آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

یکی از مباحث ارزشمند علوم قرآنی، مسئله «تناسب آیات قرآن با یکدیگر» است. این تناسب و ارتباط در واژگان قرآنی، در درون یک آیه یا آیات هر سوره نمایان است. با وجود اینکه آیات سوره‌های قرآن به ظاهر پراکنده و هر یک مشتمل بر موضوعاتی متفاوت است، اما با توجه به علم، حکمت و هدف‌داری خداوند، متن قرآن دارای همگرایی موضوعی و محتوایی در جهت هدف تربیتی و هدایتی است و عناصر محتوایی قرآن همانند اجزای یک ساختمان، به هم پیوسته و ناظر به یکدیگرند. با این طرز تلقّی بوده که در میان دانشمندان اسلامی، کسانی کوشیده‌اند سوره‌ها را به صورت مجموعی و روی‌هم رفته بررسی و تحقیق کنند. اینان با نگاه تازه‌ای که از این دریچه مبارک به حقایق قرآنی دوخته‌اند، توانسته‌اند به نتایج گران‌باری دست یابند. این مقاله بر آن است که با اثبات تناسب آیات، در پی بردن به ژرفای معنایی آیات و نکات ظریف آن ما را یاری رساند و نیز پاسخگوی کسانی باشد که سبک قرآن را پراکنده می‌دانند.

متن

یکی از ویژگی‌های قرآن کریم این است که به رغم نزول تدریجی در طول 20 یا 23 سال در باب موضوعات گوناگون، بین آیات هر سوره تناسب وجود دارد. توجه به این ویژگی قرآن کریم، در فهم و تفسیر صحیح این کتاب الهی نقش مهمی دارد و در پی بردن مفسّر به ظرافت‌های معنایی و برخی اسرار آن کمک شایانی می‌کند. در تفاسیری همچون المیزان فی تفسیر القرآن، الاساس فی التفسیر و فی ظلال القرآن بسیاری از لطایف و نکات تفسیری در نگرش به قرآن از زاویه هماهنگی و همبستگی فراهم آمده است. بدین‌روی، در ذیل، وجود تناسب بین آیات بررسی می‌شود:
1. مفهوم‌شناسی
1. تناسب در لغت
«تناسب» و «مناسبت» در لغت، به معنای با هم نسبت داشتن؛ وجود نسبت و رابطه میان دو کس یا دو چیز؛ سازواری؛ موافقت و هماهنگی؛1 نزدیک هم بودن؛2 هم‌شکلی و همانندی؛3 و پیوند داشتن چیزی با چیز دیگر است.
2. تناسب در علم بلاغت
در علم بدیع، مناسبت بر دو قسم است: مناسبت در معانی، و مناسبت در الفاظ. «مناسبت معنوی» آن است که سخنور معنایی را آغاز کند، آن‌گاه سخنش را با عباراتی که با آن معنا مناسبت معنوی ـ نه لفظی ـ دارد، به پایان برساند؛ مثلاً، در آیه شریف «لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»(انعام: 103) دیده نشدن با چشم، مناسب معنای «لطف» است، و این کلام در قالب تمثیل ظاهر شده؛ زیرا نزد مخاطب معلوم است که چشم جسم‌های لطیف مانند هوا را درک نمی‌کند؛ همچنان‌که در «وَ هُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ»، صفت «خبیریت» مناسب ادراک ابصار است.
اما «مناسبت لفظی» عبارت از آوردن کلمه‌های موزون و قافیه‌دار و یا موزون و بدون قافیه است. اگر مناسبت در وزن و قافیه باشد، «مناسبت تام» است و اگر مناسبت در وزن بدون قافیه باشد، «مناسبت ناقص» است. مناسبت ناقص در کلام فصیح بیشتر است؛ زیرا در آن، قافیه آوردن ضرورت ندارد؛ همانند قول خداوند است که می‌فرماید: «ق، وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءهُمْ مُنذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا شَیْءٌ عَجِیبٌ»(ق: 1ـ2) و از جمله شاهدهای مناسبت تام این قول خدای تعالی است: «ن وَالْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْرا غَیْرَ مَمْنُونٍ.» (قلم: 1ـ3)4
3. تناسب در اصطلاح علوم قرآنی
«تناسب» در علوم قرآنی به معنای هم‌شکلی و هم‌بستگی میان آیات، و پیوند معنایی آیه‌ای با آیه دیگر است که گاه به صورت عام و خاص، گاه پیوند عقلی، حسّی و خیالی یا نوعی از علاقه و تلازم ذهنی مثل سبب و مسبّب، علت و معلول و یا حتی دو مخالف و ضدی است که پیوستگی موضوعی را نشان می‌دهد.5
برخی معتقدند: علم مناسبات قرآن دانشی است که به وسیله آن علل چگونگی ترتیب یافتن اجزای آن شناخته می‌شود و این دانش است که گویای اسرار بلاغی قرآن است؛ چون ثمره آن اثبات سازگاری معانی با مقتضای حال مخاطبان است.6
در علوم قرآن، به ارتباط میان موضوعات یک آیه و پیوند دو یا چند آیه با هم و ارتباط سوره‌ها با یکدیگر «تناسب» گویند.7
از آنچه درباره معنای لغوی و اصطلاحی تناسب گفته شد، روشن گردید که تناسب به معنای ارتباط و پیوند، هماهنگی و موافقت، و هم‌شکلی و همانندی در اجزای یک چیز است. در نتیجه، از دو جهت از تناسب آیات قرآن بحث می‌شود:
1. از جهت شکلی و قالبی آیات (هم‌آهنگی و نظم در واژگان و جملات قرآن)؛
2. از جهت محتوایی و مضمونی آیات (ارتباط محتوایی بین آیات و عدم اختلاف آنها).
این مقاله تنها وجود تناسب محتوایی بین آیات و عدم پراکندگی آنها را بررسی می‌کند. پیش از آوردن دلایل وجود تناسب در قرآن، به دیدگاه‌های مهم در مسئله اشاره می‌شود:
دیدگاه‌ها درباره تناسب آیات
همه کسانی که درباره تناسب آیات، به بیان دیدگاه‌های خود پرداخته‌اند یکسان سخن نگفته و ادعای واحدی ابراز نداشته‌اند؛ هر کدام به فراخور حال خود، به بیان یک یا چند قسم از اقسام تناسب اشاره کرده‌اند. می‌توان گفت: سه رویکرد کلی در مسئله تناسب آیات وجود دارد که عبارتند از:
1. وجود تناسب در تمام آیات
این دیدگاه تصریح دارد که قرآن بر اساس لوح محفوظ ترتیب یافته و تمام آیات آن از نظر ترتیب توفیقی بوده و نظم و پیوند آیات، شگفت‌انگیز و معجزه است. برخی از مفسّران مسلمان، به ویژه مفسّران متأخّر، این دیدگاه را پذیرفته‌اند.8
2. تناسب درون گروهی آیات و عدم تناسب برون گروهی آیات
این رویکرد تنها تناسب آیاتی را که در یک زمان نازل شده‌اند، می‌پذیرد.9 معتقدان به این دیدگاه، خود دو گروهند:
الف. گروهی تناسب برون گروهی آیات را اصلاً قبول ندارند.
ب. گروهی تناسب برون گروهی بخشی از آیات را قبول دارند.
3. عدم تناسب درون گروهی آیات
برخی از مستشرقان ادعا می‌کنند که آیات قرآن پراکنده‌اند و تناسب لازم را ندارند.10
ادلّه تناسب آیات
یکی از بحث‌هایی که با تناسب آیات ارتباط اساسی دارد و از مبانی آن به شمار می‌آید، توقیفی بودن ترتیب آیات در سوره‌هاست. این موضوع یکی از مباحث مهم علوم قرآنی است. اگر توقیفی بودن ترتیب آیات ثابت گردد دو حالت وجود دارد: یا بین آیات تناسب وجود دارد که مدعا همین است، یا تناسب وجود ندارد که در این صورت، لازم می‌آید آیات بدون هیچ تناسب و هماهنگی از جانب خداوند ترتیب یافته باشند که این کار قبیح است؛ چراکه آوردن عباراتی پشت سرهم بدون هیچ ارتباط، از سوی افراد بشری هم قابل قبول نیست، چه رسد از سوی خدای حکیم. ادلّه عقلی11 و دلایل و شواهدی از آیات12 و روایات،13 دلالت دارند که بدون شک، ترتیب آیات کاملاً توقیفی بوده و تاکنون نیز ثابت مانده‌اند و دست بشری ترتیب آنها را به هم نزده است. افزون بر آن، اصل بر توقیفی بودن نظم آیات در سوره‌هاست.14
دلایل متعددی بر وجود تناسب در میان آیات سوره‌ها دلالت دارد. برخی از مهم‌ترین آنها عبارتند از:
1. دلیل عقلی
دلیل عقلی از مهم‌ترین دلایلی است که می‌توان تناسب آیات را بر آن استوار کرد. این دلیل را می‌توان با دو تقریر بیان کرد:
الف. می‌توان با تکیه بر هدف نزول قرآن و حکمت خداوند، دلیل اقامه کرد که هدف از نزول قرآن، هدایت بشر به سوی سعادت نهایی او با بهترین شیوه است، و ناهماهنگی و اختلاف و عدم تناسب در آیات با این هدف سازگار نیست. و چون نقض غرض با حکمت خداوند سازگاری ندارد، پس خداوند قرآن را به گونه‌ای کاملاً هماهنگ نازل کرده است. این بیان، دست‌کم، هماهنگی محتوایی کل آیات قرآن را به کرسی می‌نشاند.15
ب. منشأ اختلاف و ناهماهنگی در سخن متکلّم یا نوشتار نویسنده، یا جهل است یا نسیان و یا هردو. کسی که بر خلاف گذشته سخن می‌گوید یا برای آن است که در گذشته جاهل بوده و اکنون به اشتباهش پی برده، یا برای آن است که گذشته را فراموش کرده و اکنون از روی نسیان سخن می‌گوید. اما اگر متکلّم16 به همه چیز آگاه باشد، به گونه‌ای که کوچک‌ترین ذرّه‌ای در آسمان و زمین از او مخفی نباشد،17 چگونه جای جهل برای او وجود دارد؟ چه اینکه اگر متکلّمی از نسیان منزّه بوده و فراموشی در حریم او راه نداشته باشد18 و عین حضور و شهود باشد، در این صورت، چگونه ممکن است زمینه‌ای برای نسیان او وجود داشته باشد؟ چنان‌که بخل و امساک فیض و نظایر آن از امور عدمی، نقص و ضعفند و ساحت قدس الهی از آنها منزّه است. بر این اساس، کتاب و کلامی که از سوی خدایی این‌گونه باشد، هیچ‌گاه جهل و نسیان و بخل و عجز در آن نیست و از این‌رو، هیچ اختلافی در آیاتش وجود ندارد.19
2. شواهد قرآنی
قرآن کریم برای خود اوصافی برمی‌شمارد که بر هماهنگی آیات آن دلالت دارند؛ مانند: مثانی، متشابه، عزیز و حکیم. در ذیل، برخی از این موارد ذکر می‌شود:
الف. متشابه و مثانی: کلمه «متشابه» تنها در آیه 23 سوره زمر، به عنوان صفت همه قرآن واقع شده است. خداوند سبحان درباره تشابه و هماهنگی آیات قرآن می‌فرماید: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابا مُتَشَابِها مَثَانِیَ»؛ خدای سبحان بهترین سخن را نازل نموده که سراسر آن شبیه به هم و هماهنگ با یکدیگر است.20
در این آیه، «متشابه» از «شبیه» به معنای شبیه هم بودن است. وصف قرآن به «متشابه» به خاطر همانندی آیات قرآن است. این همانندی یا ظاهری است و یا معنوی. «همانندی ظاهری» به این لحاظ است که همه آیات آن در حدّ اعجاز و دارای بلاغت باشد. «همانندی معنوی» نیز بدین لحاظ است که تضاد و تخالفی در مفاهیم قرآن وجود ندارد، بلکه همه با یکدیگر متناسب و هماهنگ هستند و هدف واحدی دنبال می‌کنند.21
«مثانی» یعنی دارای انثناء و انحناء؛ یعنی آیات الهی منثنی و مشابه یکدیگرند و گرایش و انعطاف عمیقی بین آنها وجود دارد. به چیزهایی که وجه مشترک داشته، همگون و همگرا باشند، «اثنان» گویند.22
ب. عزیز: خداوند در برخی از آیات، قرآن را کتاب «عزیز» معرفی کرده است؛ همانند آیه شریفه «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیز.»(فصلت: 41) عزیز یعنی کسی که پیروز می‌شود و هرگز شکست نمی‌خورد؛ زیرا در آن هیچ‌گونه نقص و ضعفی وجود ندارد و اجزای آن کاملاً به هم گره خورده و محکم است.23 بنابراین، «کتاب عزیز» یعنی: کتابی که به لحاظ قوّت و استحکام درونی‌اش، کسی نمی‌تواند بر آن غلبه کند یا همانند آن را بیاورد. یکی از جلوه‌های عزّت قرآن استحکام درونی آن و وجود نظم و پیوستگی بین آیات بر اساس غرض واحد است.
ج. نفی اعوجاج از قرآن: در آیه شریفه «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَی عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَّهُ عِوَجَا» (کهف: 10) خداوند هرگونه اعوجاج و کجی را از قرآن نفی کرده است. «عَوج» به فتح عین در کجی چیزهای محسوس همانند نیزه و چوب استعمال می‌شود، و با کسره عین (عِوج) در انحراف امور نادیدنی مثل اعتقادات و سخن گفتن به کار می‌رود.24
با توجه به اینکه «عوج» در آیه نکره بوده و در سیاق نفی است، افاده عمومیت می‌کند. پس قرآن کریم در تمامی جهات، بدون اعوجاج است: لفظش فصیح و معنایش بلیغ است؛ مضامین آن با یکدیگر اختلافی ندارند و هیچ باطلی را در آن راه نیست؛ و در شیوه بیان از نقص و پراکندگی در گفتار و گسیختگی در بیان به دور است.
د. حکیم: خداوند سبحان با عبارات گوناگون، قرآن را «حکیم» نامیده است؛ همانند: «الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ» (یونس: 1)؛ «وَالذِّکْرِ الْحَکِیمِ.»(آل‌عمران: 58) یکی از دلایل نامیدن قرآن به «حکیم»، محکم بودن و غیر قابل رخنه بودن آن است. قرآن حکیم است؛ یعنی آیات آن به واسطه نظم شگفت‌آور و معانی تازه، استوار است، به گونه‌ای که تبدیل و تحریف و اختلاف در آن راه ندارد. بنابراین، حکیمانه بودن آیات قرآن اقتضا می‌کند که ارتباط تنگاتنگ و غیرقابل خدشه‌ای در بین آنها باشد و از گسیختگی و پراکندگی در امان باشد.
بسیاری از صفات دیگر قرآن مانند: «کِتَابٍ مُبِینٍ»(نمل: 1)؛ «نُورا مُبِینا» (نساء: 174)؛ «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ»(فصلت: 42)؛ «أَحْسَنَ الْحَدِیثِ»(زمر: 23)؛ «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» (یوسف: 3)؛ و «بَصَائِرُ لِلنَّاسِ»(جاثیه: 20) هر یک به گونه‌ای بر ضرورت نظم درونی و ارتباط آیات اشاره دارند.
ه . عدم انتقاد مشرکان از تناسب نداشتن آیات قرآن: بنا به نقل قرآن، مشرکان از هیچ بهانه و کوششی برای کوبیدن قرآن و مخدوش کردن آن در نظر مردم دریغ نمی‌کردند. قصص حکمت‌آمیز آن را بافته‌های پیشینیان (اساطیر الاولین)،25 جذّابیت لفظی و آهنگین قرآن را «شعر»،26 و تأثیرگذاری آن را «سحر» می‌نامیدند27 و پیامبر را «شاعر مجنون»،28 خطاب می‌کردند. در چنان شرایطی که دشمنان اسلام از نقاط قوّت قرآن به عنوان دستاویزی برای تضعیف اسلام و تحریک مردم بر ضد پیامبر استفاده می‌کردند، بی‌شک، اگر آیات قرآن پراکنده و مفاهیم آن مبهم و گنگ بود و از مجموع یک سوره هیچ نتیجه و مقصود جامعی به دست نمی‌آمد، کفّار زخم‌خورده لحظه‌ای به پیامبر امان نمی‌دادند و سیل انتقادها و تمسخرها را متوجه قرآن و پیامبر می‌کردند. بنابراین، با توجه به اینکه قرآن چنین خدشه و انتقادی را از کفّار نقل نکرده است، می‌توان استنباط کرد که نظم آیات موجود در سوره‌ها چنان بدیهی و ملموس و قابل قبول بوده که جایی برای بهانه‌جویی کفّار باقی نگذاشته است، بلکه آنان چون با آیات روشن و منظم و هدفدار قرآن مواجه می‌شدند و راه فرار را به روی خود مسدود می‌دیدند، موضوع کلام را تغییر داده، ایرادهای بنی‌اسرائیلی می‌گرفتند و می‌گفتند: «وَ إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ مَا کَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (جاثیه: 25)؛ هنگامی که آیات روشن و گویای قرآن بر آنها تلاوت می‌شود هیچ دلیلی برای مخالفت ندارند، جز آنکه بگویند پدران ما را زنده کنید اگر راست می‌گویید.29
3. وحدت هدف (موضوعی) در سور
به رغم عدم نزول یکباره آیات برخی سور، آیات هر سوره قرآن هدف یا هدف‌های خاصی را دنبال می‌کند که جامع میان آیات هر سوره است و امروزه به نام «وحدت موضوعی سور» خوانده می‌شود. «وحدت موضوعی» بدین معناست که هر سوره یک یا چند محور موضوعی محدود و کلی دارد که تمام آیات سوره به گونه‌ای منشوروار در جهت آن موضوع یا موضوعات در حرکتند.30
وحدت هدف سور برتناسب معنای آیات آنها دلالت دارد؛ زیرا اگر بین آیات، تناسب محتوایی وجود نداشته باشد و هر یک از آیات به مفاهیمی بپردازد که با آیات همجوار بیگانه باشد یا آنها را نقض کند، در این صورت، وحدت هدف (موضوعی) سوره‌ها رنگ می‌بازد. بدین‌روی، این مهم در صورتی محقق می‌شود که بین آیات سوره‌ها، تناسب وجود داشته باشد.
وحدت معنایی سور از دیرباز، مورد توجه دانشمندان قرآنی بوده و آثار ارزشمندی در این‌باره ارائه کرده‌اند. محمّد عبده در تفسیر خود، بحث وحدت موضوعی در سور قرآن را مطرح کرده، تأکید می‌کند که فهم هدف هر سوره کمک شایانی است برای مفسّر تا به طور دقیق، به مقاصد سوره دست یابد و به معانی آیه‌های هر سوره نزدیک شود. شاگرد وی، رشید رضا، در تفسیر المنار، نظر استاد خود را به خوبی توضیح داده است.31
علّامه طباطبائی نیز بر این نکته اصرار دارد که هر سوره صرفا مجموعه‌ای از آیات پراکنده و بدون جامعی واحد نیست، بلکه یک وحدت فراگیر بر هر سوره حاکم است که پیوستگی آیات را نشان می‌دهد. به همین دلیل، خداوند هر دسته‌ای از آیات را جدا از دسته دیگر قرار داده و نام سوره بر آن نهاده است. شاهد بر آن اینکه یک گونه تناسب و پیوستگی در هر مجموعه وجود دارد که در قسمتی از یک مجموعه و یا میان هر سوره و سوره دیگر، آن پیوستگی خاص وجود ندارد. از این‌رو، درمی‌یابیم که اهداف و مقاصد موردنظر در هر سوره با سوره‌های دیگر تفاوت دارد. هر سوره برای بیان هدف و مقصد خاصی عرضه شده است که سوره جز با پایان یافتن آن هدف و رسیدن به آن مقصد، پایان نمی‌یابد.32
در این میان، بیشترین تلاش‌ها از سوی سید قطب، صورت گرفته و مبنای وحدت موضوعی سور در منهج تفسیری وی گسترده و نمایان است. بررسی اجمالی تفسیر فی ظلال القرآن وی، گویای این حقیقت روشن است.
استاد شحّاته می‌گوید: استاد سید قطب در این زمینه، سعی فراوان مبذول داشته و نظری نافذ در این‌باره داشته و احاطه کامل خود را در فهم اهداف سوره‌ها نشان داده است.33
دانشمندان بر وحدت موضوعی سور، دلایلی ارائه کرده‌اند که برخی از آنها عبارتند از:
الف. تفاوت آیات سوره‌ها در عدد: تفاوت در عدد آیات سوره‌ها نمی‌تواند اتفاقی باشد؛ زیرا اتفاقی بودن یعنی نسنجیده و عاری بودن از حکمت و بدون سبب. و صدور هرگونه عمل حساب نشده از سوی فاعل حکیم ممتنع است. بعضی از سوره‌های قرآن، به ویژه سوره‌های کوتاه، به طور کامل نازل شده است. سوره‌هایی هم که به طور پراکنده نازل گشته است، با نزول «بسم الله الرحمن الرحیم»آغاز می‌گردید و هر آیه یا آیاتی که پس از آن نازل می‌گشت با دستور پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به دنبال آیات پیشین ثبت می‌گردید تا بسمله دیگری نازل گردد که پایان سوره قبل و آغاز سوره بعد را اعلام نماید. از این‌رو، مقدار عدد آیات و ترتیب آنها به دستور وحی و پیامبر انجام گرفته است.
اکنون این سؤال مطرح است که این اختلاف عدد در آیات سوره‌ها برای چیست؟ پاسخ آن است که هر سوره هدفی دنبال می‌کند که با پایان یافتن بیان هدف، سوره پایان می‌یابد و اختلاف در عدد آیات هر سوره معلول همین علت است. این اختلاف هرگز به صورت اتفاقی انجام نگرفته و میان آیات هر سوره رابطه‌ای معنوی و تناسب وجود دارد.
ب. حسن مطلع و حسن ختام: علمای بلاغت از دیرزمان، حسن مطلع و حسن ختام در هر سوره را از جمله محسّنات بدیعی قرآن و از ارکان مهم بلاغت دانسته‌اند. بدین‌روی، هر سوره با مقدّمه‌ای آغاز می‌گردد و با خاتمه‌ای لطیف پایان می‌یابد. گویند: ضرورت بلاغت اقتضا می‌کند که سخنور سخن خود را با ظرافت تمام، به گونه‌ای آغاز کند که هم در شنونده آمادگی ایجاد کند و هم اشارتی باشد به آنچه مقصود اصلی کلام است. این نحوه شروع در سخن، «براعت استهلال» خوانده می‌شود.
علمای بلاغت34 اتفاق‌نظر دارند که قرآن کریم در تمامی سوره‌ها و آیاتش به بهترین وجه، از چنین نظم و نسقی برخوردار بوده و خاتمه سوره‌ها همچون افتتاح آنها، در نهایت لطافت و ظرافت انجام یافته است. بنابراین، باید مقاصد و اهداف بزرگی وجود داشته باشد که این دو حسن و زیبایی را به هم پیوند داده و بدان کمال اتصال بخشیده و همراه آن دو نظمی شگفت‌انگیز بین تمام اعضا و کلمات و حروف هر سوره استوار است.
حال با این بیان، آیا ممکن است کلامی با مقدّمه شیوا و خاتمه‌ای زیبا، مقصودی بس والا نداشته باشد؟ امام صادق علیه‌السلامدر روایتی، گم‌راهی برخی افراد در تفسیر قرآن را عدم توجه به براعت مطلع و خاتمه سوره می‌دانند و می‌فرمایند: «ولم ینظروا إلی ما یفتح الکلام و إلی ما یختمه»؛35 و بدانچه کلام با آن آغاز می‌شود و بدانچه خاتمه می‌پذیرد، نمی‌نگرند.
این همان نکته‌ای است که متأخّران بدان پی برده‌اند. علّامه طباطبائی بر این نکته اصرار دارند که هر سوره صرفا مجموعه‌ای از آیات پراکنده و بدون جامعی واحد نیست، بلکه یک وحدت فراگیر بر هر سوره حاکم است که پیوستگی آیات را می‌رساند. مسئله وحدت موضوعی یا وحدت سیاق در هر سوره ـ که از قراین کلامی به شمار می‌رود ـ از همین جا نشأت گرفته است.36
در اینجا، بجاست وحدت موضوعی را در بزرگ‌ترین سوره قرآن به نظاره بنشینیم.
وحدت هدف (موضوعی) در سوره بقره: سوره بقره اولین سوره نازل شده در مدینه است که طی چندین سال، تکمیل شده و در خلال ظرف نزول آن، آیات و سوره‌های دیگری نیز نازل گشته است. این سوره با وجود طولانی بودنش، از نظم و ترتیبی خاص برخوردار است که در بدو امر، از یک مقدّمه کلی، که مطالب و مسائل آن را ایجاب می‌نمود، آغاز شده و سپس دعوت همگانی از همه مکلّفان عالم و سرانجام، احکامی را در زمینه‌های گوناگون، تشریع نموده، به گونه‌ای که مقدّمه آن شامل 20 آیه اول و دعوت در حدود 124 آیه و تشریع، که خاتمه سوره است، از 142 آیه تشکیل شده است.
اما مقدّمه، (که شامل 20 آیه است) درباره بیان طوایف مردم و موضع‌گیری آنان در برابر دعوت رسول خاتم صلی‌الله‌علیه‌و‌آلهاست که برخی در برابر ندای حق‌طلبانه قرآن کریم، کاملاً خاضعند و برخی دیگر راه عناد در پیش گرفته، آیات الهی را انکار می‌نمایند و برخی نیز راه نفاق را در پیش گرفته‌اند. در اینجاست که خداوند دعوت خود را (که در حدود 124 آیه است) با متوجه ساختن ندا و خطاب خویش، به تمام مردم، از جن و انس اعلام می‌دارد: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره: 21) و آن را با دلایل و براهین روشن تأکید می‌کند و برای این مطلب، از سوابق زندگی انسان‌های پیشین، از بدو آفرینش تا عصر نزول و از تصرفات ستمگرانه انسان‌ها در طول تاریخ حیات انسانی، یاد کرده، به ویژه از زندگی آمیخته به خواری و عصیانگرانه بنی‌اسرائیل، تصاویری گویا ترسیم نموده؛ زیرا بنی‌اسرائیل تنها ملتی است که اعراب، کیان و نسب و تاریخ ننگینش را به خوبی می‌شناسند.
در ادامه، به مرحله تشریع می‌رسد (که از 142 آیه تشکیل می‌یابد) و با سخن و توصیفی از کعبه و تشرّف و مقام و حرمت آن آغاز نموده و مسئله نسخ و انساء را در زمینه شرایع مطرح می‌نماید. سپس از مسئله تغییر قبله شروع کرده، مطالب را درباره مناسک حج و تشریع جهاد، روزه، زکات، اعتکاف و تا حرمت ربا، و تجارت دنبال نموده و با این مطالب، سوره را به اتمام می‌رساند.
این شکل و خطوط کلی سوره بقره است که در لابه‌لای آن و گاهی به مناسبت، مطالب دیگری را نیز یادآور می‌شود. هدف واحدی که می‌توان از مباحث این سوره انتزاع کرد این است که مقتضای بندگی خدای سبحان، ایمان به همه پیامبران و همه کتاب‌های آسمانی است و بر این اساس، کافران و منافقان را به خاطر نداشتن ایمان، مذمت می‌کند و اهل کتاب را به سبب بدعت‌هایشان از جمله تفرقه در دین خدا و فرق گذاشتن بین پیامبران، ملامت می‌نماید و احکامی را که ایمان به آنها مقتضای اسلام است، بیان می‌دارد.37
4. وقوع تناسب در آیات قرآن
حکما گفته‌اند: «أدلّ دلیل علی إمکان شی‌ء وقوعه»؛ بهترین دلیل بر امکان چیزی، واقع شدن آن است. ما به عیان می‌بینیم که میان آیات، پیوستگی‌هایی هست و دانشمندان علم مناسبتْ این پیوستگی‌ها را نشان داده‌اند و به امور و نکاتی اشاره کرده‌اند که بسیار جالب و شنیدنی است. با اینکه آیات جمله‌ای به ظاهر، با هم تناسب ندارد مناسبت‌هایی را بیان کرده و آن را مدلّل ساخته‌اند که اگر جمله اندکی جابه جا شود و یا آیه‌ای به جای آیه دیگر قرار گیرد، دیگر آن مناسبت‌ها نخواهد بود و نظم دقیق و هماهنگ برقرار نخواهد شد.
در تفاسیری همانند نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، تفسیر الحدیث، الاساس فی التفسیر، فی ظلال القرآن، الوحدة الموضوعیة فی القرآن الکریم، و تفسیر کاشف، روابط آیات در سوره‌ها ترسیم شده‌اند.
سوره‌های زیادی را می‌توان مثال زد که تناسب آیات در آنها به خوبی نمایان است. مفسّران زیادی درباره نظم و تناسب بی‌همتای سور بحث کرده و آن را مثال زده‌اند:
الف. تناسب در سوره حمد: برخی از مفسّران تناسب سوره حمد را این‌گونه بیان کرده‌اند:
انسان با مشاهده نعمت‌های الهی، که نقص و نیاز آدمی خود شاهد گویایی بر آن است، با نام منعم، سخن را گشوده، می‌گوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ.»
پس از اعتراف به منعم یگانه، به شکر و حمد او می‌پردازد و می‌گوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ» و چون همگانی بودن انعام الهی را درمی‌یابد، می‌گوید: «رَبِّ الْعَالَمِینَ.»
و چون دریافت که خدای سبحان علاوه بر پرورش همه موجودات، روزی آنها هم بر عهده دارد، به رحمت مطلق حق اعتراف کرده، می‌گوید: «الرَّحْمن»، و هنگامی که کوتاهی آنها در شکر نعمت‌ها و امهال و غفران الهی را مشاهده نمود، به ذکر رحمت مخصوص او لب می‌گشاید: «الرَّحِیمِ»
و هنگامی که تجاوز انسان‌ها به حریم یکدیگر را مشاهده نمود و اینکه بعضی از شرّ بعضی دیگر در امان نیستند، به روز حساب، که زمام آن تنها به دست خداست اعتراف می‌کند: «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ.»
پس از شناخت این مراتب و مراحل و مشاهده اسماء حسنای الهی، تنها او را شایسته عبادت یافته، خود را در محضر او می‌یابد و آن‌گاه از خبر به خطاب گراییده، می‌گوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» و چون پیمودن راه عبادت را بدون او ناممکن می‌یابد، اظهار می‌دارد: «وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ.»
و چون می‌بیند که در این راه، امکان لغزش وجود دارد و او هم معصوم نیست، بنابراین، از خداوند توفیق و ثبات در این راه و عصمت از لغزش‌ها خواسته، می‌گوید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ.»
و سرانجام، چون پیمودن صراط مستقیم را به تنهایی دشوار می‌یابد و نیاز به همسفرانی را در این راه احساس می‌کند، می‌گوید: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ.»
و برای آنکه در این راه، بیگانه با او رفاقت نکند، می‌گوید: «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» و این‌گونه بین تولّی اولیای الهی و تبرّی از دشمنان او جمع می‌کند.38
ب. تناسب در سوره مزّمّل: سوره «مزّمّل» به شهادت سیاق آیات و گواهی شواهد تاریخی، از سوره مکّی قرآن است که بنا به نقلی، پس از سوره «قلم» نازل شده و نوزده آیه اول آن مکّی است، اما آیه بیستم آن مدنی است ؛ زیرا در آن از جهاد و زکات سخن به میان آمده است و چنان‌که معلوم است، احکام جهاد و زکات در مدینه تشریع شده. با آنکه بین نزول آخرین آیه سوره و سایر آیات، قریب 15 سال فاصله است، اما از جهت تناسب معنایی، بین همه آیات آن هماهنگی وجود دارد.
سوره «مزّمّل» با خطاب به پیامبر آغاز می‌شود و هدف آن آماده ساختن رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برای انجام رسالت پیامبری است. از این‌رو، ایشان را به عبادت خدا و صبر در برابر مشرکان دعوت کرده است. بیستمین آیه این سوره وظایف اصحاب پیامبر را برمی‌شمرد و آنان را به انجام واجبات و مستحبات دعوت می‌کند. بدین‌سان، مجموع آیات این سوره غرض مشخصی را طی می‌کند و آن بیان وظایف و ویژگی‌های ضروری مصلحان اجتماعی است، با این تفاوت که فصل اول آن در مکّه و درباره وظایف رهبر اصلاحات، و فصل دوم در مدینه نازل شده و درباره وظایف کسانی است که به تبعیت از یک رهبر دینی، درصدد اصلاح جامعه برمی‌آیند.
پاسخ به چند شبهه
1. نزول تدریجی آیات قرآن
ایراد عمومی مخالفان تناسب آیات قرآن، نزول تدریجی آیات در شرایط و موقعیت‌های گوناگون است. در این اشکال، با اشاره به نزول تدریجی قرآن و با توجه به اسباب نزول آیات، نتیجه می‌گیرند که اصولاً آیات قرآن بر اساس عدم ارتباط نازل شده‌اند و اگر قرار بود بین آنها ارتباطی وجود داشته باشد، بدون شک قرآن به روش دیگری نازل می‌شد.39
نقد: مبنای اصلی این شبهه به اجتهادی بودن نظم آیات قرآن باز می‌گردد. روشن است اگر کسی به بشری بودن تألیف قرآن باور داشته باشد به سختی می‌تواند به وجود ارتباط و هماهنگی معجزه‌آسا بین آیات سراسر قرآن ایمان بیاورد؛ اما ـ همان‌گونه که پیش از این گفته شد ـ ترتیب آیات به استناد دلایل نقلی و عقلی و شواهد تاریخی، توقیفی است و جای هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای در آن وجود ندارد. بنابراین، با وجود دلایل ترتیب توقیفی، این شبهه از بین می‌رود؛ همان‌گونه که شیخ ولی‌الدین ملوی به این شبهه چنین پاسخ داده است: این سخن که گفته می‌شود نباید برای آیات به دنبال مناسبت گشت به دلیل اینکه برحسب وقایع، پراکنده است، توهّمی بیش نیست. جان کلام این است که قرآن از لحاظ نزول، برحسب وقایع و رویدادهاست، اما از لحاظ ترتیب و اصل، مطابق حکمت بوده، بر وفق لوح محفوظ ترتیب یافته و تمام آیات و سوره‌هایش توقیفی است؛ چنان‌که یکباره به بیت‌العزّه نازل شده.40
2. شیوه بیانی قرآن
از دیگر ادلّه مخالفان، شیوه بیانی قرآن و ویژگی عربی بودن آن است. می‌گویند: قرآن عربی است و روش اعراب را پیموده است. یکی از روش‌های اعراب در ایراد سخن، قرار دادن مطالب متنوّع و متباین در کنار یکدیگر بی‌هیچ مقدّمه و زمینه‌سازی بوده است که بدان «اقتضاب» گویند.
از نظر این گروه، قرآن مشتمل بر چند سوره است و هر سوره نیز دارای آیات متعددی است. هر آیه غرض و هدف مخصوص خود را دارد؛ آیه‌ای در موعظه، آیه‌ای در انذار، آیه‌ای در قصص، آیه‌ای در احکام و آیه‌ای در وصف بهشت و جهنم است که هیچ‌گونه ارتباطی با هم بین آیات وجود ندارد، چه رسد به اینکه غرض جامعی وجود داشته باشد. از این‌رو، هر تلاشی در این زمینه، مخالفت با سبک و شیوه خاص قرآن و ناگزیر محکوم به شکست است و جز به زحمت انداختن خود و دیگران، حاصلی ندارد.
بعضی از مخالفان پیوستگی آیات معتقدند: یکی از ویژگی‌های قرآن، پیوستگی‌های مرئی و نامرئی است که قرآن جسته جسته است و همین هم از دلایل هنرمندی قرآن است که در عین پراکندگی موضوعات، جذّابیت خود را حفظ کرده و مخاطب را با دستورات دلنشین و پند و اندرز و عتاب و خطاب، به سوی خود کشانده است.41
در نظر مخالفان، این پراکندگی نه تنها عیب نیست، بلکه کمال و بقای قرآن است. دانشمندانی همچون ابوالعلاء محمّدبن غانم،42 شوکانی،43 فرید وجدی44 و آیه‌اللّه ناصر مکارم شیرازی45 معتقدند: هر دسته از آیات قرآن مربوط به موضعی است و ارتباطی با هم ندارند. حتی ابوالعلاء به صراحت، اعلام نموده که همه قرآن به روش «اقتضاب» وارد شده است.
نقد: قرآن کریم برای بیان حقایق و مفاهیم خود، روش خاصی را در پیش گرفته است. این روش، که آن را «روش مزجی» می‌نامند، به اعتقاد برخی، یکی از اسباب حفظ و بقای قرآن از دخل و تصرف‌های بشری است و در بسیاری از مواقع، با جمله‌های معترضه به بیان مطلوب پرداخته و از برجسته شدن برخی مطالب حساسیت‌زا جلوگیری کرده است.
سخن روان و طبیعی هرگاه برای القای هرچه بهتر در قالب‌های متنوّع ارائه گردد، دلپذیرتر خواهد شد. «تنوّع» یعنی اینکه خطیب به سخن خود با التفات‌های گوناگون، جلوه‌های متفاوتی ببخشد و با این روش، به حدّ مطلوبی از اقناع موردنظر خود دست یابد.
این امر روشن است که کسی منکر تنوّع مطالب و کثرت آنها در قرآن کریم نبوده است. در منابع روایی، حدیثی از طریق سعید و عکرمه از ابن عبّاس به این مضمون نقل شده است: سالم بن مَسْکم با عده‌ای از یهودیان نزد رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آمدند و گفتند: ما چگونه از تو پیروی کنیم، در حالی که رو به قبله ما نماز می‌خواندی و اکنون آن را تغییر داده‌ای و کتابی هم که آورده‌ای به روش تورات ـ یعنی باب بندی شده ـ و به یک نظم خاص و مبوّب در موضوعی خاص و واحد نیست؟ کتاب تو غیر اینکه نزول دفعی، یکپارچه و یکجا نداشته، شامل موضوعات متعددی مانند اخلاق، تاریخ، قصص و عقاید می‌شود که با روش کتاب آسمانی ما تفاوت فراوان دارد. اکنون اگر می‌خواهی به دین تو ایمان بیاوریم، باید کتابی بیاوری که ما آن را بپسندیم.46
چنین ویژگی‌هایی در متن قرآن، این توهّم را به ذهن برخی افراد آورده که قرآن در بیان خود، دچار پراکنده‌گویی شده است. روشن است که چنین پنداری با وقعیت امر ناسازگار است؛ زیرا هریک از سوره‌های به ظاهر متفاوت، در درون خود، محوری مخصوص شکل داده‌اند که تمام موضوعات طرح شده در خصوص محور اساسی بحث، معنای ویژه افاده می‌کنند.
آیه‌اللّه خوئی در کتاب البیان فی تفسیر القرآن به تحلیل چرایی عدم دسته‌بندی موضوعی در قرآن پرداخته، می‌نویسند:
قرآن کتاب هدایت است و برای سوق دادن بشر به سوی سعادت دنیا و آخرت نازل گردیده و یک کتاب فقهی، تاریخی و اخلاقی و مانند آن نیست تا برای هر موضوعی باب مستقلی ترتیب بدهد. جای تردید نیست که اسلوب فعلی قرآن بهتر می‌تواند هدف هدایتی آن را تأمین نماید.47
ایشان در ادامه، شیوه کنونی قرآن را در دست‌یابی به هدف هدایتی بر مخاطب، نتیجه بخش‌تر دانسته، می‌نویسند:
اگر قرآن به صورت ابواب منظّم بود این همه فایده به دست نمی‌آمد. خواننده قرآن در صورتی می‌توانست با اهداف و مقاصد عالی آن آشنا گردد که تمام قرآن را بخواند. ممکن بود که در این بین، مانعی پیش آید و به خواندن تمام قرآن موفق نگردد و به نتیجه کمتری دست یابد.
این روش یکی از محسّنات اسلوب قرآن است که در عین پراکنده‌گویی و بیان مطالب مختلف، باز از کمال ارتباط و تناسب برخوردار بوده و جملات آن به مانند درهای گران‌بهایی که با تناسب خاصی به رشته درآمده است، در کنار هم چیده شده و با نظم اعجاب‌انگیزی به هم متصل و مرتبط می‌باشد.48
با این طرز تلقّی بوده که در میان دانشمندان اسلامی، کسانی کوشیده‌اند سوره‌ها را به صورت مجموعی و روی هم رفته، بررسی و تحقیق کنند. اینان با نگاه تازه‌ای که از این دریچه مبارک به حقایق قرآنی دوخته‌اند، توانسته‌اند به نتیجه‌ها و آثار گران‌باری دست یابند.49
چند نکته
1. تنوّع موضوعات مانع وجود ارتباط میان آنها نیست؛ مثلاً، خداوند در ابتدای سوره «بقره» درباره متّقین، کفّار و منافقان سخن گفته؛ اما این سه دسته گرچه دارای خصوصیات متفاوتی هستند، ولی در یک نکته مشترکند: بر همه آنها دین خدا عرضه شده، ولی هر یک به گونه‌ای با آن برخورد کرده‌اند. همین مقدار اشتراک برای قرار گرفتن آیات مربوط به این سه دسته در کنار یکدیگر کافی است.
2. عرب نیز اگر در میان سخنرانی خود بدون هیچ‌گونه زمینه‌ای، ناگهان مطلبی غیرمرتبط با مطلب قبلی و بعدی بیان نماید، مورد پذیرش اهل بلاغت نیست و باید حداقل ارتباطی در حدّ تداعی معانی وجود داشته باشد تا بتوان جمله یا عبارتی را ناگهان در میان بحثی غیر مرتبط با آن ذکر نمود. در غیر این صورت، ردیف کردن سخنان نامربوط از یک انسان معمولی قبیح است، چه برسد به خداوند حکیم و خبیر که در بیان مطالب، برترین روش‌های بلاغت را می‌پیماید.50
3. آنچه روش بلاغت است و در کلام عرب نیز بدان توجه وافر شده، «حسن تخلّص» است، نه «اقتضاب»، و آن چنین است که از آنچه سخن را با آن آغاز کرده، به زیرکی به سخن دیگری منتقل شود، به نحوی که شنونده انتقال را احساس نکند، مگر پس از آنکه معنای دوم بر او واقع شود، به خاطر وابستگی شدیدی که بین آن دو معنا قرار گرفته است.51
بررسی برخی از آیات ادعایی مخالفان مبنی بر عدم تناسب
1. شبهه عدم تناسب در آیه‌های 2 و3 سوره نساء
آیات 2و3 سوره نساء: «وَ آتُواْ الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوبا کَبِیرا وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَی فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاء مَثْنَی وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَی أَلاَّ تَعُولُواْ.»52
یکی از شبهات مدعیان تحریف قرآن، عدم تناسب و هماهنگی میان صدر و ذیل برخی آیات است. آنان می‌گویند: این عدم تناسب نشان حذف و اسقاط آیه یا آیاتی از آن میان است. یکی از آنها «آیه قسط»، آیه 3 سوره نساء است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَی فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاء مَثْنَی وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً»، اگر در اجرای عدالت میان یتیمان بیمناکید، هرچه از زنان [دیگر] که شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه، چهار چهار، زن بگیرید. پس اگر ترسیدید که به عدالت رفتار نکنید به یک زن بسنده نمایید.
آنان می‌گویند: میان شرط و جزای آیه مزبور هیچ ارتباطی نیست. شرط این است: اگر نتوانستید قسط و عدالت را درباره یتیمان رعایت کنید. جزا این است: دو یا سه یا چهار زن بگیرید. پیداست که میان عدم رعایت عدالت درباره ایتام (شرط) و جواز تعدد همسران (جزا) مناسبتی وجود ندارد. این امر نشانه آن است که بخشی از کلام در این میان حذف شده است. آن‌گاه به روایتی به عنوان تأیید تمسّک می‌کنند که از حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلامدرباره تناسب صدر و ذیل آیه سؤال شد، آن حضرت جواب دادند: «بین القول فی الیتامی و بین نکاح النساء من الخطاب و القصص اکثر من ثلث القرآن.»53 بیش از یک سوم قرآن در این میان حذف شده است.
اگر این روایت صحیح باشد، مفاد آن این است که میان صدر و ذیل این آیه، بیش از دو هزار آیه، حذف شده و این مطلب شگفت‌آوری است!
پاسخ شبهه: اگر بیش از ثلث قرآن ـ یعنی بیش از دو هزار آیه ـ در این میان حذف شده باشد آیا جای این سؤال نیست که مسلمانان کجا بودند؟ آیا کسی نبود اعتراض کند؟! مگر همین مسلمانان نبودند که وقتی بیگانه‌های اعتقادی و ایمانی خواستند یک «واو» را از آیه قرآن حذف کنند، لب به اعتراض گشودند و گفتند: شمشیر می‌کشیم و نخواهیم گذاشت در قرآن تغییری داده شود. خود این مطلب بهترین گواه است بر اینکه روایت مزبور از امام معصوم علیه‌السلام صادر نشده است.54
در تبیین مناسبت میان صدر و ذیل آیه (شرط و جزا)، مرحوم طبرسی در مجمع‌البیان وجوهی را ذکر کرده است.55 شاید روشن‌ترین وجه را علّامه طباطبائی در المیزان بیان کرده است.56 ایشان فرموده‌اند: سیاق آیات سوره «نساء»، تأکید بر احترام گذاشتن به مال ایتام است. در صدر آیه قبل فرمود: «وَ آتُواْ الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوبا کَبِیرا» (نساء: 2)؛ مال یتیمان را به آنها بدهید و مال خبیث خود را با مال حلال طیب آنها مخلوط نکنید و اموال آنها را همراه خود نخورید که این گناه بزرگی است. آن‌گاه پس از چند آیه فرمود: «وَ ابْتَلُواْ الْیَتَامَی حَتَّی إِذَا بَلَغُواْ النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِنْهُمْ رُشْدا فَادْفَعُواْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ»؛ اموال ایتام را به عنوان بهترین امین حفظ کنید و وقتی آنان از نظر سن بالغ شدند آزمایششان کنید تا روشن شود آیا گذشته از بلوغ سنّی، به مرحله رشد اقتصادی رسیده‌اند یا نه؟ یعنی می‌توانند خود از مالشان محافظت کنند یا نه؟ و وقتی دیدید که به رشد رسیده‌اند، اموالشان را به آنان تحویل دهید: «وَ لاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافا وَ بِدَارا أَن یَکْبَرُواْ وَ مَن کَانَ غَنِیّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَن کَانَ فَقِیرا فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ»؛ یعنی: اگر وصی ایتام شدید، باید اموالشان را حفظ کنید. اگر وضع مالی شما مساعد است، چیزی از مال یتیم برندارید، و اگر فقیرید به اندازه معروف و عدالت و احسان از حق‌الوصایه استفاده کنید، نه بیشتر، تا اموال یتیمان محفوظ بماند.
آن‌گاه از خطرناک بودن خوردن مال یتیم پرده برداشت و چنین فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْما إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرا.» (نساء: 10) آنان که مال یتیم را به ستم می‌خورند، در شکمشان آتش می‌خورند؛ نه اینکه بعدها در جهنم آتش می‌خورند، بلکه الآن این مال حرام آتش می‌شود، هرچند شخص ستمکار خودش متوجه آن نباشد.
سپس فرمود: همه انسان‌ها می‌میرند. اگر می‌خواهید با فرزندان شما پس از مرگتان خوش‌رفتاری کنند، با ایتام دیگران چنین کنید: «وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافا خَافُواْ عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُواْ قَوْلاً سَدِیدا» (نساء: 9)؛ و آنان که اگر فرزندان ناتوانی از خود برجای بگذارند بر [آینده ]آنان بیم دارند، باید بترسند؛ پس باید از خداوند پروا دارند و سخنی درست بگویند.
سپس به آیه مورد بحث می‌رسد. نخست باید دانست که این آیه در مدینه نازل شده است و در آنجا، پس از تشکیل حکومت اسلامی، جنگ‌هایی با مشرکان پیش آمد که مردها با شرکت در جنگ‌ها شهید می‌شدند و زنان و فرزندانشان می‌ماندند. در این میان، عده‌ای برای خوردن اموال یتیمان، با آن زنان بیوه ازدواج می‌کردند تا از این طریق، اموال یتیمان را بخورند. پس از خوردن مال ایتام، مادرانشان را طلاق می‌دادند. این سنّت زشت جاهلی بود که با نزول آیه مورد بحث، خاتمه یافت. بر این اساس، فرمود: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَی فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاء مَثْنَی وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً»؛ اگر در خود امانت‌داری نمی‌بینید که اگر با بیوه‌ها ازدواج کنید به خوردن مال یتیم آلوده خواهید شد، با چنین زنانی ازدواج نکنید و زن‌های دیگر بگیرید، حالا دو یا سه یا چهار زن، و اگر می‌ترسید که با ازدواج با بیش از یک زن، قادر به انجام عدالت نباشید، تنها به ازدواج با یک زن اکتفا کنید.
بنابراین، با توجه به شیوه برخورد مردم با ایتام و مادرانشان در دوران جاهلیت، مناسبت میان صدر و ذیل آیه (شرط و جزا) روشن می‌شود و دیگر نباید توهّم شود که بیش از دوهزار آیه از میان صدر و ذیل این آیه حذف شده است.57
2. شبهه عدم تناسب در آیات 1و2 سوره اسراء
آیات 1و2 سوره اسراء: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی... وَ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ...»58
خداوند ابتدا از معراج پیامبر و سیر از مکّه به مسجدالاقصی مطلب را شروع کرده است. آن‌گاه بلافاصله می‌فرماید: ما به موسی کتاب آسمانی دادیم و آن را وسیله هدایت بنی‌اسرائیل ساختیم. حال درباره این آیه شریفه این سؤال مطرح شده است که چه رابطه‌ای بین جریان اسراء از مسجدالحرام به مسجدالاقصی و بین دادن تورات به حضرت موسی علیه‌السلامو حالات بنی‌اسرائیل وجود دارد؟
پاسخ شبهه: در جواب به این سؤال، از سوی مفسّران پاسخ‌هایی داده شده است که برخی از آنها ذکر می‌شود:
1. با قرار گرفتن این آیه (پس از آیه مربوط به معراج پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی...» گویی معنای آیات چنین می‌شود: منزّه است خدایی که محمّد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را شبانه سیر داد و نشانه‌های خود را به وی ارائه نمود، همان‌گونه که به موسی علیه‌السلام نیز آیات و نشانه‌های خود را ارائه کرد.
2. پیامبری تو چیز تازه‌ای نیست. ما برای تو کتاب آسمانی و دلایل محکم فرستاده‌ایم؛ همان‌گونه که تورات را به موسی علیه‌السلامنازل کردیم. چرا اینان موسی را قبول دارند و تو را انکار می‌کنند، در حالی که میان تو و او فرقی نیست؟
3. اینان همان‌گونه که مسافرت آسمانی و معراج تو را منکر می‌شوند، موسی علیه‌السلام را انکار می‌کردند.59
4. این آیه (و آیات بعدی تا آیه 8) برای آماده ساختن [ذهن مخاطبان] برای ذکر دوباره قرآن [در آیه 9: «إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرا کبیرا»] است و وجه مشترک میان دو مطلب این است که موسی علیه‌السلامبا رفتن به کوه طور، که به منزله معراج اوست، تورات را دریافت نمود.
5. در ذکر داستان حضرت موسی علیه‌السلام و تورات در میان بحث از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و قرآن، مطلبی نهفته است و آن اینکه بین این دو کتاب و دریافت‌کنندگان آن تفاوت وجود دارد. این مطلب از مقایسه میان «أَسْرَی بِعَبْدِهِ» و «وَ آتَیْنَا مُوسَی» و نیز «هُدی لِبَنِی إِسْرَائِیلَ» و «یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» روشن می‌شود.60
6. حادثه معراج از جمله معجزات حسّی است که از لحاظ نوع، شبیه معجزات حضرت موسی علیه‌السلام است.61
7. این آیه از نوع بدیع استطرادی است؛ به این بیان که مقصود اصلی کلام یادآوری بنی‌اسرائیل نسبت به سوء تصرفات و سوء اعمالشان در طول حیات دینی و سیاسی خویش بود، با آنکه آنان در اشرف بقاع و امکنه کره زمین می‌زیستند و بالاترین عامل و ابزار هدایت در دسترسشان بود. در عین حال، بر اثر سوء سلیقه، به سرانجام بدی گرفتار شدند و بدین‌روی، ابتدا سیر از مسجدالحرام به مسجدالاقصی را مطرح نمود و بدین‌وسیله، مناسب دید که هتک حرمت مقدّس‌ترین بقاع عالم را توسط فرزندان خودش، که با واسطه آن به شرف بزرگی رسیده بودند، بیان کند، تا شاید آنان بیدار شده، از شرارت دست بردارند. و این زیباترین نوع ورود و خروج به مطلب و لطیف‌ترین استهلال و شگفت‌انگیزترین بدایع کلامی است.62
3. شبهه عدم تناسب در آیه 189 بقره
آیه 189 بقره: «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا.»63 درباره هلال‌های ماه از تو سؤال می‌کنند، بگو: آنها، بیان اوقات برای مردم و حج است، و کار نیک آن نیست که از پشت خانه‌ها وارد شوید...
در شأن نزول این آیه گفته‌اند: معاذبن جبل خدمت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آلهرسید و گفت: یهود مکرّر از ما سؤال می‌کنند که این هلال ماه چیست و چرا ماه به تدریج، به صورت بدر کامل درمی‌آید، باز به حالت اول برمی‌گردد؟
خداوند در پاسخ این سؤال، به پیغمبر دستور داد که آثار و فواید هلال را برای آنها بیان کند. هلال‌ها تقویم طبیعی هستند که بشر می‌تواند در هر نقطه از جهان که باشد، آغاز و وسط و آخر ماه را بشناسد تا به وسیله آن، به عباداتی مانند نماز، روزه و مناسک حج و نیز امور مادی زندگی، مانند قراردادها و امور تجاری بپردازد.
در ادامه آیه، خداوند به یکی از عادات و رسوم خرافی جاهلیت درباره حج اشاره نموده، آنها را از این عمل نهی کرده است. آنها هنگامی که لباس احرام به تن داشتند، از راه معمولی و در خانه، بدان وارد نمی‌شدند و معتقد بودند: محرم نباید از در خانه وارد شود. به همین دلیل، در پشت خانه سوراخی می‌زدند و در حالت احرام، از آن راه وارد و خارج می‌شدند.64
در اینجا، این سؤال مطرح می‌شود که چه تناسبی بین اهلّه و وارد شدن به خانه‌ها از پشت آن است؟
پاسخ شبهه: برخی از دانشمندان آن را از باب استطراد به شمار آورده‌اند. امیر العلوی در کتاب الطراز خود می‌نویسد:
انتقال از یک مطلب به مطلب دیگر، به ادنا مناسبت و کمترین تناسبی در نظر متکلّم ملحوظ است.65
زمخشری در این‌باره می‌نویسد: همین که پروردگار متعال آیات مربوط به مراسم بزرگ حج را بیان نمود، با لطافت خاصی به بیان یک مسئله بزرگ اجتماعی منتقل شد که برای جامعه یک امر حیاتی به حساب می‌آمد، و آن همان عادت پست عرب جاهلی بود که وقتی برای حج، محرم می‌شد، هرگز از در خانه داخل نمی‌شد، بلکه از پشت دیوار یا از بام خانه، سوراخی ایجاد می‌کرد و از آنجا وارد خانه می‌شد و از همان جا هم خارج می‌گردید. این عادت یک بدعت زشت و پستی بود که هیچ دلیل موجّهی نداشت. همین که عرب جاهلی درباره اهلّه سؤال نمود، خداوند این فرصت را مناسب دید و به یک موضوع مهم‌تری اشاره نمود یا اشاره است به اینکه شایسته بود که عرب جاهلی از این موضوع مهم سؤال نماید تا آن عادت زشت را ترک کند.66
مرحوم طبرسی وجه اتصال را این‌گونه بیان می‌کند: چون در آیات قبلی بیان شد که هلال برای اندازه‌گیری وقت‌ها و حج است، به دنبال آن، این قسمت از حکم احرام را بیان کرد که این عادت مردم پس از احرام و داخل نشدن از در خانه، نمی‌تواند ملاک نیکی و خوبی باشد.67
بعضی گفته‌اند: مناسبت این آیات با مطالب قبلی این است که همان‌گونه که اختلاف شکل ماه، معیار و میزان شناسایی وقت و زمان و سبب اندازه‌گیری است، همچنین هر چیزی باید معیاری داشته باشد و روی آن تنظیم گردد و داخل شدن به خانه از سوراخ‌های پشت خانه روی میزان منطقی و صحیح نیست و باید هر چیزی بر محور فرمان الهی استوار گردد؛ چراکه خضوع در برابر اوامر و نواهی الهی بهتر است از دنباله‌روی کورکورانه از محیط و عمل به چیزهایی که خدا نخواسته است.68
اما ممکن است آیه معنای وسیع‌تری هم داشته باشد، و آن اینکه برای اقدام در هر کاری، اعم از مذهبی و غیرمذهبی، باید از طریق صحیح آن وارد شد، نه از طریق انحرافی و وارونه؛ چنان‌که جابر همین معنا را از قول امام باقر علیه‌السلامنقل کرده است. در تفاسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام هم آمده است که ما اهل‌بیت علیهم‌السلامابواب خداوند و طریق وصول به او و داعیان به سوی بهشت خداوند هستیم، و پیامبر هم فرمودند: «أنا مدینة العلم و علی بابها و لاتؤتی المدینة إلا من بابها.»69
آثار و فواید تناسب آیات
برخی از آثار و فایده‌های این بحث بدین قرار است:
الف. کمک به فهم قرآن و گشایش دریچه‌های جدید در تفسیر
شاید بارها سوره‌هایی از قرآن را خوانده باشیم، اما به روح و محتوای آن پی نبرده و این نکته را درنیافته باشیم که این سوره نصّی یکپارچه دارد و اهداف و موضوعات ویژه‌ای را دنبال می‌کند و آغاز و انجام آن با مضمون سوره و نیز با یکدیگر تناسب دارد.
این بحث به مخاطب بینش و روشنی می‌بخشد و او را در شناخت نکته‌ها و ظرافت‌های تفسیری و دریافت گونه‌ای از اسرار قرآن، کارآمد می‌سازد، به گونه‌ای که در صورت دارا بودن مقدّمات و شرایط فهم قرآن، با اندکی تدبّر در هنگام خواندن قرآن، تصویری زیبا و هماهنگ از آیات، به کف خواهد آورد.
تفسیر سوره و مجموعه‌نگری به آیات آن، دریچه‌ای دیگر از تفسیر قرآن است که در پرتو آن، آثار ارزشمندی در زمینه تفسیر و علوم قرآن پدید آمده است. این نوع تفسیر و نیز تفسیر موضوعی، پیوندی استوار با بحث تناسب دارد.70 بسیاری از لطایف و نکات تفسیری در نگرش به قرآن از زاویه هماهنگی و همبستگی، فراهم آمده است. فخر رازی در این‌باره به صراحت گفته که بیشترین لطایف قرآن در ترتیب و روابط آیات است.71
نمونه این تفاسیر را در سیره تفسیری اهل‌بیت علیهم‌السلاممشاهده می‌کنیم. برای نمونه، امام موسی کاظم علیه‌السلام برای فهم جمله «سجّدا»در آیه «وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّدا» (یوسف: 100) در جواب این سؤال که این سجده از چه نوع سجده‌ای است، فرمودند: سجده یعقوب و فرزاندانش در برابر یوسف سجده شکر و اطاعت از خداوند بود، نه خضوع و کرنش در برابر انسان. حضرت به آیه بعدی، که ظاهرا ناپیوسته است، استشهاد می‌کند و می‌فرماید: اینکه یوسف علیه‌السلام فرموده است: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ»شاهد این مطلب است که حضرت یوسف علیه‌السلامنیز از خداوند سپاسگزاری کرد که تو بودی که ما را از پراکندگی درآوردی و از تأویل رؤیا آگاهم ساختی.72
حضرت در این روایت، از پیوستگی و تناسب آیات استفاده کرده، بدین‌سان، هم معنای آیه را تبیین نمودند و هم تناسب و پیوستگی را نشان دادند.
ب. پاسخ‌گویی به شبهات مستشرقان و ملحدان و دفاع از حریم قرآن کریم
برخی از دانشمندان و بیشتر مستشرقان قرآن را کتابی پراکنده و گسسته از هم معرفی کرده، گفته‌اند: قرآن در سوره‌های خود، وحدت و جامعیت و ربط منطقی میان موضوعات و به تعبیر دیگر، تناسب ندارد.
ریچارد بل، یکی از مستشرقان قرآن‌پژوه، در مقدّمه ترجمه‌ای انگلیسی از قرآن، نوشته است:
یکی از ویژگی‌های اصیل سبک قرآن این است که جسته و گریخته است و به ندرت می‌توان در طول بخش عمده‌ای از یک سوره، اتساق و تناسب معنایی مشاهده کرد.73
در دائره‌المعارف بریتانیکا، ذیل عنوان «قرآن» آمده است: سوره‌های بلند قرآن مشتمل بر موضوعات مختلف و پراکنده است. پراکندگی مطالب این احساس را به خواننده می‌دهد که آیات سوره‌ها بی‌هیچ برنامه و نقشه حساب شده‌ای در یک جا جمع شده‌اند.74
پاسخ‌گویی به این شبهات، در سایه اثبات پیوستگی و تناسب آیات قرآن میسّر است. از این‌رو، برخی از مفسّران در تکاپوی رفع شبهه برآمده و گفته‌اند: ما طرحی در پیوستگی قرآن نشان خواهیم داد که نه تنها اثباتگر تلائم میان آیات و سوره‌های قرآن است، بلکه نشان‌دهنده نظمی فوق تصور در میان موضوعات آیات و سوره‌هاست و از این نظر، نمی‌توان این کتاب را با حفظ ویژگی‌های یک کتاب هدایتی، با دیگر کتاب‌های دینی برابر دانست.75
ج. اثبات معجزه بودن قرآن
برخی از مفسّران و عالمان فن بلاغت مهم‌ترین جلوه اعجاز قرآن را در نظم و تألیف و چگونگی ترکیب و چینش واژگان و سبک آن دانسته‌اند که قابل تقلید و اقتباس نیست.
فخر رازی در ذیل آیات پایانی سوره «بقره» می‌نویسد: هر کس در لطایف نظم و بدایع ترتیب این سوره تأمّل کند خواهد دانست که قرآن همان‌گونه که از نظر فصاحت الفاظ و شرافت معانی معجزه است، از نظر نظم و ترتیب آیات نیز معجزه است.76
اگر نشان دادیم که میان آیات پیوستگی و تناسب وجود دارد، اثبات کرده‌ایم که این کتاب نمی‌تواند کار بشر باشد؛ زیرا کتابی که در مدت بیست و اندی سال و در مناسبت‌های گوناگون نازل شده و از چنین تناسبی برخوردار است، نمی‌تواند کار بشر باشد. از این‌رو، دست یافتن به تناسب آیات و پی بردن به نظم و ترتیب شگرفی که خداوند در قرآن بنا نهاده، می‌تواند دلیل بر اعجاز قرآن، که یکی از اساسی‌ترین مباحث علوم قرآنی است، باشد.
د. یاری رساندن به دیگر قضایای علوم قرآنی (اثبات نظریات علوم قرآنی)
دانش تناسب می‌تواند ما را در جهت درک بهتر مسائل دیگر قرآنی ـ مانند جمع قرآن و تدوین آن ـ یاری رساند. در بحث «تحریف قرآن»، بسیاری از روایات ساختگی، که آگاهانه یا ناآگاهانه، سبب مشوّه ساختن چهره قرآن می‌شود و دستبرد و تغییر را در کتاب عزیز روا می‌دارد، در پرتوافشانی نظم قرآن رنگ خواهد باخت و پوچی آن آشکار خواهد شد؛ مانند آنچه به امیرمؤمنان علیه‌السلام نسبت داده شده است که آن حضرت در پاسخ کسی که از تناسب میان دو بخش آیه «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَی فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاء مَثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ...»(نساء: 3) پرسید، حضرت فرمود: بیش از یک سوم قرآن در این میان افتاده است ـ77 که پیش‌تر به این شبهه جواب داده شد.
جمع‌بندی
از مجموع آنچه گفته شد، روشن گردید که ادلّه عقلی و شواهد قرآنی دلالت دارند که آیات هر سوره قرآن با هم هماهنگ بوده و از تناسب محتوایی لازم برخوردار می‌باشد. و با وجود عدم نزول یکباره آیات برخی سور، آیات سوره‌ها صرفا مجموعه‌ای پراکنده و بدون جامعی واحد نیست، بلکه یک وحدت فراگیر بر هر سوره حاکم است و هدفی را دنبال می‌کند که جامع میان آیات هر سوره است.
علاوه بر آنکه بسیاری از نکات و لطایف تفسیری، اعجاز قرآن در سبک، جمع قرآن و عدم تحریف قرآن در مجموعه‌نگری به آیات فراهم آمده و برخی از شبهات مستشرقان و ملحدان در سایه اثبات پیوستگی آیات، میسّر است.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ محمّد معین، فرهنگ فارسى تهران، امیرکبیر، 1376، ذیل «تناسب».
2ـ احمدبن محمّدبن على مقرى فیومى، المصباح المنیر، ط. الثانیه قم، دارالهجره، 1414، ج 1ـ2، ص 602.
3ـ اسماعیل بن حمّاد جوهرى، الصحاح، ط. الرابعة بیروت، دارالعلم للملایین، 1407، ج 1، ص 224 / سعید خورى شرتونى، الاقرب الموارد (قم، مکتبة آیه‌اللّه‌العظمى مرعشى نجفى، 1403)، ذیل «تناسب».
4ـ ر.ک. ابن ابى الاصبع مصرى، بدیع القرآن مصر، دار نهضه، 1377ق، ص 145 / همو، بدیع القرآن، ترجمه على میرلوحى (مشهد، آستان قدس رضوى، 1368)، ص 231ـ235، به نقل از: زین‌الدین‌بن احمد رازى، محظوط، روضة الفصاحة، ص 15؛ ابن حجة الحموى، خزانة ابن حجّة، ص 166؛ شهاب‌الدین أبى الثناء حلبى، حسن توسّل، ص 79؛ نویرى، نهایه‌الارب، ج 7، ص 158.
5ـ بدرالدین زرکشى، البرهان فى علوم القرآن بیروت، دارالفکر، 1988، ج 1، ص 131/ جلال‌الدین سیوطى، الاتقان فى علوم‌القرآن، تحقیق محمّد ابوالفضل ابراهیم، ط. الثانیة (بى‌جا، منشورات الرضى، 1363)، ج 3و4، ص 371 / همو، تناسق الدرر فى تناسب السور (سوریه، دارالکتب العربى، بى‌تا)، ص 15.
6ـ برهان‌الدین بقاعى، نظم الدرر فى تناسب‌الایات و السور بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ج 1، ص 5.
7ـ مصطفى مسلم، مباحث فى التفسیر الموضوعى دمشق، دارالقلم، 1418، ص 58.
8ـ ر.ک. برهان‌الدین بقاعى، پیشین / جلال‌الدین سیوطى، تناسق الدرر فى تناسب الایات و السور سوریه، دارالکتب العربى، بى‌تا / سید قطب، فى ظلال القرآن (بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1368ق) / عبدالکریم بى‌آزار شیرازى و محمّدباقر حجتى، تفسیر کاشف (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1366) / سعید حوى، الاساس فى التفسیر (قاهره، دارالسلام، 1412) / محمّدمحمود حجازى، الوحدة الموضوعیة (قاهره، دارالکتب الحدیثه، 1390) / عبداللّه شحّاته، اهداف کل سوره و مقاصدها فى القرآن (قاهره، الهیئة المصریة العامة الکتاب، 1998).
9ـ ر.ک. محمّدبن على‌بن شوکانى، فتح القدیر بیروت، دارالمعرفة، بى‌تا، ج 1، ص 72 / فرید وجدى، المصحف المفسّر، (مصر، مطبعة محمدعلى صبیح و اولاده، 1372ق)، ص 69 / ناصر مکارم شیرازى، قرآن و آخرین پیامبر (تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1375)، ص 308 / محمّدحسین بهشتى، روش برداشت از قرآن، (تهران، هادى، 1360)، ص 18.
10ـ ر.ک. بهاءالدین خرّمشاهى، ذهن و زبان حافظ تهران، نشر نو، 1362، مقاله «اسلوب هنرى حافظ و قرآن»، ص 12، به نقل از:
Richard bell, The Quran: Translated, with Rearrangement of the Surahs (Two vols. Edinburgh, 1937-1939).
11ـ ر.ک. ابوالقاسم خوئى، البیان فى تفسیرالقرآن قم، مؤسسه احیاء آثار الامام خوئى، بى‌تا، ص 251 / محمّدهادى معرفت، صیانة القرآن من التحریف (قم، دارالقرآن الکریم، 1410)، ص 35ـ58.
12ـ براى مثال، آیاتى که تعبیر «کتاب» در آنها آمده است نحل: 89 / نساء: 113 یا آیاتى که لفظ «سوره» در آنها به کار رفته است. (توبه: 86 / نور: 1) ر.ک. محمّد فاضل لنکرانى، مقدّمات بنیادین علم تفسیر، ترجمه محمّدرسول دریایى (تهران، بنیاد قرآن، 1381)، ص 382 / ابوالفضل میرمحمّدى، بحوث فى تاریخ القرآن و علومه (بیروت، دارالتعارف، 1400)، ص 84ـ86.
13ـ ر.ک. عبدالعلى بن جمعه عروسى حویزى، تفسیر نورالثقلین قم، اسماعیلیان، 1415، ج 1، ص 6 / محمّدهادى معرفت، التفسیر الأثرى الجامع (قم، مؤسسه التمهید، 1425)، ج 1، ص 323 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار (طهران، المکتبة الاسلامیه، 1376)، ج 92، ص 236 و 308ـ309 / فضل‌بن حسن طبرسى، مجمع‌البیان لعلوم القرآن (بیروت، دارالمعرفة، 1406)، ج 2، ص 675 / محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416)، ج 1، ص 276ـ277، به نقل از: احمدبن یعقوب، تاریخ یعقوبى (بیروت، دارصار، بى‌تا)، ج 2، ص 36. براى ملاحظه جزئیات بیشتر، نک. جعفر مرتضى عاملى، حقائق هامّة حول القرآن‌الکریم (قم، مؤسسه‌النشر الاسلامى، 1410)، ص 142ـ143.
14ـ منظور از این اصل، همان اصل لفظى عقلى است که در اصول فقه بحث شده است. اما اصل لفظى است؛ زیرا در باب الفاظ جریان دارد، و اصل عقلى است؛ زیرا مدرک آن بناى عقلاست، به این بیان که عقلا در کارهاى خود، اصل را بر تناسب و نظم الفاظ از طرف متکلّم مى‌دانند، به ویژه در جایى که کلام از سوى مولاى حکیمى باشد. براى اطلاع بیشتر، ر.ک. على مشکینى، اصطلاحات الاصول قم، الهادى، 1409، ص 56. در اینجا، دو ادعا وجود دارد: یکى کبروى و دیگر صغروى که به لحاظ هر یک از آن دو، اصلى وجود دارد: 1. اصل کبروى؛ 2. اصل صغروى. بیان اصل کبروى: اصل در هر کلام مستقل واحد، وجود ارتباط بین اجزاى آن است و حاصل تقریب اصل ثبوتى چنین است. طریقه عقلا در سخن این است که هرگاه کلامى را براى بیان غرضى آغاز کردند، پیش از استیفاى غرض، دست از کلام نمى‌کشند و کلام دیگرى آغاز نمى‌کنند. بنابراین، هر جا کلامى متصل وجود داشته باشد، نشانه عدم استیفاى غرض است تا پایان کلام و نتیجه آن وجود غرض واحد از هر کلام متصل است. به دلیل آنکه کلام الهى در هر سوره عرفا کلام متصل واحدى است، بنابراین، اصل عقلایى اقتضا دارد که غرض واحدى معانى این کلام واحد را به هم بپیوندد. بنابراین، اصل در آیات یک سوره، وجود رابطه معنوى واحد میان آنهاست. بیان اصل صغروى: اصل صغروى: اصل در هر سوره از کلام الهى، این است که یک کلام متصل واحد است. تقریب آن چنین است: در عرف عقلا نشانه‌هایى براى آغاز کلام وجود دارد و یکى از نشانه‌هاى متعارف براى آغاز کلام در بین عقلا، آغاز کردن به نام بزرگان آنهاست. در عرف اسلامى نام خداى متعال، که بزرگ‌ترین بزرگ‌ها در فرهنگ مسلمانان است، نشانه آغاز کلام است، و چون هر سوره با بسمله آغاز مى‌شود و نشانه‌اى است عرفى بر آغاز کلام، با آغاز سوره و در آنجا که بسمله وجود ندارد، نشانه‌اى از آغاز نیست که نشان‌دهنده عدم پایان کلام سابق و عدم آغاز کلام جدید است. (با استفاده از بیانات استاد محسن اراکى در درس تفسیر قرآن).
15ـ محمّدتقى مصباح، قرآن‌شناسى قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1376، ص 154ـ163 / عبداللّه جوادى آملى، قرآن در قرآن، تفسیر موضوعى قرآن کریم، چ دوم (قم، اسراء، 1378)، ج 1، ص 143.
16ـ «وَاللَّهُ بِکُلِّ شَىْ‌ءٍ عَلِیمٌ» نساء: 176
17ـ «لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِى السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِى الاَرْضِ» سبأ: 3
18ـ «وَ مَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّا» مریم: 64
19ـ عبداللّه جوادى آملى، تسنیم، تفسیر قرآن کریم قم، اسراء، 1378، ج 1، ص 485 و 67 / همو، قرآن در قرآن، ج 1، ص 140.
20ـ اما در آیه 7 آل‌عمران، «متشابه» صفت بخشى از آیات قرآن است، در برابر بخشى دیگر که «محکمات» نامیده مى‌شود: «مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ...».
21ـ محمّدتقى مصباح، پیشین، ص 66.
22ـ عبداللّه جوادى آملى، تسنیم، تفسیر قرآن کریم، ج 1، ص 485 و 67.
23ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ قرآن قم، اسماعیلیان، بى‌تا، ماده «عزّ».
24ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیر القرآن تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1372، ج 13، ص 253.
25ـ «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ مَاذَا أَنزَلَ رَبُّکُمْ قَالُوا أَسَاطِیرُ الاَوَّلِینَ» نحل: 24
26ـ «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلاً مَا تُؤْمِنُونَ»حاقّه: 40ـ41
27ـ «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ» (احقاف: 7)
28ـ «وَ یَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ» صافات: 36
29ـ محمّد خامه‌گر، ساختار هندسى سوره‌هاى قرآن تهران، امیرکبیر، 1382، ص 84ـ88.
30ـ مصطفى مسلم، پیشین، ص 29 / محمّد محمود حجازى، پیشین، ص 24، 33، 52ـ53، 91، 112، 129.
31ـ محمّدهادى معرفت، علوم قرآنى قم، مؤسسه التمهید، 1378، ص 407.
32ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 1، ص 14.
33ـ عبداللّه شحّاته، پیشین، ص 4ـ5.
34ـ ر.ک. ابن ابى‌اصبع، بدیع القرآن مصر، دارنهضة، 1377ق، ص 342 / ابن معصوم، انوارالربیع (بى‌جا، بى‌نا، 1096ق)، ج 6، ص 324 / جلال‌الدین سیوطى، معترک الاقران (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1408)، ج 1، ص 75 / محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، ج 5، ص 301.
35ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 93، ص 3.
36ـ محمّدهادى معرفت، علوم قرآنى، ص 406ـ410 / همو، تناسب آیات، ترجمه عزت‌اللّه مولایى‌نیا قم، بنیاد معارف اسلامى، 1373، ص 31. براى جزئیات بیشتر، نک. جلال‌الدین سیوطى، معترک الاقران، ج 1، ص 75ـ79 / همو، الاتقان فى علوم القرآن، ج 3، ص 316ـ319 / محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، ج 5، ص 290ـ304.
37ـ محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، ج 5، ص 249 / سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 2، ص 440 / عبداللّه جوادى آملى، تفسیر تسنیم، ج 2، ص 33.
38ـ ر.ک. فضل‌بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 110 / عبداللّه جوادى آملى، تفسیر تسنیم، ج 1، ص 273 با تصرف.
39ـ ر.ک. محمّدبن على‌بن شوکانى، پیشین، ج 1، ص 85.
40ـ جلال‌الدین سیوطى، الإتقان فى علوم القرآن، ج 3و4، ص 370.
41ـ بهاءالدین خرّمشاهى، پیشین، ص 15.
42ـ جلال‌الدین سیوطى، الإتقان فى علوم القرآن، ج 3و4، ص 307.
43ـ محمّدبن على‌بن شوکانى، پیشین، ج 1، ص 72.
44ـ فرید وجدى، پیشین، ص 69.
45ـ ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ص 307.
46ـ محمّدباقر محقق، نمونه‌اى از بینات در شأن نزول آیات (تهران، اسلامى، 1359)، ص 511، با تلخیص.
47ـ سیدابوالقاسم خوئى، البیان فى تفسیرالقرآن، ترجمه محمّدصادق نجمى و هاشم‌زاده هریسى تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1382، ص 179ـ180 / همو، البیان، 92ـ93.
48ـ همان.
49ـ براى اطلاع از چگونگى این آثار، نک. شیخ محود شلتوت، الى القرآن الکریم طهران، منظمة الاعلام الاسلامى، 1405 / عبداللّه شحاته، اهداف و مقاصد سوره‌هاى قرآن، ترجمه محمّدباقر حجتى (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374) / عبدالکریم بى‌آزار شیرازى و محمّدباقر حجتى، تفسیر کاشف / سعید حوى، الأساس فى التفسیر / محمود حجازى، الوحدة الموضوعیة (قاهره، دارالکتب الحدیثه، 1390).
50ـ عباس همامى، چهره زیباى قرآن اصفهان، بصائر، 1375، ص 39ـ40.
51ـ جلال‌الدین سیوطى، الإتقان فى علوم‌القرآن، ج 3و4، ص 373.
52ـ و اموال یتیمان را هنگامى که به حدّ رشد رسیدند به آنها بدهید، و اموال بد (خود) را با اموال خوب (آنها) عوض نکنید، و اموال آنان را همراه اموال خودتان (با مخلوط کردن یا تبدیل نمودن) نخورید؛ زیرا این گناه بزرگى است. و اگر مى‌ترسید که (هنگام ازدواج با دختران یتیم) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان چشم‌پوشى کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمایید دو یا سه یا چهار همسر، و اگر مى‌ترسید عدالت را (درباره همسران متعدّد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید و یا از زنانى که مالک آنهایید استفاده کنید. این کار از ظلم و ستم، بهتر جلوگیرى مى‌کند.
53ـ مولى محسن فیض کاشانى، تفسیر صافى بیروت، اعلمى، 1982، ج 1، ص 44 / عبدالعلى عروسى حویزى، پیشین، ج 1، ص 483.
54ـ روایتى که از امیرمؤمنان على علیه‌السلام نقل شده که میان اول و آخر این آیه مقدار زیادى از قرآن بوده و حذف شده است، به هیچ وجه، از نظر سند اعتبار ندارد و این‌گونه احادیث، که بر تحریف یا اسقاط قسمت‌هایى از قرآن دلالت دارد، یا از مجعولات دشمنان اسلام و منافقان براى بى‌اعتبار جلوه دادن قرآن است و یا بعضى از افراد چون نتوانسته‌اند ارتباط آغاز و انجام آیه را درک کنند، چنین پنداشته‌اند که در اینجا حذف یا اسقاطى در کار بوده است، در حالى که جمله‌هاى آیه کاملاً با هم ارتباط دارند. ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه «تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374»، ج 3، ص 253.
55ـ فضل‌بن حسن طبرسى، پیشین، ج3و4، ص 10ـ11.
56ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 4، ص 166.
57ـ ر.ک. عبداللّه جوادى آملى، نزاهت قرآن از تحریف قم، اسراء، 1383، ص 177ـ181 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج3و4، ص 11/ محمّدهادى معرفت، تناسب آیات، ص 27.
58ـ پاک و منزّه است خدایى که بنده‌اش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ـ که گرداگردش را پربرکت ساخته‌ایم ـ برد... ما به موسى کتاب آسمانى دادیم... .
59ـ فضل‌بن حسن طبرسى، پیشین، ج 5ـ6، ص 612.
60ـ محمود آلوسى، روح‌المعانى فى تفسیرالقرآن بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى‌تا، ج 15، ص 14 / عبّاس همامى، پیشین، ص 116ـ118.
61ـ محمد محمود حجازى، پیشین، ص 21.
62ـ جلال‌الدین سیوطى، پیشین، ص 375 / محمّدهادى معرفت، تناسب آیات، ص 23.
63ـ درباره هلال‌هاى ماه از تو سؤال مى‌کنند، بگو: آنها بیان اوقات و تقویم طبیعى براى «نظام زندگى» مردم و (تعیین وقت) حج است. و (آنچنان‌که در جاهلیت مرسوم بود که هنگام حج، که چون جامه احرام مى‌پوشیدند، از در خانه وارد نمى‌شدند، و از نقب پشت خانه وارد مى‌شدند، نکنید.) کار نیک، آن نیست که از پشت خانه‌ها وارد شوید، بلکه نیکى این است که پرهیزگار باشید و از در خانه‌ها وارد شوید و تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید.
64ـ فضل‌بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1و2، ص 508.
65ـ محمّدهادى معرفت، تناسب آیات، ص 21، به نقل از: امیر علوى، الطراز، ج 3، ص 14.
66ـ محمود زمخشرى، الکشاف تهران، آفتاب، بى‌تا، ج 1، ص 234 / محمّدهادى معرفت، تناسب آیات، ص 22.
67ـ فضل‌بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1و2، ص 509.
68ـ همان.
69ـ همان.
70ـ مصطفى مسلم، پیشین، ص 655.
71ـ فخر رازى، التفسیر الکبیر بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411، ج 4، ص 140.
72ـ عبدالعلى عروسى حویزى، پیشین، ج 2، ص 468، ح 209.
73ـ بهاءالدین خرّمشاهى، پیشین، ص 12، به نقل از:
Richard bell, The Quran: Translated, with Rearrangement of the Surahs (two vols. Edinburgh, 1937-1939).
74ـ فضل‌حسن عبّاس، قضایا قرآنیه فى الموسوعة البریطانیا بى‌جا، دارالفتح، 1421، ص 74.
75ـ ر.ک. سعید حوى، الأساس فى التفسیر، ط. الثالثة قاهره، دارالسلام، 1421، ج 1، ص 27.
76ـ فخرالدین رازى، التفسیر الکبیر بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411، ج 3، ص 106؛ ج 2، ص 13.
77ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص 47 / محمّدهادى معرفت، صیانة القرآن من التحریف، ص 198.
تناسب آیات
علی قانعی
(دانش‌آموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد تفسیر و علوم قرآنی)
چکیده
یکی از مباحث ارزشمند علوم قرآنی، مسئله «تناسب آیات قرآن با یکدیگر» است. این تناسب و ارتباط در واژگان قرآنی، در درون یک آیه یا آیات هر سوره نمایان است. با وجود اینکه آیات سوره‌های قرآن به ظاهر پراکنده و هر یک مشتمل بر موضوعاتی متفاوت است، اما با توجه به علم، حکمت و هدف‌داری خداوند، متن قرآن دارای همگرایی موضوعی و محتوایی در جهت هدف تربیتی و هدایتی است و عناصر محتوایی قرآن همانند اجزای یک ساختمان، به هم پیوسته و ناظر به یکدیگرند. با این طرز تلقّی بوده که در میان دانشمندان اسلامی، کسانی کوشیده‌اند سوره‌ها را به صورت مجموعی و روی‌هم رفته بررسی و تحقیق کنند. اینان با نگاه تازه‌ای که از این دریچه مبارک به حقایق قرآنی دوخته‌اند، توانسته‌اند به نتایج گران‌باری دست یابند.
این مقاله بر آن است که با اثبات تناسب آیات، در پی بردن به ژرفای معنایی آیات و نکات ظریف آن ما را یاری رساند و نیز پاسخگوی کسانی باشد که سبک قرآن را پراکنده می‌دانند.
کلیدواژه‌ها: تناسب، وحدت موضوعی، توقیفی بودن آیات، شیوه بیانی قرآن، حسن مطلع، حسن ختام.
مقدّمه
یکی از ویژگی‌های قرآن کریم این است که به رغم نزول تدریجی در طول 20 یا 23 سال در باب موضوعات گوناگون، بین آیات هر سوره تناسب وجود دارد. توجه به این ویژگی قرآن کریم، در فهم و تفسیر صحیح این کتاب الهی نقش مهمی دارد و در پی بردن مفسّر به ظرافت‌های معنایی و برخی اسرار آن کمک شایانی می‌کند. در تفاسیری همچون المیزان فی تفسیر القرآن، الاساس فی التفسیر و فی ظلال القرآن بسیاری از لطایف و نکات تفسیری در نگرش به قرآن از زاویه هماهنگی و همبستگی فراهم آمده است. بدین‌روی، در ذیل، وجود تناسب بین آیات بررسی می‌شود:
1. مفهوم‌شناسی
1. تناسب در لغت
«تناسب» و «مناسبت» در لغت، به معنای با هم نسبت داشتن؛ وجود نسبت و رابطه میان دو کس یا دو چیز؛ سازواری؛ موافقت و هماهنگی؛1 نزدیک هم بودن؛2 هم‌شکلی و همانندی؛3 و پیوند داشتن چیزی با چیز دیگر است.
2. تناسب در علم بلاغت
در علم بدیع، مناسبت بر دو قسم است: مناسبت در معانی، و مناسبت در الفاظ. «مناسبت معنوی» آن است که سخنور معنایی را آغاز کند، آن‌گاه سخنش را با عباراتی که با آن معنا مناسبت معنوی ـ نه لفظی ـ دارد، به پایان برساند؛ مثلاً، در آیه شریف «لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»(انعام: 103) دیده نشدن با چشم، مناسب معنای «لطف» است، و این کلام در قالب تمثیل ظاهر شده؛ زیرا نزد مخاطب معلوم است که چشم جسم‌های لطیف مانند هوا را درک نمی‌کند؛ همچنان‌که در «وَ هُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ»، صفت «خبیریت» مناسب ادراک ابصار است.
اما «مناسبت لفظی» عبارت از آوردن کلمه‌های موزون و قافیه‌دار و یا موزون و بدون قافیه است. اگر مناسبت در وزن و قافیه باشد، «مناسبت تام» است و اگر مناسبت در وزن بدون قافیه باشد، «مناسبت ناقص» است. مناسبت ناقص در کلام فصیح بیشتر است؛ زیرا در آن، قافیه آوردن ضرورت ندارد؛ همانند قول خداوند است که می‌فرماید: «ق، وَالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءهُمْ مُنذِرٌ مِنْهُمْ فَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا شَیْءٌ عَجِیبٌ»(ق: 1ـ2) و از جمله شاهدهای مناسبت تام این قول خدای تعالی است: «ن وَالْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُونَ مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْرا غَیْرَ مَمْنُونٍ.» (قلم: 1ـ3)4
3. تناسب در اصطلاح علوم قرآنی
«تناسب» در علوم قرآنی به معنای هم‌شکلی و هم‌بستگی میان آیات، و پیوند معنایی آیه‌ای با آیه دیگر است که گاه به صورت عام و خاص، گاه پیوند عقلی، حسّی و خیالی یا نوعی از علاقه و تلازم ذهنی مثل سبب و مسبّب، علت و معلول و یا حتی دو مخالف و ضدی است که پیوستگی موضوعی را نشان می‌دهد.5
برخی معتقدند: علم مناسبات قرآن دانشی است که به وسیله آن علل چگونگی ترتیب یافتن اجزای آن شناخته می‌شود و این دانش است که گویای اسرار بلاغی قرآن است؛ چون ثمره آن اثبات سازگاری معانی با مقتضای حال مخاطبان است.6
در علوم قرآن، به ارتباط میان موضوعات یک آیه و پیوند دو یا چند آیه با هم و ارتباط سوره‌ها با یکدیگر «تناسب» گویند.7
از آنچه درباره معنای لغوی و اصطلاحی تناسب گفته شد، روشن گردید که تناسب به معنای ارتباط و پیوند، هماهنگی و موافقت، و هم‌شکلی و همانندی در اجزای یک چیز است. در نتیجه، از دو جهت از تناسب آیات قرآن بحث می‌شود:
1. از جهت شکلی و قالبی آیات (هم‌آهنگی و نظم در واژگان و جملات قرآن)؛
2. از جهت محتوایی و مضمونی آیات (ارتباط محتوایی بین آیات و عدم اختلاف آنها).
این مقاله تنها وجود تناسب محتوایی بین آیات و عدم پراکندگی آنها را بررسی می‌کند. پیش از آوردن دلایل وجود تناسب در قرآن، به دیدگاه‌های مهم در مسئله اشاره می‌شود:
دیدگاه‌ها درباره تناسب آیات
همه کسانی که درباره تناسب آیات، به بیان دیدگاه‌های خود پرداخته‌اند یکسان سخن نگفته و ادعای واحدی ابراز نداشته‌اند؛ هر کدام به فراخور حال خود، به بیان یک یا چند قسم از اقسام تناسب اشاره کرده‌اند. می‌توان گفت: سه رویکرد کلی در مسئله تناسب آیات وجود دارد که عبارتند از:
1. وجود تناسب در تمام آیات
این دیدگاه تصریح دارد که قرآن بر اساس لوح محفوظ ترتیب یافته و تمام آیات آن از نظر ترتیب توفیقی بوده و نظم و پیوند آیات، شگفت‌انگیز و معجزه است. برخی از مفسّران مسلمان، به ویژه مفسّران متأخّر، این دیدگاه را پذیرفته‌اند.8
2. تناسب درون گروهی آیات و عدم تناسب برون گروهی آیات
این رویکرد تنها تناسب آیاتی را که در یک زمان نازل شده‌اند، می‌پذیرد.9 معتقدان به این دیدگاه، خود دو گروهند:
الف. گروهی تناسب برون گروهی آیات را اصلاً قبول ندارند.
ب. گروهی تناسب برون گروهی بخشی از آیات را قبول دارند.
3. عدم تناسب درون گروهی آیات
برخی از مستشرقان ادعا می‌کنند که آیات قرآن پراکنده‌اند و تناسب لازم را ندارند.10
ادلّه تناسب آیات
یکی از بحث‌هایی که با تناسب آیات ارتباط اساسی دارد و از مبانی آن به شمار می‌آید، توقیفی بودن ترتیب آیات در سوره‌هاست. این موضوع یکی از مباحث مهم علوم قرآنی است. اگر توقیفی بودن ترتیب آیات ثابت گردد دو حالت وجود دارد: یا بین آیات تناسب وجود دارد که مدعا همین است، یا تناسب وجود ندارد که در این صورت، لازم می‌آید آیات بدون هیچ تناسب و هماهنگی از جانب خداوند ترتیب یافته باشند که این کار قبیح است؛ چراکه آوردن عباراتی پشت سرهم بدون هیچ ارتباط، از سوی افراد بشری هم قابل قبول نیست، چه رسد از سوی خدای حکیم. ادلّه عقلی11 و دلایل و شواهدی از آیات12 و روایات،13 دلالت دارند که بدون شک، ترتیب آیات کاملاً توقیفی بوده و تاکنون نیز ثابت مانده‌اند و دست بشری ترتیب آنها را به هم نزده است. افزون بر آن، اصل بر توقیفی بودن نظم آیات در سوره‌هاست.14
دلایل متعددی بر وجود تناسب در میان آیات سوره‌ها دلالت دارد. برخی از مهم‌ترین آنها عبارتند از:
1. دلیل عقلی
دلیل عقلی از مهم‌ترین دلایلی است که می‌توان تناسب آیات را بر آن استوار کرد. این دلیل را می‌توان با دو تقریر بیان کرد:
الف. می‌توان با تکیه بر هدف نزول قرآن و حکمت خداوند، دلیل اقامه کرد که هدف از نزول قرآن، هدایت بشر به سوی سعادت نهایی او با بهترین شیوه است، و ناهماهنگی و اختلاف و عدم تناسب در آیات با این هدف سازگار نیست. و چون نقض غرض با حکمت خداوند سازگاری ندارد، پس خداوند قرآن را به گونه‌ای کاملاً هماهنگ نازل کرده است. این بیان، دست‌کم، هماهنگی محتوایی کل آیات قرآن را به کرسی می‌نشاند.15
ب. منشأ اختلاف و ناهماهنگی در سخن متکلّم یا نوشتار نویسنده، یا جهل است یا نسیان و یا هردو. کسی که بر خلاف گذشته سخن می‌گوید یا برای آن است که در گذشته جاهل بوده و اکنون به اشتباهش پی برده، یا برای آن است که گذشته را فراموش کرده و اکنون از روی نسیان سخن می‌گوید. اما اگر متکلّم16 به همه چیز آگاه باشد، به گونه‌ای که کوچک‌ترین ذرّه‌ای در آسمان و زمین از او مخفی نباشد،17 چگونه جای جهل برای او وجود دارد؟ چه اینکه اگر متکلّمی از نسیان منزّه بوده و فراموشی در حریم او راه نداشته باشد18 و عین حضور و شهود باشد، در این صورت، چگونه ممکن است زمینه‌ای برای نسیان او وجود داشته باشد؟ چنان‌که بخل و امساک فیض و نظایر آن از امور عدمی، نقص و ضعفند و ساحت قدس الهی از آنها منزّه است. بر این اساس، کتاب و کلامی که از سوی خدایی این‌گونه باشد، هیچ‌گاه جهل و نسیان و بخل و عجز در آن نیست و از این‌رو، هیچ اختلافی در آیاتش وجود ندارد.19
2. شواهد قرآنی
قرآن کریم برای خود اوصافی برمی‌شمارد که بر هماهنگی آیات آن دلالت دارند؛ مانند: مثانی، متشابه، عزیز و حکیم. در ذیل، برخی از این موارد ذکر می‌شود:
الف. متشابه و مثانی: کلمه «متشابه» تنها در آیه 23 سوره زمر، به عنوان صفت همه قرآن واقع شده است. خداوند سبحان درباره تشابه و هماهنگی آیات قرآن می‌فرماید: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابا مُتَشَابِها مَثَانِیَ»؛ خدای سبحان بهترین سخن را نازل نموده که سراسر آن شبیه به هم و هماهنگ با یکدیگر است.20
در این آیه، «متشابه» از «شبیه» به معنای شبیه هم بودن است. وصف قرآن به «متشابه» به خاطر همانندی آیات قرآن است. این همانندی یا ظاهری است و یا معنوی. «همانندی ظاهری» به این لحاظ است که همه آیات آن در حدّ اعجاز و دارای بلاغت باشد. «همانندی معنوی» نیز بدین لحاظ است که تضاد و تخالفی در مفاهیم قرآن وجود ندارد، بلکه همه با یکدیگر متناسب و هماهنگ هستند و هدف واحدی دنبال می‌کنند.21
«مثانی» یعنی دارای انثناء و انحناء؛ یعنی آیات الهی منثنی و مشابه یکدیگرند و گرایش و انعطاف عمیقی بین آنها وجود دارد. به چیزهایی که وجه مشترک داشته، همگون و همگرا باشند، «اثنان» گویند.22
ب. عزیز: خداوند در برخی از آیات، قرآن را کتاب «عزیز» معرفی کرده است؛ همانند آیه شریفه «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیز.»(فصلت: 41) عزیز یعنی کسی که پیروز می‌شود و هرگز شکست نمی‌خورد؛ زیرا در آن هیچ‌گونه نقص و ضعفی وجود ندارد و اجزای آن کاملاً به هم گره خورده و محکم است.23 بنابراین، «کتاب عزیز» یعنی: کتابی که به لحاظ قوّت و استحکام درونی‌اش، کسی نمی‌تواند بر آن غلبه کند یا همانند آن را بیاورد. یکی از جلوه‌های عزّت قرآن استحکام درونی آن و وجود نظم و پیوستگی بین آیات بر اساس غرض واحد است.
ج. نفی اعوجاج از قرآن: در آیه شریفه «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَی عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَّهُ عِوَجَا» (کهف: 10) خداوند هرگونه اعوجاج و کجی را از قرآن نفی کرده است. «عَوج» به فتح عین در کجی چیزهای محسوس همانند نیزه و چوب استعمال می‌شود، و با کسره عین (عِوج) در انحراف امور نادیدنی مثل اعتقادات و سخن گفتن به کار می‌رود.24
با توجه به اینکه «عوج» در آیه نکره بوده و در سیاق نفی است، افاده عمومیت می‌کند. پس قرآن کریم در تمامی جهات، بدون اعوجاج است: لفظش فصیح و معنایش بلیغ است؛ مضامین آن با یکدیگر اختلافی ندارند و هیچ باطلی را در آن راه نیست؛ و در شیوه بیان از نقص و پراکندگی در گفتار و گسیختگی در بیان به دور است.
د. حکیم: خداوند سبحان با عبارات گوناگون، قرآن را «حکیم» نامیده است؛ همانند: «الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ» (یونس: 1)؛ «وَالذِّکْرِ الْحَکِیمِ.»(آل‌عمران: 58) یکی از دلایل نامیدن قرآن به «حکیم»، محکم بودن و غیر قابل رخنه بودن آن است. قرآن حکیم است؛ یعنی آیات آن به واسطه نظم شگفت‌آور و معانی تازه، استوار است، به گونه‌ای که تبدیل و تحریف و اختلاف در آن راه ندارد. بنابراین، حکیمانه بودن آیات قرآن اقتضا می‌کند که ارتباط تنگاتنگ و غیرقابل خدشه‌ای در بین آنها باشد و از گسیختگی و پراکندگی در امان باشد.
بسیاری از صفات دیگر قرآن مانند: «کِتَابٍ مُبِینٍ»(نمل: 1)؛ «نُورا مُبِینا» (نساء: 174)؛ «لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ»(فصلت: 42)؛ «أَحْسَنَ الْحَدِیثِ»(زمر: 23)؛ «أَحْسَنَ الْقَصَصِ» (یوسف: 3)؛ و «بَصَائِرُ لِلنَّاسِ»(جاثیه: 20) هر یک به گونه‌ای بر ضرورت نظم درونی و ارتباط آیات اشاره دارند.
ه . عدم انتقاد مشرکان از تناسب نداشتن آیات قرآن: بنا به نقل قرآن، مشرکان از هیچ بهانه و کوششی برای کوبیدن قرآن و مخدوش کردن آن در نظر مردم دریغ نمی‌کردند. قصص حکمت‌آمیز آن را بافته‌های پیشینیان (اساطیر الاولین)،25 جذّابیت لفظی و آهنگین قرآن را «شعر»،26 و تأثیرگذاری آن را «سحر» می‌نامیدند27 و پیامبر را «شاعر مجنون»،28 خطاب می‌کردند. در چنان شرایطی که دشمنان اسلام از نقاط قوّت قرآن به عنوان دستاویزی برای تضعیف اسلام و تحریک مردم بر ضد پیامبر استفاده می‌کردند، بی‌شک، اگر آیات قرآن پراکنده و مفاهیم آن مبهم و گنگ بود و از مجموع یک سوره هیچ نتیجه و مقصود جامعی به دست نمی‌آمد، کفّار زخم‌خورده لحظه‌ای به پیامبر امان نمی‌دادند و سیل انتقادها و تمسخرها را متوجه قرآن و پیامبر می‌کردند. بنابراین، با توجه به اینکه قرآن چنین خدشه و انتقادی را از کفّار نقل نکرده است، می‌توان استنباط کرد که نظم آیات موجود در سوره‌ها چنان بدیهی و ملموس و قابل قبول بوده که جایی برای بهانه‌جویی کفّار باقی نگذاشته است، بلکه آنان چون با آیات روشن و منظم و هدفدار قرآن مواجه می‌شدند و راه فرار را به روی خود مسدود می‌دیدند، موضوع کلام را تغییر داده، ایرادهای بنی‌اسرائیلی می‌گرفتند و می‌گفتند: «وَ إِذَا تُتْلَی عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ مَا کَانَ حُجَّتَهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتُوا بِآبَائِنَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (جاثیه: 25)؛ هنگامی که آیات روشن و گویای قرآن بر آنها تلاوت می‌شود هیچ دلیلی برای مخالفت ندارند، جز آنکه بگویند پدران ما را زنده کنید اگر راست می‌گویید.29
3. وحدت هدف (موضوعی) در سور
به رغم عدم نزول یکباره آیات برخی سور، آیات هر سوره قرآن هدف یا هدف‌های خاصی را دنبال می‌کند که جامع میان آیات هر سوره است و امروزه به نام «وحدت موضوعی سور» خوانده می‌شود. «وحدت موضوعی» بدین معناست که هر سوره یک یا چند محور موضوعی محدود و کلی دارد که تمام آیات سوره به گونه‌ای منشوروار در جهت آن موضوع یا موضوعات در حرکتند.30
وحدت هدف سور برتناسب معنای آیات آنها دلالت دارد؛ زیرا اگر بین آیات، تناسب محتوایی وجود نداشته باشد و هر یک از آیات به مفاهیمی بپردازد که با آیات همجوار بیگانه باشد یا آنها را نقض کند، در این صورت، وحدت هدف (موضوعی) سوره‌ها رنگ می‌بازد. بدین‌روی، این مهم در صورتی محقق می‌شود که بین آیات سوره‌ها، تناسب وجود داشته باشد.
وحدت معنایی سور از دیرباز، مورد توجه دانشمندان قرآنی بوده و آثار ارزشمندی در این‌باره ارائه کرده‌اند. محمّد عبده در تفسیر خود، بحث وحدت موضوعی در سور قرآن را مطرح کرده، تأکید می‌کند که فهم هدف هر سوره کمک شایانی است برای مفسّر تا به طور دقیق، به مقاصد سوره دست یابد و به معانی آیه‌های هر سوره نزدیک شود. شاگرد وی، رشید رضا، در تفسیر المنار، نظر استاد خود را به خوبی توضیح داده است.31
علّامه طباطبائی نیز بر این نکته اصرار دارد که هر سوره صرفا مجموعه‌ای از آیات پراکنده و بدون جامعی واحد نیست، بلکه یک وحدت فراگیر بر هر سوره حاکم است که پیوستگی آیات را نشان می‌دهد. به همین دلیل، خداوند هر دسته‌ای از آیات را جدا از دسته دیگر قرار داده و نام سوره بر آن نهاده است. شاهد بر آن اینکه یک گونه تناسب و پیوستگی در هر مجموعه وجود دارد که در قسمتی از یک مجموعه و یا میان هر سوره و سوره دیگر، آن پیوستگی خاص وجود ندارد. از این‌رو، درمی‌یابیم که اهداف و مقاصد موردنظر در هر سوره با سوره‌های دیگر تفاوت دارد. هر سوره برای بیان هدف و مقصد خاصی عرضه شده است که سوره جز با پایان یافتن آن هدف و رسیدن به آن مقصد، پایان نمی‌یابد.32
در این میان، بیشترین تلاش‌ها از سوی سید قطب، صورت گرفته و مبنای وحدت موضوعی سور در منهج تفسیری وی گسترده و نمایان است. بررسی اجمالی تفسیر فی ظلال القرآن وی، گویای این حقیقت روشن است.
استاد شحّاته می‌گوید: استاد سید قطب در این زمینه، سعی فراوان مبذول داشته و نظری نافذ در این‌باره داشته و احاطه کامل خود را در فهم اهداف سوره‌ها نشان داده است.33
دانشمندان بر وحدت موضوعی سور، دلایلی ارائه کرده‌اند که برخی از آنها عبارتند از:
الف. تفاوت آیات سوره‌ها در عدد: تفاوت در عدد آیات سوره‌ها نمی‌تواند اتفاقی باشد؛ زیرا اتفاقی بودن یعنی نسنجیده و عاری بودن از حکمت و بدون سبب. و صدور هرگونه عمل حساب نشده از سوی فاعل حکیم ممتنع است. بعضی از سوره‌های قرآن، به ویژه سوره‌های کوتاه، به طور کامل نازل شده است. سوره‌هایی هم که به طور پراکنده نازل گشته است، با نزول «بسم الله الرحمن الرحیم»آغاز می‌گردید و هر آیه یا آیاتی که پس از آن نازل می‌گشت با دستور پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به دنبال آیات پیشین ثبت می‌گردید تا بسمله دیگری نازل گردد که پایان سوره قبل و آغاز سوره بعد را اعلام نماید. از این‌رو، مقدار عدد آیات و ترتیب آنها به دستور وحی و پیامبر انجام گرفته است.
اکنون این سؤال مطرح است که این اختلاف عدد در آیات سوره‌ها برای چیست؟ پاسخ آن است که هر سوره هدفی دنبال می‌کند که با پایان یافتن بیان هدف، سوره پایان می‌یابد و اختلاف در عدد آیات هر سوره معلول همین علت است. این اختلاف هرگز به صورت اتفاقی انجام نگرفته و میان آیات هر سوره رابطه‌ای معنوی و تناسب وجود دارد.
ب. حسن مطلع و حسن ختام: علمای بلاغت از دیرزمان، حسن مطلع و حسن ختام در هر سوره را از جمله محسّنات بدیعی قرآن و از ارکان مهم بلاغت دانسته‌اند. بدین‌روی، هر سوره با مقدّمه‌ای آغاز می‌گردد و با خاتمه‌ای لطیف پایان می‌یابد. گویند: ضرورت بلاغت اقتضا می‌کند که سخنور سخن خود را با ظرافت تمام، به گونه‌ای آغاز کند که هم در شنونده آمادگی ایجاد کند و هم اشارتی باشد به آنچه مقصود اصلی کلام است. این نحوه شروع در سخن، «براعت استهلال» خوانده می‌شود.
علمای بلاغت34 اتفاق‌نظر دارند که قرآن کریم در تمامی سوره‌ها و آیاتش به بهترین وجه، از چنین نظم و نسقی برخوردار بوده و خاتمه سوره‌ها همچون افتتاح آنها، در نهایت لطافت و ظرافت انجام یافته است. بنابراین، باید مقاصد و اهداف بزرگی وجود داشته باشد که این دو حسن و زیبایی را به هم پیوند داده و بدان کمال اتصال بخشیده و همراه آن دو نظمی شگفت‌انگیز بین تمام اعضا و کلمات و حروف هر سوره استوار است.
حال با این بیان، آیا ممکن است کلامی با مقدّمه شیوا و خاتمه‌ای زیبا، مقصودی بس والا نداشته باشد؟ امام صادق علیه‌السلامدر روایتی، گم‌راهی برخی افراد در تفسیر قرآن را عدم توجه به براعت مطلع و خاتمه سوره می‌دانند و می‌فرمایند: «ولم ینظروا إلی ما یفتح الکلام و إلی ما یختمه»؛35 و بدانچه کلام با آن آغاز می‌شود و بدانچه خاتمه می‌پذیرد، نمی‌نگرند.
این همان نکته‌ای است که متأخّران بدان پی برده‌اند. علّامه طباطبائی بر این نکته اصرار دارند که هر سوره صرفا مجموعه‌ای از آیات پراکنده و بدون جامعی واحد نیست، بلکه یک وحدت فراگیر بر هر سوره حاکم است که پیوستگی آیات را می‌رساند. مسئله وحدت موضوعی یا وحدت سیاق در هر سوره ـ که از قراین کلامی به شمار می‌رود ـ از همین جا نشأت گرفته است.36
در اینجا، بجاست وحدت موضوعی را در بزرگ‌ترین سوره قرآن به نظاره بنشینیم.
وحدت هدف (موضوعی) در سوره بقره: سوره بقره اولین سوره نازل شده در مدینه است که طی چندین سال، تکمیل شده و در خلال ظرف نزول آن، آیات و سوره‌های دیگری نیز نازل گشته است. این سوره با وجود طولانی بودنش، از نظم و ترتیبی خاص برخوردار است که در بدو امر، از یک مقدّمه کلی، که مطالب و مسائل آن را ایجاب می‌نمود، آغاز شده و سپس دعوت همگانی از همه مکلّفان عالم و سرانجام، احکامی را در زمینه‌های گوناگون، تشریع نموده، به گونه‌ای که مقدّمه آن شامل 20 آیه اول و دعوت در حدود 124 آیه و تشریع، که خاتمه سوره است، از 142 آیه تشکیل شده است.
اما مقدّمه، (که شامل 20 آیه است) درباره بیان طوایف مردم و موضع‌گیری آنان در برابر دعوت رسول خاتم صلی‌الله‌علیه‌و‌آلهاست که برخی در برابر ندای حق‌طلبانه قرآن کریم، کاملاً خاضعند و برخی دیگر راه عناد در پیش گرفته، آیات الهی را انکار می‌نمایند و برخی نیز راه نفاق را در پیش گرفته‌اند. در اینجاست که خداوند دعوت خود را (که در حدود 124 آیه است) با متوجه ساختن ندا و خطاب خویش، به تمام مردم، از جن و انس اعلام می‌دارد: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره: 21) و آن را با دلایل و براهین روشن تأکید می‌کند و برای این مطلب، از سوابق زندگی انسان‌های پیشین، از بدو آفرینش تا عصر نزول و از تصرفات ستمگرانه انسان‌ها در طول تاریخ حیات انسانی، یاد کرده، به ویژه از زندگی آمیخته به خواری و عصیانگرانه بنی‌اسرائیل، تصاویری گویا ترسیم نموده؛ زیرا بنی‌اسرائیل تنها ملتی است که اعراب، کیان و نسب و تاریخ ننگینش را به خوبی می‌شناسند.
در ادامه، به مرحله تشریع می‌رسد (که از 142 آیه تشکیل می‌یابد) و با سخن و توصیفی از کعبه و تشرّف و مقام و حرمت آن آغاز نموده و مسئله نسخ و انساء را در زمینه شرایع مطرح می‌نماید. سپس از مسئله تغییر قبله شروع کرده، مطالب را درباره مناسک حج و تشریع جهاد، روزه، زکات، اعتکاف و تا حرمت ربا، و تجارت دنبال نموده و با این مطالب، سوره را به اتمام می‌رساند.
این شکل و خطوط کلی سوره بقره است که در لابه‌لای آن و گاهی به مناسبت، مطالب دیگری را نیز یادآور می‌شود. هدف واحدی که می‌توان از مباحث این سوره انتزاع کرد این است که مقتضای بندگی خدای سبحان، ایمان به همه پیامبران و همه کتاب‌های آسمانی است و بر این اساس، کافران و منافقان را به خاطر نداشتن ایمان، مذمت می‌کند و اهل کتاب را به سبب بدعت‌هایشان از جمله تفرقه در دین خدا و فرق گذاشتن بین پیامبران، ملامت می‌نماید و احکامی را که ایمان به آنها مقتضای اسلام است، بیان می‌دارد.37
4. وقوع تناسب در آیات قرآن
حکما گفته‌اند: «أدلّ دلیل علی إمکان شی‌ء وقوعه»؛ بهترین دلیل بر امکان چیزی، واقع شدن آن است. ما به عیان می‌بینیم که میان آیات، پیوستگی‌هایی هست و دانشمندان علم مناسبتْ این پیوستگی‌ها را نشان داده‌اند و به امور و نکاتی اشاره کرده‌اند که بسیار جالب و شنیدنی است. با اینکه آیات جمله‌ای به ظاهر، با هم تناسب ندارد مناسبت‌هایی را بیان کرده و آن را مدلّل ساخته‌اند که اگر جمله اندکی جابه جا شود و یا آیه‌ای به جای آیه دیگر قرار گیرد، دیگر آن مناسبت‌ها نخواهد بود و نظم دقیق و هماهنگ برقرار نخواهد شد.
در تفاسیری همانند نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور، تفسیر الحدیث، الاساس فی التفسیر، فی ظلال القرآن، الوحدة الموضوعیة فی القرآن الکریم، و تفسیر کاشف، روابط آیات در سوره‌ها ترسیم شده‌اند.
سوره‌های زیادی را می‌توان مثال زد که تناسب آیات در آنها به خوبی نمایان است. مفسّران زیادی درباره نظم و تناسب بی‌همتای سور بحث کرده و آن را مثال زده‌اند:
الف. تناسب در سوره حمد: برخی از مفسّران تناسب سوره حمد را این‌گونه بیان کرده‌اند:
انسان با مشاهده نعمت‌های الهی، که نقص و نیاز آدمی خود شاهد گویایی بر آن است، با نام منعم، سخن را گشوده، می‌گوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ.»
پس از اعتراف به منعم یگانه، به شکر و حمد او می‌پردازد و می‌گوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ» و چون همگانی بودن انعام الهی را درمی‌یابد، می‌گوید: «رَبِّ الْعَالَمِینَ.»
و چون دریافت که خدای سبحان علاوه بر پرورش همه موجودات، روزی آنها هم بر عهده دارد، به رحمت مطلق حق اعتراف کرده، می‌گوید: «الرَّحْمن»، و هنگامی که کوتاهی آنها در شکر نعمت‌ها و امهال و غفران الهی را مشاهده نمود، به ذکر رحمت مخصوص او لب می‌گشاید: «الرَّحِیمِ»
و هنگامی که تجاوز انسان‌ها به حریم یکدیگر را مشاهده نمود و اینکه بعضی از شرّ بعضی دیگر در امان نیستند، به روز حساب، که زمام آن تنها به دست خداست اعتراف می‌کند: «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ.»
پس از شناخت این مراتب و مراحل و مشاهده اسماء حسنای الهی، تنها او را شایسته عبادت یافته، خود را در محضر او می‌یابد و آن‌گاه از خبر به خطاب گراییده، می‌گوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» و چون پیمودن راه عبادت را بدون او ناممکن می‌یابد، اظهار می‌دارد: «وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ.»
و چون می‌بیند که در این راه، امکان لغزش وجود دارد و او هم معصوم نیست، بنابراین، از خداوند توفیق و ثبات در این راه و عصمت از لغزش‌ها خواسته، می‌گوید: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ.»
و سرانجام، چون پیمودن صراط مستقیم را به تنهایی دشوار می‌یابد و نیاز به همسفرانی را در این راه احساس می‌کند، می‌گوید: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ.»
و برای آنکه در این راه، بیگانه با او رفاقت نکند، می‌گوید: «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» و این‌گونه بین تولّی اولیای الهی و تبرّی از دشمنان او جمع می‌کند.38
ب. تناسب در سوره مزّمّل: سوره «مزّمّل» به شهادت سیاق آیات و گواهی شواهد تاریخی، از سوره مکّی قرآن است که بنا به نقلی، پس از سوره «قلم» نازل شده و نوزده آیه اول آن مکّی است، اما آیه بیستم آن مدنی است ؛ زیرا در آن از جهاد و زکات سخن به میان آمده است و چنان‌که معلوم است، احکام جهاد و زکات در مدینه تشریع شده. با آنکه بین نزول آخرین آیه سوره و سایر آیات، قریب 15 سال فاصله است، اما از جهت تناسب معنایی، بین همه آیات آن هماهنگی وجود دارد.
سوره «مزّمّل» با خطاب به پیامبر آغاز می‌شود و هدف آن آماده ساختن رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برای انجام رسالت پیامبری است. از این‌رو، ایشان را به عبادت خدا و صبر در برابر مشرکان دعوت کرده است. بیستمین آیه این سوره وظایف اصحاب پیامبر را برمی‌شمرد و آنان را به انجام واجبات و مستحبات دعوت می‌کند. بدین‌سان، مجموع آیات این سوره غرض مشخصی را طی می‌کند و آن بیان وظایف و ویژگی‌های ضروری مصلحان اجتماعی است، با این تفاوت که فصل اول آن در مکّه و درباره وظایف رهبر اصلاحات، و فصل دوم در مدینه نازل شده و درباره وظایف کسانی است که به تبعیت از یک رهبر دینی، درصدد اصلاح جامعه برمی‌آیند.
پاسخ به چند شبهه
1. نزول تدریجی آیات قرآن
ایراد عمومی مخالفان تناسب آیات قرآن، نزول تدریجی آیات در شرایط و موقعیت‌های گوناگون است. در این اشکال، با اشاره به نزول تدریجی قرآن و با توجه به اسباب نزول آیات، نتیجه می‌گیرند که اصولاً آیات قرآن بر اساس عدم ارتباط نازل شده‌اند و اگر قرار بود بین آنها ارتباطی وجود داشته باشد، بدون شک قرآن به روش دیگری نازل می‌شد.39
نقد: مبنای اصلی این شبهه به اجتهادی بودن نظم آیات قرآن باز می‌گردد. روشن است اگر کسی به بشری بودن تألیف قرآن باور داشته باشد به سختی می‌تواند به وجود ارتباط و هماهنگی معجزه‌آسا بین آیات سراسر قرآن ایمان بیاورد؛ اما ـ همان‌گونه که پیش از این گفته شد ـ ترتیب آیات به استناد دلایل نقلی و عقلی و شواهد تاریخی، توقیفی است و جای هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای در آن وجود ندارد. بنابراین، با وجود دلایل ترتیب توقیفی، این شبهه از بین می‌رود؛ همان‌گونه که شیخ ولی‌الدین ملوی به این شبهه چنین پاسخ داده است: این سخن که گفته می‌شود نباید برای آیات به دنبال مناسبت گشت به دلیل اینکه برحسب وقایع، پراکنده است، توهّمی بیش نیست. جان کلام این است که قرآن از لحاظ نزول، برحسب وقایع و رویدادهاست، اما از لحاظ ترتیب و اصل، مطابق حکمت بوده، بر وفق لوح محفوظ ترتیب یافته و تمام آیات و سوره‌هایش توقیفی است؛ چنان‌که یکباره به بیت‌العزّه نازل شده.40
2. شیوه بیانی قرآن
از دیگر ادلّه مخالفان، شیوه بیانی قرآن و ویژگی عربی بودن آن است. می‌گویند: قرآن عربی است و روش اعراب را پیموده است. یکی از روش‌های اعراب در ایراد سخن، قرار دادن مطالب متنوّع و متباین در کنار یکدیگر بی‌هیچ مقدّمه و زمینه‌سازی بوده است که بدان «اقتضاب» گویند.
از نظر این گروه، قرآن مشتمل بر چند سوره است و هر سوره نیز دارای آیات متعددی است. هر آیه غرض و هدف مخصوص خود را دارد؛ آیه‌ای در موعظه، آیه‌ای در انذار، آیه‌ای در قصص، آیه‌ای در احکام و آیه‌ای در وصف بهشت و جهنم است که هیچ‌گونه ارتباطی با هم بین آیات وجود ندارد، چه رسد به اینکه غرض جامعی وجود داشته باشد. از این‌رو، هر تلاشی در این زمینه، مخالفت با سبک و شیوه خاص قرآن و ناگزیر محکوم به شکست است و جز به زحمت انداختن خود و دیگران، حاصلی ندارد.
بعضی از مخالفان پیوستگی آیات معتقدند: یکی از ویژگی‌های قرآن، پیوستگی‌های مرئی و نامرئی است که قرآن جسته جسته است و همین هم از دلایل هنرمندی قرآن است که در عین پراکندگی موضوعات، جذّابیت خود را حفظ کرده و مخاطب را با دستورات دلنشین و پند و اندرز و عتاب و خطاب، به سوی خود کشانده است.41
در نظر مخالفان، این پراکندگی نه تنها عیب نیست، بلکه کمال و بقای قرآن است. دانشمندانی همچون ابوالعلاء محمّدبن غانم،42 شوکانی،43 فرید وجدی44 و آیه‌اللّه ناصر مکارم شیرازی45 معتقدند: هر دسته از آیات قرآن مربوط به موضعی است و ارتباطی با هم ندارند. حتی ابوالعلاء به صراحت، اعلام نموده که همه قرآن به روش «اقتضاب» وارد شده است.
نقد: قرآن کریم برای بیان حقایق و مفاهیم خود، روش خاصی را در پیش گرفته است. این روش، که آن را «روش مزجی» می‌نامند، به اعتقاد برخی، یکی از اسباب حفظ و بقای قرآن از دخل و تصرف‌های بشری است و در بسیاری از مواقع، با جمله‌های معترضه به بیان مطلوب پرداخته و از برجسته شدن برخی مطالب حساسیت‌زا جلوگیری کرده است.
سخن روان و طبیعی هرگاه برای القای هرچه بهتر در قالب‌های متنوّع ارائه گردد، دلپذیرتر خواهد شد. «تنوّع» یعنی اینکه خطیب به سخن خود با التفات‌های گوناگون، جلوه‌های متفاوتی ببخشد و با این روش، به حدّ مطلوبی از اقناع موردنظر خود دست یابد.
این امر روشن است که کسی منکر تنوّع مطالب و کثرت آنها در قرآن کریم نبوده است. در منابع روایی، حدیثی از طریق سعید و عکرمه از ابن عبّاس به این مضمون نقل شده است: سالم بن مَسْکم با عده‌ای از یهودیان نزد رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله آمدند و گفتند: ما چگونه از تو پیروی کنیم، در حالی که رو به قبله ما نماز می‌خواندی و اکنون آن را تغییر داده‌ای و کتابی هم که آورده‌ای به روش تورات ـ یعنی باب بندی شده ـ و به یک نظم خاص و مبوّب در موضوعی خاص و واحد نیست؟ کتاب تو غیر اینکه نزول دفعی، یکپارچه و یکجا نداشته، شامل موضوعات متعددی مانند اخلاق، تاریخ، قصص و عقاید می‌شود که با روش کتاب آسمانی ما تفاوت فراوان دارد. اکنون اگر می‌خواهی به دین تو ایمان بیاوریم، باید کتابی بیاوری که ما آن را بپسندیم.46
چنین ویژگی‌هایی در متن قرآن، این توهّم را به ذهن برخی افراد آورده که قرآن در بیان خود، دچار پراکنده‌گویی شده است. روشن است که چنین پنداری با وقعیت امر ناسازگار است؛ زیرا هریک از سوره‌های به ظاهر متفاوت، در درون خود، محوری مخصوص شکل داده‌اند که تمام موضوعات طرح شده در خصوص محور اساسی بحث، معنای ویژه افاده می‌کنند.
آیه‌اللّه خوئی در کتاب البیان فی تفسیر القرآن به تحلیل چرایی عدم دسته‌بندی موضوعی در قرآن پرداخته، می‌نویسند:
قرآن کتاب هدایت است و برای سوق دادن بشر به سوی سعادت دنیا و آخرت نازل گردیده و یک کتاب فقهی، تاریخی و اخلاقی و مانند آن نیست تا برای هر موضوعی باب مستقلی ترتیب بدهد. جای تردید نیست که اسلوب فعلی قرآن بهتر می‌تواند هدف هدایتی آن را تأمین نماید.47
ایشان در ادامه، شیوه کنونی قرآن را در دست‌یابی به هدف هدایتی بر مخاطب، نتیجه بخش‌تر دانسته، می‌نویسند:
اگر قرآن به صورت ابواب منظّم بود این همه فایده به دست نمی‌آمد. خواننده قرآن در صورتی می‌توانست با اهداف و مقاصد عالی آن آشنا گردد که تمام قرآن را بخواند. ممکن بود که در این بین، مانعی پیش آید و به خواندن تمام قرآن موفق نگردد و به نتیجه کمتری دست یابد.
این روش یکی از محسّنات اسلوب قرآن است که در عین پراکنده‌گویی و بیان مطالب مختلف، باز از کمال ارتباط و تناسب برخوردار بوده و جملات آن به مانند درهای گران‌بهایی که با تناسب خاصی به رشته درآمده است، در کنار هم چیده شده و با نظم اعجاب‌انگیزی به هم متصل و مرتبط می‌باشد.48
با این طرز تلقّی بوده که در میان دانشمندان اسلامی، کسانی کوشیده‌اند سوره‌ها را به صورت مجموعی و روی هم رفته، بررسی و تحقیق کنند. اینان با نگاه تازه‌ای که از این دریچه مبارک به حقایق قرآنی دوخته‌اند، توانسته‌اند به نتیجه‌ها و آثار گران‌باری دست یابند.49
چند نکته
1. تنوّع موضوعات مانع وجود ارتباط میان آنها نیست؛ مثلاً، خداوند در ابتدای سوره «بقره» درباره متّقین، کفّار و منافقان سخن گفته؛ اما این سه دسته گرچه دارای خصوصیات متفاوتی هستند، ولی در یک نکته مشترکند: بر همه آنها دین خدا عرضه شده، ولی هر یک به گونه‌ای با آن برخورد کرده‌اند. همین مقدار اشتراک برای قرار گرفتن آیات مربوط به این سه دسته در کنار یکدیگر کافی است.
2. عرب نیز اگر در میان سخنرانی خود بدون هیچ‌گونه زمینه‌ای، ناگهان مطلبی غیرمرتبط با مطلب قبلی و بعدی بیان نماید، مورد پذیرش اهل بلاغت نیست و باید حداقل ارتباطی در حدّ تداعی معانی وجود داشته باشد تا بتوان جمله یا عبارتی را ناگهان در میان بحثی غیر مرتبط با آن ذکر نمود. در غیر این صورت، ردیف کردن سخنان نامربوط از یک انسان معمولی قبیح است، چه برسد به خداوند حکیم و خبیر که در بیان مطالب، برترین روش‌های بلاغت را می‌پیماید.50
3. آنچه روش بلاغت است و در کلام عرب نیز بدان توجه وافر شده، «حسن تخلّص» است، نه «اقتضاب»، و آن چنین است که از آنچه سخن را با آن آغاز کرده، به زیرکی به سخن دیگری منتقل شود، به نحوی که شنونده انتقال را احساس نکند، مگر پس از آنکه معنای دوم بر او واقع شود، به خاطر وابستگی شدیدی که بین آن دو معنا قرار گرفته است.51
بررسی برخی از آیات ادعایی مخالفان مبنی بر عدم تناسب
1. شبهه عدم تناسب در آیه‌های 2 و3 سوره نساء
آیات 2و3 سوره نساء: «وَ آتُواْ الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوبا کَبِیرا وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَی فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاء مَثْنَی وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَی أَلاَّ تَعُولُواْ.»52
یکی از شبهات مدعیان تحریف قرآن، عدم تناسب و هماهنگی میان صدر و ذیل برخی آیات است. آنان می‌گویند: این عدم تناسب نشان حذف و اسقاط آیه یا آیاتی از آن میان است. یکی از آنها «آیه قسط»، آیه 3 سوره نساء است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَی فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاء مَثْنَی وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً»، اگر در اجرای عدالت میان یتیمان بیمناکید، هرچه از زنان [دیگر] که شما را پسند افتاد، دو دو، سه سه، چهار چهار، زن بگیرید. پس اگر ترسیدید که به عدالت رفتار نکنید به یک زن بسنده نمایید.
آنان می‌گویند: میان شرط و جزای آیه مزبور هیچ ارتباطی نیست. شرط این است: اگر نتوانستید قسط و عدالت را درباره یتیمان رعایت کنید. جزا این است: دو یا سه یا چهار زن بگیرید. پیداست که میان عدم رعایت عدالت درباره ایتام (شرط) و جواز تعدد همسران (جزا) مناسبتی وجود ندارد. این امر نشانه آن است که بخشی از کلام در این میان حذف شده است. آن‌گاه به روایتی به عنوان تأیید تمسّک می‌کنند که از حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلامدرباره تناسب صدر و ذیل آیه سؤال شد، آن حضرت جواب دادند: «بین القول فی الیتامی و بین نکاح النساء من الخطاب و القصص اکثر من ثلث القرآن.»53 بیش از یک سوم قرآن در این میان حذف شده است.
اگر این روایت صحیح باشد، مفاد آن این است که میان صدر و ذیل این آیه، بیش از دو هزار آیه، حذف شده و این مطلب شگفت‌آوری است!
پاسخ شبهه: اگر بیش از ثلث قرآن ـ یعنی بیش از دو هزار آیه ـ در این میان حذف شده باشد آیا جای این سؤال نیست که مسلمانان کجا بودند؟ آیا کسی نبود اعتراض کند؟! مگر همین مسلمانان نبودند که وقتی بیگانه‌های اعتقادی و ایمانی خواستند یک «واو» را از آیه قرآن حذف کنند، لب به اعتراض گشودند و گفتند: شمشیر می‌کشیم و نخواهیم گذاشت در قرآن تغییری داده شود. خود این مطلب بهترین گواه است بر اینکه روایت مزبور از امام معصوم علیه‌السلام صادر نشده است.54
در تبیین مناسبت میان صدر و ذیل آیه (شرط و جزا)، مرحوم طبرسی در مجمع‌البیان وجوهی را ذکر کرده است.55 شاید روشن‌ترین وجه را علّامه طباطبائی در المیزان بیان کرده است.56 ایشان فرموده‌اند: سیاق آیات سوره «نساء»، تأکید بر احترام گذاشتن به مال ایتام است. در صدر آیه قبل فرمود: «وَ آتُواْ الْیَتَامَی أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُواْ الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوبا کَبِیرا» (نساء: 2)؛ مال یتیمان را به آنها بدهید و مال خبیث خود را با مال حلال طیب آنها مخلوط نکنید و اموال آنها را همراه خود نخورید که این گناه بزرگی است. آن‌گاه پس از چند آیه فرمود: «وَ ابْتَلُواْ الْیَتَامَی حَتَّی إِذَا بَلَغُواْ النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِنْهُمْ رُشْدا فَادْفَعُواْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ»؛ اموال ایتام را به عنوان بهترین امین حفظ کنید و وقتی آنان از نظر سن بالغ شدند آزمایششان کنید تا روشن شود آیا گذشته از بلوغ سنّی، به مرحله رشد اقتصادی رسیده‌اند یا نه؟ یعنی می‌توانند خود از مالشان محافظت کنند یا نه؟ و وقتی دیدید که به رشد رسیده‌اند، اموالشان را به آنان تحویل دهید: «وَ لاَ تَأْکُلُوهَا إِسْرَافا وَ بِدَارا أَن یَکْبَرُواْ وَ مَن کَانَ غَنِیّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَن کَانَ فَقِیرا فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ»؛ یعنی: اگر وصی ایتام شدید، باید اموالشان را حفظ کنید. اگر وضع مالی شما مساعد است، چیزی از مال یتیم برندارید، و اگر فقیرید به اندازه معروف و عدالت و احسان از حق‌الوصایه استفاده کنید، نه بیشتر، تا اموال یتیمان محفوظ بماند.
آن‌گاه از خطرناک بودن خوردن مال یتیم پرده برداشت و چنین فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَی ظُلْما إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرا.» (نساء: 10) آنان که مال یتیم را به ستم می‌خورند، در شکمشان آتش می‌خورند؛ نه اینکه بعدها در جهنم آتش می‌خورند، بلکه الآن این مال حرام آتش می‌شود، هرچند شخص ستمکار خودش متوجه آن نباشد.
سپس فرمود: همه انسان‌ها می‌میرند. اگر می‌خواهید با فرزندان شما پس از مرگتان خوش‌رفتاری کنند، با ایتام دیگران چنین کنید: «وَ لْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُواْ مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعَافا خَافُواْ عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُواْ قَوْلاً سَدِیدا» (نساء: 9)؛ و آنان که اگر فرزندان ناتوانی از خود برجای بگذارند بر [آینده ]آنان بیم دارند، باید بترسند؛ پس باید از خداوند پروا دارند و سخنی درست بگویند.
سپس به آیه مورد بحث می‌رسد. نخست باید دانست که این آیه در مدینه نازل شده است و در آنجا، پس از تشکیل حکومت اسلامی، جنگ‌هایی با مشرکان پیش آمد که مردها با شرکت در جنگ‌ها شهید می‌شدند و زنان و فرزندانشان می‌ماندند. در این میان، عده‌ای برای خوردن اموال یتیمان، با آن زنان بیوه ازدواج می‌کردند تا از این طریق، اموال یتیمان را بخورند. پس از خوردن مال ایتام، مادرانشان را طلاق می‌دادند. این سنّت زشت جاهلی بود که با نزول آیه مورد بحث، خاتمه یافت. بر این اساس، فرمود: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَی فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاء مَثْنَی وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً»؛ اگر در خود امانت‌داری نمی‌بینید که اگر با بیوه‌ها ازدواج کنید به خوردن مال یتیم آلوده خواهید شد، با چنین زنانی ازدواج نکنید و زن‌های دیگر بگیرید، حالا دو یا سه یا چهار زن، و اگر می‌ترسید که با ازدواج با بیش از یک زن، قادر به انجام عدالت نباشید، تنها به ازدواج با یک زن اکتفا کنید.
بنابراین، با توجه به شیوه برخورد مردم با ایتام و مادرانشان در دوران جاهلیت، مناسبت میان صدر و ذیل آیه (شرط و جزا) روشن می‌شود و دیگر نباید توهّم شود که بیش از دوهزار آیه از میان صدر و ذیل این آیه حذف شده است.57
2. شبهه عدم تناسب در آیات 1و2 سوره اسراء
آیات 1و2 سوره اسراء: «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی... وَ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ...»58
خداوند ابتدا از معراج پیامبر و سیر از مکّه به مسجدالاقصی مطلب را شروع کرده است. آن‌گاه بلافاصله می‌فرماید: ما به موسی کتاب آسمانی دادیم و آن را وسیله هدایت بنی‌اسرائیل ساختیم. حال درباره این آیه شریفه این سؤال مطرح شده است که چه رابطه‌ای بین جریان اسراء از مسجدالحرام به مسجدالاقصی و بین دادن تورات به حضرت موسی علیه‌السلامو حالات بنی‌اسرائیل وجود دارد؟
پاسخ شبهه: در جواب به این سؤال، از سوی مفسّران پاسخ‌هایی داده شده است که برخی از آنها ذکر می‌شود:
1. با قرار گرفتن این آیه (پس از آیه مربوط به معراج پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی...» گویی معنای آیات چنین می‌شود: منزّه است خدایی که محمّد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را شبانه سیر داد و نشانه‌های خود را به وی ارائه نمود، همان‌گونه که به موسی علیه‌السلام نیز آیات و نشانه‌های خود را ارائه کرد.
2. پیامبری تو چیز تازه‌ای نیست. ما برای تو کتاب آسمانی و دلایل محکم فرستاده‌ایم؛ همان‌گونه که تورات را به موسی علیه‌السلامنازل کردیم. چرا اینان موسی را قبول دارند و تو را انکار می‌کنند، در حالی که میان تو و او فرقی نیست؟
3. اینان همان‌گونه که مسافرت آسمانی و معراج تو را منکر می‌شوند، موسی علیه‌السلام را انکار می‌کردند.59
4. این آیه (و آیات بعدی تا آیه 8) برای آماده ساختن [ذهن مخاطبان] برای ذکر دوباره قرآن [در آیه 9: «إِنَّ هَـذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرا کبیرا»] است و وجه مشترک میان دو مطلب این است که موسی علیه‌السلامبا رفتن به کوه طور، که به منزله معراج اوست، تورات را دریافت نمود.
5. در ذکر داستان حضرت موسی علیه‌السلام و تورات در میان بحث از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و قرآن، مطلبی نهفته است و آن اینکه بین این دو کتاب و دریافت‌کنندگان آن تفاوت وجود دارد. این مطلب از مقایسه میان «أَسْرَی بِعَبْدِهِ» و «وَ آتَیْنَا مُوسَی» و نیز «هُدی لِبَنِی إِسْرَائِیلَ» و «یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» روشن می‌شود.60
6. حادثه معراج از جمله معجزات حسّی است که از لحاظ نوع، شبیه معجزات حضرت موسی علیه‌السلام است.61
7. این آیه از نوع بدیع استطرادی است؛ به این بیان که مقصود اصلی کلام یادآوری بنی‌اسرائیل نسبت به سوء تصرفات و سوء اعمالشان در طول حیات دینی و سیاسی خویش بود، با آنکه آنان در اشرف بقاع و امکنه کره زمین می‌زیستند و بالاترین عامل و ابزار هدایت در دسترسشان بود. در عین حال، بر اثر سوء سلیقه، به سرانجام بدی گرفتار شدند و بدین‌روی، ابتدا سیر از مسجدالحرام به مسجدالاقصی را مطرح نمود و بدین‌وسیله، مناسب دید که هتک حرمت مقدّس‌ترین بقاع عالم را توسط فرزندان خودش، که با واسطه آن به شرف بزرگی رسیده بودند، بیان کند، تا شاید آنان بیدار شده، از شرارت دست بردارند. و این زیباترین نوع ورود و خروج به مطلب و لطیف‌ترین استهلال و شگفت‌انگیزترین بدایع کلامی است.62
3. شبهه عدم تناسب در آیه 189 بقره
آیه 189 بقره: «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا.»63 درباره هلال‌های ماه از تو سؤال می‌کنند، بگو: آنها، بیان اوقات برای مردم و حج است، و کار نیک آن نیست که از پشت خانه‌ها وارد شوید...
در شأن نزول این آیه گفته‌اند: معاذبن جبل خدمت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آلهرسید و گفت: یهود مکرّر از ما سؤال می‌کنند که این هلال ماه چیست و چرا ماه به تدریج، به صورت بدر کامل درمی‌آید، باز به حالت اول برمی‌گردد؟
خداوند در پاسخ این سؤال، به پیغمبر دستور داد که آثار و فواید هلال را برای آنها بیان کند. هلال‌ها تقویم طبیعی هستند که بشر می‌تواند در هر نقطه از جهان که باشد، آغاز و وسط و آخر ماه را بشناسد تا به وسیله آن، به عباداتی مانند نماز، روزه و مناسک حج و نیز امور مادی زندگی، مانند قراردادها و امور تجاری بپردازد.
در ادامه آیه، خداوند به یکی از عادات و رسوم خرافی جاهلیت درباره حج اشاره نموده، آنها را از این عمل نهی کرده است. آنها هنگامی که لباس احرام به تن داشتند، از راه معمولی و در خانه، بدان وارد نمی‌شدند و معتقد بودند: محرم نباید از در خانه وارد شود. به همین دلیل، در پشت خانه سوراخی می‌زدند و در حالت احرام، از آن راه وارد و خارج می‌شدند.64
در اینجا، این سؤال مطرح می‌شود که چه تناسبی بین اهلّه و وارد شدن به خانه‌ها از پشت آن است؟
پاسخ شبهه: برخی از دانشمندان آن را از باب استطراد به شمار آورده‌اند. امیر العلوی در کتاب الطراز خود می‌نویسد:
انتقال از یک مطلب به مطلب دیگر، به ادنا مناسبت و کمترین تناسبی در نظر متکلّم ملحوظ است.65
زمخشری در این‌باره می‌نویسد: همین که پروردگار متعال آیات مربوط به مراسم بزرگ حج را بیان نمود، با لطافت خاصی به بیان یک مسئله بزرگ اجتماعی منتقل شد که برای جامعه یک امر حیاتی به حساب می‌آمد، و آن همان عادت پست عرب جاهلی بود که وقتی برای حج، محرم می‌شد، هرگز از در خانه داخل نمی‌شد، بلکه از پشت دیوار یا از بام خانه، سوراخی ایجاد می‌کرد و از آنجا وارد خانه می‌شد و از همان جا هم خارج می‌گردید. این عادت یک بدعت زشت و پستی بود که هیچ دلیل موجّهی نداشت. همین که عرب جاهلی درباره اهلّه سؤال نمود، خداوند این فرصت را مناسب دید و به یک موضوع مهم‌تری اشاره نمود یا اشاره است به اینکه شایسته بود که عرب جاهلی از این موضوع مهم سؤال نماید تا آن عادت زشت را ترک کند.66
مرحوم طبرسی وجه اتصال را این‌گونه بیان می‌کند: چون در آیات قبلی بیان شد که هلال برای اندازه‌گیری وقت‌ها و حج است، به دنبال آن، این قسمت از حکم احرام را بیان کرد که این عادت مردم پس از احرام و داخل نشدن از در خانه، نمی‌تواند ملاک نیکی و خوبی باشد.67
بعضی گفته‌اند: مناسبت این آیات با مطالب قبلی این است که همان‌گونه که اختلاف شکل ماه، معیار و میزان شناسایی وقت و زمان و سبب اندازه‌گیری است، همچنین هر چیزی باید معیاری داشته باشد و روی آن تنظیم گردد و داخل شدن به خانه از سوراخ‌های پشت خانه روی میزان منطقی و صحیح نیست و باید هر چیزی بر محور فرمان الهی استوار گردد؛ چراکه خضوع در برابر اوامر و نواهی الهی بهتر است از دنباله‌روی کورکورانه از محیط و عمل به چیزهایی که خدا نخواسته است.68
اما ممکن است آیه معنای وسیع‌تری هم داشته باشد، و آن اینکه برای اقدام در هر کاری، اعم از مذهبی و غیرمذهبی، باید از طریق صحیح آن وارد شد، نه از طریق انحرافی و وارونه؛ چنان‌که جابر همین معنا را از قول امام باقر علیه‌السلامنقل کرده است. در تفاسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام هم آمده است که ما اهل‌بیت علیهم‌السلامابواب خداوند و طریق وصول به او و داعیان به سوی بهشت خداوند هستیم، و پیامبر هم فرمودند: «أنا مدینة العلم و علی بابها و لاتؤتی المدینة إلا من بابها.»69
آثار و فواید تناسب آیات
برخی از آثار و فایده‌های این بحث بدین قرار است:
الف. کمک به فهم قرآن و گشایش دریچه‌های جدید در تفسیر
شاید بارها سوره‌هایی از قرآن را خوانده باشیم، اما به روح و محتوای آن پی نبرده و این نکته را درنیافته باشیم که این سوره نصّی یکپارچه دارد و اهداف و موضوعات ویژه‌ای را دنبال می‌کند و آغاز و انجام آن با مضمون سوره و نیز با یکدیگر تناسب دارد.
این بحث به مخاطب بینش و روشنی می‌بخشد و او را در شناخت نکته‌ها و ظرافت‌های تفسیری و دریافت گونه‌ای از اسرار قرآن، کارآمد می‌سازد، به گونه‌ای که در صورت دارا بودن مقدّمات و شرایط فهم قرآن، با اندکی تدبّر در هنگام خواندن قرآن، تصویری زیبا و هماهنگ از آیات، به کف خواهد آورد.
تفسیر سوره و مجموعه‌نگری به آیات آن، دریچه‌ای دیگر از تفسیر قرآن است که در پرتو آن، آثار ارزشمندی در زمینه تفسیر و علوم قرآن پدید آمده است. این نوع تفسیر و نیز تفسیر موضوعی، پیوندی استوار با بحث تناسب دارد.70 بسیاری از لطایف و نکات تفسیری در نگرش به قرآن از زاویه هماهنگی و همبستگی، فراهم آمده است. فخر رازی در این‌باره به صراحت گفته که بیشترین لطایف قرآن در ترتیب و روابط آیات است.71
نمونه این تفاسیر را در سیره تفسیری اهل‌بیت علیهم‌السلاممشاهده می‌کنیم. برای نمونه، امام موسی کاظم علیه‌السلام برای فهم جمله «سجّدا»در آیه «وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَ خَرُّواْ لَهُ سُجَّدا» (یوسف: 100) در جواب این سؤال که این سجده از چه نوع سجده‌ای است، فرمودند: سجده یعقوب و فرزاندانش در برابر یوسف سجده شکر و اطاعت از خداوند بود، نه خضوع و کرنش در برابر انسان. حضرت به آیه بعدی، که ظاهرا ناپیوسته است، استشهاد می‌کند و می‌فرماید: اینکه یوسف علیه‌السلام فرموده است: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ»شاهد این مطلب است که حضرت یوسف علیه‌السلامنیز از خداوند سپاسگزاری کرد که تو بودی که ما را از پراکندگی درآوردی و از تأویل رؤیا آگاهم ساختی.72
حضرت در این روایت، از پیوستگی و تناسب آیات استفاده کرده، بدین‌سان، هم معنای آیه را تبیین نمودند و هم تناسب و پیوستگی را نشان دادند.
ب. پاسخ‌گویی به شبهات مستشرقان و ملحدان و دفاع از حریم قرآن کریم
برخی از دانشمندان و بیشتر مستشرقان قرآن را کتابی پراکنده و گسسته از هم معرفی کرده، گفته‌اند: قرآن در سوره‌های خود، وحدت و جامعیت و ربط منطقی میان موضوعات و به تعبیر دیگر، تناسب ندارد.
ریچارد بل، یکی از مستشرقان قرآن‌پژوه، در مقدّمه ترجمه‌ای انگلیسی از قرآن، نوشته است:
یکی از ویژگی‌های اصیل سبک قرآن این است که جسته و گریخته است و به ندرت می‌توان در طول بخش عمده‌ای از یک سوره، اتساق و تناسب معنایی مشاهده کرد.73
در دائره‌المعارف بریتانیکا، ذیل عنوان «قرآن» آمده است: سوره‌های بلند قرآن مشتمل بر موضوعات مختلف و پراکنده است. پراکندگی مطالب این احساس را به خواننده می‌دهد که آیات سوره‌ها بی‌هیچ برنامه و نقشه حساب شده‌ای در یک جا جمع شده‌اند.74
پاسخ‌گویی به این شبهات، در سایه اثبات پیوستگی و تناسب آیات قرآن میسّر است. از این‌رو، برخی از مفسّران در تکاپوی رفع شبهه برآمده و گفته‌اند: ما طرحی در پیوستگی قرآن نشان خواهیم داد که نه تنها اثباتگر تلائم میان آیات و سوره‌های قرآن است، بلکه نشان‌دهنده نظمی فوق تصور در میان موضوعات آیات و سوره‌هاست و از این نظر، نمی‌توان این کتاب را با حفظ ویژگی‌های یک کتاب هدایتی، با دیگر کتاب‌های دینی برابر دانست.75
ج. اثبات معجزه بودن قرآن
برخی از مفسّران و عالمان فن بلاغت مهم‌ترین جلوه اعجاز قرآن را در نظم و تألیف و چگونگی ترکیب و چینش واژگان و سبک آن دانسته‌اند که قابل تقلید و اقتباس نیست.
فخر رازی در ذیل آیات پایانی سوره «بقره» می‌نویسد: هر کس در لطایف نظم و بدایع ترتیب این سوره تأمّل کند خواهد دانست که قرآن همان‌گونه که از نظر فصاحت الفاظ و شرافت معانی معجزه است، از نظر نظم و ترتیب آیات نیز معجزه است.76
اگر نشان دادیم که میان آیات پیوستگی و تناسب وجود دارد، اثبات کرده‌ایم که این کتاب نمی‌تواند کار بشر باشد؛ زیرا کتابی که در مدت بیست و اندی سال و در مناسبت‌های گوناگون نازل شده و از چنین تناسبی برخوردار است، نمی‌تواند کار بشر باشد. از این‌رو، دست یافتن به تناسب آیات و پی بردن به نظم و ترتیب شگرفی که خداوند در قرآن بنا نهاده، می‌تواند دلیل بر اعجاز قرآن، که یکی از اساسی‌ترین مباحث علوم قرآنی است، باشد.
د. یاری رساندن به دیگر قضایای علوم قرآنی (اثبات نظریات علوم قرآنی)
دانش تناسب می‌تواند ما را در جهت درک بهتر مسائل دیگر قرآنی ـ مانند جمع قرآن و تدوین آن ـ یاری رساند. در بحث «تحریف قرآن»، بسیاری از روایات ساختگی، که آگاهانه یا ناآگاهانه، سبب مشوّه ساختن چهره قرآن می‌شود و دستبرد و تغییر را در کتاب عزیز روا می‌دارد، در پرتوافشانی نظم قرآن رنگ خواهد باخت و پوچی آن آشکار خواهد شد؛ مانند آنچه به امیرمؤمنان علیه‌السلام نسبت داده شده است که آن حضرت در پاسخ کسی که از تناسب میان دو بخش آیه «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَی فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاء مَثْنَی وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ...»(نساء: 3) پرسید، حضرت فرمود: بیش از یک سوم قرآن در این میان افتاده است ـ77 که پیش‌تر به این شبهه جواب داده شد.
جمع‌بندی
از مجموع آنچه گفته شد، روشن گردید که ادلّه عقلی و شواهد قرآنی دلالت دارند که آیات هر سوره قرآن با هم هماهنگ بوده و از تناسب محتوایی لازم برخوردار می‌باشد. و با وجود عدم نزول یکباره آیات برخی سور، آیات سوره‌ها صرفا مجموعه‌ای پراکنده و بدون جامعی واحد نیست، بلکه یک وحدت فراگیر بر هر سوره حاکم است و هدفی را دنبال می‌کند که جامع میان آیات هر سوره است.
علاوه بر آنکه بسیاری از نکات و لطایف تفسیری، اعجاز قرآن در سبک، جمع قرآن و عدم تحریف قرآن در مجموعه‌نگری به آیات فراهم آمده و برخی از شبهات مستشرقان و ملحدان در سایه اثبات پیوستگی آیات، میسّر است.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1ـ محمّد معین، فرهنگ فارسى تهران، امیرکبیر، 1376، ذیل «تناسب».
2ـ احمدبن محمّدبن على مقرى فیومى، المصباح المنیر، ط. الثانیه قم، دارالهجره، 1414، ج 1ـ2، ص 602.
3ـ اسماعیل بن حمّاد جوهرى، الصحاح، ط. الرابعة بیروت، دارالعلم للملایین، 1407، ج 1، ص 224 / سعید خورى شرتونى، الاقرب الموارد (قم، مکتبة آیه‌اللّه‌العظمى مرعشى نجفى، 1403)، ذیل «تناسب».
4ـ ر.ک. ابن ابى الاصبع مصرى، بدیع القرآن مصر، دار نهضه، 1377ق، ص 145 / همو، بدیع القرآن، ترجمه على میرلوحى (مشهد، آستان قدس رضوى، 1368)، ص 231ـ235، به نقل از: زین‌الدین‌بن احمد رازى، محظوط، روضة الفصاحة، ص 15؛ ابن حجة الحموى، خزانة ابن حجّة، ص 166؛ شهاب‌الدین أبى الثناء حلبى، حسن توسّل، ص 79؛ نویرى، نهایه‌الارب، ج 7، ص 158.
5ـ بدرالدین زرکشى، البرهان فى علوم القرآن بیروت، دارالفکر، 1988، ج 1، ص 131/ جلال‌الدین سیوطى، الاتقان فى علوم‌القرآن، تحقیق محمّد ابوالفضل ابراهیم، ط. الثانیة (بى‌جا، منشورات الرضى، 1363)، ج 3و4، ص 371 / همو، تناسق الدرر فى تناسب السور (سوریه، دارالکتب العربى، بى‌تا)، ص 15.
6ـ برهان‌الدین بقاعى، نظم الدرر فى تناسب‌الایات و السور بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415، ج 1، ص 5.
7ـ مصطفى مسلم، مباحث فى التفسیر الموضوعى دمشق، دارالقلم، 1418، ص 58.
8ـ ر.ک. برهان‌الدین بقاعى، پیشین / جلال‌الدین سیوطى، تناسق الدرر فى تناسب الایات و السور سوریه، دارالکتب العربى، بى‌تا / سید قطب، فى ظلال القرآن (بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1368ق) / عبدالکریم بى‌آزار شیرازى و محمّدباقر حجتى، تفسیر کاشف (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1366) / سعید حوى، الاساس فى التفسیر (قاهره، دارالسلام، 1412) / محمّدمحمود حجازى، الوحدة الموضوعیة (قاهره، دارالکتب الحدیثه، 1390) / عبداللّه شحّاته، اهداف کل سوره و مقاصدها فى القرآن (قاهره، الهیئة المصریة العامة الکتاب، 1998).
9ـ ر.ک. محمّدبن على‌بن شوکانى، فتح القدیر بیروت، دارالمعرفة، بى‌تا، ج 1، ص 72 / فرید وجدى، المصحف المفسّر، (مصر، مطبعة محمدعلى صبیح و اولاده، 1372ق)، ص 69 / ناصر مکارم شیرازى، قرآن و آخرین پیامبر (تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1375)، ص 308 / محمّدحسین بهشتى، روش برداشت از قرآن، (تهران، هادى، 1360)، ص 18.
10ـ ر.ک. بهاءالدین خرّمشاهى، ذهن و زبان حافظ تهران، نشر نو، 1362، مقاله «اسلوب هنرى حافظ و قرآن»، ص 12، به نقل از:
Richard bell, The Quran: Translated, with Rearrangement of the Surahs (Two vols. Edinburgh, 1937-1939).
11ـ ر.ک. ابوالقاسم خوئى، البیان فى تفسیرالقرآن قم، مؤسسه احیاء آثار الامام خوئى، بى‌تا، ص 251 / محمّدهادى معرفت، صیانة القرآن من التحریف (قم، دارالقرآن الکریم، 1410)، ص 35ـ58.
12ـ براى مثال، آیاتى که تعبیر «کتاب» در آنها آمده است نحل: 89 / نساء: 113 یا آیاتى که لفظ «سوره» در آنها به کار رفته است. (توبه: 86 / نور: 1) ر.ک. محمّد فاضل لنکرانى، مقدّمات بنیادین علم تفسیر، ترجمه محمّدرسول دریایى (تهران، بنیاد قرآن، 1381)، ص 382 / ابوالفضل میرمحمّدى، بحوث فى تاریخ القرآن و علومه (بیروت، دارالتعارف، 1400)، ص 84ـ86.
13ـ ر.ک. عبدالعلى بن جمعه عروسى حویزى، تفسیر نورالثقلین قم، اسماعیلیان، 1415، ج 1، ص 6 / محمّدهادى معرفت، التفسیر الأثرى الجامع (قم، مؤسسه التمهید، 1425)، ج 1، ص 323 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار (طهران، المکتبة الاسلامیه، 1376)، ج 92، ص 236 و 308ـ309 / فضل‌بن حسن طبرسى، مجمع‌البیان لعلوم القرآن (بیروت، دارالمعرفة، 1406)، ج 2، ص 675 / محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن (قم، مؤسسة النشر الاسلامى، 1416)، ج 1، ص 276ـ277، به نقل از: احمدبن یعقوب، تاریخ یعقوبى (بیروت، دارصار، بى‌تا)، ج 2، ص 36. براى ملاحظه جزئیات بیشتر، نک. جعفر مرتضى عاملى، حقائق هامّة حول القرآن‌الکریم (قم، مؤسسه‌النشر الاسلامى، 1410)، ص 142ـ143.
14ـ منظور از این اصل، همان اصل لفظى عقلى است که در اصول فقه بحث شده است. اما اصل لفظى است؛ زیرا در باب الفاظ جریان دارد، و اصل عقلى است؛ زیرا مدرک آن بناى عقلاست، به این بیان که عقلا در کارهاى خود، اصل را بر تناسب و نظم الفاظ از طرف متکلّم مى‌دانند، به ویژه در جایى که کلام از سوى مولاى حکیمى باشد. براى اطلاع بیشتر، ر.ک. على مشکینى، اصطلاحات الاصول قم، الهادى، 1409، ص 56. در اینجا، دو ادعا وجود دارد: یکى کبروى و دیگر صغروى که به لحاظ هر یک از آن دو، اصلى وجود دارد: 1. اصل کبروى؛ 2. اصل صغروى. بیان اصل کبروى: اصل در هر کلام مستقل واحد، وجود ارتباط بین اجزاى آن است و حاصل تقریب اصل ثبوتى چنین است. طریقه عقلا در سخن این است که هرگاه کلامى را براى بیان غرضى آغاز کردند، پیش از استیفاى غرض، دست از کلام نمى‌کشند و کلام دیگرى آغاز نمى‌کنند. بنابراین، هر جا کلامى متصل وجود داشته باشد، نشانه عدم استیفاى غرض است تا پایان کلام و نتیجه آن وجود غرض واحد از هر کلام متصل است. به دلیل آنکه کلام الهى در هر سوره عرفا کلام متصل واحدى است، بنابراین، اصل عقلایى اقتضا دارد که غرض واحدى معانى این کلام واحد را به هم بپیوندد. بنابراین، اصل در آیات یک سوره، وجود رابطه معنوى واحد میان آنهاست. بیان اصل صغروى: اصل صغروى: اصل در هر سوره از کلام الهى، این است که یک کلام متصل واحد است. تقریب آن چنین است: در عرف عقلا نشانه‌هایى براى آغاز کلام وجود دارد و یکى از نشانه‌هاى متعارف براى آغاز کلام در بین عقلا، آغاز کردن به نام بزرگان آنهاست. در عرف اسلامى نام خداى متعال، که بزرگ‌ترین بزرگ‌ها در فرهنگ مسلمانان است، نشانه آغاز کلام است، و چون هر سوره با بسمله آغاز مى‌شود و نشانه‌اى است عرفى بر آغاز کلام، با آغاز سوره و در آنجا که بسمله وجود ندارد، نشانه‌اى از آغاز نیست که نشان‌دهنده عدم پایان کلام سابق و عدم آغاز کلام جدید است. (با استفاده از بیانات استاد محسن اراکى در درس تفسیر قرآن).
15ـ محمّدتقى مصباح، قرآن‌شناسى قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1376، ص 154ـ163 / عبداللّه جوادى آملى، قرآن در قرآن، تفسیر موضوعى قرآن کریم، چ دوم (قم، اسراء، 1378)، ج 1، ص 143.
16ـ «وَاللَّهُ بِکُلِّ شَىْ‌ءٍ عَلِیمٌ» نساء: 176
17ـ «لاَ یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِى السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِى الاَرْضِ» سبأ: 3
18ـ «وَ مَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّا» مریم: 64
19ـ عبداللّه جوادى آملى، تسنیم، تفسیر قرآن کریم قم، اسراء، 1378، ج 1، ص 485 و 67 / همو، قرآن در قرآن، ج 1، ص 140.
20ـ اما در آیه 7 آل‌عمران، «متشابه» صفت بخشى از آیات قرآن است، در برابر بخشى دیگر که «محکمات» نامیده مى‌شود: «مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ...».
21ـ محمّدتقى مصباح، پیشین، ص 66.
22ـ عبداللّه جوادى آملى، تسنیم، تفسیر قرآن کریم، ج 1، ص 485 و 67.
23ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ قرآن قم، اسماعیلیان، بى‌تا، ماده «عزّ».
24ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان فى تفسیر القرآن تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1372، ج 13، ص 253.
25ـ «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ مَاذَا أَنزَلَ رَبُّکُمْ قَالُوا أَسَاطِیرُ الاَوَّلِینَ» نحل: 24
26ـ «إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِیلاً مَا تُؤْمِنُونَ»حاقّه: 40ـ41
27ـ «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ» (احقاف: 7)
28ـ «وَ یَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ» صافات: 36
29ـ محمّد خامه‌گر، ساختار هندسى سوره‌هاى قرآن تهران، امیرکبیر، 1382، ص 84ـ88.
30ـ مصطفى مسلم، پیشین، ص 29 / محمّد محمود حجازى، پیشین، ص 24، 33، 52ـ53، 91، 112، 129.
31ـ محمّدهادى معرفت، علوم قرآنى قم، مؤسسه التمهید، 1378، ص 407.
32ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 1، ص 14.
33ـ عبداللّه شحّاته، پیشین، ص 4ـ5.
34ـ ر.ک. ابن ابى‌اصبع، بدیع القرآن مصر، دارنهضة، 1377ق، ص 342 / ابن معصوم، انوارالربیع (بى‌جا، بى‌نا، 1096ق)، ج 6، ص 324 / جلال‌الدین سیوطى، معترک الاقران (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1408)، ج 1، ص 75 / محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، ج 5، ص 301.
35ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 93، ص 3.
36ـ محمّدهادى معرفت، علوم قرآنى، ص 406ـ410 / همو، تناسب آیات، ترجمه عزت‌اللّه مولایى‌نیا قم، بنیاد معارف اسلامى، 1373، ص 31. براى جزئیات بیشتر، نک. جلال‌الدین سیوطى، معترک الاقران، ج 1، ص 75ـ79 / همو، الاتقان فى علوم القرآن، ج 3، ص 316ـ319 / محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، ج 5، ص 290ـ304.
37ـ محمّدهادى معرفت، التمهید فى علوم القرآن، ج 5، ص 249 / سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 2، ص 440 / عبداللّه جوادى آملى، تفسیر تسنیم، ج 2، ص 33.
38ـ ر.ک. فضل‌بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1، ص 110 / عبداللّه جوادى آملى، تفسیر تسنیم، ج 1، ص 273 با تصرف.
39ـ ر.ک. محمّدبن على‌بن شوکانى، پیشین، ج 1، ص 85.
40ـ جلال‌الدین سیوطى، الإتقان فى علوم القرآن، ج 3و4، ص 370.
41ـ بهاءالدین خرّمشاهى، پیشین، ص 15.
42ـ جلال‌الدین سیوطى، الإتقان فى علوم القرآن، ج 3و4، ص 307.
43ـ محمّدبن على‌بن شوکانى، پیشین، ج 1، ص 72.
44ـ فرید وجدى، پیشین، ص 69.
45ـ ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ص 307.
46ـ محمّدباقر محقق، نمونه‌اى از بینات در شأن نزول آیات (تهران، اسلامى، 1359)، ص 511، با تلخیص.
47ـ سیدابوالقاسم خوئى، البیان فى تفسیرالقرآن، ترجمه محمّدصادق نجمى و هاشم‌زاده هریسى تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1382، ص 179ـ180 / همو، البیان، 92ـ93.
48ـ همان.
49ـ براى اطلاع از چگونگى این آثار، نک. شیخ محود شلتوت، الى القرآن الکریم طهران، منظمة الاعلام الاسلامى، 1405 / عبداللّه شحاته، اهداف و مقاصد سوره‌هاى قرآن، ترجمه محمّدباقر حجتى (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374) / عبدالکریم بى‌آزار شیرازى و محمّدباقر حجتى، تفسیر کاشف / سعید حوى، الأساس فى التفسیر / محمود حجازى، الوحدة الموضوعیة (قاهره، دارالکتب الحدیثه، 1390).
50ـ عباس همامى، چهره زیباى قرآن اصفهان، بصائر، 1375، ص 39ـ40.
51ـ جلال‌الدین سیوطى، الإتقان فى علوم‌القرآن، ج 3و4، ص 373.
52ـ و اموال یتیمان را هنگامى که به حدّ رشد رسیدند به آنها بدهید، و اموال بد (خود) را با اموال خوب (آنها) عوض نکنید، و اموال آنان را همراه اموال خودتان (با مخلوط کردن یا تبدیل نمودن) نخورید؛ زیرا این گناه بزرگى است. و اگر مى‌ترسید که (هنگام ازدواج با دختران یتیم) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان چشم‌پوشى کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمایید دو یا سه یا چهار همسر، و اگر مى‌ترسید عدالت را (درباره همسران متعدّد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید و یا از زنانى که مالک آنهایید استفاده کنید. این کار از ظلم و ستم، بهتر جلوگیرى مى‌کند.
53ـ مولى محسن فیض کاشانى، تفسیر صافى بیروت، اعلمى، 1982، ج 1، ص 44 / عبدالعلى عروسى حویزى، پیشین، ج 1، ص 483.
54ـ روایتى که از امیرمؤمنان على علیه‌السلام نقل شده که میان اول و آخر این آیه مقدار زیادى از قرآن بوده و حذف شده است، به هیچ وجه، از نظر سند اعتبار ندارد و این‌گونه احادیث، که بر تحریف یا اسقاط قسمت‌هایى از قرآن دلالت دارد، یا از مجعولات دشمنان اسلام و منافقان براى بى‌اعتبار جلوه دادن قرآن است و یا بعضى از افراد چون نتوانسته‌اند ارتباط آغاز و انجام آیه را درک کنند، چنین پنداشته‌اند که در اینجا حذف یا اسقاطى در کار بوده است، در حالى که جمله‌هاى آیه کاملاً با هم ارتباط دارند. ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه «تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374»، ج 3، ص 253.
55ـ فضل‌بن حسن طبرسى، پیشین، ج3و4، ص 10ـ11.
56ـ سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 4، ص 166.
57ـ ر.ک. عبداللّه جوادى آملى، نزاهت قرآن از تحریف قم، اسراء، 1383، ص 177ـ181 / فضل بن حسن طبرسى، پیشین، ج3و4، ص 11/ محمّدهادى معرفت، تناسب آیات، ص 27.
58ـ پاک و منزّه است خدایى که بنده‌اش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصى ـ که گرداگردش را پربرکت ساخته‌ایم ـ برد... ما به موسى کتاب آسمانى دادیم... .
59ـ فضل‌بن حسن طبرسى، پیشین، ج 5ـ6، ص 612.
60ـ محمود آلوسى، روح‌المعانى فى تفسیرالقرآن بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى‌تا، ج 15، ص 14 / عبّاس همامى، پیشین، ص 116ـ118.
61ـ محمد محمود حجازى، پیشین، ص 21.
62ـ جلال‌الدین سیوطى، پیشین، ص 375 / محمّدهادى معرفت، تناسب آیات، ص 23.
63ـ درباره هلال‌هاى ماه از تو سؤال مى‌کنند، بگو: آنها بیان اوقات و تقویم طبیعى براى «نظام زندگى» مردم و (تعیین وقت) حج است. و (آنچنان‌که در جاهلیت مرسوم بود که هنگام حج، که چون جامه احرام مى‌پوشیدند، از در خانه وارد نمى‌شدند، و از نقب پشت خانه وارد مى‌شدند، نکنید.) کار نیک، آن نیست که از پشت خانه‌ها وارد شوید، بلکه نیکى این است که پرهیزگار باشید و از در خانه‌ها وارد شوید و تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید.
64ـ فضل‌بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1و2، ص 508.
65ـ محمّدهادى معرفت، تناسب آیات، ص 21، به نقل از: امیر علوى، الطراز، ج 3، ص 14.
66ـ محمود زمخشرى، الکشاف تهران، آفتاب، بى‌تا، ج 1، ص 234 / محمّدهادى معرفت، تناسب آیات، ص 22.
67ـ فضل‌بن حسن طبرسى، پیشین، ج 1و2، ص 509.
68ـ همان.
69ـ همان.
70ـ مصطفى مسلم، پیشین، ص 655.
71ـ فخر رازى، التفسیر الکبیر بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411، ج 4، ص 140.
72ـ عبدالعلى عروسى حویزى، پیشین، ج 2، ص 468، ح 209.
73ـ بهاءالدین خرّمشاهى، پیشین، ص 12، به نقل از:
Richard bell, The Quran: Translated, with Rearrangement of the Surahs (two vols. Edinburgh, 1937-1939).
74ـ فضل‌حسن عبّاس، قضایا قرآنیه فى الموسوعة البریطانیا بى‌جا، دارالفتح، 1421، ص 74.
75ـ ر.ک. سعید حوى، الأساس فى التفسیر، ط. الثالثة قاهره، دارالسلام، 1421، ج 1، ص 27.
76ـ فخرالدین رازى، التفسیر الکبیر بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411، ج 3، ص 106؛ ج 2، ص 13.
77ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 92، ص 47 / محمّدهادى معرفت، صیانة القرآن من التحریف، ص 198.

تبلیغات