمود.21
علاوه بر این، تأسیس کتابخانه بزرگى با بیش از 400 هزار جلد کتاب پس از آن همه ویرانى و قتل و غارت کار چندان آسانى نبوده است.22
انقلاب فکرى و فرهنگى خواجه اندیشه‌هاى بسیارى از مردم را دگرگون کرد و به دنبال این دگرگونى، نه تنها حاکم مغول، پس از مرگ هلاکوخان در سال 663 هجرى مسلمان شد، بلکه او دستور داد همه مغول‌ها تغییر مذهب دهند و به آیین مقدّس اسلام وارد شوند و به این ترتیب، مردمى که از لحاظ نظامى و در جبهه جنگ مغلوب یک قوم طاغى و غارتگر شده بودند توانستند از لحاظ فکر و فرهنگ و نوع اندیشه بر آنان غلبه پیدا کنند و طریق رستگارى را به آنها نشان دهند.23
حکیم طوسى به این امر آگاه بود که اگر نیروى عقل و اندیشه و نور دانش در دل مردم راه پیدا کند و با فتح قلوب مى‌توان به حل بسیارى از مشکلات دست یافت. او بر این باور بود که اصلاح جامعه بدون استفاده از عقل و عقلانیت امکان‌پذیر نیست و آنچه باعث تمایز انسان از حیوانات و افضل بودن او بر فرشتگان مى‌شود ـ که دلیل مسجود واقع شدن او نیز هست ـ همان علم و اندیشه است؛ علمى که مقتضاى آن عمل است و چنین عملى اساس سعادت فرد و جامعه و تربیت واقعى انسان مى‌باشد.
مسئله تربیت در نظر خواجه یک مسئله محورى و بنیادى است که به هیچ‌وجه از حوزه اندیشه‌هاى او بیرون نمى‌ماند. او براى پیدایش یک جریان فکرى و نهضت عقلى به نوشتن رساله آداب‌المتعلمین پرداخت.24
در این رساله افکار بلند و اندیشه‌هاى ژرف و تجربه‌هاى شخصى خود را در باب چگونگى فراگیرى علم و آگاهى به نگارش درآورده است. در این رساله بسیار کوچک که در دوازده فصل تنظیم شده و نسخه خطى آن در کتابخانه دانشگاه قاهره مصر محفوظ است، خواجه در فصل اول آن به بیان فضیلت علم، در فصل دوم بر اهمیت نیت، در فصل سوم بر انتخاب استاد و گزینش علمى و در فصل چهارم بر داشتن همت بلند تأکید مى‌ورزد و آن را براى طالب علم همچون داشتن پر و بال براى یک پرنده مى‌داند.25
آنچه خواجه در رساله آداب المتعلمین در حوزه حکمت عملى مطرح مى‌کند این کتاب را در ردیف دو کتاب مهم دیگر یعنى اخلاق ناصرى و اوصاف‌الاشراف که مهم‌ترین کتب اخلاق در جهان اسلام است قرار مى‌دهد که اوج آثار شخصیت معنوى خواجه در حکمت عملى در تصوف عارفانه و شیعى او در کتاب اخیر مى‌باشد.26
به راستى جرجى زیدان دانشمند و نویسنده مسیحى چه زیبا گفته است: دانش در کشورهاى تحت فرمان مغول به دست این ایرانى (خواجه طوسى) درخشیدن گرفت، همچون شعله‌اى درخشان در فضایى تیره و تار.27
                                               
نتیجه‌گیرى
خواجه نصیرالدین طوسى در آن دوران پرآشوب که مغولان با حمله برق‌آسا و ویرانگر خود همه چیز را سوختند و کشتند و بردند، سکاندار کشتى طوفان‌زده ایران و اسلام بود و هنگامى که شیرازه استقلال و تمدن ایرانى و اسلامى از هم گسیخت و تمدن ایرانى که نقش بسیار مهمى در شکل‌گیرى تمدن اسلامى داشت، در حال نابودى بود، روزنه امیدى به روى ایرانیان باز کرد. خواجه با تدبیرات حکیمانه خود در حوزه عقل عملى توانست انقلاب فکرى و فرهنگى را به وجود آورد و این کار را با تربیت نسل جدید دانش‌پژوه آغاز کرد. علاوه بر این، با زیرکى تمام از علایق مغولان استفاده کرد و درصدد گسترش علوم نظرى تحت پوشش علم نجوم برآمد و به تأسیس رصدخانه مراغه که در واقع دانشگاه علوم مختلف بود، به جذب مغزها و اندیشه‌هاى فرارى از کشور برآمد و با تعیین مقرّرى بر رشته‌هاى در حال فراموشى همچون فلسفه و پزشکى، باعث رونق این رشته‌ها گشت.
علاوه بر این، در حوزه عقل عملى به مصالح مردم توجه فراوان داشت و خدمات فراوانى انجام داد و کتاب‌هاى مهمى در زمینه اخلاق نگاشت.
خواجه نصیرالدین در حوزه عقل نظرى نیز دانشمندى جامع‌الاطراف بود و عقلانیت وى از تعدد و تنوع آثار و خلّاقیت وى بخصوص در علم ریاضیات و نجوم هویداست و همان‌گونه که بیان شد، در بسیارى از نظریات بنیانگذار و صاحب ابتکار مى‌باشد. تألیفات و آثار ایشان علاوه بر ریاضیات، در بسیارى از علوم عقلى آن عصر بخصوص فقه، اصول، حکمت، کلام، منطق، نجوم و اخلاق بیانگر جامعیت علمى ایشان در حوزه عقل نظرى مى‌باشد.
وضعیت زمانه خواجه، حمله مغول، به سر بردن ربع قرن در زندان، تحت نظر بودن و مسئولیت اجرایى وزارت، از او شخصیتى ساخت که به حق به او «استاد البشر» لقب دادند. بسى جاى  شگفتى است که از مردى که بیشتر ایام عمرش را در میان طوفان‌هاى زندگى گذراند و در میان آشوب‌ها و فراز و نشیب‌هاى دوران خود به عنوان سیاستمدارى برجسته به ایفاى نقش پرداخت، با این حال، در تمامى رشته‌هاى علمى دوران خود صاحب‌نظر بود و در بسیارى از آنها نظریه علمى ارائه داده است و در هر دو حوزه عقل نظرى و عملى به راستى انسانى اعجاب‌آور است.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 کارشناس ارشد فلسفه اسلامى، دانشگاه تهران مرکز. دریافت: 17/1/88 ـ پذیرش: 25/3/88.
2 ـ ر.ک: غلامحسین ابراهیمى دینانى، نصیرالدین طوسى،فیلسوف گفت‌وگو، ص 499.
3 ـ همان، ص 500.
4 ـ سید فضل‌اللّه حسینى و غلامرضا میناگر، آشنایى با فیلسوفانمسلمان (خواجه نصیرالدین طوسى)، ص 74.
5 ـ خواجه نصیرالدین طوسى، تلخیص المحصل، رساله فىالعلل و المعلومات، ف 524.
6 ـ هنرى توماس، بزرگان فلسفه، ترجمه فریدون بدره‌اى، ص408.
7 ـ سید فضل‌اللّه حسینى و غلامرضا میناگر، آشنایى با فیلسوفان،ص 451.
8 ـ غلامحسین ابراهیمى دینانى، نصیرالدین طوسى، فیلسوفگفت‌وگو، ص 22.
9 ـ همان، ص 23.
10 ـ محمّدتقى مدرس رضوى، احوال و آثار ابوجعفر محمدبنمحمّدبن الحسن الطوسى، ص 335.
11 ـ محمّداحمد پناهى سمنانى، خواجه نصیرالدین طوسىآسمان هنر و آسمان زمین، ص 95.
12 ـ سید لیث حیدرى، تمدن غربى تمدن اسلامى و غرب‌گرایى،ترجمه سید فضل‌اللّه حسینى، ص 181.
13 ـ ذبیح‌اللّه صفا، تاریخ ادبیات ایران، ج 1، ص 262.
14 ـ سید فضل‌اللّه حسینى و غلامرضا میناگر، آشنایى با فیلسوفانمسلمان، ص 77.
15 ـ جعفر چاووشى آقایانى، «خواجه نصیرالدین طوسى وابتکارات علمى او»، آموزش و پرورش، ش 6، دوره چهل و دوم،ص 44.
16 . Haygens.
17 ـ محمداحمد پناهى سمنانى، خواجه نصیرالدین طوسىآسمان هنر و آسمان زمین، ص 115.
18 ـ پرویز ورجاوند، کاوش رصدخانه مراغه و نگاهى به پیشینهدانش ستاره‌شناسى در ایران، ص 65.
19 ـ محمّد مدرسى (زنجانى)، سرگذشت و عقاید فلسفى خواجهنصیرالدین طوسى، ص 101.
20 ـ غلامحسین ابراهیمى دینانى، نصیرالدین طوسى، فیلسوفگفت‌وگو، ص 502.
21 ـ اسحاق حسینى کوهسارى، تاریخ فلسفه اسلامى، ص 178.
22 ـ همان، ص 179.
23 ـ غلامحسین ابراهیمى دینانى، نصیرالدین طوسى، فیلسوفگفت‌وگو، ص 502.
24 ـ همان، ص 503.
25 ـ همان.
26 ـ هانرى کوربن، تاریخ فلسفه اسلامى، ترجمه اسداللّه مبشرى،ص 451.
27 ـ على دوانى، هزاره شیخ طوسى، ج 1و2، ص 1139.   منابعـ ابراهیمى دینانى، غلامحسین، نصیرالدین طوسى، فیلسوفگفت‌وگو، تهران، هرمس، 1386.ـ پناهى سمنانى، محمّداحمد، خواجه نصیرالدین طوسى آسمانهنر و آسمان زمین، تهران، ندا، 1376.ـ توماس، هنرى، بزرگان فلسفه، ترجمه فریدون بدره‌اى، تهران،علمى و فرهنگى، چ پنجم، 1386.ـ چاووشى آقایانى، جعفر، «خواجه نصیرالدین طوسى و ابتکاراتعلمى او»، آموزش و پرورش، ش 6، دوره چهل و دوم، 1351.ـ حسینى، سیدفضل‌اللّه و غلامرضا میناگر، آشنایى با فیلسوفانمسلمان (خواجه نصیرالدین طوسى)،  تهران، کانون اندیشهجوان، 1386.ـ حسینى کوهسارى، اسحاق، تاریخ فلسفه اسلامى، تهران،امیرکبیر، 1382.ـ حیدرى، سیدلیث، تمدن غربى تمدن اسلامى و غرب‌گرایى،ترجمه سیدفضل‌اللّه حسینى، تهران، شلاک، 1382.ـ دوانى، على، هزاره شیخ طوسى، تهران، امیرکبیر، چ دوم، 1362.ـ صفا، ذبیح‌اللّه، تاریخ ادبیات ایران، مشهد، دانشگاه فردوسى، چششم، 1368.ـ طوسى، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، رساله فى العلل والمعلولات، تهران، امیرکبیر، 1305.ـ کوربن، هانرى، تاریخ فلسفه اسلامى، ترجمه اسدالله مبشرى،تهران، امیرکبیر، چ چهارم، 1377.ـ مدرس رضوى، محمّدتقى، احوال و آثار ابوجعفر محمّدبنمحمّدبن الحسن طوسى، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1354.ـ مدرسى (زنجانى)، محمّد، سرگذشت و عقاید فلسفى خواجهنصیرالدین طوسى، تهران، امیرکبیر، 1363.ـ ورجاوند، پرویز، کاوش رصدخانه مراغه و نگاهى به پیشینهدانش ستاره‌شناسى در ایران، تهران، امیرکبیر، 1366.

تبلیغات