آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

امروزه با همه شعارهاى زیبا و دلربایى که در جهان به گوش مى‏رسد، سلطه گرى همچنان در زندگى بشر باقى است. نیروى استکبارى حیات طبیعى معاصر، با هوشمندى تمام نقاط ضعف خود را شناسایى کرده و براى ترمیم و تقویت آن اقدام مى‏کند.
ر دهه‏هاى اخیر مهم ترین جریانى که در بر ابر نظام سرمایده دارى جلوه کرده و نشان‏گر کاستى‏ها بنیادین در نظام کاپیتالیستى - لیبرالیستى بوده، جریان معنویت گرایى و بازگشت به دین است.

در این مصاف معنویت دروغین و فریبنده‏اى پدید آمد، تا بحران معنویت را در زندگى مادى گرایانه اهالى تمدن غرب برطرف سازد و اصلى ترین کاردکرد آن تداوم وضعیت سلطه گرانه و سلطه پذیرانه در حیات طبیعى معاصر است.
بى تردید اصالت دادن به روح انسان و جدى گرفتن نیازهاى معنوى و درونى مردمان ضرورت قوانین خاصى را در زندگى‏اثبات مى‏کند که انسان با رعایت آن بتواند مسیر مناسبى را براى ارضاى این نیازها بپوید. هم از این رو عرفان و شریعت دست در دست هم دارند و جدایى آنها که با حذف خداوند امکان پذیر است - یعنى قرارد دادن عرفان انسان و قانون در اختیار سلطه گرانى که همه چیز را از منظر منافع خود مى‏نگرند و خود را خداوند و مالک مطلق همه چیز مى‏انگارند.

عرفان به معانى متعددى به کارمى‏رود. اما اگر بخواهیم تعریفى نسبتا فراگیر از آن ارائه دهیم، باید بگوییم تکاپویى براى‏پاسخ به نیازهاى معنوى انسان.

اما سکولار به معناى این جهانى چگونه ممکن است با عرفان جمع شود ؟ در واقع عبارت عرفان سکولار یک پارادوکس واضح است.

این ترکیب با دو وجه قابل توجیه است. نخست این که براى نیازهاى معنوى انسان هیچ عالمى غیر این جهان پذیرفته نشود و هیچ موجودى برتر از جهان مادى ( خدا یا خدایان ) مورد توجه قرار نگیرند. در این شرایط انسان در همین دنیاى مادى مى‏کوشد به نوعى نیازهاى معنوى خود را برآورده سا زد.

افزون بر موارد گفته شده این عرفان باهر مبنا و سامانى در نهایت کارکردهایى به نفع نیروى سلطه گر حیات طبیعى داشته و در تمدنى سکولار به کار آید.

البته عرفان سکولار نه تنها متناقض نماست بلکه اساسا تهى و بى مایه است اما چه توان کرد که زندگى پندار زده انسان معاصر در همه ابعاد به بند اوهام و هوس‏ها اسیر شده و حتى نیازهاى معنوى نیز مانند نیازهاى مادى به صورتى کاذب پرورده و ارضا مى‏گردد.

در این مقاله مى‏کوشیم تا از منظرى نقادانه به مبانى و شاخص‏هاى عرفان سکولار بپردازیم. عرفانى که در غرب شکل گرفته و معمولا در مکاتب عرفانى شرق دور ریشه دارد و در جامعه ما نیز به تدریج ترویج مى‏شود.
بخش اول:
نقد مبانى عرفان سکولار
عرفان سکولار در موارد بسیارى از عرفان بودیسم و هندویسم استفاده کرده، هم در اصول اعتقادى و هم در روش‏هاى‏معنوى و به همین جهت ناگزیریم مبانى اعتقادى آنها را از ریشه مورد توجه قرار داده و به نقد کشیم. به نظر مى‏رسد سه اصل اساسى در مبانى عرفان بودیسم و هندویسم با عرفان‏هاى سکولار امروزى مشترک است.
نخست اینکه این مکاتب یا اصلا موجودى به نام خداوند را مطرح نمى کنند و به آن باور ندارند و یا اگر هم توجه داشته باشند اهمیت خدا یا خدایا نشان بیش از انسان نیست. این مبنا موجب شده است که برخى از عرفان‏هاى شرق دور به راحتى در تمدن غربى که بر پایه اومانیسم استوار است جایگاه پیدا کند.دوم اینکه اندیشه معاد و حیات اخروى در جهانى دیگر به صورت اعتقاد به تناسخ یعنى بازگشت‏هاى متوالى به این جهان در مکاتب بودیسم و هندویسم پذیرفته شده و براى زندگى این جهانى تاکید و تکرار قائل است و به خصوص راههایى براى‏رهایى از رنج زندگى که همواره تکرار مى‏شود و ادامه دارد، پیشنهاد مى‏کند. این اصل با مبناى سکولاریسم و دنیاگرایى‏در تمدن غرب هماهنگى دارد.
سوم نداشتن پیامبر و شریعت، موجب شده است که عرفان در این مذاهب بسیار شخصى شود وهر کس ارتباط درونى و راه خود را پیدا کند. این اصل عرفان‏هاى شرق دور نیز با اصالت فرد و اندیویدالیسم در تمدن غرب کاملا منطبق است.
در مجموع این اصول و مبانى در عرفان‏هاى شرق دور و تمدن غرب به قدرى مشابه و نزدیک است که از مقارنت آنها عرفانى مسخ شده و سکولار متولد مى‏شود. عرفانى که در عین پاسخ و ارائه طریق به نیازهاى معنوى، مى‏خواهد آمادگى‏انسان براى زیستن در تمدن غرب را افزایش دهد.
انسان مهمتر از خدا
بودیسم اعتقادى به خداوند ندارد، ولى فرقه ماهایانا بعدها بودا را به مقام خدایى رسانده و مورد پرستش قرار دادند.(1)
اساس بودیسم بر این عقیده است که جهان جز رنج (دوکه) نیست و انسان باید در جستجوى رهایى باشد.(2)
جهل انسان سبب مى‏شود که پوچى دنیا را ندیده و به آرزوهاى دراز گرفتار شود هرکس باید بفهمد که هیچ چیز حقیقتى‏ندارد که خداى خالق آن، حقیقت داشته باشد.
على رقم این اعتقاد در بودیسم، کتاب مقدس هندوها (اوپانیشادها) برهمن را خداى واحد و غیر متشخص معرفى مى‏کند. او خالقى است که در آغاز جهان وجود داشته و در مرکز همه موجودات و خدایانى است که کل جهان هستى را به وجود مى‏آورند.(3) یعنى خدایان دیگر مثل خداى آتش (آگنى ) و خداى باد ( وایو) فرمانبردار او هستند(4).
به گفته پل دوسن " برهمن علت ماقبل زمان است و جهان به منزله معلولى است که از آن ظاهر شده است. اتصال باطنى عالم به برهمن و یگانگى آن با ذات برهمن موجب شده است که آفرینشى توسط او و از ذات خود او به وقوع پیوندد.(5) بنابراین برهمن ذات مطلق و واحد الهى است که همه جهان در او و او در همه جهان است و در این هویت است که توحید کامل را در سطح وحدت وجود مشخص مى‏سازد.(6)
در اوپانیشاد از حقیقت دیگرى نیز بسیار سخن رفته است و آن آتمن ATMAN)) به معناى روح یا نفس است. آتمن حقیقت درونى انسان است که بر اساس اوپانیشاد همان برهمن است. آتمن نور درونى انسان است که در دل جاى دارد و همان پوروشه است که از دانایى تشکیل شده است. آتمن واقعا برهمن است که از درک... تشکیل شده است.(7)
در کتاب مقدس هندوها اوصاف و ستایش‏هایى که براى برهمن ذکر شده براى آتمن یعنى حقیقت انسان نیز آمده است. آنکه او در زمین جاى دارد... در آبها... در آتش.. در جو... در نسیم... در آسمان... در آفتاب... در چهارسوى افلاک... در ماه و ستارگان... در ظلمات... در نور... آنکه در همه چیز سریان دارد و با این همه غیر از همه چیز است.
آنکه ناشناخته همه را انجام مى‏دهد آنکه در پیکر همه چیزهاست، آنکه از درون همه چیز را درید اختیار دارد او روان توست، مراقب درونى و جاودانه. اوست بیناى نادیده و شنواى ناشنیده و اندیشمندى که اندیشه را به کنه او راهى نیست و فهمیده‏اى که فهم را بر او دستى و نه با این همه غیر از نادیده... ناشنیده... ادراک ناشونده است... او روان توست، مراقب درونى و جاودانى. "(8)

دو جمله در این مکتب عرفانى معروف است " تو آن هستى "(9) و " من برهمن هستم "(10) اوپانیشاد اساتید و مفسر بزرگى داشته است یکى از برجسته ترین و تاثیر گذارترین آنها شانکارا است. او مقام آتمن را حتى از آناندا ( ananda) مبرا مى‏داند(11). آناندا وجد و شادى در مقام سرمدیت و لایتغیر و بلاتعین هستى است. اصل واقعى عالم و ذات نامتناهى برهمن است.(12) شانکارا آتمن را از آناندا که وجه توصیف شده و تجلى یافته برهمن است برتر مى‏داند زیرا براى برهمن وجهى مستور قائل است و آتمن را در آن مرحله نیز با برهمن یگانه مى‏داند.اصل همسانى و یگانگى آتمن - برهمن یکى از آموزه‏هاى انبیا دین عرفان هندویى و اوپانیشادهاست که همه هندوشناسان و مفسران اوپانیشاد بر آن تکیه دارند. کشف این حقیقت که آتمن همان برهمن است نیروانا nirvana)) به معناى فنا و اوج سلوک عرفان هندویى نامیده مى‏شود. شانکارا مى‏نویسد: " من واقعا برهمنم یکى بدون دومى، بدون لکه، حقیقت بدون آغاز، وراى تصوراتى چون تو یا من، این یا آن، جوهر لذت و سرور ابدى، حقیقت اعلا"(13). بنابراین در هندویسم به ویژه فرقه سمارتو برهمن ( smartava Brahman ) که شانکارا پایه گذار آن بود، حقیقت همانا برهمن - آتمن است و هر چه غیر از آن توهم است. با درنگى در اندیشه‏هاى شانکارا به خوبى روشن مى‏شود که او زیر تاثیر بودیسم این فرقه جدید را در هندویسم پدید آورده و بسیارى از مفاهیم و مبانى بودایى را در مکتب خود گنجانده است. تاکید و توجه ما به شانکارا که در قرن هشتم میلادى مى‏زیسته و فرقه او، برا ى این است که ماهاریشى‏ماهش مروج مشهور روش‏هاى معنوى در غرب از پیروان سبک و سلوک اوست(14).

ماهاریشى اولین هدف خود را " توسعه نیروى نهفته کامل هر فرد " معرفى مى‏کند(15). او " نه ایدئولوژى خاصى پیشنهاد مى‏کند و نه سیستم اخلاقى ویژه‏اى را تجویز مى‏نماید او فقط روى این مساله تکیه دارد که افراد بشر... هوشیارى کامل آفریننده را تجربه کنند. "(16) همان طور که ملاحظه مى‏شود اساس این معنویت جدید فرد انسانى است و نه چیزى غیر از آن. هر فرد در زندگى مادى امروز با تنهایى و غربت و گسستگى از موجودى برتر به نام خداوند که مى‏تواند تکیه گاه و حامى او باشد، به سر مى‏برد و در معنویت جدید هم تنها است و کوشش مى‏شود که خود او به عنوان موجودى که فقط از مخزن درونى و نامحدود انرژى، هوشیارى و رضامندى برخوردار است معرفى شود.(17)

دو گلاس هیث duglas heath)) از دانشکده هاورفورد که به این نوع عرفان علاقه مند است مى‏گوید: " دریافت من از انسان به من مى‏گوید که عمقى ترین منبع یگانه آفریننده - زیبایى در دنیاى درونى ابتدایى‏تر ما جاى دارد که از خودآگاهى‏کمترى بهره ور است،... تا زمانى که نیاموزیم چگونه به آن دسترسى یابیم و لمس کنیم و سپس آن را به جریان بیندازیم و گواه نداهاى درونى شویم به واقع آموزش پذیر نیستیم. "(18)

در عرفان جدید، اومانیسم به عنوان شالوده تمدن غارب تثبیت مى‏شود و خدا همچنان مرده است و باید در انتظار ظهورابر مرد نیچه نشست این عرفان در مقابل مذهب و اخلاق بى تفاوت است فقط مى‏گوید انسان تو مى‏توانى آرام و توانمند به زندگى خود ادامه دهى و در برابر ارزش‏هاى زندگى هیچ موضعى ندارد.
تناسخ به جاى معاد
بنابر تعالیم بودا جهل avidya)) سررشته زنجیر على darma)) و رنج مردم است. این جهل موجب آرزوهاى دراز و آرزوها سبب ناکامى‏است که در زندگى‏هاى پیاپى در این جهان ادامه پیدا مى‏کند.(19)

به عقیده هندوها زندگى در سراى دیگر که چندان شناخته شده نیست، براى عده مخصوص و بسیار محدودى محقق مى‏شود یا کسانى که به نیروانا رسیده اند و یا کسانى که در نهایت شقاوت سقوط کرده اند. اما همه انسان‏هاى دیگر در چرخه سمسارا ( semsara ) به این جهان بازگشته و زندگى مى‏کنند و البته زندگى آنها بستگى به اعمال گذشته ایشان دارد. اگر خوب بوده‏اند زندگى خوب در خانواده‏اى برهمنى یا از طبقات بالا خواهند داشت و در غیر این صورت در طبقات پایین و حتى به صورت حیوانات یا گیاهان به این جهان باز مى‏گردند.(20)

در کاوشیتکى اوپانیشاد نوشته شده: " چه به شکل کرم یا میت یا ماهى یا مرغ یا مار یا ببر یا شخصى یا موجودى دیگر تناسخ هر فرد بسته به علم و عمل او است.
اما چرا انسان درگیر چرخه سمسارا مى‏شود و همواره به دنیا و رنج‏هاى فرساینده‏اى آن بازمى‏گردد ؟ پاسخ هندویسم این است که انسان وقتى که علاقمند و وابسته به چیزى باشد براى آن عمل مى‏کند و این تعلقى است که فرد به آن دارد و این فشار و رنج که او را به عمل و تلاش وا داشته موجب مى‏شود که انسان پس از مرگ بازهم به این دنیا برگردد و رنج‏هاى گذشته را که به آنها وابسته بود ادامه دهد. هم از این رو در بریهدار نیکه اوپانیشاد نوشته: " میل آدمى تصمیم به وجود مى‏آورد، تصمیم موجب عمل مى‏گردد و عمل طالع آدمى‏را معین مى‏دارد " بوداییان نیز معتقدند تا انسان از زنجیره دار مار رها نشود و تهى بودن و پوچ بودن عالم را در نیابد، در چرخه سمسارا اسیر مى‏ماند البته چون معتقدند هیچ چیز پایدار نیست، مى‏گویند حتى در سمسارا نیز کسى به طور کامل باز نمى گردد بلکه برخى از ویژگى‏ها به زندگى دیگر منتقل مى‏شود.(21)
این اعتقاد موجب شد که آنها اساس برنامه‏هاى عملى خود را برپایه رهایى از رنج زندگى این دنیا بنیاد نهند در زندگى‏مدرن امروز هم که فشارهاى روانى و جسمى و ذهنى انسان‏ها را پریشان نموده، مضمون رهایى از رنج زندگى یا "موشکا "بسیار جذاب به نظر رسیده و مورد توجه مرام‏هاى معنوى مدرن قرار گرفته است. این عقیده کاملا مناسب با علاقه انسان مدرن به زندگى این جهان و یافتن راههایى براى حداکثر لذت و بهرمندى از دنیاست. عرفان سکولار به انسان مى‏آموزد که چگونه هر چه بیشتر توانایى خود را به کار گیرد تا کمیاب تر و موفق تر و راحت تر در دنیا و براى دنیا عمل کند
ماهاریشى ماهش این روش معنوى را هوشیارى خلاق نامیده " منظور از خلاق توان ایجاد تغییر و منظور از هوشیارى توان جهت دادن به تغییر است. به این ترتیب اصطلاح هوشیارى خلاق، ظرفیت ذاتى آدمى را در تحمل پیشرفت توجیه مى‏کند. " (22)
بنابراین این روش معنوى مى‏کوشد تا انسان‏ها را براى تحمل تمدن مدرن و مقتضیات آن آماده تر سازد و آستانه تحمل فشارهاى آن را در مردم بالا ببرد.
آرامش شخصى به جاى وحى و نبوت
بوداییان براى درک پوچى همین چیز تمرکز بر درون را تنها راه مى‏دانند. زیرا با ریاضت کشیدن و تمرکز بر درون فراشناخت یا پرگیا حاصل مى‏شود. فراشناخت هیچ بودن یا تهى بودن عالم را به انسان مى‏نماید. " تهیت موضوع تعقل نیست بلکه موضوع پرگیاست "(23) در پرگیا حقیقت اشیاء درک مى‏شود و انسان مى‏فهمد که همه چیز پوچ و نیستى است. انگاه که چیزى براى دلبستگى و تعلق وجود ندارد، علتى هم براى رنج نیست و آرامش پدید مى‏آید. این راهى است که هر کس باید به تنهایى آن را طى کند تا حقیقت را دریابد.
هندویسم هیچ پیامبرى را معرفى نمى‏کند حتى متون مقدس‏شان نیز به واسطه پیامبران نرسیده است. اوپانیشادها که به ویژه به عنوان راهنماى عرفان هندویى است نوشته انسان‏هایى است که به حقایق رسیدند و در مقابل راه‏هاى عبادى، طرح سلوک عرفان هندویى را به صورت رمزگانهایى به نگارش آوردند. شانکارا درباره وجه تمایز این دو طریق که با هم در تضاد اند مى‏گوید: " این دو طریق عبارتند از: راه کردار و انجام دادن تکالیف شرعى که خاصیت آن تعلق و علاقه به عالم است و دیگرى راه نهى از کردار که خاصیت آن تجرد و رهایى از قیود عالم است(24). تعلیمات بودایى که باستانى ترین متن مقدس هندویى است مربوط به راه کردار و عبادات و مراسم است. " حال آنکه اوپانیشادها طریق تجسس باطن و راه وصل به عالم تجرد و اطلاق و نجات آزادى را آموخته‏اند(25).
اعمال عبادى یا شریعت (کارما) به نوعى اسارت انسان را رقم مى‏زند ولى راه نهایى همانا " جنانا " یعنى معرفت است که با تامل و مراقبه و بریدگى از دنیا و رسیدن به رهایى به دست مى‏آید.

اما در مورد کسانى که راه عبادت را بر مى‏گزینند و تحمل راه معرفت را ندارند، " در دین هندو هیچ قانون سخت و دشوارى‏در عبادت و پرستش وجود ندارد. هر کس روشى را که مناسب حال اوست انتخاب مى‏کند. این عبادات و نیایش‏ها بیشتر جنبه فردى دارد تا جمعى، اگر چه در برخى مناسبت‏هاى خاص عبادت به صورت جمعى نیز وجود دارد.

عمدتا عبادت هندویى پس از استحمام و تقدیم آب مقدس و گل، مواد غذایى، بخور خوشبو و غیره به مجسمه‏اى از یک خدا، شامل نشستن یا ایستادن در مقابل او با عشق و تسلیم فراوان است. پس از نیایش ( پوجا) فرد مواد خوراکى را با خود برمى‏گرداند و همراه با اعضاى خانواده و افراد دیگر با احساس قداست فراوان به عنوان هدیه ( پراسادا) خداوند صرف مى‏کند. این عمل در خانه یا معابد انجام مى‏شود.(26)

اصل طریقت عرفانى هندویى بر تامل درونى و مراقبه و رسیدن به معرفت نفس ( برهمن - آتمن ) بوده و طریقت‏هاى‏عبادى نیز به نوعى سکون و آرامش و کسب فیض در محضر خدایان بت گونه خلاصه مى‏شود. بنابراین نیازى به وحى و الهام و پیامبر نیست، بلکه هر کسى بافته، از درون خود را رها سازد تا به کسب معرفت توفیق یابد و شاهد آرامش را در آغوش کشد و به رنج دنیا خاتمه دهد.

البته این به معناى ترک زندگى نیست، هرچند مرحله کامل مراقبه و درون‏نگرى عرفان هندویى با ترک دنیا و زندگى در انزوا تحقق مى‏یابد ولى مراحلى از آن براى همه قابل عمل است و در زندگى روزمره مى‏توان جایى براى آن باز کرد تا به وسیله آن براى دقایقى از زندگى مادى گریخت و به مراقبه پرداخت. در بودیسم نیز اصل سیر سلوک عرفانى و شهود تهى‏بودن و پوچى جهان و رسیدن به نیروانا و رهایى از رنج دارما با مراقبه امکان پذیر است. ماهاریشى ماهش با معرفى مدیتیشن متعالى (tm )(27) مى‏کوشد این روش را به همه مردم جهان بیامزوید او این روش را متعالى توصیف مى‏کند تا نشان دهد که هر کس به آن عمل کند به وراى تجربه بیدارى و آرامش عمیق مى‏رسد. (28) به این صورت که روزى دو بار به مدت حدود سى دقیقه آرام و بى حرکت و راحت بنشینند یا دراز بکشند و با تنفس عمیق و آرامش ذهنى، آماده رسیدن به آرامش درونى و روانى شوند.

طرف داران این روش مدعى‏اند که به دون اعتقاد به خدا و پیامبران مى‏توان در درون خود، ما وا گزید و نشاط و آرامش معنوى و درونى را تجربه کرد. (29)

در مجموع با ملاحظه مبانى عرفان‏هاى شرق دور، همانندى‏هایى با برخى از مبانى تمدن غرب مشاهده مى‏شود، که زمینه‏هاى پدید آمدن عرفان‏هاى سکولار بر شالوده حیات طبیعى معاصر را فراهم مى‏سازد. در بررسى شاخص‏ها عرفان سکولار مى‏بینیم که چگونه این معنویت جدید در متن تمدن رو به افول غرب جا گرفته. در تحکیم شالوده‏هاى سلطه گرانه و سلطه پذیرانه آن به کار مى‏آید.
بخش دوم
شاخص‏هاى عرفان سکولار
عرفان سکولار ویژگى‏هاى منحصر به فرد و شاخص‏هایى مشترک با عرفان هندویى دارد. به بیان دیگر برخى از شاخص‏ها مخصوص عرفان سکولار است و برخى دیگر میان این عرفان جدید و عرفان هندویى مشترک است. بعضى از مواردى که در اینجا به عنوان شاخص معرفى مى‏شود در عرفان هندویى نقش مبنایى دارد؛ مثلاً مباحثى که در ذیل عنوان " موهوم انگارى "مى‏خوانیم از این دست مى‏باشد.

با مطالعه مبانى دیدیم که هندویسم زمینه‏هاى لازم براى حضور در متن تمدن فرسوده لیبرال سرمایه دارى را داشت. اما بررسى شاخص‏هاى عرفان سکولار نشان مى‏دهد که چگونه این تمدن رو به افول براى جبران ضعف خود مى‏کوشد که حتى‏تمایلات معنوى انسان‏ها را در راستاى اهداف خود هنجارمند و ساماندهى کند.
پوچ گرایى روش شناختى
مدیتیشن یا مراقبه که سوگوارانه بعضى از دینداران کم دقت آن را مشابه نماز مى‏پندارند، چهار رکن دارد:
1) یک مکان آرام.
2) وضعیت راحت.
3) موضوعى براى توجه و مشغولیت
4) نگرشى بى تفاوت (30). همه این‏ها براى آن است که " سالک خود را از بند افکار و تصاویر ذهنى برهاند و به نوعى سکوت و عزلت برسد که در وراى تفکر یا تعمق بر روى موضوعى یا مضمونى قرار دارد. " (31)
یک اصل پذیرفته شده در این روش این است که همه پریشانى‏ها و آشفتگى‏هاى ما به خاطر آشفتگى ذهن است اگر ذهن آرام شود به آرامش ( relaxation ) خواهیم رسید. بر این اساس دو دستور یا توصیه ارائه مى‏شود: به یک موضوع مشغول شوید و دیگر اینکه نسبت به تصاویر ذهنى‏تان به بى تفاوتى یا نظاره محض برسید. و البته این دو به هم مربوط اند یعنى اگر شخصى به یک چیز مشغول شود معمولا به امور دیگر کم توجه یا بى توجه مى‏شود. در اولین بند تحلیل شاخص‏هاى عرفان سکولار به این مى‏پردازیم که اساتید مدیتیشن براى مشغولیت چند چیز را پیشنهاد مى‏کنند. (32)
(1) تراراک ( trarak ): خیره شدن به یک شعله شمع
(2) مانترا: تکرار صداها یا کلمات
(3) تمرکز بر روى تنفس.
دکتر هربرت بنسن از مانترا و تمرکز بر تنفس براى آرامش بیمارانش استفاده کرده و آن را بسیار مفید یافت.(33) اما از این سه، مانترا بسیار مورد توجه ماهاریشى ماهش بوده و امروز در جهان براى مدیتیشن به طور گسترده‏اى از مانترا استفاده مى‏شود. مانتراها معمولا از زبان سانسکریت انتخاب شده و مورد استفاده قرار مى‏گیرند، و بى معنا بودن آنها یا مفهوم نبودن معناى مانترا براى مدیتاتور اهمیت ندارد، زیرا قرار است فقط به هدف تمرکز و تخلیه فشار ذهنى و فشارهاى فکرى و آرامش ذهنى مورد استفاده قرار گیرد. البته تمرکز به معناى تمرکز فکر روى یک موضوع براى فهم نیست بلکه تمرکز به معناى توقف فهم و کارکرد ذهن است تمرکز یعنى آرامش ذهنى و مانترا براى این به کار گفته مى‏شود که ذهن را خسته کند به همین جهت اگر بى‏معنا یا براى کاربر نامفهوم باشد باز هم مى‏تواند در متوقف کردن ذهن به او کمک رساند 
جیمز هویت مى‏نویسد: " مربیان مدیتیشن پول زیادى از افراد مى‏گیرند تا به آنها یک لغت سانسکریت به عنوان مانترا ارایه دهند و اصرار دارند تا به آنها به قبولانند که تنها انتخاب این واژه به نام مانترا براى سیستم عصبى آنها مناسب است. ولى هرگز علم و تجربیات انجام شده این طرز تفکر را تایید نمى‏کند." (34) دکتر هربرت بنسن در این باره مى‏گوید: " هر چند مدیتیشن متعالى ( tm ) در از بین بردن استرس و استقرار ریلاکس شدن بسیار موثر است، ولى بررسیهاى ما طى یک سلسله تحقیقات در دانشگاه هاروارد و آزمایشگاه ثورندیک مموریال thorndike memorial)) نشان دادند که با هر واژه دیگرى هم که به عنوان مانترا انتخاب شود، همین نتایج به دست مى‏آید. بنابراین تغییرات پدید آمده در شرایط مدیتیشن کمترین ارتباطى با ذکر مانتراى اختصاصى آن هم به زبان ناشناخته سانسکریت ندارد. "(35)
گذشته از این‏ها یک نقد اساسى که مى‏توان به مانترا در روند مدیتیشن وارد نمود، این است که مربیان این روش معتقدند "عمیق ترین مراحل یا سطوح مدیتیشن در زمانى حاصل مى‏شود که یک واژه بدون معنى یا بدون معانى عمیق و ریشه دار به عنوان مانترا انتخاب شده باشد.(36)

بنابراین این عرفان از امکانات شناختى انسان براى رشد و کمال فردى به خوبى استفاده نمى‏کند. بى تردید تفکر راهى به سوى شناخت حقیقت است و اگر به درستى از آن استفاده نشود عرفان چه معنایى خواهد داشت. در عرفان اسلامى نماز کانون تفکر به معانى بلند قرآنى و نام‏هاى خداوند متعال است (37). نامهایى که علاوه بر آرامش به انسان قدرت، هوشمندى و معرفت مى‏دهد. معرفتى که آینه دار نفس انسان و کل عالم هستى است. و همه معرفتى که چیز را به منزله آیت الهى بر بصیرت قلبى انسان مى‏گشاید و آرامشى در پیوند با رحمت بى کران الهى به انسان عطا مى‏کند.(38) و این همه براى کسى است که نماز بخواند و بداند که چه مى‏گوید و به اذکار و کلمات آن توجه کند و در معانى آن اندیشه ورزد.(39) در مدیتیشن اثرى از تفکر بر خداوند و نامهاى نیکوى او نیست، آنچه امروزه در جهان به عنوان مانترا آموزش داده مى‏شود تکرار آواها و کلماتى است که فقط و فقط به منظور انصراف ذهن از مشغولیت‏هاى عادى استرس زا به کار مى‏آید. لوئیس پروتو کارکرد مانترا را این طور توصیف مى‏کند " راه درست آرام کردن ذهن، جنگیدن و نهیب زدن به آن نیست، بلکه باید یک اسباب بازى را در اختیار او قرار دهید تا خود را با آن مشغول سازد، درست همانند موقعى که شما عروسکى را به یک کودک بد خلق مى‏دهید تا او را آرام کنید. اگر ذهن با نظاره غیر فعال به نحوه انجام تنفس مشغول شود و در ضمن با تکرار یک مانترا یا ذکر گویى مشغول و سرگرم مى‏شود، آنگاه این موقعیت و امکان براى ذهن فراهم مى‏گردد تا به یک نقطه توجه پیدا کند.(40) این مساله یعنى پرداختن به هیچ و پوچ.
پى‏نوشت‏ها:
1 - برولى هوکینز، آیین بودا، ترجمه محمدرضا بدیعى، چاپ اول 1380 انتشارات امیرکبیر ص 74 -75.

2 - عبدالعظیم رضایى، تاریخ ادیان در جهان ج 2، چاپ دوم 1380 انتشارات علمى ص 281.

3 - مرضیه شنکایى، بررسى تطبیقى اسماى الاهى چاپ اولى 1381 انتشارات سروش ص 319.

4 - عبدالعظیم رضایى، تاریخ ادیان در جهان ج 2، چاپ دوم 1380 انتشارات علمى ص 240.

5 - همان ص 249.

6- مهندس جلال الدین آشتیانى، عرفان بخش چهارم و دانتا، چاپ اولى 1375 شرکت سهامى انتشار ص 79.

7 - بریهد آر نیکه، اوپانیشادها.

8 - همان.

9 - tat tvamasi .

10 aham brahmansi-.

11 - تاریخ ادیان در جهان ص 250.

12 - همان ص 250.

13 - عرفان بخش چهارم و دانتا ص 173.

14 -هارولد اچ بلوفیلد، تى ام، دانش هوشیارى خلاق، ترجمه فرخ سیف بهزاد چاپ اول 1376 نشر خاتون ص 76 و 77.

15 - همان ص 378.

16 - همان ص 379.

17 - همان ص 379.

18 - همان ص 352.

19 - سرو پالى رادا کریشنان، تاریخ فلسفه شرق و غرب جلد اول، ترجمه خسرو جهاندارى چاپ دوم 1382 انتشارات علمى و فرهنگى ص 161.

20 - جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، چاپ هشتم 1375 انتشارات علمى و فرهنگى ص 155 و 156.

21 - کدارناث تیوارى، دین شناسى تطبیقى، ترجمه مرضیه شنکایى چاپ اول 1381 انتشارات سمت ص 58.

22 - تى ام - دانش هوشیارى خلاق ص 38.

23 - ب. ل. سوزوکى، راه بودا، ترجمه ع. پاشایى چاپ اول ویرایش دوم 1380 نشر نگاه معاصر ص 66.

24 - تاریخ ادیان جهان ج 2 ص 235.

25 - همان ص 235 و 236.

26 - کدارنات تیوارى، دین شناسى تطبیقى، ترجمه مرضیه شنگایى، چاپ اول 1381 انتشارات سمت ص 44.

27 - Transcendental meditation .

28 - تى ام - دانش هوشیارى خلاق ص 48.

29 - نک، جیمز هویت، ریلاکسیشن و مدیتیشن، ترجمه رضا جمالیان چاپ اول 1376 ناشر و کلمه گران.

30 - مدیتیشن و ریلاکسیشن ص 180 و 188.

31 - همان ص 179.

32 - لوئیس پروتو، طریقت آلفا رسیدن به آرامش در پنج گام ترجمه رضا جمالیان و نرگس اسکندر لو چاپ دوم 1375 انتشارات اطلاعات ص 75 - 78.

33 - مدیتیشن و ریلا کسیشن ص 183.

34 - همان ص 184.

35 - همان ص 184.

36 - همان ص 185.

37 - من اتى الصلاة عارفا بحقها غفر له. هر کس نماز را با معرفت به آن بخواند، پاک مى‏شود. امام على (ع) میزان الحکم باب صلاة حدیث 10557.

38 - الصلاة تستنزل الرحمة. نماز رحمت الهى را فرود مى‏آورد. از رسول الله (ص) میزان الحکمة باب صلاة حدیث 10532.

39 - من صلى رکعتین یعلم مایقول و فیهما انصرف و لیس بینه و بین الله عزو جل ذنب الا غفر له. کسى که دو رکعت نماز برپا کند و بداند که چه مى‏گوید هیچ حجاب و گناهى میان او و خمداوند باقى نمى ماند. همان حدیث 10566.

40 - طریقت آلفا رسیدن به آرامش در پنج گام ص 107.

تبلیغات