آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

 

نزاع بین دو فرهنگ غربى و اسلامى در طول تاریخ، ادامه داشته است . گسترش سریع اسلام تا قلب اروپا، تاب تحمل را از پاپ‏ها که به مسیحى کردن جهان مى‏اندیشیدند، ربود، و آنان را به افروختن جنگ‏هاى 174 ساله صلیبى تشویق کرد . پایان جنگ با شکست اروپا همراه بود، ولى آنان از فرهنگ و علم و دانش مسلمین بهره‏ها بردند و بدین‏سان پایه‏هاى تمدن صنعتى خود را بر اساس آن، پى ریزى کردند . هنگامى که انسان غربى از سلطه کلیسایى قرون وسطایى رهایى یافت، در پى ایجاد بهشت، بر روى زمین به استعمار ماوراى اروپا پرداخت . تحولات نو و جدید قرن 20 که در شکل دو جنگ جهانى و پیدایش سوسیالیسم متبلور گشت، فقط شکل استعمار را تغییر داد، و اهمیت کاربردى وسیع انرژى نفت، شوق غربیان را بر انگیخت، تا به استحاله فرهنگ‏هاى بومى در فرهنگ غربى همت گمارند . ویژگى‏هاى ممتاز جهان اسلام از حیث معادن، موقعیت استراتژیک و جغرافیایى و خاصه دارا بودن نفت، آن را از قدیم الایام، کانون توجه غرب قرار داده است، و ایران، علاوه بر دارا بودن آن ویژگى‏ها، در سال‏هاى اخیر از اهمیت ام‏القراى اسلامى نیز برخوردار شده است . نقشه‏هاى دشمنان اسلام در شکل طرح‏هاى نو با پشتوانه مالى و حمایتى دولت‏ها علیه اسلام بى وقفه ادامه دارد . این نقشه‏ها حاکى از فکر و اندیشه رهبران غرب براى نابودى اسلام است; اما آنچه تهاجم غرب را در این موقعیت زمانى تشدید کرده است، نابودى کمونیسم و احیاى مجدد تفکر اسلامى است . بى‏تردید گسترش نظم نوین جهانى یا همان جهانى شدن به زعامت آمریکا، بیشتر بر استحاله فرهنگى جهان ماوراى آمریکا استوار است; چرا که حوزه فرهنگ بیش از سایر حوزه‏ها، در سیطره نفوذ آمریکا قرار دارد .
جنگ‏هاى صلیبى
نفوذ کلیسا که در اروپاى قرون وسطایى روز به روز بیشتر مى‏شد، حس جاه‏طلبى روحانیون مسیحى را به جایى رساند که بخواهند، تمام دنیا را تابع مذهب خود سازند، اما در برابر خود قواى اسلام را مى‏دیدند که تا قلب اروپا، یعنى تا اسپانیا پیش آمده و ایتالیا و استانبول نیز، محل تلاقى دو ارتش گردید . وحشت و ترس پاپ‏هاى مسیحى از مسلمانان که با برهان و دلیل و کوشش‏هاى علمى، نه به زور شمشیر، به آن حد از توان و قدرت رسیده بودند، آنان را واداشت‏براى حفظ سلطه خویش دست‏به اقدامى عملى بزنند . نطق پاپ دوربان دوم در سال 1105 میلادى، که خطاب به اروپاییان مى‏گفت: «فرزندانم فریادهاى قسطنطنیه که سنگر مسیحیت در برابر ترک‏هاست و ناله ستمدیدگان اورشلیم، در گوش من پیچیده است‏» آتش جنگ‏هایى را برافروخت که شعله‏هاى آن به تمام کشورهاى ساحلى مدیترانه کشیده شد . این جنگ‏ها که به علت صلیب‏هایى که سربازان، به عنوان نشان با خود حمل مى‏کردند، به جنگ‏هاى صلیبى معروف شد، ظاهرا به منظور استرداد بیت المقدس آغاز گردید و در هشت مرحله، تا سال 1270 میلادى، ادامه یافت .
پیروزى مسیحیان در طى دهه‏هاى اول این نبرد 174 ساله، با دزدى و غارت، بى رحمى و شقاوت، کشتارهاى عظیم و هولناک، وحشى گرى‏هاى حیرت آور و آتش زدن مساجد و خانه‏ها همراه بوده است . این اعمال از سوى مردم و سربازانى صورت مى‏گرفت که خود را پیرو حضرت مسیح (ع) مى‏دانستند . آنان جسارت را به جایى رساندند که سپاهى را در سال 1186 میلادى، براى ویران نمودن کعبه گسیل داشتند، و این نقطه عطفى شد که مسلمانان، به غیرت آمده و سرنوشت جنگ را با پیروزى‏هاى خود و نجات بیت المقدس عوض کردند . مسلمانان در این هنگام به خلاف مسیحیان صلیبى با مردم شهرهاى فتح شده و اسراء و زنان و پیران و . . . با رافت و ملاطفت اسلامى برخورد کردند . صلیبون شکست‏خورده، نهایتا عقب نشینى نمودند و بیت المقدس همچنان در دست مسلمانان، صاحبان واقعى آنان باقى ماند . اما على رغم این شکست، صلیبون پیروزى علمى و غنیمت عظیم فرهنگى براى مردم خود به ارمغان بردند، پیشرفت‏هاى مسلمانان در علوم، بهداشت، صنعت، معمارى، شیوه‏هاى درست کشاورزى و تجارت، ترقیات علمى در تاریخ و جغرافیا، هنر و . . . دست‏اورد پیروزى صلیبون براى مردم اروپا بود، و دقیقا همین دست‏مایه‏ها، پایه‏هاى توسعه اقتصادى و اجتماعى غرب را استوار ساخت . این سؤال همچنان باقى است که آیا اکنون، پس از توسعه اقتصادى و اجتماعى غرب، تقابلى در جریان هست‏یا نه؟ این همان پرسشى است که در صدد پاسخ به آن، هستیم .
جنگ‏هاى صلیبى جدید
قبل از رنسانس، انسان غربى براى دور ماندن از بحران درون ایدئولوژیکى، به جنگ با جهان اسلام، به عنوان ملاطى براى حفظ انسجام خویش تمسک جست . این تنها راهى بود که فرا روى آنان قرار داشت; زیرا تسلط کلیسایى قرون وسطایى، اروپاییان را از رشد و توسعه دور نگاه داشته بود، و اروپاییان که در ایدئولوژى و توسعه اقتصادى از مسلمانان عقب افتاده بودند، جنگ همه جانبه با مسلمانان را مایه دوام و قوام خود قرار دادند . هنگامى که دریافتند ایمان مسلمین با جنگ قوى‏تر، و سلطه بر آنان مشکل‏تر مى‏گردد، به تهاجم فرهنگى روى آوردند .
بعد از رنسانس، انسان غربى بعد نظرى جهان بینى خود را رها کرد و به دنبال انسان‏مدارى و دنیاگرایى روان شد . آرمان نهایى او دست‏یافتن به بهشت نادیده کلیسا نیست، بلکه ایجاد بهشت در روى زمین است . براى عینیت‏بخشیدن به آرمان خویش، دست‏به کار استخراج و استثمار گردید . کلیسا که به دلیل ضعف محتواى درونى خود (به علت تحریفى که در آن صورت گرفته است) و عدم توانایى و پویایى همراهى مسیحیت‏با شرایط جدید زمانى، رنج مى‏برد، چاره‏اى جز همراهى با سران حکومت‏هاى غربى ندارد . شاید بدین وسیله ستون‏هاى سنگى کلیساها براى مدتى دیگر قداست‏خود را حفظ نمایند، و انگیزه قدرت‏طلبى پاپ‏ها و کشیش‏ها بدین‏سان ارضاء شود . غربیان که به رفاه اجتماعى مى‏اندیشیدند، به زودى منابع خود را که به استخراج آن مشغول شده بودند، ناکافى دیدند و چاره‏اى جز دست‏یابى به منابع بکر جهان دیگر ندیدند . کلیسا هیات تبشیرى خود را براى نیل به این مقصود در اختیار آنان قرار داد . بهره کشى از زمین و انسان‏ها در خارج از مرزهاى اروپا آغاز گردید . دوام و قوام این استعمار بستگى به تحقق یک پیش‏شرط داشت، و آن فرهنگ زدایى ملل ماوراى اروپا بود . این بدان معنا نیست که غرب هر کجا قادر باشد، دست‏به کشتار نمى‏زند . جنگ نظامى و تهاجم فرهنگى دو تیغه یک قیچى هستند که غرب به مقتضاى زمان، جداگانه و یا تواما از آن بهره مى‏برد . «کشتار مسلمانان بوسنى و هرزگوین در قلب اروپا، و فلسطین‏کشى در قلب خاور میانه، دلیل روشنى بر سیاست اسلام زدایى آنان است .» (1) زیرا اسلام است که دشمن بالفعل و بالقوه توسعه اقتصادیى است که فقط بر پایه مادیات بنا نهاده شده است .
استعمار نو و تهاجم فرهنگى
پیدایش سوسیالیسم و برپایى دو جنگ جهانى و بالندگى نفت، فقط شکل استعمار را دگرگون کرد، فرمول سنتى توسعه که در آن انرژى در وسعت امروزى اهمیتى نداشت، جاى خود را به الگوى جدید داد . توسعه در مفهوم جدید، داراى دو رکن سرمایه و انرژى است . امروزه توسعه اقتصادى که جزو اهداف و وظایف اصلى حکومت هاست، به دو شکل حفظ توسعه و کسب توسعه، به ترتیب هدف جهان غرب و جهان سوم در آمده است . این تضاد همواره موجب بحران‏هاى جدى در دهه‏هاى اخیر بوده است; زیرا بحران سرمایه و بحران انرژى، موجب بحران اقتصادى است که بازتاب آن در شکل بحران‏هاى نظامى و سیاسى جلوه کرده است . این چهار بحران، در یک بحران کلى‏تر به نام بحران ایدئولوژیک شناورند; چرا که توسعه در نهایت، خود وسیله و ابزارى براى تحقق آرمان‏ها و ایده‏آل‏هاى هر ملتى به شمار مى‏رود . در واقع ایدئولوژى و جهان بینى است که به انسان مى‏گوید، تو از کجا آمده‏اى و به کجا خواهى رفت، و در فاصله این دو نقطه مبدا و مقصد، چه باید انجام دهى، و لذا نقش ایدئولوژى در تعیین نوع توسعه بسیار مهم است .
سرمایه در فرمول جدید توسعه، در اختیار غربیان قرار دارد; اما غرب براى حفظ توسعه اقتصادى چند درصدى خود، به انرژى نفت که در جهان سوم خصوصا جهان اسلام قرار دارد، بسیار نیازمند است . رشد افکار عمومى که به برکت عصر ارتباطات محقق شده است، امکان استعمار کهن را از بین برده است; ناگزیر باید به شیوه‏هاى جدید متمسک گردند تا انرژى کافى خود را که ضریب همبستگى آن با توسعه، مستقیم و اجتناب‏ناپذیر است، فراهم آورد . مؤثرترین شیوه، راهى جز استعمار فرهنگى نیست; زیرا، هرگاه غرب با سوء استفاده از گرایش طبیعى انسان‏ها به لذات آنى و زودگذر دنیوى، غرب را محل غارت از قیدهاى انسانى و اغناى هوس‏هاى حیوانى، جلوه دهند، بى تردید، هیچ مانعى براى غارت مدرن منابع انرژى جهان اسلام وجود نخواهد داشت .
ویژگى‏هاى جهان اسلام
کشورهاى اسلامى در تولید و صادرات برنج، پنبه، نیشکر، قهوه، توتون، زیتون، کائوچو، کنف، فسفات و . . . در ردیف کشورهاى ممتاز جهان قرار دارند . از سویى دیگر نواحى مرغوب کشت جو، بهترین مزارع چاى، 3% کل جنگل‏هاى جهان را نیز در اختیار دارند، که کاربرد هر یک، بخصوص پنبه و کائوچو و چوب در منسوجات و لاستیک سازى و صنایع چوب، بسیار متنوع و متعدد است . کشورهاى اسلامى پاکستان، مصر، اندونزى، یمن، ترکیه، تونس، مالزى، بنگلادش، مراکش، آفریقاى شمالى، آسیاى جنوب شرقى و سایر دول آسیایى و آفریقایى مسلمان به ترتیب در شاخص‏هاى فوق قرار دارند . کشورهاى اسلامى که در جنوب شرقى و غربى آسیا، آفریقاى شمالى و غربى، صحراى شمال آفریقا، شبه قاره هند و ماوراء النهر، به صورت یک کمربند به دور جهان غرب، از جزایر میلانئو تا جزایر قنارى، به طول 000/18 کیلومتر قرار گرفته‏اند، داراى ذخیره انسانى حدود 000/000/500/1 نفرى‏اند . به بیان دیگر، 23% کل جمعیت جهان و 25% خاک جهان را در اختیار دارند . رشد میانگین بیش از 5 درصدى جمعیت جهان اسلام، نگرانى‏هاى جدى در جهان غرب پدید آورده است . افزایش جمعیت مسلمان در آسیاى جنوب شرقى، چنان شگفت‏انگیز است که تبعیت جمعیت‏بر خلاف معمول، از خاک است .
اهمیت جهان اسلام وقتى مهم‏تر جلوه‏گر مى‏شود که از چهارده نقطه استراتژیک و گذرگاهى جهان، کانال سوئز، بسفر، داردانل، تنگه هرمز، جبل الطارق، باب المندب و تنگه مالاکارا در اختیار دارد . اهمیت این تنگه‏ها آن قدر زیاد است که به عنوان مثال، در اهمیت جبل الطارق بیان کرده‏اند که اگر زمانى مسدود شود، جهان به قرون وسطا بر مى‏گردد، و این در حالى است که ویژگى‏هاى فوق بدون اهمیت استراتژیک نفت‏بیان شده است .
انرژى و جهان اسلام
در طول پس از رنسانس، لااقل یکى از ارکان توسعه کهن و جدید اقتصادى غرب، در جهان اسلام قرار داشته و دارد . دستیابى و بهره‏ورى از معادن و منابع انرژى که به ترتیب در فرمول قدیم و مدرن توسعه غربى، از جایگاه ویژه و ممتازى برخوردار است، در جهان اسلام قرار دارند . امروزه حفظ و کسب و گسترش توسعه، به میزان مصرف انرژى بستگى تام و مستقیم دارد . نفت‏با سه هزار ماده اولیه و هشتاد هزار مصنوعى که از آن به دست مى‏آید، مهم‏ترین نوع انرژى به شمار مى‏رود . تفاوت در الگوى مصرف انرژى غرب، در سال 1913 و 1990 و نیز مصرف سرانه آن، مؤید این اهمیت‏بلامنازع، از یک سو، و نقش مهم انرژى نفت در توسعه اقتصادى غرب، از سوى دیگر است .
الگوى مصرف غرب در سال 1913: نفت 6% + ذغال سنگ 90% + گاز 2% + آب 2% + اتم 0 . %
الگوى مصرف غرب در سال 1990: نفت 40% + ذغال سنگ 25% + گاز 20% + آب 7% + اتم 8 . %
همچنین مصرف سرانه کانادا، آمریکاى شمالى، اروپا، ژاپن به ترتیب 64، 57، 60 و 25 بشکه است; در حالى که مصرف سرانه نفت در پاکستان و ایران 1 و 6 بشکه است . نسبت‏بین انرژى و ذخائر موجود نیز نمایان‏گر نیاز رو به رشد غرب به انرژى نفت است . آمریکا 26%، اروپا 25% و ژاپن 9% نفت جهان را استفاده مى‏کنند . در صورتى که 15% جمعیت جهان را دارا هستند . 40% مابقى نفت جهان به مصرف 85% جمعیت دنیا مى‏رسد . از طرف دیگر آمریکا 4% و اوپک به تنهایى 80% ذخائر نفتى جهان را در اختیار دارند که سهم پنج کشور اسلامى عضو اوپک حوزه خلیج فارس 60% است، (عربستان 20%، ایران، عراق، کویت و امارات متحده عربى هر یک به تنهایى 10). %لذا دارندگان 20% ذخایر جهانى نفت، بیش از 60% نفت جهان را مصرف مى‏کنند . شمال آفریقا، آسیاى جنوب شرقى و غربى که جزیى از جهان اسلام به شمار مى‏روند، داراى 70% ذخائر نفتى جهانند . با فرض پایان یافتن عمر نفت، جهان اسلام با توجه به موقعیت جغرافیایى که از آن برخوردار است، واجد انرژى‏هاى مدرن، چون انرژى خورشید، باد، امواج و اورانیوم به میزان قابل توجهى خواهد بود . این در صورتى است که 65 % کل ذخایر گازى جهان، که داراى عمر طولانى‏تر از نفت است، در جهان اسلام قرا دارد و لذا توجه جدید غرب به جهان اسلام بر مبناى استفاده از منابع عظیم نفتى، گازى و معدنى استوار است .
نقش ایران اسلامى
ایران، در فرمول کهن و جدید توسعه غرب، نقش بارزى داشته است . هجوم غرب به ایران که بعد از عصر قاجار روند رو به رشدى گرفت، بیان‏گر اهمیت ایران در این باب است . ایران داراى معادن مهم ذغال سنگ، بزرگ‏ترین معادن اورانیوم در خاورمیانه، غناى آبزیان و نمک‏ها، و داراى یکى از سه ذخیره بزرگ مس جهان است . آهن و مس ایران داراى عیار بسیار بالایى است، از سویى دیگر، فرش و خاویار ایران، دو کالاى مهم صادراتى ایران به شمار مى‏روند که داراى اهمیت جهانى است . ایران بعد از عربستان و لیبى، وسیع‏ترین، و بعد از ترکیه پر جمعیت‏ترین کشور خاورمیانه است . وسعت زیاد، ایران را داراى معادن و منابع وسیعى کرده است که بسیارى از آنها هنوز در دل خاک آرمیده است . اهمیت ویژه ایران در عصر حاضر و در فرمول جدید توسعه اقتصادى غربى از دو جهت ذیل است که به روشنى پیوند آشکار و جدا نشدنى آن را با ویژگى‏هاى جهان اسلام نشان مى‏دهد:
1 . ذخایر نفت و گاز: ایران به تنهایى داراى صد میلیارد بشکه ذخیره نفتى است که معادل 10% کل ذخایر نفتى جهان را تشکیل مى‏دهد . از 5/2 میلیون بشکه نفت صادراتى ایران، 42% به اروپاى غربى، 18% به ژاپن، 15% به آسیا (منهاى ژاپن)، 15% به استرالیا و زلاندنو، 13% به آمریکاى جنوبى و 7% به آمریکاى شمالى صادر مى‏گردد . از سویى دیگر، ایران داراى 24% کل ذخایر گاز جهان است و بر همین اساس دومین صادر کننده و دارنده گاز جهان به شمار مى‏رود . ایتالیا، فرانسه، ژاپن از مهم‏ترین وارد کنندگان گاز ایران محسوب مى‏شوند . در همین رابطه قابل توجه است که بدانیم واقع شدن تنگه هرمز در ایران و اشراف ایران بر آن، که در هر دوازده دقیقه یک کشتى نفتى از آن عبور مى‏کند، و 40% نفت مصرفى جهان را از خود عبور مى‏دهد، بر اهمیت استراتژیک و نفتى ایران مى‏افزاید .
2 . پایگاه اسلام سیاسى: وقوع انقلاب اسلامى در ایران، آثار زیادى را به دنبال آورد . مهم‏ترین اثر آن را مى‏توان احیاى تفکر دینى و گرایش به پرخاش‏گرى علیه هر گونه ظلم و استعمار دانست . انقلاب اسلامى، ایران را به صورت مرکز ثقل تحولات مردمى و اسلامى درآورده است و تاثیر افکار اسلامى آن بر منطقه، همواره روندى صعودى داشته است . این تاثیر در بعضى از کشورها، آشکارا دیده مى‏شود و در برخى دیگر، اگر چه به ظاهر نمودى ندارد، ولى به صورت نامحسوس، اما غافل‏گیرانه و در عمق، راه خود را باز یافته است . تجدید حیات مذهب و رشد آگاهى ملت‏ها و وقوع قیام‏هاى آزادى‏خواه، ثمره بارز انقلاب اسلامى است . انقلاب اسلامى، تز جدایى دین از سیاست را منسوخ کرده و موجد گسترش معنویات در جهان گردیده است و این مطلبى است که پایه اساس دموکراسى‏هاى غربى را متزلزل گردانیده است . تضاد جهان غرب با اسلام به همین بیدارى اسلامى که با انقلاب اسلامى تجدید گردیده است، مربوط مى‏شود; چرا که جهان غرب، فقط با اسلام مسخ شده و بى تفاوت کارى ندارد . همچنین، پیدایش نظام جمهورى اسلامى، نقطه عطفى براى شروع حکومت‏هاى ایدئولوژیکى، به مفهوم اسلامى در سطح جهان خواهد بود و اگر هم نظم نوینى غیر انسانى شکل بگیرد، لااقل ایران، با حکومت اسلامى در مقابل آن خواهد ایستاد .
استراتژى‏ها و شیوه‏هاى تقابل
بهترین دستورالعملى که حاوى مهم‏ترین و کامل‏ترین نقشه‏هاى دشمن براى نابودى اسلام باشد، در سخن لویى نهم پادشاه فرانسه مى‏توان دید . وى در شهر منصوره اصول مبارزه علیه اسلام را که نقطه تاکید آن بر مبارزات فرهنگى قرار دارد این گونه بیان نموده است: «ما نمى‏توانیم طى جنگى بر مسلمین پیروز گردیم، ولى با اتخاذ سیاستى به شرح ذیل مى‏توانیم بر آنان پیروز شویم:
1 . کوشش شود فرماندهان و رهبران مسلمین را از یکدیگر جدا کنیم . چنانچه در این مهم موفق شده، لازم است‏با فعالیت هر چه بیشتر این تفرقه را شدت دهیم تا عاملى در تضعیف و ناتوانى مسلمین باشد . مبشر مسیحى به نام لورانس در این مورد مى‏گوید: لازم است که مسلمین و اعراب متفرق بمانند، تا نیروى مؤثرى نگردند و وزنه‏اى را در جهان تشکیل ندهند .
2 . کوشش شود در کشورهاى اسلامى، دولتى صالح و خدمت‏گذار سر کار نیاید . به همین دلیل است که رئیس تحریریه مجله تایم در کتاب سفر آسیا، به دولت آمریکا توصیه مى‏کند که در کشورهاى اسلامى، رژیم‏هاى نظامى دیکتاتورى ایجاد کند تا مانع از دعوت اسلام و تسلط بر امت اسلامى گردند، تا مبادا بر غرب و استعمار و فرهنگ استعمارى پیروز شوند .
3 . رژیم‏هاى حکومتى در کشورهاى اسلامى را با فساد و انحراف و رشوه خوارى و عیاشى فاسد کنیم تا ماهى از سر گندیده گردد .
4 . مانع تشکیل ارتشى مؤمن و میهن‏دوست‏باشیم که در راه معتقدات خود جان فشانى کند .
5 . سعى شود تا مانع وحدت کشورهاى عربى [مسلمان] در منطقه باشیم .
6 . کوشش گردد دولتى در منطقه غربى [اسلامى] تاسیس شود که حدود آن شمالا، غزه و جنوبا، انطاکیه و از شرق امتداد یافته تا به غرب برسد .
نظم نوین و موقعیت زمانى
چرا نظم نوین جهانى یا شکل جدید آن، یعنى جهانى‏شدن در این مقطع زمانى، ارائه شده است؟ انکار سابقه نظم جهانى ساده‏اندیشى است و بى‏اغراق آن را مى‏توان به اندیشه اولین انسان‏هایى که در روى زمین زندگى مى‏کرده‏اند، مرتبط دانست . اما نظم نوین جهانى آمریکایى، در این مقطع زمانى، ثمره محو و نابودى کمونیسم و احیاى تفکر اصیل اسلامى است که هر یک در دهه‏هاى اخیر به صورت فزاینده‏اى در جهت عکس یکدیگر در حال رشد بوده‏اند .
نظمى که اسلام بر مبناى اصول و عقاید خود بدان معتقد است، فقط به ظهور حضرت مهدى (عج) بر نمى‏گردد; بلکه حضرت امام خمینى (ره)، در تئورى و عمل ثابت کرده است که نظم نوین جهانى اسلامى، هم اکنون هم، در حد خود قابل طرح و ایجاد است . انگیزه خیزش‏هاى جدید اسلامى، خواه و ناخواه حاوى این جوهره است . خلا ایجاد شده که با فروپاشى کمونیسم حاصل شده است، حاوى دو مفهوم متضاد است:
الف . کمونیسم آخرین تجربه ایدئولوژى ساخته و پرداخته بشرى بود; چرا که اینک، با وسعت‏یافتن بینش و آگاهى‏هاى جهانى که ثمره عصر ارتباطات است، و همچنین نیاز فطرى بشر به معنویات، هیچ کس به خود جرات ایدئولوژى‏سازى نمى‏دهد و اگر هم کسى، مثل گذشته بخواهد با ایدئولوژى‏سازى، وسیله ادامه سلطه سلاطین و امپراطوران و حکومت‏هاى جبار را فراهم نماید، مردم جهان در عصر روشنگرى هرگز آن را نخواهند پذیرفت . فروپاشى کمونیسم که ناشى از خستگى مفرط انسان از ایدئولوژى‏هاى غیر الهى است، موجب واگرى بلوک شرق گردید .
ب . ما شاهد همگرایى به مفهوم دینى و اسلامى هستیم . اینک یک توجه جدى به سوى اسلام شده است . همگرایى اعتقادى که جلوه عینى و محسوس آن در جهان اسلام در حال شکل‏گیرى است، به معنى به هم پیوستن اعتقادى مجموعه فرق اسلامى و احیاى تفکر ظلم‏ستیزى اسلامى است . در الجزایر، مصر، سودان، نیجریه و سایر کشورهاى شمال آفریقا، موج اسلام‏خواهى شدیدا در حال نشو و نما است . لبنان، صحنه درگیرى‏هاى جدى با انگیزه مذهبى است . شوروى از هم پاشیده و کشورهاى اسلامى جدیدى، با نقش مذهبى شکل گرفته است . مسلمانان انگلستان و فرانسه با هویت مذهبى، فعالیت‏سیاسى را آغاز کرده‏اند . عراق، بوسنى و هرزگوین و قره‏باغ، نمونه‏هاى احیاى فرهنگ مبارزه از یک سو و سرکوبى شدید و بیرحمانه حامیان مسیحیت تحریف شده از سوى دیگر است . این مسئله از آن جهت مهم جلوه مى‏کند که، فروپاشى کمونیسم، با پیام حضرت امام خمینى (ره) به گورباچف آغاز گردیده است . لذا، تاثیر انقلاب اسلامى در همگرایى دینى و اسلامى، تاثیرى مضاعف است . بنابراین مبارزه فرهنگى اسلام و کشورهاى اسلامى به معناى عام و علیه ایران اسلامى به صورت خاص، از نظر غرب یک ضرورت اجتناب‏ناپذیر تلقى مى‏گردد .
اهداف فرهنگى نظم نوین جهانى
نظم نوین جهانى با همه تردیدهایى که به همراه دارد، داراى یک وجه مشترک در بین دست‏اندرکاران اجرایى و سیاست گذاران آمریکایى است، و آن رهبرى بلامنازع آمریکا بر جهان است . آمریکا براى تحقق آرمان خویش، با اروپاى غربى و ژاپن، آمریکاى مرکزى و خاورمیانه که به ترتیب کانون‏هاى نگرانى اقتصادى، آزادى‏خواهى و احیاى مجدد تفکر دینى را براى آمریکا تشکیل مى‏دهند، مواجه است . نقش خاورمیانه و کشورهاى اسلامى با منابع سرشار نفت، حائز اهمیت فراوان است; زیرا با تسلط بر خاورمیانه، تسلط بر آن دو هم محقق خواهد شد . در سال‏هاى اخیر آمریکا براى تحقق بخشیدن به رهبرى بلامنازع خود بر جهان، دست‏به دو اقدام زده است:
الف . تلاش براى جایگزین کردن اسلام به عنوان دشمن غرب به جاى کمونیسم . هنرى کیسنجر در سال 1989 براى آفرینش و تقویت و جایگزین کردن این مسئله در اذهان مردم جهان، بر نکات حساس و ظریف ذیل تکیه کرده است:
1 . ایجاد رعب و وحشت از مشرق زمین;
2 . نمایش خطر گسترده اسلام;
3 . مانور بر بدویت‏شرق و فرهنگ بیگانه آن;
4 . طرح داستان‏هاى تاریخى در مورد هویت ضد انسانى چنگیز، تیمور و ترک‏هاى عثمانى;
5 . طرح تعارض بنیادین اسلام با دموکراسى و فرهنگ غربى و حقوق بشر;
6 . ارائه چهره مذهبى و مسیحى از غرب و به خصوص از آمریکا و احیاى تدریجى مذهب مسیحیت;
7 . طرح تجربه برخوردهاى مسلحانه بین مسلمانان و مسیحیان (جنگ‏هاى صلیبى).
غرب در ایجاد و القاى باورهاى خود براى این جایگزینى از ابزارهایى چون کتب درسى، فیلم‏ها، روزنامه‏ها، تبلیغات کالاها و اسباب‏بازى‏ها، تبلیغات از سوى رادیوهاى برون‏مرزى و . . . سود جسته است . طرح مسئله سلمان رشدى، از این زاویه قابل فهم است .
ب . نابود ساختن توانایى‏هاى بالفعل و بالقوه اقتصادى مسلمانان و سلطه وسیع بر منابع اقتصادى و جنگ خلیج فارس، نمونه بارز این نابود سازى است . نکات فوق نشان مى‏دهد که تلاش براى فراگیر ساختن نظام‏هاى سیاسى مبتنى بر دموکراسى غربى و مقاومت و برخورد در برابر هر تلاشى که منجر به کسب قدرت فرهنگى و نهایتا قدرت سیاسى و اقتصادى گردد، از اصول فرهنگى نظم نوین آمریکایى به شمار مى‏رود . غرب به دنبال نظم نوینى است که حاوى صلح، همکارى، دموکراسى و خلع سلاح به مفهوم آمریکایى باشد . بوش پدر، اهداف و منابع امریکا را در دهه 1990، این گونه بر مى‏شمارد:
1 . حرکت‏به سمت تحول دمکراسى;
2 . برقرارى روابطى سالم و مبتنى بر همکارى با کشورهاى جهان با موضع برتر آمریکا;
3 . حمایت جدى از حکومت‏هایى که نسبت‏به مردم سالارى و حقوق فردى تعهد مشترک دارند;
4 . تقویت نهادهاى بین المللى به منظور حفظ صلح و نظم جهانى مورد نظر آمریکا;
5 . ایجاد دنیایى با ثبات با آزادى‏هاى سیاسى، احیاى حقوق بشر و نهادهاى دمکراسى . بیکر وزیر امور خارجه سابقه آمریکا، ایجاد مطبوعات تخصصى جهانى، تشکیل انتشارات بین المللى، رادیو و تلویزیون فرا آمریکایى، توریسم، مسافرت‏هاى گروهى یا فردى را براى تبادل اطلاعات و تاثیرات متقابل دموکراتیک میان کشورها لازم مى‏داند و این را گامى براى نیل به جمهور دمکراسى‏ها، که جمهور ارزش‏هاست، مى‏داند . ارزش‏هایى که به اعتقاد وى از انقلابات آمریکا و فرانسه به وجود آمده است و در جریان توسعه اروپا، بخش بزرگى از جهان را فرا گرفته است و بخش باقى مانده را هم باید فرا گیرد .
سنگرها در تهاجم فرهنگى جدید
نظم نوین جهانى، کشورهاى اسلامى را به طور عام و جمهورى اسلامى ایران را به طور خاص، نشانه گرفته است . قلع و قمع کشورهاى بر جاى مانده از سیستم کمونیسم، براى علمدار قافله نظم نوین جهانى، اهمیت چندانى ندارد و برترى خود را بر آنان از هم اکنون مسجل مى‏داند . اما کشورهاى اسلامى چگونه مى‏توانند از غنا و استحاله شدن خود جلوگیرند؟ بى تردید استفاده از فرهنگ غربى و منطبق با فطرت انسانى اسلامى و اشاعه و ترویج آن، ابزار مهم و مؤثرى خواهد بود، اما کافى نیست; چرا که وسائل ارتباطى جهانى و تکنولوژى ساخت آن اینک در دست دشمنان قرار دارد و از سویى دیگر، تهاجم فرهنگى دشمنان همه جانبه و فراگیر است . ثالثا مشکلات فرهنگى جدى، که ناشى از دورى از اسلام است، کشورهاى اسلامى را فرا گرفته است . بنابراین اسلامیان، علاوه بر سود جستن از تبلیغ فرهنگ اسلامى که زمینه آن با فروپاشى کمونیست فراهم آمده است، از ابزارهاى دیگرى هم باید سود بجویند . اهم این ابزارها به شرح ذیل است:
1 . استفاده از شیوه‏هایى که نهایتا منجر به نزدیکى همه‏جانبه کشورهاى اسلامى به هم گردد . این روند باعث‏خواهد شد که اختلافات از بین رفته، وحدت جایگزین آن شود .
2 . انرژى نفت که یکى از دو رکن توسعه اقتصادى است، به مقدار زیادى در کشورهاى اسلامى وجود دارد . جهان آینده بر توانایى‏هاى اقتصادى تکیه دارد . بنابراین رشد اقتصادى ارتباط مستقیمى با هست و نیست هر کشورى خواهد داشت .
3 . امکان این که یک جامعه بتواند به دور خودش دیوارهاى نفوذ ناپذیرى ایجاد نماید، از بین رفته است و لذا توسعه روابط دیپلماتیک ابزار لازم را براى پیشبرد اهداف و منابع کشورهاى اسلامى، در اختیار آنان خواهد گذاشت .
4 . نظم نوین، محدودیت‏هاى جدى بر کشورهاى اسلامى و به‏خصوص جمهورى اسلامى ایجاد خواهد کرد که حضور و بیدارى مردم در صحنه‏هاى مختلف مى‏تواند حصارى مطمئن در برابر خطرات جدید باشد .
5 . حل مشکلات متنوع فرهنگى جوانان که قشر آسیب‏پذیر فرهنگى محسوب مى‏شوند، یک ضرورت اجتناب‏ناپذیر براى مسدود کردن راه‏هاى تهاجم فرهنگى به شمار مى‏رود .
پى‏نوشت‏ها و فهرست منابع در دفتر مجله موجود مى‏باشد .

تبلیغات