آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

رهبانیت به معنای کناره‏گیری و انزوا از صحنه اجتماع و پرداختن به عبادت‏ها و ریاضت‏های طاقت‏فرسا، در آیین مسیحیت دارای سابقه‏ای بس طولانی است، به گونه‏ای که این پدیده در شکل رسمی خود از قرن سوم میلادی آغاز شد و تا عصر حاضر ادامه دارد. هدف از این نوشتار آشنایی با پیشینه این پدیده نابهنجار و فرقه‏های منتسب به آن و نیز مناسک برخی از این فرقه‏هاست. فرقه‏های رهبانی برای حضور افراد در حلقه خود، شرایط ویژه‏ای را وضع نموده‏اند و اعمال بسیار سخت و خشنی را بر نوآموزان خود تحمیل می‏کنند. رهبانیت نه تنها موفقیت قابل توجهی به دست نیاورد، بلکه بر اثر زیاده‏روی در ریاضت بر نفس، مبتلا به ناهنجاری‏های اجتماعی و حتی اخلاقی نیز شد. از این‏رو، در برهه‏ای از زمان، کلیسای مسیحیت نیز به مخالفت با چنین فرقه‏هایی برخاست. دین مبین اسلام با راه یافتن امثال این فرقه‏ها در جامعه مسلمانان به شدت مخالفت نموده است.

متن

ادیان الهی که به منظور هدایت انسان از سوی خداوند متعال و به وسیله پیامبران برای انسان فرستاده شده‏اند، همگی دارای برنامه‏ها و اهداف روشن و قابل اجرایی هستند. دوری از این برنامه‏ها و انتخاب راه‏هایی جز راه‏های مورد نظر پیامبران، همیشه در همه ادیان وجود داشته و موجب به وجود آمدن انحرافاتی در آن ادیان شده است.
رهبانیت و گوشه‏گیری از صحنه اجتماع از جمله پدیده‏هایی بود که در ابتدا به منظور تسریع در رسیدن به خدا از سوی برخی افراد جامعه مسیحی بدعت‏گذاری شده و تاکنون نیز ادامه دارد. دانشمندان مسیحی به طور جسته و گریخته به منشأ شکل‏گیری و نیز فرقه‏های رهبانیت اشاره کرده‏اند. محققان مسلمان نیز در آثار خود گوشه‏هایی از حقایق موجود راجع به این فرقه‏ها را تبیین کرده‏اند.
آشنایی با این پدیده و نتایج به دست آمده از این انحراف می‏تواند در پای‏بندی متدینان به حقایق دینی خود و عدم گرایش به نحله‏های انحرافی نقش مؤثری داشته باشد. آنچه در این نوشتار به دنبال آن هستیم، آشنایی با پیشنیه رهبانیت در مسیحیت، فرقه‏های رهبانیت، دیدگاه اندیشمندان مسیحی راجع به راهبان و دیدگاه اسلام در این‏باره است.
واژه‏شناسی رهبانیت
«رهبانیت» واژه‏ای عربی است و اغلب لغت‏نویسان عرب این واژه را معادل «رهب» به معنای خوف و ترس دانسته‏اند. خلیل فراهیدی در این‏باره می‏نویسد: «رهبت الشی‏ء ارهبه رهبا و رهبة، أی: خفته.»2
عالمان علم لغت، «ترهب» را به معنای تعبّد در
صومعه دانسته و «راهب» را که از ریشه «رهبانیت» و «الرهب» گرفته شده به معنای کسی دانسته‏اند که در صومعه به عبادت مشغول است. همچنین اغلب لغت‏نویسان بر این نکته اصرار کرده‏اند که جمع کلمه «راهب»، کلمه «رهبان» و نه «رهابنه» است.3
در این میان، ابوهلال عسکری تفاوت‏هایی میان «خوف» و «رهب» بیان کرده است؛ از جمله اینکه «رهب» به معنای استمرار و طولانی بودن خوف است و هر خوفی را نمی‏توان «رهب» دانست، و به همین دلیل است که راهب را راهب گویند؛ زیرا استمرار در خوف دارد.4
راغب اصفهانی نیز «رهبانیت» را از ریشه «رهب» به معنای ترس همراه با اضطراب می‏داند. وی «ترهب» را به معنای تعبد، و رهبانیت را زیاده‏روی در تحمل تعبد از شدت ترس گرفته و بر خلاف اغلب لغت‏نویسان، کلمه «رهابنه» را بهترین جمع برای کلمه «راهب» دانسته است.5
علّامه طباطبائی نیز در کلامی مشابه می‏فرماید: «رهبانیت از رهبه است که همان خشیت می‏باشد و به طور عرفی بر انقطاع انسان از مردم برای عبادت خداوند به خاطر خشیت از او اطلاق می‏شود.»6
درباره معادل‏های این واژه در دیگر زبان‏ها می‏توان گفت: واژه آلمانی «Moneh» به معنای راهب از کلمه یونانی «موناخوس» (Monaxos) آمده است. این کلمه در اصل به افرادی اطلاق می‏گردید که در انزوا و در بیابان به سر می‏بردند، اما از قرن چهارم به بعد درباره افرادی به کار برده می‏شد که عزلت اختیار می‏نمودند، حتی اگر با دیگران دسته‏جمعی در یک منزل سکنا گزیده باشند. برای چنین مفهومی، یعنی راهب صومعه‏نشین، واژه‏های «Coenobite» به انگلیسی و «Xoinobion» به یونانی وضع شد و برای مکانی که عده‏ای به طور مشترک در آن زندگی می‏کردند ـ که همان صومعه باشد ـ واژه‏های «Coenobium» و «Monasteriu» به کار برده شد. واژه صومعه در زبان آلمانی معادل واژه «Kloster» است و واژه لاتینی «cleustrum» نیز به معنای منزل راهبه‏های آفریقای شمالی است که معمولاً با دیواری محصور و از دنیای خارج جدا و مجزا می‏گردید.
برای یک جماعت کوچک‏تر واژه لاتینی «cellula» و آلمانی «zelle» به کار برده شد که بعدها به حجره هر یک از اعضا صومعه اطلاق گردید.
برای مفهوم «راهبه» بیشتر از واژه لاتینی «Monalis» و «Nonna» ـ که به آلمانی«Nonne» است ـ استفاده می‏شود که خود نیز از کلمه «nonnus» گرفته شده است.7
در فرهنگ لغت‏های انگلیسی امروزی برای مفهوم راهب، معادل «Monk» و برای کلمه صومعه معادل «Monastery» را قرار داده‏اند.
ریشه‏های تاریخی رهبانیت
از نظر تاریخی فرقه‏های رهبانی می‏توانستند ریشه در این گروه‏ها داشته باشند:
الف. گروه Therapeute: یهودیانی که به مناسبت‏ها یا نذوری، از کاری کنار می‏کشیدند و از نوشیدن شراب و استعمال مخدرات و دیگر امور خودداری می‏کردند.
ب. اسنیان (Essenes): یهودیانی که پیش از میلاد مسیح در مصر زندگی می‏کردند. آنها بر این باور بودند که جامعه دنیوی به گونه‏ای با «شر» آمیخته و آلوده شده که دیگر نمی‏توان در آن زیست و نجات هم پیدا کرد.8 از این‏رو، آنها تمام روز به خواندن تورات مشغول بودند، سپس به هنگام غروب برای کسب نان و نمک و آب به اطراف می‏رفتند و پس از مراجعت می‏خوابیدند. آنها در روز هفتم از هفته به عبادت دسته جمعی می‏پرداختند و روزه شش روزه خود را قطع می‏نمودند.
ج. ناصری‏ها (Nazarian): شرایط این گروه به گونه‏ای بود که فرد برای ورود به این فرقه باید یک دوره سه ساله ابتدایی را طی می‏کرد و پس از پیمودن مراتبی وارد این جماعت می‏شد.9
علل ظهور رهبانیت
دلایل بسیاری برای پیدایش رهبانیت ذکر شده است که می‏توان آنها را بدین شکل خلاصه کرد:
1. تمایل پیروان حضرت مسیح علیه‏السلام به داشتن یک زندگی کاملاً روحانی مجزای از جامعه مادی که هدف آن رسیدن به درجات بالای تقوا از طریق تعهد به نذر و عهد، فقر، عفت و اطاعت بود.10 چنین تمایلی خود ریشه در تعالیم حضرت مسیح علیه‏السلام داشت. انجیل متی در این‏باره چنین گزارش می‏دهد:
عیسی بدو گفت: اگر بخواهی کامل شوی، رفته و مایملک خود را بفروش و به فقرا بده که در آسمان گنجی خواهی داشت. ... عیسی به شاگردان خود گفت: هر آینه شما را می‏گویم که شخص دولتمند به ملکوت آسمان به دشواری داخل شود.11
با استناد به همین مطالب کتاب مقدس بود که اوریجن ـ یکی از راهبان مسیحی ـ در جوانی خود را مقطوع‏النسل کرد.12
2. دنیاگرایی روزافزون کلیسا و روحانیان: رهبران دینی در هر جامعه‏ای به عنوان اسوه و الگوهای رفتاری دیگر انسان‏ها شناخته می‏شوند. با بالاگرفتن فساد و دنیاگروی میان رهبران دینی مسیحیت، برخی از مسیحیان که دغدغه دست‏یابی به نجات داشتند، با مشاهده چنین اوضاعی به این نتیجه رسیدند که ماندن در چنین جامعه‏ای نتیجه‏ای جز آلودگی ندارد و راه نجات، ترک جامعه و عزلت در بیابان است.13
3. آزار و اذیت مسیحیان: در قرون نخستین میلادی، پس از آنکه امپراتور روم ـ که در برخی منابع، از او به نام دیسیوس یاد شده است14 ـ در مبارزه و مقابله با مسیحیان آنها را شکست داد، موجی از فشار و آزارهای طاقت‏فرسا بر مسیحیان شروع شد. با وجود این، زمانی هم که در زمان قسطنتین، دین مسیحیت بر آن دیار حاکم شد، برخی از مردم با پذیرش این مسئله که سطح دین‏داری مردم رو به پستی و دوری از تعالیم حضرت عیسی علیه‏السلاماست، روانه بیابان شدند تا زندگی خود را به دور از مردم و بر اساس عقاید و باورهای راستین حضرت مسیح علیه‏السلامبنیان نهند.15
4. نگرش دوگانه به جسم و روح و شر پنداشتن جسم و نیک انگاشتن روح: از دیگر علل ظهور رهبانیت در برخی جوامع مسیحی، نگرش منفی نسبت به جسم در مقابل نگرش مثبت نسبت به روح بود. در پی این نگرش، فعالیت‏های مادی و جسمی با بی‏اعتنایی مواجه شدند و در مقابل، فعالیت‏های روحانی و تلاش برای تعالی روح، فزونی یافت.
5. بروز اختلاف شدید عقیدتی در عمده‏ترین مسائل دینی: در پی ابراز مخالفت با عقاید معروف و حاکم بر جامعه دینی روز، مخالفان از سوی جناح حاکم مورد شکنجه قرار گرفتند و عده‏ای از آنها به بیابان‏ها پناه بردند. برای نمونه، می‏توان از ماجرای نزاع آریوس ـ که معتقد به توحید و مخالف تثلیث بود ـ با کلیسای حاکم یاد نمود که تعداد زیادی از طرف‏داران وی را راهبان تشکیل می‏دادند.16
فرقه‏ های رهبانیت مسیحی
رهبانیت در مسیحیت کاتولیک
رهبانیت در مسیحیت کاتولیک را می‏توان به دو بخش رهبانیت فردی و رهبانیت جمعی تقسیم نمود:
الف. رهبانیت فردی
به گفته بسیاری از نویسندگان، بنیانگذار رهبانیت، فردی به نام قدیس آنتونیوس (م ح 356م) اهل مصر بود. او زندگی خود را وقف زهد و ریاضت نموده بود. وی تمام دارایی خود را بخشید و به تنهایی راه زندگی در بیابان‏ها را در پیش گرفت.17
اگرچه رهبانیت او یک رهبانیت انفرادی و نه دسته‏جمعی بود، ولی با این وجود، افراد دیگری نیز همانند او چنین روشی را در پیش گرفتند، ضمن آنکه رهبانیت او به «هرمیت» یا «ارمیتیک» معروف بود.
تاریخ از وقایع عجیبی در زندگی چنین راهبانی سخن می‏گوید. مثلاً، راهبی به نام ماکاریوس هفت سال گوشت نخورد، بیست شب نخوابید و شش ماه با بدن برهنه در معرض نیش زهرآگین پشه‏های موذی در مردابی خوابید. عده‏ای دیگر از آنان هر جا که می‏رفتند باری سنگین به دوش می‏کشیدند یا دست و پای خود را با غل و زنجیر می‏بستند.18
آنتونیوس در سن 105 سالگی از دنیا رفت.19
ب. رهبانیت جمعی
رهبانیت دسته‏جمعی را می‏توان در دو بخش شرقی و غربی کلیسای مسیحیت دنبال نمود:
رهبانیت در بخش شرقی: بنیانگذار رهبانیت دسته‏جمعی را قدیس پاچومیوس (290ـ346م Pachomius;) می‏دانند که نُه صومعه برای راهبان و یک دیر برای راهبه‏ها تأسیس کرد که در هر یک از آنها یکصد راهب و راهبه به عبادت مشغول بودند.20 او انزواطلبی فردی را نشان از خودپرستی دانست و رهبانیت دسته‏جمعی را در سال 325م در مصر بنیان نهاد.21 رهبانیت او به نام «سنوبیتیک» معروف بود.22
پاچومیوس قوانینی را برای صومعه‏نشینان تنظیم کرد. این قوانین و مقرّرات حضور چشم‏گیری در مجموعه قوانین و مقرّرات قدیس باسیل کبیر دارد. قوانین و مقرّرات باسیل مبنای مقرّرات رهبانی در کلیسای شرقی عصر حاضر است.
رهبانیت در بخش غربی: رهبانیت در غرب به وسیله آتاناسیوس در نیمه دوم قرن چهارم رواج یافت.23 با وجود این، شکوفایی رهبانیت در غرب را به بندیکتوس (248ـ550 Benedict of Nursia;) نسبت می‏دهند و او را پدر رهبانیت در غرب می‏دانند.24
فرقه‏های رهبانی در بخش غربی مسیحیت بدین شرح است:
1. بندیکتن‏ها: بنیانگذار این فرقه، همان بندیکتوس قدیس بود. وی در جوانی برای اشتغال به دعا و عبادت، در یک منطقه کوهستانی نزدیک شهر رم، گوشه‏گیری را اختیار کرد. اما پس از چند سال گروه دیگری نیز برای همزیستی با وی به آنجا و نزد او رفتند. بندیکتوس در سال 529 م معروف‏ترین صومعه جهان مسیحیت یعنی «مونته کاسینو» را برپا نمود.
شعار زندگی رهبانی بندیکتن‏ها این بود: «دعا کن و کار کن.»25 بندیکتن‏ها برای نظم بخشیدن به زندگی راهبانه قوانینی را وضع کردند که برخی از آنها عبارت بودند از:
الف. راهب نوآموز تا یک سال پس از ورود به صومعه می‏تواند از این حلقه خارج شود. پس از گذشت این تاریخ و پس از آنکه راهب نوآموز عهد رهبانیت را پذیرفت، تنها با اجازه رئیس صومعه می‏تواند از این حلقه خارج شود.
ب. دیرنشینان فقط به هنگام ضرورت سخن بگویند و با صدای بلند، خنده و شوخی نکنند و هنگام راه رفتن چشمان خود را به زمین بدوزند.
ج. هیچ چیز از خود نداشته باشند.
د. همه رهبانان موظفند در کشتزارها یا مغازه‏های صومعه یا آشپزخانه دیر کار کنند و به کتابت بپردازند.
ه . نوشیدن شراب جایز است، اما خوردن گوشت جایز نیست.
و. رهبانان بر اساس شعار «دعا کن و کار کن» مکلّف بودند ساعت دو بامداد به نمازخانه بیایند و در آنجا به قرائت یا خواندن قسمت‏هایی از کتاب مقدّس، دعا و سرودهای روحانی بپردازند، هنگام طلوع فجر برای دعاهای صبحانه یا نماز حمد، ساعت شش بامداد برای «دعای نخستین» و ساعت نُه بامداد برای «دعای سومین» حاضر باشند. همچنین رهبانان باید هنگام ظهر برای «دعای ششمین»، ساعت سه بعد از ظهر برای «دعای نهمین»، موقع غروب آفتاب برای نماز مغرب و هنگام رفتن به بستر برای «نماز واپسین» حاضر باشند.26
آنها برای عمل به قسمت دوم شعار مذکور، ابتدا به کشاورزی می‏پرداختند، اما با فرا رسیدن دوران انحطاط علوم، دیرهای بندیکتن‏ها، مسئولیت حفظ علوم، ادبیات و معارف فلسفی را بر عهده گرفتند. با این عمل، بسیاری از شهرهای بزرگ اروپا در کنار دیرها تأسیس شدند.27
قوانین بندیکتوس تا قرن‏ها بر دیرها حاکم بود.
2. کلونی‏ها: نام دیگر این فرقه «کارتوزیان» است که به وسیله قدیس برونو در سال 1084 تأسیس شد. انگیزه قدیس برونو از روی آوردن به رهبانیت، این نبود که از وضع عمومی جامعه و آلودگی‏های آن به ستوه آمده و در پی عزلت از دنیا باشد، بلکه وی مشاهده کرد که میان صومعه‏ها دنیاگرایی فزونی یافته است، از این‏رو، درصدد اصلاح رهبانیت موجود در صومعه‏ها برآمد.28
بر اساس قوانین این فرقه، راهبان هر کدام در حجره جداگانه خویش کار می‏کردند، غذا خورده و می‏خوابیدند. آنها هفته‏ای سه بار برای مراسم «قداس»، نماز مغرب و دعاهای نیمه شب دور هم جمع می‏شدند و روزهای یکشنبه و ایام عید نیز خود را از قید گوشه‏نشینی و سکوت می‏رهاندند و به گفت‏وگو و صرف غذا به طور دسته‏جمعی می‏پرداختند.29
3. سیسترسیان: نام دیگر این فرقه «سیستو» است که در سال 1098 به وسیله روبر تأسیس شد. آیین‏نامه آنها موسوم به «منشور محبت» بود و قوانین بندیکتوس در آن رواج داشت.
چهره شاخص و ممتاز این فرقه قدیس برنار بود که به اتفاق 29 تن از اقوام خود وارد این فرقه شد و دیر بسیار معروف «کلرو» را تأسیس نمودند.30
قدیس برنار از ابهت و جذبه خیره‏کننده‏ای برخوردار بود، به گونه‏ای که در این‏باره می‏گویند: «هانری برادر پادشاه فرانسه به دیدن وی رفت. برنار مدتی با وی گفت‏وگو کرد. همان روز هانری به حلقه رهبانان پیوست و در کلرو به ظرف‏شویی مشغول شد.»31
درباره محبوبیت او نیز می‏گویند: «مردم زیر پایش را بوسه زدند و جامه‏های وی را ریش ریش کردند تا هر تکه‏ای را به عنوان یادگاری از آن معصوم برای اخلاف خود محفوظ دارند.»32
پس از مرگ برنار، این فرقه هم اسیر دنیاگرایی شد. تا پیش از ظهور فرانسیسیان، فرقه‏های رهبانی کوچکی ظهور کردند که فقط به نام آنها اکتفا می‏کنیم.
4. فونتوروو: این فرقه به وسیله روبرر آربریسول در سال 1100 تأسیس شد.33
5. پرمونستراتنسین: این فرقه به وسیله قدیس نوربر در سال 1120 تأسیس شد.
6. گیلبرتیان: این فرقه به وسیله گیلبرت در سال 1131 تأسیس شد.34
7. تثیلشیون: این گروه به وسیله اینوکنتیوس در سال 1198 تأسیس شد.35
8. فرانسیسکن‏ها: بنیانگذار این فرقه شخصیت محبوب مسیحیان یعنی فرانسیس اسیزی (Francis of Assisi) است که شبیه‏ترین انسان به عیسی علیه‏السلام در مسیحیت شمرده می‏شود. فرانسیس که در خانوده‏ای ثروتمند زندگی می‏کرد، از وضع موجود خود ناراضی بود، از این‏رو، بیست ساله بود که با برخی از یاران جوان خود زندگی توأم با فقر شدید را برگزیدند. فرانسیس هفته‏ها یا ماه‏ها پیوسته در غارها و بیشه‏ها به تأمّل و دعا مشغول بود، تا آنجا که نوشته‏اند: در اواخر عمر داغ‏هایی به نشانه زخم‏های عیسی علیه‏السلام در جسم او پدید آمد.36 وی در سال 1210 در «آسیزی» نمازخانه موسوم به «مریم مقدس فرشتگان» را بنا نهاد.37 دامنه رهبانیت او به مجارستان، آلمان، انگلستان، فرانسه و اسپانیا هم کشیده شد و پیروان این فرقه را «فرایارهای کهتر» (= برادرها) نیز می‏نامند.
سرلوحه تعالیم این فرقه، فقر مطلق و جهل بود و پیروان این گروه خود را حقیرترین غلامان درگاه مسیح می‏دانستند.38
9. دومینیکن‏ها (Dominieans): این فرقه که معاصر با فرقه فرانسیسکن‏ها بود به وسیله دومینیک در سال 1220 بنیان نهاده شد.39 آنها برای نخستین بار تبحّر علمی و محققانه را بر جهل ترجیح دادند.40 از این‏رو، به «رهبانیت واعظان» شهرت یافتند و چون ایشان نیز توصیه به فقر مطلق می‏کردند آنها را «راهبان سائل» نیز می‏نامیدند.41
دومینیکن‏ها مأمور تفتیش عقاید در قرون وسطا بودند و به بزرگ‏ترین مردان حکمت اسکولاستیک و بزرگ‏ترین مقامات سیاسی مبدل گردیدند. از چهره‏های معروف این گروه توماس آکوئیناس معروف است.
در مقایسه بین این دو فرقه اخیر می‏توان گفت که فرانسیسکن‏ها در مقابل دومینیکن‏ها علم را در درجه سوم اهمیت قرار دادند و با جهاد علیه زنادقه و جنگ، میانه خوبی نداشتند ولی در اصرار بر عشق و فقر، گوی سبقت را از دومینیکن‏ها ربوده بودند.42
10. ژزوئیت‏ها: این فرقه که نام رسمی آنها «انجمن عیسی» است، در قرن پانزدهم به وسیله ایگناتیوس دولویولا43 (1495ـ1556) بنیان نهاده شد.44
هدف این فرقه که آن را رقیب اصلی دومینیکن‏ها می‏دانند،45 اصلاح کلیسا به شیوه مصلحان پروتستان بود، هرچند که خود را کاتولیک می‏دانستند.46
راهبان ژزوئیت علاوه بر تعهدهای سه‏گانه سنتی راهبان (فقر، تجرد و اطاعت)، تعهد چهارمی را نیز پیوسته مورد توجه قرار می‏دادند: پاپ به هر جا که آنها را اعزام کرد بی‏چون و چرا بپذیرند.47
این گروه در خلال قرن شانزدهم تا اواخر قرن هفدهم به شدت رشد کرد و تأثیر سیاسی شگرفی بر اروپای غربی گذاشت. امروزه ژزوئیت‏ها با قرار گرفتن در صف مقدم آموزش‏دهندگان تعلمیات کاتولیک رومی، کنترل مدارس، دانشگاه‏ها، دانشکده‏ها و سمینارها در سطح جهان را بر عهده دارند.48
رهبانیت در مسیحیت پروتستان
مسیحیان پروتستان اصولاً تمایلی به تصوف و رهبانیت ندارند؛ زیرا برای این موضوع شواهد روشنی در کتاب مقدّس و تجربه کلیسای آغازین نمی‏یابند. با وجود این، فرقه‏های رهبانی در پروتستان نیز ظهور کرد. در ذیل، به برخی از این فرقه‏ها اشاره می‏شود:
1. آرامشیان: بنیانگذار این فرقه جاکوب بومه (1624م Boeme; Jakob) از کلیسای لوتری است. او مدعی بود که هر چه می‏نویسد و بیان می‏کند از نوری الهی سرچشمه می‏گیرد که بر او افاضه می‏شود.
پیروان این گروه توسل به هر کوشش بشری را منع می‏کنند و بر این باور هستند که بر مؤمن واجب است که در صبر و انتظار بماند و بگذاردکه خداوند خود عمل کند.
برخی از افراد این گروه «انجمن دوستان»49 راتشکیل دادند که به «فرِندز» یا «کویکرز»50 معروف شدند.این گروه فاقد مقرّرات روشن و مشخص و نیز رهبر واحد بودند و عقیده داشتند خداوند هر کس را که بخواهد برای سخن گفتن با گروه انتخاب می‏کند. آنها همچنین بر نور باطنی به معنای احساس حضور خدا و عمل مستقیم مسیح در جان انسان، تأکید می‏ورزیدند.51
2. پارسائیان52: منشأ این طریقت، یک حرکت اصلاحیبود که در قرن هفدهم درون کلیسای لوتری آلمان پدید آمد و علت آن توجه زیاد به عقل و دور ماندن از ایمان زنده و فعال بود.53
3. متُدیسم: این فرقه در قرن هجدهم به رهبری جان وزلی (1788م) در انگلستان پدید آمد. حرکت این فرقه شبیه پارساییان بود.54
4. پنتیکالیسم: این فرقه در قرن نوزدهم در محیط‏های نهضت‏گرای آمریکا رشد کرد. اعضای این طریقت بر «تعمید در روح‏القدس» در مقابل تعمید با آب تأکید می‏کنند و به منظور اثبات نقش روح‏القدس در جهان، برای موهبت‏های خارق‏العاده‏ای که درباره جامعه آغازین مسیحیت نقل می‏شود یا در رساله‏های پولس آمده، اهمیت زیادی قایلند. شعائر این گروه بسیار ساده و طبیعی و توأم با پرهیزگاری فراوان است.55
رهبانیت در مسیحیت ارتدوکس
مسیحیت ارتدوکس نیز همچون کاتولیک و پروتستان شاهد پیدایش فرقه‏های رهبانی بود. محققان مسیحی بر این باورند که دیرهای کوه آتوس واقع در شبه جزیره‏ای در شمال یونان و نیز دیر کاترینای قدیسه در کوه سینا نقش مهمی در رهبانیت موجود در کلیسای ارتدوکس داشته است. ضمن آنکه باید دانست که مبنای کار و عمل راهبان ارتدوکس، مقرّرات قدیس باسیل بود.
رهبانیت ارتدوکس با طریقت «هزیکاسم» پیوند خورده است. این واژه از ریشه یونانی بوده و به معنای «آرامش» است. طریقت هزیکاسم، در قرن‏های چهارم و پنجم میان راهبان آناتولی و یونان پدید آمد.
مهم‏ترین نظریه‏پردازان آن طریقت، شمعون نوالهی (1022م) و گریگوری پالماس (1359م) هستند که آنچه را در طول قرن‏ها میان راهبان کوه آلوس و کوه سینا معمول بود مدون ساختند. این موج رهبانیت در روسیه پدیدار شد و یک مظهر بنیادین از مظاهر روحانیت و رهبانیت روسی تلقّی گردید. سالکان این طریقت به نوعی ذکر به نام «دعای عیسی» می‏پردازند. این دعا پیوسته تکرار می‏شود و همزمان هر دو چشم از درون بر قلب متمرکز می‏گردند و نفس حبس می‏شود پس از آن راهب در انتظار دریافت نور الهی می‏شود. به گفته آنان، تنها کسانی موفق به دیدن آن نور می‏شوند که قوای مادی آنان مانند حواس و ذهن ایشان بسته شود.56
اسلام و رهبانیت مسیحی
منابع اصلی اسلام یعنی قرآن و سنّت دربردارنده مطالبی راجع به پدیده رهبانیت است. از این‏رو، مطالب موجود در قرآن و روایات را به طور جداگانه مورد بررسی قرار می‏دهیم.
1. قرآن و رهبانیت مسیحی
قرآن کریم در آیاتی موضوع رهبانیت را مطرح کرده است:
«ثُمَّ قَفَّیْنَا عَلَی آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّیْنَا بِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَآتَیْنَاهُ الْإِنجِیلَ وَجَعَلْنَا فِی قُلُوبِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا فَآتَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ»؛57 سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم، و بعد از آنان عیسی بن مریم را مبعوث کردیم و به او انجیل عطا کردیم، و در دل کسانی که از او پیروی کردند رأفت و رحمت قرار دادیم و رهبانیتی را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم، گرچه هدفشان جلب خشنودی خدا بود، ولی حقّ آن را رعایت نکردند. از این‏رو، ما به کسانی از آنها که ایمان آوردند پاداششان را دادیم و بسیاری از آنها فاسقند.
بر اساس این آیه کریمه، رهبانیت امری موجود در تعالیم حضرت عیسی علیه‏السلام نبوده است، اما برخی از مسیحیان از جانب خود چنین مسلکی را ابداع کردند. قرآن کریم در این آیه تصریح می‏کند که نیت این عده در ابتدا جلب خشنودی خداوند بوده است، اما در ادامه بر این نیت استوار نمانده و حق آن را ادا نکردند.
قرآن کریم در آیه‏ای دیگر، از این حقیقت پرده برمی‏دارد که برخی از مسیحیان به طور مطلق از دانشمندان و نیز راهبان اطاعت می‏کردند:
«اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابا مِن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِیَعْبُدُواْ إِلَـها وَاحِدا لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ»؛58 معبودهایی در برابر خدا قرار دادند، و (همچنین) مسیح فرزند مریم را در حالی که دستور نداشتند جز خداوند یکتایی را که معبودی جز او نیست، بپرستند. او پاک و منزه است از آنچه همتایش قرار می‏دهند.
اطاعت بی‏چون و چرای مسیحیان از دانشمندان و راهبان چنان شدید بوده است که قرآن کریم از آن تعبیر به عبادت کرده است.59
قرآن کریم در آیه‏ای دیگر به مدح راهبان مسیحی پرداخته و آنها را نسبت به مسلمانان افرادی مهربان معرفی می‏کند:
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَی ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ»؛60 به طور مسلّم، دشمن‏ترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت و نزدیک‏ترین دوستان به مؤمنان را کسانی می‏یابی که می‏گویند: «ما نصارا هستیم» این به خاطر آن است که در میان آنها، افرادی عالم و تارک دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تکبّر نمی‏ورزند.
در این آیه، از یهود به عنوان دشمن‏ترین دشمنان مسلمانان و از مسیحیان به عنوان بهترین دوستان مسلمانان یاد شده است. قرآن کریم دلیل رابطه خوب مسیحیان با مسلمانان را وجود کشیشان و نیز راهبان در جمع آنها می‏داند.
برخی از مفسّران عالی‏قدر شیعه بر این باور هستند که تمجید قرآن کریم از مسیحیان ناظر به مسیحیت زمان صدر اسلام و بخصوص شخص نجاشی در حبشه بوده است.61
بر اساس این آیات می‏توان گفت که از دیدگاه قرآن کریم:
اولاً، رهبانیت در بطن تعالیم حضرت عیسی علیه‏السلام نبوده و ایشان توصیه‏ای نسبت به آن نداشته‏اند، بلکه این عمل از ابداعات برخی از مسیحیان بوده است.
ثانیا، پدیدآورندگان این پدیده در ابتدا به منظور جلب خشنودی خداوند، اقدام به چنین کاری کردند، اما در ادامه کار، نتوانستند بر این عهد باقی بمانند.
ثالثا، برخی از مردم به جای اطاعت مطلق از خداوند، به طور مطلق از راهبان اطاعت می‏کردند.
رابعا، راهبان مسیحی صدر اسلام رفتاری مهربانانه با مسلمانان داشتند.
2. رهبانیت در روایات
روایاتی را که در آنها به موضوع رهبانیت پرداخته شده است، می‏توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف. روایات مدح رهبانیت: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و نیز ائمّه اطهار علیهم‏السلام در برخی موارد به مدح و تمجید از رهبانیت پرداخته و اساسا یکی از نشانه‏های شیعه واقعی بودن را همان رهبانیت آنها دانسته‏اند.
امام باقر علیه‏السلام در این‏باره می‏فرماید: «انما شیعة علی الحلماء، العلماء ... تعرف الرهبانیة علی وجوههم»؛62 همانا شیعیان علی علیه‏السلامانسان‏هایی بردبار و عالم بوده و رهبانیت در صورت‏های آنها به چشم می‏آید.
در روایتی دیگر، چنین آمده است که عده‏ای از مردم نزد امام علی علیه‏السلام آمده و گفتند: ما شیعیان شما هستیم. آن حضرت نگاهی به آنها انداخته و فرمود: «شما را نمی‏شناسم و نشانه‏های شیعه بودن را در شما نمی‏بینم، همانا شیعیان ما کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده و او را اطاعت کرده و از محرمات اجتناب نموده ... و رهبانیت در صورت‏های آنها به چشم می‏آید.»63
همچنین امام علی علیه‏السلام نقل می‏کند: روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر روی منبر خطاب به من به معرفی دوستان و برادرانم پرداخت و فرمود: «یا علی، من أحبک فقد أحبنی، و من ابغضک فقد ابغضنی. یا علی، اخوانک ذبل الشفاه، تعرف الرهبانیة فی وجوههم»؛64 ای علی، کسی که تو را دوست بدارد، مرا دوست دوست داشته است و هر کس که با تو دشمنی کند، با من دشمنی کرده است. یا علی، برادران تو دارای لب‏هایی پژمرده‏اند، رهبانیت در صورت‏های آنها به چشم می‏آید.
ب. روایات مذمّت رهبانیت: در مقابل روایات دسته نخست، روایاتی نیز در منابع شیعه و اهل‏سنّت وجود دارد که به مذمّت رهبانیت پرداخته‏اند.
در برخی از روایات به طور مطلق رهبانیت نفی شده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این‏باره فرمودند: «لا رهبانیة ... فی الاسلام»؛65 رهبانیت... در اسلام وجود ندارد.
همچنین نقل شده است که همسر عثمان بن مظعون نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و گفت: عثمان دایم روزها را به روزه و شب‏ها را به عبادت می‏پردازد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با خشم نزد عثمان آمدند و فرمودند: «یا عثمان لم یرسلنی اللّه تعالی بالرهبانیة ولکن بعثنی بالحنیفة السهلة السمحة، أصوم واصلی وألمس أهلی...»؛66 ای عثمان، خداوند مرا برای رهبانیت نفرستاده است، بلکه مرا به شریعت حنیف آسان فرستاده است. من خود روزه گرفته و نماز می‏خوانم و از همسر خود نیز دوری نمی‏کنم.
در این‏باره، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رهبانیت را از تمام شرایع نفی کردند و فرمودند: «ان اللّه ـ تبارک و تعالی ـ اعطی محمدا صلی الله علیه و آله شرائع نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم‏السلام: التوحید والاخلاص و خلع الانداد والفطرة الحنیفیة السمحة ولا رهبانیة»؛67 خداوند شرایع نوح، ابراهیم، موسی و عیسی را به من داد [که عبارت بودند از:] توحید، اخلاص، نفی شریک برای خداوند، فطرت حنیفیه آسان. اما رهبانیت در آن نیست.
بیان این نکته نیز شنیدنی است که عرب زمان جاهلیت هم گونه‏ای رهبانیت داشته است که امام صادق علیه‏السلام آن را رد کرده‏اند: «الاتکاء فی المسجد رهبانیة العرب ان المؤمن مجلسه مسجده وصومعته بیته»؛68 تکیه زدن (بر دست‏ها) در مسجد، رهبانیت (گوشه‏نشینی و ریاضت) عرب است، همانا مجلس مؤمن مسجد است و عبادتگاهش خانه اوست.
جمع میان روایات: به نظر می‏رسد جمع میان این دو دسته روایات کار چندان مشکلی نباشد؛ چراکه روایات دسته اول ناظر به معنای لغوی رهبانیت است که همان خوف و ترس از خداوند می‏باشد.
اما روایات دسته دوم در مقام نفی رهبانیت به گونه‏ای که در آیین مسیحیت بود، می‏باشد. شاهد چنین جمعی نیز گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به عثمان بن مظعون می‏باشد. آن حضرت، کارهای عثمان را که دایم در حال روزه و نماز و دوری از همسر بود، تداعی همان رهبانیت مسیحی دانستند.
در تأیید این جمع می‏توان به روایت ذیل نیز تمسّک جست:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خطاب به ابن مسعود راجع به چگونگی پیدایش رهبانیت در آیین مسیحیت فرمودند: «... آیا میدانی بنی‏اسرائیل از کجا رهبانیت را به وجود آوردند؟ گفتم: خدا و رسولش داناترند. پس فرمود: پس از عیسی علیه‏السلام، سلاطین ستمگر بر آنها چیره شدند که مرتکب گناهان می‏شدند، پس اهل ایمان خشمگین شده و به نبرد با آنها برخاستند. اما سه بار شکست خوردند و تنها عده اندکی از آنها باقی ماندند، پس گفتند: اگر دوباره به جنگ با آنها برخیزیم ما را از بین برده و کسی باقی نمی‏ماند که مردم را به دین دعوت کند، پس بیایید متفرق شویم تا اینکه خداوند آن پیامبری را که حضرت عیسی علیه‏السلام وعده داده بود و نامش محمّد صلی الله علیه و آله بود برانگیزد. پس در غارها متفرق شدند و رهبانیت را به وجود آوردند. پس برخی از آنها به دین خود متمسّک شده و برخی دیگر کافر شدند. سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آیه شریفه را تلاوت نمود. سپس فرمود: آیا می‏دانی رهبانیت امت من چیست؟ گفتم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: هجرت، جهاد، نماز، روزه، حج و عمره.»69
بنابراین، می‏توان مدعی شد که رهبانیت مسیحی از دیدگاه دین مبین اسلام مردود است.
مفاسد اخلاقی ـ اجتماعی رهبانیت
رهبانیت به حکم اینکه برخلاف اصول فطرت و طبیعت انسان است مفاسد بسیاری دارد؛ از جمله:
1. رهبانیت با روح مدنی بالطبع بودن آدمی می‏جنگد و جوامع انسانی را به انحطاط می‏کشاند.
2. رهبانیت منجر به انحرافات اخلاقی، تنبلی، بدبینی، غرور و خود برتربینی می‏شود و به فرض اینکه انسان بتواند در حال انزوا به فضیلت اخلاقی برسد فضیلت محسوب نمی‏شود. فضیلت آن است که در دل اجتماع بتواند خود را از آلودگی‏های اخلاقی برهاند.
3. ترک ازدواج که از اصول رهبانیت است نه تنها موجب‏کمال‏نیست،بلکه‏موجب‏پیدایش‏عقده‏هاوبیماری‏های روانی می‏گردد و فسادهای زیادی را به دنبال می‏آورد.
ویل دورانت درباره وجود و بروز مفاسد اخلاقی در رهبانیت مسیحی می‏نویسد: «پاپ افیوسان سوم یکی از دیرها را به عنوان فاحشه‏خانه توصیف کرد و بعضی از آنان مرکزی برای اجتماع شکم‏پرستان و دنیاطلبان و خوش‏گذران‏ها شده بود تا آنجا که بهترین شراب‏ها در دیرها پیدا می‏شد.»70
امام علی علیه‏السلام در حدیثی ذیل آیه «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا»71 می‏فرماید: «و هم الرهبان الذین خسروا انفسهم فی السواری»؛72 آنها راهب‏هایی هستند که خود را در ارتفاعات کوه‏ها و بیابان‏ها محبوس داشتند.
به نمونه‏ای از مفاسد راه یافته به رهبانیت به نقل ویل دورانت توجه کنید:
با گذشت زمان ثروت روزافزون جامعه‏ها، دیرها را دربر گرفت. دیر «سن ریکیه» در شمار ثروتمندترین دیرهای اروپا محسوب نمی‏شد، با این‏همه، 117 واسال داشت و 2500 باب خانه مسکونی داشت که از مستأجران این خانه‏ها همه ساله ده هزار خروس اخته و هفتاد و پنج هزار تخم مرغ دریافت می‏داشت و مال‏الاجاره‏ای که خود مبلغ گزافی می‏شد.73
نتیجه‏گیری
نتایج به دست آمده از این تحقیق عبارتند از:
1. رهبانیت در لغت به معنای ترس و خوف از خداوند است و در اصطلاح، به گوشه‏نشینی در صومعه برای عبادت اطلاق می‏شود.
2. پیدایش رهبانیت از دیدگاه محققان ریشه در علت‏هایی دارد که از جمله آنها برخی تعالیم حضرت عیسی علیه‏السلام، دنیاگرایی روزافزون کلیسا و روحانیان و نیز آزارهای سخت پادشاهان رومی بر مسیحیان است.
3. هر سه فرقه مسیحی (کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس) دارای فرقه‏های رهبانی بوده‏اند.
4. رهبانیت در ابتدا به صورت فردی و سپس به صورت جمعی در صومعه‏ها انجام می‏شد.
5. فرقه‏های رهبانی هر یک دارای قوانین مخصوص به خود هستند.
6. راهبانی همچون بندیکتوس، برنار و فرانیسس اسیزی از شخصیت‏های معروف فرقه‏های رهبانی به شمار می‏آیند.
7. دین مبین اسلام رهبانیت را یکی از ابداعات مسیحیان دانسته و آن را مردود اعلام کرده است.
8. رهبانیت به حکم اینکه مخالف با فطرت انسانی است، مفاسد اخلاقی و اجتماعی فراوانی داشته است.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1 دانش‏آموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد دین‏شناسى.
2ـ خلیل فراهیدى، العین، 1409، ج 4، ص 47 / اسماعیل‏بن حماد جوهرى، الصحاح، 1407، ج 1، ص 140 / ابن منظور، لسان العرب، 1405، ج 1، ص 436.
3ـ اسماعیل‏بن حماد جوهرى، الصحاح، ج 1، ص 140 / ابن منظور، لسان لعرب، ج 1، ص 436 / محمّدبن یعقوب فیروزآبادى، القاموس المحیط، بى‏تا، ج 1، ص 76.
4ـ ابوهلال عسکرى، الفروق اللغویة، 1412، ص 261.
5ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، 1411، ص 204.
6ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، 1417، ج 19، ص 180.
7ـ محمّد مددپور، کلیساى مسیح در ادوار تاریخى، 1384، ص 63و64.
8ـ توماس میشل، کلام مسیحى، 1377، ص 142.
9ـ همان، ص 65.
10ـ ریچارد بوش، جهان مذهبى، 1378، ص 3 و 752.
11ـ انجیل متى، 19:21ـ23.
12ـ محمّدرضا زیبایى‏نژاد، درآمدى بر تاریخ و کلام مسیحیت، 1375، ص 94ـ95.
13ـ همان، ص 94ـ95 / عبدالرحیم سلیمانى اردستانى، مسیحیت، 1381، ص 2 و 141.
14ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، 1365، ج 23، ص 387.
15ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 142.
16ـ همان.
17ـ ریچارد بوش و دیگران، جهان مذهبى، ص 752 / جان. بى ناس، تاریخ جامع ادیان، 1381، ص 639.
18ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، 1371، ج 4، ق اول، ص 74و75.
19ـ ویلیام میلر، تاریخ کلیساى قدیم در امپراتورى روم و ایران، 1359، ص 259.
20ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 143 / ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ق اول، ص 74.
21ـ محمّدرضا زیبایى‏نژاد، درآمدى بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص 97.
22ـ ریچارد بوش و دیگران، جهان مذهبى، ص 753.
23ـ محمّدرضا زیبایى‏نژاد، درآمدى بر تاریخ و کلام مسیحیت.
24ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 144 / ریچارد بوش، جهان مذهبى، ص 753و754.
25ـ توماس میشل، کلام مسیحى.
26ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ق اول، ص 668ـ669.
27ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 144.
28ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ق اول، ص 70 و ج 4، ق دوم، ص 1060.
29ـ همان، ج 4، ق دوم، ص 1060.
30ـ همان، ص 1062.
31ـ همان، ص 1065.
32ـ همان.
33ـ همان، ص 1065ـ1066.
34ـ همان، ص 1066.
35ـ همان.
36ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 147.
37ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ق دوم، ص 1074.
38ـ همان، ص 1079.
39ـ همان.
40ـ ریچارد بوش، جهان مذهبى، ص 753 و 754.
41ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 146.
42ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ق اول، ص 80ـ92.
43ـ برخى نام او را ایگناتیوس لویدا ثبت کرده‏اند. ر.ک. ریچارد بوش، جهان مذهبى، ص 754.
44ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 149.
45ـ ریچارد بوش، جهان مذهبى، ص 754.
46ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 149.
47ـ همان.
48ـ ریچارد بوش، جهان مذهبى، ص 754.
49-. Society of Friends.
50-. Qualers.
51ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 150ـ151.
52-. Pietism.
53ـ توماس میشل، کلام مسیحى، ص 151.
54ـ همان.
55ـ همان.
56ـ همان، ص 145.
57ـ حدید: 27.
58ـ توبه: 31.
59ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ج 9، ص 245.
60ـ مائده: 82.
61ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 5، ص 56 و 57؛ ج 23، ص 381.
62ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، 1388ق، ج 2، ص 235.
63ـ قاضى نعمان مغربى، دعائم الاسلام، 1383ق، ج 1، ص 56.
64ـ شیخ صدوق، الامالى، 1417، ص 655و 656.
65ـ فخرالدین طریحى، مجمع‏البحرین، 1408، ج 1، ص 152 / شیخ صدوق، الخصال، 1403، ص 137.
66ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 5، ص 494 / احمدبن حنبل، مسند، بى‏تا، ج 6، ص 226.
67ـ محمّدبن یعقوب کلینى، کافى، ج 2، ص 17.
68ـ همان، ج 2، ص 662 / قاضى نعمان مغربى، دعائم الاسلام، ج 2، ص 148.
69ـ فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البیان، 1372، ج 9، ص 366.
70ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 23، ص 390.
71ـ کهف: 103و104.
72ـ همان.
73ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ق دوم، ص 1057 و 1058.

تبلیغات