آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

حوزه : ما در راستاى ثبت تاریخ حوزه ها معرفى بزرگان و نمودن زندگى آنان براى الگوگیرى طلاب تصمیم گرفتیم : یاد واره اى درابعاد زندگى حضرت آیت الله العظمى بروجردى درسى امین سالگرد و رحلت ایشان تهیه کنیم ازاین روى از حضرت عالى مى خواهیم که دراین رابطه ما را بارى کنید.
استاد: ضمن تشکراز شما آقایان که در صدد ثبت و ضبط تاریخ بزرگان هستید.این عمل شما فواید زیادى دارد:اولا:از دیدگاه قرآن تاریخ سازنده است لذا قرآن با نقل سرگذشت طواغیت و بدان و بیان حالات پیامبران و خوبان تاریخ انسانها و جوامع را مى سازد.انسانها را با موانع و عوامل رشد آشنا مى کند. در بینش قرآن تاریخ از چنان اهمیتى برخودار است که خدا به آن قسم مى خورد:
والعصران الانسان لفى خسر
عصر به معناى تاریخ و زمانه است. بنابر یک احتمال معناى آیه این است :
قسم به تاریخ و زمانه که پراست از حوادث و سرگذشت انسانهاى خوب و بد انسانها هرز مى روند و در زیانکارى اند مگر آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دهند.
بنابراین کار شما قابل تشکر و بسیار خوب است.
حوزه : لطفاابتداى آشنایى خود با آیه الله بروجردى و چگونگى آن را بیان کنید.
استاد: در مباحثه اى که با شهید آیه الله مطهرى داشتمى به حواشى عروه مراجعه مى کردیم. حواشى عروه حضرت آیه الله بروجردى که ظاهرا على مانقل اولین حاشیه بر عروه بوده است (آیه الله بروجردى پیش از آقاى نائینى آقا ضیا و آقا سیدابوالحسن اصفهانى بر عروه حاشیه زده اند) ما را چنان به خود جذب کرد که در تقلید جانب احتیاط را گرفتیم. بااین که مقلد مرحوم آیه الله سیدابوالحسن اصفهانى بودیم ولى در عمل بین فتواى آیه الله آقا سیدابوالحسن آیه الله حاج آقا حسین بروجردى و آیه الله حاج آقا حسین قمى رحمه الله علیهم جمع مى کردیم. همین مساله باعث شد که تابستان آن سال شهید مطهرى به بروجرد رفتند و تابستان بعد من به بروجرد رفتم واز درسشان بهره بردم. آرزوى مااین بود که آیه الله بروجردى قم بیایند. حوزه علمیه قم آن زمان زیر نظر آیات و مراجع ثلاث : آیه الله صدر آیه الله حجت و آیه الله خوانسارى رحمه الله علیهم بود.
این سه گانگى اندکى عامل آشفتگى در حوزه علمیه قم شده بود. طلاب جوان و فاضل و بزرگان و مدرسان دلسوز و روشن بین حوزه ازاین وضعیت رنج برده به دنبال راه چاره اى بودند. در همین راستا من و شهید آیه الله مطهرى روزى پس از پایان درس اخلاق امام خمینى قدس سره به ایشان عرض کردیم : چه خوب است آیه الله بروجردى به قم بیایند.
مقدارى از شخصیت علمى اخلاقى و خصایصى را که دیده بودیم براى حضرت امام بیان کردیم. امام خمینى رحمه الله علیه در پاسخ فرمودند:اگر سه آقا چهارتا شد چه کنیم ؟
تااین که براى آیه الله بروجردى کسالتى پیدا شد و براى معالجعه به تهران آمدند. بزرگان و مدرسین قم درصدد دعوت ازایشان بر آمدند. برخى از آقایان مثل : مرحوم حاج میرزا مهدى بروجردى به عیادت ایشان رفتند.از آیه الله بروجردى براى آمدن به قم دعوت به عمل آوردند. بقیه بزرگان نیز از آیه الله بروجردى دعوت کردند.
ایشان در بیست و چهارم محرم همان سالى که من تابستانش در بروجرد بودم به قم آمدند.
استقبال با شکوهى به عمل آمد. برخى تا تهران به استقبالشان رفتند و عده اى تا ده فرسخى قم به پیشواز آن مرحوم شتافتند.
من که در آن روزگار طلبه جوانى بودم با ماشینى که مرحوم حاج آقا مرتضى حائرى قدس سره گرفته بود به استقبال آیه الله بروجردى رفتیم. در على آبادایشان را ملاقات کردیم.
یادم نمى رود: چون چشم آیه الله بروجردى به من افتاد فرمودند: مثل این که شما تابستان بروجرد بوده اید.
عرض کردم : بله.
ایشان وارد قم شدند و در منزل آقازاده ساکن شدند. در همان منزل به تدریس اصول ازاول و فقه از کتاب اجاره پرداختند.
حوزه :اگر خاطره اى ازابتداى تدریس ایشان به یاد دارید بیان کنید.
استاد: مرحوم آیه الله بروجردى از روزهاى اول به دو چیزاصرار داشتند:
1.اصرار داشتند شیوه تدریس مرحوم آخوند خراسانى صاحب کفایه را پیاده کنند. شیوه تدریس محقق خراسانى این بود که : برخى از شاگردان زبده درسها را تقریر مى کرده اند و حوزه هاى کوچکترى تشکیل مى داده اند تا درس براى بقیه شاگردان که ضعیف ترند با طرح اشکال و پاسخ آن پخته شود ولى این شیوه در قم عملى نشد. ؟
2. بسیار پافشارى مى کردند که شاگردان درس را بنویسند. گاه فواید آن را بر مى شمردند مى گفتند ، سعى کنید درسها را بنویسید و نظریه و اشکالهاى خود را در حاشیه آن بیاورید.
در جوانى فکرانسان بازتر و موشکافتراست. انسان در جوانى افکار به ذهنش مى آید که در سن پیرى از آن بهره مى برد.
در فایده نوشتن درس مى گفتند : در اصفهان که بودم در بیست و پنج سالگى اساتید تقلید را بر من حرام مى دانستند. من براى آزمایش قدرت اجتهاد خود خارج قوانین و خارج ریاض شروع کردم نظرات خود را در حاشیه یادداشت مى کردم.اکنون با گذشت زمان آن نوشته ها مورد استفاده ام مى باشد.
با پافشارى ایشان نوشتن درس که تا آن زمان در حوزه نه تنها مرسوم نبود که برخى از آن را عامل بى سوادى مى دانستند در حوزه مرسوم شد.از برکت همین روش من[ نهایه الاصول] و[ البدرالزاهر] را نوشتم.
حوزه : لطفا در زمینه خصوصیات و روش تدریس حضرت آیه الله بروجردى توضیح بدهید.
استاد: درس آیه الله العظمى آقاى بروجردى چند خصیصه برازنده داشت :
1. آیه الله بروجردى بسیار خوش بیان بود مطالب را با زبانى ساده مى گفت با عبارات مغلق و قلنبه گویى مخالف بود. چنانچه کسى با عبارات پیچیده و در قالب اصطلاحات اشکال مى کرد مى فرمودند :[مى خواهید مرا گیج کنید].
من یک مرتبه اشکال کردم و گفتم :
این مطلب با نتیجه التقیید درست مى شود.
ایشان فرمود :[نتیجه التقید چیست ؟ مى خواهید مرا گیج کنید].
2. در هر بخشى از حشو و زواید پرهیز مى کرد. روى محوراساسى و نکته اصلى درس که نقش موثرى در فهم مطلب داشت تکیه مى کردند و آن را دقیقا توضیح مى دادند.
مطلب اصلى رااز زوایاى گوناگون و با بیانها و تمثیلهاى مختلف شرح مى دادند.
گاهى ازاوقات بعضى شاگردان مى نوشتند: مطلب را زیاد تکرار مى کنید.ایشان فرمودند:
[چنین نیست. مرحوم آخوند چه بسا روز شنبه یک مطلبى را عنوان مى کردند تا روز چهارشنبه همین مطلب را توضیح مى دادند. برخى ازافراد نادان گمان مى کردند:این تکراراست در حالى که ایشان مطلب رااز زوایاى مختلف و با بیان مختلف تشریح مى کردند و در هر بیانى نکته اى جدید بود].
آیه الله بروجردى به حواشى و نظریات نمى پرداختند و گاهى اوقات به برخى ازاقوال اشاره اى گذرا مى نمودند.
خلاصه : نزدیکترین راه و خط مستقیم را براى فهم مطلب انتخاب مى کردند.
درس را به گونه اى تبیین مى کردند که مطلب در ذهن جاى مى گرفت. جلسه درس ایشان در حقیقت هم درس بود هم مطالعه و هم مباحثه.
3.از جمله روشهاى ایشان در تربیت شاگردان این بود که : براى تشویق آقایانى که درس ایشان را خوب تقریر مى کردند نوشته هایشان را مى گرفتند و مطالعه مى کردند کسى که نوشته اش خوب بود بالاى منبراز او تعریف مى کردند و هم مقدارى پول به عنوان جایزه به او مى دادند.
خلاصه : در زمینه تدریس و علوم حوزوى به حوزه علمیه قم عمق و غنى بخشیدند و طلاب را با منابع فراموش شده فقه شیعه آشنا کردند.
حوزه : خصوصیات سبک استنباط حضرت آیه الله بروجردى چه بود؟ لطفا توضیح دهید.
استاد: مى توان خصوصیات شیوه استنباطایشان را در چند چیز دانست :
1. آشنایى با فقه اهل سنت واحادیث آنان را لازم مى دانستند. در درس نظریات علماى اهل سنت را نیز نقل و نقد مى نمودند. ولى معتقد بودند: فقه ما واحادیث فقهى ما تقریبا مثل حاشیه اى است بر فقه و فتاواى اهل سنت زیرا فقه آنان فقه حاکم بر جامعه و در محیط صدر اسلام رایج بود. نظریات فقهى آنان در ذهن شاگردان امام شیعه مطرح بود. معمولا سوالهاى اصحاب ائمه ( ع )از چنین زمینه
پیدا شده بود. علاوه براین خودامامان مواردى را که خلاف مى دانستند به شدت طرح و رد مى کردند مثل : عول و تعصیب درارث و نماز تراویح که آنان قائل بودند با جماعت برگزار شود.امامان ما( ع ) روایات زیادى در رد این دو مطلب دارند. چه بسا بدون ملاحظه فقه واحادیث اهل سنت نکات و زوایایى از روایات اهل بیت ( ع ) بر ما مخفى بماند و روایات متعارضه به خوبى حل نشود.
خلاصه : فقه واحادیث اهل سنت را قرینه منفصل براى فهم نظریات فقهى شیعه مى دانستند.
2. عنایت زیادى به نقل اقوال قدما داشتند. آنها را دقیقا مطالعه و بررسى مى کردند. پیش از ورودایشان به حوزه علمیه قم مفتاح الکرامه والجوامع الفقهیه در حوزه مراجعه کننده اى نداشت و کسى این دو کتاب وامثال آنها را نمى خرید و مطالعه نمى کرد ولى بعداز آمدن ایشان وارجاع به کتابهاى قدما این کتابها کمیاب شد.
3. مسائل مطرح شده در فقه را دو گونه مى دانستند و براى هر کدام جایگاه و نقش خاصى قائل بودند:
الف. مسائل القاء شده از نزد معصومین علیهم السلام که آنها را اصول متلقات از معصومین مى نامیدند و مى فرمودند :[در حقیقت این اصول به صورت بغچه پیچیده دست به دست بین اصحاب ائمه چرخیده تا به دست ما رسیده است].
ب. مسائل تفریعى که باالهام از کلیات مطرح شده از جانب معصومین ( ع ) به وسیله فقهاءاجتهاد شده است.
بناى قدماى از فقهاء آوردن و بیان همان اصول متلقات در کتابهایشان بود مثل : مقنع و هدایه صدوق مقنعه مفید مراسم سلار مهذب ابن براج و کافى ابى الصلاح. براى همین است که الفاظاین کتابها به هم نزدیک است. شیخ طوسى قدس سره در مقدمه مبسوط دراین زمینه مى نویسند:
[فقیهان شیعه کارشان نوشتن اصول متلقات و نقل آنها بود به گونه اى که گویا متاخرین از متقدمین تقلید مى کردند. من هم کتاب نهایه را سابقا براین منوال نوشتم ولى چون دیگران بر شیعه خرده مى گیرند و آنان را ناتوان ازاجتهاد مى دانند بنا دارم کتاب مبسوط را به شیوه اجتهادى به نگارش در آورم و قدرت شیعه را دراستخراج فروعات مسائل از شکم اصول نمایان کنم].
این روال تا زمان محقق حلى قدس سره ادامه داشت. محقق نیز در کتاب شرایع اصول متلقات از معصومین ( ع ) را نخست دراول بحث مى آورد سپس در دنباله آنها مسائل تفریعى را زیر عنوان مسائل و فروع طرح مى کند. در زمان شهیدین بویژه شهید ثانى این دو نوع مسائل با هم مخلوط شد.این دو نوع مسائل در کتابهاى قدمااز هم جدا بود و مسائل تفریعى استنباطى با اصول متلقات مخلوط نمى شد.
آیه الله بروجردى براى هر کدام ازاین دو دسته مسائل فقهى دو نوع جایگاه قائل بودند. دراصول متلقات از معصومین شهرت را حجت مى دانستند ولى در مسائل فرعى استنباطى مثل آنچه در مبسوط آمده است اجماع را هم بى فایده مى شمردند زیرا قائل بودند:این نوع از مسائل مدرکات فقهاست و نقلى نمى باشد. حکم آنها حکم مسائل عقلى است که اجماع بر آنها بى ارزش است.
برهمین مبنى در مبحث اجاره وقتى به اجاره معاطاتى رسیدند. بیع معاطاتى را مطرح کردند.
در بیع معاطات شیخ انصارى ادله فراوانى را بر لزوم بیع معاطات مطرح مى کند ولى در مقابل اجماع درمانده بود زیرا غیراز مفید که قائل به لزوم معاطات است علماى دیگر پیش ازافاده اباحه یا جواز بیع معاطاتى قائل نشده اندایشان فرمودند:
[ این اجماع ضررى ندارد زیرا بیع معاطات ازاصول متلقات نیست و در کتب قدما که براى نقل اصول متلقات وضع شده ذکر نشده است].
بیع معاطات ابتدا در فقه عامه ( ابوحنیفه ) مطرح شده است. در فقه شیعه براى اولین بار شیخ طوسى در خلاف و مبسوط آن را مطرح کرده است. پس در چنین مساله اى اگراجماع هم باشد فایده اى ندارد. باید بررسى کنیم و ببینیم قواعد و عمومات چه اقتضایى دارند.
روى این اصل آیه الله بروجردى روى این مساله زیاد تکیه مى کردند و در بیان مسائل احکام از آن بهره مى بردند.
و در بهره ورى ازاحادیث و بررسى آنها نخست رجال آن را بررسى مى کردند.ایشان شیوه خاصى را در رجال پیشه کردند؟
رجال را طبقه بندى کرده بودند. به این صورت که :از پیامبراکرم ص شروع مى کردند:
طبقه اول صحابه پیامبر(ص )
طبقه دوم تابعین.
طبقه سوم کسانى که از تابعین روایت کرده اند.
طبقه چهارم رجال امام باقر.
طبقه پنجم رجال امام صادق.
و...
ملاک در طبقه بندى استاد و شاگردى مى گرفتند و مدت آن را سى سال محسوب مى کردند. تفاوت زمانى استاد و شاگرد را تقریبا سى سال مى دانستند لذا شیخ طوسى را طبقه دوازدهم مى شمردند و شهید ثانى را در راس طبقه بیست و چهارم و خوشان را در راس طبقه سى و ششم مى دانستند.
هر طبقه اى سغیر و کبیر داشت لذا من و شهید مطهرى با خود مى گفتیم : آیه الله خمینى و آیه الله گلپایگانى از کبار طبقه سى و هفتم هستند و مااز صغار آن.
با مراعات طبقات رجال دراحادیث حذف اسانید در بسیارى از موارد معلوم مى شود. خودایشان طبقات الرجال را نوشتند ولى چاپ نکردند. اخیرا آستان قدس رضوى آنها رااز نوه ایشان براى چاپ گرفته است. مرحوم حاج میرزا حسن نورى رحمه الله علیه مشغول آماده کردن آن براى چاپ بودند که متاسفانه دارفانى را وداع گفت من خیلى متاثر شدم. خدا رحمتش کند.امیداست ان شاءالله این کتاب به زودى چاپ شود و در اختیار طلاب قرار بگیرد.
حوزه : آیه الله بروجردى حساسیت ویژه اى نسبت به وحدت مسلمانان داشتند چنانچه خاطره اى دراین زمینه به یاد دارید بیان کنید.
استاد:از کارها و خدمات مهم ایشان تلاش در راه وحدت مسلمانان بود.
یادم هست : یکى از آقایان ابواب فقه را به نظم درآورده بود و آن را چاپ کرد نزد آیه الله بروجردى آورد. دراول کتاب توهین به خلفاء شده بود.ایشان فرمودند:
نشر این کتاب حرام است
آن آقا اشعاراول کتاب را تغییر داد. آن وقت آیه الله بروجردى اجازه نشر کتاب را دادند.
خاطره دیگرى دراین زمینه به یاد دارم این که : همان روزگار بین اسرائیل و مصر جنگ شدیدى در گرفته بود.اتفاقا مرحوم علامه امینى طلاب ثراه به اصفهان آمده بود و منبر مى رفت. منبرهاى ایشان به طور طبیعى تعریض نسبت به خلفا را به همراه داشت. در همان زمان یک روزى در نزد آیه الله بروجردى بودم (در آن جلسه آقاى سید محمد باقر ابطحى هم بود.) که آیه الله بروجردى ازاوضاع اصفهان اظهار ناراحتى کردند و فرمودند:
[دراین وقت که اسرائیل به مسلمانان حمله کرده است و آنان را قتل عام مى کند و سرزمینهاى مسلمانان رااشغال مى کند راه انداختن جنگ بین شیعه و سنى چه معنى دارد.این کار درستى نیست].
البته از علامه امینى اسمى نبردند و فقط همین جملات را گفتند. همین تلاش نسبت به وحدت مسلمانان منجر به خدمت بسیاراساسى شد که موجب برکاتى گردید و آن : فتواى مهم شیخ شلتوت رئیس جامع الازهر مصر بود. ایشان در آن فتوا عمل به مذهب شیعه را مجزى دانسته بود.
حوزه : گویا آیه الله بروجردى نظریه خاصى در ولایت فقیه داشتند. لطفا توضیح دهید.
استاد:ایشان ولایت فقیه رااجمالااز ضروریات اسلام مى دانست. و تعبیرشان این بود :[ اصل ولایت فقیه از ضروریات اسلام است].
من در کتاب : [البدرالزاهر فى صلوه الجمعه والمسافر] صفحه 52 آورده ام و به طور خلاصه در جلداول[ ولایت فقیه] مطرح کرده ام.
حوزه : معروف است امام قدس سره در آوردن آیه الله بروجردى به قم بسیار نقش داشت. خواهشمندیم دراین زمینه توضیح بدهید.
استاد: حضرت امام خمینى رحمه الله علیه براى آوردن آیه الله بروجردى به قم بسیار تلاش کرد زیرا آن بزرگوار از آشفتگى حوزه رنج مى بردند بر آن بودند که : با آمدن آیه الله بروجردى به حوزه نظمى داده شود و حوزه علمیه قم در مقابل توطئه هاى آن روز نیرومند گردد. ایشان در زمینه تاثیر آمدن آیه الله بروجردى به قم مى فرمودند:
[آیه الله بروجردى بیست سال دیر به قم آمده است].
پس از آمدن آیه الله بروجردى به قم حضرت امام در درس ایشان مرتب شرکت مى کردند درسهاى اصول را مرتب مى نوشتند. نمى دانم تقریرات ایشان چه شده است.
در زمینه درس آیه الله بروجردى مى فرمودند:
[درس ایشان چنان سازنده استت که طلبه ها بدون این که خودشان متوجه شوند ملا مى شوند].
حوزه : مشهوراست : آیه الله بروجردى با حکمت و فلسفه مخالف بوده است ازاین روى درس فلسفه علامه طباطبایى را تعطیل کرده است لطفا دراین زمینه توضیح بدهید.
استاد: علامه طباطبایى اسفار و من منظومه تدریس مى کردم. یک روز مرحوم حاج آقا محمدقدس اصفهانى پیش مى آمد و گفت : آقاى بروجردى فرمودند :[به آقاى منتظرى بگویید منظومه را تعطیل کند و بیاید پیش من].
من رفتم بیت آیه الله بروجردى آقا حاج محمدحسین گفت :
آقا فرمودند :[به آقاى منتظرى بگو:اسامى شاگردان علامه طباطبائى را بنویسید تا شهریه آنان قطع شود].
من تعجب کردم گفتم :این مطلب غیرممکن است.این چه تصمیمى است.
آقاى حاج محمدحسین گفت : من هم به این نتیجه رسیده ام که این تصمیم غلطاست.
گفتم : پس برویم پیش آقا.
رفتیم با همان صراحت لهجه اى که داشتم گفتم :
آقااین چه تصمیمى است ؟ فلسفه علمى است که دانشگاههاى دنیا روى آن حساب مى کنند. فقه و اصول ما موضوعش اموراعتبارى است.
فرمودند: من هم قبول دارم. خودم فلسفه خوانده ام ولى چه کنم ؟از یک طرف برخى از طلبه هااین حرفها را هضم نمى کنندازاین روى به انحراف کشانده مى شوند. من خودم دراصفهان کسى را دیدم که اسفار را زیر بغلش گرفته بود مى گفت : من خدا هستم ! دیگراین که خیلى از آقایان اعتراض مى کنند و مرتب فشار مى آورند.
گفتم : پس معلوم مى شود شما با فلسفه مخالف نیستند بلکه با نشر و پخش این حرفهاى درویشى مخالفید.
فرمودند :[بله.اگر بنشینند خوب درس بخوانند. طورى نیست].
گفتم : من اشارات شروع مى کنم علامه طباطبایى را هم قانع مى کنم که شفا شروع کنند.
ایشان فرمودند :[علامه رضایت نمى دهد. حرف مرا قبول ندارد].
گفتم : آقااین چه حرفى است ایشان نسبت به شمااحترام مى گذارند.
خودم اشارات شروع کردم.
به منزل مرحوم علامه طباطبایى رفتم.ایشان مریض بود. جریان را عرض کردم.ایشان فرمودند :[نه من اسفار را ترک نمى کنم. با شاگردهایم از قم مى روم کوشک نصرت]!
گفتم : آقااین چه سخنى است. طلبه ها شهریه مى خواهند و فقه واصول باید بخوانند شما شفا را شروع کنید به مناسبت نظریه هاى خود را نیز بگویید. مرحوم علامه پذیرفت. وقتى این خبر را به آیه الله بروجردى دادم خیلى خوشحال شدند.
خلاصه آیه الله بروجردى فلسفه خوانده بودند و مخالف فلسفه نبودند ولى شرایط زمانى و برخى مسائل دیگر ایشان را براین امر واداشت.
حوزه : در زمینه خصوصیات اخلاقى آیه الله بروجردى اگر خاطره اى به یاد دارید بیان کنید.
استاد: علاوه برابعاد معنوى و مواظبت بر عبادات چند صفت مخصوص به خود داشت :
1. هم خودادب را مراعات مى کرد و هم از بى قیدى دیگران نسبت به آداب ناراحت مى شدند. به عنوان نمونه :
هنوز مرحوم حاج محمدحسین به بیت آیه الله بروجردى نیامده بود ایشان منشى خواست. یک نفر به عنوان منشى انتخاب و خدمت آن بزرگوار برده شد.او با شتاب و بدون توجه و مراعات اهل مجلس بالاى مجلس رفت و بالا دست مرحوم آقا شیخ محمدعلى کرمانى پهلوى آقا نشست. آیه الله بروجردى به شدت خشمگین شد و منشى را نپذیرفت. هر چه اصرار کردند و اعتذار جستند سودى نبخشید. گفتند:
[ من کسى را که بى ادب باشد به عنوان منشى بر نمى گزینم.او جایگاه خود را نمى شناسد واحترام بزرگان را مراعات نمى کند].
2. شبى پس از نمازجماعت عده اى به همراه ایشان به راه افتادیم تا به در خانه رسیدیم. آیه الله بروجردى وارد منزل شد. مرحوم آقا محمدحسن پسرایشان نیز به دنبال آقا داخل منزل رفت. آیه الله بروجردى با ناراحتى برگشت به فرزندش پرخاش کرد و فرمودند :[ این جا خانه توست باید جلو در بایستى تا همه آقایان وارد شوند سپس تو وارد خانه شوى].
در همین راستا وقتى نظر یکى از بزرگان را نقل مى کردند از آنان به بزرگى یاد مى کردند و حرمت آنان را پاس مى داشتند ولى یادآور مى شدند که بزرگى بزرگان نباید مانع فکر واظهار نظر شما بشود. خودتان در مسائل فکر کنید تا صاحب نظر شوید.
حوزه :از خصوصیات برازنده آیه الله بروجردى چنانچه خاطره اى دارید بیان کنید.
استاد: آیه الله بروجردى فقیهى پر مطالعه بودند. علاوه بر فقه و اصول و رجال در زمینه هاى دیگر نیز مطالعه داشتند. حتى مجله هاى آن روز را مطالعه مى کردند. دراین زمینه مى فرمودند:
[من وقتى به بیرونى مى آیم مراجعات و دست بوسیها خسته ام مى کند چون به اندرونى مى روم و مشغول مطالعه مى شوم خستگى ام بر طرف مى شود. مطالعه مایه استراحت من است]!
مجله رساله الاسلام به قم مى آمد. ما فرصت مطالعه آن را نداشتیم ولى آیه الله بروجردى همه آنها را مطالعه مى کردند. در برخوردى که با مرحوم شیخ محمدتقى قمى داشتند تمام نقایص و مزایاى رساله الاسلام را به گونه اى دقیق بر شمردند که مایه شگفتى شیخ محمدتقى قمى گردید.
بلند طبع بود. هنگامى که در مضیقه مالى قرار مى گرفتند و توان رسیدگى به وضع معیشت طلاب را داشتند خیلى رنج مى بردند. یادم هست : در زمان حضور آیه الله آقا سیدابوالحسن اصفهانى عده اى از تجار که به ایشان قول کمک مالى براى اداره حوزه قم را داده بودند وجوهات خود را به ایشان نرساندند. طلبه هاى قم دو یا سه ماه بدون شهریه ماندند. آن قدر طلبه ها در فشار مالى قرار گرفتند که بعضى پول براى خرید [نان] نداشتند. مرحوم آیه الله بروجردى تصمیم گرفتند به بروجرد باز گردند. وقتى ایشان را دلدارى مى دادند مى فرمودند :
[براى من سنگین است طلبه هااین وضع را داشته باشند و من نتوانم کارى بکنم].
تااین که عده اى از بزرگان از جمله امام خمینى قدس سره خدمت ایشان رسیدند گفتند: طلبه ها شما را براى پول نمى خواهند جنبه هاى علمى و معنوى شما مطلوب آنهاست.
خلاصه :او مرد تقوا و غیرت واهل مطالعه بود.
البته دو نقطه ضعف داشتندکه طبیعى هرانسانى است :
1. گاهى زود ناراحت مى شدند.
2.گاهى تحت تاثیراطرافیان قرار مى گرفتند:
حوزه : در پایان چنانچه مطلب دیگرى از آیه الله بروجردى دارید براى طلاب و خوانندگان مجله بیان کنید.
استاد: من چند تا جواب در رابطه با آیه الله بروجردى دیده ام دوتاى آنها را دراین جا نقل مى کنم :
1. خواب دیدم باغ بسیار بزرگى روبروى ماست. آیه الله بروجردى وارد باغ شدند و من به دنبال ایشان داخل شدم. آن مرحوم رو به من کردند و فرمودند :[آقا شیخ حسینعلى ! ببین چقدر نهال دراین باغ کاشته ام].
این خواب را تعبیر کردم به : کثرت فضلا و شاگردانى که توسط ایشان تربیت شده اند.
2. خواب دیدم :اطاق بسیار بزرگى بود حدود سى یا چهل نفر نشسته و منتظر بودند آیه الله بروجردى تشریف بیاورند درس بگویند.امام خمینى هم حضور داشتند. من به امام عرض کردم : - آقاى بروجردى شانزده سال در قم درس گفتند ولى یک نوارازایشان گرفته نشده است. خوب است ضبط صورت پیدا کنم درس آقا را ضبط کنم.
امام فرمودند: خیلى خوب است. سریع برو یک ضبط صورت بیاور. من رفتم و به سرعت ضبط آوردم و درس ایشان را ضبط کردم.

تبلیغات