آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

مقاله‌ در پی‌ تبیین‌ «اصلاحات» در گفتمان‌ امام‌ علی(ع) است‌ و پس‌ از تفکیک‌ سیاست‌ علوی‌ و اموی، به‌ تشریح‌ الگوی‌ اسلامی‌ در اصلاحات‌ فرهنگی، سیاسی، اداری‌ و اقتصادی، امنیتی‌ و قضائی‌ در گفتار و رفتار امام‌ علی‌ بن‌ابیطالب(ع) پرداخته‌ و نشان‌ داده‌ است‌ که‌ در ریزترین‌ و عینی‌ترین‌ اصلاحات‌ حکومتی‌ و اجتماعی، چگونه‌ باید به‌ پارادایم‌ اسلامی‌ چشم‌ دوخت‌.

متن

    ‌سیاست‌ در مکتب‌ اُموی‌
سیاست‌ در مکتب‌ اُموی، «به‌ دست‌ آوردن‌ هدف‌ از هر طریق‌ ممکن» است‌ و سیاستمداران‌ رسمی‌ جهان‌ در گذشته‌ و حال‌ از کلمة‌ «سیاست» چیزی‌ جز این‌ نفهمیده‌ و در واقع‌ سیاست‌ در این‌ مکتب‌ بر مبانی‌ ارزشی‌ استوار نیست.
«شینکلر» می‌گوید: «سیاستمدار حرفه‌ای، کاری‌ به‌ حق‌ یا بطلان‌ امور ندارد»().
برتراند راسل‌ نیز توضیح‌ می‌دهد:
«انگیزة‌ سیاسی‌ در اکثر مردمان‌ عبارت‌ از نفع‌ پرستی، خودبینی، رقابت‌ و عشق‌ به‌ قدرت‌ می‌باشد به‌ عنوان‌ مثال‌ در سیاست، سرچشمه‌های‌ اعمال‌ انسانی‌ همگی‌ از عوامل‌ فوق‌ الذکر می‌باشد. رهبر سیاسی‌ که‌ بتواند مردم‌ را متقاعد نماید که‌ او می‌تواند این‌ خواسته‌ها را ارضأ نماید، قادر است‌ تودة‌ مردم‌ را چنان‌ به‌ زیر سلطة‌ خود درآورد که‌ معتقد شوند دو به‌ علاوة‌ دو، پنج‌ خواهد شد و یا این‌ که‌ اختیارات‌ او از جانب‌ خداوند تفویض‌ شده‌ است! رهبر سیاسی‌ای‌ که‌ این‌ انگیزه‌های‌ اساسی‌ را نادیده‌ انگارد معمولاً‌ از حمایت‌ توده‌ محروم‌ خواهد بود. روانشناسی‌ نیروهای‌ محرک‌ توده‌ها از اساسی‌ترین‌ قسمت‌های‌ تعلیم‌ و تربیت‌ رهبران‌ سیاسی‌ موفق‌ می‌باشد... اکثر رهبران‌ سیاسی‌ با معتقد نمودن‌ گروه‌ کثیری‌ از مردم‌ به‌ این‌ که‌ ایشان‌ خواسته‌های‌ بشر دوستانه‌ دارند مناصب‌ خود را به‌ دست‌ می‌آورند و چنین‌ اعتقادی‌ در اثر هیجان‌ خیلی‌ زودتر مورد قبول‌ قرار می‌گیرد. غل‌ و زنجیر کردن‌ افراد، نطق‌ و خطابه‌های‌ عمومی، مجازاتهای‌ بی‌قانون‌ و جنگ، مراحلی‌ در تشکیل‌ و توسعة‌ هیجان‌اند. فکر می‌کنم‌ برای‌ طرفداران‌ فکر غیر منطقی‌ با در هیجان‌ نگهداشتن‌ افراد، شانس‌ بهتری‌ جهت‌ گول‌ زدن‌ و منفعت‌ بردن‌ از ایشان‌ وجود دارد().»
آن‌چه‌ در این‌ تحلیل‌ دربارة‌ رهبری‌ سیاسی‌ جامعه‌ آمده‌ درست‌ منطبق‌ با تفسیر سیاست‌ در مکتب‌ اموی‌ است، معاویه‌ بنیانگذار این‌ مکتب‌ در تاریخ‌ اسلام‌ بر همین‌ مبنا و با شعار «المل عقیم»() برای‌ رسیدن‌ به‌ قدرت‌ و پاسداری‌ از آن‌ حاضر بود دست‌ به‌ هر کاری‌ بزند و زد.
‌    ‌سیاست‌ در مکتب‌ علوی‌
مقصود امام‌ علی7 از «المل سیاسة»()، آن‌ نیست‌ که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ قدرت‌ یا حفظ‌ آن‌ هر کاری‌ مباح‌ است، بلکه‌ درست‌ به‌ عکس، توسل‌ به‌ ابزار سیاسی‌ نامشروع‌ حتی‌ به‌ قیمت‌ از دست‌ دادن‌ قدرت‌ در مکتب‌ علوی‌ جایز نیست. سیاست‌ در مکتب‌ علوی‌ شناخت‌ ابزارهای‌ سیاسی‌ مشروع‌ و بهره‌گیری‌ از آن‌ در ادارة‌ جامعه‌ و تأمین‌ رفاه‌ مادی‌ و معنوی‌ مردم‌ است. اصولاً‌ در مکتب‌ علوی‌ سیاست‌های‌ نامشروع، سیاست‌ نامیده‌ نمی‌شود، بلکه‌ مکر، خدعه، نکرأ وشیطنت‌ نام‌ دارد().
از دیدگاه‌ امام‌ علی7 ادارة‌ حکومت‌ و حفظ‌ قدرت‌ نیازی‌ به‌ ابزارهای‌ نامشروع‌ سیاسی‌ ندارد و تنها با استفاده‌ از سیاست‌های‌ صحیح‌ ومشروع‌ می‌توان‌ بر دلها حکومت‌ کرد و جامعه‌ رابه‌ تکامل‌ مادی‌ ومعنوی‌ رساند، سیاست‌های‌ نامشروع‌ ممکن‌ است‌ موقتاً‌ برای‌ سلطه‌جویی‌ سیاستمداران‌ رسمی‌ موفقیت‌آمیز باشد ولی‌ تداوم‌ نمی‌تواند داشته‌ باشد وبرای‌ مردم‌ زیانبار است.
‌    ‌اصلاحات‌ علوی‌
بر این‌ مبنا امام‌ پس‌ از بیعت‌ مردم‌ با او و رسیدن‌ به‌ قدرت‌ سیاسی‌ بلافاصله‌ اصلاحات‌ حکومتی‌ را با شعار عدالت‌ اجتماعی‌ آغاز کرد، او فلسفة‌ پذیرش‌ حکومت‌ را ایجاد اصلاحات‌ اعلام‌ کرده‌ و می‌گوید در مدتی‌ که‌ از صحنه‌ سیاسی‌ جامعه‌ دور بوده‌ جامعه‌ اسلامی‌ دگرگون‌ شده‌ و آن‌چه‌ اکنون‌ به‌ نام‌ حکومت‌ اسلامی‌ مطرح‌ است‌ فاصله‌ زیادی‌ با اسلام‌ و سیره‌ و سنت‌ رسول‌ خدا9 دارد، و از سوی‌ دیگر خوب‌ می‌دانست‌ که‌ ارائه‌ راه‌ جدید و اصلاح‌ علوی‌ که‌ همان‌ اصلاحات‌ محمدی9 است‌ در شرایط‌ سیاسی‌ جاری‌ با مزاج‌ جامعه‌ سازگار نیست‌ و به‌ گفته‌ او: «لا تقوم‌ له‌ القلوب‌ ولا تثبت‌ علیه‌ العقول»() دلها برای‌ آن‌ نمی‌ ایستد و خردها بر آن‌ ثابت‌ نمی‌مانند. امام‌ بیش‌ از هر سیاستمدار دیگری‌ می‌دانست‌  مبارزه‌ با تحریفها و فسادها، تنش‌های‌ سیاسی‌ فراوانی‌ را به‌ دنبال‌ خواهد داشت‌ و نیاز اصلاحات‌ عمیق‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ به‌ سیاستگذاری‌ و برنامه‌ریزی‌ بسیار دقیق‌ و حساب‌ شده‌ را به‌ عیان‌ می‌ دید.
برخورد با انحرافات: امام‌ علی7 در برخورد با انحرافات‌ شتابزده‌ عمل‌ نکرد، زیرا برخورد دفعی‌ با همة‌ انحرافاتی‌ که‌ جامعه‌ سالها با آن‌ خو گرفته‌ به‌ نارضایتی‌ همگان‌ و تفرقه‌ وسست‌ شدن‌ حکومت‌ می‌انجامید، پس‌ با یک‌ برنامة‌ حساب‌ شده، اصلاحات‌ را به‌ دو دسته‌ تقسیم‌ کرد:
1 - مبارزه‌ با مفاسد اداری‌ واقتصادی.
2 - مبارزه‌ با انحرافات‌ فرهنگی.
‌    ‌اصلاحات‌ اداری‌ و اقتصادی‌
اصلاحات‌ علوی‌ در برخورد با مفاسد اداری‌ و اقتصادی‌ از نخستین‌ روزهای‌ حکومت‌ امام‌ آغاز شد، کارگزاران‌ ناشایسته‌ برکنار شدند و اموال‌ عمومی‌ به‌ بیت‌المال‌ بازگشت. امام‌ در نخستین‌ روز بیعت‌ به‌ سیاست‌های‌ اصولی‌ خود در اصلاحات‌ به‌ صورت‌ سربسته‌ اشاره‌ کرد و فرمود:
«اعلموا أنی‌ اًن‌ أجبتکم‌ رکبت‌ بکم‌ ما أعلم، ولم‌ اُصغ‌ اًلی‌ قول‌ القائل‌ وعتب‌ العاتب»()
بدانید اگر در خواستتان‌ را اجابت‌ کنم‌ آنچه‌ می‌دانم‌ می‌کنم‌ و به‌ گفته‌ کسی‌ و سرزنش‌ ملامتگری‌ گوش‌ نمی‌دهم.
روز دوم‌ خلافت‌ برفراز منبر رفت‌ و به‌ آن‌چه‌ در روز گذشته‌ گفته‌ بود تصریح‌ کرد و فرمود:
ألا اًن‌ کل‌ قطیعة‌ أقطعها عثمان، وکل‌ مال‌ أعطاه‌ من‌ مال‌ ا فهو مردود فی‌ بیت‌المال، فاًن‌ الحق‌ القدیم‌ لا یبطله‌ شیء، ولو وجدته‌ وقد تزوج‌ به‌ النسأ وفرق‌ فی‌ البلدان، لرددته‌ اًلی‌ حاله، فاًن‌ فی‌ العدل‌ سعة، ومن‌ ضاق‌ علیه‌ العدل‌ فالجور علیه‌ أضیق().
امام‌ دربارة‌ مسؤ‌ولیت‌ زمامداران‌ جامعه‌ در تحقق‌ عدالت‌ اجتماعی‌ تأکید کرد که‌ در بهره‌برداری‌ از اموال‌ عمومی‌ به‌ هیچ‌کس‌ بدون‌ استثنا امتیاز نخواهد داد، و آنان‌که‌ از طریق‌ غصب‌ اموال‌ عمومی‌ ملک‌ و آب‌ و اسب‌های‌ عالی‌ و کنیزکان‌ زیبا فراهم‌ ساخته‌اند بدانند که‌ علی‌ همة‌ آنها را مصادره‌ خواهد کرد و به‌ بیت‌المال‌ بازخواهد گرداند. این‌ سخنان‌ استوار چون‌ پتکی‌ سنگین‌ بر سر کسانی‌ که‌ مشمول‌ آن‌ می‌شدند فرود آمد و بازتاب‌ فریاد عدالت‌ علی7 با مخالفت‌ چهره‌های‌ سرشناس‌ با حکومت‌ امام‌ آغاز شد. در سومین‌ روز حکومت‌ علی‌ مردم‌ برای‌ دریافت‌ حقوق‌ خود از بیت‌ المال‌ مراجعه‌ کردند، امام‌ به‌ کاتب‌ خود عبیدا بن‌ أبی‌ رافع‌ فرمود:
ابدأ بالمهاجرین‌ فنادهم‌ وأعط‌ کل‌ رجل‌ ممن‌ حضر ثلاثة‌ دینار، ثم‌ ثن‌ بالأ‌نصار فافعل‌ معهم‌ مثل‌ ذل، ومن‌ یحضر من‌ الناس‌ کلهم‌ الأ‌حمر والأ‌سود فاصنع‌ به‌ مثل‌ ذل.()
از مهاجرین‌ آغاز کن، آنان‌ را بخوان‌ و سه‌ دینار به‌ هر یک‌ از آنان‌ که‌ حاضر شد بده،سپس‌ با انصار و پس‌ از آن‌ هر یک‌ از مردم‌ که‌ حاضر شدند از سرخ‌ و سیاه‌ همینگونه‌ رفتار کن.
بزرگان‌ قوم‌ دیدند، عدالت‌ اقتصادی‌ در حکومت‌ علی7 تنها شعار نیست، بلکه‌ خیلی‌ جدی‌ است. در حضور کاتب‌ امام‌ اشکال‌ تراشی‌ها آغاز شد و او گزارش‌ این‌ رویداد را به‌ امام‌ ارائه‌ کرد امام‌ نه‌ تنها از شروع‌ مخالفت‌ها از سوی‌ شخصیت‌های‌ برجسته‌ یکه‌ نخورد بلکه‌ با قاطعیت‌ بر ادامة‌ اصلاحات‌ تأکید کرد و فرمود:
وا اًن‌ بقیت‌ وسلمت‌ لهم‌ لاُقیمنهم‌ علی‌ المحجة‌ البیضأ.()
به‌ خدا سوگند اگر باقی‌ بمانم‌ و سالم، آنان‌ را بر طریقی‌ روشن‌ نگاه‌ خواهم‌ داشت.
از همین‌ جا مسألة‌ خونخواهی‌ عثمان‌ از امام‌ آغاز شد! و قابل‌ تأمل‌ این‌ که‌ جمعی‌ از زراندوزان‌ بیعت‌ خودرا با امام‌ به‌ دو شرط‌ مشروط‌ کردند: یکی‌ این‌ که‌ امام‌ به‌ ثروتهایی‌ که‌ آنان‌ در دوران‌ حکومت‌ عثمان‌ به‌ چنگ‌ آورده‌اند کاری‌ نداشته‌ باشد و دوم‌ این‌که‌ قاتلین‌ عثمان‌ را بکشد(). امام‌ می‌دانست‌ که‌ موضوع‌ قصاص‌ قاتلین‌ عثمان‌ بهانه‌ای‌ است‌ برای‌ عدم‌ استرداد ثروتهای‌ نامشروع‌ آنان، اما بهرحال‌ به‌ هیچ‌ یک‌ از درخواست‌های‌ آنان‌ پاسخ‌ مثبت‌ نداد و همة‌ پیشنهادهای‌ سازشکارانه‌ را با قاطعیت‌ رد کرد.
‌    ‌اصلاحات‌ فرهنگی‌
زمینة‌ اصلاحات‌ اداری‌ و اقتصادی‌ به‌ دلیل‌ قیام‌ عمومی‌ مردم‌ علیه‌ مفاسد اداری‌ و اقتصادی‌ حکومت‌ عثمان‌ فراهم‌ بود، از این‌ رو امام‌ با همة‌ مشکلاتی‌ که‌ اجرای‌ این‌ سیاست‌ در پی‌ داشت‌ از همان‌ روزهای‌ نخست‌ قدرت‌ اصلاحات‌ اداری‌ و اقتصادی‌ را آغاز کرد. اما اصلاحات‌ فرهنگی‌ فوراً‌ امکان‌پذیر نبود، و نیاز به‌ زمان‌ داشت‌ تا حکومت‌ امام‌ تثبیت‌ شود، و لذا دراین‌باره‌ می‌فرمود:
لو استوت‌ قدمای‌ من‌ هذه‌ المداحض‌ لغیرت‌ أشیأ().
اگر گامهایم‌ در این‌ لغزشگاه‌ استوار ماند چیزهایی‌ را دگرگون‌ کنم.
امام‌ علی7 به‌ فوریت‌ و آسانی‌ نمی‌توانست‌ با فرهنگی‌ که‌ مردم‌ در طول‌ 25 سال‌ خو گرفته‌اند مبارزه‌ کند، زیرا این‌ پیکار نارضایتی‌ توده‌های‌ مردم‌ و اختلاف‌ امت‌ را درپی‌ داشت‌ و لذا مبارزه‌ با انحرافات‌ فرهنگی‌ را به‌ فرصت‌ مناسب‌ موکول‌ کرد. باری، امام‌ علی7 برنامة‌ اصلاحات‌ خود را برای‌ بازگرداندن‌ جامعة‌ اسلامی‌ به‌ سیره‌ و سنت‌ نبوی‌ بسیار دقیق‌ و حساب‌ شده‌ از نقطة‌ عدالت‌ اجتماعی‌ و اصلاحات‌ اداری‌ و اقتصادی‌ آغاز کرد و تا آخرین‌ لحظات‌ زندگی‌ و در سخت‌ترین‌ شرایط‌ سیاسی‌ با تمام‌ توان‌ برای‌ تکمیل‌ آن‌ و ایجاد جامعه‌ای‌ مبتنی‌ بر ارزشها و آرمانهای‌ اصیل‌ اسلامی‌ کوشید.
حکومت‌ بر دلها: بررسی‌ دقیق‌ نصوص‌ اسلامی‌ در ریشه‌یابی‌ مبانی‌ حکومتی‌ اسلام‌ نشان‌ می‌دهد که‌ اسلام‌ دین‌ حکومت‌ بر دلها است، و مبانی‌ سیاسی‌ حکومتی‌ اسلام، اصول‌ این‌ نوع‌ حکومت‌ و کشورداری‌ است‌ و مبانی‌ سیاسی‌ نظام‌ علوی‌ چیزی‌ جز مبانی‌ مدیریت‌ اسلامی‌ نیست. اسلام‌ برنامة‌ تکامل‌ مادی‌ و معنوی‌ انسان، و اصلی‌ترین‌ عناصر این‌ برنامه، محبت‌ است. نقش‌ محبت‌ در تحقق‌ حکومت‌ اسلامی‌ و برنامه‌هایی‌ که‌ این‌ دین‌ برای‌ پیشرفت‌ جامعه‌ انسانی‌ پیش‌بینی‌ کرده‌ است‌ به‌ حد‌ی‌ است‌ که‌ امام‌ باقر7 دین‌ اسلام‌ را چیزی‌ جز محبت‌ نمی‌داند! و تصریح‌ می‌کند که: «هل‌ الدین‌ اً‌لا‌  الحب»()! دین‌ چیزی‌ جز محبت‌ است؟
از دیدگاه‌ امام‌ علی7 ستون‌های‌ اصلی‌ اسلام‌ بر مبنای‌ محبت‌ خدا استوار است:
اًن‌ هذا الاًسلام‌ دین‌ ا الذی‌ اصطفاه‌ لنفسه، واصطنعه‌ علی‌ عینه، و اصطفاه‌ خیرة‌ خلقه، و أقام‌ دعائمه‌ علی‌ محبته().
بی‌گمان‌ این‌ اسلام‌ دین‌ خداوند است‌ که‌ برای‌ خود برگزیده‌ و به‌ دیده‌ عنایتش‌ پرورده‌ و بهترین‌آفریده‌ خود را بدان‌ مخصوص‌ ساخته‌ و ستونهایش‌ را برمحبت‌ خود استوارکرده‌ است.
و پیشوایان‌ دینی‌ و رهبران‌ راستین‌ سیاسی‌ امت‌ اسلامی، مظاهر محبت‌ مردم‌ به‌ آفریدگارند و محبت‌ مردم‌ به‌ آنان‌ محبت‌ به‌ خدا شمرده‌ می‌شود()، و بر این‌ اساس‌ پایگاه‌ اصلی‌ حکومت‌ اسلامی‌ فراتر از بیعت‌ و رأی‌ مردم‌ است، حکومت‌ اسلامی‌ ریشه‌ در عشق‌ و محبت‌ مردم‌ دارد، و این‌ رازِ‌ آن‌ همه‌ تأکید قرآن‌ و احادیث‌ اسلامی‌ بر محبت‌ اهل‌ بیت‌ است().
محبت، دستوری‌ نیست، انسان‌ را می‌توان‌ وادار کرد که‌ برخلاف‌ میل‌ باطنی‌ خود کاری‌ راانجام‌ دهد اما نمی‌توان‌ او را موظف‌ نمود که‌ بدون‌ جاذبه‌ و تمایل‌ درونی، کسی‌ را دوست‌ بدارد. انسان‌ طبعاً‌ عاشق‌ زیبایی‌ها است، همة‌ زیبایی‌های‌ مادی‌ و معنوی‌ را دوست‌ دارد، اگر روش، منش، رفتار و کردار کسی‌ را زیبا دید به‌ او علاقمند می‌شود و اگر نازیبا دید، نمی‌تواند او را دوست‌ داشته‌ باشد.
و از این‌جا درمی‌یابیم‌ که‌ فلسفة‌ وجوب‌ محبت‌ اهل‌ بیت، تلاش‌ برای‌ شناخت‌ واقعی‌ آنها است، چرا که‌ رفتار و کردار آنان‌ به‌ قدری‌ زیبا است‌ که‌ هرکس‌ بداند، اگر وجدان‌ انسانی‌ خود را از دست‌














نداده‌ باشد، نمی‌تواند احساس‌ محبت‌ نسبت‌ به‌ آنها نکند.
‌    ‌سیاست‌ اداری‌
1 - صداقت‌ در سیاست: صداقت‌ در سیاست، اصلی‌ترین‌ سیاست‌های‌ مدیریتی‌ امام‌ علی7 رمز جاذبه‌های‌ جاودانی‌ حکومت‌ علوی، و مرز میان‌ سیاست‌ علوی‌ و اموی‌ است.
در فرهنگ‌ سیاست‌ اُموی، صداقت‌ بی‌معنا است، دروغگویی‌ اصلی‌ترین‌ ابزار فعالیت‌های‌ سیاسی‌ در بازار سیاستمداران‌ رسمی‌ و حرفه‌ای‌ است. یکی‌ از مقامات‌ رژیم‌ سابق‌ در زندان‌ به‌ امام‌ خمینی‌ می‌گوید: «سیاست‌ عبارت‌ از بدذاتی، دروغگویی‌ و... خلاصه‌ پدرسوختگی‌ است‌ و این‌ را بگذارید برای‌ ما»! امام‌ در ادامه‌ این‌ سخن‌ می‌فرماید: «راست‌ هم‌ می‌گفت، اگر سیاست‌ عبارت‌ از این‌ها است‌ مخصوص‌ آن‌ها می‌باشد»().
آری‌ در عالَم‌ سیاستمداران‌ حرفه‌ای‌ اگر دروغگویی‌ از سیاست‌ حذف‌ شود چیزی‌ از آن‌ باقی‌ نخواهد ماند، در مقابل‌ در فرهنگ‌ علوی، صداقت، شرط‌ سیاستمداری‌ است‌ و اگر صداقت‌ نباشد، حق‌مداری، قانونگرایی، حقوق‌بشر و عدالت‌ اجتماعی‌ پوچ‌ و بی‌معنا می‌گردد و ابزار تجاوز بیشتر به‌ حقوق‌ مردم‌ می‌شود. در سیاست‌ علوی‌ بهره‌گیری‌ از نیرنگهای‌ سیاسی‌ تنها یک‌ استثنأ داشت‌ و آن‌ نیرنگ‌ در جنگ.
2 - حق‌ محوری: امام‌ علی7 ، فلسفة‌ حکومت‌ خود را اقامة‌ حق‌ می‌دانست‌ با مداهنه‌ و سازشکاری‌ در ادارة‌ امور مردم‌ که‌ سیاست‌ اموی‌ است‌ به‌شدت‌ مخالف‌ بود. حکایت‌ مشهور برتری‌ دادن‌ نعلین‌ وصله‌ کرده‌ بر حکمرانی‌ ناظر و شاهد بر این‌ معناست().
3 - قانون‌ گرایی: احترام‌ امام‌ به‌ قانون‌ به‌ حد‌ی‌ بود که‌ خود را در برابر قانون‌ صاحب‌ اختیار نمی‌دانست، او معتقد بود که‌ هیچ‌کس‌ فراتر از قانون‌ نیست‌ و هیچ‌کس‌ نمی‌تواند و نباید مانع‌ اجرای‌ قانون‌ الهی‌ گردد.
امام‌ علی7  می‌ فرمود:
لا تمنعنکم‌ رعایة‌ الحق‌ لأ‌حدٍ‌ عن‌ اًقامة‌ الحق‌ علیه().
«مبادا رعایت‌ و بزرگداشت‌ کسی‌ مانع‌ شما از اجرای‌ حد بر او شود.»
امام‌ خود اسوه‌ و الگوی‌ این‌ قانون‌ گرایی‌ است. از امام‌ باقر7 نقل‌ شده‌ است:
«امام‌ علی7 مردی‌ از بنی‌ اسد را که‌ حدی‌ از حدود الهی‌ بر او واجب‌ شده‌ بود، دستگیر کرد اما قوم‌ او جمع‌ شدند تا وساطت‌ کنند و از امام‌ حسن‌ خواستند آنان‌ را همراهی‌ کند. ایشان‌ فرمود: نزد او بروید. آنان‌ نزد حضرت‌ رفتند و خواسته‌ خود را مطرح‌ ساختند. حضرت‌ فرمود: هر خواسته‌ای‌ که‌ در قدرت‌ من‌ باشد، انجام‌ خواهم‌ داد. آنان‌ از نزد حضرت‌ خارج‌ شدند و می‌پنداشتند که‌ به‌ هدف‌ خود رسیده‌اند. امام‌ حسن‌ - نتیجه‌ ملاقات‌ را - پرسید و آنان‌ گفتند: با موفقیت‌ آمدیم، و جمله‌ حضرت‌ را بازگو کردند. امام‌ حسن‌ به‌ آنان‌ گفت: خودتان‌ را برای‌ تازیانه‌ خوردن‌ رفیقتان‌ آماده‌ کنید! پس‌ آن‌ حضرت‌ او را بیرون‌ آورد و حد را بر او جاری‌ ساخت‌ و سپس‌ به‌ آنان‌ گفت: به‌ خدا سوگند این‌ در قدرت‌ من‌ نبود.»()
4 - انضباط‌ اداری: امام‌ در امور فردی‌ و اجتماعی‌ و به‌ویژه‌ امور حکومتی‌ طرفدار جد‌ی‌ نظم‌ و انضباط‌ بود و یکی‌ از حکمت‌های‌ قرآن‌ را ایجاد نظم‌ در جامعه‌ می‌دانست‌ و می‌فرمود: «ألا اًن‌ فیه‌ علم‌ ما یأتی‌ والحدیث‌ عن‌ الماضی‌ ودوأ دائکم‌ ونظم‌ ما بینکم»() آگاه‌ باشید که‌ در آن‌ است‌  علم‌ آینده‌ و خبر از گذشته‌ و شفای‌ بیماری‌ و نظم‌ آنچه‌ در میان‌ شماست. و به‌ کارگزاران‌ خود مکرر توصیه‌ می‌کرد که‌ انضباط‌ اداری‌ را در کارها فراموش‌ نکنند و تلاش‌ کنند هر کاری‌ در وقت‌ مقرر خود انجام‌ شود.
الاًمام‌ علی7 - فی‌ عهده‌ اًلی‌ مال الأ‌شتر - : وأمضِ‌ لکل‌ یومٍ‌ عمله‌ ؛ فاًن‌ لکل‌ یومٍ‌ ما فیه... اًیا والعجلةَ‌ بالاُمور قبل‌ أوانها، أو التسقط‌ فیها عند اًمکانها، أو اللجاجة‌ فیها اًذا تنکرت، أو الوهن‌ عنها اًذا استَوضحت. فضع‌ کل‌ أمرٍ‌ موضعه، وأوقِع‌ کل‌ أمرٍ‌ موقعه().
کار هر روز را در همان‌ روز انجام‌ ده‌ که‌ هر روزی‌ کار مخصوص‌ خود را دارد... از شتاب‌ کردن‌ در کارهایی‌ که‌ وقت‌ آنها نرسیده، یا سستی‌ در کارهایی‌ که‌ امکان‌ آن‌ فراهم‌ شده، یا لجاجت‌ در اموری‌ که‌ مبهم‌ است، یا سستی‌ در کارهایی‌ روشن‌ و واضح‌ است، بپرهیز؛ هر کاری‌ را در جای‌ خود انجام‌ ده‌ و هر امری‌ را به‌ موقع‌ خود آن‌ به‌ جای‌ آور.
اعتقاد امام‌ به‌ ضرورت‌ رعایت‌ نظم‌ در امور به‌ حد‌ی‌ بود که‌ حتی‌ در بستر شهادت، فرزندان‌ خود را به‌ نظم‌ در کارها توصیه‌ می‌فرمود: شما را به‌ تقوی‌ و نظم‌ امورتان‌ سفارش‌ می‌کنم.()
5 - گزینش‌ کارگزاران‌ صالح‌ و توانا: از دیدگاه‌ امام‌ گزینش‌ کارگزاران‌ در نظام‌ اسلامی‌ باید بر اساس‌ شایستگی‌ها باشد و نه‌ براساس‌ وابستگی‌ها. صلاحیت‌ اخلاقی، اصالت‌ خانوادگی، تخصص‌ و توانایی‌ آنان‌ باید در گزینش‌ موردتوجه‌ قرار گیرد، مسؤ‌ولان‌ و مدیران‌ در نظام‌ اسلامی‌ حق‌ ندارند پست‌ها را براساس‌ وابستگی‌های‌ خانوادگی‌ و یا سیاسی‌ تقسیم‌ کنند، حق‌ ندارند کارهای‌ مردم‌ را به‌ کسانی‌ بسپرند که‌ از اصالت‌ خانوادگی‌ محروم‌اند، حق‌ ندارند به‌ کسی‌ که‌ بداخلاق‌ است‌ مسؤ‌ولیت‌ بسپرند، حق‌ ندارند امور مردم‌ را به‌ کسی‌ که‌ از تخصص‌ و توانایی‌ و نشاط‌ لازم‌ برخوردار نیست‌ واگذار نمایند.
امام‌ علی7 در عهد نامه‌ مالک‌ اشتر:
هر کدام‌ به‌ اندازه‌ سامان‌ یافتن‌ امورشان‌ بر والی‌ حق‌ دارند و والی‌ از ادای‌ آنچه‌ خدا او را به‌ انجام‌ آن‌ ملزم‌ ساخته‌ است، فقط‌ با سخت‌ کوشی‌ و یاری‌ طلبیدن‌ از خدا و آمادگی‌ برای‌ حق‌ مداری‌ و شکیبایی‌ بر آن، خواه‌ کوچک‌ باشد یا بزرگ، خارج‌ خواهد شد.
بنابراین، فرمانده‌ سپاه‌ خود را کسی‌ قرار ده‌ که‌ از نظر تو نسبت‌ به‌ خدا و فرستاده‌ او و امام‌ تو، خیر خواه‌تر و پاک‌تر و حلیم‌ترند؛ همانان‌ که‌ که‌ دیر به‌ خشم‌ می‌آیند و به‌ راحتی‌ عذر می‌پذیرند و نسبت‌ به‌ ضعیفان، مهربان‌اند و در برابر زورمندان، قدرتمندند؛ و همانان‌ که‌ مشکلات، آنها را از پای‌ در نمی‌آورد و ناتوانی‌ آنان‌ را به‌ زانو در نمی‌آورد. آنگاه‌ - در مرحله‌ نخست‌ - با افراد با شخصیت‌ و اصیل‌ و خاندانهای‌ صالح‌ و خوش‌ سابقه‌ ارتباط‌ برقرار کن‌ و سپس‌ با انسانهای‌ کریم‌ و شجاع‌ و سخی‌ و بزرگوار، چرا که‌ آنها کانون‌ کرامت‌ و شعبه‌های‌ نیکی‌ هستند. و آنگاه‌ از آنان‌ تفقد و دلجویی‌ کن، همانگونه‌ که‌ پدر و مادر، فرزندشان‌ را مورد تفقد قرار می‌دهند. سپس‌ در کارهای‌ کارمندانت‌ بنگر و آنها را پس‌ از آزمایش‌ و امتحان‌ به‌ کار بگمار، نه‌ از روی‌ میل‌ و استبداد، که‌ این‌ دو، کانونی‌ از شاخه‌های‌ جور و خیانت‌ هستند. و از میان‌ آنها افرادی‌ که‌ با تجربه‌ و با حیا و از خاندانهای‌ شریف‌ هستند و در اسلام‌ آوردن، پیشگام‌اند، برگزین، زیرا اخلاق‌ آنها بهتر و تبار آنها اصیل‌تر و طمع‌ آنها کم‌تر و آینده‌نگری‌ آنها بیشتر است. سپس‌ در انتخاب‌ منشیان، به‌ فراست‌ و خوش‌ بینی‌ و خوش‌ گمانی‌ خود تکیه‌ نکن‌ چرا که‌ مردان‌ زرنگ، با ظاهر سازی‌ و خوش‌ خدمتی، خود را در معرض‌ خوش‌ بینی‌ زمامداران‌ قرار می‌دهند، ولی‌ در زیر این‌ ظاهر زیبا هیچ‌گونه‌ امانت‌ داری‌ و خیر خواهی‌ وجود ندارد. بنا بر این، آنها را از طریق‌ سابقه‌شان‌ در مدیریت‌هایی‌ که‌ در حکومت‌های‌ صالح‌ گذشته‌ داشته‌اند، بیازمای‌ و از میان‌ آنها بر کسانی‌ که‌ اعتماد کن‌ که‌ در میان‌ مردم، خوش‌ آوازه‌تر و به‌ امانت‌ داری، معروف‌ترند؛ این، دلیل‌ فرمانبرداری‌ تو از خدا و خیر خواهی‌ برای‌ مردم‌ است. و در رأس‌ هر یک‌ از امور خود، یکی‌ از آنان‌ را بگمار که‌ گستردگی‌ کار او را ناتوان‌ نسازد و بسیاری‌ آن‌ او را پریشان‌ نسازد. و اگر در منشیان‌ تو عیبی‌ باشد و تو از آن‌ غافل‌ باشی، به‌ آن‌ بازخواست‌ خواهی‌ شد.()
عنه7 - فی‌ عهده‌ اًلی‌ مال الأ‌شتر -: فاصطَفِ‌ لولایة‌ أعمال أهل‌ الورع‌ والعلم‌ والسیاسة().
پس‌ برای‌ سرپرستی‌ کارهایت، از اهل‌ تقوی‌ و دانش‌ و سیاست‌ برگزین.
6 - تأمین‌ نیازهای‌ اقتصادی‌ کارگزاران‌ صالح: امام‌ معتقد بود برای‌ پیش‌گیری‌ از فساد اداری‌ باید کارگزاران‌ دولت‌ از حقوق‌ کافی‌ برای‌ تأمین‌ زندگی‌ برخوردار باشند تا زمینه‌ برای‌ اصلاح‌ آنان‌ فراهم‌ گردد و نیاز به‌ اخذ أموال‌ عمومی، و بهانه‌ای‌ برای‌ فساد و خیانت‌ نداشته‌ باشند.
الاًمام‌ علی7 - فی‌ عهده‌ اًلی‌ مال الأ‌شتر - : ثم‌ أسبِغ‌ علیهم‌ الأ‌رزاق‌ ؛ فاًن‌ ذل قوة‌ لهم‌ علی‌ استصلاح‌ أنفسهم، وغنی‌ لهم‌ عن‌ تناول‌ ما تحت‌ أیدیهم، وحجة‌ علیهم‌ اًن‌ خالفوا أمر أو ثلموا أمانت().
آنگاه‌ حقوق‌ کافی‌ به‌ آنان‌ بده‌ زیرا این‌ کار آنها را در اصلاح‌ خویشتن‌ تقویت‌ می‌کند و از خیانت‌ در اموالی‌ که‌ زیر دست‌ آنها است، بی‌ نیاز می‌سازد و حجتی‌ علیه‌ آنها است، اگر از دستورات‌ تو سرپیچی‌ کنند و یا در امانت‌ تو خیانت‌ کنند.
7 - توجه‌ ویژه‌ به‌ نیروهای‌ مسلح: از دیدگاه‌ امام‌درمیان‌ کارگزاران‌ نظام‌اسلامی، نیروهای‌مسلح‌ باید موردتوجه‌ ویژه‌ باشند، و معاملة‌ والی‌ با آنان‌ باید مانند معامله‌ پدر و مادر با فرزند خود باشد.
8 - تشکیلات‌ بازرسی‌ بر عملکرد کارگزاران: امام‌ علی7 با این‌که‌ تجسس‌ در احوال‌ شخصیة‌ مردم‌ را در حکومت‌ خود به‌ شدت‌ ممنوع‌ کرد()، اما مراقبت‌ از کارمندان‌ نظام‌ اسلامی‌ را از طریق‌ تشکیلات‌ اطلاعاتی‌ و مأموردان‌ مخفی‌ ضروری‌ می‌دانست، مبادا در انجام‌ وظایف‌ کوتاهی‌ کنند و یا با تکیه‌ بر مسند قدرت‌ به‌ حقوق‌ مردم‌ تجاوز نمایند. بخشنامه‌های‌ امام‌ در این‌ زمینه، و نامه‌های‌ او به‌ کارگزاران‌ متخلف‌ مانند اشعث‌ بن‌ قیس، زیاد بن‌ ابیه، عبدا بن‌ عباس، قدامة‌ بن‌ عجلان‌ مصقلة‌ بن‌ هبیرة‌ ومنذر بن‌ جارود حاکی‌ از تأسیس‌ یک‌ تشکیلات‌ نیرومند اطلاعاتی‌ ناظر بر عملکرد کارگزاران‌ او در دوران‌ قدرت‌ است. مأموران‌ اطلاعاتی‌ حکومت‌ امام‌ از چنان‌ عدالت‌ و وثاقتی‌ برخوردار بودند که‌ گزارش‌ آنان‌ مبنای‌ اجرای‌ سیاست‌ تشویق‌ و تنبیه‌ اداری‌ کارگزاران‌ بود، نیکوکاران‌ تشویق‌ می‌شدند و خیانتکاران‌ پس‌ از اثبات‌ جرم‌ بلافاصله‌ از کار برکنار و به‌گونه‌ای‌ کیفر می‌شدند که‌ سرنوشت‌ آنان‌ برای‌ دیگران‌ عبرت‌ گردد.
الاًمام‌ علی7 - فی‌ کتابه‌ اًلی‌ کعب‌ بن‌ مال() - : أما بعد ؛ فاستخلف‌ علی‌ عمل، واخرج‌ فی‌ طائفة‌ من‌ أصحاب حتی‌ تمر‌ بأرض‌ کورة‌ السواد()، فتسأل‌ عن‌ عمالی، وتنظر فیسیرتهم‌فیمابین‌دجلة‌ والعُذیب()، ثم‌ ارجع‌ اًلی‌ البِهقُباذات() فتولمعونتها، واعمل‌ بطاعة‌ ا فیما ولا‌  منها.
واعلم‌ أن‌ کل‌ عمل‌ ابن‌ آدم‌ محفوظ‌ علیه‌ مجزی‌ به، فاصنع‌ خیراً‌ صنع‌ ا بنا وب خیراً، وأعلمنی‌ الصدق‌ فیما صنعت‌ والسلام().
کسی‌ را جای‌ خود بگمار و به‌ همراه‌ گروهی‌ از یارانت‌ به‌ منطقه‌ کورة‌ السواد حرکت‌ کن‌ و در باره‌ کارگزاران‌ من‌ تحقیق‌ کن‌ و عملکرد آنان‌ را در منطقه‌ بین‌ دجله‌ و عذیب، مورد بررسی‌ قرار ده، سپس‌ به‌ منطقه‌ بهقباذات‌ بازگرد و زمام‌ امور خود را در دست‌ بگیر، و بدان‌ که‌ همه‌ کردارهای‌ بنی‌ آدم‌ ثبت‌ می‌شود و بر اساس‌ آن‌ پاداش‌ داده‌ می‌شود، پس‌ کار خیر انجام‌ ده، باشد که‌ خداوند متعال‌ نیز به‌ نیکی‌ با ما رفتار کند، و از نتیجه‌ مأموریت‌ مرا صادقانه‌ آگاه‌ کن‌ والسلام.
9 - ممنوعیت‌ هدیه‌ و رشوه: در نظام‌ علوی‌ در جهت‌ مبارزه‌ با فساد اداری‌ علاوه‌ بر ممنوعیت‌ اخذ رشوه، گرفتن‌ هدیه‌ از مردم‌ توسط‌ کارگزاران‌ دولت‌ نیز ممنوع‌ بود.
الاًمام‌ علی7: أیما والٍ‌ احتجب‌ عن‌ حوائج‌ الناس، احتجب‌ ا عنه‌ یوم‌ القیامة‌ وعن‌ حوائجه، واًن‌ أخذ هدیة‌ کان‌ غُلولاً()، واًن‌ أخذ رشوة‌ فهو مشر().
هر زمامدازی‌ که‌ از برآوردن‌ نیازهای‌ مردم، خود را پنهان‌ کند، خداوند در روز واپسین، میان‌ او و نیازهایش‌ فاصله‌ خواهد انداخت، و اگر هدیه‌ای‌ دریافت‌ کند، خیانت‌ کرده‌ است‌ و اگر رشوه‌ بگیرد، مشرک‌ است.
10 - قاطعیت‌ توأم‌ با مدارا: در نظام‌ علوی‌ کارگزاران‌ حکومت‌ باید در عین‌ قاطعیت، از رفق‌ و مدارا برخوردار باشند. از دیدگاه‌ امام، خشونتِ‌ مطلق، آفت‌ مدیریت‌ است‌ چنانچه‌ نرمش‌ بی‌حساب‌ هم‌ برای‌ ادارة‌ امور مردم‌ زیانبار است، و مدیریتی‌ موفق‌ است‌ که‌ بتواند میان‌ نرمش‌ و قاطعیت‌ را با هم‌ جمع‌ کند.
الاًمام‌ علی7 - فی‌ کتابه‌ اًلی‌ بعض‌ عماله‌ - : أما بعد، فاًن‌ دهاقین() أهل‌ بلد شکوا من غلظةً‌ وقسوة، واحتقاراً‌ وجفوة، ونظرت‌ فلم‌ أرَ‌هم‌ أهلاً‌ لأن‌ یُدنَوا لشرکهم، ولا أن‌ یُقصوا ویجفوا لعهدهم، فالبس‌ لهم‌ جلباباً‌ من‌ اللین‌ تشوبه‌ بطرف‌ من‌ الشدة، وداوِل‌ لهم‌ بین‌ القسوة‌ والرأفة، وامزج‌ لهم‌ بین‌ التقریب‌ والاًدنأ، والاًبعاد والاًقصأ، اًن‌ شأ ا().
امام‌ علی7 در نامه‌ای‌ به‌ یکی‌ از کارگزاران‌ خود: اما بعد، بزرگان‌ و زراعت‌ پیشگان‌ منطقه‌ تو، از سخت‌گیری‌ و خشونت‌ و تحقیر و ستم‌ تو شکایت‌ کرده‌اند، و من‌ درباره‌ آنان‌ اندیشیدم، نه‌ آنان‌ را شایسته‌ نزدیک‌ شدن‌ یافتم‌ چرا که‌ مشرکند و نه‌ سزاوار ترد و ستم، چرا که‌ با آنان‌ پیمان‌ بسته‌ایم، پس‌ در برابر، لباسی‌ از نرمش‌ همرام‌ با کمی‌ شدت‌ بر تن‌ کن‌ و با رفتاری‌ میان‌ شدت‌ و نرمش، با آنان‌ برخورد کن‌ و با آنان‌ رفتاری‌ آمیخته‌ با دور کردن‌ و نزدیک‌ کردن‌ داشته‌ باش، ان‌شأا.
‌    ‌سیاست‌ فرهنگی‌
1 - توسعه‌ آموزش‌ و پرورش: فلسفة‌ وحی‌ و نبوت‌ و فلسفة‌ حکومت‌ آموزش‌ و پرورش‌ انسان‌ است‌ و همة‌ تلاش‌ها برای‌ انسان‌ کامل‌ است. امام‌ علی7 علم‌ را مبدأ و اساس‌ همه‌ خیرات‌ و کامیابی‌های‌ مادی‌ و معنوی‌ می‌دانست‌ و معیار ارزشیابی‌ انسان، ومعتقد بود که‌ جهل‌ ریشه‌ همة‌ شرور ناکامی‌ها است‌ و در این‌ باره‌ می‌فرمود:
قیمة‌ کل‌ امری‌ ما یعلمه().
بهای‌ هر کس‌ آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ می‌ داند.
العلم‌ أصل‌ کل‌ خیر ، الجهل‌ أصل‌ کل‌ شر().
علم‌ اصل‌ هر خیر وجهل‌ اصل‌ هر شری‌ است.
نیاز مردم‌ به‌ دانش‌ و تحصیل‌ اخلاق‌ شایسته‌ بیش‌ از نیازهای‌ اقتصادی‌ آنها است:
اًن‌ الناس‌ اًلی‌ صالح‌ الأ‌دب() أحوج‌ منهم‌ اًلی‌ الفضة‌ والذهب.()
اًنکم‌ اًلی‌ اًکتساب‌ الأ‌دب‌ أحوج‌ منکم‌ اًلی‌ اًکتساب‌ الفضة‌ والذهب.()
مردم‌ به‌ کسب‌ ادب‌ بیش‌ از کسب‌ زر و سیم‌ محتاجند.
2 - اصلاحات‌ در فرهنگ‌ عمومی: یکی‌ از سیاست‌های‌ برجسته‌ حکومت‌ علوی‌ اقدام‌ برای‌ تصحیح‌ فرهنگ‌ عمومی‌ مردم‌ بود، امام‌ علی7 ضمن‌ حمایت‌ از سنت‌های‌ مفید و سازنده‌ اجتماعی‌ به‌شدت‌ با سنت‌های‌ غلط‌ مبارزه‌ می‌کرد واجازه‌ نمی‌داد در جامعة‌ اسلامی‌ سنت‌های‌ نادرست‌ و زیانبار استمرار یابد.
3 - انتقاد، بجای‌ چاپلوسی: یکی‌ از زیباترین‌ و برجسته‌ترین‌ اقدامات‌ امام‌ علی7 در جهت‌ تصحیح‌ فرهنگ‌ عمومی، مبارزه‌ با چاپلوسی‌ و تملق‌گویی‌ برای‌ امرا و سردمداران‌ سیاسی‌ است. امام‌ از کارگزاران‌ خود می‌خواست‌ کسانی‌ را به‌ خود نزدیک‌ کنند که‌ در حقگویی‌ صراحت‌ بیشتری‌ دارند و آنان‌ را طوری‌ تربیت‌ نمایند که‌ تملق‌ نگویند و زیاده‌ از حد‌ از آنان‌ ستایش‌ ننمایند.() اما شخصاً‌ با هرگونه‌ مدیحه‌سرایی‌ دربارة‌ خود مخالف‌ بود و با قاطعیت‌ علناً‌ در برابر ثناگویان‌ موضع‌گیری‌ می‌کرد و از مردم‌ می‌خواست‌ که‌ بخاطر آنچه‌ برای‌ انجام‌ وظائف‌ الهی‌ انجام‌ داده‌ است‌ از او تعریف‌ نکنند، و بجای‌ ستایش‌ اگر انتقادی‌ به‌ برنامه‌ و کارهای‌ او دارند خیرخواهانه‌ و با صراحت‌ تذکر دهند().
4 - حق‌گرایی‌ در پیروی‌ از شخصیت‌ها: اساسی‌ترین‌ رهنمودهای‌ امام‌ در تصحیح‌ فرهنگ‌ عمومی‌ حق‌گرایی‌ در پیروی‌ از شخصیت‌های‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ است. بیشتر انحرافات‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ ناشی‌ از شخصیت‌ گرایی‌ است، امام‌ علی7 به‌ مردم‌ هشدار می‌داد که‌ شخصیت‌ها هر چند بزرگ‌ و محبوب‌ و مورد احترام‌ باشند نمی‌توانند معیار حق‌ و باطل‌ گردند، و تلاش‌ می‌کرد جامعه‌ از نظر سطح‌ آگاهی‌های‌ فرهنگی‌ به‌ نقطه‌ای‌ برسد که‌ شخصیت‌های‌ بزرگ‌ را با معیار حق‌ بشناسند، و نه‌ حق‌ را با معیار شخصیت‌ها.
‌    ‌سیاست‌ اقتصادی‌
1 - ترویج‌ فرهنگ‌ کار: از دیدگاه‌ امام‌ علی7 فقر اقتصادی‌ معلول‌ پیوند فرهنگ‌ تنبلی‌ و ناتوانی‌ است، جامعه‌ای‌ که‌ نشاط‌ کار بر آن‌ حاکم‌ باشد هرگز به‌ بیماری‌ فقر که‌ زمینة‌ بسیاری‌ از بیماری‌های‌ مادی‌ و معنوی، فردی‌ و اجتماعی‌ است‌ مبتلا نمی‌شود، از این‌رو امام‌ از فرهنگ‌ کار به‌ عنوان‌ یک‌ عبادت‌ ترویج‌ می‌کرد و خود یک‌ کارگر نمونه‌ بود.()
2 - توسعة‌ کشاورزی: امام‌ علی7 برای‌ فقرزدایی‌ از جامعه‌ به‌ توسعة‌ کشاورزی‌ بسیار اهمیت‌ می‌داد و مردمی‌ را که‌ با داشتن‌ آب‌ و خاک‌ فقیر باشند سرزنش‌ می‌کرد و می‌فرمود:
«من‌ وجد مأاً‌ وتراباً‌ ثم‌ افتقر فأبعده‌ ا»().
آن‌ که‌ آب‌ و خاک‌ در دسترسش‌ باشد و فقیر گردد، خداوند دورش‌ بدارد.
او یکی‌ از ملاک‌های‌ ارزشیابی‌ حکومت‌ها و یکی‌ از وظایف‌ اصلی‌ کارگزاران‌ خود را توسعه‌ کشاورزی‌ می‌دانست، و فرماندهان‌ سپاه‌ را مأمور دفاع‌ از حقوق‌ کشاورزان‌ کرده‌ بود.
3 - توسعة‌ صنعتی: با این‌ که‌ صنعت‌ در دوران‌ حکومت‌ امام‌ نقش‌ مهمی‌ در اقتصاد نداشت‌ اما امام‌ - در سخنانی‌ که‌ دراین‌ زمینه‌ از او نقل‌ شده‌ - اهمیت‌ زیادی‌ به‌ آن‌ داده‌ شد تا آنجا که‌ امام‌ از حرفه‌ و صنعت‌ به‌ عنوان‌ «کنز»() نام‌ می‌برد و امام‌ به‌ کارگزاران‌ خود توصیه‌ می‌کرد که‌ از صنعتگران‌ حمایت‌ کنند، و از صنعتگران‌ می‌خواست‌ که‌ دقت‌ و جودت‌ کار را فدای‌ سرعت‌ آن‌ نکنند().
4 - توسعة‌ تجاری: تجارت‌ در صدر اسلام‌ و در دوران‌ حکومت‌ امام‌ بیشترین‌ نقش‌ را در تأمین‌ نیازهای‌ اقتصادی‌ مردم‌ داشت‌ از این‌رو تجار در کنار صاحبان‌ صنعت‌ موردحمایت‌ حکومت‌ امام‌ بودند.
5 - نظارت‌ مستقیم‌ بر بازار: امام‌ به‌طور مستقیم‌ بر بازار نظارت‌ داشت، برنامة‌ او این‌ بود که‌ هر روز صبح‌ به‌ بازارهای‌ کوفه‌ سرکشی‌ می‌کرد و به‌ تعبیر راوی‌ مانند «معلم‌ صبیان» - آموزگار کودکان‌ - بازاریان‌ را به‌ تقوا و اجتناب‌ از کم‌فروشی، دروغ، ظلم، احتکار و انواع‌ گناهانی‌ که‌ آنان‌ در معرض‌ آن‌ قرار دارند دعوت‌ می‌کرد، و می‌خواست‌ که‌ انصاف‌ و اخلاق‌ اسلامی‌ را در برخورد با مشتریان‌ رعایت‌ کنند.
6 - سیاست‌ مالیاتی: سیاست‌ امام‌ در اخذ مالیات‌های‌ اسلامی‌ یکسویه‌ نبود بلکه‌ حقوق‌ پرداخت‌ کننده‌ نیز موردتوجه‌ قرار می‌گرفت، در حکومت‌ علوی، سازمان‌ و مأموران‌ اخذ مالیات‌ موظف‌ بودند ضمن‌ حفظ‌ هشیاری‌ و دقت‌ لازم، انصاف‌ داشته‌ باشند، و در برخورد با مردم‌ اخلاق‌ اسلامی‌ را رعایت‌ کنند.
7 - عدم‌ تأخیر در توزیع‌ اموال‌ عمومی: امام‌ حبس‌ اموال‌ عمومی‌ را در خزانة‌ دولت‌ جایز نمی‌دانست‌ و با تأخیر در تقسیم‌ اموال‌ بیت‌المال‌ حتی‌ به‌ فاصلة‌ یک‌ شب‌ موافق‌ نبود، او معتقد بود آن‌ چه‌ برای‌ مردم‌ است‌ باید در اولین‌ فرصت‌ به‌ آنها پرداخت‌ شود.
8 - تقسیم‌ اموال‌ به‌طور مساوی: امام‌ درآمدهای‌ عمومی‌ را به‌طور مساوی‌ میان‌ همة‌ مسلمانان‌ تقسیم‌ می‌کرد: عرب، عجم، مهاجر، انصاری، سیاه، سفید، و حتی‌ بردگان‌ آزاد شده‌ با اربابان‌ وموالی‌ خود همگی‌ به‌طور یکسان‌ از درآمدهای‌ عمومی‌ برخوردار بودند.
9 - تأمین‌ زندگی‌ برای‌ همه: سیاست‌ اقتصادی‌ امام‌ مبتنی‌ بر ریشه‌کن‌ کردن‌ فقر از جامعه‌ بود، او می‌گفت: «ما جاع‌ فقیر اً‌لا بما متع‌ به‌ غنی»() فقیری‌ گرسنه‌ نماند مگر به‌ خاطر آن‌ که‌ غنی‌ از حق‌ او بهره‌ برد. و از این‌رو دولت‌ اسلامی‌ موظف‌ است‌ حداقل‌ نیازهای‌ ضروری‌ زندگی‌ را برای‌ همه‌ کسانی‌ که‌ در کشور اسلامی‌ زندگی‌ می‌کند تأمین‌ نماید و تأکید داشت‌ در حکومت‌ او هرکس‌ در کوفه‌ زندگی‌ می‌کند از رفاه‌ نسبی‌ برخوردار باشد و از نظر نان، آب‌ و مسکن‌ مشکلی‌ نداشته‌ باشد، در سایر بلاد نیز توصیه‌ می‌کرد که‌ از طبقة‌ پایین‌ جامعه‌ حمایت‌ کنند، ایتام‌ و خانوادة‌ شهدا موردتوجه‌ ویژة‌ امام‌ بودند و تا آن‌جا که‌ فرصت‌ داشت‌ شخصاً‌ به‌ امور آنان‌ رسیدگی‌ می‌کرد.
10 - ممنوعیت‌ بخشش‌ از اموال‌ عمومی: امام‌ اموال‌ عمومی‌ رانزد کارگزاران‌ دولت‌ امانت‌ می‌دانست‌ و اجازه‌ نمی‌داد که‌ آنان‌ از این‌ اموال‌ چیزی‌ به‌ کسی‌ ببخشند، و می‌فرمود: «جود الولاة‌ بفی‌ المسلمین‌ جور وختر»() بخشش‌ حاکمان‌ از بیت‌ المال‌ مسلمانان، ستم‌ و خیانت‌ است.
11 - مبارزه‌ با تبارگرائی: امام‌ در تقسیم‌ اموال‌ عمومی‌ برای‌ هیچ‌کس‌ امتیازی‌ قابل‌ نبود شخصیت‌های‌ برجسته‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ نزدیکان‌ و فرزندان‌ آن‌ حضرت‌ نیز از این‌ قانون‌ مستثنی‌ نبودند، بلکه‌ آن‌ حضرت‌ نسبت‌ به‌ دوستان‌ و نزدیکان‌ خود حساسیت‌ بیشتری‌ نشان‌ می‌داد تا درسی‌ باشد برای‌ دیگران.
12 - صرفه‌جویی‌ در هزینة‌ اموال‌ عمومی: سیاست‌ امام‌ در مصرف‌ اموال‌ عمومی‌ فوق‌العاده‌ جالب‌توجه‌ و آموزنده‌ است، او برای‌ این‌که‌ کارگزارانش‌ را به‌ نهایت‌ صرفه‌جویی‌ از درآمدهای‌ عمومی‌ وادارد طی‌ بخشنامه‌ای‌ از آنان‌ خواست‌ حتی‌ در نوشتن‌ نامه‌ به‌ او صرفه‌جویی‌ را فراموش‌ نکنند و تأکید کرد که: «أدقوا اقلامکم، وقاربوا بین‌ سطورکم، واحذفوا عنی‌ فضولکم، واقصدوا قصد المعانی، واًیاکم‌ والاًکثار، فاًن‌ أموال‌ المسلمین‌ لاتحتمل‌ اضرار»() قلمهایتان‌ را تیز ونازک‌ کنید و سطرها را به‌ هم‌ نزدی کنید و حرفهای‌ غیر ضروری‌ را حذف‌ کنید و به‌ معانی‌ بپردازید و مبادا که‌ زیاده‌ بنویسید که‌ اموال‌ مسلمانان‌ تحمل‌ ضرر ندارد.
صرفه‌جویی‌ شخصی‌ امام‌ در مصرف‌ بیت‌ المال‌ نیز شگفت‌انگیز است، او حاضر نبود حتی‌ برای‌ پاسخگویی‌ به‌ کسانی‌ که‌ برای‌ کار شخصی‌ در شب‌ به‌ او مراجعه‌ می‌کنند از نور چراغی‌ که‌ به‌ درآمدهای‌ عمومی‌ تعلق‌ دارد استفاده‌ کند! و از این‌رو هنگامی‌ که‌ در خزانه‌ مشغول‌ نوشتن‌ چگونگی‌ تقسیم‌ بیت‌المال‌ بود و طلحه‌ و زبیر برای‌ کار شخصی‌ خدمت‌ او رسیدند، فوراً‌ چراغی‌ که‌ متعلق‌ به‌ درآمدهای‌ عمومی‌ بود را خاموش‌ کرد و دستور داد چراغ‌ دیگری‌ از خانه‌اش‌ بیاورند!()()
‌    ‌سیاست‌ اجتماعی‌
1 - عدالت‌ اجتماعی: عدالت، محوری‌ترین‌ سیاست‌ حکومت‌ علوی‌ است، نام‌ مقدس‌ علی7 چنان‌ با عدالت‌ درآمیخته‌ که‌ علی، عدالت‌ را تداعی‌ می‌کند و عدالت، علی‌ را! و این‌ بدان‌ معنا است‌ که‌ حکومتی‌ می‌تواند ادعا کند که‌ از حکومت‌ علی7 الگو گرفته‌ که‌ سردمداران‌ آن‌ به‌ عدالت‌ بیش‌ از هر چیز دیگر بها دهند، نه‌ تنها در شعار و گفتار که‌ امروز در جهان‌ همه‌ این‌ شعار را تکرار می‌کنند بلکه‌ در عمل‌ و کردار که‌ مانند دیروز همچون‌ کیمیا نایاب‌ است، حکومتی‌ می‌تواند مدعی‌ پیروی‌ از حکومت‌ علوی‌ باشند که‌ عدالت‌ را به‌ پای‌ مصلحت‌ قربانی‌ نکند که‌ در نظام‌ علوی‌ هیچ‌ مصلحتی‌ بالاتر از مصلحت‌ اقامة‌ عدالت‌ نیست، حکومتی‌ می‌تواند مقتدای‌ خود را علی‌ معرفی‌ کند که‌ با تقدیم‌ عدالت‌ بر مصلحت، بر دلها حکومت‌ کند، ونه‌ با ترجیح‌ مصالح‌ زودگذر بر تن‌ها!
2 - احترام‌ به‌ حقوق‌ متقابل‌ دولت‌ و مردم: از دیدگاه‌ امام‌ علی7 دولت‌ها هنگامی‌ در جوامع‌ دوام‌ می‌آورند که‌ نظام‌ حاکم‌ حقوق‌ مردم‌ را محترم‌ شمارد، و مردم‌ به‌ حقوق‌ دولت‌ حاکم‌ بر خود احترام‌ گذارند، بدون‌ رعایت‌ حقوق‌ متقابل‌ دولت‌ و مردم‌ تحقق‌ عدالت‌ اجتماعی‌ امکان‌پذیر نیست‌ و رعایت‌ آن‌ بسی‌ دشوار، در مقام‌ گفتار همه‌ احترام‌ به‌ حق‌ می‌گذارند اما در مقام‌ کردار هواداران‌ حق‌ بسی‌ اندکند «اکثرهم‌ للحق‌ کارهون»() و بگفتة‌ زیبای‌ امام‌ «الحق‌ أوسع‌ الأ‌شیأ فی‌ التواصف‌ وأضیقها فی‌ التناصف»() حق‌ در مقام‌ توصیف‌ گسترده‌ترین‌ چیزها و در مقام‌ انصاف‌ دادن‌ تنگ‌ترین‌ چیزهاست. عدالت‌ اجتماعی‌ و احترام‌ به‌ حقوق‌ بشر در طول‌ تاریخ‌ از مرز شعار تجاوز نکرده‌ و ابزاری‌ برای‌ ظلم‌ بیشتر بوده‌ است.
در طول‌ تاریخ‌ اسلام‌ پس‌ از رسولخدا9 یک‌ فرصت‌ استثنایی‌ جهت‌ استقرار عدالت‌ اجتماعی‌ در دوران‌ کوتاه‌ حکومت‌ امام‌ علی7 برای‌ مردم‌ پیش‌ آمد که‌ از آن‌ استفاده‌ نکردند، وحکومت‌ علی‌ از ناحیه‌ مردم‌ مورد ستم‌ قرار گرفت‌ و به‌ فرمودة‌ امام‌ «اًن‌ کانت‌ الرعایا قبلی‌ لتشکو حیف‌ رعاتها، واننی‌ الیوم‌ لأ‌شکو حیف‌ رعیتی»() اگر مردم‌ پیش‌ از این، از ستم‌ حاکمان‌ خویش‌ می‌نالیدند، من‌ امروز از ستم‌ مردمم‌ شکایت‌ می‌کنم. و در نتیجه‌ علی‌ رفت‌ و عدالت‌ را با خود برد، و اینک‌ بر ما است‌ که‌ از سرنوشت‌ آنان‌ عبرت‌ بیاموزیم‌ و زمینه‌ را برای‌ استقرار عدالت‌ اجتماعی‌ مهیا سازیم.
3 - توسعة‌ آزادی‌های‌ مشروع‌ و سازنده: آزادی‌ نخستین‌ گام‌ در راه‌ تحقق‌ عدالت‌ و احترام‌ به‌ حقوق‌ مردم‌ است، اما آزادی‌ سازنده‌ نه‌ آزادی‌ ویرانگر. همان‌ آزادی‌ که‌ قرآن‌ مردم‌ را بدان‌ می‌خواند: «ویضع‌ عنهم‌ اصرهم‌ والاغلال‌ التی‌ کانت‌ علیهم»() و به‌ گفته‌ امام‌ علی7 فلسفة‌ بعثت‌ پیامبر اسلام‌ است: «اًن‌ ا بعث‌ محمداً‌ لیخرج‌ عباده‌ من‌ عبادة‌ عباده‌ اًلی‌ عبادته... ومن‌ ولایة‌ عباده‌ اًلی‌ ولایته»() خداوند محمد را برانگیخت‌ تا بندگانش‌ را از عبادت‌ بندگان‌ به‌ عبادت‌ خود درآورد... و از ولایت‌ بندگانش‌ به‌ ولایت‌ خودش.
در مکتب‌ علوی‌ همة‌ انسان‌ها آزادند و نباید بردة‌ دیگری‌ شوند، و آن‌ چه‌ انسان‌ را به‌ بردگی‌ می‌کشد و حکومت‌ها را ابرقدرت‌ می‌کند، بندهای‌ اسارت‌ درونی‌ و بردگی‌ باطنی‌ است، جامعة‌ انسانی‌ برای‌ این‌ که‌ به‌ آزادی‌ و استقلال‌ واقعی‌ برسد ابتدا باید با خدا ارتباط‌ پیدا کند و به‌ تعبیر زیبا «قیام‌ به‌ شرایط‌ عبودیت‌ کند» شرایط‌ عبودیت‌ خدا، قوانین‌ آزادی‌ واقعی‌ انسان‌ها است، اگر به‌ این‌ شرایط‌ گردن‌ ننهد آزادی‌ و استقلال‌ بیرونی‌ موقت‌ و بازگشت‌ او به‌ بردگی‌ حتمی‌ است.
4 - مردم‌ گرائی: یکی‌ از نکات‌ بسیار مهم‌ در سیاست‌های‌ اجتماعی‌ حکومت‌ علوی‌ سیاست‌ مردم‌ داری‌ و نوع‌ برخورد مسؤ‌ولان‌ حکومتی‌ با مردم‌ است. به‌ عکس‌ سیاستمداران‌ رسمی‌ که‌ سعی‌ می‌کنند خواص‌ را به‌ بهای‌ تجاوز به‌ حقوق‌ توده‌های‌ مردم‌ راضی‌ نگهدارند، سیاست‌ امام‌ راضی‌ کردن‌ توده‌های‌ مردم‌ بود هر چند به‌ بهای‌ نارضایتی‌ خواص‌ تمام‌ شود و در این‌ باره‌ می‌فرمود: «اًن‌ سخط‌ العامة‌ یجحف‌ برضی‌ الخاصة، واًن‌ سخط‌ الخاصة‌ یغتفر مع‌ رضی‌ العامة»() نارضایتی‌ عموم، خشنودی‌ خواص‌ را بی‌ اثر گرداند و نارضایتی‌ خواص‌ در صورت‌ رضایت‌ عامه‌ قابل‌ گذشت‌ است. در راستای‌ سیاست‌ مردم‌داری‌ و جلب‌ رضایت‌ توده‌ها امام‌ به‌ کارگزاران‌ خود توصیه‌ می‌کرد که‌ با مردم‌ مهربان‌ باشند با مردم‌ ارتباط‌ مستقیم‌ داشته‌ باشند، شخصاً‌ با آنان‌ ملاقات‌ کنند و مشکلاتشان‌ را از زبان‌ آنها و بدون‌ هیچ‌ واسطه‌ای‌ بشنوند، کج‌ خلقی‌ها، تلخی‌ها و برخوردهای‌ ناصواب‌ مردم‌ را تحمل‌ کنند، با چهرة‌ خشمگین‌ با مردم‌ برخورد نکنند، نسبت‌ به‌ مردم‌ سوء ظن‌ نداشته‌ باشند، و در رابطه‌ با احوالات‌ شخصی‌ و گناهانی‌ که‌ پنهان‌ و به‌ دور از چشم‌ دیگران‌ انجام‌ داده‌اند تفحص‌ و جستجو نکنند. یکی‌ دیگر از نکات‌ مهمی‌ که‌ امام‌ در جهت‌ سیاست‌ مردم‌ داری‌ به‌ کارگزاران‌ خود توصیه‌ می‌کرد روشنگری‌ در مورد اقداماتی‌ است‌ که‌ موجب‌ سوءظن‌ مردم‌ به‌ آنان‌ ومتهم‌ کردن‌ کارگزاران‌ به‌ تجاوز به‌ حقوق‌ آنهاست‌ زیرا نباید بدبینی‌ مردم‌ را ناچیز شمرند، بلکه‌ صادقانه‌ و خاضعانه‌ دلایل‌ اقدامات‌ خود را برای‌ مردم‌ توضیح‌ دهند.
5 - حمایت‌ از ستمدیدگان: در نظام‌ علوی‌ برای‌ از بین‌ بردن‌ زمینه‌های‌ تجاوز به‌ حقوق‌ مردم‌ و عمومی‌ کردن‌ پیکار با متجاوزین، فرهنگ‌ حمایت‌ از ستمدیده‌ تقویت‌ می‌شود. امام‌ علی7 از هر فرصتی‌ برای‌ توسعة‌ فرهنگ‌ ظلم‌ ستیزی‌ و حمایت‌ از ستمدیدگان‌ استفاده‌ می‌کرد و از مردم‌ می‌خواست‌ که‌ برای‌ اصلاح‌ جامعة‌ خود به‌ او کمک‌ کنند و می‌فرمود:
«أیها الناس‌ اعینونی‌ علی‌ أنفسکم، وأیم‌ ا لأ‌نصفن‌ المظلوم‌ من‌ ظالمه‌ ولأ‌قودن‌ الظالم‌ بخزامته»()
ای‌ مردم‌ مرا یاری‌ دهید. به‌ خدا که‌ داد ستمدیده‌ را از ستمگر بستانم‌ و مهار ستمکار را بگیرم.
6 - تأسیس‌ بیت‌ القصص: در تاریخ‌ اسلام‌ امام‌ علی7 نخستین‌ کسی‌ است‌ که‌ در دوران‌ قدرت‌ برای‌ رسیدگی‌ به‌ نیازها و مشکلات‌ و تظلمات‌ مردم‌ جایگاهی‌ تأسیس‌ کرد به‌ نام‌ «بیت‌ القصص» تا کسانی‌ که‌ نمی‌خواهند یا نمی‌توانند خواسته‌ خود را به‌ صورت‌ شفاهی‌ بیان‌ کنند، داستان‌ خود را بنویسند و از این‌ طریق‌ به‌ او برسانند.
7 - حفظ‌ وحدت‌ جامعه: امام‌ علی7 اتحاد را ضامن‌ بقأ حکومت‌ها و اختلاف‌ را عامل‌ سقوط‌ دولت‌ها می‌دانست‌ و از این‌ رو می‌فرمود: «لیس‌ رجل‌ أحرص‌ علی‌ جماعة‌ اُمة‌ محمد وألفتها منی»() هیچ‌ کس‌ بر اجتماع‌ و همدلی‌ امت‌ محمد حریصتر از من‌ نیست. وتا آنجا که‌ به‌ شخص‌ او مربوط‌ می‌شد برای‌ آن‌ که‌ امت‌ اسلامی‌ به‌ تفرقه‌ مبتلا نشود از همه‌ چیز می‌گذشت، چرا که‌ معتقد بود اختلاف‌ امت‌ پیروزی‌ طرفداران‌ باطل‌ را به‌ دنبال‌ خواهد داشت، موضوع‌ وحدت‌ کلمه‌ امت‌ اسلام‌ تا آنجا برای‌ امام‌ اهمیت‌ داشت‌ که‌ دستگاه‌ قضایی‌ حکومت‌ وی‌ موظف‌ بود اگر عمل‌ به‌ قوانین‌ اصیل‌ اسلامی‌ اختلاف‌انگیز باشد به‌ آن‌ عمل‌ نکنند.
‌    ‌سیاست‌ قضایی‌
1 -  گزینش‌ بهترین‌ها برای‌ دادگستری: قاضی، عنصر اصلی‌ در تشکیلات‌ قضایی‌ برای‌ احقاق‌ حقوق‌ مردم‌ است، هر قدر که‌ قاضی‌ از نظر علمی‌ و عملی‌ و اخلاقی‌ قوی‌تر باشد، کارآیی‌ بیشتری‌ در دستگاه‌ قضایی‌ دارد، از این‌ رو در نظام‌ علوی‌ بهترین‌ها باید برای‌ پست‌ قضأ گزینش‌ شوند.
2 - تأمین‌ مالی‌ قاضی: در نظام‌ علوی‌ قضات‌ واجد شرایط‌ از امنیت‌ اقتصادی‌ برخوردارند تا نیازمندی‌های‌ آنان‌ به‌ مردم‌ موجب‌ انحرافشان‌ از حق‌ نگردد و دستگاه‌ قضایی‌ که‌ باید جامعه‌ را اصلاح‌ کند خود به‌ فساد کشیده‌ نشود.
3 - امنیت‌ شغلی‌ قاضی: در نظام‌ علوی‌ قضات‌ واجد شرایط‌ از امنیت‌ شغلی‌ برخوردارند و مطمئن‌ هستند که‌ نزدیک‌ترین‌ افراد به‌ دستگاه‌ رهبری‌ نظام‌ نمی‌تواند در مسیر انجام‌ وظیفة‌ آنان‌ و احقاق‌ حقوق‌ مردم‌ مانع‌ ایجاد نماید.
4 - رعایت‌ آداب‌ دادگستری: در نظام‌ علوی‌ قاضی‌ باید همة‌ آداب‌ قضأ اعم‌ از واجب‌ و مستحب‌ را رعایت‌ کند، و امام‌ علی7 در توضیح‌ برکنار کردن‌ یکی‌ از قضات‌ دستگاه‌ قضایی‌ خود به‌ او می‌گوید: «اًنی‌ رأیت‌ کلام یعلو علی‌ کلام‌ الخصم»() من‌ دیدم‌ سخن‌ تو از سخن‌ طرف‌ مقابل‌ بلندتر است.
5 - نظارت‌ دقیق‌ بر عملکرد قاضی: امام‌ علی7 خود را مسؤ‌ول‌ صحت‌ عمکرد و دستگاه‌ قضایی‌ می‌دانست، و تنها به‌ موعظه‌ قضات‌ و تحذیر آنان‌ از تضییع‌ حقوق‌ مردم‌ اکتفا نمی‌کرد بلکه‌ شخصاً‌ بر عملکرد و حتی‌ بر احکام‌ قضات‌ نظارت‌ داشت، و به‌ دلیل‌ نقش‌ دستگاه‌ قضائی‌ در اصلاح‌ امور مردم‌ با همة‌ مسؤ‌ولیت‌ها و کارهایی‌ که‌ بعهدة‌ او بود، در فرصت‌هایی‌ که‌ پیش‌ می‌آمد در «دکة‌ القضأ» به‌ داوری‌ می‌پرداخت.
6 - وحدت‌ رویة‌ قضائی: از دیدگاه‌ امام‌ علی7 اختلاف‌ قضات‌ در صدور احکام‌ در نظام‌ اسلامی‌ پذیرفته‌ نیست، ومسؤ‌ولیت‌ ایجاد وحدت‌ رویه‌ قضایی‌ با رهبری‌ است.
7 - تساوی‌ همه‌ در برابر قانون: در نظام‌ علوی‌ همه‌ مردم‌ در برابر قانون‌ مساوی‌ هستند و دستگاه‌ قضائی‌ از استقلال‌ و منزلتی‌ برخوردار است‌ که‌ می‌تواند قانون‌ را در مورد آحاد جامعه‌ به‌ صورت‌ یکسان‌ اجرا کند، و همه‌ مردم‌ از همة‌ طبقات‌ و حتی‌ امام‌ و رهبری‌ که‌ به‌ قاضی‌ حکم‌ قضأ داده‌ است‌ در برابر دستگاه‌ قضایی‌ و قاضی‌ تفاوتی‌ ندارند. امام‌ علی7 با همة‌ موقعیت‌ علمی‌ و عملی‌ و سیاسی‌ در برابر دستگاه‌ قضایی‌ حکومت‌ خود خاضع‌ بود و برای‌ پاسخگویی‌ به‌ قاضی‌ منصوب‌ خود در محکمه‌ حاضر می‌شد و بدین‌ سان‌ اهمیت‌ جایگاه‌ قضأ و پاسداری‌ از حقوق‌ مردم‌ را عملاً‌ نشان‌ می‌داد و به‌ رهبران‌ آینده‌ درس‌ خضوع‌ در برابر دستگاه‌ قضایی‌ را می‌آموخت.
8 - جایگاه‌ مصالح‌ نظام‌ اسلامی‌ در صدور احکام: در نظام‌ قضایی‌ حکومت‌ علوی‌ هیچ‌ چیز نمی‌تواند مانع‌ اجرای‌ قوانین‌ اصیل‌ اسلامی‌ در دستگاه‌ قضایی‌ گردد مگر در جایی‌ که‌ به‌ دلیل‌ شرایط‌ خاص‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و برداشت‌ ویژه‌ای‌ که‌ مردم‌ از قانون‌ الهی‌ دارند، قضأ بر مبنا قوانین‌ اصیل‌ اسلامی‌ امت‌ مسلمان‌ را دچار تفرقه‌ کند و اساس‌ حکومت‌ اسلامی‌ را متزلزل‌ نماید، که‌ امام‌ علی7 به‌ همین‌ دلیل‌ بر شریح‌ می‌فرمود: «اقض‌ کما کنت‌ تقضی‌ حتی‌ یجتمع‌ أمر الناس»() همان‌ گونه‌ که‌ پیش‌تر قضاوت‌ می‌ کردی، قضاوت‌ کن‌ تا امر مردم‌ واحد و یکسان‌ گردد.
‌    ‌سیاست‌ امنیتی‌
امام‌ علی7 سرزمین‌ فاقد امنیت‌ را بدترین‌ سرزمین‌ها می‌خواند و یکی‌ از دلایل‌ پذیرفتن‌ حکومت‌ را ایجاد اصلاحات‌ امنیتی‌ ذکر می‌کرد.
-1 نظام‌ اطلاعاتی‌ کارآمد: هر چند در تاریخ‌ چیزی‌ با نام‌ سازمان‌ اطلاعات‌ در حکومت‌ امام‌ دیده‌ نمی‌شود، اما ملاحظه‌ نصوص‌ پراکنده‌ای‌ که‌ در زمینة‌ مأموریت‌های‌ اطلاعاتی‌ وجود دارد، و اقداماتی‌ که‌ بر اساس‌ جمع‌ آوری‌های‌ اخبار پنهان‌ امام‌ انجام‌ می‌داد حاکی‌ از وجود تشکیلاتی‌ در حکومت‌ اوست‌ که‌ وظیفة‌ آن‌ جمع‌ آوری‌ اخبار مربوط‌ به‌ امنیت‌ داخلی، اطلاعات‌ نظامی، و اخبار مربوط‌ به‌ عملکرد کارگزاران‌ است، لیکن‌ از جزئیات‌ آن‌ اطلاعی‌ در دست‌ نیست، این‌ تشکیلات‌ می‌تواند یک‌ یا چند سازمان‌ اطلاعاتی‌ باشد.
-2 تشنج‌ زدایی: ملاحظة‌ رهنمودهای‌ امام‌ در زمینة‌ استصلاح‌ اعدأ و تبدیل‌ کردن‌ آنان‌ به‌ دوست‌ ومصالحة‌ هوشیارانه‌ با دشمنان‌ نشان‌ می‌دهد که‌ او برای‌ استقرار امنیت‌ داخلی‌ جامعة‌ اسلامی‌ از سیاست‌ تشنج‌ زدائی‌ جانبداری‌ می‌کرد.
الاًمام‌ علی7: اجتنبوا من‌ تضاغن‌ القلوب، وتشاحن‌ الصدور، وتدابر النفوس، وتخاذل‌ الأ‌یدی().
عنه7: خالطوا الناس‌ مخالطةً‌ اًن‌ متُّم‌ معها بکوا علیکم، واًن‌ عشتم‌ حنوا اًلیکم().
-3 هشیاری‌ و سرعت‌ انتقال: امام‌ در کنار سیاست‌ تشنج‌ زدایی‌ توصیه‌ می‌کرد که‌ مسلمانان‌ نباید از دشمن‌ انتظار خیرخواهی‌ و نصیحت‌ داشته‌ باشند، نباید دشمنان‌ خود را کوچک‌ بشمرند باید همیشه‌ در مقابل‌ آنان‌ به‌ ویژه‌ در برابر دشمنانی‌ که‌ دشمنی‌ خود را آشکار نمی‌کنند هشیاری‌ خود را حفظ‌ کنند و برای‌ برخورد با آنان‌ منتظر فرصت‌ مناسب‌ باشند.
الاًمام‌ علی7: استعمل‌ مع‌ عدو مراقبة‌ الاًمکان‌ وانتهاز الفرصة، تظفر().
عنه7: لا توقع‌ بالعدو‌ قبل‌ القدرة().
عنه7: لا تظهر العداوة‌ لمن‌ لا سلطان‌ ل علیه().
-4 پرهیز از سیاست‌ رعب‌ و وحشت: امام‌ برای‌ برخورد با عوامل‌ ضد امنیتی‌ هیچ‌ گاه‌ متوسل‌ به‌ سیاست‌ رعب‌ و وحشت‌ و خشونت‌های‌ غیر قانونی‌ نشد، و پیش‌ از وقوع‌ جرم‌ هرگز متهمین‌ و مظنونین‌ به‌ اقدامات‌ ضد امنیتی‌ را عقوبت‌ نکرد.
أمیر المؤ‌منین‌ صلوات‌ ا علیه‌ به‌ مردم‌ کوفة‌ می‌گفت:
یا أهل‌ الکوفة، أ ترونی‌ لا أعلم‌ ما یصلحکم‌ ؟ ! بلی، ولکنی‌ أکره‌ أن‌ اُصلحکم‌ بفساد نفسی()
آیا می‌ پندارید نمی‌ دانم‌ چه‌ چیز شما را اصلاح‌ می‌ کند، میدانم‌ ولی‌ اصلاح‌  شما را به‌ بهای‌ تباهی‌ خود ناپسند می‌شمارم.
امام‌ با اینکه‌ از نیت‌ و قصد طلحه‌ و زبیر آگاه‌ بود،آنان‌ را دستگیر نکرد و حتی‌ از سفر عمره‌ آنان‌ مانع‌ نشد و به‌ تجدید بیعت‌ و پیمان‌ آنان‌ بسنده‌ کرد.()
5 - قانون‌گرایی‌ در برخورد با مجرمین: در نظام‌ علوی‌ نه‌ تنها شکنجه‌ کردن‌ متهمین‌ و مظنونین‌ ممنوع‌ بود بلکه‌ مجرمین‌ نیز شکنجه‌ نمی‌شدند، حتی‌ کسی‌ حق‌ نداشت‌ به‌ مجرم‌ اهانت‌ کند.() اگر مجرمیتِ‌ کسی‌ در محکمه‌ ثابت‌ می‌شد قانون‌ الهی‌ دربارة‌ او اجرا می‌گردید و اگر احیاناً‌ مجریِ‌ حکم‌ عمداً‌ ویا حتی‌ سهواً‌ در اجرای‌ حکم‌ از مرز قانونی‌ تجاوز می‌کرد قصاص‌ می‌شد، چنانکه‌ وقتی‌ قنبر سه‌ تازیانه‌ بیشتر به‌ مجرم‌ نواخت، خود سه‌ تازیانه‌ خورد().
-6 مدارا با مخالفان‌ سیاسی‌ تا مرز توطئه: امام‌ با مخالفان‌ سیاسی‌ تا مرز توطئه‌ و افساد امنیتی‌ مدارا می‌کرد، و معتقد بود که‌ رفق‌ و مدارا با مخالفان‌ از تندی‌ مخالفت‌ آنان‌ می‌کاهد، و بر این‌ مبنا تا هنگامی‌ که‌ خوارج‌ مرتکب‌ قتل‌ نشدند و امنیت‌ جامعه‌ اسلامی‌ را به‌ خطر نیفکندند با آنان‌ برخورد نکرد، دشنام‌های‌ آنان‌ را تحمل‌ کرد و حتی‌ حقوق‌ آنان‌ از بیت‌ المال‌ را قطع‌ نکرد!. و در برخورد با توطئه‌ گران‌ امنیتی‌ امام‌ به‌ تناسب‌ گستردگی‌ توطئه‌ تصمیم‌گیری‌ می‌کرد، گاه‌ توطئه‌گران‌ را تبعید می‌کرد، گاه‌ حبس، و گاه‌ با برخورد نظامی‌ مشکل‌ را حل‌ می‌نمود.()
‌    ‌سیاست‌ نظامی‌ و دفاعی‌
-1 آموزش‌ رزمی‌ و سازماندهی‌ سپاه: امام‌ علی7 یکی‌ از مجرب‌ترین‌ فرماندهان‌ نظامی‌ بود، او عمری‌ را در جبهه‌ سپری‌ کرد، و علاوه‌ بر شجاعت‌ و قوت‌ بی‌ نظیر. با انواع‌ فنون‌ نظامی‌ کاملاً‌ آشنا بود، او شخصاً‌ سپاهیان‌ خود را آموزش‌ می‌داد، و پیش‌ از شروع‌ جنگ‌ ضمن‌ سازماندهی‌ و آرایش‌ نیروها، نکات‌ مهم‌ آموزشی‌ را تکرار می‌کرد، در جریان‌ شبیخون‌های‌ معاویه‌ هنگامی‌ که‌ مخالفان‌ او را به‌ آشنا نبودن‌ با فنون‌ جنگی‌ متهم‌ کردند ضمن‌ گله‌ از اصحاب‌ خود فرمود:
«با نافرمانی‌ و خذلان‌ من، رأیم‌ را به‌ تباهی‌ کشاندید تا آنجا که‌ قریش‌ می‌گوید پسر ابوطالب‌ مردی‌ شجاع‌ است‌ اما فن‌ جنگ‌ نمی‌داند، خدا پدرانشان‌ را مزد دهد! کدام‌ ی از آنان‌ پیشتر از من‌ در معرکه‌ها بوده‌ و بیشتر از من‌ با دلیران، نبرد نموده‌ است؟ هنوز به‌ بیست‌ نرسیده‌ بودم‌ که‌ پا در کارزار گذاشتم‌ و اکنون‌ از شصت‌ گذشته‌ام. اما آن‌ را که‌ فرمان‌ نبرند رأیی‌ نیست»().
امام‌ در آموزش‌های‌ نظامی‌ رزمندگان‌ حتی‌ از ریزترین‌ نکات‌ آموزشی‌ مانند: جدا نشدن‌ از اسلحه‌ در جنگ، بهره‌گیری‌ از فرصت‌های‌ مناسب‌ در ضربه‌ زدن‌ به‌ دشمن، نوع‌ نگریستن‌ به‌ دشمن‌ و چگونگی‌ عقب‌ نشینی‌ تاکتیکی‌ غفلت‌ نمی‌ورزید.
-2 تشکیل‌ نیروی‌ مخصوص‌ و زبده: یکی‌ از نکات‌ برجسته‌ در سیاست‌های‌ جنگی‌ امام، تشکیل‌ سپاه‌ مخصوصی‌ بود که‌ «شَرَطة‌ الخمیس» و یا ایثار گران‌ جبهه‌ نام‌ داشت. خالص‌ترین‌ و فداکارترین‌ نیروهای‌ وفادار به‌ امام‌ در «شرطة‌ الخمیس» سازماندهی‌ شده‌ بود، این‌ نیرو کارآیی‌ بالایی‌ داشت‌ و برای‌ اهداف‌ ویژه‌ مورد استفاده‌ قرار می‌گرفت.
امام‌ در خطبه‌ای‌ خطاب‌ به‌ آنان‌ می‌فرماید:
«أنتم‌ الأ‌نصار علی‌ الحق، والاًخوان‌ فی‌ الدین، والجنن‌ یوم‌ البأس‌ والبطانة‌ دون‌ الناس. بکم‌ أضربُ‌ المدبر، وأرجو طاعة‌ المقبل‌ فأعینونی‌ بمناصحة‌ خلیة‌ من‌ الغش، سلیمة‌ من‌ الریب، فوا اًنی‌ لأ‌ولی‌ الناس‌ بالناس().»
شرطة‌ الخمیس‌ به‌ تعبیر امروز اصولگرایان‌ و حزب‌ اللهی‌ عاقل‌ و کاردانِ‌ کنار امام‌ بودند، که‌ هم‌ به‌ موقع‌ انتقاد سازنده‌ داشتند، وهم‌ در سخت‌ترین‌ شرایط‌ حکومتی‌ امام‌ استوار و وفادار به‌ امام‌ بودند.
دلیل‌ نامگذاری‌ این‌ نیرو به‌ «شرطة‌ الخمیس» علامات‌ ویژه‌ آنان‌ و یا پیمان‌ خاصی‌ بود که‌ آنان‌ با امام‌ داشتند، از اصبغ‌ بن‌ نباته‌ پرسیدند: کیف‌ تسمیتکم‌ شرطة‌ الخمیس‌ یا أصبغ؟
قال: لانا ضمنا له‌ الذبح‌ و ضمن‌ لنا الفتح» یعنی‌ أمیرالمؤ‌منین7()
چگونه‌ شد که‌ «شرطة‌ الخمیس» نام‌ گرفتید؟ پاسخ‌ داد: چون‌ ما شهادت‌ را تضمین‌ دادیم‌ و أمیرالمؤ‌منین‌ فتح‌ و پیروزی‌ را.
-3 تقویت‌ روحیة‌ رزمندگان: امام‌ برای‌ قدرت‌ روانی‌ وقوت‌ بنیة‌ معنوی‌ و روح‌ سلحشوری‌ نیروهای‌ رزمی‌ فوق‌ العاده‌ اهمیت‌ قایل‌ بود و از این‌ رو تلاش‌ می‌کرد از هر طریق‌ ممکن‌ روحیه‌ نیروهای‌ مسلح‌ را در برخورد با دشمن‌ تقویت‌ کند، او با سخنرانی‌های‌ آتشین، شعارهای‌ هیجان‌آفرین، ترغیب‌ به‌ زندگی‌ پس‌ از مرگ‌ و استمداد از خدا و ذکر و دعا، روح‌ ایثار و از خود گذشتگی‌ را در نیروهای‌ رزمنده‌ می‌دمید و به‌ آنان‌ آمادگیِ‌ استقبال‌ از شهادت‌ می‌داد.
یکی‌ از نکات‌ مهم‌ و جالب‌ بهره‌گیری‌ امام‌ از عنصر «تلقین» برای‌ تقویت‌ روانی‌ مجاهدان‌ است‌ او در بیان‌ تجریة‌ شخصی‌ خود برای‌ آموزش‌ فرزندش‌ محمد چنین‌ می‌فرماید:
«اًننی‌ لم‌ ألق‌ أحداً‌ اً‌لا‌  حدثنی‌ نفسی‌ بقتله، فحدث‌ نفس بعون‌ ا بظهور علیهم»()
من‌ به‌ هیچ‌کس‌ برنخوردم‌ مگر آنکه‌ با خود از کشتن‌ او سخن‌ گفتم، پس‌ با خود سخن‌ از یاری‌ خداوند برای‌ غلبه‌ برایشان‌ بگو.
به‌ عکس‌ تلقین‌ ضعف‌ و ترس‌ یکی‌ از موجبات‌ شکست‌ در برابر حریف‌ است.
وقتی‌ از امام‌ پرسیدند: بأی‌ شیء غلبت‌ الأ‌قران؟ فقال7: مالقیت‌ رجلاً‌ اً‌لا‌  أعاننی‌ علی‌ نفسه()
با چه‌ چیزی‌ بر هماوردان‌ غلبه‌ کردی؟
فرمود: به‌ کسی‌ برنخوردم‌ مگر آنکه‌ خودش‌ مرا علیه‌ خودش‌ یاری‌ داد.
تحذیر از عواقب‌ خطرناک‌ دنیوی‌ و اخروی‌ پشت‌ کردن‌ به‌ دشمن‌ و فرار از جبهه‌ نیز یکی‌ از روش‌های‌ مقاوم‌ ساختن‌ روانی‌ مجاهدان‌ در سیاست‌های‌ جنگی‌ نظام‌ علوی‌ بود.
همچنین‌ کتمان‌ اموری‌ که‌ افشای‌ آن‌ به‌ تضعیف‌ روحیه‌ مقاومت‌ می‌انجامید مورد توصیه‌ قرار می‌گرفت.
-4 تاکتیک‌ نظامی‌ و عملیات‌ فریب‌ دشمن: پیش‌ از این‌ گفتیم‌ که‌ نیرنگ‌ در سیاست‌های‌ مدیریتی‌ امام‌ جایگاه‌ ندارد و همین‌ معنا اصلی‌ترین‌ وجه‌ تمایز سیاست‌های‌ علوی‌ و اُموی‌ است، اما باید توجه‌ داشت‌ که‌ تنها یک‌ مورد از این‌ سیاست‌ کلی‌ مستثنی‌است‌ و آن‌ عبارت‌ است‌ از نیرنگ‌ در جنگ.
امام‌ با نیرنگ‌ در غیر جنگ‌ به‌ شدت‌ مخالف‌ بود، اما در جنگ‌ نه‌ تنها نیرنگ‌ را تجویز بلکه‌ توصیه‌ می‌کرد و خود سرآمد متخصصین‌ نیرنگ‌ در جنگ‌ بود و می‌فرمود: «کن‌ فی‌ الحرب‌ بحیلت أوثق‌ من بشدت»() در جنگ‌ به‌ نیرنگت‌ بیش‌ از نیرویت، اعتماد کن.
‌    ‌اخلاق‌ جنگ‌
أ: نفی‌ جنگ‌طلبی: این‌ سیاست‌ تأکیدی‌ است‌ به‌ صلح‌ دوستی‌ اسلام‌ علوی‌ و مخالفت‌ با جنگ‌طلبی‌ امام‌ در همة‌ جنگ‌هایی‌ که‌ در دوران‌ حکومت‌ او پیش‌ آمد، سپاه‌ خود را از آغاز کردن‌ جنگ‌ باز می‌داشت‌ و به‌ آنان‌ توصیه‌ می‌کرد تا دشمن‌ جنگ‌ را شروع‌ نکرده‌ شما آغاز نکنید.
جندب‌ الأ‌زدی‌ می‌گوید:
اًن‌ علیاً‌ کان‌ یأمرنا فی‌ کل‌ موطن‌ لقینا فیه‌ معه‌ عدو‌اً‌ فیقول: لا تقاتلوا القوم‌ حتی‌ یبدأوکم‌ فأنتم‌ بحمدا عزوجل‌ علی‌ حجة‌ وترککم‌ اًیاهم‌ حتی‌ یبدؤ‌کم‌ حجة‌ اخری‌ لکم» ()
علی‌ به‌ ما در هر معرکه‌ای‌ که‌ به‌ دشمن‌ برمی‌خوردیم‌ فرمان‌ می‌داد و می‌فرمود: با آنان‌ نجنگید تا آنان‌ آغاز به‌ جنگ‌ کنند که‌ شما بحمدا حجت‌ دارید و تر پیکارتان‌ با آنان‌ حجتی‌ دیگر به‌ سود شماست.
ب: آمادگی‌ دفاعی: در مخالفت‌ با نگ‌طلبی، امام‌ به‌ سربازان‌ خود توصیه‌ می‌فرمود که‌ دشمن‌ را به‌ مبارزه‌ دعوت‌ نکنند، اما اگر دشمن‌ دعوت‌ کرد، اجابت‌ نمایند.
الاًمام‌ علی7 - لابنه‌ الحسن7 - : لا تدعون‌ اًلی‌ مبارزة، واًن‌ دُ‌عیت‌ اًلیها فأجِب‌ ؛ فاًن‌ الداعی‌ اًلیها باغ، والباغی‌ مصروع().
ج: مصونیت‌ سیاسی‌ سفیران‌ دشمن: یکی‌ از سیاست‌های‌ جهانی‌ اسلام‌ مصونیت‌ سیاسی‌ نمایندگان‌ کشورهای‌ بیگانه‌ و نیز فرستادگان‌ دشمن‌ است، امام‌ علی7 به‌ سپاه‌ خود توصیه‌ می‌کرد که‌ این‌ سیاست‌ را جد‌ی‌ بگیرند و حتی‌ در موارد مشکوک‌ اگر کسی‌ مدعی‌ رسالت‌ از سوی‌ دشمن‌شد بدون‌ بررسی‌های‌لازم‌با اوبرخوردنکنند:
اًن‌ ظفرتُم‌ برجل‌ من‌ أهل‌ الحرب‌ فزعم‌ أنه‌ رسول‌ اًلیکم‌ فاًن‌ عُرف‌ ذل منه‌ وجأ بما یدل‌ علیه‌ فلا سبیل‌ لکم‌ علیه‌ حتی‌ یُبلغ‌ رسالاته‌ و یرجع‌ اًلی‌ أصحابه‌ واًن‌ لم‌ تجدوا علی‌ قوله‌ دلیلاً‌ فلا تقبلوا منه().
د : گفتگو و استدلال‌ قبل‌ از شروع‌ جنگ‌ : اهتمام‌ امام‌ به‌ روشنگری‌ و پرهیز او از خونریزی‌ به‌ گونه‌ای‌ بود که‌ هیچ‌ فرصتی‌ را برای‌ هدایت‌ دشمنان‌ از دست‌ نمی‌داد و حتی‌ در میدان‌ جنگ‌ و در میان‌ دو سپاهی‌ که‌ آمادة‌ درگیر شدن‌ هستند به‌ هدایت‌ دشمن‌ می‌پرداخت‌ و مکرر اقامة‌ حجت‌ می‌کرد.()
ه': دعا هنگام‌ جنگ: هنگامی‌ که‌ سپاه‌ امام‌ آماده‌ درگیر شدن‌ با دشمن‌ می‌شد، پس‌ از اقامة‌ حجت‌ و پیش‌ از آغاز جنگ‌ امام‌ به‌ نیایش‌ می‌پرداخت‌ تا با استمداد از او، جهاد مقدمة‌ محبت‌ خدا و نزدیک‌تر شدن‌ هر چه‌ بیشتر به‌ او و تحقق‌ اهداف‌ و آرمانها و ارزشهای‌ انسانی‌ گردد().
و: تلاش‌ برای‌ خونریزی‌ کمتر: امام‌ جنگ‌ را به‌ بعد از ظهر می‌افکند تا با فرا رسیدن‌ شب‌ زودتر پایان‌ پذیرد، و کمتر خون‌ ریخته‌ شود، جنگجویان‌ زودتر بازگردند و فراریان‌ از صحنه‌ بگریزند.()
ز: خوشرفتاری‌ با اسیران‌ جنگی: پس‌ از پیروزی‌ بر دشمن‌ امام‌ دستور می‌داد که‌ سپاه‌ او با سپاه‌ شکست‌ خورده‌ و اسرا و بازماندگان‌ دشمن‌ خصوصاً‌ با زنان‌ نهایت‌ خوشرفتاری‌ را داشته‌ باشند، فراریان‌ را دنبال‌ نکنند، مجروحین‌ را نکشند، به‌ خانه‌ها وارد نشوند، از اموال‌ مردم‌ چیزی‌ بر ندارند بجز اموالی‌ که‌ در صحنة‌ نبرد است‌ و به‌ زنان‌ آزار نرسانند هر چند که‌ به‌ آنان‌ و فرماندهان‌ ناسزا بگویند.()

‌    ‌سیاست‌ خارجی‌
تا این‌ جا به‌ اصول‌ سیاست‌های‌ جهانی‌ امام‌ علی7 پرداخته‌ و در زمینه‌های‌ مختلف‌ کشور داری‌ اشاره‌ شد، مقصود ما از سیاست‌های‌ جهانی‌ امام، بهره‌گیری‌ از رهنمودهای‌ او در رابطه‌ با سیاست‌هایی‌ است‌ که‌ برای‌ کشورداری‌ بر مبنای‌ هر عقیده‌ و مرام‌ ضروری‌ است:
الف‌ : سیاست‌هایی‌که‌ ضامن‌بقأ دولت‌ها است: سیاست‌ هایی‌ که‌ برای‌ بقأ دولت‌ها ضروری‌ است‌ مانند تلاش‌ برای‌ عدالت‌ اجتماعی، حسن‌ تدبیر در ادارة‌ امور مردم، خوش‌ رفتاری‌ با مردم‌ و هشیاری‌ در پاسداری‌ از آزادی، استقلال، عزت‌ و همة‌ اموری‌ که‌ به‌ حقوق‌ فردی‌ و اجتماعی‌ مردم‌ ارتباط‌ دارد.
ب‌ : سیاست‌هایی‌ که‌ به‌ سقوط‌ دولت‌ها می‌انجامد: سیاست‌هایی‌ که‌ به‌ کارگیری‌ آن‌ هرچند در کوتاه‌ مدت‌ ممکن‌ است‌ کارساز باشد اما در نهایت‌ به‌ سقوط‌ حکومت‌ می‌انجامد مانند: تجاوز به‌ حقوق‌ مردم، خونریزی‌ به‌ ناحق، سوء تدبیر در ادارة‌ امور، استثئار و مقدم‌ داشتن‌ سردمداران‌ حکومت‌ خود و اطرافیان‌ خود را بر دیگران، تضییع‌ اصول‌ فرمانروایی، پرداختن‌ مسؤ‌ولان‌ نظام‌ به‌ امور کم‌ اهمیت، مسؤ‌ولیت‌ دادن‌ به‌ افراد ناکارآمد و کنار گذاشتن‌ افراد کارآمد.
ج‌ : سیاست‌ هایی‌ که‌ در ارتباطات‌ بین‌ المللی‌ کارآیی‌ دارد: رهنمودها که‌ امام‌ در زمینة‌ ارتباطات‌ بین‌ المللی‌ ارائه‌ کرده‌ است‌ مانند: برای‌ دیگران‌ مانند خود حقوق‌ انسانی‌ قایل‌ شدن، ملازمت‌ عزت‌ در برقرار ساختن‌ ارتباط‌ با دیگران، بها دادن‌ به‌ سیاست‌ تشنج‌ زدایی‌ با سایر کشورها، وفا کردن‌ به‌ پیمانها، امانتداری‌ در حفظ‌ حقوق‌ دیگران، و بهره‌گیری‌ از علوم‌ و فنون‌ کشورهای‌ بیگانه‌ و در عین‌ حال‌ استقلال‌ فرهنگی‌ و هضم‌ نشدن‌ در فرهنگ‌ آنان.
‌    ‌سیاستمداری‌ به‌ شیوة‌ امام‌ علی‌ (ع)
کسانی‌ که‌ سیاست‌ را ابزار قدرت‌ و سلطه‌ بر مردم‌ می‌دانند، و نه‌ ابزار حکومت‌ بر مبنای‌ حقوق‌ و نیازهای‌ واقعی‌ آنان، برخی‌ از موضع‌گیری‌های‌ سیاسی‌ امام‌ را پیش‌ از رسیدن‌ به‌ قدرت‌ مانند: موضعگیری‌ او در شورای‌ شش‌ نفری‌ عمر برای‌ تعیین‌ خلیفة‌ بعد از او، و شماری‌ از موضع‌گیری‌های‌ سیاسی‌ او را پس‌ از رسیدن‌ به‌ قدرت‌ مانند عزل‌ معاویه‌ در آغاز خلافت، نشانة‌ سیاستمداران‌ نبودن‌ امام‌ می‌پندارند و می‌گویند علی‌ مرد شجاعت‌ بود، نه‌ مرد سیاست! اگر او مرد سیاست‌ بود هنگامی‌ که‌ عبدالرحمن‌ در شورای‌ شش‌ نفری‌ که‌ عمر برای‌ تعیین‌ خلیفة‌ پس‌ از خود تشکیل‌ داده‌ بود، به‌ او پیشنهاد کرد که‌ با او بیعت‌ کند مشروط‌ به‌ آن‌ که‌ به‌ سیرة‌ عمر و ابوبکر عمل‌ کند، شرط‌ او را می‌پذیرفت، خلافت‌ را از دست‌ نمی‌داد و پس‌ از تحکیم‌ پایه‌های‌ قدرت‌ هر گونه‌ که‌ می‌خواست‌ عمل‌ می‌کرد مگر عثمان‌ که‌ شرط‌ را پذیرفت‌ به‌ آن‌ عمل‌ کرد؟
اگر امام‌ سیاستمدار بود در آغاز دوران‌ حکومت‌ با عناصر مخالف‌ به‌ خصوص‌ طلحه‌ و زبیر و معاویه‌ موقتاً‌ سازش‌ می‌کرد و خواسته‌های‌ آنان‌ را تأمین‌ می‌نمود و پس‌ از استقرار حکومت‌ به‌ قلع‌ و قمع‌ آنان‌ می‌پرداخت. این‌ گونه‌ موضع‌گیری‌ها در زندگی‌ سیاسی‌ امام‌ اندک‌ نیست‌ که‌ پافشاری‌ بر ارزش‌های‌ اخلاقی‌ و اسلامی‌ مانع‌ رسیدن‌ او به‌ قدرت‌ یاتضعیف‌ پایه‌های‌ حکومت‌ او گردیده‌ است.
ابن‌ ابی‌ الحدید دراین‌باره‌ می‌نویسد:
«برخی‌ که‌ فضیلت‌ امیرمؤ‌منان‌ را به‌ درستی‌ نمی‌دانند، می‌پندارند که‌ عمر از وی، سیاستمدارتر بوده‌ است‌ اگرچه‌ ایشان‌ از عمر دانشمندتر بوده‌ است‌ و برخی‌ به‌ این‌ نظر تصریح‌ و برخی‌ به‌ آن‌ گرایش‌ دارند و برخی‌ که‌ از زمرة‌ دشمنان‌ حضرت‌ هستند معاویه‌ را از او سیاستمدارتر و مدبرتر می‌پندارند»().
اگر سیاست‌ را به‌ معنای‌ ابزار حکومت‌ بر دلها و یا حکومت‌ بر مبنای‌ حقوق‌ مردم‌ و نیازهای‌ واقعی‌ جامعه‌ تفسیر کنیم‌ علی7 بزرگترین‌ سیاستمدار تاریخ‌ پس‌ از پیامبر اسلام9 بود، و اگر سیاست‌ را به‌معنای‌ رسیدن‌ به‌ قدرت‌ و سلطة‌ بر مردم‌ از هر طریق‌ ممکن‌ بگیریم‌علی7 اصولاً‌ سیاستمدار نیست، البته‌ نه‌ این‌ که‌ او سیاست‌ بدین‌ معنا را نمی‌داند بلکه‌ او به‌ دلیل‌ تقید به‌ قوانین‌ الهی‌ و ارزشهای‌ اخلاقی‌ نمی‌تواند سیاستمدار به‌ این‌ معنا باشد و گرنه‌ او از هر کس‌ دیگر با راه‌ کارهای‌ سیاسی‌ نامشروع‌ برای‌ سلطه‌ گری‌ آشنا بود و دراین‌باره‌ می‌فرمود:
لو لا أن‌ المکر والخدیعة‌ فی‌ النار لکنت‌ أمکر الناس()
اگر [سرنوشت] نیرنگ‌ و خدعه‌ در آتش‌ نبوده‌ من‌ مکارترین‌ مردم‌ بودم.
هیهات، لولا التقی‌ لکُنت‌ أدهی‌ العرب()
اگر تقوا نبود من‌ زیرکترین‌ عرب‌ بودم.
وا ما معاویة‌ بأدهی‌ منی، ولکنه‌ یغدر ویفجر ولولا کراهیة‌ الغدر لکنت‌ من‌ أدهی‌ الناس‌ ولکن‌ کل‌ غدرة‌ فجرة، وکل‌ فجرة‌ کفرة‌ ولکل‌ غادر لوأ یعرف‌ به‌ یوم‌ القیامة().
به‌ خدا سوگند، معاویه‌ زیرکتر از من‌ نیست، بلکه‌ او نیرنگ‌ می‌زند وفاجرانه‌ کار می‌کند و اگر ناپسندی‌ نیرنگ‌ نبود من‌ از زیرکترین‌ مردم‌ بودم‌ ولی‌ هر نیرنگی‌ فجور است‌ و هر فجوری‌ کفر و برای‌ هر نیرنگبازی‌ پرچمی‌ است‌ که‌ روز قیامت‌ با آن‌ شناخته‌ می‌شود.
او خوب‌ می‌دانست‌ با کدام‌ نیرنگ‌ سیاسی‌ می‌توان‌ نفس‌ها را در سینه‌ها خفه‌ کرد و با تطمیع‌ و تهدید و تجاوز به‌ حقوق‌ عامه‌ مردم‌ به‌ مخالفت‌ها و شورش‌های‌ داخلی‌ پایان‌ داد، اما تقید امام‌ به‌ ارزشهای‌ اسلامی‌ و انسانی‌ مانع‌ از به‌ کارگیری‌ سیاست‌های‌ نامشروع‌ بود، او خود در این‌ باره‌ مکرر می‌فرمود:
اًنی‌ لعالم‌ بما یصلحکم‌ ویقیم‌ أودکم، ولکنی‌ لا أری‌ اًصلاحکم‌ بافساد نفسی()
من‌ می‌دانم‌ که‌ چه‌ چیز شما را اصلاح‌ و کجی‌اتان‌ را راست‌ می‌کند ولی‌ من‌ اصلاح‌ شما به‌ بهای‌ تباه‌ کردن‌ خود را درست‌ نمی‌بینم.
در این‌ سخن‌ امام‌ اشاره‌ به‌ سیاست‌ هایی‌ دارد که‌ برای‌ سلطه‌ زور مدارانه‌ بر مردم‌ کارساز است‌ اما او نمی‌تواند آن‌ سیاست‌ها را اعمال‌ کند، چرا که‌ به‌ بهای‌ فاسد شدن‌ سیاستمدار تمام‌ می‌شود!
اصلاح‌ به‌ بهای‌ فسادِ‌ مصلح! این‌ سخن‌ نشان‌ می‌دهد که‌ گاه‌ اصلاحات‌ به‌ بهای‌ فساد مصلح‌ تمام‌ می‌شود و آن‌ اصلاحاتی‌ است‌ که‌ بر مبنای‌ سیاست‌های‌ نامشروع‌ است‌ مانند: اصلاحات‌ اقتصادی‌ به‌ بهای‌ قربانی‌ کردن‌ عدالت‌ اجتماعی‌ در جهان‌ امروز که‌ مبانی‌ سیاسی‌ امام‌ این‌ گونه‌ اصلاحات‌ حکومتی‌ را بر نمی‌تابید. امام‌علی7 خوب‌ می‌دانست‌  و می‌توانست‌ که‌ چگونه‌ از یک‌ سو مخالفانِ‌ پر نفوذ سیاسی‌ را فریب‌ دهد که‌ مطامع‌ آنان‌ در حکومتش‌ تأمین‌ خواهد شد و به‌ تدریج‌ آنان‌ را از میان‌ بردارد، و از سوی‌ دیگر مردم‌ را فریب‌ دهد که‌ حقوق‌ واقعی‌ آنان‌ را تأمین‌ خواهد کرد و ارزش‌های‌ اسلامی‌ را محترم‌ خواهد شمرد ولی‌ در عمل‌ راه‌ دیگری‌ را در پیش‌ گیرد، و بدین‌ترتیب‌ پایه‌های‌ حکومت‌ خود را استوار نماید، اما در این‌ صورت‌ دیگر او امام‌ علی‌ بن‌ ابیطالب‌ نبود، او هم‌ سیاستمداری‌ بود حرفه‌ای‌ مانند همة‌ سیاستمداران‌ تاریخ‌ که‌ سیاست‌ را ابزار سلطة‌ بر مردم‌ می‌دانند و نه‌ وسیله‌ای‌ برای‌ اقامة‌ حق‌ و تأمین‌ حقوق‌ آنان.
اصلاحات‌ علوی‌ که‌ هدفی‌ جز احیأ سیره‌ و سنت‌ حکومت‌ نبوی‌ ندارد نمی‌تواند بر اساس‌ سیاست‌های‌ ضد ارزشی، ضد دینی‌ و ضد انسانی‌ باشد و از این‌ رو با همان‌ موانع‌ و مشکلاتی‌ روبر می‌شود که‌ حکومت‌ نبوی‌ درگیر بود()، اما امام‌ با تحمل‌ همة‌ مشکلات‌ یکبار دیگر سیمای‌ نورانی‌ حکومت‌ نبوی‌ را در تاریخ‌ اسلام‌ تکرار کرد و به‌ آیندگان‌ روش‌ حکومت‌ بر دلها را آموخت. در این‌ جا یک‌ پرسش‌ مهم‌ و اساسی‌ وجود دارد که‌ اگر کشور داری‌ بر مبنای‌ سیاست‌ هایی‌ که‌ بدان‌ اشاره‌ شد عملاً‌ امکان‌پذیر است، چرا سیاستمداری‌ چون‌ علی7 که‌ با حمایت‌ عامه‌ مردم‌ در انتخابی‌ آزاد به‌ قدرت‌ رسید، پس‌ از گذشت‌ مدتی‌ کوتاه‌ از حکومتش‌ بر مبنای‌ سیاست‌ها، اکثر مردم‌ از او فاصله‌ گرفتند، و در ماههای‌ پایانی‌ زندگی‌ تنهای‌ تنها ماند؟! پاسخ‌ اجمالی‌ این‌ است‌ که‌ فاصله‌ گرفتن‌ مردم‌ از امام‌ و تنها ماندن‌ او به‌ هر دلیل‌ که‌ باشد، به‌ دلیل‌ نادرست‌ بودن‌ این‌ سیاست‌ها نیست‌ بلکه‌ دلایل‌ دیگری‌ دارد که‌ در «موسوعة‌ امام‌ علی(ع») بدان‌ پرداخته‌ایم.


‌    ‌پی‌نوشت‌ها :

. برگزیده‌ افکار راسل: 2و 3.
. برگزیده‌ افکار راسل: 222.
. بحار الانوار: 33/50/393.
. غرر الحکم: حدیث‌ 17.
. امام‌ صادق7 دربارة‌ هوش‌ سیاسی‌ معاویه‌ می‌فرماید: «تل النکرأ، تل الشیطنة‌ وهی‌ شبیهة‌ بالعقل‌ ولیست‌ بالعقل. (الکافی: 1/11/3) . این‌ مکر است، این‌ شیطنت‌ است‌ که‌ شبیه‌ عقل‌ است، نه‌ عقل‌ (واقعی).
. تاریخ‌ طبری: ج‌ 4 ص‌ 434.
. نهج‌ البلاغة: خطبة‌ 92، مناقب‌ ابن‌ شهر آشوب: 2/110
. نهج‌ البلاغة: الخطبة‌ 15، المناقب‌ لابن‌ شهر آشوب: 2/110، دعائم‌ الاًسلام: 1/396.
. شرح‌ ابن‌ ابی‌ الحدید بر نهج‌ البلاغة: 6/37.
. همان.
. همان‌
. نهج‌ البلاغة: الحکمة‌ 272، غرر الحکم: 7570.
. دعائم‌ الاًسلام: 1/71.
. نهج‌ البلاغة: الخطبة‌ 198.
. من‌ أحبکم‌ فقد أحب‌ ا / زیارت‌ جامعه.
. راجع‌ : کتاب‌ «المحبة‌ فی‌ الکتاب‌ والسنة»: فصل‌ هفتم: من‌ تجب‌ محبته.
. ولایت‌ فقیه: 192، 193.
. شیخ‌ مفید حکایت‌ را در کتاب‌ ارشاد اینگونه‌ نقل‌ کرده‌ است: لما توجه‌ أمیر المؤ‌منین7 اًلی‌ البصرة، نزل‌ الربذة(فلقیه‌ بها آخر الحاج، فاجتمعوا لیسمعوا من‌ کلامه‌ وهو فی‌ خبائه. قال‌ ابن‌ عباس: فأتیته‌ فوجدته‌ یخصف‌ نعلاً، فقلت‌ له: نحن‌ اًلی‌ أن‌ تُصلح‌ أمرنا أحوج‌ منا اًلی‌ ما تصنع، فلم‌ یکلمنی‌ حتی‌ فرغ‌ من‌ نعله، ثم‌ ضمها اًلی‌ صاحبتها، ثم‌ قال‌ لی: قومها، فقلت: لیس‌ لها قیمة، قال: علی‌ ذا، قلت: کسرُ‌ درهمٍ. قال: وا لهما أحب‌ اًلیَّ‌ من‌ أمرکم‌ هذا، اً‌لا‌  أن‌ اُقیم‌ حقاً‌ أو أدفع‌ باطلاً‌ (ارشاد:1/247، نهج‌ البلاغة: الخطبة‌ 33، بحار الأ‌نوار:32/113/90.) هنگامی‌ که‌ امام‌ علی‌ به‌ سوی‌ بصره‌ حرکت‌ کرد، در ربذه‌ توقف‌ کرد و در آنجا گروههای‌ آخر حجاج‌ با ایشان‌ مواجه‌ شدند و جمع‌ شدند تا به‌ سخنان‌ ایشان‌ گوش‌ فرادهند. در این‌ هنگام‌ حضرت‌ درون‌ خیمه‌ خود بودند. ابن‌ عباس‌ می‌گوید: من‌ نزد ایشان‌ رفتم‌ و حضرت‌ را در حال‌ وصله‌ کردن‌ نعلین‌ خود دیدم، به‌ ایشان‌ عرض‌ کردم: ما به‌ اینکه‌ شما امور ما را سامان‌ دهید بیشتر نیازمندیم‌ تا این‌ کاری‌ که‌ انجام‌ می‌دهید ! ولی‌ حضرت‌ پاسخی‌ ندادند تا اینکه‌ کارشان‌ پایان‌ یافت‌ و سپس‌ نعلین‌ خود را کنار لنگه‌ دیگر آن‌ گذاشته‌ و به‌ من‌ فرمودند: قیمت‌ بگذار ! من‌ گفتم: ارزشی‌ ندارد ! فرمودند: همینطور که‌ هست‌ (چقدر می‌ارزد) ؟ گفتم: کمتر از یک‌ درهم! در این‌ هنگام‌ حضرت‌ فرمودند: به‌ خدا سوگند این‌ دو لنگه‌ کفش، نزد من‌ از حکومت‌ بر شما با ارزش‌تر است، مگر این‌که‌ حقی‌ را بر پا کنم‌ و باطلی‌ را دفع‌ کنم.
. غرر الحکم: 10328، عیون‌ الحکم‌ والمواعظ: 529/9620.
. أخذ [علی7] رجلاً‌ من‌ بنی‌ أسد فی‌ حد، فاجتمع‌ قومه‌ لیکلموا فیه، وطلبوا اًلی‌ الحسن‌ أن‌ یصحبهم، فقال: ائتوه‌ فهو أعلی‌ بکم‌ عیناً، فدخلوا علیه‌ وسألوه، فقال: لا تسألونی‌ شیئاً‌ أمل اً‌لا‌  أعطیتکم، فخرجوا یرون‌ أنهم‌ قد أنجحوا، فسألهم‌ الحسن، فقالوا: أتینا خیر مأتی. وحکوا له‌ قوله، فقال: ما کنتم‌ فاعلین‌ اًذا جلد صاحبکم‌ فاصنعوه، فأخرجه‌ علی‌ فحده، ثم‌ قال: هذا وا لست‌ أملکه‌ (مناقب‌ ابن‌ شهر آشوب: 2/147، دعائم‌ الاًسلام: 2/443/1547، بحار الأ‌نوار: 41/9/1.)
. نهج‌ البلاغة: الخطبة‌ 158.
. نهج‌ البلاغة: الکتاب‌ 53، تحف‌ العقول: 143 و 147، دعائم‌ الاًسلام: 1/367 کلاهما نحوه.
. اوصیکم‌ بتقوی‌ الله‌ و نظم‌ امرکم.
. نهج‌ البلاغة: الکتاب‌ 53، تحف‌ العقول: 132 و ص‌ 137 و 139، دعائم‌ الاًسلام: 1/357 و ص‌ 361 و 365 کلاهما نحوه.
. تحف‌ العقول: 137، دعائم‌ الاًسلام: 1/361.
. نهج‌ البلاغة: الکتاب‌ 53، تحف‌ العقول: 137، دعائم‌ الاًسلام: 1/361.
.بنگرید به‌ عهدنامه‌ مالک‌ اشتر (کتاب‌ 53 نهچ‌ البلاغه‌ ).
. الظاهر أن‌ الصحیح‌ «مال بن‌ کعب» لعدم‌ وجود عامل‌ للاًمام7 باسم‌ کعب‌ بن‌ مال، بل‌ کعب‌بن‌مال ممن‌لم‌ یبایع‌ الاًمام، ولکن‌ مال بن‌کعب‌ من‌عماله‌الذییعتمد علیه‌وهو عامل‌علی‌ عین‌التمروبِهقُباذات.
. السَّواد: أراضی‌ وقری‌ العراق‌ وضیاعها التی‌ افتتحها المسلمون‌ علی‌ عهد عمر بن‌ الخطاب، سمی‌ بذل لسواده‌ بالزروع‌ والنخیل‌ والأ‌شجار (راجع‌ معجم‌ البلدان: 3/272).
. العُذَیب: مأ لبنی‌ تمیم، وهو أول‌ مأ یلقاه‌ الاًنسان‌ بالبادیة‌ اًذا سار من‌ قادسیة‌ الکوفة‌ یرید مکة‌ (تقویم‌ البلدان: 79).
. بِهقُباذ: اسم‌ لثلاث‌ کُور ببغداد من‌ أعمال‌ سقی‌ الفرات‌ (معجم‌ البلدان: 1/516).
. تاریخ‌ الیعقوبی: 2/204.
. الغُلول: الخیانة‌ فی‌ المغنم، والسرقة‌ من‌ الغنیمة‌ قبل‌ القسمة، وکل‌ من‌ خان‌ فی‌ شیء خفیة‌ فقد غل‌ (النهایة: 3/380).
. ثواب‌ الأ‌عمال: 310/1 عن‌ الأ‌صبغ، بحارالأ‌نوار: 72/345/42.
. الدهقان: رئیس‌ القریة‌ ومُقدَّم‌ التُّنأ وأصحاب‌ الزراعة‌ وهو معرَّب‌  (النهایة: 2/145).
. نهج‌ البلاغة: الکتاب‌ 19، بحارالأ‌نوار: 33/489/694؛ أنساب‌ الأ‌شراف: 2/390 نحوه، وذکر أنه7 کتبه‌ اًلی‌ عمرو بن‌ سلمة‌ الأ‌رحبی، وفیه‌ «فی‌ غیر ما أن‌ یظلموا، ولا ینقض‌ لهم‌ عهد، ولکن‌ تفر‌غوا لخراجهم، ویقاتل‌ من‌ ورائهم، ولا یؤ‌خذ منهم‌ فوق‌ طاقتهم، فبذل أمرت، وا المستعان. والسلام» بدل‌ «وداول‌ لهم...».
(. . ر .  : کتاب‌ «العلم‌ والحکمة‌ فی‌ الکتاب‌ والسنة» ح‌ 15، 30 برای‌ آگاهی‌ بیشتر با نصوصی‌ که‌ دلالت‌ بر تقدم‌ توسعه‌ فرهنگی‌ بر توسعه‌ اقتصادی‌ دارد مراجعه‌ کنید به‌ فصل‌ دوم‌ از بخش‌ اول‌  کتاب.
. الأ‌دب‌ ج‌ الاَّداب‌ : الأ‌داب‌ تطلق‌ علی‌ العلوم‌ والمعارف‌ عموماً‌ أو علی‌ المستظرف‌ منها فقط‌ ویطلقونها علی‌ ما یلیق‌ بالشیء أو الشخص‌ / المتحدة.
. غرر الحکم‌ : 3590.
. غرر الحکم: 3835.
. بنگرید به‌ نامه‌ 53 نهج‌ البلاغه.
. همان‌
. همان‌
. قرب‌ الاسناد: ص‌ 115 / ح‌ 404.
. حرفة‌ المرء کنز(المواعظ‌ العددیة: ص‌ 55).
. نهج‌ البلاغه: نامة‌ 53، تحف‌ العقول: 140.
. نهج‌ البلاغة: قصار 328.
. غرر الحکم: ح‌ 4725.
. خصال: ص‌ 310، ح‌ 85.
. المناقب‌ المرتضویه، مخطوط.
. مناقب‌ مرتضوی: ص‌ 289.
. سوره‌ مؤ‌منون: آیة‌ 70.
. نهج‌ البلاغه: خطبة‌ 216.
. نهج‌ البلاغه: قصار 261.
. سورة‌ اعراف: آیه‌ 157.
. کافی: ج‌ 8 ص‌ 386 ح‌ 586.
. نهج‌ البلاغه: نامه‌ 53.
. نهج‌ البلاغه: خطبة‌ 136.
. نهج‌ البلاغه: نامه‌ 78.
. عوالی‌ اللاَّلی: ج‌ 2 ص‌ 343 ح‌ 5.
. غارات: ج‌ 1 ص‌ 123.
. نهج‌ البلاغة: الخطبة‌ 192، غررالحکم: 4544، عیون‌ الحکم‌ والمواعظ: 200/4046.
. نهج‌ البلاغة: الحکمة‌ 10، غررالحکم: 5070 وفیه‌ «غبتم» بدل‌ «عشتم»، بحارالأ‌نوار: 74/167/35.
. غرر الحکم: 2347.
. غرر الحکم: 10258.
. کنز الفوائد: 2/183، بحارالأ‌نوار: 78/93/104.
. امالی‌ مفید: 207/40، بحارالأ‌نوار: 41/110/18.
. مناقب‌ خوارزمی: ص‌ 112، شرح‌ ابن‌ ابی‌ الحدید بر نهج‌ البلاغة: ج‌ 1/ص‌ 231.
. نگرید به‌  دعائم‌ الاًسلام: 2/ص‌ 541/ح‌ 1927و ص‌ 444/ح‌ 1551، تهذیب‌ الأ‌حکام: 10/148/588.
. کافی: ج‌ 7، ص‌ 260، ح‌ 1، تهذیب‌ الاحکام: ج‌ 10، ص‌ 278، ح‌ 1085.
. الاًمام‌ علی7: الرفق‌ یفل‌ حد‌ المخالفة‌ ()  غرر الحکم: 560. رفق‌ و مدارا، مخالفت‌ را کاهش‌ می‌دهد.
عنه‌ 7 - فی‌ الحکم‌ المنسوبة‌ اًلیه‌ - : قارِب‌ عدو بعض‌ المقاربة‌ تنَل‌ حاجت، ولا تفرط‌ فی‌ مقاربته‌ فتذل‌ نفس وناصر، وتأمل‌ حال‌ الخشبة‌ المنصوبة‌ فی‌ الشمس‌ التی‌ اًن‌ أملتها زاد ظلها، واًن‌ أفرطت‌ فی‌ الاًمالة‌ نقص‌ الظل‌ «) شرح‌ نهج‌ البلاغة: 20/342/923.)با دشمنت‌ به‌ نوعی‌ نزدیک‌ شو تا به‌ خواسته‌ات‌ برسی، ولی‌ در نزدیکی‌ با او.یاده‌ روی‌ نکن‌ که‌ خودن‌ و یاورت‌ را خوار خواهی‌ کرد، و در حال‌ چوبی‌ که‌ زیر آفتاب‌ قرار داده‌ شده، دقت‌ کن‌ که‌ اگر مایل‌ شود سایه‌اش‌ زیادتر می‌گردد و اگر در مایل‌ شدن، زیاده‌ روی‌ کند، سایه‌ کاهش‌ می‌یابد.
. نهج‌ البلاغة: خطبه‌ 27.
. نهج‌ البلاغة: الخطبة‌ 118.
. مجمع‌ البحرین: 2 / 942.
. جمل: 196.
. نهج‌ البلاغة: الحکمة‌ 318.
. شرح‌ ابن‌ ابی‌ الحدید بر نهج‌ البلاغة: ج‌ 20، ص‌ 312، ح‌ 588.
. کافی: ج‌ 5، ص‌ 38، ح‌ 3، تاریخ‌ طبری: 5/10، الکامل‌ فی‌ التاریخ: 2/370.
. نهج‌ البلاغة: الحکمة‌ 233، عیون‌ الحکم‌ والمواعظ: 527/9587، بحارالأ‌نوار: 33/454/668.
. دعائم‌ الاًسلام: 1/376.
. وقعة‌ صفین: 153، بحارالأ‌نوار: 32/414/374. السنن‌ الکبری: 8/309/16739.
. کان‌ علی‌ اًذا سار اًلی‌ القتال‌ ذکر اسم‌ ا حین‌ یرکب، ثم‌ یقول: الحمد  علی‌ نعمه‌ علینا، وفضله‌ العظیم، (سُبحَ-نَ‌ الَّذِ‌ی‌ سَخَّرَ‌ لَنَا هَ-ذَ‌ا وَ‌ مَا کُنَّا لَهُو مُقرِنِینَ وَ‌اًِنَّ-آ اًِلَی‌ رَبِنَا لَمُنقَلِبُونَ)( () الزخرف: 13 و 14. )، ثم‌ یستقبل‌ القبلة، ویرفع‌ یدیه‌ اًلی‌ ا، ثم‌ یقول: اللهم‌ اًلی نُقلت‌ الأ‌قدام، واُتعبت‌ الأ‌بدان، وأفضَت‌ القلوب، ورُفعت‌ الأ‌یدی، وشَخصت‌ الأ‌بصار، (رَبَّنَا افتَح‌ بَینَنَا وَبَینَ‌ قَومِنَا بِالحَقِ‌ وَ‌أَنتَ‌ خَیرُ‌ الفَ-تِحِینَ)( ()  الأ‌عراف: 89. )، سیروا علی‌ برکة‌ ا.
ثم‌ یقول: ا اکبر، ا أکبر، لا اًله‌ اً‌لا‌  ا وا أکبر، یا ا، یا أحد، یا صمد، یا رب‌ محمد، بسم‌ ا الرحمن‌ الرحیم، لا حول‌ ولا قوة‌ اً‌لا‌  با العلی‌ العظیم، (الحَمدُ‌ لِلَّهِ‌ رَبِ‌ العَ--لَمِینَ‌  الرَّحمَ-نِ‌ الرَّحِیمِ‌  مَ--لِِ‌ یَومِ‌ الدِینِ‌  اًِیَّاَ‌ نَعبُدُ‌ وَ‌ اًِیَّاَ‌ نَستَعِینُ)( () الفاتحة: 2 - 5.)، اللهم‌ کُف‌ عنا بأس‌ الظالمین.
( وقعة‌ صفین: 230 و 231 نحوه، بحار الأ‌نوار: 32/460/397 و ج‌ 100/36/31.).
. الاًمام‌ الصادق7: کان‌ أمیر المؤ‌منین‌ صلوات‌ ا علیه‌ لا یقاتل‌ حتی‌ تزول‌ الشمس‌ ویقول: تُفتح‌ أبواب‌ السمأ، وتُقبل‌ الرحمة، وینزل‌ النصر. ویقول: هو أقرب‌ اًلی‌ اللیل، وأجدر أن‌ یقل‌ القتل، ویرجع‌ الطالب، ویفلت‌ المنهزم‌ (الکافی: 5/28/5، علل‌ الشرائع: 603/70).
. اًن‌ أول‌ من‌ علم‌ قتال‌ أهل‌ القبلة‌ علیبن‌ أبی‌ طالب، ولم‌ یکُن‌ یقتل‌ أسیراً، ولا یتبع‌ منهزماً، ولا یُجهز علی‌ جریح‌ (تاریخ‌ الیعقوبی: 2/383.) اولین‌ کسی‌ که‌ با اهل‌ قبله‌ جنگ‌ کرد، علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌ بود، و او هیچگاه‌ اسیری‌ را نکشت‌ و هیچ‌ فراری‌ را دنبال‌ نکرد و به‌ هیچ‌ مجروحی‌ حمله‌ نکرد.
و در عقد الفرید آمده‌ است: کان‌ منادی‌ علی‌ یخرج‌ کل‌ یوم‌ وینادی:  أیها الناس، لا تُجهِزن‌ علی‌ جریح، ولا تتبعُن‌ مولیاً، ولا تَسلُبن‌ قتیلاً، ومن‌ ألقی‌ سلاحه‌ فهو آمن‌ (العقد الفرید: 3/333 راجع‌ وقعة‌ صفین: 204 و الغیبة‌ للنعمانی: 231/15 و تفسیر القمی: 2/321.
. شرح‌ ابن‌ ابی‌ الحدید بر نهج‌ البلاغة: 10 / 212.
. الکافی: 2 / 336 / 1.
. غرر الحکم:
. نهج‌ البلاغة: الخطبة‌ 200.
. نهج‌ البلاغة: الخطبة‌ 69.
. شرح‌ نهج‌ البلاغة: 10 / 214، 222.

تبلیغات