آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

سیدجمال در پى‏ایجاد سازگارى میان اسلام سنتى و چالش‏هاى علمى و فلسفى غرب بود و در این زمینه موضع میانه‏اى را در پیش گرفت. سیدجمال علوم و فن‏آورى جدید غرب را از آداب و اخلاق غربى انفکاک‏ناپذیر مى‏داند و معتقد است جهان اسلام بدون پذیرش پیامدهاى کلامى و فلسفى آن مى‏توانند به آن دست یابند. نویسنده در این مقاله ضمن انتقاد از ماده‏گرایان و معرفى آنان به عنوان ویرانگر تمدن و جامعه انسانى، توجه روشنفکران مسلمان را به خطر جدى آنان جلب کرده است. نویسنده دیدگاه‏هاى سیدجمال در باب دین، فلسفه و علم را گویاى موضع روشنفکران مسلمان قرن نوزدهم مى‏داند که از قدرت، ثروت و برترى علمى و فنى غرب از یک سو و از ضعف جهان اسلام و سیطره و تجاوز غرب بر آن از سوى دیگر، ناراحت بودند و کشورهاى مسلمان را به فراگیرى علوم و فن آورى جدید غرب دعوت مى‏کردند.

متن

مقدمه‏
سیدجمال الدین افغانى (1254 - 1315 ق / 1838 - 1897 م) بنیان گذار نوگرایى (Modernism) اسلامى به شمار مى‏رود. محل تولد او - که منشأ بحث و جدال‏هاى طولانى گردیده - معلوم نیست. وى آموزش ابتدایى را در مدارس دینى مختلفى نزدیک کابل در افغانستان و قزوین و تهران در ایران فراگرفته است. او در سن هفده یا هجده سالگى (56 - 1855 م) براى ادامه تحصیل به هند رفت. سیدجمال در طول اقامتش در هند تا سال 1882، از نزدیک با اندیشه‏هاى تحصلى (پوزیتیویستى)(Positivistic) سیداحمد خان آشنا شد و رساله معروف «حقیقت مذهب نیچرى و بیان حال نیچریان» را در رد سیداحمد خان و پیروان او نوشت، که نخست در سال 1881 در حیدرآباد منتشر شد. این کتاب را بعداً محمد عبده به زبان عربى ترجمه و در سال 1886 با عنوان الرد على الدهریین منتشر کرد.
سیدجمال در سال 1870 به مصر و استانبول سفر کرد و در آن جا روشنفکران و مقامات عثمانى که در ایجاد اصلاحاتِ(Reforms) تنظیماتى مفید و مؤثر بودند از وى استقبال گرمى کردند. سیدجمال بار دوم (در سال 1871 م) به مصر رفت و در آن جا هشت سال اقامت کرد و شروع به انتشار اندیشه‏هاى فلسفى و سیاسى خود در کلاس‏ها و سخنرانى‏هاى عمومى نمود. سیدجمال در آغاز سال 1883 مدت کوتاهى را در لندن گذراند و سپس به پاریس رفت. او در پاریس با همکارى نزدیکِ دوست و شاگرد خود محمد عبده - که او را از لبنان به پاریس دعوت کرده بود - به انتشار روزنامه معروفِ العروة الوثقى‏ - عنوانى که از قرآن گرفته شده بود - پرداخت. انتشار العروة به دلیل مشکلاتى پس از هجده شماره در سپتامبر 1884 متوقف شد. سیدجمال از طریق مقالات و به ویژه مباحثه با ارنست رنان، فیلسوف، مورخ و پیرو مکتب تحصلى فرانسوى، در محافل روشنفکرى پاریس شهرت چشمگیرى به دست آورد.
سید در سال 1886 به دعوت ناصرالدین شاه به ایران آمد و سِمت مشاوره خاص را به شاه پیشنهاد کرد و این پیشنهاد پذیرفته شد. در عین حال، او از سیاست‏هاى شاه در مسأله مشارکت سیاسى(Political participation) انتقاد مى‏کرد. این اختلاف عقیده باعث شد که سیدجمال ایران را به مقصد روسیه ترک کند (1886 - 1889 م). او در سال 1889 در مسیر راه خود به پاریس در مونیخ با ناصرالدین شاه ملاقات کرد و سمت صدر اعظم به او پیشنهاد شد؛ اما انتقادهاى کاهش نیافته سیدجمال از حکومت و رفتار شاه منجر به تبعید دوباره او از ایران در زمستان 1891 گردید. او در سال 1896 به دست داشتن در قتل ناصرالدین شاه متهم گردید.
سیدجمال بقیه عمر خود را در استانبول تحت حمایت و بعداً تحت نظر سلطان عبدالحمید دوم به سربرد. عبدالحمید که به احتمال زیاد در اجراى برنامه سیاسى پان اسلامیزم یا اتحاد اسلام با سیدجمال همکارى داشت، تقاضاى مقامات ایرانى براى تحویل سیدجمال به اتهام دست داشتن در قتل ناصرالدین شاه را رد کرد. در حالى که براى تثبیت بنیان‏هاى تجدید روابط متقابل میان شیعه و سنى تلاش مى‏کرد، تعدادى نامه به رهبران و کشورهاى مختلف اسلامى فرستاد تا آنها را علیه حکومت بریتانیا بسیج و متحد کند. از نظر برخى مورخان، عبدالحمید به ملاقات‏هاى سیدجمال با برخى از رهبران عرب و مقامات بریتانیا در استانبول ظنین شد و به او اجازه نداد کشور را ترک کند. سیدجمال به بیمارى سرطان در نهم مارس 1897 [مطابق با هجدهم اسفند ماه 1276] در گذشت و در استانبول به خاک سپرده شد.
کار سیدجمال به عنوان متفکر و فعال سیاسى،(Activis) تأثیر ژرفى بر جهان اسلام گذاشته است و همچنان امروز سرچشمه الهام (Inspiration) و بحث براى بسیارى از افراد است. طرح نوگرایى اسلامى که او در خطابه‏ها، مباحثات، مقالات کوتاه و ستون‏هاى روزنامه خود گسترش داد، بر این ایده استوار بود که میان فرهنگ اسلامى سنتى و چالش‏هاى علمى و فلسفى غرب جدید سازش موقت (Modus vivendi) ایجاد کند. گزاف نیست اگر بگوییم سیدجمال میان غربى سازى کور و نفى یکسره آن توسط علماى سنتى، موضع میانه‏اى را اتخاذ کرد. همه نسل فعالان سیاسى و متفکران مسلمان قرن نوزدهم در این فرض اساسى او مشارکت داشتند که: علوم و فن آورى جدید غرب در اساس از اخلاق و آداب ملت‏هاى اروپایى انفکاک پذیرند و جهان اسلام بدون این که لزوماً پیامدهاى فلسفى و کلامى ناشى از کاربرد آنها را در زمینه غربى بپذیرد، مى‏تواند و باید به آن دست یابد. همان گونه که در ذیل خواهیم دید، دیدگاه‏هاى سیدجمال درباره علم را باید پرتو همین برنامه کلى اصلاح یا تجدید(Renewal) اسلامى فهمید.
سیدجمال، برخلاف بسیارى از اندیشمندان احیاگر (Revivalist) نسل خود، در فلسفه اسلامى (حکمت) ورزیده و ماهر بود و فلسفه را براى احیاى تمدن اسلامى امر اساسى دانست. این مطلب به روشنى در خطابه‏هاى گوناگون وى و به ویژه در رساله «نیچریه» آمده است. در واقع، استدلال‏هاى فلسفى سیدجمال علیه ماده‏گرایان (Materialists) و طبیعت گرایان (Naturalists) قوت خود را از آموزش فلسفى او مى‏گیرند. همان گونه که در خطابه «فواید فلسفه» مى‏بینیم، بینش سیدجمال در مورد «فلسفه اسلامى جدید» با اعتماد او به پیشرفت‏هاى اخیرى که در زمینه‏هاى علم و فن آورى به وجود آمده، پیوند نزدیکى دارد.، فلسفه، برخلاف کلام، باید آشکارا به بیان جهان‏شناسى‏اى (Cosmolgy) بپردازد که بر یافته‏هاى علوم جدید استوار است. منتقدان و دشمنان سیدجمال با استفاده از این اندیشه‏ها و اندیشه‏هاى مشابه او، به او بر چسب بدعت گذار مى‏زنند؛ اما نقش او در احیاى مطالعه و بررسى فلسفه اسلامى در جهان عرب و هند غیر قابل تردید است.
برنامه سیدجمال در خصوص اتحاد اسلام، بسیج ملت‏هاى مسلمان براى مبارزه با امپریالیسم غرب و دست یابى به قدرت نظامى از طریق فن آورى جدید است. دعوت سیدجمال به استقلال ملت‏هاى مسلمان متفرق عامل کلیدى در پیشرفت به اصطلاح «ملى گرایى اسلامى»( nationalismIslamic) بوده است و شخصیت‏هاى مسلمانى چون محمد اقبال، محمد على جناح و ابوالکلام آزاد را در شبه قاره هند، و نامق کمال، سعید نورسى و محمد (مِحْمَت) عاکف ارسوى در ترکیه عثمانى را تحت تأثیر قرار داد. در قرن بیستم، سیدجمال منبع اصلى الهام براى جنبش‏هاى احیا گرایانه‏اى(Revivalist movements) چون اخوان المسلمین مصر و جماعت اسلامى پاکستان گردید. گروه‏هاى فعال اسلامى گوناگون به سیدجمال، به عنوان نمونه مهمى از عالم و فعال سیاسى در جهان اسلام، احترام مى‏گذاشتند. او همچنین تأثیر عمیقى بر بسیارى از اندیشمندان مصرى از جمله محمد عبده، رشید رضا، على عبدالرازق، قاسم امین، لطفى السید و عثمان امین گذاشت.
پیش از کندوکاو در اندیشه‏هاى سیدجمال در باب علم، لازم است درباره نزاع طولانى در خصوص خاستگاه قومى و هویت مذهبى او سخن گوییم. یک طرف این نزاع مربوط به ایرانى یا افغانى بودن سیدجمال مى‏شود و طرف دیگر، مربوط به شیعه بودن و سنى بودن او. برخى حتى مدعى شده‏اند که سیدجمال در خانواده آذرى ترک زبان در همدان به دنیا آمده است. با کمال تعجب، ریشه این بحث به خود سیدجمال بر مى‏گردد، زیرا او از این امر آگاه بود که اصالت قومى و جایگاه مذهبى اش، هم بر جهان سنى و هم جهان شیعه تأثیر مى‏گذارد. به نظر مى‏رسد سیدجمال براى مصلحت، اگر نه به دلیل دیگرى، با طیب خاطر و آگاهانه هر دو موضوع را مبهم و گنگ گذاشته تا پذیرش اندیشه‏هاى خود را در جهان اسلامى تضمین کند. اگر هم این تلقى درست باشد، راه هایى که سیدجمال براى عصر خود ما ترسیم کرده به نفوذ و تأثیر او در جهان اسلام به طور کلى آسیب نزده است.
سیدجمال به عنوان روشنفکر (Intellectual) مردمى و فعال سیاسى، اندیشه‏هاى خود را بیشتر از طریق خطابه هایش بیان کرد و کمتر به نگارش پرداخت. او در طول زندگى خود تنها دو کتاب تاریخ افغانستان و «ردیه بر طبیعت گرایى و ماده‏گرایى» را منتشر کرد. وى طبیعت گرایى و ماده‏گرایى را فورى‏ترین تهدید براى انسانیت به طور عام و براى جهان اسلام به طور خاص تلقى کرد. شایان ذکر است که تنها کتاب منتشر شده سیدجمال در مضمون رشنفکرى با مسأله علم و دین ارتباط مستقیم دارد. نامه سیدجمال - هر چند بسیار کوتاه - به ارنست رنان در پاسخ به سخنرانى معروف او در سوربن در سال 1883 م، که در آن آشکارا به اسلام به مثابه مانع فلسفه و علم حمله کرد، سند مهم دیگرى براى فهم دیدگاه سیدجمال درباره اسلام و علوم جدید است.
سیدجمال در رساله «نیچریه» از منظر علمى، فلسفى، اخلاقى و اجتماعى انتقاد تندى به دیدگاه طبیعت گرایانه (ماده‏گرایانه) به عمل مى‏آورد و ماده‏گرایان را مظهر نیت شیطانى در نابودى تمدن انسانى معرفى مى‏کند. او منشأ ماده‏گرایى جدید را به ماده‏گرایان یونان مى‏رساند و از آن میان به دموکریتس، اپیکوروس و دیوجانس کلبى اشاره مى‏کند. پس از این بررسى کوتاه تاریخى، نقد علمى(Scientific) و فلسفى سیدجمال از داروین و نظریه تکامل (Evolutionary thery) وى انجام مى‏گیرد.
او ایده اتفاق (Chance) را در طبیعت مردود مى‏داند و ماده‏گرایان را متهم مى‏کند که «ادراک و شعور» را به خود اتم‏ها (یعنى ماده) فى حد ذاته نسبت مى‏دهند. وى به کلى این ایده را در مورد جهان به عنوان ساختار خود - تنظیم (Self- regulating) و بدون شعور برتر که بر آن عمل کند، نمى‏پذیرد. این مطلب بى تردید فلسفى‏ترین قسمت رساله است.
سپس سیدجمال به نقد اخلاقى و اجتماعى ماده‏گرایان مى‏پردازد. از نظر سیدجمال، ماده‏گرایان قصد دارند حتى بنیان‏هاى جامعه انسانى را ویران کنند. آنان مى‏کوشند تا «قصر سعادت» را که بر شش پایه دین استوار است، نابود کنند. این شش پایه به سه اعتقاد(Beliefs) و سه خصلت(Qualities) تقسیم مى‏شوند: اعتقاد نخست این که انسان فرشته زمینى است، یعنى او جانشین خداوند بر روى زمین است ؛ اعتقاد دوم این که امت او هم به دلیل تعلق به جهان انسانى در برابر عوالم حیوانى و گیاهى و هم به سبب تعلق داشتن به بهترین جامعه انسانى و دینى، شریف‏ترین امت هاست. از نظر سیدجمال، این انحصار گرایى ذاتى مهم‏ترین انگیزه براى مسابقه جهانى [ در میدان ]نیکى و [فضیلت ]است، که در قلب همه تمدن‏هاى جهان جاى دار ؛ اعتقاد یا آموزه سوم، این است که براى انسان مقدر شده تا به عالم برتر و والاتر برسد، یعنى انسان قابلیت ذاتى دارد تا از ماده صرف فراتر رود و معنویت را در وجود خویش تحقق بخشد. افزون بر این، دین سه خصلت اخلاقى را به پیروان خود القا مى‏کند: خصلت نخست، صفتى است که سیدجمال آن را «حیا» مى‏نامد، یعنى حیاى نفس از ارتکاب گناه در برابر خداوند و همنوعان خود. شرافت نفس به تناسب درجه حیاى آن افزایش مى‏یابد. سیدجمال این خصلت را اساسى‏ترین عنصر براى تنظیم و کنترل اخلاقى و اجتماعى جامعه مى‏داند، خصلت دوم درستکارى و امانت است، که خود زیر بناى جامعه را تشکیل مى‏دهد. نجات تمدن انسانى به اعتماد و احترام متقابل وابسته است، که بدون آن هیچ جامعه‏اى نمى‏تواند ثبات سیاسى و ترقى روز افزون اقتصادى داشته باشد ؛ خصلت سومى که دین ترویج مى‏کند راستگویى و صداقت است. این خصلت از نظر سیدجمال، اساس زندگى و همبستگى اجتماعى به شمار مى‏رود.
سیدجمال از طریق این شش رکن، دین را به عنوان اساس تمدن پى ریزى مى‏کند و ماده‏گرایى را به عنوان دشمن دین و جامعه انسانى تقبیح مى‏کند. سیدجمال به منظور تأکید بر این نکته اساسى، باطنى‏ها و بابى‏ها را پیروان طبیعت گرایى (ماده‏گرایى) در جهان اسلام و نیز روسو و ولتر را ماده‏گرایان جدید معرفى مى‏کند و در محکوم کردن «شهوت پرستى» و مکتب ضد اخلاقى ایشان از زبان بسیار نیرومندى استفاده مى‏کند. حتى او تا آن جا پیش مى‏رود که سوسیالیست‏ها، کمونیست‏ها و هیچ‏انگاران (Nihilists) را چیزى بیش از گونه‏هاى صرف ماده‏گرایى به معناى اخلاقى این کلمه، طبقه بندى نمى‏کند. او معتقد است ماده‏گرایان مسؤول نابودى ملت‏هاى بزرگى چون امپراتورى‏هاى ایران، روم و عثمانى هستند. از آن جا که شخص ماده‏گرا به هیچ واقعیتى جز ماده سخت و «شهوت رانى» (Sensuality) اذعان نمى‏کند، زمینه را براى سلطه خواهش‏ها و امیال فراهم مى‏سازد. به همین دلیل، شخص ماده‏گرا در بدترین نوع اشتباه ما بعدالطبیعى و اخلاقى مستغرق است و نمى‏تواند حتى بر مرتبه انسانى محض اعتماد کند.
در آخرین قسمت رساله، سید جملا به [بحث‏]دین و، از میان ادیان، به اسلام به عنوان تنها راه نجات بشر باز مى‏گردد. او اسلام را با ادیان دیگر جهان مى‏سنجد و با اشاره به این که اسلام تنها دینى است که از عهده چالش‏هاى دنیاى جدید بر مى‏آید برترى آن را [بر ادیان دیگر ]اثبات مى‏کند.
شایان ذکر است که سیدجمال رساله خود را با گفتار کوتاهى به پایان مى‏برد که نشان نوگرایى اسلامى شده است:
اگر کسى بگوید چون جهان اسلام چنین است پس چرا مسلمانان بدین حالت تأسف آور و غم‏انگیز مى‏باشند؟ جواب گویم هنگامى که آنان مسلمان [حقیقى ]بودند، بودند چنان که بودند و عالم هم به فضل آنان شهادت مى‏دهد و اما اکنون پس به این سخن شریف اکتفا خواهم کرد: «ان الله لا یغیر ما یقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم»[ خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتى را تغییر نمى‏دهد مگر آن که آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. رعد (13) آیه 11 ].3
همان طور که قبلاً اشاره شد، هدف اصلى سیدجمال در رساله «نیچریه»، سید احمد خان و پیروان او در هند بود. به راحتى از لحن سیدجمال در مى‏یابیم که او خطر قریب الوقوع طبیعت گرایى (ماده‏گرایى) را براى آینده جهان اسلامى چقدر جدى مى‏دانست ؛ از این رو سخن بسیار جنجالى و بحث برانگیز سیدجمال علیه ماده‏گرایان از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است، زیرا مى‏کوشد تا توجه روشنفکران مسلمان را به چالش‏هاى فلسفى و اخلاقى برخاسته از رویارویى جهان اسلام با جهان‏بینى (Weltanschauung) جدید جلب کند. اما وقتى به پاسخ مشهور سیدجمال به رنان باز مى‏گردیم، با دیدگاه، لحن و زبان کاملاً متفاوتى مواجه مى‏شویم. همان گونه که پیشتر اشاره شد، ارنست رنان در سخنرانى خود،«اسلام و علم» که در سوربن ارائه و در ژورنال د دبا ( DebatsJournal des) در 29 مارس 1883 منتشر شد، از اسلام و عرب‏ها به خاطر درماندگى ذاتى شان در تولید فلسفه و علم انتقاد مى‏کند. حمله و انتقاد شبه نژاد گرایانه رنان حاصل گونه‏شناسى (Typology) عام او از دین بود و واکنش‏ها و دفاع‏هاى روشنفکران مسلمان از جمله نامق کمال، نویسنده و شاعر و فعال سیاسى معروف عثمانى را برانگیخت.
زبان سیدجمال در سراسر نامه‏اش به ژورنال د دبا توجیه گرانه باقى مى‏ماند. سیدجمال در خصوص این مسأله که دین مانع پیشرفت علم و فلسفه است اساساً با رنان همداستان است که همه ادیان در هر حال نابردبار و بى تسامح اند و جلو «پژوهش آزادانه» را در مورد حقیقت علم و فلسفى مى‏گیرند.
اگر چه سیدجمال تأکید مى‏کند که ادیان در آوردن بشر از سطح «بربریت» (جاهلیت) و افسانه‏ها به سطح تمدن‏هاى پیشرفته نقش حیاتى را بازى کرده‏اند، در عین حال هم اسلام و هم مسیحیت با به کارگیرى آزاد عقل مخالف بوده‏اند، و بنابراین در مواردى در تاریخ خود از بروز پیشرفت علمى جلوگیرى کرده‏اند. به نظر مى‏رسد سیدجمال در این جا از تمایز اساسى خود میان وحى و شرح و توضیح آن در تاریخ، یعنى تمایز میان اسلام و مسلمانان، چشم پوشى مى‏کند. ملت‏هاى اروپایى با ظهور روشنفکرى، خود را از قیمومت مسیحیت یعنى دین آزاد کرده‏اند و پیشرفت‏هاى درخشان و حیرت‏انگیزى در تمام زمینه‏هاى دانش به عمل آورده‏اند. سیدجمال معتقد است هیچ دلیلى براى ما وجود ندارد که به رویداد مشابهى در جهان اسلام امیدوار نباشیم:
اگر فرض کنیم که روزگارى اسلام مانع نهضت [= پیشرفت ] و ترقى بوده است، آیا کسى مى‏تواند مدعى گردد که این مانع همیشه بوده و هرگز هم از بین نخواهد رفت؟ و اگر این طور فرض شود، پس دین اسلام، از این نقطه نظر چه فرقى با ادیان دیگر خواهد داشت؟ البته ادیان به طور عموم بى اغماض و بى تسامح بوده و هر کدام از آنها در این زمینه روش ویژه‏اى داشته‏اند و دین مسیحى نیز چنین بوده است - مرادم از دین مسیحى، در واقع کسانى است که تابع احکام و اوامر آن بوده و مسیحیت را به شکلى که دلشان مى‏خواسته در آورده بودند - ولى مسیحیت از آن حالت نخستین که به آن اشاره کردن (توحش)، سرانجام خارج گردید... یعنى هنگامى مردم وابسته به مسیحیت استقلال یافت که از عبودیت این دین ساختگى خود را آزاد ساخت و به سرعت در راه نهضت [= پیشرفت ] و علوم گام برداشت... و در هر صورت، بایستى فراموش نکنیم که نصرانیت و آیین مسیحى، از نظر سابقه پیدایش، چندین قرن از اسلام جلوتر است و بنابراین، مرا مانعى نیست که امیدوار باشم که مردم مسلمان و ملت محمدى هم روزى از روزها، قیودها و زنجیرهایى را که از دین نیست، از هم بگسلند و در راه تمدن، همانند مردم مغرب زمین، مردمى که دین و آیین آنان با همه قیدها و موانعى که ایجاد کرده بود مشکله شکست ناپذیرى در پیش پاى آنان نشد، گام بردارند. من معتقد نیستم که در امید و انتظار همچو روز امید بخشى براى اسلام و مردمان مسلمان نباید بود. 4
اما سیدجمال در رد این اتهام رنان که عرب‏هاى مسلمان بالذات عاجز از تفکر فلسفى اند، نمونه هایى را ارائه مى‏کند و ادعاى پیشین خود را تکرار مى‏کند که عرب‏ها در تاریخ فلسفه و علم تنها پس از آن که اسلام آوردند، پیشگام شدند ؛ اما شگفت این که سیدجمال نامه خود را با ایجاد تباین بسیار شدیدى میان فلسفه و دین به پایان مى‏برد و این امر را به عنوان قاعده کلى تاریخ - ادعایى که خود رنان چندین بار آن را اظهار مى‏کند - پایه ریزى مى‏کند. سیدجمال استدلال مى‏کند که دعاوى دین و فلسفه با هم ناسازگارند و این سخن در سراسر مرزهاى دینى صادق است، خواه درباره اسلام صحبت کنیم، خواه مسیحیت و خواه هندوئیسم. ایمان دینى بر پایه عقیده جزمى استوار است، در حالى که فلسفه براى یافتن حقیقت خواهان پژوهش آزادانه است، نه مقید به وحى یا به کمک آن. به گفته سیدجمال، برخورد میان این دو، بخش اجتناب‏ناپذیر تاریخ بشر است. ادیان، به هر نامى که خوانده شوند، همه شبیه یکدیگرند. میان ادیان و فلسفه هیچ گونه سازش و آشتى ممکن نیست. دین به انسان مى‏آموزد که صاحب ایمان و باور باشد، در حالى که فلسفه به کلى یا تا اندازه‏اى او را از بند ایمان مى‏رهاند،...هرگاه دین برترى داشته باشد، فلسفه را کنار خواهد گذاشت، و بر عکس، هر گاه فلسفه به عنوان فرمانرواى مطلق حکومت کند، تا زمانى که بشر هست پیکار میان عقاید جزمى و پژوهش آزادانه میان دین و فلسفه پایان نمى‏پذیر ؛ نزاع بیهوده‏اى که در آن، بیم دارم پیروزى از آن اندیشه آزاد نباشد، زیرا توده مردم از عقل بیزارند و تعالیم آن را تنها برخى از خواص و نخبگان در مى‏یابند، و نیز به دلیل این که علم، هر چقدر که لذت بخش باشد، کاملاً بشر را سیراب نمى‏کند، بشرى که عطش کمال مطلوب (Ideal) را دارد و دوست دارد در فضاهاى تاریک و دور دستى زندگى کند که فلاسفه و اندیشمندان، نه مى‏توانند آنها را درک کنند و نه مى‏توانند به کاوند. 5
این پایان نسبتاً غیر منتظره و شگفت‏انگیز، تا آن جا که دیدگاه سیدجمال‏به رابطه میان دین، فلسفه و - طبق استنباط - علم مربوط مى‏شود، بى اغراق شمارى از مطالب را در بوته ابهام قرار مى‏دهد، اما این موضع گویاى حال روشنفکران مسلمان قرن نوزدهم درباره علم و فلسفه است. سیدجمال، همانند بسیارى از همقطاران و معاصرانش، ناراحت از قدرت مطلق و برترى قدرت‏هاى غربى بود که تجاوزشان را بر جهان اسلام افزایش مى‏دادند. کشورهاى اروپایى به علت برترى علمى و فنى،(Technologocal) ثروتمند و قدرمند بودند و این مهم‏ترین نتیجه براى روشنفکران فعال قرن نوزدهم بود. به نظر سیدجمال و دیگران، چون قدرت غربى بر اساس علوم و فن آورى جدید شکوفا مى‏شود، کشورهاى مسلمان باید سنجیده و بى درنگ داراى علم و فن آورى جدید شوند. این دیدگاه، همان گونه که در مورد امپراتورى عثمانى مى‏بینیم، صرفاً راه جلوگیرى از انحطاط و فروپاشى بیشتر دارالاسلام تلقى شد.
این دیدگاه را، که امروزه هنوز افرادى زیادى بدان معتقدند، مى‏توان در سرتاسر زندگى سیاسى و عقلانى سیدجمال‏تا آن جا که به علوم جدید غرب مربوط مى‏شود، تشخیص داد. افزون بر این، عینیت فرضى (Presumed objectivity) علوم طبیعى جدید مکمل این اعتقاد است ؛ دیدگاهى که بعداً نسلى از روشنفکران مسلمان از جمله محمد عبده، رشید رضا، محمد عبدالرازق و سعید نورسى، که عمیقاً تحت تأثیر سیدجمال بودند، کاملاً آن را بسط دادند.
آثار مهم سیدجمال‏
1. التعلیقات على شرح الدوانى للعقاید العدودیة (قاهره: 1968 م). این کتاب تعلیقات سیدجمال‏بر شرح دوانى بر کتاب کلامى معروف عضدى الدین ایجى موسوم به العقاید العدودیة است.
2. رسالة الواردات فى سر التجلیات (قاهره: 1968 م): اثرى که سیدجمال‏به شاگردش محمدعبده هنگامى که در مصر بوده دیکته کرد.
3. تتمة البیان (قاهره: 1879 م): این کتابى درباره تاریخ سیاسى، اجتماعى و فرهنگى افغانستان است.
4. حقیقت مذهب نیچریه و بیان حال نیچریان، این کتاب، که نخست در سال 1298 ق / 1881 م در حیدر آباد دکن منتشر شد، مهم‏ترین اثر عقلى سیدجمال‏است که در طول زندگى خود منتشر کرده است. این اثر انتقاد تند و نفى مطلق طبیعت گرایى است که سیدجمال‏آن را «ماده‏گرایى» نیز مى‏نامد. این کتاب را محمد عبده تحت عنوان الرد على الدهریین به عربى ترجمه کرده است.
5. خاطرات جمال الدین الافغانى الحسینى (بیروت: 1931 م). کتابى که روزنامه نگار لبنانى محمد پاشا المحزومى آن را تدوین کرد. محزومى در غالب بحث‏ها و صحبت‏هاى سیدجمال‏در آخرین بخش حیات او حضور داشت و گفت و گوهاى او را در کتاب حاضر بسط داد. این کتاب حاوى اطلاعات مهمى در خصوص زندگى و اندیشه‏هاى سیدجمال‏است.
پى نوشت‏ها
1. عنوان مقاله برگزیده مترجم است و منبع آن در اینترنت از قرار ذیل است:
WWW.cis-ca.org/voices/a/afghani.him
2. دانشجوى کارشناسى ارشد فلسفه غرب دانشگاه اصفهان.
3. اسد آبادى، سیدجمال‏الدین ؛ نیچریه یا مادیگرى (بى جا، دفتر انتشارات اسلامى، بى تا) ص آخر با اندکى تصرف.
4. برخى در انتساب این مصالب و برخى مطالب دیگرى که در پى مى‏آید به سیدجمال اظهار تردید کرده‏اند. به نظر مى‏رسد که مترجم یا مدیر ژورنال د دبا سخنان سیدجمال را تحریف کرده و مطالبى را به آن افزوده است، زیرا این مطالب تند روى هم رفته با روح مجاهدت و نیز با سایر نوشته‏ها و سخنان وى سازگارى ندارد و همین خود یکى از دلایل تحریف آن به شمار مى‏رود. دلایل دیگرى که ذکر شده عبارتند از: 1. وقفه و فاصله تقریباً دو ماهه میان انتشار سخنرانى رنان و پاسخ سیدجمال. سبب این تأخیر نمى‏تواند مرد تلاشگر، اندیشمند و مجاهد خستگى ناپذیرى چون سیدجمال‏باشد ؛ 2. با توجه به آشنایى سیدجمال به زبان فرانسه و نیز دسترسى وى به دوستان مترجم، وى جواب نامه رنان را باید در ظرف یک هفته داده باشد؛ 3. سیدجمال‏به دلیل تأخیر انتشارنامه، از محتواى آن مطلع نشد و گرنه به آن اعتراض مى‏کرد. از آن زمان تا به امروز کسى نتوانتسه به متن عربى پاسخ سیدجمال دسترسى پیدا کند و این امر در حد خود مى‏تواند دلیل دیگرى بر تحریف آن باشد. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: سیدجمال الدین اسد آبادى، اسلام و علم، ترجمه و توضیحات سید هادى خسرو شاهى (قم: مرکز مطبوعاتى دارالتبلیغ اسلامى، چاپ سوم، بى تا) ص 26 - 32 - مترجم.
5. سیدجمال الدین اسدآبادى، پیشین، ص 48.

تبلیغات