آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

فضاى سیاسى و فرهنگى پدیدآمده در بستر تمدنى هر دوره تاریخى، اقتضائاتى خاص خود را دارد. گرایش ادیان در نزدیک‏سازى ارتباط خود با پیروان سایر ادیان، با ارتباطات تحمیل شده از سوى این فضاى فرهنگى تمدنى، متناسب است. با اوج‏گیرى یک شعار و تحمیل آن بر فضاهاى فرهنگى، روشنفکران دیندار در گفتمان فرهنگى خود در حجم بالایى از این شعار استفاده مى‏کنند. این واژه‏ها و مفاهیم آن قدر به کار گرفته مى‏شود که در برخى موارد، به علت حجم بالاى سوداگرى‏فرهنگى، محتواى خود را از دست مى‏دهد. حتى گاهى این شعارها از سوى کسانى استفاده مى‏شود که اندکى پیش، این مفاهیم را در چارچوب توطئه علیه ادیان ارزیابى مى‏کردند.

هر چند در گذشته موضوعى مانند گفت‏وگوى ادیان، در چارچوبى محدود و در سطح موسسه‏هاى پژوهشى و مجامع آکادمیک مطرح مى‏شد، پس از اوج‏گیرى پروژه برخورد و سقوط تمدن‏ها و پیدایش جنبش‏هاى فکرى ـ سیاسى، گفت‏وگوى ادیان هم در سطح رویین مباحث خودنمایى کرد و پژوهش‏هاى آکادمیک متعددى به شکل عام، به مقارنه میان ساختار عقیدتى، اخلاقى و ساختار شریعت در اسلام، تورات و انجیل و ادیان دیگر گوناگون پرداخت. به شکل خاص نیز این تحقیقات بر مسایلى چون توحید و اخلاق تمرکز داشت.

از نمونه‏هاى بارز در تحقیقات مقارن، فرمان‏هاى ده‏گانه است. هر چند این پژوهش‏هاى مقارن، به بیان مشترکات اجمالى میان ادیان و کتاب‏هاى مقدس پرداخته است، ولى نمى‏تواند تباین جوهرى ادیان با یک‏دیگر و فصول ممیز آنها را، به ویژه در مسئله توحید و نبوت پنهان کند. به همین دلیل، پژوهش‏هاى مقارن در چارچوب عناصر مشترک میان ادیان محصور شده است. از جمله این عناصر مشترک، مفاهیمى چون تصور وجود خداوند به عنوان فاعل و منبع وحى، ایمان به فرشتگان، وظیفه دینى پیامبران است.

برخى پژوهش‏ها بر بعضى مراسم دینى مشترک میان ادیان، مانند روزه و قربانى کردن متمرکز شده است (پژوهش على‏عبدالواحد وافى) و برخى دیگر (پژوهش اسماعیل فاروقى) درباره ریشه‏هایى تحقیق کرده‏اند که آن را دیندارى‏سامى نامیده‏اند. از دیدگاه اینان مبانى این دیندارى، در چهار محور خلاصه مى‏شود:

1. وجود خداوند و دوگانگى خالق و مخلوق (مطلق و نسبى).

2. پیوستگى میان خالق و مخلوق از راه وحى.

3. قدرتى که خالق به مخلوق عطا کرده تا مقصد مورد نظر خالق را برآورده کند.

4. توانایى آفریدگان هستى بر تحقق مقصد آفریدگار.

محورهاى چهارگانه مزبور هسته دیندارى سامى است و بنیادهاى وحدت‏آفرین ادیان یهود، اسلام و مسیحیت را تشکیل مى‏دهد.

برخى دیگر، بر محورهاى اخلاقى مشترک میان متون ادیان تکیه کرده‏اند؛ نیکو بودن صلح و مذموم بودن جنگ، برترى‏اعمال خیر و نیکو کارى، نهى از دزدى، دروغ و آز ورزى و ... . «جوزف کایر» با بیان این دیدگاه، معتقد است اختلاف میان ادیان در این مسایل، تعابیر متفاوتى از این حقایق اخلاقى است. در همین چارچوب، یعنى تأکید بر مسایل اخلاقى، جریانى رشد کرد که تقریب میان ادیان را با تکیه بر این بعد مطرح مى‏ساخت. شخصیتى چون "هانس کونگ "بر این باور تاکید داشت و معتقد بود که ادیان باید با توجه به این منظر، اختلاف‏هاى خود را کنار بگذارند.

پژوهشگران دیگرى چون «فرشوان» بر بعدهاى عرفانى و روحى مشترک میان ادیان تکیه کردند. جریان دیگرى نیز بر چالش‏هاى پدیدآمده در دنیاى معاصر و هماهنگ شدن با فرهنگ تکنولوژیک تاکید مى‏کند. این جریان معتقد است که چنین چالش‏هایى، موجب نزدیک شدن ادیان خواهد شد و به رشد گفت‏وگوى درونى میان ادیان کمک مى‏کند و تکمیل ادیان در چارچوب تفاوت فرهنگى، را در پى دارد. این جریان معتقد است که در آینده با یک دین جهانى روبرو خواهیم بود، به ویژه اینکه کسانى در جهان براى رسیدن به این تفکر جهانى واحد تلاش مى‏کنند. جنبش یکسان سازى ادیان به آرامى باید به پیش رود و در کنار این سیر، لازم است تقارب فرهنگى محقق شود. این جنبش اکنون به شکل عملى آغاز به کار کرده و با فشارهاى جریان سکولار حمایت مى‏شود. برخى مبلغان این تفکر، همچون «منتگمرى وات» و «فلیسیان شالى» معتقدند که اسلام با ساختار بنیادى خود، براى گسترش دین یکسان در آینده فعالیت مى‏کند.

این دعوتها تنها در حد نظریه‏پردازى و اظهار نظرهاى فردى باقى نمانده است، بلکه در جهان غرب، موسسه‏هایى براى‏حمایت و ترویج این اندیشه و با هدف تقریب و زنده‏سازى نقاط مشترک میان ادیان تشکیل شده‏اند. از جمله این موسسه‏ها، بنیاد" کودکان ابراهیم" در ایالت ویرجینیاى در آمریکاست. این موسسه همایش‏هاى فراوانى‏برگزار کرده و فعالیت‏هاى زیادى را در دانشگاه‏هاى کمبریج در لندن، کیپ تاون آفریقاى جنوبى و کشور مالزى‏انجام داده است. هدف این گفت‏وگوها، بررسى امکان اختلاف زدایى میان ادیان سه‏گانه، با محور قرار دادن شخصیت حضرت ابراهیم(علیه‏السلام) بوده است؛ چنان که در قرآن کریم به این مسئله اشاره شده است.

این تلاش‏ها با کتابى که در آمریکا منتشر شد، زینت داده شده است؛ «بروس فیلر» کارشناس و نویسنده، این کتاب را با نام «ابراهیم، سفرى به گوهر باورهاى ادیان سه‏گانه» در موضوع مقارنه میان ادیان سه گانه منتشر نموده است. وى در این کتاب، اندیشه توحیدى حضرت ابراهیم(علیه‏السلام) را مبنا قرارداده و معتقد است که آن حضرت نخستین فردى است که ترک بت‏پرستى را تبلیغ کرده است. او بر این نکته تاکید دارد که مفهوم پدربودن حضرت ابراهیم براى سایر پیامبران، تجلّى توحید است. فیلر به بازنگرى و تاویل متون مربوط به حضرت ابراهیم دعوت مى‏کند و معتقد است که توجه به این گرایش، اختلاف میان ادیان را برطرف مى‏کند. وى به معرفى جایگاه بلند حضرت ابراهیم(علیه‏السلام) در اسلام مى‏پردازد و پیروان ادیان را به ایجاد عادت گفت‏وگو فرامى‏خواند تا تصورهاى نادرست از یک‏دیگر را تصحیح نمایند؛ به امید اینکه با این روش، انسان از رنجى که پس از یازده سپتامبر به آن گرفتار شده، رهایى پیدا کند.

لازم به ذکر است که به دلیل جایگاه والاى شخصیتى حضرت ابراهیم (علیه‏السلام) در ادیان مختلف، توجه به شخصیت ایشان به شکل جدى، در همایش‏هاى گفت‏وگوى ادیان مطرح است. هدف از مطرح ساختن شخصیت حضرت ابراهیم (علیه‏السلام) نزدیک‏کردن دیدگاه‏هاى میان ادیان است. درباره این محور تا کنون همایش‏ها و کنفرانس‏هاى بین‏المللى فراوانى برگزار شده است که از جمله مى‏توان به «همایش ابراهیمى» در شهر قرطبه (سال 1987) و همایش "میراث ابراهیمى و گفت‏وگوى اسلام و مسیحیت" در بیروت (سال 1998) اشاره کرد. ولى این پرسش از سوى برخى نویسندگان «محمد ابوالقاسم حاج حمد» مطرح شده است که آیا ابراهیم‏گرایى، به عنوان میراثى تاریخى و مشترک میان ادیان و محورى که در تاسیس ادیان آسمانى نقش داشته، مى‏تواند میراث مشترک توحیدى میان ادیان باشد؟ بى‏شک حضرت موسى و عیسى(علیهما السلام) درباره این میراث ابراهیمى با هم اختلاف نظرى ندارند، ولى بسیارى از پیروان این دو پیامبر، در همین مسئله از هم فرسنگها فاصله گرفته‏اند. در نتیجه ابراهیم‏گرایى بدون توجه و بازگشت به شیوه قرآنى آن، نمى‏تواند مبنایى براى گفت‏وگو قرار گیرد.

"هرو روسو" معتقد است که تمامى این دیدگاه‏ها، نگاه‏هایى است که با تکلف، به دنبال ترکیب یا هماهنگ‏سازى میان ادیان است. وى این تلاش‏هاى تقریبى را در عنصر واحد و مشترکى میان تمامى ادیان خلاصه مى‏کند و این عنصر را ارتباط انسان با موجودى متعالى مى‏داند که نیروهاى عقلى و جسمى او را به سمت این موجود مى‏کشاند. از دیدگاه او، جست‏وجو براى وحدت ادیان، نه در گذشته سودمند بوده و نه در آینده فایده‏اى خواهد داشت.

روسو به دلیل بى‏فایدگى، تفکر وحدت ادیان را رد مى‏کند، ولى برخى دیگر چون «احمد ولید سراج‏الدین»، از این مفهوم، تفسیرى آمرانه ارایه کرده‏اند. او این مفهوم را به بعد سیاسى و مدیریت جهانى مرتبط مى‏کنند. این نگاه به شکلى آمرانه به ادیان مى‏نگرد و با نگاه آمریکایى- صهیونیستى مرتبط است و براى تحقق آرمان حکومت جهانى تلاش مى‏کند.

برخى گروه‏هاى سلفى‏گرا، نه تنها اندیشه وحدت ادیان را رد مى‏کنند که روش مقارنه میان ادیان را نیز نمى‏پذیرند، چون معتقدند که این روش موجب مى‏شود که فاصله‏هاى موجود میان اسلام و دیگر ادیان کم شده و در نتیجه موجب تساوى میان عقاید صحیح و باورهاى فاسد گردد.
با قطع نظر از مواضع و انگیزه‏ها نسبت به مقارنه ادیان و کشف خطوط مشترک و اختلافى در این مسئله، تردیدى‏نیست که شناخت ادیان و گفت‏وگو به شکل‏هاى گوناگون آن، به شفاف‏سازى دیدگاه‏ها و تصحیح تصورات نادرست میان تمامى ادیان خواهد انجامید. در بستر گفت‏وگو، فرصتى براى نزدیک‏شدن به حقیقت پدید خواهد آمد. اسلام نیز همگان را به کم‏کردن فاصله خود با حقیقت فراخوانده است، هر چند گفت‏وگو در عمل به توافق نظر منجر نشود. حتى تجربه گفت‏وگوهایى که در قرآن مطرح شده، بر این نکته تاکید دارد که رسیدن به توافق همیشه هدف و موضوع گفت‏وگو نبوده، بلکه تبیین دیدگاه‏هاى متفاوت و دعوت به نقد و بررسى این دیدگاه‏ها، یکى از مهم‏ترین اهداف مطرح در این گفت‏وگوها است. هدف از گفت‏وگو این است که هریک از دو طرف، عقل، بینش و پیوند خود را با خداى متعال قاضى کرده، با درنظر گرفتن او که آگاه از اسرار درون است و سرانجامِ هر اختلافى در روز قیامت به سوى اوست، به کشف حقیقت بپردازند.
به باور نگارنده، نکته مهم‏تر، تمرکز بر جنبه‏ى عملى، در ارتباط میان ادیان است. اگر در سطح ارتباطات عملى، همزیستى‏مسالمت آمیز و مدارا حاکم نباشد، مسلما بهسازى ارتباطهاى نظرى بى‏فایده است. در این حالت گفت‏وگوهاى نظرى، هر چند به اتفاق نظر هم بینجامد، فایده‏اى نخواهد داشت. به عکس اگر اختلاف نظرى عمیق باشد، ولى صلح و تسامح در میان پیروان ادیان حکمفرما باشد، اختلاف نظر هیچ تاثیر منفى‏اى به دنبال نخواهد داشت.

تبلیغات