آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

متن

)یا بَنی آدم قَد أنزلنا عَلَیکُم لِباساً یُواری سَوآتِکُم وریشاً ولباس التَقوی ذلک خیرٌ ذلک مِن آیات الله لَعَلّهُم یَذّکّرون یا بَنی آدَمَ لایَفتِننّکُمُ الشیطان کَما ﺃخرَجَ اَبَوَیکُم مِنَ الجَنةِ یَنزعُ عَنهُمَا لِباسَهُمَا لِیُریَهُما سَوآتِهما إنه یَرَیٰکم هُو وقَبیلُهُ مِن حَیثُ لاترَونهَُُم إنا جَعَلنا الشَّیاطین ﺃولیاءَ لِلّذین لایؤمِنُونَ وإذا فَعَلوا فَاحِشة قَالُوا وَجَدنا عَلَیها ءَاباءَنا واللهُ ﺃمَرنا بها قُل إنَّ اللهَ لایَأمُرُ بالفَحشَاءِ ﺃتقُولُونَ عَلَی اللهِ مَا لاتعلَمُونَ(([1])
« ای فرزندان آدم، در حقیقت، ما برای شما لباسی فروفرستادیم که عورت­های شما را پوشیده می­دارد و [برای شما] زینتی است، و[لی] بهترین جامه، [لباس] تقوا است. این از نشانه­های [قدرت] خداست، باشد که متذکر شوند. ای فرزندان آدم، زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد؛ چنان­که پدر و مادر شما از بهشت بیرون راند، و لباسشان را از ایشان برکَند، تا عورت­هایشان را بر آنان نمایان کند. در حقیقت، او و قبیله­اش، شما را از آن­جا که آن­ها را نمی­بینید، می­بینند. ما شیاطین را دوستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمی­آورند. و چون کار زشتی کنند، می­گویند: «پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است.» بگو: «قطعاً خدا به کار زشت فرمان نمی­دهد، آیا چیزی را که نمی­دانید به خدا نسبت می­دهید؟»»
لباس یکی از اساسی­ترین مقوله­های فرهنگ هر جامعه است که ارتباطی تنگاتنگ با مفهوم و تفسیر انسان در آن جامعه دارد.
برخی از متفکران اجتماعی در رابطه با اهمیت مسأله­ی پوشاک می­گویند:
«تفسیر انسان بدون پوشاک او میسر نیست. زیرا از طریق لباس می­توان هویت قومی، جغرافیایی، سیاسی، مذهبی و... هر فرد را دریافت.» در میان جامعه­شناسان نیزپوشاک یکی­ ازمهم­ترین ابزار شناخت جامعه است به گونه­ای که از پوشاک­ با تعبیر «زبان پوشاک» نام­ می­برند.
لباس نشان هویت اجتماعی و حیات تاریخی نسل­هاست ظاهراً در آغاز شکل­گیری­اجتماعات بشری لباس­جنبه­ی حفاظتی برای بدن داشته و بعداً جنبه­ی کارکرد اجتماعی یافته و به عنوان رمز و نماد از آن استفاده شده است. آن چه در پوشاک اهمیت دارد موارد ذیل است :
1. الگوهای فرهنگی در انتخاب شکل، رنگ و ... لباس.
2. نقش و عملکرد تن­پوش­ها در زمینه­ی­ مسایل ­فرهنگی، شغلی، مذهبی و ...
جامعه­شناسان نظریات مختلفی در خصوص عوامل شکل­گیری نوع لباس اقوام دارند، بروخش نظریه­ی قومی لباس را بر مبنای چهار شاخصه مطرح می­نماید:
1. شناسه­ها؛ یا خصوصیات منطقه­ای، قومی و زمانی که در شکل، رنگ و نوع لباس مؤثرند.
2. نظریه­ی اشاعه­گرایی؛ بر اساس این نظریه، پوشاک هر قوم بازمانده­ی لباس پیشینیان است و رد پای گذشتگان را می­توان در نوع لباس هر قوم دید.
3. نظریه­ی تاریخ توسعه؛ تأثیرات بیرونی و فرهنگ کشورهای دیگر در تن­پوش ملت­های مختلف علی الخصوص­اقوام­همسایه بسیاراساسی است.
4. کارکردهای اجتماعی؛ بر اساس این نظریه در لباس هر قوم رمز و راز و اسراری­ است­ که بازگشایی این­ رمزها به شناخت فرهنگ هر قوم کمک بسیاری می­نماید.
برخی طراحی لباس را شامل سه عامل عمده می­دانند:
1. عقاید مذهبی؛
به عقیده­ی این عده از آشکارترین نمودهای هر جامعه، پوشاک است که عقاید دینی آن جامعه را نشان می­دهد.
2. عقاید سنتی و بومی؛
این عقاید با پشتوانه­ی چند هزارساله در شکل، نوع و رنگ لباس هر قومی تأثیر­گذار است.
3. عقاید جهانی؛
عرف بین­الملل، ارتباط و مراودات کشورها و تأثیر جامعه­ی جهانی و تبلیغ سبک­های کشورهای مختلف در پوشاک ملت­ها تأثیر می­گذارد.
آب و هوا نیز در شکل­گیری لباس اقوام مؤثر بوده و پیداست که نقش زمان، مکان، کار و پیشه را نیز نباید از نظر دور داشت. به عنوان مثال حتی در ورزش، لباس کوهنوردی با اسب سواری و شنا فرق دارد و یا لباس مشاغل مختلف متفاوت است. جنگ­ها نیز یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار از سوی ملل پیروز بر ملل شکست خورده به شمار می­آید.
عده­ای دیگر پنج عامل را در شکل­گیری لباس اقوام مؤثر می­دانند:
1. نقش حکومت­ها و دوره­های تاریخی؛
حقیقت این است که همیشه تغییر لباس ویا طراحی آن ازسوی حکومت­های وقت صورت گرفته و طراحی لباس، کاری مردمی نبوده است.
2. نقش محیط جغرافیایی و تاریخی؛
منطقه­ی­مسکونی ملل در شکل­گیری لباس تأثیر بسزا دارد. همچنان­که لباس انسان­های کوهستانی با مناطق جلگه­ای فرق دارد.
3. طبقات، مشاغل، وظایف؛
برخی از لباس­ها به صورت اونیفورم در طبقات، مشاغل، و وظایف شغلی (مانند روحانیّت) استفاده شده است .
4. نقش مذهب و سنت؛
مذاهب و سنت­ها همواره در طراحی لباس نظرات بخصوصی داشته و دارند.
5. داد و ستد بین­المللی؛
سبک­ لباس بیگانگان در مراودات بین­المللی تأثیرات مخفی، آهسته و مستمر دارد.
خداوند ستار سه علت را برای طراحی و عملکرد لباس مطرح می­فرماید :
1. پوشیدگی و مصونیت از آسیب­ها و زشتی­ها.
2. استفاده اززینت­ها و زیباترکردن تن.
3. ارسال پیام­های معنوی به وسیله­ی طراحی لباس.
در غرب با آغاز جنگ جهانی دوم _ جنگی که بنیان تمدن را تکان داد _ تکامل لباس شکلی انقلابی به خود گرفت. قبل از جنگ لباس زن و مرد پوشیده بود، لذا لباس برای آدمی به عنوان حریم و حفظ کرامتش به حساب می­آید.
در حالی که پس از جنگ، لباسی که بازتاب عواملی همچون؛
توان اقتصادی، نگرش سیاسی، قابلیت­های فرهنگی اجتماعی، باورهای مذهبی سیاسی و پایبندی به سنت­ و مذهب بود، به ناگاه از حیطه­ی خودش خارج شد و تحت سیطره­ی نظام سرمایه­داری قرار گرفت. در این نظام پوشاک جایگاه دیگری یافت، و به کالا­ی مادی تبدیل شد که صرفاً دو ارزش داشت:
1. برآورنده­ی نیاز اولیه­ی بشر 2. محصولی برای فروش با حداکثر سودآوری، لذا لباس نمی­بایست مدت طولانی مصرف شود، همچنین باید در بعدی وسیع در بازارها عرضه گردد تا بیشترین مصرف­کننده را بیابد، به این سبب طراحی لباس بر اساس دو خصیصه­ی تنوع طلبی و نوجویی با استفاده از جریانات جنگ، بحران­های اقتصادی و آغاز تحولات فرهنگی و باورهای مذهبی صورت گرفت. بنا شد که از طریق رسانه­ها، جهانی شود تا هر آن چه را که در غرب طراحی می­شود، در اقصی نقاط عالم خریداری و استفاده گردد، همان توطئه­ای که در هنر، ادبیات و معماری طراحی شد. در این میان­ کمتر ملتی بود که در معرض این توطئه قرار گیرد و پوشاک سنتی خود را حفظ کند و به­این ترتیب پوشاک براساس خصیصه­ی قابل شستشو بودن، غیردست و پاگیر بودن، زیبا بودن، ارزان بودن و ... به همراه تفکرات فرهنگ­مادی سرمایه­داری و تحت صدارت غرب به مردم دنیا عرضه شد و بازار جهانی یافت. معلوم بود که خیلی زود در این طراحی به سراغ زنان می­آیند و آن دسته از زنانی را که به عنوان عاملی مقاوم در مقابل آنان ایستادگی کنند؛ نشانه­ی اصلی تیر توطئه­شان قرار خواهند داد.
هم­چنان­که دوگل در طراحی استعمار الجزایر همیشه سؤال می­کرد: «آیا زنان الجزایری لباس سنتی و مذهبی خود را کنار گذاشته­اند؟ اگر چنین باشد پیروز شده­ایم!» او هیچ گاه سؤال نمی­کرد چه تعداد از سربازان و مردان الجزایری را کشته­اید؟ کدام منطقه را گرفته­اید؟ زیرا در حمله به الجزایر دریافتند که زنان مسلمان دارای موقعیت اساسی ویژه­ای بوده و حجاب آنان عامل مهم مقاومت الجزایر است.
سردمداران حکومت فرانسه، که اینک در مقابل روسری کوچک دانش­آموزان مسلمان به هراس افتاده و عکس­العمل نشان می­دهند، می­گفتند:
« اگر بخواهیم به تار و پود جامعه­ی الجزایری هجوم بریم و استعداد مقاومت آنان را از میان برداریم، باید بدواً زن­ها را تحت سلطه قرار دهیم. آن­ها با صراحت می­گفتند: زن­ها را در دست بگیرید؛ همه چیز به دنبال آن خواهد آمد.» ([2])
این چنین شد که لباس محافظ تن، نمایشگر تن شد و زن مسلمان عامل تبلیغ بیماری هوس اجتماعی قرار گرفت.
در تفکر استعماری غرب، مردسالاری از طریق زنان مظلوم فریب­خورده توسعه می­یابد، در این دیدگاه زن باید مصرف کند و مصرف شود تا از جمله برنده­ترین سلاح سرمایه­داری، برای اسارت­امت­های مسلمان گردد.
از همین رو زن به عنوان موضوع اصلی برنامه­ریزی دشمن به حساب می­آید.
غرب دو سیاست را در محو حجاب زن مسلمان در نظر گرفت:
1. برای سلطه­ی سیادت فرهنگی خود هویت زن مسلمان را زیر سؤال برد و او را به ذلت کشید تا در اثر احساس حقارت، در او خلاء روحی ایجاد کند و برای­کسب­مقبولیت،تن­به­طراحی­آنان دهد.
2. گسترش دید مردسالاری و ابزاری بودن زن، تا اگر هنوز مقاومتی وجود دارد، تنها ظاهر و قالب حجاب حفظ شود، اما از فلسفه و فرهنگ حجاب خبری نباشد. بلکه برعکس بی­حجابی را از جمله بدیهیات و مطابق با خواسته­های زن اعلام کرده و از او حربه­ای در مقابل حجاب بسازد. حال آن­که بی­حجابی فاقد فلسفه است و رنگی کاملاً سیاسی دارد. مانند آن است که بگوییم اعتیاد فلسفه دارد، در حالی که می­دانیم پایه و اساس آن هوس است.
خلاصه این­که حجاب مهم­ترین وسیله،­ جهت پویایی نقش زن مسلمان و دارای فلسفه­ای محکم و بنیادین می­باشد زیرا:
1. حجاب مجوز مشارکت اجتماعی زنان است.
اگر قرار بود زنان ارتباط اجتماعی نداشته باشند، نیازی به حجاب وجود نداشت. حجاب برای ارتباط اجتماعی از سوی خداوند قادر متعال طراحی شده است و در حقیقت همان لباس تقواست که پیام معنوی را به جامعه القا می­نماید.
2. حجاب بنیان اقتدار فرهنگی جامعه است.
حجاب به عنوان محک، میزان، ترازو و تنظیم­کننده­ی برنامه­های جامعه است. حجاب به عنوان اصل استراتژیک نظام اسلامی و بیان­گر قدرت فرهنگی جامعه است. حمله­ی همه جانبه از سوی دشمنان با برنامه­ها و قالب­های مختلف اهمیت آن را آشکارتر می­نماید.
3. حجاب در به ثمر رساندن استعدادهای انسان در سطحی بالاتر، مؤثر است.
حجاب نشان دهنده­ی رفتار عقلایی فرد مسلمان است. و همه را به تحمل فرامی­خواند. همچنین در کشاندن جامعه به سمت تفکر، تعقل و رشد استعدادهای بشری بسیار مؤثر است. در واقع هر چه تفکر و تعقل در جامعه پیشرفت نماید؛ درک و رمزگشایی از حجاب به عنوان لباس تقوا افزایش خواهد یافت.
4. حجاب می­رساند که زن سرمایه است و نه هزینه.
خدای متعال زن را سرمایه­ی خلقتی خود تلقی نموده و برای رشد او و تعالی جامعه سرمایه­گذاری ویژه نموده است، و رشد فرهنگی جامعه را منوط به تعالی زن در جامعه می­داند و پیوند حجاب با مفاهیم عالی انسانی همچون کرامت، عزت، اراده، عدالت و ... را به طور اساسی برقرار می­کند.
وبالاخره حجاب بر توانمندی زنان تأکید داشته و نقش نامرئی زنان را در اقتدار و استقلال فرهنگی مرئی می­کند تا از طریق تعالی زنان، رشد و تکامل اجتماعی فراهم آید.
پی­نوشت:
[1] . اعراف (7) : 28 - 26.
[2] . انقلاب الجزایر، ص 155.

تبلیغات