آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

این نبشتار نخست به تبیین اجمالی دیدگاه کالبرگ درباره نحوه تحوّل و رشد اخلاقی می‏پردازد و سپس نکاتی نقدآمیز را در بررسی دیدگاه او بیان می‏کند. هدف از پژوهش بررسی و نقد دیدگاه کالبرگ درباره رشد اخلاقی با توجه به دیدگاه اندیشمندان دیگر می‏باشد. کالبرگ در تبیین رشد اخلاقی همه افراد، دنباله‏رو پیاژه است. دیدگاه پیاژه در زمره دیدگاه‏های شناختی قرار دارد و از این منظر، دیدگاه کالبرگ همانند دیدگاه اوست؛ اما تفاوت‏های مهمی نیز با دیدگاه وی دارد. کالبرگ رشد اخلاقی را به سنین بالاتر از دوازده سالگی نیز سریان می دهد. وی رشد اخلاقی انسان‏ها را در شش مرحله طبقه‏بندی می‏کند و رشد اخلاق را مترتب و موازی با رشد روان‏شناختی آنها می‏داند. این تبیین کالبرگ واکنش‏ها و پیامدهای مختلفی در محافل علمی به دنبال داشته است. از جمله یافته‏های پژوهش، نقدهایی است که در دیدگاه کالبرگ وجود دارد و به آنها کمتر توجه شده است.

متن

بحث درباره رشد اخلاقی و رابطه آن با رشد روان‏شناختی از پیشینه چندانی برخوردار نیست. نخستین اندیشمندی که به طور جدی به آن پرداخت پیاژه، روان‏شناس معروف، می‏باشد و پس از وی نیز کالبرگ مهم‏ترین روان‏شناس در این‏باره تلقّی می‏شود.
با توجه به اهمیت رشد اخلاقی و مراحلی که انسان در این موضوع طی می‏کند و اهمیت مراحل رشد در تربیت و تعلیم، ضرورت این بحث روشن می‏شود؛ به ویژه آنکه اندیشمندان و روان‏شناسانی که در این زمینه به بحث پرداخته‏اند از شهرت عام برخوردارند و دیدگاه کالبرگ مورد توجه همه روان‏شناسان پس از او قرار گرفته است. سؤال‏های اصلی این مسئله سه پرسش ذیل است:
1. آیا مراحل عام و فراگیری از رشد روان‏شناختی وجود دارد؟ به تعبیر دیگر، آیا باورها، نگرش‏ها، عواطف، شیوه‏های کنش متقابل، جهت‏گیری‏های انگیزشی و مهارت‏های شناختی عامی وجود دارد که ویژگی مشترک همه انسان‏ها در مراحل گوناگون زندگی‏شان باشد؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد، در این صورت، بدان معناست که می‏توان رشد روان‏شناختی همه انسان‏ها را از منظر یکسانی ارزیابی کرد.
2. آیا مراحل عام و فراگیری از رشد اخلاقی وجود دارد؟ به تعبیر دیگر، آیا رشد اخلاقی درست برای همه انسان‏ها یکسان است؟ آیا می‏توان گفت باورهای اخلاقی، ارزش‏ها، قضاوت‏ها و رفتارهایی هستند که ویژگی همه انسان‏ها در مراحل گوناگون زندگی‏شان است؟ پاسخ مثبت به این پرسش نیز بدان معناست که می‏توان رشد اخلاقی همه انسان‏ها را از منظر یکسانی ارزیابی کرد.
3. در صورتی که پاسخ دو پرسش مزبور مثبت باشد،
آیا این دو رشد عام روان‏شناختی و اخلاقی با یکدیگر ارتباط اساسی دارند یا خیر؟
لارنس کالبرگ شاخص‏ترین اندیشمندی است که پاسخ هر سه پرسش فوق را مثبت می‏داند. البته در اینجا مجال مقایسه دیدگاه وی با دیدگاه اندیشمندان اسلامی یا دیدگاه برآمده از منظر اسلام نیست؛ از این‏رو، در مقاله حاضر2 دیدگاه وی را تبیین و بررسی خواهیم کرد و مقایسه مزبور را به مجال دیگری موکول می‏کنیم.
تبیین نظریه کالبرگ درباره رشد اخلاقی
کالبرگ ـ در واقع ـ در نظریه خود دنباله‏رو نظریه پیاژه است.3 وی با اینکه تغییرات عمده‏ای در دیدگاه پیاژهاعمال کرد و در مورد مراحل رشد اخلاقی طرحی را ارائه داد که جدید بود، اما چارچوبی که به آن پایبند است همان چارچوب نظریه شناختی است. وی مرحله‏ای بودن رشد اخلاقی را می‏پذیرد، اما تأکید می‏کند که رشد اخلاقی پس از سن دوازده سالگی نیز ادامه می‏یابد. وی اخلاق را به مفهوم «عدالت» پیوند می‏زند و آن را با همین مفهوم تبیین می‏کند.4 از نظر او، قضاوت‏های اخلاقی کودکان ونوجوانان دربردارنده برداشت‏های متفاوتی از عدالت است. وانگهی، در سطوح گوناگون از رشد روان‏شناختی درک کودکان و نوجوانان از عدالت تفاوت می‏یابد و بالاترین سطح آن این است که آنها به حقوق مساوی و عام برای همه مردم و تحقق ارزش‏های انسانی عام دست می‏یابند.5
از نظر کالبرگ، رشد اخلاقی دارای مراحل مشخص و قطعی است و علاوه بر آن، میان رشد اخلاقی و رشد روان‏شناختی درجه‏ای از همسانی برقرار است. وی تأکید می‏کند که به دنبال رشد روان‏شناختی، که در زمینه مهارت‏های شناختی به دست می‏آید، رشد اخلاقی محقق می‏شود. مقصود از مهارت‏های شناختی، اموری نظیر امور ذیل است: مهارت‏های استدلالی خاص، تفکر منطقی و انتزاعی، توانایی تخیلی و توانایی دسته‏بندی‏های مفهومی عمده (نظیر دسته‏بندی شن و حیوان در دو مقوله جدای اخلاقی) و نیز توانایی تفکیک آزار و اذیت اتفاقی و غیر عمدی و آزار و اذیت عمدی و آگاهانه.
کالبرگ بر آن است که رشد اخلاقی دارای سه سطح است6 که هر یک از این سه سطح دو مرحله دارد.بدین‏سان، به طور کلی، شش مرحله در رشد اخلاقی انسان‏ها وجود دارد. از نظر او، این مراحل بدون هیچ‏گونه تغییری در پی یکدیگر می‏آیند؛ بدین معنا که هر فردی بدون هیچ‏گونه گریزی از یک مرحله به مرحله بعدی حرکت می‏کند.7 نکته‏ای که نباید از نظر دور داشت ایناست که وی مدعی نیست که همه انسان‏ها ناگزیر باید به بالاترین‏مرحله (مرحله‏ششم) برسند؛ درواقع،ممکن است فرد در مرحله چهار یا پنج باقی بماند. آنچه که وی ادعا می‏کند این است که شخص برای‏دست‏یابی‏به مرحله شش باید هر یک از مراحل پیشین را پشت سر بگذارد و این کار نیز به نحوی پیاپی و مرحله به مرحله انجام می‏پذیرد.
مراحل رشد اخلاقی
از نظر کالبرگ مراحل رشد اخلاقی به صورت ذیل تحقق می‏پذیرد:
الف. سطح اخلاق پیش ‏قراردادی8
کودک در این سطح رفتارهای خود را بر اساس پیامدهای مادی آن (تشویق و تنبیه) و یا قدرت کسانی که قوانین را برایش وضع می‏کنند (مثلاً پدر و مادر) تنظیم می‏کند. اخلاق در این دوره هنوز درونی و نهادینه نشده است و در واقع، معیارهای اخلاقی به گونه‏ای حقیقی برای او وجود ندارد. این سطح خود دارای دو مرحله است:
مرحله 1. مرحله مجازات و اطاعت: در این مرحله، کودک اخلاق خود را بر تنبیه و اطاعت مبتنی می‏کند و به دلیل اجتناب از مجازات اطاعت می‏کند؛ از این‏رو، تنها دلیل او برای انجام کار درست دوری جستن از مجازات است و دلمشغولی‏ها و منافع دیگران برایش اهمیتی ندارد؛ مگر آنکه در رفاه وی تأثیرگذار باشند.
مرحله 2. مرحله تبادل و هدف ابزاری فردی (مرحله اخلاق ابزارگونه نسبی و لذت‏گرایی نسبی): هدف فرد در این مرحله انجام چیزی است که برای پیشبرد منافع خودش می‏تواند انجام دهد. کار درست از نظر او جلب منافع خود است و تنها دلیل او برای انجام کار درست ارتقای منافع خویش است. ویژگی بارز اخلاق فرد در این مرحله لذت‏گرایی و لذت‏طلبی اوست و پذیرش برخی از مقرّرات اخلاقی خاص عمدتا به دلیل پاداش‏ها و منافعی است که از انجام آنها انتظار دارد؛ از این‏رو، همه چیز را به نحوی نسبی و در نسبت با جلب منافع خود می‏نگرد.
ب. سطح اخلاق قراردادی9
رفتار فرد در این سطح برای سازگاری و هماهنگ شدن با نظم اجتماعی است. از این‏رو، اخلاق او از تمایلی سرچشمه می‏گیرد که وی برای حفظ و نگه‏داری این نظم دارد. در این مرحله نیز معیارهای اخلاقی هنوز درونی و نهادینه نشده است. دو مرحله این سطح عبارتند از:
مرحله 3. مرحله سازگاری، ارتباطات و انتظارات فیمابینی متقابل: در این مرحله، انتظارات دیگران برای فرد اهمیت پیدا می‏کند. دلمشغولی‏های اطرافیان ممکن است بر منافع او اولویت یابد. در این مرحله، فرد قادر است که خود را در جایگاه دیگران قرار دهد؛ از این‏رو، می‏تواند در قضاوت‏های اخلاقی خود احساسات دیگران را در نظر بگیرد. در نتیجه، فرد به دنبال سازگاری و هماهنگی با معیارهای اخلاقی دوستان یا اعضای خانواده است. به تعبیر کالبرگ، فرد سعی می‏کند برای جلب انتظارات دیگران پسر خوب و دختر خوبی باشد.10 انجام کاردرست به معنای پیروی از انتظارات کسانی است که به وی نزدیکند؛ از این‏رو، کار درست را به منظور آنکه مورد پذیرش آنها قرار گیرد انجام می دهد. در واقع، فرد در این مرحله بیشتر به جای کسب لذت مادی به دنبال لذت روانی، یعنی لذت از رضایت و خرسندی اطرافیان، است. میان نیت فرد و عمل او تفاوت می‏نهد و تنها ملاک او برای ارزیابی عمل نتایج و پیامدهای آن نیست.
مرحله 4. مرحله حفظ نظام اجتماعی و وجدان: این مرحله در واقع، مرحله اخلاق بر اساس قانون و نظم است و فرد در این مرحله پایبند به حفظ نهادهای اجتماعی خود است. انجام کار درست به معنای اجرای وظایف و الزام‏های نهادی است. وی به این درک رسیده است که همه باید از یک نظام قانون اجتماعی پیروی کنند، وگرنه نظم جامعه برهم می‏خورد. برای او حفظ قانون مهم‏تر از هر چیز است؛ از این‏رو، دلیل او برای رعایت قانون، نه هماهنگی و سازگاری با معیارهای فردی، بلکه حفظ نظم اجتماعی و هماهنگی با آن است.
ج. سطح اخلاق پساقراردادی و مبتنی بر اصول اخلاقی
در این سطح، اخلاق فراتر از قراردادهای اجتماعی می‏رود و بر اساس اصول عام و فراگیر مبتنی می‏شود. فرد تصمیم‏های اخلاقی خود را مستقل از قدرت اطرافیان و پدر و مادر می‏گیرد و سرپیچی از اصول عام و جهانی باعث احساس گناه و محکومیت او می‏شود. دو مرحله‏ای که در این سطح مطرح هستند عبارتند از:
مرحله 5. مرحله حقوق پیشین و تعهد اجتماعی: در این مرحله، فرد منظر عقلی‏ای می‏پذیرد که بر اساس آن ارزش‏ها و حقوقی نظیر حق حیات و آزادی11 وجود دارند که اهمیت خود را مدیون نهادهای اجتماعی نیستند و باید در همه جوامع تأیید شوند. دلمشغولی فرد آن است که قوانین و وظایف ناظر به جامعه بر پایه آرمان بیشترین خیر برای بیشترین افراد مبتنی گردد. فرد به این دلیل کار درست را انجام می دهد که در مقام موجودی عاقل، مکلّف به وفاداری به احکامی است که شامل حق حیات و آزادی می‏گردد. فرد در این مرحله، رفتاری را درست تلقّی می‏کند که در چارچوب حقوق عمومی افراد و بر پایه معیارهای پذیرفته شده بیشتر افراد جامعه انجام گرفته باشد. به دلیل آنکه قوانین اخلاقی در این مرحله نوعی تعهد و قرارداد اجتماعی محسوب می‏شوند، اگر افراد متوجه شوند که غیر از هنجارهای رایج در جامعه، هنجارهای دیگری وجود دارند که می‏توانند برای بیشتر افراد جامعه مفید باشند، هنجارهای رایج قابل تغییر و اصلاح خواهند شد.
مرحله 6. مرحله اصول اخلاقی عام: در این مرحله، اصول اخلاقی عامی وجود دارد که بر همه الزام‏های قانونی و نهادی ترجیح دارد. انجام کار درست به معنای عمل بر اساس این اصول عام است. فرد از آن‏رو کار درست را انجام می دهد که به منزله موجودی عاقل، ارزش این اصول را درک کرده است و خود را موظف به تبعیت از آنها می‏داند.
مهم‏ترین ویژگی افراد قرار گرفته در این مرحله این است که از قابلیت شناختی (به تعبیر کالبرگ) برگشت‏پذیری12 برخوردارند. کالبرگ تأکید می‏کند کهقضاوت‏های اخلاقی باید برگشت‏پذیر باشد؛ یعنی ما باید به گونه‏ای باشیم که اگر در جایگاه و موقعیت کسانی قرار گرفتیم که مورد قضاوت ما قرار گرفته‏اند، بتوانیم همان قضاوت‏ها یا تصمیم‏های خود را بپذیریم. همه کسانی که در مرحله شش قرار دارند می‏توانند به توافق برسند؛ چراکه قضاوت‏های آنها کاملاً برگشت‏پذیر است: آنها تا آنجا که ممکن است در مواردی که تعارضی پیش می‏آید، دیدگاه دیگران را نیز لحاظ می‏کنند؛ بدین‏سان، یک قضاوت اخلاقی کاملاً برگشت‏پذیر قضاوتی است که خودمحورانه نباشد.
بدین‏سان، برگشت‏پذیری از نظر کالبرگ توان ما برای همدلی با دیگران است و کامل‏ترین و منطقی‏ترین نمود آن در بستر تعامل اجتماعی تحقق می‏یابد. در این مرحله، عمل هرگز به عنوان ابزار تلقّی نمی‏شود، بلکه فی‏نفسه «هدف» تلقّی می‏شود. البته مردم به ندرت به این مرحله می‏رسند.13
نکته دیگر آنکه کالبرگ گاه متذکر این نکته می‏شود که ممکن است برخی از مردم به مرحله بالاتر از مرحله شش، یعنی مرحله هفتمی هم برسند (مرحله اخلاق استعلایی یا اخلاق جهت‏گیری جهانی) که دین را به استدلال اخلاقی پیوند می دهد.14 اما به دلیل آنکه ویمشکل یافتن شواهد تجربی برای این مرحله و حتی مرحله شش دارد،15 تأکید می‏کند که بسیاری از ایننکات مربوط به مرحله هفت نظری است.16
کالبرگ برای آنکه از دلایل افراد در توجیه رفتارهای خود آگاه شود داستان‏ها یا معماهایی را برای آنها مطرح می‏کرد که هر یک از آنها دربردارنده یک معمای اخلاقی بود. پس از طرح این داستان‏ها، پرسش‏هایی را در مورد این معماها مطرح می‏کرد که فرد برای پاسخ به آنها ملزم به استدلال می‏شد و بدین‏سان، کالبرگ از استدلال وی به میزان رشد اخلاقی و مرحله اخلاقی‏اش پی می‏برد. یکی از مشهورترین این معماها «معمای هاینز»17 است. براساس این معما، زنی بر اثر ابتلا به سرطان در حال مرگ است. دارویی وجود دارد که ممکن است وی را از مرگ نجات دهد؛ اما داروفروش در قبال پرداخت اندکی از آن هزینه‏ای می‏طلبد که هم ده برابر هزینه تولید است و هم بسیار گران است که همسر او، هاینز، از پرداخت آن عاجز است. پس از آنکه تقاضاهای مکرّر او از داروفروش به نتیجه نمی‏رسد و از تهیه دارو ناامید می‏گردد، وارد فروشگاه می‏شود و داروی مزبور را سرقت می‏کند.
از نظر هاینز تنها افرادی که در مرحله شش هستند می‏توانند به درستی به تحلیل موقعیت خود بپردازند؛ از این‏رو، کالبرگ با در نظر گرفتن بالاترین مرحله رشد اخلاقی، یعنی مرحله شش، معتقد است که در اینجا هاینز کار درستی انجام داده است؛ زیرا حق حیات بسیار ارزشمندتر از حق مالکیت است. به تعبیر خود وی، «هر کس که ارزش‏های حق حیات و حق مالکیت را درک کرده باشد، اذعان می‏کند که از نظر اخلاقی حق حیات بسیار مهم‏تر از حق مالکیت است.» مهم‏تر آنکه کالبرگ مدعی است که تنها کسانی که به مرحله شش رسیده باشند می‏توانند به این استدلال پرداخته و این معضل را حل کنند؛ چراکه استدلال اخلاقی در مرحله پنج، هرچند وجود ارزش‏های مستقل از جامعه را می‏پذیرد، نمی‏تواند به گونه‏ای رضایت‏بخش به این مهم بپردازد؛ زیرا افراد در این مرحله، اخلاق را اساسا مبتنی بر توافق عقلانی برای تأمین بیشترین خیر برای بیشترین افراد می‏دانند و البته حق حیات را به منزله خیرهای مطلق و تغییرناپذیر تلقّی می‏کنند. از این‏رو، این مرحله فاقد منابع لازم برای حل آن دسته از تعارضاتی است که بر اثر ادعاهای رقیب و میان ترجیح حق حیات یا آزادی پیش می‏آیند. استدلال افراد در مرحله چهار نیز از پرداختن به این مهم عاجزند؛ چراکه طبق اندیشه اخلاقی مرحله چهار، درست و نادرست صرفا اموری ناظر به قانون‏اند و قانون هم ممکن است اهمیت زندگی را به رسمیت بشناسد و ممکن است به امور نشناسد. مرحله یک تا سه نیز ـ در واقع ـ حتی نمی‏تواند این مسئله را اثبات کند که حق حیات باید محترم باشد. افراد در مرحله سه از درست و نادرست بر اساس انتظارات یکدیگر جانب‏داری می‏کنند. کسانی که در مرحله دو هستند معتقدند: انجام آنچه درست است فرع بر پیشبرد منافع است. کسانی هم که در مرحله یک هستند، صرفا دغدغه دوری از مجازات را دارند، و روشن است که در این سه مرحله، هرگز اهتمامی به حق حیات مطرح نیست.
همچنان‏که از تأمّل در این تبیین برمی‏آید، از نظر کالبرگ انسان‏ها زندگی خود را با منظری خودمدارانه آغاز می‏کنند و بر اثر تلاشی که برای حل تعارضات بسیار پیچیده زندگی انجام می‏دهند و نیز به دلیل قابلیتی که برای همدردی دارند، به رشد شناختی دست می‏یابند و از طریق این رشد اخلاقی از یک منظر اخلاقی دگرگرایانه یا دگرمحور برخوردار می‏شوند که همواره رو به گسترش است و به نمود کامل این منظر در مرحله ششم دست می‏یازد. برخی از اندیشمندان این نکته را شالوده دیدگاه کالبرگ دانسته‏اند.
کالبرگ بر آن است که رشد شناختی و اخلاقی به دلایل ذیل با یکدیگر برابرند:
1. تعارضات، بخش غیر قابل حذف از ساختار کنش و واکنش‏های اجتماعی هستند.
2. توسل به اخلاق، در نهایت تنها راه مناسب برای حل این تعارضات می‏باشد.
3. به دلیل آنکه تعارضات به نحوی فزاینده مشکل و پیچیده‏تر می‏شوند، برای حل این تعارضات، حرکت به مرحله بالاتر و در نتیجه، حرکت به سمت نوع رضایت‏بخش‏تری از استدلال اخلاقی ضروری و گریزناپذیر است.
از همین روست که از دید کالبرگ، استدلال اخلاقی در سطوح بالاتر به لحاظ اخلاقی رضایت‏بخش‏تر و به لحاظ شناختی یا ادراکی پیچیده‏تر می‏شود. از نظر کالبرگ، هر یک ازمراحل‏بالاترنوعی‏رشدشناختی به دست می دهد که در واقع، پدیدآورنده نوعی رشد اخلاقی نیز هست.
در اینجا باید به چند نکته اساسی درباره دیدگاه کالبرگ توجه کرد:
1. کالبرگ بر آن نیست که همه افراد به مرحله شش می‏رسند؛ اساسا از نظر وی، بسیاری از مردم در مرحله چهار قرار دارند.
2. هرچند به نظر می‏رسد که کالبرگ رشد اخلاقی را به دنبال رشد روان‏شناختی می‏داند، اما وی معتقد است که توازی18 میان مراحل شناختی و اخلاقی مطلق و کاملنیست؛ چراکه خود وی تصریح می‏کند: شخصی که در مرحله ادراک خاصی است، ممکن است در اخلاق یک یا چند مرحله پایین‏تر باشد. او درباره مرحله شش می‏نویسد: «اما شاید کسانی که قادر به استدلال به این شیوه مورد نظر در مرحله شش هستند، نخواهند که همچون سقراط، لینکلن یا کینگ شهید شوند و در واقع، استدلال در مرحله پایین‏تر را ترجیح دهند.
3. تبیین کالبرگ از رشد اخلاقی درباره نظریه‏های اخلاقی بی‏طرف محسوب نمی‏شود. وی می‏نویسد: «مرحله شش درباره اخلاق، یک نظریه وظیفه‏گرایانه19است.» در حالی که در مرحله پنج به نظریه اخلاقی سودگرایانه می‏رسیم. و از آن‏رو که کالبرگ مدعی است هر مرحله بالاتر کامل‏تر از مرحله پایین‏تر است، نتیجه آن می‏شود که از نظر وی نظریه اخلاقی وظیفه‏گرایانه کامل‏تر از نظریه اخلاقی سودگرایانه است.
4. در مورد تفاوت مراحل ششگانه در تکامل اخلاقی باید گفت: از نظر کالبرگ، مهارت‏های شناختی مرحله پنج و شش مضمون اخلاقی غنی‏ای دارند که مراحل یک تا شش فاقد آن هستند. البته از میان این دو مرحله (پنج و شش)، مرحله شش بیش از مرحله پنج از غنای اخلاقی برخوردار است. افراد با تمرین و ممارست درمی‏یابند که ارزش‏های اخلاقی خاصی باید پذیرفته شوند؛ مثلاً، افراد در مرحله پنج می‏پذیرند که جامعه باید همیشه حق حیات و مالکیت را محترم شمارد و در مرحله شش می‏پذیرند که حق حیات بر حق مالکیت مقدم است. اما وی بر خلاف مرحله پنج و شش درباره مراحل پیش از آنها اساسا مدعی نیست که این مراحل از مضمون اخلاقی غنی‏ای برخوردارند. از دید وی، هیچ مجموعه مشخصی از ارزش‏ها وجود ندارد که پذیرش آنها مشخصه افراد در مراحل پیش از مرحله پنج و شش باشد. در واقع، افراد در مراحل یک تا چهار با همان شیوه‏ای قابل شناسایی‏اند که در قالب آن به ارزش‏های اخلاقی مورد پذیرش خود رسیده‏اند.
همچنان‏که اشاره شد، از نظر کسانی که در مرحله چهار هستند، کار درست چیزی است که جامعه آن را خوب می‏داند، نه کم و نه بیش. از نظر کسانی که در مرحله سه می‏باشند کار درست چیزی است که گروهی که وی خود را با آن یکدل می‏داند آن را درست بداند. از نظر کسی که در مرحله دو قرار دارد کار درست آن است که باعث پیشبرد منافع خود وی باشد؛ هرچند که عمل وی توأم با این شناخت است که دیگران نیز دارای منافع خاص خود هستند. از نظر شخصی که در مرحله یک قرار دارد، انجام آنچه درست است، تنها به منظور دوری از مجازات می‏باشد. بدین‏سان، آنچه که اساسا در مرحله یک تا چهار داریم، عبارت است از سیر در امتدادی خاص؛ یعنی احساس یکدلی کردن با منافع و ارزش‏های دیگران. در واقع، در هریک از مراحل بعدی رشد اخلاقی، فرد منافع خود را در پیوند با منافع حلقه بسیار گسترده‏ای از مردم می‏بیند. در این مراحل، درباره اینکه منافع و ارزش‏ها را می‏توان با چه مقاصدی مبتنی ساخت یا چگونه رتبه‏بندی کرد مطلقا هیچ‏گونه محدودیتی وجود ندارد. بدین ترتیب، از منظر مربوط به مرحله چهار، جامعه‏ای که درصدد است یکنواختی و همگونی خود را به بهای زیان دیدن اقلیت گروه‏های قومی حفظ کند، به اندازه جامعه‏ای خوب است که می‏کوشد با همه مردم فارغ از زمینه قومی آنها به نحوی مساوی برخورد کند. بنابراین، در هریک از دو جامعه، رشد اخلاقی درست برای کودکان این است که در مرحله چهار منافع و ارزش‏های جامعه خود را بپذیرند؛ چراکه آنان به قدر کافی خود را با اعضای جامعه خود یکدل انگاشته‏اند. اما با آغاز مرحله پنج، افراد دچار تغییر کیفی در ویژگی رشد اخلاقی می‏شوند. این تغییر نوع چندان جدیدتر و عمیق‏تری از یکدلی با دیگران نیست، بلکه قضاوت درباره محتوا و رتبه منافع و ارزش‏هاست. می‏توان گفت: در حالی که حق حیات و آزادی در مراحل پایین‏تر قابل بحث بود، در مرحله پنج غیرقابل بحث و بی‏چون و چرا می‏گردد. رشد اخلاقی، برای نخستین بار دربردارنده یک عنصر انتقادی می‏شود و این عنصر به عنوان بعدی از ابعاد این رشد، در مرحله پنج ابزار لازم برای نقد کسانی می‏گردد که فرد خود را با آنان یکدل می‏بیند.
فرد در مرحله پنج به این عقیده می‏رسد که جامعه‏ای که حق حیات را بپذیرد ولی آزادی عضوی از اعضای خود را محدود کند، جامعه‏ای نکوهیده است. وی در این مرحله، این حکم را بدون توجه به تعداد اعضایی از جامعه که برخلاف وی می‏اندیشند انجام خواهد داد و بدین‏سان، شجاعت اخلاقی نیز پا به عرصه می‏گذارد؛ چراکه افراد در مرحله پنج، برخلاف کسانی که بی‏چون و چرا منظر اخلاقی جامعه را اقتباس کرده‏اند، هیچ‏گونه دغدغه‏ای ندارند و افرادی که حاضرند به عنوان کسانی شناخته شوند که باورهای اخلاقی‏ای مغایر با باورهای اکثریت همشهریان خود دارند، حدی از شجاعت اخلاقی را بروز داده‏اند. مثلاً، در جامعه‏ای که معتقد به برده‏داری است، اظهار عقیده‏ای مخالف با این کار نشان‏دهنده شجاعت فرد است. اما تفاوت مرحله پنج و شش به ویژه در دو امر است: نخست آنکه مهارت‏های شناختی مرحله شش از محتوای غنی‏تری برخوردار است و از این‏رو، منظر انتقادی وسیع‏تری را نتیجه می دهد و دیگر آنکه در مرحله شش شجاعت اخلاقی نیز کاملاً بروز می‏یابد. از این‏رو، افراد در مرحله شش حاضرند به خاطر باورهای اخلاقی خود، دست از زندگی‏شان بشویند. اگر کسانی حاضر به چنین کاری نباشند، باید نتیجه گرفت که هنوز وارد مرحله شش نشده‏اند. این نکته بیانگر آن است که از نظر کالبرگ شجاعت از نقش محوری‏تری در رشد اخلاقی برخوردار است.
نقد
نحوه تبیینی که کالبرگ از رشد اخلاقی انسان‏ها ارائه کرد، پیامدهای گوناگونی را در محافل علمی به دنبال آورد. در اینجا به برخی از نکاتی اشاره می‏کنیم که در واقع نقدی بر دیدگاه کالبرگ می‏باشد:
1. به نظر می‏رسد در انتقال از مرحله پنج به مرحله شش دو چیز به طور مساوی مهم است: الف. رشد مهارت‏های شناختی لازم؛ ب. اکتساب ساختار انگیزشی خاصی برای برخورداری از شجاعت دفاع از باورهای خویش، حتی در صورتی که مستلزم به خطر افتادن زندگی باشد و کالبرگ بنا به اعتراف خود، هرگز نمی‏تواند ادعا کند که امر اول مستلزم دومی است؛ چراکه وی می‏پذیرد ممکن است افراد قادر به استدلال در مرحله شش باشند، اما استدلال در مرحله پایین‏تر را ترجیح دهند. خود کالبرگ در این‏باره می‏نویسد: «شاید کسانی که قادر به استدلال به شیوه مورد نظر در مرحله شش هستند، نخواهند همچون سقراط یا لینکلن یا کینگ در راه عقیده خود شهید شوند و ترجیح دهند که در سطح پایین‏تری به استدلال بپردازند.» از این‏رو، پرسشی که مطرح می‏شود این است که افراد چگونه واجد شجاعت موردنظر در مرحله شش می‏شوند؟ متأسفانه کالبرگ پاسخی به این پرسش بسیار مهم نمی دهد و این نقدی است که بر وی وارد است.
2. کالبرگ هیچ‏گونه دلیلی ارائه نمی‏کند که چرا نظریه اخلاقی وظیفه‏گرایی، به لحاظ شناختی کامل‏تر از سودگرایی است.20
3. از نظر کالبرگ،21 و اساسا از منظر هر نظریه شناختی، رشد و تحوّل اخلاقی در جوامع گوناگون از توالی منظم و مشخصی برخوردار است. به تعبیر دیگر، این رشد با تغییر جوامع تغییری نمی‏کند و در همه جوامع از همین مراحل برخوردار است. اما پژوهش‏هایی که در این‏باره صورت گرفته است بیانگر این واقعیت است که هرچند توالی مراحل رشد اخلاقی کودکان و نوجوانان در همه جوامع و فرهنگ‏ها ثابت و تغییرناپذیر است، تسریع یا تأخیر در چگونگی دست‏یابی کودکان به این مراحل بر اساس قابلیت‏ها و تفاوت‏های فردی و بر اساس ویژگی‏های فرهنگی و اجتماعی قابل تغییر است.
4. یکی دیگر از محدودیت‏های پژوهش وی22 ایناست که وی در تحقیقات خود بیشتر بر بررسی تحول اخلاقی پسران متمرکز بوده است. برخی از پژوهش‏های صورت گرفته در مورد رشد اخلاقی دختران نشان‏دهنده الگوهایی متفاوت از چیزی است که مورد نظر کالبرگ است؛ به این معنا که رشد اخلاقی پسران بیشتر بر مفهوم عدالت و درونی شدن آن متمرکز است، اما دختران عمدتا به مراقبت از دیگران و مسئولیت‏پذیری توجه دارند. از نظر گیلیگان (1982) و گیلیگان و آتانوسی (1988)، پسران بیشتر بر حقوق فردی افراد تأکید دارند، ولی استدلال‏های اخلاقی‏ای که دختران ارائه می‏کنند عمدتا متمرکز بر مسئولیت‏پذیری در برابر دیگران است. از همین‏رو،دختران‏درپاسخ‏گویی‏به معماهای‏اخلاقی، عمدتا بر رعایت حال دیگران و فداکاری تأکید کرده‏اند و نه بر حقوق افراد و احترام به قانون که مورد توجه پسران است.
5. یکی از نقدهایی که بر کالبرگ وارد است مربوط به پایه بودن مفهوم عدالت در رشد تکاملی اخلاق است. برخی از محققان گفته‏اند: این تأکید او بر عدالت و نه سایر ارزش‏های‏اخلاقی، از این‏رو، مورد اشکال است که ممکن است‏جوامعی‏باشندکه‏برسایرارزش‏هاتأکیدکنندونه‏عدالت.23
6. همچنان‏که سراسر دیدگاه کالبرگ نشان می دهد، رفتار اخلاقی پیوند ناگسستنی با استدلال اخلاقی دارد؛24 اما این امر جای تأمّل دارد؛ چراکه تحقیقات برخی از محققان نشان‏دهنده آن است که ممکن است کودکان در سنین مختلف یاد بگیرند که چیزهایی را در مورد تصمیم‏های اخلاقی خود بگویند ولی آنچه که آنها انجام می‏دهند متفاوت از گفتارشان باشد.
7. یکی از اموری که در قضاوت‏های اخلاقی از اهمیت خاصی برخوردار است، توجه به موقعیت‏های مختلف افراد است. تحقیقات نشان می دهد که پاسخ افراد به موقعیت‏های گوناگون، متنوع و متفاوت است و حتی در تفسیر عناصر یک موقعیت خاص نیز قضاوت‏های اخلاقی متفاوتی به کار گرفته می‏شود. نظریه‏پردازان شناختی ـ اجتماعی نیز به نظریه کالبرگ دیدی انتقادی داشته‏اند. این روان‏شناسان معتقدند که کالبرگ در کنار سایر انتقادهایی که بر وی وارد است، تأکید اندکی بر رفتار فرد در موقعیت‏های مختلف و گوناگون می‏کند و رفتار افراد را در همه موقعیت‏ها یکسان می‏انگارد.25
جمع ‏بندی
همچنان‏که دیدیم، کالبرگ میان رشد اخلاقی و رشد روان‏شناختی پیوند می دهد. همچنین رشد روان‏شناختی را دارای مراحل عام و فراگیری می‏داند که درباره همه انسان‏ها به طور یکسان قابل اطلاق است. علاوه بر این، رشد اخلاقی انسان‏ها نیز از مراحل عام و فراگیری برخوردار است که می‏توان در همه انسان‏ها به یک میزان تطبیق کرد. کالبرگ میان مراحل رشد روان‏شناختی و رشد اخلاقی ارتباط وثیقی برقرار کرده، با ترسیم مراحل و سطوح مختلف به تبیین این ارتباط می‏پردازد. و البته چنان‏که ذکر شد، این دیدگاه وی، مورد بررسی و نقد روان‏شناسان و فیلسوفان اخلاق قرار گرفته است.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1- دانش ‏آموخته حوزه علمیه و دانشجوى دکترى فلسفه دین.
2ـ براى بررسى بیشتر و آشنایى بیشتر با منابع این بحث ر.ک. منصور نصیرى، جستارهایى در روان‏شناسى اخلاق، 1384.
3- See: William C. Crain, Theories of Development, 2Rev Ed, 1985, p. 52;
براى بررسى بیشتر نظریه پیاژه ر. ک. در دفاع از پیاژه، تألیف و ترجمه پرویز شریفى درآمدى، 1385، ص 55ـ120.
4- See: Lawrence, Kohlberg, "The Development of Modes of Thinking and Choices in Years 10 to 16". Ph. D. dissertation, University of Chicago, 1985, p. 57.
5ـ پروین کدیور، روان‏شناسى اخلاق، 1378، ص 43ـ44.
6- See Lawrence Kohlberg, "The Claim to Moral Adequacy of a Highest Stage of Moral Judgment", Journal of Philosophy 70 (Septamber 1973), pp. 464-630.
7- See: Lawrence Kohlberg, From Is to Ought: How to Commit the Naturalistic Fallacy and Get Away with It in the Study of Morla Development, 1971, p. 102 / Lawrence Kohlberg; T. Likona, ed., "Moral Stages and moralization: The congnitive-developmental approach", Moral Kewelopment and Behavior, Theory Research and Social Issues, 1976, pp. 43-44.
8- preconventional.
9- conventional.
10- William C. Kohlberg, "The Claim to Moral Adequacy of a Highest Stage of Moral Judgment", Journal of Philosophy 70, pp. 630-464.
11ـ مقصود از حق حیات حقى است که هر انسان براى زیستن و زنده ماندن دارد. همه انسان‏ها به طور یکسان از حق زیستن و زنده ماندن برخوردارند و هیچ کس نباید این حق را از دیگرى سلب کند.
12- reversibility.
13-See: Anne Colby; Gibbs, J, Lieberman, M, and Kohlberg, L, A Longitudinal Study of Moral Judgmint: A Monograph for the Society of Research in Child Development, 1983, p. 108.
14- See: Power, Clark; Lawrence Kohlberg, ed. "Moral Development, Religious Thinking, and the Question of a Seventh Stage", Essays on Moral Development, 1981, p. 121.
15- Ibid.
16- Lawrence Kohlberg, Essays on Moral Development, vl.1.: The Philosophy of Moral development, 1981, p. 125.
17- Heinz dilemma.
18- parallelism.
19- deontological theory.
20- Thomas, Laurence, "Morality and Psychologicsl Development" in: A companion to Ethicsd, edited by Peter Singer, p. 98.
21ـ ر.ک. پروین کدیور، روان‏شناسى اخلاق، ص 98.
22- See: Gilligan Carol, "In a Different Voice: Women's Conceptions of Self and Morality", Havards Educational Review 47 (4), 1977.
23- See: "Kohlberg's stages of moral development" wikipedia, the free encyclopedia. htm.
24ـ ر.ک. همان، ص 99.
25ـ همان، ص 100.

تبلیغات