آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۱

چکیده

متن

ایمره لاکاتوش (1922ـ 74 )    Imre Lakatos فیلسوف مجارستانی الاصل ریاضیات و علم، که در دانشگاه کیمبریج تحصیل کرد؛ و عنوان پایان‌نامة دکتری او، که در  باب برهان‏‌های ریاضی نوشت، برهان‌ها و ابطال‌ها (Proofs and Refutations ) است. لاکاتوش سپس در مدرسة اقتصادی لندن به تدریس مشغول شد. لاکاتوش بیش‌تر تحت تأثیر روش جورج پولیا (George Polya ) در حل مسائل ریاضی از راه آزمون و خطا، و فلسفة علم کارل پوپر قرار گرفت. او در پایان‌نامة دکتری‌اش این را مطرح کرد که رشد معرفت ریاضی از الگوی «برهان‏ها و ابطال‏ها پیروی می‏کند و این با تصورات پوپر دربارة رشد علم مطابق است. به عقیدة او یک «برهان» ریاضی بیشتر از آن که بر‏نهاد مطرح شده را اثبات کند فراهم‌آورندة فرصت انتقاد یا فرصت کشف ایرادها است. لاکاتوش با خلاقیت، دیالکتیک استدلال در تاریخ ریاضیات را کشف کرد و بر اساس آن، افکار بسیاری را پدید آورد که در زمینه‌های دیگر به کار بست. او با اینکه مقالات بسیاری دربارة ویژگی‌های معرفت ریاضی نوشت (مقالات فلسفی، جلد 2، 1978) و در آنها این نکته را مطرح کرد که معرفت ریاضی را ‌می‌توان به مثابة شکلی از تجربه‌گرایی دانست، سرانجام به تدریج به پژوهش در باب فلسفه روی آورد.

نخستین کوشش او در حوزة فلسفة علم این بود که افکاری را که در کارهایش در باب رشد معرفت ریاضی پدید آورده بود برای نقد برنامه‌های کارناپ در خصوص توسعة منطق استقرایی به کار بست. او سپس به بازسازی دیدگاه‌های پوپر در باب مسائل مربوط به پیوستگی علم، و همچنین به مسئلة انعطاف‌پذیری نظریه‌های علمی در برابر ابطال، که تامس کوهن و مایکل پولانیی (Michael Polanyi) مطرح کرده بودند پرداخت. لاکاتوش روز به روز به تمایز بین افکارش با افکار پوپر نزدیک و واقف گشت. او بر آن بود که پوپر نتوانسته است مسئلة استقرا را به طور موفقیت‌آمیز حل کند، بنابراین اعتقاد داشت که افکار خود او دربارة علم و تأکید او بر نقش راهنمون عقلانی و ثمرة اخذ تصمیم‌های روش‌شناختی در خصوص حفظ نظریه در قبال ابطال‌ها باید بر افکار پوپر در باب علم ترجیح داده شود. او همچنین معتقد شد که (مقالات فلسفی، جلد 1، 1978) مفاهیم هنجارین (normative) علم باید بر اساس توانایی‌های آنها در بازسازی احکامی ارزیابی شود که دانشمندان را در تاریخ علم راهبری کرده‏اند. لاکاتوش مدت طولانی دربارة تغییر منطق اکتشاف علمی کارکرد، اما نتوانست پیش از مرگ زودرسش این کار را کاملاً تکمیل کند. او ‌می‌خواست پیروانش افکارش را در مورد بازسازی تاریخ علم طبیعی، و به‌ویژه، اقتصاد به کار ببندند.
لاکاتوش الگوی خاصی در خصوص تبیین ماهیت علم و روش آن در پیش نهاد، خود او این الگو را «برنامه‌های پژوهش علمی» (scientific research programmes) نامید و دربارة آن مقاله‏ای نوشت تحت عنوان «انتقاد و روش‌شناسی برنامه‌های پژوهش علمی» (Criticism and the Methodology of Scientific Research Programms) که در 1968 منتشر شد؛ او بعد‌ها در 1970 و یرایش توسعة یافته این مقاله را در کتابی به ویراستاری خودش تحت عنوان انتقاد و رشد معرفت (Criticism and the Growth of Knowledge) منتشر کرد اما این بار با نام «ابطال و روش‌شناسی برنامه‌های پژوهش علمی». به نظر لاکاتوش این الگو ضمن توضیح و تبیین ماهیت علم بر اساس واقعیت‌های تاریخی بر مشکلات ابطال‌گرایی پوپری فایق ‌می‌آید. برنامة پژوهشی لاکاتوش، نخستین دیدگاهی است که نظریه‌های علمی را به صورت ساختارها تصویر ‌می‌کند. این برنامه برای هر پژوهش بعدی در درون نظریة موجود، دو گونه راهنمون ایجابی و سلبی تدارک ‌می‌بیند. راهنمون سلبی (negative heuristic) هر گونه پژوهش بعدی در درون نظریه را به عدم ترک یا جرح تعدیل مفروضات اصلی یا هستة سخت نظریه مشروط ‌می‌کند. به عقیدة او، هستة سخت نظریه باید درون یک کمربند محافظ (protective belt)، که شامل فرضیه‌های کمکی (auxiliar hypothesis) و فرضیه‌های مشاهده‌ای و شرایط اولیه است،  بر اساس تصمیم روش‌شناختی مدافعان هستة سخت (hard core) نظریه محافظت شود. هر گونه نابهنجاری (anomaly) یا به تعبیر دیگر مورد نقض (counterexample) که در باب نظریه مطرح شود، نباید، برخلاف تصور خام پوپر، ابطال ساختار اصلی نظریه را در پی داشته باشد؛ بلکه بر عکس، همة پی‌آمدهای قاعدة رفع تالی (modus tollens)‌ را در اینجا باید به کمربند محافظ برگردانیم. به طور مثال، در برنامة نیوتنی، با اینکه این برنامه «در اقیانوسی از نابهنجاری‌ها (یا، اگر دوست دارید، موارد نقض) غوطه‌ور بود» (لاکاتوش، 1970، ص 133)، مدافعان هستة سخت و اصلی نظریه، با «تصمیم روش‌شناختی» (همان جا) اجازه ندادند که پی‌آمدهای قاعدة رفع تالی به خود قوانین سه‌گانة دینامیک نیوتن و قانون گرانش عمومی او بازگردد، بلکه با برگرداندن آنها به فرضیه‌های کمکی و شرایط اولیه و فرضیه‌های مشاهده‌ای، یعنی به کمربند محافظ، هستة سخت نظریه را با هوشیاری و خلاقیت حفظ کردند و این موارد نقض را «یکی پس از دیگری به موارد تأیید‌کننده» ( همان جا‌) تبدیل کردند. پس برنامة پژوهشی لاکاتوش دارای جنبه‌های قراردادی است که به صورت تصمیم‌های روش‌شناختی دانشمندان ظاهر ‌می‌شود. اما به عقیده لاکاتوش، مسئلة «راهنمون سلبی» برنامة پژوهش علمی دیدگاه قراردادگرایی رسمی در باب نظریه‌های علمی را تا اندازة زیادی معقول‌تر‌ می‌سازد. بر طبق این راهنمون،‌ می‌توانیم به طور معقول تصمیم بگیریم تا زمانی که‌ می‌توان محتوای تجربی تأیید شدة کمربند محافظ فرضیه‌های کمکی را بیش‌تر کرد مانع سرایت «ابطال‌ها» به هستة سخت نظریه شد. “ اما رویکرد ما با قراردادگرایی توجیه‌گرای پوانکاره (Poincare) از این حیث متفاوت است که ما، برخلاف دیدگاه پوانکاره،‌ می‌گوییم که اگر زمانی برنامه از پیش‌بینی واقعیت‌های جدید باز بماند هستة سخت آن را‌ می‌توان کنار گذاشت؛ یعنی هستة سخت ما، برخلاف از آنِ پوانکاره، ممکن است تحت بعضی شرایط فرو بپاشد. از این حیث ما با دوهم (Duhem) که چنین امکانی را مجاز‌ می‌دانست هم عقیده‌ایم ؛ اما از دیدگاه دوهم علت این فروپاشی صرفاً زیبا‌شناختی است، در حالی که برای ما در اصل منطقی و تجربی است » (همان ، ص 134). پس تا زمانی که برنامه قادر به پیش‌بینی واقعیت‌های جدید است، هر دانشمندی که هستة سخت آن را مورد جرح و تعدیل قرار دهد،‌ به واقع چارچوب برنامة پژوهشی خارج شده و برنامة جدیدی را آغاز کرده است.
    در حالی که راهنمون سلبی، با تصمیم روش‌شناختی مدافعان برنامه «هستة سخت» برنامه را «ابطال‌ناپذیر»‌ می‌سازد، راهنمون ایجابی شامل مجموعة مدونی از پیش نهادها و اشاراتی دربارة چگونگی تغییر و تحول «متغیرهای ابطال‌پذیر» است (‌همان، ص 135). راهنمون ایجابی مانع مغشوش شدن ذهن دانشمند به هنگام مواجهه با اقیانوس نابهنجاری است. راهنمون ایجابی برنامه‌ای تعیین می‌کند که زنجیره‌ای از الگوهای همواره کامل شونده را که واقعیت را شبیه‌سازی ‌می‌کند تدارک ‌می‌بیند:‌ توجه دانشمند یکپارچه معطوف این ‌می‌شود که به پیروی از دستورالعمل‌های بخش ایجابی برنامه‌اش الگوهایش را بسازد. او در این مرحله، موارد نقض واقعی، یعنی «داده‌های» در دسترس را نادیده ‌می‌گیرد. به طورمثال،‌ نیوتن برنامه‌اش دربارة نظام سیاره‌ها را بر اساس فرض خورشید به عنوان نقطة ثابت و سیاره به عنوان یک نقطه درآورد و در همین الگو بود که قانون گرانش خود را استنباط کرد. اما قانون سوم خود نیوتن در دینامیک این الگو را رد کرد و او مجبور شد به جای آن الگویی بیاورد که در آن خورشید و سیاره حول مرکز مشترکی درگردش باشند. این دگرگونی الگو به هیچ وجه حاصل مشاهده نبود، یعنی در این مورد هیچ داده‏ای نابهنجاری خاصی نشان نمی‌داد، بلکه صرفاً حاصل وجود مشکل نظری در توسعة برنامه بود. او سپس این الگو را در مورد تعداد بیش‌تری سیاره تعمیم داد. وی سپس به جای خورشید وسیاره‏ها نقطه‏ای، گوی و کره را قرار داد، و باز در این مورد نیز مشاهدة یک نابهنجاری لازم نبود،‌ بلکه این دگرگونی صرفاً اقتصادی هستة سخت خود نظریه بود.
به این ترتیب بررسی‌های ما دربارة راهنمون ایجابی نشان ‌می‌دهد که این راهنمون تقریباً بی‌هیچ گونه توجهی به «ابطال‌ها» پیش ‌می‌رود. ممکن است به نظر برسد که نه «ابطال‌ها » بلکه « تأییدها» هستند که نقاط تماس با واقعیت را فراهم ‌می‌کنند. هر چند باید خاطر‏نشان شود که هر تأیید روایت n + 1 ام برنامه در واقع ابطالی برای روایت n ام برنامه است، نمی‌توانیم انکار کنیم که پاره‌ای شکست‌ها و ابطال‌های روایت‌های بعدی همیشه پیش‌بینی ‌می‌شود: «تأیید‌ها هستند که، به رغم موارد ناسازگار، برنامه را به پیش ‌می‌برند.» (همان، ص 137). لاکاتوش در اینجا شیوة ابطال‏گرایی پوپر را به کلی کنار ‌می‌گذارد ؛ او حتی تأکید ‌می‌کند که هیچ نظریة ابطال‌شده را نیز نباید کاملاً کنار گذاشت، و «ما باید برنامه‌های پژوهشی را، حتی پس از «حذف» آنها، به خاطر نیروی راهنمونی آنها ارزیابی کنیم تا ببینیم که آنها چه تعداد واقعیت‌های جدید تولید ‌می‌کنند، و توانایی آنها برای تبیین ابطال‌هایشان در جریان رشد شان چه اندازه است» (همان جا).
    از این رو، روش‌شناسی برنامه‌های پژوهش علمی علت استقلال نسبی علم نظری را بیان ‌می‌کند و این یک واقعیت تاریخی است که ابطال‌گرایان نمی‌توانند عقلانیت آن را توضیح دهند. اینکه دانشمندان کدام مسائل را به طور عقلانی در برنامه‌های پژوهشی نیرومند برای پژوهش برمی‏گزینند امری است که راهنمون ایجابی تعیین می‏کند که نه نابهنجاری‌هایی که از حیث روان‌شناختی نگران‌کننده اند یا از حیث فن‌آوری فوری اند. نابهنجاری‌ها فهرست ‌می‌شوند اما به امید اینکه در جریان تداوم پژوهش‌ها روزی در چارچوب تأییدهای برنامه در آینده کنار گذاشته ‌می‌شوند. تنها آن دسته از دانشمندان که به آزمون و خطا اشتغال دارند، یا آن دسته از دانشمندان که با نادیده گرفتن راهنمون ایجابی، جنبة فساد‌پذیر برنامه را ‌می‌بینند همت خود را معطوف نابهنجاری‌ها ‌می‌سازند. «البته همة اینها با دیدگاه ابطال‌گرایان خام در ناسازگاری کامل است، ابطال‌گرایان خامی که معتقدند به محض اینکه تجربه (قانون کتابی آنها) یک نظریه را «رد کرد»، دیگر توسعه دادن آن نظریه، غیر‌عقلانی (و دغل‌کارانه) است.» (همان، صص 8 ـ 137). به عقیدة این گونه ابطال‌گرایان خام، باید بی‌درنگ به جای آن نظریة قدیم «مردود»، یک نظریة جدید «نامردود» گذاشت، معلوم است که این جدید نیز روزی شاید «مردود» شود. پس علم در کجا است؟    
پس در روش‌شناسی برنامه‌های پژوهشی لاکاتوش، در حقیقت نقض هستة سخت برنامه ممنوع است. اما علاوه بر این، یک چیز دیگر نیز ممنوع است: ارائة فرضیه‌های موضعی، یعنی فرضیه‌هایی که نمی‌توان آنها را به طور مستقل آزمود. به طور مثال، دانشمندی که برای تبیین حرکات اورانوس، قانونی غیر از قانون نیوتن (قانون عکس مجذور) ارائه کند، در واقع با ارائة این فرضیة کمکی از چارچوب برنامة پژوهشی نیوتن خارج شده است. بنابراین، جرح و تعدیل درچارچوب کمربند محافظ و توسعة آن به شرطی مجاز است که این کار به آزمون‌های جدید و اکتشافات جدید منتهی شود. اگر این کار در مورد یک برنامة پژوهشی ممکن نباشد، در واقع برنامه با انباشت نابهنجاری‌ها به گونه‌ای روبه زوال خواهد رفت و در این صورت البته باید جای خود را به برنامه‌ای بدهد که امکان پیش‌بینی پدیده‌ها و واقعیت‌های جدید در آن همواره باشد. این خود معیار مقایسه برنامه‌های پژوهشی با یکدیگر محسوب ‌می‌شود.. به طور مثال، برنامة پژوهشی بطلیموس این گونه روبه زوال رفت و سر انجام با خروج کوپرنیکوس از آن جای خود را به برنامة پژوهشی کوپرنیکوسی داد. لاکاتوش را از این حیث سرزنش کرده‌اند که معیار دقیقی برای ترجیح دادنِ یک برنامه به برنامة دیگر در پیش ننهاده است. با این همه، کنار گذاشتن ابطال‏گرایی خام که روش‌شناسی برنامه‌های پژوهشی لاکاتوش بر آن اصرار دارد، از یک سو، ماهیت تاریخ علم را با موفقیت بیش‌تری تصویر ‌می‌کند و و از سوی دیگر، پیچیدگی وضعیت واقعی آزمون‌های علمی را به خوبی روشن ‌می‌سازد.



 

تبلیغات