چکیده

متن

سیره ى حکومتى امام زمان(عج)
بشر همواره در آرزوى تحقق عدالت در همه ى جنبه هاى زندگى فردى و اجتماعى خویش به سر مى برد; زیرا عشق و علاقه به عدالت، امرى فطرى است. همه ى انسان ها از عدالت لذت مى برند و با تمام وجود، خواهان جهانى پر از عدل هستند. اهمیت یافتن رهبرى و اداره ى عادلانه ى جامعه هاى بشرى، بیدارى ملت هاى مظلوم، ادعاى گروه هاى گوناگون در هوادارى از حقوق اجتماعى انسان ها و ناامیدى بشر از انجام اصلاحات واقعى به دست زمام داران قدرت مند جهان از عواملى است که باور مسلمانان به ویژه شیعیان را درباره ى مصلح آخرالزمان، ارج و جلوه اى تازه بخشیده است. همین مسأله سبب شده است انتظار از عقیده ى صرف مذهبى به دلبستگى و آرمان عمومى خیراندیشان و ستمدیدگان جهان درآید. به یقین، تحقق چنین آرزویى به وجود جامعه اى فرمانبردار و آماده ى پذیرش اجراى حق و عدالت درباره ى خود و دیگران، برنامه اى مدون و الهى و رهبرى معصوم بستگى دارد. در این صورت، منجى مى تواند با ظهور و قیام خود، اسلام واقعى را در همه ى مراحل حیات معنوى و مادى و زندگى فردى و اجتماعى انسان ها تحقق بخشد.
حکومت امام زمان(عج) تا چه زمانى به درازا خواهد کشید؟
محمد على ملاحسنى
باید دانست اندیشه ى پیروزى نهایى نیروى حق، برقرارى حکومت عدل جهانى و احیاى همه جانبه ى ارزش هاى انسانى به دست شخصیتى مقدس و عالى قدر که در روایات متواتر اسلامى از او به مهدى قائم آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) یاد شده، اندیشه اى است که کم و بیش همه ى مذاهب اسلامى ـ با تفاوت ها و اختلاف هایى ـ آن را باور دارند. این عقیده تنها به شیعه منسوب نیست، بلکه اصلى قرآنى است. قرآن با قاطعیت مى گوید:
(وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِى الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ)[1]
در جاى دیگر نیز مى خوانیم:
(وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ)[2]
این دو آیه، پیروزى و حاکمیت بندگان صالح خدا، کوتاه شدن دست ستم کاران و آینده ى درخشان بشریت را نوید مى دهد. بنابراین، حکومت عدل جهانى امام زمان(عج) حقیقتى است که رخ خواهد داد. اینک به پاسخ پرسش بالا مى پردازیم. درباره ى مدت زمان حکومت امام زمان(عج)، روایاتى در کتاب هاى معتبر فقهى آمده است که گویا با یکدیگر اختلاف دارند. شیخ مفید(رحمه الله) در ارشاد مى نویسد:
اخبار و روایات بسیارى در بیان مدت حکومت امام زمان(عج) و روزگار آن حضرت وارد شده است از جمله روایت عبدالکریم خثعمى است که از حضرت صادق(علیه السلام)مى پرسد: قائم آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) چند سال حکومت مى کند؟ ایشان مى فرماید: هفت سال و هر سال آن به اندازه ى ده سال از سال هاى شماست. بنابراین، هفتاد سال حکومت مى کند و زمانى که ظهور او فرا رسد، در ماه جمادى الآخر و ده روز از ماه رجب چنان بارانى مى بارد که هیچ کس مانند آن را ندیده باشد. خداى متعال به برکت آن باران، گوشت هاى مؤمنان و بدن هاى آنان را در قبرستان مى رویاند. گویا مى بینیم که به یارى قائم ما روى مى آورند.[3]
آیت الله صافى به نقل از منن الرحمن (ج 2، ص 42)مى نویسد:
امام زمان (عج) چهل سال بین مشرق و مغرب حکومت مى کند، خوشا به حال کسى که آن روزها را درک کند و کلامش را بشنود.[4]
ایشان از کتاب البیان به نقل از هیثم بن عبدالرحمن مى نویسد:
حضرت على(علیه السلام) فرمود: مهدى(علیه السلام) چهل سال بر مردم حکومت مى کند. هم چنین در منتخب کنزالعمال از على(علیه السلام) نقل است که فرمود: «تلى المهدى(عج) اَمْرَ النّاس ثلاثین سَنه او اربعین».[5]
نویسنده ى اعیان الشیعه از ابى سعید خدرى نقل کرده است که مدت حکومت آن حضرت هفت یا ده سال خواهد بود، ولى معلوم نیست که دقیقاً چند سال است. در اسعاف الراغبین آمده است:
سال ظهور امام زمان(علیه السلام) وتر است; یعنى سالى که عدد فرد داشته باشد نه زوج. او پس از استقرار ده سال، امارت مى کند و ده سال خلافت (بدون حکومت) و چهل سال سلطنت مى کند و برخى 21 سال و بعضى 14 سال نوشته اند. ابن حجر درباره ى اختلاف روایات مى گوید: منظور از هفت سال، نهایت ظهور و استقرار حکومت و چهل سال مدت کشوردارى و خلافت اوست و مراد از بیست سال و امثال آن، حد وسط ضعف و قوت سلطنت او خواهد بود.[6]
علامه مجلسى مى نویسد:
اصبغ از حضرت على(علیه السلام) پرسید: پس از پایان غیبت او چه مى شود؟ حضرت فرمود: «ثم یفعل الله ما یشاء...» این سخن دلالت دارد بر این که مسأله ى حکومت امام زمان(علیه السلام) نیز از نظر مدت قابل بداء و تردید است. این قول را مى توان قوى تلقى کرد.[7]
در برخى روایات از جمله روایت مفضل بن عمر گفته شده است که مدت حکومت حضرت مهدى(علیه السلام) را کسى جز خدا نمى داند.[8] حضرت على(علیه السلام) در پاسخ به چنین پرسشى فرمود:
این به خود او واگذار شده است. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) با من عهد کرده است که آن حوادث (پس از ظهور را) به کسى جز حسن و حسین(علیهما السلام) نگویم.[9]
براساس آن چه در روایات دیده مى شود، مدت حکومت امام زمان(عج) از هفت سال تا 400 سال است. در بیشتر روایات، اربعین (40 سال) آمده است و هر سال برابر ده سال محاسبه مى شود. از روایات و نظریه هاى دانشمندان اسلامى، گفته هاى گوناگونى به دست مى آید، ولى با اعتماد به روایاتى هم چون روایت مفضّل و آن چه در بحارالانوار آمده است، قول قوى این است که مدت حکومت آن حضرت را به خود او و مشیت خداوند واگذار کنیم; زیرا ائمه(علیهم السلام) نیز از علم خداوند استفاده کرده اند.[10]
دلیل شیعه براى زنده بودن امام زمان(عج) چیست؟ آیا این طول عمر معقول است؟
حمزه کلانترى
مهدویت، یکى از مسایل اختلافى شیعه و اهل سنت است که جنبه هاى گوناگونى دارد. مسایل مورد بحث مهدویت عبارتند از:
1. اصل مهدویت و انتظار ظهور امام زمان(عج).
2. امامت امام زمان(عج) در 5 سالگى و طول عمر امام زمان(عج).
3. فلسفه ى باور داشتن وجود امام زمان(عج) در میان شیعیان.
مسأله ى نخست نه تنها مورد اتفاق شیعه و اهل سنت است،بلکه همه ى ملت ها، فرقه ها و ادیان جهان منتظر ظهور مصلح کل هستند تا در آخر الزمان بر این جهان، حکومت براند و بشریت را از ستم، رهایى بخشد. در زبور داوود در این باره مى خوانیم:
همانا منتظران خداوند، وارث زمین خواهند بود. پس از اندکى، شریر نخواهد بود... . ولى خداوند صالحان را تأیید مى کند; زیرا آنان که از وى برکت یابند، وارث زمین مى گردند... ولى نسل شریر از هم گسسته خواهد شد، صالحان وارث زمین خواهند بود و... .
در این جا از ستم و شر، سخن به میان آمده و گفته شده است شر و ستم از میان خواهد رفت و صالحان وارث زمین خواهند شد. قرآن مجید نیز با اشاره به این رخداد، فرموده است:
(لَقَد کَتَبنا فِى الزَّبورِ مِن بَعدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِى الصَّالِحون)[11]
ما در زبور نوشتیم که بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.
گفتنى است اناجیل اربعه از آمدن «پسر انسان» خبر داده و از مردم خواسته است انتظار بکشند.[12]
آیات قرآن و روایات نبوى نیز از مردم مى خواهند به انتظار روزى باشند که شخصى از اهل بیت پیامبر و فرزندان فاطمه(علیهما السلام) ظهور کند و با برچیدن بساط ستم کارى، جهان را از عدل و داد، سرشار سازد. این عقیده در اسلام، امرى مسلّم و انکارناپذیراست تا جایى که محى الدین عربى حنفى در فتوحات مکیه در بابى با نام وزراءالمهدى (عج)، بحث مفصلى را پیش کشیده و با توضیح دادن درباره ى شمایل آن حضرت، به نام مبارک او اشاره کرده است.[13]
هم چنین ابن حجر در الصواعق المحرقة به تفصیل در شرح حال امامان دوازده گانه سخن گفته و بابى به نام الآیات التى وردت فى ذریه فاطمه(علیها السلام) و الآیات التى وردت فى فضائل اهل البیت(علیهم السلام)گشوده است. آن گاه آیات فراوانى را درباره ى مهدى (عج) آورده است.
افزون بر آن، در سنن ابن داوود که یکى از صحاح ستة اهل سنت است، بابى به نام کتاب المهدى به چشم مى خورد. در دیگر کتاب ها و صحاح اهل سنت نیز روایات فراوانى در این باره آمده است. اینک تنها به سه روایت بسنده مى کنیم و خوانندگان را به پى گیرى تفصیلى آن ها ارجاع مى دهیم:
1. در روایات نبوى موجود در بسیارى از کتاب هاى اهل سنت، آمده است:
لا تقوم الساعه حتى یلى رجل من اهل بیتى یواطؤ اسمه اسمى.[14]
قیامت برپا نمى شود مگر این که مردى از اهل بیت من که نام او همانند نام من است (محمد)، زمام امور را در دست گیرد.
2. جابر بن سمره نقل مى کند که پیامبر فرمود:
یکون اثنا عشر امیراً کلهم من قریش.[15]
پس از من دوازده امیر خواهند آمد که همگى از قریش هستند.
3. رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
المهدى من ولد فاطمه.[16]
مهدى از فرزندان فاطمه است.
شیعه و اهل سنت بر سر روایت دوم و سوم اختلاف نظر دارند و روایت دوم بیشتر مورد نزاع و بحث قرار گرفته است. مسأله ى دوم به دو بخش تقسیم مى شود:
الف ـ امامت حضرت مهدى(عج) در پنج سالگى.
ب ـ طول عمر آن حضرت.
چون شبهه درباره ى طول عمر آن حضرت است، به طور فشرده به آن مى پردازیم. گفتنى است پاسخ به این پرسش، به ابهام بخش نخست نیز پاسخ مى گوید. باید گفت سخن برخى افراد مبنى بر از دنیا رفتن امام زمان(عج) در سرداب، به دلیل و برهان نیاز دارد.
چون فرض این است که طرف سخن و صاحب شبهه کسانى هستند که قرآن را پذیرفته اند و حقانیت آن را باور دارند، مى گوییم نباید طولانى بودن عمر یکى از اولیاى خدا براى شما شگفت آور باشد; زیرا قرآن کریم درباره ى افراد گوناگون، عمرهاى طولانى برشمرده است. براى نمونه، گفته شده است که حضرت نوح 950 سال پیش از توفان، در میان قومش بوده و سالیانى پس از توفان نیز زیسته است; «فلبث فیهم الف سنه الاخمسین عاماً.»[17] برخى طول عمر حضرت نوح را 2500 سال نیز گفته اند.
هم چنین قرآن کریم، سخن یهودیان درباره ى به دار آویختن حضرت مسیح(علیه السلام) را رد مى کند و مى فرماید: «و ما قتلوه یقیناً بل رفعه الله الیه»;[18] همانا کشته نشده، بلکه خدا، او را به سوى خود بالا برده است.
براساس چنین آیاتى و روایات دیگرى که از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) وارد شده است، حضرت نوح(علیه السلام)عمرى طولانى داشته و حضرت عیسى مسیح(علیه السلام) نیز حدود دو هزار سال است که زنده است. بدین ترتیب،چگونه نسبت به عمر امام زمان(عج) این همه خدشه وارد مى شود و آن را بعید مى شمارند؟ افزون بر آن، معمرین بسیارى را در تاریخ نام برده اند که بعضى با این که ولى خدا نبوده اند، عمرهاى طولانى داشته اند. جدا از همه ى این استدلال ها، ما که خدا را قادر مطلق مى دانیم، چرا باور نکنیم که خداوند مى تواند براساس مصالحى، ولى خود را براى مدت زمانى طولانى از دسترس مردم، دور نگاه دارد و با این کار، بندگان خود را آزمایش کند.
بنابراین، قرآن کریم، عمر طولانى را براى یک انسان ممکن مى داند، شگفت این است که کسانى که به این آیات عقیده دارند، به طول عمر امام عصر (عج) به شدت ایراد مى گیرند و آن را منکر مى شوند. این در حالى است که اگر چیزى ممکن شد، میان مصداق هاى آن تفاوتى نخواهد بود. به همین دلیل، زنده ماندن عیسى مسیح(علیه السلام) یا مهدى موعود (عج) براى خدا ممکن است و مانعى ندارد.
در نتیجه، طول عمر امام زمان به چند دلیل معقول است:
1. مسأله ى طول عمر امام عصر(عج) بعیدتر و غریب تر از آفرینش انسان و سیر تکوینى او نیست; زیرا او از عالم اصلاب به عالم ارحام و سپس از آن جا به عالم دنیا منتقل مى گردد و پس از آن، برزخ و آخرت در انتظار اوست. خداوندى که جسم انسان را این گونه منقلب مى گرداند، مى تواند مخلوق خویش را مدت زمانى بیشتر، در این دنیا و هر کدام از مراحل آفرینش یا تکوین نگاه دارد: «اِنَّ الله على کل شى قدیر».
2. ابلیس نیز از کسانى است که به اذن خداوند، عمرى طولانى دارد و هیچ مسلمانى، آن را انکار نکرده است.
3. طول عمر امام زمان (عج) مسأله ى تازه اى نیست و در طول تاریخ در ادیان گوناگون، افرادى بوده اند که طول عمر زیادى داشتند. قرآن و دیگر کتاب هاى آسمانى نیز به این مطلب اشاره کرده اند.
بدین ترتیب از آیات و روایات و شواهد تاریخى آشکار مى شود که طول عمر انسان یا هر موجود دیگرى به اشراف و اراده ى آفریننده ى اوست. خداوند نیز اراده کرده است ولىّ خویش را از سال 255 هـ . ق تاکنون از دید افراد عادى پنهان بدارد.
ساختار سیاسى و اجتماعى حکومت امام زمان(عج) چگونه است؟
حمزه کلانترى
هر انقلاب و حکومتى بدون داشتن ساختار منظم حکومتى نمى تواند براى مدت زیادى دوام آورد. انقلاب جهانى حضرت مهدى(عج) نیز که مهم ترین و گسترده ترین و ژرف ترین انقلاب جهانى است، از این قانون مستثنى نیست. در حکومت امام زمان(عج)، پیشرفت علم و صنعت، عدالت، اخلاق، اندیشه، کشاورزى و دام دارى، اقتصاد و... به اوج خود مى رسد و عالى ترین تمدن بشرى و حکومت جهانى براساس عدالت، برقرار مى شود. آشکار است چنین حکومتى در همه ى شؤون به مردان کارآزموده و با تقوا نیاز دارد. در حدیثى، امام صادق(علیه السلام)پس از بیان شمار اصحاب حضرت مهدى(علیه السلام) از شهرهاى گوناگون، در پاسخ ابوبصیر که مى گوید: آیا در زمین غیر از این تعداد، مؤمن یافت نمى شود؟ مى فرماید: «یافت مى شوند، ولى این ها کسانى هستند که بزرگان و حکّام و فقهاى حکومت را تشکیل مى دهند.»[19] ایشان در حدیثى دیگر، از وزیران دولت کریمه ى حضرت نام مى برد.[20] هم چنین در احادیث دیگرى به عدالت، شجاعت، زیرکى و شمار یاران ایشان (313 نفر همانند اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)در جنگ بدر) اشاره شده است.[21] امام مهدى (عج) با کمک چنین یارانى، اسلام را در همه زمینه ها تکمیل مى کند، چنان که در روایاتى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:
روش امام مهدى (عج) همان روش پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است. روش هاى باطل پیشین را ویران مى کند، همان گونه که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) چنین کرد و اسلام را نوسازى و تکمیل مى کند.[22]
اینک به طور فشرده به برخى دگرگونى هایى اشاره مى کنیم که در ساختار سیاسى و اجتماعى حکومت امام مهدى (عج) رخ مى دهد.
1. تحول تربیتى و اخلاقى
بى شک اعتلاى تربیت و اخلاق از مهم ترین جنبه هاى پیشرفت هر گونه حکومتى به ویژه حکومت هاى الهى ، به شمار مى رود. در پرتو حکومت حضرت مهدى (عج) اندیشه ها شکوفا مى شود. رذایل اخلاقى و کوته بینى هایى که سرچشمه ى بسیارى از درگیرى هاى سیاسى و اجتماعى است، از بین مى رود. امام باقر(علیه السلام) مى فرماید:
چون قائم، قیام کند، دست خود را بر سر بندگان مى گذارد و خرد آنان را متمرکز مى سازد و اخلاق شان را به کمال مى رساند.[23]
ایشان در حدیثى دیگر مى فرماید:
در دولت مهدى (عج) به همه ى مردم حکمت و دانش بیاموزند.[24]
2. عدالت خواهى
یکى از اهداف همه ى پیامبران و مصلحان بزرگ الهى، برقرارى «عدالت» در جامعه هاى بشرى است. انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج) نیز بیش از هر چیز دیگرى بر روى این موضوع تأکید مى کند تا جایى که امام على(علیه السلام) هنگام سخن گفتن از عدالت، مى فرماید:
... مهدى (عج) به شما نشان خواهد داد که سیرت عادلانه چگونه است.[25]
]امام مهدى (عج) با حکومت خود[، زمین را از قسط و عدل سرشار مى سازد[26]] و [عدالت را هم چنان که سرما و گرما وارد خانه ها مى شود، وارد خانه هاى مردمان مى کند.[27]
امام صادق(علیه السلام) حکومت امام مهدى (عج) را نمونه ى کامل حکومت ها مى شمارد; زیرا در این حکومت، «روابط نامشروع، مشروبات الکلى و رباخوارى از بین مى رود.مردم به عبادت و اطاعت روى مى آورند. امانت ها را به خوبى رعایت مى کنند. اشرار نابود مى شوند و افراد صالح باقى مى مانند.»[28] هم چنین «جاده هاى اصلى را توسعه مى دهد. هر مسجدى را بر سر راه باشد، تخریب مى کند (براى راحتى مردم) و بالکن ها را مى شکند، پنجره هایى را که به کوچه باز شود، مى بندد و فاضلاب و ناودان هایى که به کوچه ها باز باشد، بسته مى شود.»[29] پس به یقین، در چنین حکومتى، «ساکنان آسمان و زمین از او راضى هستند; (زیرا) او سرمایه ها را عادلانه تقسیم مى کند»[30] و «اموال را میان مردم چنان تساوى تقسیم مى کند که دیگر نیازمندى یافت نمى شود تا به او زکات پرداخت شود.»[31] در چنین زمانى و با چنین دولتى، «هر دولت باطلى از بین مى رود»[32] و «در آن روز، حکومتى جز حکومت اسلامى نخواهد بود».[33]
3. تحول اقتصادى
دانشمندان و بزرگان عقیده دارند که حکومتى توان مند و موفق است که در همه ى زمینه ها به ویژه اقتصاد، زمینه ى شکوفایى مردم را فراهم آورد. در حکومت جهانى حضرت مهدى (عج) به این جنبه توجه ویژه اى صورت مى گیرد تا جایى که در احادیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و ائمه ى اطهار(علیهم السلام)مى خوانیم:
در آن زمان، امت من چنان از نعمت برخوردار شوند که هرگز امتى آن چنان از نعمت برخوردار نشده باشند، سرتاسر زمین محصول دهد و ... .[34]
در دولت و حکومت حضرت مهدى (عج)، سیاست گذارى هاى اقتصادى به سود عامه ى مردم است. «در دولت آن حضرت، رباخوارى از بین مى رود»;[35] زیرا رباخوارى مایه ى تضعیف اقتصاد جامعه مى شود. در دولت کریمه ى آن حضرت، «زمین آباد و خرم و سرسبز مى گردد».[36]
همه ى معادن و گنج هاى زیرزمینى، استخراج مى شود و «در روى زمین مخروبه اى نمى ماند، مگر آن که به وسیله ى آن حضرت آباد مى شود.»[37] ایشان براى اجراى عدالت اقتصادى، «اموال را چنان میان مردم به تساوى قسمت مى کند که دیگر نیازمندى یافت نمى شود تا به او زکات دهد».[38]
4. تحول قضایى
حکومت حضرت مهدى (عج) از نظر قضایى در مرتبه ى بالا قرار مى گیرد. «او مانند داوود میان مردم، داورى مى کند»[39] و با آشنایى به همه ى ادیان الهى، همه ى ملل از عدالت آن حضرت برخوردار مى شوند تا جایى که «... میان اهل تورات با تورات و میان اهل انجیل با انجیل و میان اهل زبور با زبور و میان اهل قرآن با قرآن، داورى خواهد کرد».[40]
5. پیروى از سیره ى پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)
آن حضرت «در میان مردم با سیره ى رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) رفتار مى کند»[41] و «بخشنده اى است که مال را به وفور مى بخشد. بر کارگزاران و مسؤولان دولت خویش بسیار سخت مى گیرد و بر بى نوایان بسیار مهربان و رؤوف است.»[42] براى رسیدگى به وضع مردم و گسترش عدالت، «یارانش را در همه ى شهرها مى پراکند و به آنان دستور مى دهد عدل و احسان را شیوه ى خود سازند.»[43] حضرت مهدى(عج) «دقیقاً فرمان خدا را اجرا مى کند و با کسى، حساب خویشاوندى ندارد. خداوند به وسیله ى او، درهاى حق و حقیقت را مى گشاید و درهاى باطل را مى بندد.»[44] آن حضرت براى رسیدن به اهداف خود با «وزیران خود که همگى از عجم» هستند، ولى «به عربى سخن مى گویند و خالص ترین و برترین وزیران هستند»،[45] «مشورت مى کند».[46]
6. رهبرى بى آلایش
سیره ى فردى حضرت مهدى (عج) به عنوان رهبر انقلاب جهانى هم چون زندگى اجداد بزرگوارش، پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و على(علیه السلام) ساده است تا جایى که امام رضا(علیه السلام) درباره ى وضع ظاهرى آن حضرت مى فرماید:
لباس قائم(علیه السلام) جز پارچه اى خشن و غذاى او جز غذاى ساده اى نیست.[47]
زندگى آن حضرت با عموم مردم فرقى ندارد; «مثل آنان جامه مى پوشد و مرکبى همانند مرکب آنان سوار مى شود.»[48] با همین سادگى «آن چه از کتاب و سنت متروک مانده است، به دست او زنده مى شود»[49] و «خداوند به وسیله ى او، بدعت ها را نابود مى سازد و گمراهى را از بین مى برد.»[50] در حکومت مهدى(عج) از امتیازها و تبعیض هاى نژادى و طبقاتى خبرى نیست. به امید آن روز و آن عصر و آن دولت کریمه. «اللهم انا نرغب الیک فى دولة کریمه تعزّبها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله».[51]
سیره ى حکومتى امام زمان با سیره ى حکومتى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمه ى معصومین(علیهما السلام) چه فرقى دارد. چرا؟
محمد مهدى باباپور
البته احادیث بسیارى دلالت مى کند که سیره ى مهدى(علیه السلام) همان سیره ى جدش رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)است. براى نمونه، به چند روایت اشاره مى کنیم:
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
یکى از اهل بیت من قیام مى کند و به سنت و روش من رفتار مى کند.[52]
ایشان فرموده است:
قائم از فرزندان من هم نام و هم کنیه ى من است. خُویش، خُوى من و رفتارش، رفتار من است. مردم را به طاعت و دین من و قرآن مى خواند.[53]
هم چنین یکى از دوستان امام صادق(علیه السلام) به نام عبدالله بن عطا مى گوید: از امام پرسیدم روش و سیره ى مهدى(علیه السلام) چگونه است؟ امام فرمود:
او همان کار و سیره اى را انجام مى دهد که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) انجام داد.[54]
در این میان به برخى احادیث برمى خوریم که ممکن است این توهم را پدید آورد که سیره ى آن حضرت با پیامبر تفاوت دارد. این احادیث بدین قرار است:
1. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
آن گاه اسلام را از نو بنا مى کند.[55]
2. ابو خدیجه از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند:
هنگامى که قائم ظهور کرد، با امر جدیدى خواهد آمد چنان چه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در آغاز اسلام، مردم را به امر جدیدى فرا مى خواند.[56]
3. امام صادق(علیه السلام) فرموده است:
هنگامى که قائم ظهور کند; امر جدید و کتاب جدید و رفتار و قضاوت تازه، پدیدار مى شود که بر عرب سخت است.[57]
آیت الله ابراهیم امینى در تفسیر این روایات مى نویسد:
در زمان غیبت بدعت هایى در دین گذاشته مى شود و احکامى از قرآن و اسلام بر طبق میل مردم تأویل و تفسیر مى شود. بسیارى از حدود و احکام چنان فراموش مى شود که گویا اصلاً از اسلام نبوده است. وقتى مهدى(عج) ظهور کرد، بدعت ها را ابطال مى کند و احکام خدا را همان جور که صادر شده ظاهر مى نماید. حدود اسلامى را بدون سهل انگارى اجرا مى کند و معلوم است که چنین برنامه اى کاملاً براى مردم تازگى دارد. مردمى که ارکان و اصول مسلمه ى اسلام را رها کرده، به بعض ظواهر آن اکتفا نموده اند. در بازار و کوچه و خیابان و خانه اثرى از اسلام شان پیدا نیست، اخلاقیات و دستورات اجتماعى را اصلا از اسلام محسوب نمى دارند. صفات زشت در نظرشان هیچ اهمیت ندارد، محرمات الهى را با حیله هاى گوناگون جائز مى شمارند. از قرآن فقط به ظواهر قرائت اکتفا مى کنند و اگر امام زمان(علیه السلام) ظاهر شود و به آنان بگوید: شما از حقیقت و گوهر دین به دور افتاده اید و آیات قرآن و احادیث پیغمبر را برخلاف واقع تفسیر و تأویل کرده اید، چرا حقیقت اسلام را رها کرده، به ظواهرش قناعت کردید؟ شما اعمال و رفتارتان را با دین تطبیق نکرده اید، باید دستورات اخلاقى و اجتماعى اسلام را عمل کنید و خلاف واجب را انجام دهید و فلان بدعت را رها کنید، چنین دین و برنامه اى برایشان تازگى داشته، از آن وحشت مى کنند و اصلاً اسلامش نمى دانند; زیرا اسلام را جور دیگر تصور کرده بودند.[58]
آیت الله ناصر مکارم شیرازى نیز در این زمینه مى گوید:
روشن است که تازگى این برنامه ها و روش ها نه به خاطر آن است که مذهب جدیدى با خود مى آورد، بلکه آن چنان اسلام را از میان انبوه خرافات و تحریف ها و تفسیرهاى نادرست و تلقى هاى غلط بیرون مى آورد که بنایى کاملاً نو و جدید جلوه مى کند. یکى از رسالت هاى آن حضرت، پیرایش اسلام از همین وصله ها و پیرایه ها و به تعبیر دیگر نوسازى کاخ شکوهمند آن است که مجموعه ى این نوسازى در عرصه هاى مختلف اعتقادات، اخلاقیات، اجتماعیات و فرهنگ و سیاست آن چنان زیاد و دگرگون کننده است که در پاره اى از روایات از آن به «دین جدید» یا «روش جدید» تعبیر شده است. داورى کردن او بر طبق قانون دادرسى محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) و داوود و سلیمان(علیهما السلام)گویا اشاره به این نکته ى لطیف است که او هم از موازین ظاهرى دادرسى اسلامى هم چون اقرار و گواهى گواهان و مانند آن استفاده مى کند و هم از طریق روانى و علمى براى کشف مجرمان اصلى، آن چنان که پاره اى از نمونه هاى آن از عصر داوود(علیه السلام) نقل شده است. به علاوه در عصر او، به موازات پیشرفت علوم و دانش ها و تکنیک و صنعت آن قدر وسایل کشف جرم تکامل مى یابد که کمتر مجرمى مى تواند ردپایى که با آن شناخته شود، از خود به جا نگذارد.
ایشان براى تأکید بر این مطلب مى افزاید.
براى چندین بار تکرار مى کنم، این اشتباه است اگر ما تصور کنیم که در عصر حکومت او همه ى این مسایل از طریق اعجاز حل مى شود; چرا که اعجاز، حکم یک استثنا را دارد و براى مواقع ضرورى و مخصوصاً اثبات حقانیت دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است، نه براى تنظیم زندگى روزمره و جریان عادى زندگى; که هیچ پیامبرى براى این مقصد، از معجزه استفاده نکرده است. بنابراین، مسیر حکومت جهانى او از همان نمونه است نه اعجاز![59]
در نتیجه، به دلیل پیرایه هایى که زمام داران نالایق و دیگران در طول تاریخ به اسلام بسته اند و بدعت ها و تحریف هاى بى شمارى که وارد آن شده است، امام مى کوشد حقیقت را آشکار کند. با این حال، مردم مى پندارند مکتب جدید، روش جدید و قضاوت جدیدى به جز اسلام آمده است. پس سیره ى حضرت مهدى(علیه السلام) همان سیره ى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و على(علیه السلام) و دیگر ائمه(علیهم السلام)است.[60]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. انبیاء، 105.
[2]. قصص، 5.
[3]. ارشاد، شیخ مفید، کتابفروشى اسلامیه، ص 702 (با تلخیص).
[4]. منتخب الاثر، لطف الله صافى، انتشارات حضرت معصومه، صص 617 ـ 618.
[5]. منتخب الاثر، لطف الله صافى، انتشارات حضرت معصومه، ص 617.
[6]. منتخب الاثر، ص 618.
[7]. بحارالانوار، علامه مجلسى، مؤسسة الوفاء، ج 5، ص 135.
[8]. دارالسلام، شیخ محمود عراقى، کتاب فروشى اسلامیه، ص 374.
[9]. میزان الحکمه، محمد محمدى رى شهرى، دفتر تبلیغات اسلامى، ج 1، ص 295.
[10]. براى آگاهى بیشتر نک: دادگستر جهان، آیت الله ابراهیم امینى.
[11]. انبیاء، 105.
[12]. نک: انجیل متى، باب 24، آیات 40 و 45، انجیل مقدس، باب 13، آیه ى 27، انجیل لوقا، باب 13، آیات 37 ـ 41; انجیل یوحنا، باب14، آیه ى 30.
[13]. فتوحات مکیه، محى الدین عربى حنفى، ج 3، باب 366، وزراء المهدى (عج).
[14]. مسند احمدبن حنبل، ج 1، ص 376، سنن ابن داوود، ج 4، ص 106; صحیح ترمذى، ج 4، ص 505 و... .
[15]. صحیح بخارى، الجزء الرابع فى کتاب الاحکام، ص 175; صحیح مسلم، کتاب الامارة، باب الناس تبع لقریش والخلافة لقریش، ج 2، ص 191; صحیح ترمذى، ج 2، ص 45 و... .
[16]. این حدیث در بیشتر کتاب هاى اهل سنت مانند: سنن ابن داوود، ج 4 و مستدرک حاکم، ج 4 آمده است.
[17]. عنکبوت، 14.
[18]. نساء، 158.
[19]. منتخب الاثر، ص 612.
[20]. همان، حدیث 5.
[21]. همان، فصل 8، صص 611 ـ 614.
[22]. بحارالانوار، ج 52، ص 352.
[23]. همان، ص 336.
[24]. همان، ج 52، ص 352.
[25]. نهج البلاغه، خطبه ى 138.
[26]. الغیبة، شیخ طوسى، ص 32، حدیث از امام صادق(علیه السلام).
[27]. بحارالانوار، ج 52، ص 362، حدیث از امام صادق(علیه السلام).
[28]. منتخب الاثر، ص 474، حدیث از امام صادق(علیه السلام).
[29]. الغیبه، ص 283، الکافى، ج 3، ص 368، حدیث از امام صادق(علیه السلام).
[30]. بحارالانوار، ج 51، ص 81; منتخب الاثر، ص 147، حدیث از نبى اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم).
[31]. بحارالانوار، ج 52، ص 390، حدیث از امام باقر (علیه السلام).
[32]. الکافى، ج 8، ص 278، حدیث از امام باقر(علیه السلام).
[33]. الملاحم و الفتن، ص 66.
[34]. سنن ابن ماجه، فؤاد عبدالباقى، ج 2، ص 1366; بحارالانوار، ج 51، ص 88.
[35]. منتخب الاثر، ص 474، حدیث از امام صادق(علیه السلام).
[36]. همان، ص 157، حدیث از امام باقر(علیه السلام).
[37]. همان، ص 482.
[38]. بحارالانوار، ج 52، ص 390، حدیث از امام باقر(علیه السلام).
[39]. همان، ج 52، ص 338، حدیث از امام صادق(علیه السلام).
[40]. الغیبة، نعمانى، ص125، برگرفته از: تاریخ ما بعدالظهور، سیدمحمدصدر، ص 850، حدیث از امام باقر(علیه السلام).
[41]. الغیبة، ص 377; بحارالانوار، ج 52، ص 354، حدیث از امام صادق(علیه السلام).
[42]. الملاحم و الفتن، ص 137، حدیث از امام صادق(علیه السلام).
[43]. الامام المهدى، ص 271، برگرفته از: پیداى پنهان، مسعود پورسیدآقایى، ص 53.
[44]. همان، ص 53.
[45]. پیداى پنهان، مسعود پورسید آقایى، انتشاراتى حضور، ص 54.
[46]. همان، ص 54.
[47]. بحارالانوار، ج 53، ص 354.
[48]. منتخب الاثر، ص 469.
[49]. نهج البلاغه، خطبه ى 138.
[50]. الکافى، ج 1، ص 412، حدیث از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم).
[51]. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمى، تهران، شرکت سهامى طبع کتاب، ص 35، دعاى افتتاح. براى آگاهى بیشتر نک: سیماى آفتاب، حبیب الله طاهرى.
[52]. بحارالانوار، ج 51، ص 82.
[53]. اثباه الهداة، حر عاملى، ج 7، ص 110.
[54]. همان.
[55]. بحارالانوار، ج 52، ص 353.
[56]. اثباة الهداة، ج 1، ص 110.
[57]. همان، ص 75.
[58]. دادگستر جهان، ابراهیم امینى، انتشارات شفق، فصل هنگام ظهور.
[59]. انقلاب جهانى مهدى، ناصر مکارم شیرازى، انتشارات هدف، ج 11، 1380، صص 79 ـ 83.
[60]. براى آگاهى بیشتر نک: انقلاب جهانى مهدى(علیه السلام)، ناصر مکارم شیرازى، انتشارات هدف; دادگستر جهان، ابراهیم امینى، انتشارات شفق، حضرت مهدى(علیه السلام); فروغ تابان ولایت، محمد محمدى اشتهاردى، انتشارات مسجد مقدس جمکران; امام زمان(علیه السلام)، لطف الله صافى گلپایگانى.

تبلیغات