آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

امروزه موضوع آموزش و پرورش، یکی از مهم‌ترین مسائل جوامع بشری است. این موضوع تا آنجا پیش رفته است که دست‌اندرکاران امر آموزش و پرورش را به فعالیت‌ همه جانبه واداشته تا متناسب با فرهنگ جامعه و با راهنمایی‌ها و مشاوره لازم، شیوه‌های اجرایی امور آموزشی و پرورشی را به مراکز آموزشی ارائه کنند.
مکتب تربیتی اسلام با ارائه شیوه‌های گوناگون تربیتی، زمینه تربیت صحیح انسان مسلمان را فراهم می‌کند. در قرآن و سنت، برای آموزش دین، راهکارهای فراوانی ارائه شده؛ مانند: «عبرت آموزی»، «استدلال عقلی»، «یادآوری نعمت‌های الهی»، «تجربه‌های دیگران» و ... که به دلیل گستردگی این روش‌ها، ما در این نوشتار فقط به شیوه «عبرت‌آموزی» اکتفا می‌کنیم که مباحث محوری آن، عبارت است از:
1. معانی عبرت؛
2. مصداق‌های عبرت‌ در قرآن و آثار تربیتی آن؛
3. عبرت‌آموزی و تأثیر آن در تربیت و آموزش دینی و قرآنی.
مقدمه
امروزه فرهنگ‌ها و مکاتب مختلف، روش‌های گوناگونی را ارائه کرده‌اند. مکتب تربیتی اسلام نیز روش‌های گوناگونی را برای تربیت صحیح انسان مسلمان فراهم ساخته است که این روش‌ها، سیر منطقی از آسان به سوی مشکل را طی می‌کند تا به «خودتربیتی» که منطبق با رشد روانی، اخلاقی انسان است، برسد.
هر روش با تعریف و تبیین آن شروع می‌شود و در مرحله بعد با بیان شیوه‌ها و راه ‌اجرایی آن به پایان می‌رسد.
روش‌های تربیتی اسلام که مبتنی بر ابعاد وجودی انسان است، عبارت‌اند از:
الف) بعد عاطفی «انگیزشی»؛
ب) بعد عقلانی «شناختی»؛
ج) بعد رفتاری.
برای تربیت بعد عاطفی، از روش‌های تربیتی «دعوت به ارزش‌ها و موعظه» [1] و نیز برای تربیت بعد عقلانی، از روش‌های گوناگون استفاده می‌شود؛ مثل: «عبرت‌آموزی». علاوه بر تعالیم معصومان، قرآن کریم با تأکید فراوان بر این روش تربیتی، با به کار بردن واژه‌هایی مانند: عبرت، آیه، تعقّل، تفقّه، علم و ... به پرورش بُعد عقلانی انسان می‌پردازد.
ما در این نوشتار با تکیه بر شیوه اجرایی «عبرت‌آموزی»، به بررسی تربیت عقلانی می‌پردازیم ودر مرحله اول، معانی «عبرت، آیه» را بیان و در مرحله بعد، شیوه‌های عبرت‌آموزی و منابع آن را از دیدگاه قرآن و دیگر منابع دینی بررسی می‌کنیم.
واژه «عبرت» در قرآن کریم در هفت آیه آمده و واژه «آیه» هم به شکل مفرد بیش از هشتاد بار و به شکل جمع (آیات) حدود سیصد بار در قرآن کریم ذکر شده است.[2]
«عبرت» به معنای خبر دادن از چیزی است که خبر به اصل آن باز می‌گردد.[3] و اصل عبرت، عبور وگذشتن از حالی به حال دیگر است و اعتبار و عبرت‌آموزی، حالتی است که انسان با دیدن و حضور در نزد آنچه مشهود است، به پیامی که نامشهود است، برسد.[4] واژه «آیه» به معنای نشانه، اثر و تابلو راهنمایی است که انسان را به سوی هدفی راهنمایی می‌کند و انسان با دیدن و شنیدن  «آیه»، به مفهوم پیدا و پنهان آن دست می‌یابد.
هدف این روش تربیتی، آن است که «انسان با حضور در کنار حوادث و امور و مشاهده دقیق آنها، تحولی درونی برایش حاصل شود و آماده پذیرش پیام موجود در ژرفای آن حادثه گردد».[5]
موقعیت‌های عبرت‌گیری
قرآن کریم موقعیت‌های گوناگونی را برای عبرت‌گیری بیان می‌کند که هر کدام، اثر تربیتی خود را دارد و ما به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
1. جنگ
یکی از موقعیت‌ها که همیشه مورد توجه مردم است و آثار فراوانی را در اذهان عموم مردم بر جای می‌گذارد، جنگ و تقابل دو گروه است. قرآن کریم جنگ را «آیه و عبرت» معرفی می‌کند و درباره جنگ بدر و پیروزی گروه اندک معتقد به خدا در برابر گروه بسیار مشرک و یا کافر به خدا، یادآوری می‌کند که یاری خدا شامل گروه معتقد به خدا خواهد شد.
الف) )قَدْ کانَ لَکُمْ آیَةٌ فی فِئَتَیْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فی سَبیلِ اللّهِ وَ أُخْرى‏ کافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَ اللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ إِنّ فی ذلِکَ لَعِبْرَةً ِلأُولِی اْلأَبْصارِ([6]؛
«در دو گروهی که در «جنگ بدر» با هم می‌جنگیدند، نشانه‌ای برای شماست: گروهی که در راه خدا می‌جنگیدند و گروه دیگری که کافر بودند. کفار، مسلمانان را دو برابر خودشان می‌دیدند و خداوند هر که را بخواهد، با یاری‌اش تأیید می‌کند. در این تأیید و پیروزی، عبرتی برای خردمندان است».
می‌دانیم که جنگ به خاطر حماسی بودن و ابراز شجاعت و حسی و عینی بودن آن، اثر عمیقی برای پیام رسانی مشهود و نامشهود دارد و یادآوری پیروزی مؤمنان، عاملی برای پذیرش ایمان به خداست و چون «ایمان» حالت درونی است، به راحتی در قلب انسان جای می‌گیرد و حتی به ساختار روانی نسل‌های بعد هم راه می‌یابد.
هنرهای نمایشی به خاطر عینی بودن و قابلیت مشاهده، تأثیر فراوانی بر بیننده دارد. قرآن با یادآوری جنگ بدر و پیروزی مسلمانان و «آیه و عبرت» بودن جنگ برای آیندگان، می‌خواهد تأثیر دائمی آن را یادآوری کند و ما را به بازشناسی عوامل پیروزی فرا‌خواند که همان استحکام و پای‌بندی به اعتقادات و باورهای دینی ماست.
«جنگ برای ما درس عبرت است، از این جهت که ما آن را چگونه تحلیل کنیم: تحلیل صحیح یا تحلیل ناصحیح؟».[7]
یک) تحلیل صحیح: نبرد در راه خدا، همراه با ایمان به او، عامل پیروزی است. علت این نوع تحلیل، اعتقاد به سرانجام نیک در نزد خدا است: )وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمآبِ(.[8]
دو) تحلیل ناصحیح: پرتعدادی کافران که مایه نومیدی مؤمنان می‌گردد و کافران را گستاخ می‌کند. علت این نوع تحلیل، تمایل به زنان، زر و سیم، چهار پایان و به طور کلی دلبستگی به کالای دنیاست.[9]
ب) دومین آیه‌ای که ایمان به خدا را عامل پیروزی بر کفر معرفی می‌کند، این آیه است: )هُوَ الّذی أَخْرَجَ الّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ ِلأَوّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنّوا أَنّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللّهِ فَأَتاهُمُ اللّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی اْلأَبْصارِ(؛[10]
«او (خدا) همان کسی است که کافران اهل کتاب (یهود بنی‌نظیر، ساکن مدینه) را در نخستین برخورد از خانه‌هایشان بیرون راند. گمان نمی‌کردید که آنها بیرون بروند و خودشان هم گمان می‌کردند که دژهای مستحکمشان، آنها را از عذاب خدا حفظ می‌کند؛ اما خداوند از جایی که گمان نمی‌کردند، به سراغشان آمد و در دل‌هایشان ترس و وحشت انداخت؛ در حالی که خانه‌های خود را با دست خود و دست مؤمنان ویران می‌کردند. پس عبرت‌بگیرید ای صاحبان بینش!».
در این آیه نیز، کفر به خدا، عامل شکست یهود بنی‌نظیر معرفی شده و علت شکست هم تحلیل ناصحیح «داشتن پناهگاه مستحکم» به جای اعتقاد به یگانگی خدا، معرفی شده است.
اگر آیات بعد این سوره (حشر) را مطالعه کنیم، می‌بینیم که علت شکست در جنگ، رویارویی با خدا و رسول بیان شده است.
ما می‌توانیم از جنگ و آثار آن، برای آموزش اصول اعتقادی و احکام عملی به خوبی استفاده کنیم؛ همان‌طور که دیگران از این حادثه استفاده فراوان برده‌اند؛ بدین ترتیب:
یک) اردوهای اعزامی به مناطق جنگی (راهیان نور)، اگر به درستی مورد استفاده قرار گیرند، یکی از ابزارهای آموزشی دینی و قرآنی به حساب می‌آیند. برنامه‌ریزی صحیح در این مورد توصیه می‌شود.
دو) تأسیس موزه‌های جنگ، شهدا و تبدیل آنها به یک آموزشگاه عمومی، کمک شایانی به تعمیق باورهای دینی دانش‌آموزان می‌کند.
2. داستان
«داستان‌گویی» جذابیتی دارد که شنونده را با خود همراه می‌کند و زمینه عاطفی برای قبول اهداف داستان را فراهم می‌سازد. قرآن از داستان‌ 122 بار در جهت تربیت اخلاقی انسان استفاده کرده است.
«در داستان، افسونی است که جان‌ها را مسحور می‌کند. آن، چه افسونی است و چگونه بر جان‌ها اثر می‌گذارد؟ هیچ کس نمی‌تواند برای آن حد و مرزی رسم کند. آیا این خیال است که از داستان برانگیخته می‌شود یا مشارکت وجدان انسان با قهرمان داستان است و یا بر اثر متأثر شدن جان آدمی از موقعیت‌های داستان است؟ هر چه باشد، این تأثیر سحرانگیز داستان از قدیم الایام با بشر پیش آمده».[11]
قرآن کریم پس از نقل داستان حضرت یوسف(ع) و برادرانش یادآوری می‌کند:
)لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ ِلأُولِی اْلأَلْبابِ ما کانَ حَدیثًا یُفْتَرى‏ وَ لکِنْ تَصْدیقَ الّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصیلَ کُلّ‏ِ شَیْ‏ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ(؛[12]
«در سرگذشت آنها، درس عبرتی برای اندیشمندان است. این داستان‌ها نه تنها دروغین نیست، بلکه هماهنگ و مؤید کتب آسمانی پیشین و شرح هر چیز و  هدایت و رحمتی برای گروه مؤمنان است».
هر کدام از داستان‌های قرآن که مورد مطالعه و دقت قرار بگیرد، یک هدف تربیتی را مد نظر قرار داده است و می‌خواهد در قالب داستان‌گویی، انسان‌ها را تربیت کند. به طور  مثال، داستان حضرت ابراهیم(ع) برای تربیت انسان معتقد و پای‌بند به یگانگی خداست و «اگر داستان حضرت ابراهیم(ع) در سوره بقره مورد مطالعه قرار بگیرد و آخرین وصیت حضرت ابراهیم را در نظر بگیریم، به این نکته پی‌می‌بریم که باید موحّد و مسلمان باشیم تا باقی بمانیم».[13]
شاید تا به حال علت پشت سر هم آمدن داستان آفرینش حضرت آدم(ع) و قوم بنی‌اسرائیل مورد دقت قرار نگرفته باشد. چه رابطه‌ای بین این دو داستان قرآنی است؟ و یا بین داستان آفرینش آدم(ع) و گروهی از مردم در سوره اعراف و یا قوم بنی‌اسرائیل و حضرت ابراهیم(ع) چه رابطه‌ای را می‌توان برقرار کرد؟[14]
با مطالعه داستان حضرت موسی(ع) به این نتیجه می‌رسیم که بخشی از آن، روابط سالم دختر و پسر جوان را آموزش می‌دهد و بخشی از داستان حضرت یوسف(ع)، شیوه پاکدامن زیستن را. قرآن کریم پس از نقل داستان و فراز و فرود‌های آن، ما را دعوت می‌کند که بیندیشیم و با دقت بررسی کنیم و به حقایق امور برسیم. اما رسیدن به حقایق امور، نیازمند چشمی بینا: «اولی الابصار»[15] و عقلی ژرف‌نگر و درون یاب: «لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ، یعقلون و ...»[16] و دلی بیدار: « لِمَنْ یَخْشى»[17] است. به همین علت، این روش تربیتی با تکیه بر پرورش عقلانی، به تربیت انسان می‌پردازد و نتایجی مانند:  پاکدامنی، بی‌رغبتی به دنیا، شناخت خویش،  فهم و درک حقایق امور و در نهایت نایل شدن به تقوای الهی را به بار می‌آورد.
شمس تبریزی درباره قصه و داستان گویی این چنین می‌گوید:
«هر قصه را مغزی هست. قصه را «جهت» آن مغز آورده‌اند، نه از بهر ملامت، بلکه دفع جهل کنی. به صورت حکایت برای آن آورده‌اند، تا آن «غرضی» در آن بنماید».[18]
ای برادر! قصه چون پیمانه‌ای‌ست
معنی اندر وی، به سان دانه‌ای‌ست
دانه معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل[19]
3. جهان هستی و موجودات
سیر و سیاحت در جهان هستی و مطالعه درباره موجودات آن، انسان را بر وضعیت جهان و موجودات آگاه می‌کند و او را به تفکر وا‌می‌دارد. لذا خداوند به عنوان یک دستور، از انسان‌ها می‌خواهد: «در جهان هستی گردش کنید و چگونگی آفرینش موجودات را مورد مطالعه و دقت قرار دهید».[20]
قرآن پدیده‌های طبیعی را به عنوان «آیه» و ابزار پندگیری ما معرفی می‌کند و از ما می‌خواهد که درباره آنها مطالعه کنیم و به آفریدگار آنها پی‌ببریم:
الف) ) واللهُ أَنْزَلَ مِنَ السّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ اْلأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنّ فی ذلِکَ َلآیَةً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ(؛[21]
«و خداوند از آسمان آبی (باران) را فرو فرستاد و به وسیله آن، زمین را بعد از مرگش زنده کرد. در این مورد، نشانه‌ای برای گروه شنوای حق وجود دارد».
ب) ) وَ إِنّ لَکُمْ فِی اْلأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقیکُمْ مِمّا فی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَنًا خالِصًا سائِغًا لِلشّارِبینَ(؛[22]
«در وجود چهارپایان برای شما (درس‌های) عبرتی است. از درون شکم آنها از میان غذای هضم شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما می‌نوشانیم».
ج) ) وَ مِنْ ثَمَراتِ النّخیلِ وَ اْلأَعْنابِ تَتّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَ رِزْقًا حَسَنًا إِنّ فی ذلِکَ َلآیَةً لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ([23]؛ 
«و از میوه‌های نخل و انگور، شیرینی و روزی خوب و پاکیزه می‌گیرید. در این، نشانه روشنی است برای آنان که اندیشه می‌کنند».
د) ) یُقَلِّبُ اللّهُ اللّیْلَ وَ النّهارَ إِنّ فی ذلِکَ لَعِبْرَةً ِلأُولِی اْلأَبْصارِ(؛[24]
«خداوند، شب و روز را دگرگون می‌سازد. در این (دگرگونی)، درس عبرتی برای صاحبان بصیرت است».
شگفتی‌های جهان هستی و موجوادت در آن، انسان را خاضع و فروتن می‌کند. سرچشمه بسیاری از نابسامانی‌های اخلاقی «خود‌بینی و خود برتربینی»[25] است. مسئله اساسی در تربیت به شیوه عبرت آموزی از پدیده‌های طبیعی، این است که انسان از خودبرتربینی خارج و به «میان واگرایی» و دیگربینی و توجه به عظمت جهان هستی برسد؛ چرا که رسیدن به این حالت، او را به عظمت خالق آن سوق می‌دهد و انسان را آماده پذیرش تربیت صحیح قرآنی می‌کند.
4. تاریخ
 تأمل در آثار گذشتگان و شناخت شیوه‌های رفتاری مطلوب و نامطلوب آنها، فقط از طریق بررسی تاریخ آنها میسر است. انسان بر خلاف بقیه موجودات در مرحله‌ اول آموزشی ـ تربیتی خود، از شیوه مشاهده‌ای بهره‌ می‌برد و حتی به دنبال یافتن الگوهای واقعی و اسطوره‌ای می‌گردد تا آنها را اسوه خود قرار دهد و همانند آنها عمل کند. با توجه به این نکته است که قرآن ما را به مشاهده آثار گذشتگان فرامی‌خواند تا از الگوهای مطلوب درس بگیریم و همانند آنها عمل کنیم و از الگوهای نامطلوب پرهیز کنیم:
)أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی اْلأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الّذینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا هُمْ أَشَدّ مِنْهُمْ قُوّةً وَ آثارًا فِی اْلأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ واقٍ(؛[26]
«آیا آنها در زمین سیر و گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند، چگونه بود؟ آنها قدرتمندتر بودند و آثارشان مستحکم‌تر (از این گروه کافر) بود، اما خدا آنها را به خاطر گناهانشان عذاب کرد و در برابر عذاب خدا، مدافعی نداشتند».
این آیه با توجه به آیات قبل و بعد خود، نکاتی را به ما آموزش می‌دهد که عبارت‌اند از:
الف) هدف از گردش در زمین، بررسی وضعیت گذشتگان است؛
ب) قدرتمندی و استحکام آثار باقی‌مانده، وسیله حفظ گذشتگان نیست؛
ج) نافرمانی از خدا، موجب نابودی اقوام و ملل گذشته بوده است؛
د) پس ای انسان! عبرت بگیر. تنها عامل بقا، ایمان به خدا و رسول و  عمل به دستورهای اوست.
قرآن با نقل داستان حضرت موسی(ع) و درگیری او با فرعون و غرق شدن فرعونیان در نیل، به این نکته عبرت‌آموز اشاره می‌کند که مؤید نکات ذکر شده است و آن نکته، این است که جز خداوند حمایتگر و یاوری نمی‌توان یافت و فقط خدا «ولیّ المؤمنین» است: )اللّهُ وَلِیّ الّذینَ آمَنُوا.([27] قرآن با یادآوری نوع مرگ، آن را عبرت آموز می‌شمرد: ) فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً(؛[28] «امروز ما تو (فرعون) را با بدنت به ساحل  می‌اندازیم تا برای آیندگان عبرتی باشد».
بر همین اساس، به ما توصیه شده است که به زیارت «اهل قبور» برویم و درباره حالات مردگان مدفون در قبرستان تأمل و مطالعه کنیم و به این نکته پی‌ببریم که اینان چگونه می‌زیستند و الان چگونه در خاک جای گرفته‌اند؟! زیارت اهل قبور، انسان را هم آرام می‌کند و هم رام؛ چون که انسان پایان کار خود و قدرتمندان قبل از خودش را می‌بیند که چگونه آرام و رام در دل خاک جای گرفته‌اند!
امام علی(ع) وقتی به شهر مدائن آمد و وارد «ایوان کسرا» شد و در آنجا نماز خواند، در مکان‌های گوناگون کاخ گردش کرد و درباره آن مکان‌ها و صاحبش توضیح داد. یکی از یاران همراه امام گفت: شما چنان به اینجا آگاهید که گویا این چیزها را در اینجا نهاده‌اید! امام علی(ع) برای عبرت‌آموزی به این آیه استناد کرد:
)کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَریمٍ وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهینَ([29]؛
«(فرعونیان) چه بسیار باغ‌ها و چشمه‌سارها از خود بر جای گذاشتند و زراعت‌ها و قصرهای گران قیمت را و نعمت‌های فراوان  که در آن غرق بودند».
و بعد امام(ع) فرمود: «اینان وارث گذشتگان بودند. پس خودشان موروث آیندگان گشتند. شکر نعمت نگزاردند و در اثر ناسپاسی، آن نعمت‌ها از ایشان  سلب گردید».[30]
امام علی(ع) بسیار به این نکته اشاره می‌کند:
«برای شما در سرنوشت امت‌های گذشته، عبرت‌هاست. عمالقه و فرزندانشان کجایند؟ فراعنه و اخلافشان کجا هستند؟»[31]
آن حضرت درباره عبرت‌گیری از زیارت اهل قبور، پس از تلاوت این آیات: ) أَلْهاکُمُ التّکاثُرُ، حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ(،[32] فرمود:
«آیا به محل فرو افتادن پدرانشان افتخار می‌کنند؟ هر آینه اگر اینها عبرت آموز باشد، سزاوارتر از افتخار به آنهاست... . چشمان بینای عبرت‌آموز به آنان نظر دارد و گوش‌های شنوای خردمندان، نداها را فرا می‌گیرد و با غیر زبان ما سخن می‌گوید».[33]
ترتیب دادن اردوهای دانش‌آموزی و بازدید از آثار باقی مانده از گذشتگان، می‌تواند ابزار تربیتی قوی و عبرت‌آموز در اختیار آموزش و پرورش باشد.
اگر تمام آیات و روایات «عبرت‌آموزی» را بررسی کنیم، می‌بینیم که یک هدف را دنبال می‌کنند و آن، «تربیت دینی» انسان است؛ آن هم با تکیه بر پرورش عقلانی و عاطفی آنها تا همه بتوانند ملاک تشخیص حق از باطل را به دست آورند. شهید مطهری در این باره می‌گوید:
«امروزه وقتی صحبت از تربیت دینی در مدرسه می‌شود، فوراً ذهن ما به مسائلی چون آموزش قرآن، نماز و احکام شرعی معطوف می‌گردد. مدرسه‌‌ای را در تربیت دینی موفق‌تر می‌دانیم که دانش آموزان آن اطلاعات مذهبی بیش‌تری داشته باشند، بهتر و درست‌تر قرآن بخوانند..... حقیقت این است که هیچ‌کدام از چنین آموزش‌هایی نمی‌تواند صرفاً تربیت مذهبی تلقی شود. اینکه فارغ التحصیلان مدرسه‌های ما، در تلاطم‌های فکری و اجتماعی، در دام این و آن فکر منحرف بیفتند و یا نیفتند، نشان می‌دهد که چقدر در تربیت مذهبی موفق بوده‌ایم».[34]
دنیایی که ما در آن زندگی می‌کنیم، دنیای متلاطم فکری است و افکار رنگارنگ و گوناگون با رنگ و لعاب حق‌مدارانه، عرضه می‌شود. بسیاری از این افکار، انحرافی و باطل است و می‌توان گفت که دنیای‌ ما به یک هواپیما شبیه است. «انسان هم با هواپیما پرواز می‌کند و به مقصد می‌رسد و ]هم[ ممکن است هواپیما سقوط کند. حیات دنیا، یک پرواز بیشتر نیست. یا این پرواز به سلامتی انجام می‌گیرد و یا دچار سانحه می‌شود. اگر انسان با تقوا بود، این پرواز به سلامتی انجام می‌گیرد. اگر انسان تقوایش را از دست داد، هواپیمای حیات او دچار سانحه شده است».[35]
تشبیه زندگی انسان به هواپیما، از قرآن اخذ شده است و در تمام آیات مورد اشاره در این مقاله، بر این نکته تاکید شده است که اگر می‌خواهید سالم به مقصد برسید، یک راه بیشتر وجود ندارد و آن، ایمان و اعتقاد به یگانگی خداست:
)وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّهِ فَکَأَنّما خَرّ مِنَ السّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطّیْرُ أَوْ تَهْوی بِهِ الرِّیحُ فی مَکانٍ سَحیقٍ(؛[36]
«و هر کس همتایی برای خدا قرار دهد، گویی از آسمان سقوط کرده است و پرندگان او را می‌ربایند و یا تندباد او را به جای دوردستی پرتاب می‌کند».
«مهم‌ترین شاخص تربیت مذهبی این است که دانش‌آموز ما، حق و باطل (ایمان و شرک) را از دیدگاه دین و مذهب بشناسد و مهم‌تر اینکه ملاک حقانیت یک فکر یا یک شخص را خوب بیاموزد».[37]
قرآن با یادآوری جنگ‌ها و (شکست‌ها و پیروزی‌ها) بیان داستان‌ها، دعوت به سیر در طبیعت و مطالعه تاریخ، می‌خواهد یک ملاک تشخیص صحیح به ما ارزانی دارد تا در زندگی فردی و اجتماعی از «بصیرت الهی» برخوردار باشیم.
پی‌نوشت‌ها________________________________________
[1] . مسعود آذربایجانی و ... ، اخلاق اسلامی، انتشارات معارف، قم.
[2] . المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، محمد فؤاد عبدالباقی، دارالکتب المصریه.
[3] . لسان العرب ذیل لغت «عبرت»، ابن منظور اندلسی.
[4] . المفردات لالفاظ القرآن الکریم، حسین بن محمد راغب اصفهانی.
[5] . اخلاق اسلامی.
[6] . آل عمران/13.
[7] . تفسیر کاشف، محمدباقر حجتی، ج2، ص43، ذیل آیه 13، سوره آل عمران.
[8] . آل عمران/ 14.
[9] . ر.ک: تفسیر کاشف.
[10] . حشر/2.
[11] . روش تربیتی در اسلام، سید محمد قطب، ترجمه محمد مهدی جعفری، ص263.                    
[12] . یوسف/111.
[13] . تفسیر کاشف، ج1، ص138.
[14] . همان.
[15] . آل عمران/13.
[16] . یوسف/111؛ نحل/67.
[17] . نازعات/26.
[18] . حکایات برگزیده، شعبانعلی لامعی، چ1، 1370ش.
[19] . همان، دفتر دوم.
[20] . عنکبوت/20.
[21] . نحل/65.
[22] . همان/66.
[23] . همان/67.
[24] . نور/44.
[25] . اخلاق اسلامی، ص202، به نقل از  تربیت ره به کجا می‌سپرد؟، ص93.
[26] . مؤمن/21.
[27] . بقره/257.
[28] . یونس/92.
[29] . دخان/ 25ـ27.
[30] . بحارالانوار، ج78،ص92.
[31] . نهج البلاغه، خ182.
[32] . تکاثر/1و2.
[33] . بحارالانوار، ج77، ص430.
[34] . پیرامون انقلاب اسلامی، مرتضی مطهری، به نقل از مجله تعلیم و تربیت، مهر 1385ش.
[35] . تمثیلات، محی الدین حائری شیرازی، ج1، ص128.
[36] .  حج/31.
[37] . پیرامون انقلاب اسلامی، به نقل از مجله تعلیم و تربیت، مهر1385ش.

تبلیغات