آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

. تمدن غرب (تمدنی تقلیلی ) است ; یعنی تمامی واقعیت و حقیقت را تقلیل (reduction) می دهد، تا بتواند دانشی به دست آورد که نتیجه آن ، تسلط بر موضوع مذکور است . به عبارت دیگر معرفت ناظر بر سلطه وسود و منفعت انسانی ، همان معرفت شناسی امروز غرب است ، پس می توان غرب را (تمدن تقلیلی ) نام نهاد.
    2. این نوع نگرش شناختی و معرفت شناسی ، موجب غفلت از ابعاد وواقعیت ها و حقیقت ها شده است که آگاهی از این بحران (پسامدرنیسم ) نام نهاده می شود و بحران معنایی به (بحران ساختاری ) تبدیل می گردد که در نتیجه به نابرابری ساختارهای اجتماعی خواهد انجامید.
    3. از جمله تقلیل هایی که در غرب رخ داده است ، تقلیل در (واحداجتماعی ) است ; یعنی اینکه واحد اجتماعی چیست ؟ تقلیل از خانواده به فرد یا جامعه است که اصالت به فرد داده شده است یا اصالت به جامعه واین دو ایدئولوژی رقیب غربی است که براساس آن ، مکتب های تضاد یاساختی ـ کارکردی به وجود آمده است .
    4. تقلیل واحد اجتماعی از خانواده به فرد یا جامعه برای (تسلطاجتماعی ) و (کنترل اجتماعی ) بوده است . چون منفعت کلان از چنین کنترل هایی به وجود می آید که از آن به (عقلانیت ) آن هم از نوع (ابزاری ) تعبیر می شود که موجب از (خودبیگانگی و بیگانگی از طبیعت و هم نوعان ) شده است .
    5. بیگانگی از خود و غیر خود، موجب رخت بستن احساسات از جامعه غربی و تقلیل ابعاد زندگی انسانی شده است ، به گونه ای که در نظام معرفتی ارتباطی غربی همواره (ارتباطات انسانی ) به عنوان نظام درسی در مقابل جامعه ، و جامعه ضد انسان تلقی می شود، چون جامعه دراثر عقلانیت ابزاری به جامعه غیر انسانی یا ضد انسانی تبدیل شده است .
    6. تشبیه جامعه به موجودی فیزیکی و تعبیر اولیه از جامعه شناسی به (فیزیک اجتماعی )، توسط آگوست کنت ، بنیانگذار جامعه شناسی اروپائی ، نشانگر نکته یا شده است و روش شناسی به خوبی و آماری ،برای شناخت اجتماعی و (تقلیل انسان ها به اعداد و ارقام ) نیز از نکته یاد شده حکایت می کند و (دیدگاه مکانیکی اجتماعی ) را دامن می زندکه آن را (مهندسی اجتماعی ) نام داده اند.
    7. (جامعه شناسی پیشرفت محور، توسعه ساز و جهانی ساز) از همین دیدگاه به وجود می آید که خود بیشترین (بیگانگی سازی انسانی ) را رقم می زند، و علوم انسانی به جای معالجه و مرهم سازی اجتماعی ، برزخم های اجتماعی نمک می پاشد و بحران سازی اجتماعی را با نام (تعامل اجتماعی ) تزیین می کند و زندگی انسانی را دچار خدشه و عدم ثبات می کند.
    8. جنگ سنت و مدرنیسم ، از همین نکته بر می خیزد که سنت ثبات اجتماعی و انسانی را رقم می زند، ولی مدرنیسم ، بحران اجتماعی را به وجود می آورد، پس مدرنیسم برای نابودی سنت قدم بر می دارد و تمامی برنامه های خود را برای این نابودی فراهم می کند که آن را در قالب (برنامه ریزی توسعه ) تعریف می کند و سازوکار (برنامه ریزی اجتماعی )را برای (تقسیط بودجه ) برای نابودی سنت های اجتماعی جوامع بشری تنظیم می کند. تاریخ تجدد صد و پنجاه ساله مشروطه در ایران وکشورهای دیگر، اثبات کننده نکته مذکور است .
    9. مهم ترین سازوکار (حیات سنت ) و انتقال نسلی آن ، در نهاد خانواده رخ می دهد، پس مدرنیسم مستقیم با خانواده درگیر می شود و سازوکارمعرفتی خود را برای نابودی خانواده و تضعیف آن قرار می دهد که این امررا با (برنامه ریزی خانواده Family planing) قرار می دهد که (محدودسازی ابعاد خانواده ) است و خانواده را در حد یک رابطه جنسی تقلیل می دهد (خرید یک لیوان شیر به جای خرید یک گاو). تاریخ تمدن غربی این نکته را به خوبی نمایان می سازد.
    10. سوسیالیسم (اصالت جامعه ) و لیبرالیسم (اصالت فرد) هر دو ازمکتب های تقلیلی غربی است که مخالفت شدید خود با خانواده را اعلام کرده اند. جوامع سوسیالیستی ، جامعه را برای افزایش سود اجتماعی ، برخانواده تسلط داده اند. و با (کمونیسم جنسی ) و (گیبوتس اسرائیلی )،سعی در نابودی خانواده داشته اند. لیبرالیسم با تسلط فرد و غریزه او سعی در نابودی خانواده دارد که این را برای افزایش تقاضا برای کالای سرمایه داری انجام می دهد.
    11. اسلام و تشیع ، برای رشد (معنویت اجتماعی ) و (معنویت فردی )،خانواده را اصالت می دهد و معتقد است که مرد از دامن زن به معراج می رود و نماز انسان متاهل ، چند برابر نماز مجرد ثواب دارد یا نصف دین فرد با ازدواج به دست می آید و نصف آن را باید به خدا سپرد و با تقوا آن راحفظ کرد. اسلام (رهبانیت اجتماعی ) مسیحی را رد می کند که درمرحله بعدی ابزار (عقلانیت اجتماعی ) خانواده را نابود کرد.
    12. خدا و انسان کامل و خانواده در یک چارچوب واقع می شوند: (فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر اسمه ); یعنی (جامعه بدون معنویت ) یا(معنویت ضعیف شده ) دارای خانواده مختل و بحران زده است مانندپایان تمدن های بشری و تمدن امروز غربی . (جامعه ایمانی ) موجب رشد و توسعه خانواده می شود. سیر نزولی جوامع بشری ، با سیر نزول معنایی آغاز می شود و سیر نزولی خانواده را رقم می زند. این سیر نزولی معنایی و ساختاری (خانواده )، و (فرایندی تراکمی ، نزولی ، معنایی ،ساختاری ) را تشکیل می دهد که موجب (فروپاشی اجتماعی ) و(نابودی تمدن ها) می شود.
    13. عدول غرب از اصالت فرد و اصالت جامعه ، به اصالت جماعت یااصالت فرهنگ ، به دلائل یاد شده بوده است ، چون اصالت فرد و اصالت جامعه ، تعین محور بوده اند و این تعین به قالب زنی فکری و محدودیت فکری منجر می شد که در نهایت به کوری فکری و معنایی پایان می پذیرفت و بی معنایی سوسیالیسم و لیبرالیسم نیز از همین نکته است .
    14. استاد شهید مطهری نیز به اصالت فرد و جامعه با هم معتقد بودندکه همان اصالت جماعت است که در آن فرهنگ اصالت دارد و فرهنگ هم به وسیله خانواده تولید، تثبیت و توزیع می شود و تحول می پذیرد.بدون خانواده ، فرهنگ نابود می شود. خانواده فرهنگ ها را به نسل های بعد منتقل می کند، پس هر گونه سپاسگزاری در باب خانواده ، به صورت مستقیم به فرهنگ باز می گردد. نهاد خانواده در کنار نهاد آموزشی ومذهب مهم ترین نهاد تاثیرگذار در همگرایی یا واگرایی یک جامعه است . فقدان این نهادها امروز به بحران معنایی غرب تبدیل شده است . 

تبلیغات